حيوة القلوب جلد دوم
تاريخ پيامبران عليهم السلام

علامه مجلسى رحمة الله عليه

- ۱۱ -


و عياشى به سندهاى معتبر از امام محمد باقر عليه السلام روايت كرده است كه : چون نذر كرد زن عمران كه آنچه در شكم من اوست محرر گرداند، و محرر آن بود كه براى مسجد و معبد خود قرار مى دادند كه هرگز از مسجد بيرون نيايد فلما وضعتها قالت رب انى وضعتها اءنثى والله اعلم بما وضعت وليس الذكر كالانثى و انى سمينها مريم وانى اعيذها بك و ذربيتها من الشيطان الرجيم (423).
حضرت فرمود: چون مريم از ((حنه )) بوجود آمد گفت : ((پروردگارا! من اين فرزند را دختر بر زمين گذاشتم ، و خدا داناتر بود به آنچه از او بوجود آمده بود، و نيست مرد مثل زن در خدمت بيت المقدس و عباد))(424) - از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه : زيرا كه زن حايض مى شود و مى بايد از مسجد بيرون رود و محرر مى بايد از مسجد بيرون نرود(425) - بدرستى كه من او را مريم نام كردم - يعنى عابده يا خادمه - بدرستى كه در پناه تو در مى آورم او را و ذريت و فرزندان او را از شير شيطان رجيم )).
فتقبلها ربها بقبول حسن و انبتها نباتا حسنا ((پس قبول كرد او را پروردگار او براى خدمت بيت المقدس - با دختر بودن او - به قبول كردن نيكو و رويانيد او را رويانيدنى نيكو)) گفته اند كه : در روزى نمو مى كرد مثل آنكه ديگران در سالى نمو كنند؛ و ابن عباس روايت كرده است كه : چون نه ساله شد، در روزه و عبادت و زهد و ترك دنيا، بر همه عباد زيادتى مى كرد.(426)
و كفلها زكريا ((و خدا كفالت و محافظت او را به زكريا مفوض گردانيد،)) چنانچه نقل كرده اند كه : مادر مريم او را در خرقه اى پيچيد و به مسجد آورد به نزد احبار و رهبانان بنى اسرائيل و گفت : بگيريد كه اين نذر بيت المقدس است ، و چون مريم دختر امام و صاحب قربانى آنها بود احبار بنى اسرائيل نزاع كردند در كفالت او، پس زكريا گفت : من احقم به كفالت او زيرا كه خاله اش در خانه من است ، احبار گفتند: اگر ما به احق مى گذاشتيم مادرش از همه احق بود و ليكن قرعه مى افكنيم تا به اسم هر كه درآيد او متوجه كفالت گردد، پس به قرعه قرار دادند و ايشان بيست و نه نفر بودند و قلمهاى خود را كه كتابت تورات را به آن مى كردند و از فولاد بود در آب انداختند، پس قلم زكريا عليه السلام بر خلاف عادت بر روى آب ايستاد، يا در آب جارى افكندند و قلم ديگران را آب برد و قلم او بر روى آب ايستاد و حركت نكرد.(427)
كلما دخل عليها زكريا المحراب وجد عندها رزقا قال يا مريم انى لك هذا قالت هو من عند الله ان الله يرزق من يشاء بغير حساب (428 ) ((هرگاه داخل مى شد زكريا بر مريم مى يافت نزد او روزى از ميوه هاى بهشت در غير موسم آن ميوه - و گفته اند كه : او شير نخورد بلكه پيوسته روزى او از بهشت مى آمد(429) - پس زكريا مى گفت : اى مريم ! از كجاست از براى تو اين روزى ؟ مريم مى گفت : از جانب خدا است - و از بهشت است - بدرستى كه خدا روزى مى دهد هر كه را مى خواهد بى حساب )).
حضرت امام محمد باقر عليه السلام فرمود كه : پيغمبران بر او قرعه زدند، پس قرعه براى زكريا بيرون آمد كه شوهر خواهر مريم بود و زكريا متكفل محافظت او گرديد و او را داخل مسجد كرد، چون به راه افتاد مشغول خدمت پيغمبران و عباد گرديد، و چون به حدى رسيد كه زنان ديگر حايض شوند حق تعالى امر كرد زكريا را كه او در مسجد در پرده عصمت مستور دارد و مقبول ترين زنان بود، و چون به نماز مى ايستاد محراب از نور او روشن مى شد، پس هرگاه كه زكريا به نزد او مى رفت ميوه تابستان را در زمستان نزد او مى ديد و ميوه زمستان را در تابستان نزد او مى ديد پس از او پرسيد كه : اين ميوه ها از كجا براى تو مى آيد؟ مريم گفت : از جانب حق تعالى مى آيد؛ پس در آن وقت زكريا از خدا فرزند طلبيد.(430)
و به سندهاى صحيح و حسن از امام جعفر صادق عليه السلام منقول است كه حق تعالى وحى نمود بسوى عمران كه : من تو را پسر مباركى خواهم بخشيد كه كور را روشن كند و پيس را شفا بخشد و مرده را زنده كند به امر خدا و او را به رسالت خواهم فرستاد بسوى بنى اسرائيل ، پس عمران ((حنه )) زن خود را بشارت داد كه حق تعالى چنين وحى فرستاده است ، چون حنه به مريم حامله شد گمان داشت كه آن پسر است كه عمران او را بشارت به آن داده بود، پس گفت : پروردگارا! نذر كردم كه اين فرزند را كه در شكم من است محرر گردانم . پس چون دختر زائيد گفت : پروردگارا! من دختر زائيدم و پسر مانند دختر نيست و دختر، پيغمبر نمى تواند شد؛ چون خدا عيسى را به مريم بخشيد آن بشارت كه خدا عمران را داده بود به ظهور آمد.
