حيوة القلوب جلد پنجم
امام شناسى

علامه مجلسى رحمة الله عليه

- ۱۳ -


فصل سيزدهم : در بيان احاديثى كه دلالت مى كند بر آنكه ايشان ابرازند و متقيان وسابقان ومقربان ، و شيعيان ايشان اصحاب يمينند، و دشمنان ايشان اشرار و فجار واصحاب شمالند
ابن ماهيار در تفسير قول خدا السابقون السابقون . * اولئك المقربون . * فى جنات النعيم ( 968) - مفسران گفته اند كه : يعنى آنها كه سبقت گرفته اند به ايمان و اطاعت به رسول خدا سبقت خواهند گرفت در آخرت بسوى بهشت ، ايشانند مقربان در بهشتهاى نعيم - ( 969) از حضرت امير عليه السلام روايت كرده است كه فرمود: من اسبق سابقانم بسوى خدا و رسول .( 970) و از ابن عباس روايت كرده است كه : سبقت گيرندگان سه كسند: حزقيل عليه السلام مومن آل فرعون كه پيش از همه ايمان آورده به حضرت موسى عليه السلام ؛ و حبيب صادق ياسين كه پيش از همه ايمان آورد به حضرت عيسى عليه السلام ؛ على بن ابى طالب عليه السلام كه پيش از همه ايمان آورده به محمد صلى الله عليه و آله و او افضل ايشان است . ( 971)
و ابن شهر آشوب از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده است كه : مائيم سابقون - كه پيشى گرفته ايم بر همه امت در همه كمالات - و مائيم آخرون - كه دولت ما بعد از همه خواهخد بود. - ( 972)
و ابن ماهيار از شيخ طوسى روايت كرده است به سند او از ابن عباس ‍ كه گفت : پرسيدم از رسول خدا صلى الله عليه و آله از تفسير آيه كريمه والسابقون السابقون .*، اولئك المقربون حضرت فرمود كه : جبرئيل گفت : ايشان على و شيعيان اويند كه سبقت مى گيرند بسوى بهشت و مقربند بسوى خدا به گرامى داشتن خدا ايشان را. ( 973) و ايضا از حضرت امام محمد باقر عليه السلام روايت نموده است در تفسير آيه مباركه فاما ان كان من المقربين * فروح و ريحان و جنة نعيم ( 974) يعنى اگر ميت از جمله مقربان است پس از براى او روح هست - يعنى يا استراحت يا نسيم بهشت - و ريحان - يعنى زرق طيب و نيكو، يا گل بهشت كه در وقت مردن در مى آورند كه او ببويد - و بهشتى كه در آن تنعم كند، حضرت فرمود كه : اين آيه در شان حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام است و امامان بعد از او عليه السلام . ( 975) و در عيون اخبار الرضا عليه السلام از حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام روايت كرده است كه فرمود: در شان من اين آيه نازل شده است السابقون السابقون .* اولئك المقربون ( 976) و در كتاب سليم بن قيس روايت كرده است كه : حضرت اميرالمومنين عليه السلام در حجتها كه بر مهاجران و انصار تمام نمود فرمود كه : سوگند مى دهم شما را بخدا كه آيا مى دانيد در وقتى كه نازل شد والسابقون الاولون من المهاجرين والانصار ( 977) والسابقون السابقون .* اولئك المقربون پرسيدند از حضرت رسول صلى الله عليه و آله از تفسير اين دو آيه ، حضرت فرمود كه : خدا فرستاده است در شان پيغمبران و اوصياء ايشان پس من بهترين پيغمبران خدا و رسولان اويم ، و وصى من بهترين اوصياء است كه على بن ابى طالب باشد!! گفتند: بلى شنيديم . ( 978) و شيخ طبرسى در مجمع البيان از حضرت باقر عليه السلام روايت نموده است كه : سابقان ، چهار كسند: پسر آدم كه كشته شد؛ و سابق امت موسى و او مؤ من آل فرعون است ؛ و سابق امت عيسى و او حبيب نجار است ؛ و سابق امت محمد صلى الله عليه و آله و او على بن ابى طالب است . ( 979) . و كلينى روايت كرده است كه : حضرت امام محمد باقر عليه السلام به جماعتى از شيعه خطاب نمود كه : شما شيعيان خدائيد و شما ياوران خدائيد و شمائيد سابقون اولون و سابقون آخرون و سابقون در دنيا و سابقون در آخرت بسوى بهشت ، ما ضامن شده ايم از براى شما بهشت را به ضامنى خدا و رسول خدا صلى الله عليه و آله . ( 980) و على بن ابراهيم روايت كرده است كه : اصحاب ميمنه مؤ منانند كه گناهان كرده اند و ايشان را در موقف حساب باز مى دارند، و سابقون آنهايند كه سبقت مى نمايند بسوى بهشت بى حساب . ( 981) و كلينى از اصبغ بن نباته روايت كرده است كه : مردى آمد به خدمت حضرت امير عليه السلام و عرض نمود: يا اميرالمؤ منين ! جماعتى مى گويند بنده زنا نمى كند در حالتى كه مؤ من باشد و دزدى نمى كند و شراب و ربا نمى خورد و خون حرام نمى ريزد در حالتى كه مؤ من باشد، و اين سخن سنگين است بر من وسينه ام تنگى مى كند كه بگويم اين بنده نماز را مثل من مى خواهند و مردم را دعوت به اسلام مثل من مى كند و او دختر به من مى دهد و من دختر به او مى دهم و او ميراث از من مى برد و من از او، از براى گناه اندكى كه كند از ايمان بدر مى رود.
