گناه شناسى

محسن قرائتى
تنظيم و نگارش : محمدى اشتهاردى

- ۸ -


آثار گناه در روح و روان 
تكرار گناه و مداومت آن موجب تيرگى و واژگونى قلب و مسخ انسان از حالت انسانيت به حالت درنده خويى و حيوان صفتى مى گردد، و نيز باعث گناهان بزرگتر مى شود.
به عنوان مثال : گنهكارى كه براى اولين بار لب به شراب مى زند، چون مسلمان است ، آشاميدن چند قطره از شراب براى او بسيار سخت است ، ولى بار دوم كمى آسان مى شود و وقتى زياد تكرار شد، آشاميدن چند ليوان از آن براى او از آب خوردن آسانتر مى گردد.
آرى ! تداوم گناه حتى گناهان بزرگ را براى انسان آسان مى گرداند.
در قرآن آيات متعددى در اين رابطه وجود دارد، از جمله :
ثمَّ كانَ عاقِبةُ الَّذينَ اَساؤ ا السُواءى اَنْ كَذَّبوا بِآياتِ اللّه و كانوا بها يَستَهزِءُون (419)
سپس سرانجام كسانى كه اعمال بد مرتكب شدند به جايى رسيد كه آيات خدا را تكذيب كردند و آن را به سخريه گرفتند.
در تاريخ بسيار ديده شده كه افرادى بر اثر تداوم گناه و طغيان كارشان به كفر و انكار حق و به مسخره گرفتن آن رسيده است ، اين ها از آثار شوم گناه است كه دامنگير گنهكار مى گردد، چنانكه مداومت بر كارهاى نيك و عبادات ، موجب صفاى دل و نورانيت بيشتر روح و جان مى شود. در اين باره به روايات زير توجه كنيد:
امام صادق عليه السلام فرمودند، پدرم مى فرمود:
ما من شى ء اَفسَد لِلقَلب من خَطيئَةٍ اِنّ القَلب لَيُواقِع الخَطيئَةَ فما تَزالُ به حتّى تَغلبَ عليه فَيصيرُ اَعلاهُ اَسفَله (420)
چيزى بيشتر از گناه ، قلب را فاسد نمى كند، قلب گناه مى كند و بر آن اصرار مى ورزد و در نتيجه سرنگون و وارونه مى گردد. و موعظه در آن اثر نمى نمايد.
امام كاظم عليه السلام مى فرمايد:
اذا اَذنَب الرّجُل خَرجَ فى قَلبه نُكتَةٌ سَوداء فاِن تابَ اِنمَحتْ و ان زاد زادتْ حتّى تَغلِب على قَلبه فَلا يُفلِح بَعدها ابداً(421)
وقتى كه انسان گناه مى كند، در قلب او نقطه ى سياهى پديد مى آيد، اگر توبه كرد، آن نقطه پاك مى شود و اگر بر گناه خود افزود آن نقطه گسترده مى گردد به طورى كه همه قلب او را فرامى گيرد و بعد از آن هرگز رستگار نمى شود.
به طور كلى هرگونه نكبت و بلا، خواه روحى و خواه جسمى از گناه سرچشمه مى گيرد كه امام باقر عليه السلام فرمود:
و ما مِن نِكبَةٍ تُصيبُ العَبد الاّ بِذَنب (422)
هيچ نكبتى به بنده نرسد مگر به خاطر گناه .
آثار گوناگون گناه 
با بررسى روايات بدست مى آيد كه گناهان مختلف ، داراى آثار گوناگون است ، كه ما در اينجا به ذكر چند اثر شوم گناه مى پردازيم :
1 قساوت قلب
اميرمؤ منان على عليه السلام فرمود:
ما جَفَّت الدّموعُ الاّ لِقَسوة القُلوب و ما قَست القُلوب الاّ لِكَثرة الذّنوب (423)
اشك چشم ها نخشكد مگر به خاطر قساوت و سختى دل ها و دل ها سخت نشود مگر بخاطر گناهان بسيار.
2 سلب نعمت
امام صادق عليه السلام مى فرمايد: پدرم همواره مى فرمود:
اِنّ اللّه قَضى قَضاء حَتماً الاّ يُنعِمُ على العبد بِنِعمةٍ فَيَسلُبها ايّاه حتّى يُحدِث العبد ذَنباً يَستَحقّ بذلك النّقمة (424)
خداوند حكم قطعى فرموده كه نعمتى را كه به بنده اش داده ، از او نگيرد، مگر زمانى كه بنده گناهى انجام دهد كه بخاطر آن سزاوار كيفر گردد.
3 عدم استجابت دعا
امام باقر عليه السلام فرمودند:
همانا بنده از خدا حاجتى مى خواهد، اقتضا دارد كه زود يا دير برآورده شود، سپس آن بنده گناهى انجام مى دهد خداوند به فرشته مى فرمايد: حاجت او را روا مكن و او را محروم ساز زيرا در معرض خشم من درآمد و سزاوار محروميت شد.(425)
4 الحاد و انكار
رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله در ضمن گفتارى فرمودند:
فاِنّ المَعاصى تَستَولى الضَّلال على صاحِبها حتّى تُوقِعُه رَدّ ولايَة وصىِّ رسول اللّه و دفع نبوة نبى اللّه و لا تزال بذلك حتّى توقعه فى ردّ توحيد اللّه و الالحاد فى دين اللّه (426)
همانا گناهان گمراهى را بر گنهكار مسلط مى نمايد تا آنجا كه او را به رد ولايت و امامت وصى رسول خدا و انكار نبوت پيامبر و به همين منوال انكار يكتايى خدا و الحاد و كفر در دين خدا، آلوده مى گرداند.
5 قطع روزى
امام باقر عليه السلام مى فرمايد:
إ نّ الرّجُل لَيَذنب الذَّنْب فَيَدرء عنه الرّزق (427)
مردى گناهى انجام مى دهد و در نتيجه روزى از او دور مى شود.
6 محروميت از نماز شب
امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
إ نّ الرّجل يَذنب الذَّنْب فَيحرم صَلاة الليل (428)
انسان بر اثر ارتكاب گناه از نماز شب محروم مى گردد.