پس اگر ما در باب يكى از اهل بيت خبرى بدهيم و در باب او بعمل نيايد و در فرزند او يا فرزند فرزند او بعمل آيد انكار مكنيد.(431)
در روايت معتبر ديگر منقول است كه از حضرت امام رضا عليه السلام پرسيدند: آيا مى تواند بود كه پيغمبران خبرى بدهند و خلاف آن بعمل آيد؟
فرمود: بلى ، خدا فرمود بنى اسرائيل را در زمان موسى عليه السلام كه : داخل شويد در ارض مقدسه كه خدا براى شما مقرر كرده است و نوشته است ، و آنها داخل نشدند و فرزندان فرزندان ايشان داخل شدند؛ و عمران گفت : خدا مرا وعده داده است كه در اين سال و در اين ماه پسرى به من عطا فرمايد كه پيغمبر باشد و غايب شد، و زن او مريم را زائيد و زكريا او را محافظت نمود، پس طائفه اى گفتند كه : پيغمبر خدا راست گفته است ؛ و طائفه اى گفتند كه : دروغ گفت . چون عيسى از مريم متولد شد، آن طائفه كه تصديق عمران كرده بودند گفتند: اين است كه خدا عمران را وعده كرده بود.(432)
و به سند صحيح ديگر منقول است كه از امام محمد باقر عليه السلام پرسيدند: آيا عمران پيغمبر بود؟ فرمود: بلى ، پيغمبر مرسل بود بسوى قوم خود، و ((حنه )) زن عمران و ((حنانه )) زن زكريا عليه السلام خواهر بودند، پس از براى عمران از حنه مريم بهم رسيد، و از براى زكريا از حنانه يحيى بهم رسيد، و از مريم عيسى بهم رسيد و عيسى پسر دختر خاله يحيى بود، و يحيى پسر خاله مريم و خاله مادر به منزله خاله است ، پس به اين سبب عيسى و يحيى را خاله زاده يكديگر مى گفتند.(433)
مؤ لف گويد كه : جمع كردن ميان احاديثى كه دلالت مى كند بر آنكه مادر يحيى خواهر مريم بوده است و احاديثى كه دلالت مى كند بر آنكه خاله او بوده است مشكل است مگر به تاءويلات بسيار بعيد، و شايد يكى محمول بر تقيه بوده باشد، اگر چه هر دو قول ميان عامه نيز هست بنابر آنكه قول در آن عصرها مشهورتر بوده باشد، والله يعلم .
و به چند سند معتبر منقول است كه اسماعيل جعفى به خدمت امام محمد باقر عليه السلام عرض كرد: مغيره مى گويد كه : حايض نماز را قضا مى كند چنانچه روزه را قضا مى كند.
فرمود كه : چرا اينها را مى گويد، خدا توفيقش ندهد، بدرستى كه زن عمران نذر كرد كه آنچه در شكم اوست محرر باشد و كسى كه محرر شد براى مسجد هرگز از مسجد بيرون نمى يابد برود، و چون مريم از او متولد شد او را به مسجد آورد و قرعه زدند براى كفالت او پيغمبران ، پس قرعه به نام زكريا عليه السلام بيرون آمد و زكريا او را محافظت نمود و در مسجد بود تا آنكه به حد حيض زنان رسيد، پس از مسجد بيرون آمد، اگر مى بايست نماز را قضا كند در كدام ايام قضا مى توانست كرد و حال آنكه هميشه مى بايست كه در مسجد باشد.(434)
مؤ لف گويد: حل اين حديث در نهايت اشكال است و در كتاب بحار الانوار به چند وجه توجيه شده است ،(435) و يك جهت اشكالش آن است كه : احاديث وارد شده است كه دختران پيغمبران را حيض و نفاس نمى باشد،(436) در احوال فاطمه عليها السلام مذكور خواهد شد، و ممكن است كه اين حديث بر سبيل الزام بر عامه وارد شده باشد، اگر چه خواهد آمد بعضى از احاديث كه دلالت مى كند بر آنكه او را حيض مى بوده است و حق تعالى فرموده است و اذ قالت الملائكه يا مريم ان الله اصطفاك و طهرك و اصطفاك على نساء العالمين (437) كه ترجمه اش آن است كه : ((يادآور وقتى را كه ملائكه گفتند: اى مريم ! بدرستى كه خدا تو را برگزيد - به توفيق عبادت و بندگى يا ولايت حضرت عيسى - و مطهر و پاكيزه گردانيد تو را - از لوث معصيت و كفر و اخلاق ناپسنديده و كثافات خون حيض و نفاس و استحاضه - و برگزيد تو را و زيادتى داد بر زنان عالميان )).