حضرت فرمود كه : راست است آنچه گفتى و من شنيدم از حضرت رسول صلى الله عليه و آله كه چنين مى گفت و دليل بر اين كتاب خدا است ، حق تعالى مردم را بر سه طبقه خلق نموده و سه منزلت دارد براى ايشان قرار داده است در قرآن : اصحاب ميمنه و اصحاب مشئم و سابقون ؛ پس آنچه ذكر كرده است از امر سابقين پس ايشانند پيغمبران ، بعضى مرسل و بعضى غير مرسل ، و در ايشان پنج روح قرار داده است : روح القدس ، و روح الايمان ، و روح القوة و روح الشهوة ، و روح البدن .
پس به روح القدس مبعوث گرديدند پيغمبران ، بعضى مرسل و بعضى غير مرسل و به اين چيزها را مى دانند.
و به روح ايمان عبادت مى كنند خدا را و شريك نمى گردانند به او چيزى را.
و به روح قوت جهاد مى كنند با دشمن خود و تحصيل معاش خود مى كنند.
و به روح شهوت طعام لذيذ ميل مى نمايند و به حلال از زنهاى جوان نكاح مى كنند. و به روح بدن راه مى روند.
پس اين جماعت آمرزيده اند يعنى معصومند، و اگر به ندرت ترك اولى و مكروهى بكنند خدا عفو مى كند و اثرش با ايشان نمى ماند؛ پس حضرت فرمود كه : خدا مى فرمايد تلك الرسول فضلنا بعضهم على بعضى منهم من كلم الله و رفع بعضهم درجات و آتينا عيسى بن مريم البينات وايدناه بروح القدس ( 982) يعنى : اين پيغمبران را فزونى و زيادتى داديم بعضى از ايشان بر بعضى به فضايل ، از پيغمبران كسى بود كه خدا با او سخن گفت چون حضرت موسى عليه السلام و محمد صلى الله عليه و آله ، و بلند كرد بعضى از ايشان را پايه هاى بسيار كه - محمد صلى الله عليه و آله است - و داديم عيسى پسر مريم را معجزه هاى واضح و قوت داديم او را به روح مقدس پاكيزه ، و در باب جميع پيغمبران فرمود ايدهم بروح ( 983) منه يعنى : و تقويت كرد ايشان را به روحى كه از اوست يعنى برگزيده اوست يا از عطاهاى اوست ، حضرت فرمود كه : يعنى گرامى داشت ايشان را به آن روح پس زيادتى داد ايشان را بغير ايشان .
پس ذكر كرد اصحاب ميمنه را و ايشان مؤ منانند چنانچه سزاوار ايمان است ، و در ايشان چهار روح قرار داده : روح ايمان ، روح قوت ، و روح شهوت و روح بدن ؛ پيوستته بنده اين چهار روح را كامل مى گرداند تا آنكه حالتى بر او وارد شود.