7 عدم امن از حوادث
اميرمؤ منان على عليه السلام فرمودند:
گنهكار نبايد خود را از بلاهاى شبانه و حوادث ناگهانى ايمن بداند.(429)
و عواقب شوم ديگر كه آنها را فهرست وار ذكر مى كنيم ؛
8 قطع باران . 9 ويرانى خانه .
10 حبس صدساله قيامت . 11 خشم و لعن الهى .
12 بلاهاى بى سابقه . 13 پشيمانى .
14 پرده درى و رسوايى . 15 كوتاهى عمر.
16 زلزله . 17 فقر عمومى .
18 اندوه . 19 بيمارى .
20 تسلط اشرار
روايات در اين زمينه ، بسيار است .(430) براى رعايت اختصار اين فصل را با پنج روايت ذيل به پايان مى بريم :
الف پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مى فرمايد:
هركس در امر نماز سستى كند و آن را سبك شمرد خداوند او را به پانزده بلا گرفتار مى كند:
1 كوتاهى عمر. 2 كمى روزى . 3 زدودن سيماى صالحان از چهره اش . 4 عدم پاداش براى اعمالش . 5 عدم استجابت دعا.
6 عدم بهره مندى او از دعاى صالحان . 7 مرگ ذليلانه . 8 مرگ در حال گرسنگى و تشنگى . 9 ماموريت فرشته اى از طرف خدا كه او را در قبرش شكنجه دهد. 10 قبر را بر او تنگ نمايد. 11 قبرش تاريك است . 12 ماموريت فرشته اى براى كشاندن او بر زمين از ناحيه صورت در منظر مردم . 13 حسابرسى شديد قيامت . 14 سلب نظر و توجه خدا به او. 15 ابتلا به عذاب سخت .(431)
ب پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود:
زنا كردن داراى شش اثر است كه سه اثرش در دنيا است و سه اثرش در آخرت مى باشد،
اثر دنيوى آن عبارتست از: رسوايى ، كوتاهى عمر و قطع روزى .
و اما اثر اخروى آن عبارتست از: سختى حساب ، خشم خدا و جاودانگى در آتش ‍ دوزخ و همچنين اعمال نيك او بدون پاداش است و دعايش به استجابت نمى رسد و بهره اى از دعاى صالحان نمى برد.(432)
ج معاذبن جبل مى گويد: در منزل ابوايّوب انصارى و در محضر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله بودم كه از آن حضرت پرسيدم ، منظور اين آيه چيست ؟
يوم يُنْفخ فى الصّور فَتَاءتون اءفْواجاً(433)
روز قيامت در صور دميده مى شود، پس مردم گروه گروه مى آيند.
آن حضرت صلّى اللّه عليه و آله در پاسخ فرمود:
ده گروه از امت من در قيامت كه به چهره هاى مخصوصى از سايرين متمايز هستند وارد صحنه مى شوند؛
1 ميمون . 2 خوك . 3 واژگونه . 4 كور. 5 گنگ و كر. 6 زبانشان را مى جوند و از دهانشان چرك كه همه را ناراحت مى كند بيرون مى آيد.
7 بدبوتر از مردار گنديده . 8 پوشيده به لباس هاى آتشين و مس گداخته و چسبان . 9 با دست و پاى بريده . 10 آويخته شده بر دارهاى آتشين .
گروه اول ؛ سخن چينان ، گروه دوم ؛ حرام خوران ، گروه سوم ؛ رباخوران ، گروه چهارم ؛ ستمگران در قضاوت ، گروه پنجم ؛ از خود راضى و خود بينان ، گروه ششم ؛ علما و قاضيان بى عمل ، گروه هفتم ؛ آزار دهندگان به همسايه ، گروه هشتم ؛ جاسوسان نزد ظالم ، گره نهم ؛ شهوترانان و مانع اداى حق خدا از اموال خود و گروه دهم ؛ متكبران مى باشند.(434)
د رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمودند:
مَن وَلِىَ عَشرةً فلم يَعدِل فيهم جاءَ يومَ القِيامة وَ يَداه و رِجلاه و راسُه فى ثقْب فاءس (435)(436)
هر كس سرپرست ده نفر شود ولى رفتارش با آنها عادلانه نباشد روز قيامت در حالى بيايد كه دست و پا و سر او در سوراخ تبرى باشد.
ه‍ امام صادق عليه السلام فرمود:
مَن سوّد إ سمه فى ديوان ولد فُلان حَشَره اللّه يَوم القِيامة خِنزيراً (437)
كسى كه نام خود را در دفتر ادارى فرزندان فلان (يعنى حكومت طاغوتى بنى عباس و هر طاغوت ديگر) ثبت كند، خداوند او را در روز قيامت به صورت خوك محشور مى كند.
و رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمودند:
هنگامى كه عمل زنا آشكار شود، مرگ ناگهانى زياد مى گردد... و هنگامى كه در ترازو كم فروشى شود، خداوند قحطى و كمبود را بر مردم فرود مى آورد و هنگامى كه مردم زكات اموال خود را ندهند زمين بركت هاى خود، از زراعت و ميوه و معادن را بروز نمى دهد، ....و هنگامى كه قطع صله ى رحم رواج يافت ثروت ها در دست اشرار قرار مى گيرد و هنگامى كه امر به معروف و نهى از منكر ترك گرديد خداوند اشرار را بر مردم مسلط مى كند، كه هر چه نيكان آنها دعا كنند به استجابت نمى رسد.(438)
فردوسى مى گويد:
به رستم چنين گفت دستان (439) كه كم
كن اى پور بر زيردستان ستم
اگر چه ترا زيردستان بسى است
فلك را در اين زير دستان بسى است
مكن تا توانى دل خلق ريش
وگر ميكنى ميكنى بيخ خويش
مكن تا توانى ستم بر كسى
ستمگر به گيتى نماند بسى
توبه و پاكسازى 
توبه و پاكسازى  
از نشانه هاى رحمت و لطف وسيع الهى ، نعمت توبه و پذيرش آن از سوى خداوند.
توبه به معنى ترك گناه ، بازگشت به سوى خدا و عذرخواهى در پيشگاه خداوند است .