و به سند معتبر از حضرت امام محمد باقر عليه السلام منقول است كه : حق تعالى دو مرتبه اصطفا و برگزيدگى را براى مريم اثبات فرمود، پس برگزيدن اول آن است كه او را از نسل پيغمبران برگزيده گردانيد كه احتمال زنا در نسبت او از طرف پدر و مادر نبود، و برگزيدن دوم آن است كه او را ممتاز گردانيد از زنان عالميان به آنكه بى نزديكى مردى عيسى عليه السلام از او بوجود آمد، و تاءويل برگزيدن ديگر آن است كه قصه او را براى پيغمبر آخر الزمان صلى الله عليه و آله بر وجه تعظيم ياد كرد.(438)
و در احاديث معتبره وارد شده است كه : مراد آن است كه خدا او را برگزيد بر زنان عالميان زمان خود، و بهترين زنان جميع عالميان حضرت فاطمه عليها السلام است ، چنانچه به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه : حضرت فاطمه را براى اين ((محدثه )) مى گويند كه ملائكه از آسمان نازل مى شدند و با او سخن مى گفتند و او را ندا مى كردند چنانچه مريم دختر عمران را ندا مى كردند، و مى گفتند: يا فاطمه ان الله اصطفاك و طهرك و اصطفاك على نساء العالمين يا فاطمه اقنتى لربك واسجدى واركعى معم الراكعين . پس فاطمه با ملائكه سخن مى گفت و ملائكه با او سخن مى گفتند، پس شبى آن حضرت با ملائكه گفت : آيا بهترين زنان عالميان مريم دختر عمران نيست ؟ گفتند ملائكه كه : مريم بهترين زنان عالم خود بود و خدا تو را گردانيده است بهترين زنان اهل زمان تو و بهترين زنان اهل زمان مريم و بهترين زنان پيشينيان و آيندگان تا روز قيامت .(439)
و عامه و خاصه به طرق متعدده از ابن عباس و غير او روايت كرده اند كه : روزى حضرت رسالت پناه صلى الله عليه و آله نشسته بودند و چهار خط بر زمين كشيدند و بعد از آن فرمودند: مى دانيد چرا اين خطها را كشيدم ؟
صحابه گفتند: خدا و رسول او بهتر مى دانند.
فرمود: بهترين زنان بهشت چهار نفرند: خديجه دختر خويلد، و فاطمه دختر محمد صلى الله عليه و آله ، و مريم دختر عمران ، و آسيه دختر مزاحم زن فرعون .(440)
به سند معتبر از حضرت موسى بن جعفر عليه السلام منقول است كه : حضرت رسول صلى الله عليه و آله فرمود كه : خدا از زنان عالم چهار زن را اختيار كرده و برگزيده است : مريم و آسيه و خديجه و فاطمه عليهم السلام .(441)
يا مريم اقنتى لربك و اسجدى و اركعى مع الراكعين (442) ((اى مريم ! قنوت بخوان - يا عبادت كن و بندگى را خالص گردان و خاضع شو - براى پروردگار خود و سجود كن و ركوع كن با ركوع كنندگان )) يعنى نماز گزارندگان .
ذلك من انباء الغيب نوحيه اليك ((اين خبر از خبرهاى غيب است كه ما وحى مى كنيم بسوى تو،)) و ما كنت لديهم اذ يلقون اقلامهم ايهم يكفل مريم و ما كنت لديهم اذ يختصمون (443) ((و حاضر نبودى تو نزد ايشان در وقتى كه مى انداختند قلمهاى خود را براى قرعه زدن كه كدام يك از ايشان كفالت نمايند مريم را و حاضر نبودى تو نزد ايشان در وقتى كه در اين باب مخاصمه و منازعه مى كردند)).
و به سند معتبر از حضرت امام محمد باقر عليه السلام منقول است كه : قلمها انداختن براى قرعه كفالت مريم بود كه پدر و مادرش هر دو فوت شدند و او يتيم ماند، و مخاصمه آخر كه خدا فرموده است براى كفالت عيسى عليه السلام بود در وقتى كه متولد شد.(444)
و در حديث معتبر ديگر فرمود: اول كسى كه از براى او قرعه زدند، مريم دختر عمران بود، پس حضرت اين آيه را خواند و فرمود: سهام قرعه شش تا بود.(445)
مؤ لف گويد: از اين حديث معلوم مى شود كه شش نفر در كفالت مريم عليها السلام نزاع كرده باشند بر خلاف مشهور.
قطب راوندى به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده است كه : حضرت مريم فرج خود را از حرام محافظت نمود پيش از ولادت حضرت عيسى عليه السلام در مدت پانصد سال ، و اول كسى كه قرعه زدند براى كفالت او حضرت مريم بود، مادرش نذر كرده بود كه آنچه در شكم اوست محرر باشد براى معبد ايشان ، و چون مريم متولد شد او را به مسجد آورد، چون به راه افتاد مشغول خدمت عباد، و چون بالغ شد حق تعالى امر فرمود زكريا را كه از براى او پرده و حجابى در مسجد قرار دهد كه عباد او را نبينند و بغير از زكريا كسى به نزد او نمى رفت ، و پانصد سال بعد از پدر خود عمران زندگانى كرد.(446)
مؤ لف گويد: اين مدت طويل در عمر شريف آن حضرت بسيار غريب است و مخالف ظواهر ساير اخبار و آثار است ، والله يعلم .
به سندهاى معتبر منقول است از طريق عامه و خاصه كه : چون هر چه در امم سابقه واقع شده است ، در اين امت نيز مى بايد واقع شود، چنانچه براى حضرت مريم عليها السلام از بهشت نعمت الهى نازل مى شد مكرر از براى حضرت فاطمه عليها السلام نعمتهاى بهشتى و مائده آسمانى نازل مى شد، چنانچه صاحب كشاف و بيضاوى و نيشابورى و ساير مفسران عامه با نهايت تعصب كه دارند قصه نزول مائده را نقل كرده اند.(447)
و به سندهاى معتبر از حضرت امام محمد باقر عليه السلام منقول است كه : روزى حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام به حضرت فاطمه عليها السلام فرمود: آيا چيزى دارى كه بخوريم ؟
حضرت فاطمه عرض كرد: سوگند مى خورم به آن خداوندى كه حق تو را عظيم گردانيده است كه سه روز است كه در خانه ما چيزى نيست بغير آنچه ، تو را بر خود اختيار كردم و از براى تو حاضر كردم .