پس آن مرد گفت : يا اميرالمومنين ! آن حالت كدام است ؟
حضرت فرمود كه : اما اول آنها پس چنان است كه حق تعالى فرموده و منكم من يرد الى اردل العمر لكى لا يعلم بعد علم شيئا ( 984) يعنى : و بعضى از شما بر مى گردد به خسيس ترين عمرها - كه عمر خرافت باشد - تا آنكه نداند بعد از دانستن ، هيچ چيزى را، حضرت فرمود: پس اين مرد كم مى شود از او جميع ارواح و از دين خدا بدر نمى رود زيرا كه خدا او را وارده كرده است بسوى خرافت ، پس او نمى داند وقت نماز را و نمى تواند در شب و روز از براى نماز برخيزد و در صف جماعت با مردم بايستد، پس اين نقصانى است از روح ايمان و هيچ ضرر به او نمى رساند، و بعضى از ايشان هستند كه كم مى شود از او و روح قوت پس نمى تواند با دشمنان جهاد كند و قدرت بر طلب معاش ندارد، و بعضى كم مى شود از او روح شهوت به حيثتى كه اگر خوشروترين دختران آدم بر او بگذرد ميل نمى كند بسوى او و بر نمى خيزد و روح البدن در او مى ماند و راه مى رود و حركت مى كند تا ملك موت بسوى او بيايد، و اين مرد حالش خوب است زيرا كه خدا اين را نسبت به او نموده ؛ و گاه هست حالتى چند او را عارض مى شود در ايام توانائى و جوانى او پس قصد گناه مى كند پس روح قوت او را شجاع مى گرداند و روح شهوت از برا او زينت مى دهد و روح بدن او را مى كشد تا او را به گناه مى افكند و مرتكب زنا مى شود، پس چون دست بر حرام گذاشت روح ايمان از او مفارقت مى كند و بر نمى گردد بسوى او تا توبه كند، پس اگر توبه كند خدا توبه اش را قبول مى كند، و اگر توبه نكند و باز عود كند به آن گناه خدا او را داخل آتش جهنم مى كند.
و اما اصحاب مشئمه پس يهودند و نصارى ، خدا مى فرمايد كه الذين آتيناهم الكتاب يعرفونه كما يعرفون ابنائهم ( 985) فرمود كه : يعنى مى شناسد محمد صلى الله عليه و آله را و ولايت او و اهل بيت او را در تورات و انجيل چنانكه مى شناسد فرزندان خود را در خانه هاى خود؛ و ان فريقا منهم ليكتمون الحق و هم يعلمون ( 986) يعنى : و بدرستى كه جماعتى از ايشان مى پوشانند حق و را و حال آنكه مى دانند، الحق من ربك ( 987) فرمود كه : حق از جانب پروردگار توست كه تو رسولى بسوى ايشان ؛ فلا تكونن من الممترين ( 988) پس مباش تو البته از جمله شك كنندگان ، پس چون آنچه را مى دانستند دانسته انكار كردند خدا ايشان را به اين مبتلا كرد، پس سلب كرد از ايشان روح ايمان را و ساكن گردانيد در بدن ايشان سه روح را: روح قوت ، و روح شهوت ، و روح بدن را، پس اضافه كرد و نسبت داد ايشان را به چهارپايان ، پس فرمود ان هم الا كالانعام ( 989) يعنى : نيستند آنها مگر مانند چهارپايان زيرا كه چهارپا بار برمى دارد به روح قوت ، و علف مى خورد به روح شهوت ، و راه مى رود به روح بدن .
پس آن سائل گفت : زنده گردانيدى دل مرا به اذن و توفيق خدا اى اميرالمؤ منين .( 990) و ابن ماهيار از حضرت باقر عليه السلام روايت كرده است در تفسير اين آيه واما ان كان من اصحاب اليمين ( 991) تا آخر، يعنى : پس اگر بوده باشد آن ميت از اصحاب يمين . پس سلام بر تو باد اى صاحب اليمين از جانب اصحاب اليمين كه برادران تواند سلام مى كنند بر، چنانچه اكثر مفسران گفته اند؛ ( 992) و حضرت در اين حديث فرمود كه : اصحاب اليمين شيعه اند، حق تعالى به پيغمبرش مى گويد: پس سلام مر تو را باد اصحاب يمين تو سالمى از ايشان كه فرزندان تو را نمى كشند. ( 993)
و در روايت ديگر فرمود كه : ايشان شيعيان و دوستان مايند. ( 994)
و در كتاب تاويل الآيات از حضرت باقر عليه السلام روايت كرده است كه : (خداى عزوجل مى فرمايد:) ( 995) متوجه نشد بسوى من احدى از خلق من كه محبوبتر باشد بسوى من از دعا كننده كه بخواند مرا و سوال كند بحق محمد صلى الله عليه و آله و اهل بيت او، بدرستى كه كلماتى كه آدم عليه السلام اخذ كرد از پروردگارش و به آن توبه اش مقبول شد اين بود كه گفت : اللهم انت وليى فى نعمتى والقادر على طلبتى وقد تعلم حاجتى فاسئلك بحق محمد و آل محمد الا رحمتى و غفرت زلتى يعنى : خداوندا! توئى صاحب اختيار من در نعمت من ، و توئى قادر بر طلب و سؤ الى كه از تو مى كنم ، و بتحقيق كه مى دانى حاجت مرا، پس سؤ ال مى كنم از تو بحق محمد و آل محمد كه البته مرا رحم كنى و بيامرزى لغزش مرا.