عذرخواهى بر سه گونه است ؛
گاهى عذر آورنده مى گويد: من اصلاً فلان كار را انجام نداده ام . گاهى مى گويد: من به آن جهت اين كار را انجام دادم . و گاهى مى گويد: اين كار را انجام دادم ولى خطا كردم و بد كردم و اينك پشيمانم . اين همان توبه است .
توبه در اسلام داراى شرايطى است ؛ 1 ترك گناه . 2 پشيمانى از گناه . 3تصميم بر انجام ندادن دوباره ى گناه . 4 تلافى و جبران گناه .(440)
توبه همچون بيرون آوردن لباس چركين از بدن و پوشيدن لباس پاك و تميز است . توبه همچون شستشوى بدن آلوده و عطر زدن است .
قرآن در آغاز سوره ى هود مى فرمايد:
و ان استغفروا ربكم ثم توبوا اليه (441)
و از پرودگار خود آمرزش بطلبيد، سپس به سوى او بازگرديد.
آوردن استغفار و توبه در يك آيه ، حاكى از آن است كه اين دو با هم تفاوت دارند، اولى به معنى شستشو و دومى به معنى كسب كمالات است . و كه انسان نخست بايد خود را از گناهان پاك سازد و سپس خود را به اوصاف الهى بيارايد، نخست هرگونه معبود باطل را از قلب خود بزدايد و سپس معبود حق را در آن جاى دهد، به قول حافظ:
تا نفس ، مبرّا ز نواهى نكنى
دل ، آئينه ى نور الهى نكنى
استغفار و توبه در قرآن  
در قرآن ، ذات پاك خداوند، 91 بار غفور، ((بسيار آمرزنده )) و 5 بار غفّار، ((بسيار بخشنده )) ياد شده و در آيات بسيارى ، مردم به استغفار و طلب آمرزش از درگاه خدا دعوت شده اند. وبيش از 80 بار سخن از توبه و پذيرش توبه به ميان آمده است . در اينجا به ذكر چند آيه مى پردازيم :
1و الّذين اِذا فَعَلوا فاحِشَة اَو ظلموا اَنفُسهم ذكروا اللّه فَاستَغفروا لِذُنوبِهم (442)
و از نشانه هاى پرهيزكاران آن است كه : هرگاه مرتكب عمل زشتى شوند، يا به خود ستم كنند، به ياد خدا مى افتند و براى گناهان خود از خدا طلب آمرزش ‍ مى كنند.
2و من يَعمَل سُوء او يَظلِم نَفسَه ثُمّ يَستغفِرِ اللّه يَجد اللّه غَفوراً رَحيماً(443)
كسى كه كار بدى انجام دهد، يا به خود ستم كند، سپس از خداوند طلب آمرزش ‍ نمايد، خداوند را آمرزنده و مهربان خواهد يافت .
3وعد اللّه الّذينَ آمَنوا و عَمِلوا الصّالِحاتِ لَهم مَغفِرةٌ و اءجرٌعظيم (444)
خداوند به آنها كه ايمان آورده و عمل صالح انجام داده اند وعده ى آمرزش و پاداش عظيمى داده است .
4قُل يا عِبادِىَ الَّذينَ اءسرفُوا على اَنفُسهِم لا تَقْنطوا مِن رَحمَة اللّه إ نّ اللّه يَغفرُ الذُّنوبَ جَميعاً إ نَّه هو الغَفورُ الرّحيم (445)
بگو اى بندگان من كه بر خود اسراف و ستم كرده ايد، از رحمت خداوند نوميد نشويد كه خدا همه گناهان را مى آمرزد و او بسيار بخشنده و مهربان است .
تعبيراتى كه در اين آيه آمده مانند: ((بندگان من ))، ((نااميد نشويد))، ((رحمت خدا))، ((آمرزش همه ى گناهان ))، ((غفور و رحيم بودن خدا))، همه حكايت از وسعت دامنه استغفار و پذيرش توبه و گستردگى رحمت الهى مى كند، بخصوص تعبير به عبادى ((بندگان من ))، كه بيانگر آن است كه همه از خوب و بد، بندگان خدا هستند و خداوند به آنها آنچنان مهربان است كه آنها را بندگان خودش خوانده است . بنابراين چشم انداز اميد به آمرزش ، بسيار وسيع و گسترده است .
5و اِذا سَئَلكَ عِبادِى عَنّى فَانّى قَريبٌ اُجيبُ دَعوَةَ الدّاعِ اِذا دَعانِ فَليَستجيبوا لِى و ليُؤ مِنوا بى لَعلَّهُم يَرشُدون (446)
هنگامى كه بندگانم از تو درباره من سوال كنند، (بگو) من نزديكم به دعا كننده به هنگامى كه مرا مى خواند پاسخ مى گويم ، پس بايد دعوت مرا بپذيرند و به من ايمان بياورند تا راه يابند و به مقصد برسند.
از لطايف و نكات بسيار ظريف در نزديك بودن خدا به انسان اينكه در اين آيه خداوند هفت بار، امور را به ذات پاك خود، بدون واسطه نسبت داده است : بندگان من ، درباره من ، من نزديكم ، مرا مى خواند، من پاسخ مى گويم ، دعوت مرا اجابت كند، به من ايمان آورد.
يار نزديكتر از من به من است
وين عجب بين كه من از وى دورم
6...و تُوبُوا اِلى اللّهِ جَمعياً اَيُّها المُؤ مِنون (447)
اى مؤ منان ! همگى به سوى خدا باز گرديد.
7وَ هُو الّذى يَقبِلُ التَّوبَة مِن عِبادِه (448)
و خدا كسى است كه توبه بندگانش را مى پذيرد.
8...اِنَّ اللّه يُحِبُّ التَّوّابِين (449)
قطعاً خداوند توبه كنندگان را دوست دارد.
9يا ايّها الَّذينَ آمَنوا تُوبُوا اِلَى اللّهِ تَوبَةً نَصُوحاً(450)
اى كسانى كه ايمان آورده ايد توبه حقيقى و خالص كنيد.
10و هُو الَّذى يَقبلُ التَّوبَة عَن عِبادِه و يَعفُوا عَنِ السّيّئات (451)
او كسى است كه توبه ى بندگانش را مى پذيرد و از گناهان مى گذرد.