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود: چرا مرا خبر نكردى ؟
حضرت فاطمه فرمود كه : حضرت رسول خدا صلى الله عليه و آله مرا نهى فرمود از آنكه از تو چيزى بطلبم .
پس حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام بيرون آمد و از شخصى يك دينار به قرض گرفت و برگشت كه به خانه بياورد، در راه مقداد رحمه الله را ملاقات نمود و از مقداد پرسيد: براى چه بيرون آمده اى ؟
مقداد گفت : از شدت گرسنگى بيرون آمده ام !
آن حضرت عليه السلام فرمود: من نيز براى اين بيرون آمده ام و يك دينار بهم رسانيده ام و تو را بر خود اختيار مى كنم . پس دينار را به مقداد داد و با دست خالى به خانه برگشت ، چون داخل خانه شد ديد كه حضرت رسول خدا صلى الله عليه و آله نشسته است و حضرت فاطمه عليها السلام نماز مى كند و در ميان ايشان چيزى گذاشته است كه رويش ‍ پوشيده است ، چون حضرت فاطمه عليها السلام از نماز فارغ گرديد آن ظرف سرپوشيده را به نزد ايشان گذاشت و سرش را گشود، ديد كه كاسه اى است پر گوشت و نان ، و تازه و گرم است و در جوش است .
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود: اى فاطمه ! از كجا آوردى اين را؟!
فاطمه عليها السلام گفت : از جانب خدا آمد، بدرستى كه خدا روزى مى دهد هر كه را مى خواهد بى حساب .
پس حضرت رسول صلى الله عليه و آله فرمود: مى خواهى بيان كنم براى تو مثل تو و مثل او را؟
گفت : بلى .
فرمود: مثل تو مثل زكريا است كه داخل شد در محراب بر مريم و نزد او روزى يافت و از او پرسيد كه : اين روزى از كجا آمد از براى تو؟ مريم همين جواب را گفت كه فاطمه گفت .
پس يك ماه اهل بيت از آن كاسه مى خوردند و كم نمى شد، پس حضرت امام محمد باقر عليه السلام فرمود كه : آن كاسه نزد ماست و حضرت صاحب الامر عليه السلام آن را ظاهر خواهد كرد و طعام بهشت از آن كاسه خواهد خورد.(448)
و احاديث بسيار در اين باب هست كه انشاء الله در معجزات حضرت فاطمه عليها السلام مذكور خواهد شد.
در حديث از ابن عباس منقول است كه : روزى حضرت رسول صلى الله عليه و آله خبر داد از ظلمهائى كه بعد از آن حضرت بر اهل بيت كرام او واقع خواهد شد، چون مصائب حضرت فاطمه عليها السلام را بيان نمود فرمود كه : در آن وقت حق تعالى ملائكه را مونس او خواهد گردانيد كه او را ندا خواهند كرد به ندائى كه مريم دختر عمران را به آن ندا مى كردند، خواهند گفت : اى فاطمه ! بدرستى كه خدا تو را برگزيده است و مطهر و معصوم گردانيده است و تو را فضيلت داده است بر زنان عالميان ، اى فاطمه ! قنوت و خضوع و بندگى كن براى پروردگار خود و سجده و ركوع كن با ركوع كنندگان پس چون به سبب آن درى كه به امر عمر عليه اللعنه بر شكم او زنند مرض او صعب شود حق تعالى مريم دختر عمران را به پرستارى او بفرستد كه خدمتكار و مونس و يار او باشد در آن علت و اندوه و شدت .(449)
و به سند معتبر ديگر منقول است كه از حضرت صادق عليه السلام پرسيدند: فاطمه عليها السلام را كى غسل داد؟
فرمود: اميرالمؤ منين عليه السلام او را غسل داد، زيرا كه او صديقه و معصومه بود نمى توانست او را غسل داد بغير از معصوم ديگر، مگر نمى دانى كه مريم عليها السلام را غسل نداد مگر عيسى عليه السلام .(450)
مؤ لف گويد: ساير قصص آن حضرت عليها السلام در ابواب قصص حضرت عيسى عليه السلام مذكور خواهد شد انشاء الله .
باب بيست و هشتم در بيان قصص حضرت روح الله عيسى بن مريم عليه السلام است و درآن چند فصل است
فصل اول در بيان ولادت آن حضرت است
حق تعالى مى فرمايد اذ قالت الملائكه يا مريم ان الله يبشرك بكلمه منه اسمه المسيح عيسى بن مريم وجيها فى الدنيا والاخره و من المقربين ((يادآور وقتى را كه گفتند ملائكه : - و از ابن عباس منقول است كه جبرئيل گفت : - اى مريم ! بدرستى كه خدا بشارت مى دهد تو را كلمه اى از جانب خود كه او مسيح است يعنى عيسى پسر مريم كه روشناس و صاحب جاه و قدر و منزلت است در دنيا و آخرت و از مقربان درگاه الهى است .
و عيسى عليه السلام را براى آن كلمه خدا مى گويند كه به لفظ ((كن )) بى پدر آفريده شد، يا براى آنكه بشارت دادند به او پيغمبران گذشته ، يا براى آنكه به كلام او حق تعالى مردم را هدايت نمود؛ و او را مسيح گفتند براى آنكه مسح كرده شده بود از جانب خدا به ميمنت و بركت و پاكى از گناهان ، يا براى آنكه او را بعد از ولادت مسح كردند به روغن زيت ، يا آنكه جبرئيل عليه السلام بال خود را بر آن حضرت ماليد بعد از ولادت كه تعويذ او گردد از شر شيطان ، يا براى آنكه دست بر سر يتيمان مى كشيد، يا براى آنكه به مسح آن حضرت كوران بينا مى شدند و بيماران شفا مى يافتند (گويند كه : در در لغت عبرى مشيحا بود و در لغت عرب مسيح گفتند).(451)
و يكلم الناس فى المهد و كهلا و من الصالحين ((و سخن خواهد گفت با مردم در گهواره و در سن كهولت - كه نزديك به سن پيرى است - و از جمله پيغمبران شايسته خواهد بود)).