11اَفَلا يَتُوبُونَ اِلَى اللّه و يَستَغفِروُنَه و اللّهُ غَفُورٌ رَحيم (452)
آيا توبه نمى كنند و به سوى خدا باز نمى گردند واز او طلب آمرزش نمى نمايند. خداوند آمرزنده مهربان است .
در اين آيه با استفهام انكارى كه بيانگر تاكيد است ، خداوند انسان ها را به سوى توبه و استغفار دعوت مى نمايد و با ذكر دو صفت غفور و رحيم بودنش ، عواطف آنها را تحريك مى نمايد تا شايد به سوى خدا باز گردند و با آب استغفار، گناهانشان را بشويند و در پرتو توبه بر كمالات و فضايل انسانى خود بيفزايند.
توبه از ديدگاه روايات  
با بررسى و تجزيه و تحليل روايات مربوط به توبه و استغفار، مطالب متنوع و جامعى ، پيرامون توبه به دست مى آيد كه در اينجا به طور خلاصه به بخش مهمى از آن مى پردازيم :
1 توبه راستين  
توبه ى راستين پنج ركن دارد: 1 ترك گناه . 2 پشيمانى از گناهان سابق . 3 تصميم بر ترك گناه . 4 جبران گناهانى كه قابل جبران است با اداى حق اللّه و حق النّاس . 5 استغفار با زبان .
0 توبه نصوح چيست ؟
چنانكه قبلاً ذكر شد در قرآن آمده :
تُوبُوا الى اللّه تَوبَة نَصُوحاً(453)
به درگاه الهى توبه نصوح كنيد.
امام صادق عليه السلام در تفسير واژه ((نصوح )) چنين فرمودند:
هو الذَّنبُ الّذى لا يَعودُ فيه اَبداً(454)
آن توبه اى است كه هرگز به آن گناه باز نگردد.
و امام هادى عليه السلام در معنى نصوح فرمود:
ان يكونَ الباطِنُ كالظاهِر و افضِل من ذلك (455)
توبه ى نصوح ، آن است كه باطن انسان مانند ظاهر بلكه بهتر از ظاهر باشد.
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در معنى نصوح فرمودند:
اءن يَتُوب التائِب ثمّ لايَرجع فى ذَنبٍ كما لايَعود اللَبن الى الضَّرع (456)
توبه كننده ، هرگز به گناه باز نگردد، چنانكه شير به پستان باز نمى گردد.
امام على عليه السلام در معنى نصوح مى فرمايد:
نَدمٌ بِالقَلب و استِغفار باللّسان و القَصد على ان لا يَعود(457) پشيمانى قلبى و عذرخواهى با زبان ، و تصميم جدى و مداوم بر ترك گناه .
2 شرائط صحت و كمال توبه  
شخصى براى خودنمايى در محضر على عليه السلام گفت : اءستغفر اللّه على عليه السلام به او فرمود: مادرت به عزايت بنشيند آيا مى دانى استغفار (تنها به زبان نيست و) از درجه اعلى است ؟ سپس ‍ فرمود:
استغفار و توبه داراى شش ركن است :
1 پشيمانى از گناهان قبل . 2 تصميم بر ترك گناه . 3 اداى حق مردم . 4 اداى حق الله . 5 ذوب شدن گوشت بدن كه از غذاى حرام روييده شده با حزن و اندوه . 6 بدن سختى طاعت خدا را بچشد همانگونه كه شيرينى گناه را چشيده است .(458) در اين هنگام بگو: اءستغفر اللّه .(459)
امام سجاد عليه السلام فرمودند:
انّما تَوبَة ، اَلعَمل و الرُّجوع عن الاَمر و ليستِ التَّوبة بِالكَلام (460)
توبه يعنى كار شايسته و بازگشت از انحراف ، نه لقلقه ى زبان .
يكى ديگر از شرايط توبه ، جبران ضايعات گناه است .
قرآن در اين باره مى فرمايد:
اِلاّ الَّذينَ تابُوا مِن بَعدِ ذلِك وَ اَصْلحوا
مگر كسانى كه بعد از اين توبه كنند و به اصلاح و جبران بپردازند.
جمله و اصلحوا بيانگر اين است كه شرط مهم توبه اصلاح و جبران ضايعات گناه است .
يكى ديگر از شرايط كمال توبه اقرار به گناه است ، تا آنجا كه امام باقرعليه السلام فرمودند:
و اللّه ما ينجو من الذّنب الاّ من اقربه
سوگند به خدا از گناه نجات پيدا نمى كند، مگر كسى كه به گناه اعتراف كند.(461)
و حضرت على عليه السلام مى فرمايد:
المُقرّ بالذَّنبِ تائِب (462)
اعتراف كننده به گناه ، توبه كننده است .
3 انواع توبه و مراحل  آن
امام صادق عليه السلام در ضمن گفتارى فرمودند:
و كل فرقة من العباد لهم توبة ....و توبة الخاص ، من الاشتغال بغير الله تعالى و توبة العام من الذنوب (463)
هر گروهى داراى يك نوع توبه هستند....توبه بندگان خاص و ممتاز، توبه كردن از لحظات غفلت از خدا و متوجه شدن به غير خداست و توبه توده ى مردم ، توبه از گناهان است .
مطلب ديگر اينكه ، پشيمانى از گذشته و تصميم بر ترك گناه ، مرحله ى نخستين توبه است ، مراحل بعد آن است كه توبه كننده از هر نظر به حالت روحانى قبل از گناه درآيد.
همچون بيمار و كسى كه تب دارد، كه با خوردن دارو، تب او قطع مى شود، ولى بعد از اين مرحله نياز به داروهاى تقويتى دارد تا با استفاده از آنها، بنيه ى جسمى او به مرحله ى قبل از بيمارى برسد و شايد سخن امام باقر عليه السلام بر همين اساس باشد كه فرمود:
التائِبُ من الذَّنب كَمَن لا ذَنبَ له و المُقيم على الذّنب و هو مستغفِرٌ منه كالمُستَهز(464)
توبه كننده از گناه همانند كسى است كه گناه ندارد و آنكه در گناه بماند و در عين حال استغفار كند همانند مسخره كننده است .