قالت رب انى يكون لى ولد ولم يمسسنى بشر ((مريم گفت : پروردگارا! چگونه خواهد بود مرا فرزند و حال آنكه دست بر من نگذاشته است بشرى ،)) قال كذلك الله يخلق ما يشاء اذا قضى امرا فانما يقول له كن فيكون ((ملك گفت : چنين است خدا مى آفريند هر چه را مى خواهد، چون مقدر كرد امرى را پس همين است كه مى گويد مر او را كه : باش ، پس آن مى باشد و موجود مى شود)).
و بعلمه الكتاب و الحكمه و التوريه و الانجيل ((و تعليم خواهد نمود او را كتاب - يعنى چيزى نوشتن يا همه كتابهاى آسمانى - و حكمت و دانائى خصوصا تورات و انجيل )).
و رسولا الى بنى اسرائيل انى قد جئتكم بآيه من ربكم ((و حال آنكه او رسول خواهد بود بسوى بنى اسرائيل و خواهد گفت به ايشان : بدرستى كه آمده ام بسوى شما با آيتى و معجزه اى چند از جانب پروردگار شما)) انى اخلق لكم من الطين كهيئه الطير فانفخ فيه فيكون طيرا باذن الله ((و اين آيت است كه مى سازم از براى شما از گل مانند هيئت مرغ پس زنده مى شود و مرغى مى گردد به امر خدا،)) و ابرى ء الاكمه و الابرص و اءحيى الموتى باذن الله ((و شفا مى دهم كور مادر زاد را و پيس را و زنده مى گردانم مرده را به امر خدا،)) و اءنبئكم بما تاءكلون و ما تدخرون فى بيوتكم ان فى ذلك لايه لكم ان كنتم مؤ منين ((و خبر مى دهم شما را به آنچه مى خوريد و آنچه ذخيره مى كنيد در خانه هاى خود، بدرستى كه در اينها علامت و حجت بر حقيقت من هست اگر هستيد شما ايمان آورندگان ،)) و مصدقا لما بين يدى من التوراه و لاجل لكم بعض الذى حرم عليكم و جئتكم بآيه من ربكم الله و اطيعون ان الله ربى و ربكم فاعبدوه هذا صراط مستقيم (452) ((و حال آنكه تصديق كننده ام مر آنچه را پيش از من نازل شده است كه آن تورات است و مبعوث گرديده ام براى اينكه حلال گردانم براى شما بعضى از آنچه را كه حرام شده بود بر شما در شريعت حضرت موسى ، و آورده ام بسوى شما معجزه ها از جانب پروردگار شما، پس بپرهيزيد از عذاب خدا و اطاعت نمائيد مرا بدرستى كه خدا پروردگار من و پروردگار شما است ، پس بپرستيد او را اين راهى است راست )).
و در جاى ديگر فرموده است كه ان مثل عيسى عند الله كمثل آدم خلقه من تراب ثم قال له كن فيكون (453) ((بدرستى كه مثل عيسى نزد خدا در خلق شدن بى پدر مانند مثل آدم است كه خلق كرد خدا او را از خاك پس گفت مر او را كه : باش ، پس او بهم رسيد و حيات يافت )).
و باز فرموده است كه و اذكر فى الكتاب مريم اذ انتبذت من اهلها مكانا شرقيا(454 ) ((و ياد كن در قرآن مريم را در وقتى كه تنها شد و خلوت گزيد از اهلش در مكانى در طرف مشرق )).
و على بن ابراهيم روايت كرده است كه : رفت بسوى درخت خرماى خشكى ؛(455) و مفسران گفته اند كه : در بيت المقدس يا در خانه خود در جانب شرقى عزلت گزيد براى عبادت يا براى شستن بدن خود.(456)
(فاتخذت من دونهم حجابا) ((پس حجابى و پرده آويخت ميان خود و اهل خود كه او را نبينند))؛ على بن ابراهيم گفته است كه : در محراب خود خلوت كرد،(457) فارسلنا اليها روحنا فتمثل لها بشرا سويا(458) ((پس فرستاديم بسوى او روح خود را - يعنى جبرئيل را كه از روحانيان است - پس متمثل شد براى او به صورت بشرى و آدمى مستوى الخلقه )).