4 وسعت دامنه ى پذيرش توبه  
چنانكه قبلاً ذكر شد، خداوند مى فرمايد:
...لا تَقنطوا مِن رَحمَة اللّه اِنّ اللّهَ يَغفِرالذُّنوبَ جَميعاً(465)
از رحمت خدا نااميد نشويد، خداوند همه گناهان را مى آمرزد.
اين آيه با صراحت بيان مى دارد كه راه توبه به روى همه كس باز است . تا آنجا كه نقل شده ((وحشى )) قاتل حضرت حمزه عليه السلام با شنيدن اين آيه به حضور پيامبر صلّى اللّه عليه و آله آمد و اظهار توبه كرد.
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله توبه او را پذيرفت فقط به او فرمود: از من غايب شو، چرا كه من نمى توانم به تو نگاه كنم .
بعضى سؤ ال كردند: آيا اين آيه درباره ى وحشى است يا شامل همه ى مسلمين مى شود؟ پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: همه را شامل مى شود(466)
وسعت و دامنه ى پذيرش توبه تا آنجا است كه روايت شده : شخصى در محضر حضرت رضا صلّى اللّه عليه و آله گفت : خدا لعنت كند كسى كه با على عليه السلام جنگيد. امام رضا عليه السلام به او فرمود:
قل الاّ مَن تاب و اَصلح (467)
بگو مگر كسى كه توبه كرد و خود را اصلاح نمود.
و اين بيانگر لطف الهى نسبت به گنهكاران است اصولاً اسلام راه بازگشت به سوى خدا را به روى هيچ كس نمى بندد، حتى در مورد عذاب سخت شكنجه گران مى فرمايد:
اِنّ الَّذينَ فَتَنُوا الْمُؤ مِنينَ و المُؤ مِناتِ ثُمَّ لَم يَتُوبُوا فَلَهم عَذابُ جَهنَّم (468)
براى آنانكه زنان و مردان با ايمان را شكنجه دادند، ولى توبه ننمودند عذاب دوزخ است .
جمله ثم لم يتوبوا حاكى از پذيرش توبه ى شكنجه گران است .
5 محبت خاص خدا به توبه كنندگان  
در قرآن مى خوانيم :
اِنَّ اللّه يُحِبُّ التَّوّابين (469)
خداوند قطعاً توبه كنندگان را دوست مى دارد.
امام باقر عليه السلام مى فرمايد:
هر گاه مردى در شب تاريك شتر و توشه اش را در سفر گم كند و سپس پيدا كند، چقدر خوشحال مى شود، خداوند بيشتر از او نسبت به توبه كننده فرحناك مى شود.(470)
و در سخن ديگر فرمودند:
الله افرح بتوبة عبده من العقيم الوالد، و من الضال الواجد، و من الظمان الوارد(471)
خداوند به توبه بنده اش فرحناك تر است از مرد عقيمى كه داراى فرزند شود و از شخصى كه گمشده اش را پيدا كند، و از تشنه اى كه به آب مى رسد.
رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمودند:
هيچ موجودى در پيشگاه خدا، محبوبتر از مرد يا زن توبه كننده نيست .(472)
نيز فرمودند:
التائبُ حَبيب اللّه (473)
توبه كننده ، محبوب خدا است .
6 سرزنش از تاخير توبه  
انسان ، هر لحظه مامور به توبه است و فرمان توبوا، ((توبه كنيد)) او را به تعجيل در توبه دعوت مى نمايد، بنابراين تاخير در توبه تاخير در انجام فرمان الهى است و چنين كسى در هر لحظه به عنوان ترك كننده ى فرمان خدا به حساب مى آيد.
امام جواد عليه السلام مى فرمايد:
تَاخير التُّوبَة اِغتِرار، و طُول التَسويف حَيرَة (474)
تاخير توبه نوعى غرور و بى خبرى و طولانى نمودن آن نوعى حيرت و سرگردانى است .
مردى از اميرمؤ منان على عليه السلام درخواست موعظه كرد، آن حضرت به او فرمود:
لا تَكُن ممّن يَرجوا الا خِرة بِغَير العَمَل و يُرَجِّى التَّوبَة بِطُول الاَمَل (475)
از كسانى مباش كه بدون عمل ، اميد سعادت آخرت را دارند، و توبه را با آرزوهاى دراز به تاخير مى اندازند.
نيز فرمودند:
لا دينَ لِمُسَوّف بِتَوبته (476)
آنكس كه توبه را به آينده موكول مى كند، دين ندارد.
امام باقر عليه السلام مى فرمايد:
ايّاكَ و التَّسويف فَانَّه بَحرٌ يُغرَقُ فيه الهَلْكى (477)
از تاخير انداختن (توبه ) بپرهيز، زيرا تاخير انداختن (همچون ) دريايى است كه درمانده در آن غرق مى گردد.
بايد توجه داشت كه توبه هنگام مرگ ، ارزشى ندارد، چنانكه ايمان و توبه فرعون هنگام غرق شدن پذيرفته نشد و در آيه 18 سوره نساء به اين مطلب تصريح شده است .
محمد همدانى مى گويد، از حضرت رضا عليه السلام پرسيدم : چرا خدا، فرعون را غرق كرد، با اينكه ايمان آورد و به توحيد اعتراف كرد؟
آن حضرت در پاسخ فرمود:
لانَّه آمَنَ عند رُؤ يَة البَاءس ، و الايمانُ عِند رؤ يَةِ البَاءسِ غَير مَقبُول (478)(479)
زيرا فرعون هنگام ديدن عذاب ، ايمان آورد. و ايمان در اين هنگام پذيرفته نيست .
و اين را نيز نبايد از نظر دور داشت كه در روايات متعدد آمده هرگاه مؤ من گناهى مرتكب شود، تا هفت ساعت به او مهلت داده مى شود كه اگر در اين هفت ساعت توبه كرد، گناه او در نامه عمل ثبت نمى گردد، در بعضى از روايات به جاى هفت ساعت از صبح تا شب ذكر شده است ، امام صادق عليه السلام فرمودند:
إ نّ العبد اذا اءذنب ذنباً اُجِّل من غَدوَةٍ الى الليل فانْ استغفر الله لم يكتب عليه (480)
بنده وقتى كه گناه كند، از بامداد تا شب مهلت دارد اگر در اين مدت از درگاه خدا طلب آمرزش كرد، آن گناه بر او نوشته نشود.
7 نتايج درخشان توبه  
توبه و قبولى آن از نعمت ها و مواهب كم نظير الهى است و داراى آثار و نتايج بسيار درخشانى است .
توبه حقيقى آنچنان انسان گنهكار را دگرگون مى كند، كه گويى اصلاً گناه نكرده است . چنانكه امام باقر عليه السلام مى فرمايد:
التائب من الذنب كمن لا ذنب له (481)
توبه كننده از گناه مانند آن است كه گناهى نكرده است .
توبه ى حقيقى موجب پرده پوشى و نابودى آثار گناه مى گردد، امام صادق عليه السلام فرمودند:
هنگامى كه بنده توبه ى حقيقى كرد، خداوند او را دوست مى دارد، و در دنيا و آخرت گناهان او را مى پوشاند، هرچه از گناهان كه دو فرشته موكل بر او برايش نوشته اند از يادشان ببرد و به اعضاى بدن وحى مى كند كه گناهان او را پنهان كنيد. و به نقاط زمين (كه او در آن گناه كرده ) فرمان مى دهد گناهان او را پنهان كنيد.
فيلقى اللّه حين اَلقاه و ليس شَيى يَشهد عليه بشى ء من الذّنوب (482)
پس توبه كننده با خدا ملاقات كند به گونه اى كه هيچ چيز نيست كه در پيشگاه خدا گواهى بدهد كه او چيزى از گناه را انجام داده است .
در آيه ى 8 سوره تحريم كه به توبه نصوح امر شده ، به پنج ثمره و نتيجه ى توبه حقيقى اشاره شده كه عبارتند از:
1 بخشودگى گناهان .
2 ورود در بهشت پر نعمت الهى .
3 عدم رسوايى در قيامت .
4 نور ايمان و عمل ، در قيامت به سراغ توبه كنندگان آمده و پيشاپيش ‍ آنها حركت نموده و ايشان را به سوى بهشت ، هدايت مى كنند.(483)
5 توجه آنها به خدا بيشتر مى گردد، و تقاضاى تكميل نور و آمرزش ‍ كامل گناه خود مى كنند.
بطور خلاصه ، توبه ى حقيقى انسان را محبوب خدا مى كند، آن هم به عنوان محبوبترين بندگان ، چنانكه امام كاظم عليه السلام مى فرمايد:
و اَحَبّ العِباد الى اللّه تعالى المُفَتَّنون التَّوابون (484)
و محبوب ترين بندگان در پيشگاه خدا، آنهايى هستند كه در فتنه (گناه ) واقع شوند و بسيار توبه كنند.
و در روايت ديگرى از امام معصوم نقل شده (485) كه خداوند به توبه كنندگان ، سه موهبت عطا كرده كه اگر يكى از آنها را به همه ى اهل آسمان ها و زمين مى داد همه ى آنها نجات مى يافتند:
1 بشارت به آنها كه خداوند آنانرا دوست دارد،(486) و كسى كه خدا او را دوست بدارد او را عذاب نمى كند.
2 حاملين عرش خدا و ره يافتگان در جوار عرش كبريايى خداوند براى توبه كنندگان ، طلب آمرزش مى كنند و مقامات عالى را براى آنها آرزو مى نمايند.(487)
3 گناهان توبه كنندگان به حسنات و پاداش ها، تبديل مى گردد و خداوند به آنها نويد رحمت و امن داده است .(488)
در پايان بحث توبه ، با امام سجاد عليه السلام همنوا شويم كه در فرازى از مناجات خود از مناجات هاى پانزده گانه اش به پيشگاه خداوند چنين عرض مى كند:
الهى اءنت فَتَحت لِعبادك باباً الى عَفوِك ، سمّيتَه التّوبه ، فقلت : توبوا الى اللّه توبة نصوحاً، فما عذر مَن اءغفل دخول الباب بعد فتحه ؟ (489)
اى خداى من ! تو آن كسى هستى كه درى به سوى عفوت براى بندگانت گشوده اى و نام آن را توبه نهاده اى و (در قرآن ) فرموده اى : به سوى خدا باز گرديد و توجه خالص كنيد، اكنون عذر كسانى كه از وارد شدن به اين در گشوده غفلت كرده اند، چيست ؟
جبران گناه 
قبلاً يادآورى شد كه در توبه يكى از اركان مهم ، جبران گناه است ، كه موجب شستن آثار گناه شده و زدودن رسوبات گناه مى گردد.
از اين جبران ، در اسلام با عنوان ((كفارات و تكفير)) ((پوشاندن و پاك كردن )) ياد مى شود.
((تكفير)) در مقابل ((اِحباط)) است ، احباط يعنى انسان با ارتكاب گناه ، كارهاى نيك خود را پوچ و بى اثر كند، ولى تكفير يعنى انسان با كارهاى نيك ، آثار گناهان از چهره جان خود بزدايد، به عبارت روشنتر توبه داراى دو مرحله است :
1 قطع و ترك گناه (پاكسازى ).
2 تقويت جان با اعمال نيك (بهسازى ).
همانند بيمارى كه درمان او داراى دو بعد است ، يكى خوردن داروى هاى درمان كننده ، دوم خوردن داروهاى نيروبخش ، تا آثار و ضايعات بيمارى را از بين ببرد.
چنانكه خواهيم گفت : جبران گناهان گاهى به مرحله اى مى رسد، كه بايد گناهان سابق را تبديل به نيكى ها كند. يعنى نه تنها آثار گناه را از لوح دل بشويد، بلكه آثار درخشان كارهاى نيك را جايگزين آن بنمايد. به عنوان مثال اگر كسى مدت ها پدر يا مادرش را آزرده و اكنون توبه كرده ، تنها قطع آزار كافى نيست . بلكه بايد با شيرينى محبت خود، تلخى آزار را جبران كند.
جبران گناه از ديدگاه قرآن  
1و يَدْرؤُونَ بِالحَسَنَةِ السَّيّئة (490)
(انديشمندان ) با كارهاى نيك ، كارهاى بد خود را از بين مى برند.