گفته اند: هر وقت كه حضرت مريم عليها السلام حايض مى شد از مسجد بيرون مى آمد و نزد خاله خود زوجه حضرت زكريا عليه السلام مى بود تا پاك مى شد، باز به مسجد برمى گشت ، روزى در خانه زكريا در مكانى كه آفتاب تابيده بود پرده اى آويخته بود و غسل مى كرد، ناگاه جبرئيل عليه السلام به صورت جوان ساده مستوى الخلقه نزد او پيدا شد،(459) قالت انى اعود بالرحمن منك ان كنت تقيا(460) ((حضرت مريم عليها السلام گفت : بدرستى كه من پناه مى برم به خداوند رحمان از شر تو پس دور شو از من اگر متقى و پرهيزكارى )) قال انما انا رسول ربك لاهب لك غلاما زكيا(461) ((گفت : نيستم من مگر رسول پروردگار تو كه مرا فرستاده است كه سبب شوم كه خدا ببخشد تو را پسرى پاكيزه از گناهان و اخلاق ذميمه - يا نمو كننده در علم و كمال -،)) قالت انى يكون لى غلام و لم يمسسنى بشر و لم اك بعيا(462) ((مريم گفت : از كجا مى باشد از براى من پسرى و حال آنكه شوهرى دست به من نرسانيده است و نبوده ام زناكار،)) قال كذلك قال ربك هو على هين ولنجعله آيه للناس و رحمه منا و كان امرا مقضيا(463 ) ((جبرئيل گفت : چنين گفته است پروردگار تو كه : اين بر من آسان است و از براى اين مى كنم كه علامتى و حجتى باشد براى مردم بر كمال قدرت من و رحمتى باشد از جانب ما و بود خلق شدن اين فرزند به اين نحو امرى مقدر شده و حكم شده و خلاف اين نخواهد شد)).
و على بن ابراهيم رحمه الله روايت كرده است كه : جبرئيل عليه السلام در گريبان مريم عليها السلام بادى دميد، پس در آن شب حامله شد به حضرت عيسى عليه السلام و در بامداد وضع حمل او شد و مدت حمل و نه ساعت بود، حق تعالى به عدد ماه حمل زنان ديگر از براى او ساعت مقرر فرمود.(464)
و از حضرت امام محمد باقر عليه السلام منقول است كه : جبرئيل عليه السلام گريبان پيراهن حضرت مريم را گرفت و در آن دميد، پس حضرت عيسى در رحم در همان ساعت كامل شد چنانچه فرزندان در رحمهاى مادران نه ماه كامل مى شوند، چون از جاى غسل خود بيرون آمد مانند زن حامله سنگينى بود كه نزديك شده باشد زائيدن او، چون خاله اش ‍ را نظر بر او افتاد متعجب شد، حضرت مريم از شرمندگى آن حال از خاله و زكريا كناره كرد،(465) چنانچه حق تعالى مى فرمايد كه فحملته فانتبذت به مكانا قصيا(466) ((پس حامله شد به عيسى ، پس تنها شد و عزلت نمود از مردم با حمل خود به مكانى بسيار دور)).
و در حديث معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه : مدت حمل آن حضرت نه ساعت بود.(467)
و در دو حديث معتبر ديگر از حضرت منقول است كه : فرزندى كه شش ماهه متولد شود زنده نمى ماند مگر عيسى و امام حسين عليهما السلام كه هر يك شش ماهه متولد شد.(468)
مؤ لف گويد: محتمل است در حديث ، يحيى عليه السلام وارد شده باشد و راويان به عيسى عليه السلام اشتباه كرده باشند، يا آنكه گوئيم ابتداى ماده ولادت عيسى عليه السلام شش ماه پيشتر به قدرت الهى در رحم منعقد شده باشد، و از وقت دميدن كه روح در آن دميده شد و حمل ظاهر شد تا زمان زائيدن نه ساعت بوده باشد، و محتمل است كه يكى بر وجه تقيه وارد شده باشد.
فاجاءها المخاض الى جذع النخله قالت يا ليئتنى مت قبل هذا و كنت نسيا منسيا(469) ((پس آورد او را درد زائيدن بسوى درخت خرمائى ، چون عيسى عليه السلام متولد شد گفت : چه بودى اگر مرده بودم پيش از آنكه اين حال را ببينم و نام من را خاطرهاى مردم رفته بود،)) و آرزوى مرگ از براى آن كرد كه مبادا گمان بد درباره او ببرند.
و از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه : اين آرزو را براى آن كرد كه در ميان قوم صاحب فراست نيكوكارى گمان نداشت كه نسبت بد به او ندهد.(470)
و على بن ابراهيم روايت كرده است كه : چون مريم عليها السلام بيرون آمد براى درد زائيدن كه به جائى پناه برد، روز بازار بنى اسرائيل و مجمع ايشان بود، پس رسيد به جولاهان (471) - در آن زمان جولاهى شريف ترين صنعتها بود - و ايشان بر استرهاى كبود سوار بودند، پس مريم از ايشان پرسيد كه : درخت خرماى خشك در كجاست ؟ ايشان استهزاء به او كردند و زجر كردند او را، پس مريم فرمود: خدا كسب شما را زبون گرداند و شما را در ميان مردم عار گرداند؛ پس جماعتى از سوداگران را ديد، چون از ايشان احوال درخت را پرسيد، ايشان نشان دادند، پس به ايشان فرمود: خدا بركت در كسب شما قرار دهد و مردم را بسوى شما محتاج گرداند.
چون به درخت رسيد نزد آن درخت عيسى عليه السلام از او متولد شد، چون نظرش بر عيسى عليه السلام افتاد گفت : كاش پيشتر مرده بودم و اين روز را نمى ديدم ، چه گويم به خاله خود و چه گويم به بنى اسرائيل (472)؟
فناديها من تحتها الا تحزنى قد جعل ربك تحتك سريا(473) ((پس ندا كرد مريم را عيسى از زير او - با جبرئيل از زير تل - كه اندوهناك مباش كه گردانيده است پروردگار تو از زير تو نهرى - يا شريف بزرگى - كه آن عيسى است )).(474)
و از حضرت امام محمد باقر عليه السلام منقول است كه : آن نهرى بود كه سالها خشك شده بود در آن وقت حق تعالى آب در آن جارى كرد.(475)
وهزى اليك بجذع النخله تساطظ عليك رطبا جنيا(476) ((و بكش و ميل بده بسوى خود ساق درخت خرماى خشك را تا فرو ريزد بر تو رطبى رسيده و چيده شده )).
از حضرت امام محمد باقر عليه السلام منقول است كه : استشفا نمى كند زنان تازه زائيده به چيزى كه بهتر از رطب باشد، زيرا كه خدا آن را طعام مريم گردانيد بعد از زائيدن و فرمود: آن درخت خشك شده بود و ميوه نداشت زيرا كه اگر ميوه مى داشت احتياج نبود كه مريم را امر كنند كه درخت را حركت دهد، خود خواهش كرد، در فصل زمستان بود و در هيچ درخت رطب نبود پس خدا براى ظهور اعجاز او در همان ساعت بر درخت برگ رويانيد و رطب رسانيد.(477)
و از ابن عباس روايت كرده اند كه : چون حضرت مريم را درد زائيدن گرفت مضطرب بيرون آمد به تلى رسيد، بر آن تل بالا رفت ، پس در آنجا ساق درخت خرماى خشكيده اى ديد كه برگ و شاخ نداشت ،(478) در آنجا وضع حمل نمود، چون آرزوى مرگ كرد جبرئيل در پائين تل او را صدا زد كه : مترس و اندوهناك مباش كه خدا آب از براى تو جارى گردانيده در نهر كه بخورى و خود را پاك كنى ، و درخت را حركت ده كه رطب از براى تو فرو ريزد.
فكلى و اشربى و قرى عينا فاما ترين من البشر احدا فقولى انى نذرت للرحمن صوما فلن اكلم اليوم انسيا(479) ((پس بخور اى مريم از رطب و بياشام از آب و ديده ات روشن باد و شاد باش ، اگر ببينى از بشر احدى را پس بگو كه : من نذر كرده ام از براى خداوند مهربان كه امروز روزه بدارم پس امروز با آدمى سخن نمى گويم )).
مؤ لف گويد: ممكن است كه ماءمور شده باشد كه بغير از اين ، سخن نگويد، يا اين سخن را به اشاره به ايشان بفهماند، و روزه ايشان خاموشى از غير ياد خدا بود، يا آنكه اين هم در روزه ايشان داخل بود، واضح آن است كه : اين سخنان را حضرت عيسى فرمود، چنانچه على بن ابراهيم روايت كرده است كه : چون مريم عليها السلام بعد از ولادت عيسى محزون شد و آرزوى مرگ كرد، حضرت عيسى به سخن آمد از زير پاى او و گفت : محزون مباش كه خدا از زير پاى تو نهرى جارى گردانيده و درخت خرماى خشك را حركت ده تا رطب براى تو ريخته شود، و آن درختى بود كه سالها خشكيده بود، چون دست بسوى درخت دراز كرد برگ برآورد و رطب در او بهم رسيد و از براى او رطب تازه ريخت ، و به ديدن اين معجزات خاطر مريم عليها السلام شاد شد، پس عيسى به او گفت : مرا در قماط(480 ) بپيچ و در دست بگير، و آنچه بايست كرد همه را به او گفت ، و گفت : بخور و بياشام و شاد باش و هر كه را ببينى بگو: نذر كرده ام كه امروز روزه باشم و خاموش باشم .(481)
از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام به سندهاى معتبر منقول است كه : روزه همين از خوردن و آشاميدن نمى باشد، نمى بينى مريم گفت : من نذر روزه كرده ام ، يعنى خاموشى از غير ياد خدا(482)؟!
و در احاديث معتبر ديگر منقول است كه : درخت خرمائى كه حضرت مريم از آن تناول فرمود خرماى عجوزه بود كه بهترين انواع خرما است .(483)
ابن بابويه رحمه الله از وهب بن منبه روايت كرده است كه : چون مريم عليها السلام به نزد درخت خرما رفت سرما بر او غالب شد پس يوسف نجار هيزمى جمع كرد بر دور آن حضرت مانند حظيره و آتش در آن زد تا مريم گرم شد و هفت گردكان (484) در ميان خورجين يافت و آنها را بيرون آورد و داد كه آن حضرت تناول نمود، پس به اين سبب نصارى در شب ولادت آن حضرت آتش مى افروزند و به گردكان بازى مى كنند.(485)
فابه قومها تحمله قالوا يا مريم لقذ جئت شيئا فريا(486) ((پس مريم عيسى را برداشته آورد به نزد قوم خود، گفتند: اى مريم ! چيز غريبى آورده اى كه بى شوهر فرزند آورده اى يا كار بدى كرده اى ،)) يا اخت هرون ما كان ابوك امرا سوء و ما كانت امك بغيا(487) ((اى خواهر هارون ! نبود پدر تو مرد بدى و نبود مادر تو زناكار)).