2اِلاّ مَن تابَ و آمن و عَمل صالِحاً اُولئِك يُبدِّل اللّه سيِّئاتِهم حَسَنات (491)
مگر كسى كه توبه كند و ايمان آورد و عمل صالح انجام دهد، كه خداوند گناهان اين گروه را به حسنات تبديل مى كند.
3و اَقِم الصَّلوةَ طَرَفَى النَّهار و زُلَفاً مِنَ الليل اِنَّ الحَسَنات يُذهِبْن السَّيّئات (492)
نماز را در دو طرف روز و اوايل شب برپادار، چرا كه نيكى ها، بدى ها را بر طرف مى سازد.
4اِنْ تَجتَنِبُوا كَبائِرَ ما تَنهَون عَنه نُكَفِّر عَنكُم سيِّئاتِكم (493) اگر از گناهان كبيره اى كه از آن نهى شده ايد، اجتناب كنيد گناهان كوچك شما را مى پوشانيم .
5و الَّذينَ آمَنوا و عَمِلوا الصّالِحاتِ لَنُكَفِّرنَّ عَنهُم سَيِّئاتِهم (494)
كسانى كه ايمان آورده و عمل صالح انجام دادند، قطعاً گناهان آنان را مى پوشانيم .
منظور از پوشاندن گناه محو آثار آن است .
6...فَالَّذينَ هاجروا وَ اُخرِجوا مِن دِيارِهم و اُوذوا فى سَبيلى و قاتَلوا وَ قُتلوا لاُكَفِّرنَّ عَنهم سَيِّئاتهم (495)
پس آنها كه در راه خدا هجرت كردند و از خانه هاى خود بيرون رانده شدند، و در راه من آزار ديدند و جنگ كردند و كشته شدند سوگند ياد مى كنم كه گناهان آنها را مى پوشانم و محو مى كنم .
از آيات فوق چنين نتيجه مى گيريم كه :
توبه اى مورد قبول است و موجب محو گناهان مى گردد كه با ايمان ، عمل صالح ، نماز، هجرت ، جهاد و شهادت همراه باشد و گرنه ضايعات گناهان سابق ، جبران نخواهد شد.
جبران گناه از ديدگاه روايات  
در روايات بطور صريح تاكيد شده كه در توبه ترك گناه و پشيمانى ، كفايت نمى كند. بلكه بايد آثارى را كه گناهان در زندگى انسان پديد آورده اند با كارهاى نيك ، جبران و اصلاح نمود.
اين جبران در چهره هاى مخصوصى بروز مى كند، تا عامل تربيت و تكامل انسان گردد. براى تكميل اين بحث ، به روايات زير توجه كنيد:
1 رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله مى فرمايد:
اتَّقِ اللّه حيث كنت و خالط الناس بخلق حسن و اذا عملت سيئة فاعمل حسنة تمحوها(496)
در هر جا هستى از خدا بترس و با مردم با خلق نيك بر خورد كن ، و هرگاه گناهى كردى كار نيكى انجام بده كه آن گناه را محو كند.
2 امام صادق عليه السلام در گفتارى فرمودند:
...مَن عَمل سيّئة فى السّر فليعمل حسنة فى السّر و من عمل سيّئة فى العَلانية فَليَعمل حَسنة فى العلانية (497)
كسى كه در پنهانى گناه كند، پس در پنهانى كارنيكى انجام بدهد، و كسى كه آشكارا گناه كرد، پس آشكارا كار نيك انجام دهد.
3 امام باقر عليه السلام مى فرمايد:
التّائب إ ذا لم يَستبن اءثر التّوبة فلَيس بِتائب : يرضى الخصماء و يُعيد الصّلوات ويتواضع بين الخَلق يتّقى نفسه عن الشهوات ..(498)
هرگاه نشانه هاى توبه ، از توبه كننده آشكار نگردد، او توبه كننده حقيقى نيست . (آشكار شدن نشانه هاى توبه اين است كه :) آنها را كه ادعاى حقى بر او دارند راضى كند، نمازهاى قضا شده اش را اعاده نمايد، در برابر مؤ منان متواضع باشد، و خود را از طغيان هوس هاى نفسانى حفظ نمايد...
4 اميرمؤ منان على عليه السلام فرمودند:
ثَمَرة التّوبة إ ستدراك فَوارط النّفس (499)
ميوه و اثر توبه ، جبران ضايعات نفس است .
5 امام باقر عليه السلام مى فرمايد:
ما اءحسن الحَسنات بَعد السّيئات (500)
چقدر كارهاى نيك ، بعد از گناهان شايسته و زيبا است .
6 امام كاظم عليه السلام فرمودند:
من كفارات الذّنوب العِظام إ غاثة المَلهوف و التّنفيس عن المَكروب (501)
از كفارات گناهان بزرگ ، پناه دادن به انسان هاى پريشان و گرفتار و زدودن اندوه از اندوهگين است .
7 شخصى از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله پرسيد: كفاره ى گناه غيبت چيست ؟
حضرت فرمودند:
تَستَغفر لِمَن إ غتَبته (502)
براى كسى كه او را غيبت كرده اى ، از خدا طلب آمرزش كن .
8 امام باقر عليه السلام مى فرمايد:
ثلاث كفّارات : إ فشاء السّلام و إ طعام الطّعام و التّهجُد باللّيل و النّاس ‍ نيام (503)
سه كار كفاره و جبران كننده ى گناه است : 1 بلند سلام كردن 2 اطعام دادن 3 نماز شب و عبادت در آن هنگام كه مردم خوابيده اند.
9 امام باقر عليه السلام فرمودند:
اءربع مَن كنّ فيه و كان مِن قَرنه الى قَدمه ذُنوباً بَدّلها اللّه حَسنات : الصِّدق و الحَياء و حُسنُ الخُلق و الشّكر(504)
اگر كسى داراى چهار خصلت باشد هر چند از سر تا قدمش را گناه فرا گرفته باشد خداوند آن گناهان را به نيكى تبديل مى كند:
1 راستگويى . 2 شرم وحيا. 3 نيك خلقى . 4 روحيه ى شكرگزارى .

10 شخصى به حضور رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله آمد و عرض ‍ كرد: گناهانم بسيار شده اند و اعمال نيكم اندك است . پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود:
اءكثر السّجود فانّه يحطّ الذّنوب كما تحطّ الرّيح وَرق الشجر (505)
سجده هاى بسيار بجا بياور چرا كه سجده ، گناهان را آنچنان مى ريزد كه باد برگ هاى درخت را مى ريزد.
هماهنگى جبران با گناه 
جبران گناه ، با كارهاى نيك ، ممكن است به صورت هاى گوناگون مانند كمك هاى مالى ، جهاد در راه خدا، روزه گرفتن ، شب زنده دارى و ...انجام گيرد، ولى مناسب آن است كه جبران هر گناه متناسب با همان گناه باشد. مثلاً بى حجابى و ناپاكى را با حفظ كامل عفت و پاكدامنى ، جبران كرد. گناه غيبت را با كنترل و مراقبت زبان ، جبران نمود. گناه ظلم و بى رحمى را با احسان به مظلومان و دستگيرى از بينوايان ، تلافى نمود. گناه چشم چرانى را با عفت چشم و نگاه هايى كه براى آن پاداش است مانند نگاه به قرآن و چهره عالم ربانى و نگاه به چهره ى پدر و مادر، جبران نمود. چنانكه از بعضى روايات اين مطلب استفاده مى شود؛
امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
كفارة عمل السّلطان قَضاء حوائِج الاِخْوان (506)
كفاره و جبران (گناه ) كارمندى حاكم ظالم ، رسيدگى و برآوردن نيازمندى هاى برادران است .
چند داستان در رابطه با جبران گناه 
1 پيشنهاد ابولبابه  
ابولبابه يكى از اصحاب پيامبر صلّى اللّه عليه و آله بود، ولى يهود بنى قريظه با او خويشاوندى و آشنايى داشتند.
در جريان كارشكنى هاى يهود، پيامبر صلّى اللّه عليه و آله تصميم گرفت تا همه ى طوايف يهود را كه همچون ستون پنجم دشمن در داخل مركز اسلامى عمل مى كردند، از اطراف مدينه تبعيد كند و گردنكشان آنها را بقتل رساند.
يهودِ بنى قريظه در قلعه ى خود در محاصره بودند، بعضى از مسلمانان از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله خواستند آنها را ببخشد، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله به آنها فرمود: آيا راضى هستيد، حَكميّت در مورد آنها را به يكى از افراد شما واگذارم .
طايفه اوس جواب مثبت دادند، پيامبر صلّى اللّه عليه و آله سعدبن معاذ را براى اين كار تعيين كرد، ولى بنى قريظه حَكميت سعد را نپذيرفتند. پيام دادند ابولبابه را بفرست تا با او مشورت كنيم ، پيامبر صلّى اللّه عليه و آله ابولبابه را به سوى آنها فرستاد تا با او مشورت كنند. آنها اطراف ابولبابه را گرفتند و اظهار ناتوانى كردند. از جمله به او گفتند: آيا ما به حكميت سعدبن معاذ راضى شويم ؟
ابولبابه گفت : مانعى ندارد ولى با دست اشاره به گردن كرد، يعنى تسليم شدن به حكم سعد همان و گردن زدن همان .
به اين ترتيب او يكى از اسرار نظامى را نزد دشمن فاش ساخت . ولى بى درنگ به گناه خود متوجه شد و دريافت كه به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و مسلمين خيانت كرده است ، همان لحظه توبه كرد. اما آيه 27 و 28 سوره ى انفال در نهى از خيانت به خدا و رسول ، نازل گرديد.
ابولبابه از شدت ناراحتى و خجلت ، نزد پيامبر صلّى اللّه عليه و آله نرفت و مستقيم به مسجد پيامبر رفته و خود را به يكى از ستون هاى مسجد بست و مدت ده تا پانزده روز به همين منوال ماند و با مناجات و راز و نياز، از خدا مى خواست تا توبه اش را بپذيرد. سرانجام آيه 102 سوره توبه نازل شد و قبول شدن توبه ابولبابه اعلام گرديد.
نكته اينجا است كه ابولبابه براى جبران گناه خود، به رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله عرض كرد مى خواهم به شكرانه ى قبولى توبه ام ، همه ى اموالم را صدقه بدهم ، پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: همه را اجازه نمى دهم . او عرض كرد: دو سوم اموالم را اجازه بدهيد. پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: آن هم زياد است .
او عرض كرد: اجازه بده يك سوم اموالم را صدقه بدهم .
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله اين پيشنهاد را پذيرفت و ابولبابه به قول خود وفا كرد.(507)
2 جبرانِ قطع رحم  
دو برادر كه يكى از آنها يعقوب مغربى نام داشت ، با هم براى انجام حج به سوى مكه مسافرت كردند. در راه بين اين دو برادر نزاعى در گرفت و به يكديگر بد و ناسزا گفتند. و سرانجام از هم جدا شده و به گناه بزرگ قطع رحم ، مبتلا گشتند.
در اين سفر يعقوب در مدينه به حضور امام موسى بن جعفر عليهما السلام رسيد، امام عليه السلام به او فرمود: تو در فلان مكان با برادرت نزاع كردى و به همديگر ناسزا گفتيد و اين گونه رفتار برخلاف دين من و دين پدرانم مى باشد از خدا بترس و اين را بدان كه قطع رحم باعث مى شود كه بزودى مرگ بين شما جدايى اندازد، برادرت در همين مسافرت قبل از رسيدن به وطن مى ميرد و تو پشيمان خواهى شد.
يعقوب كه سخت پريشان شده بود، عرض كرد: سرنوشت من چه خواهد شد؟
امام كاظم عليه السلام فرمود:
امّا انّ اءجلك قد حَضر حتّى وَصلت عَمّتك بما وَصلتَها به فى منزل كذا و كذا فَزيد فى اءجلك عِشرون
پايان عمر تو نيز (به خاطر قطع رحم ) فرا رسيده بود، ولى در مسير راه در فلان منزلگاه ، به سراغ عمه ات رفتى و از او احوال پرسيدى و صله رحم كردى ، بر عمر تو بيست سال افزوده شد
همانگونه كه امام فرموده بود به وقوع پيوست ، برادر يعقوب در سفر از دنيا رفت ، و يعقوب بخاطر صله ى رحم ديگر بيست سال عمر كرد.(508)

 

next page

fehrest page

back page