على بن ابراهيم روايت كرده است كه : چون حضرت مريم را در محراب او نديدند به طلب او بيرون آمدند و زكريا نيز بيرون آمد به تجسس مريم ، پس ديدند كه مريم مى آيد و عيسى را در پيش سينه خود گرفته است ، پس زنان بنى اسرائيل جمع شدند و او را تشنيع مى كردند و آب دهان بر روى شريفش مى انداختند، و آن حضرت مطلقا با ايشان سخن نفرمود تا داخل محراب خود شد پس زكريا و بنى اسرائيل نزد او آمدند و گفتند: اى مريم ! كار بدى كردى اين چه بلا و چه عار است از براى بنى اسرائيل ظاهر كردى ؟! و او را خواهر هارون گفتند بر سبيل تشنيع زيرا كه هارون مرد فاسق زناكارى بود كه به بدى مشهور بود، آن حضرت را به او تشبيه كردند؛(488) و بعضى گفته اند كه هارون مرد بسيار خوبى بود در ميان بنى اسرائيل و هر كه را به صلاح مى ستودند به او نسبت مى دادند؛ و بعضى گفته اند هارون برادر مادرى او بود(489)
از حضرت امام محمد باقر عليه السلام منقول است كه : هفتاد زن بودند از بنى اسرائيل كه افترا كردند بر مريم و به او خطاب كردند كه (لقد جئت شيئا فريا) پس حق تعالى عيسى را به سخن درآورد با آن زنان خطاب فرمود كه : واى بر شما! افترا مى بنديد بر مادر من و منم بنده خدا كه مرا پيغمبر گردانيده است و كتاب به من داده است ، سوگند مى خورم به خدا كه هر يك از شما را حد خواهم زد براى فحشى كه به مادر من گفتيد؛ و بعد از پيغمبرى همه را حد فحش زد.(490)
فاشارت اليه قالوا كيف نكلم من كان فى المهد صبيا(491) چون اين سخنان به مريم عليها السلام گفتند جواب ايشان نفرموده ((اشاره نمود به عيسى كه با او سخن بگوئيد و از او جواب بشنويد، ايشان گفتند: چگونه سخن بگوئيم با كسى كه در گهواره است و طفل شير خواره است ؟،)) قال انى عبد الله آتانى الكتاب و جعلنى نبيا(492) پس ‍ عيسى به امر الهى به سخن آمد در روز اول ولادت او و گفت : ((بدرستى كه من بنده خدايم به من كتاب داده است - يعنى انجيل را براى من خواهد فرستاد - و مرا پيغمبر گردانيده است ،)) و جعلنى مباركا اينما كنت (493) ((و مرا با بركت گردانيده است هر جا كه باشم )).
از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه : يعنى مرا صاحب نفع گردانيده است كه از جهت علم و كمال و شفاى بيماران و زنده كردن مردگان صورى و معنوى ، هر جا كه باشم نفع من به خلق مى رسد،(494) و اوصانى بالصلوه و الزكوه ما دمت حيا(495) ((و وصيت كرده است مرا به كردن نماز و دادن زكات و امر فرمودن مردم به آنها مادام كه زنده باشم ،)) و برا بوالدتى و لم يجعلنى جبارا شقيا(496) ((و مرا نيكوكار گردانيده است به مادرم و نگردانيده است مرا تجبر كننده و شقى و بدبخت به جهت عقوق مادر خود،)) والسلام على يوم ولدت و يوم اموت و يوم اءبعث حيا (497 ) ((و سلامتى خدا بر من است يا سلام الهى بر من است در روزى كه متولد شدم و روزى كه مى ميرم و روزى كه در قيامت بعد از مردن زنده مى شوم )).
چون اين معجزه ظاهر شد و حضرت عيسى عليه السلام اين سخنان را فرمود دانستند كه حضرت مريم برى است از آنچه به آن حضرت گمان برده بودند و از آيات قدرت الهى است اين امرى است كه به ظهور آمده است .
از حضرت امام محمد باقر عليه السلام منقول است كه : چون بشارت داد حق تعالى مريم را به عيسى عليه السلام ، روزى حضرت مريم در محراب نشسته بود كه جبرئيل براى آن حضرت متمثل شد به صورت مردى ، پس آب دهان در گريبان او انداخت و همان ساعت به حضرت عيسى حامله شد، و در آن زودى آن حضرت متولد شد و بر روى زمين هيچ درختى نبود كه ميوه نداشته باشد و درختى نبود كه خار داشته باشد تا آنكه فاجران فرزندان آدم نسبت زن و فرزند به خدا دادند، پس زمين بر خود لرزيد و درختان از ميوه دادن افتادند و خار برآوردند، و شياطين در شب ولادت آن حضرت به نزد ابليس لعين آمدند و گفتند كه : امشب فرزندى متولد شده است كه هر بتى كه بر روى زمين بود به سبب او سرنگون شد، پس ابليس مضطرب شد و براى تفحص آن فرزند به مشرق و مغرب گرديد و خبرى نيافت تا رسيد به خانه دير، ديد ملائكه دور آن خانه را گرفته اند، رفت كه داخل آن خانه شود ملائكه او را صدا زدند كه : دور شو از ايشان پرسيد كه : پدر اين فرزند كيست ؟ ملائكه گفتند: مثل او مثل آدم است كه خدا او را بى پدر خلق كرد.
ابليس لعين گفت : چهار خمس مردم را به سبب اين فرزند گمراه خواهم كرد.(498)
و شيخ طوسى رحمه الله به سند معتبر از حضرت امام زين العابدين عليه السلام روايت كرده است كه : آن مكان دورى كه حق تعالى فرموده است كه مريم عليها السلام براى ولادت حضرت عيسى به آنجا رفت ، كربلاى معلى است ، كه حضرت مريم به طى الارض از دمشق به كربلا رفت و حضرت عيسى از او نزد قبر امام حسين عليه السلام متولد شد و در همان ساعت به دمشق برگشت .(499)
و قطب راوندى به سند معتبر از يحيى بن عبدالله روايت كرده است كه : در حيره در خدمت حضرت امام جعفر صادق عليه السلام بودم و روزى با آن حضرت سوار شديم ، چون رسيديم به قريه اى كه محاذى ماصر است و نزديك به كنار شط فرات رسيديم فرمود كه : آن است ، پس فرود آمد و دو ركعت نماز گزارد و فرمود كه : مى دانى كه حضرت عيسى در كجا متولد شده است ؟
گفتم : نه .

 

next page

fehrest page

back page