پس حضرت عزت وحى كرد بسوى او كه : اى آدم ! من ولى نعمت توام و قادرم بر دادن مطلوب تو و بتحقيق مى دانم حاجت تو را، پس ‍ بگو چرا سؤ ال كردى از من بحق اين جماعت ؟
آدم گفت : اى پروردگار من ! چون دميدى در من روح را سر بلند كردم بسوى عرش تو ناگاه ديدم كه بر دور آن نوشته بود لا اله الا الله محمد رسول الله پس دانستم كه محمد صلى الله عليه و آله گرامى ترين خلق است نزد تو، پس نامها را بر من عوض كردى ، پس از جمله آنها كه بر من گذشتند از اصحاب يمين آل محمد صلى الله عليه و آله و شيعيان ايشان بودند پس دانستم كه ايشان نزديكترين خلقند بسوى تو.
حق تعالى فرمود كه : راست گفتى اى آدم . ( 996)
و ايضا روايت كرده است از آن حضرت كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود به حضرت امير عليه السلام كه : توئى كه خدا حجت گرفت به تو در ابتداى آفرينش در وقتى كه ايشان را بازداشت نزد خود و ايشان شبحى چند بودند پش به ايشان فرمود كه : آيا من پرورگار شما نبودم ؟ گفتند بلى . فرمود كه : آيا محمد رسول من نيست ؟ گفتند بلى ، فرمود كه : آيا على اميرمومنان و پادشاه ايشان نيست ؟ پس همه خلق ابا كردند و تكبر ورزيده طغيان كردند از ولايت تو مگر نفر قليلى و ايشان در نهايت قلت و كمى اند و ايشانند اصحاب يمين . ( 997) و ايضا روايت كرده است كه : از حضرت باقر عليه السلام پرسيدند از تفسير قول خدا فاما ان كان من المقربين ( 998) ، فرمود كه : مقربان آنهايند كه نزد امام قربى و منزلتى دارند؛ پس پرسيدند از اصحاب اليمين ، فرمود كه : هر كه اقرار به امامت ائمه حق دارد داخل اصحاب اليمين است ؛ پرسيدند از تفسير و اما ان كان من المكذبين الظالين ( 999) يعنى : اگر باشد ميت از تكذيب كنندگان پيغمبران و از گمراهان پس از براى اوست نزلى و پيشكشى از حميم گرم جهنم و در آوردن در آتش سوزان ، حضرت فرمود كه : ايشان جماعتى اند كه تكذيب امام كنند. ( 1000) و كلينى روايت كرده است كه : از حضرت صادق عليه السلام سوال كردند از تفسير قول خدا ما سلككم فى سقر * قالوا لم نك من المصلين ( 1001) يعنى : اصحاب اليمين سئوال مى كنند از مجرمان و كافران كه چه چيز در آورد شما را در جهنم ؟ ايشان جواب گويند: نبوديم از مطليان بنابر مشهور يعنى از نمازگزارندگان ، و در اين روايت حضرت فرمود كه : مصلى در اين آيه به معنى نمازگزارنده نيست بلكه در برابر سابق است ؛ ( 1002) و در گرو تاختن اسبان ، ده اسب مى باشند كه هر يك نامى دارند، آن كه پيش از همه است آن را سابق مى نامند، و مجلى نيز مى گويند، و بعد از آن مصلى است كه سرش محاذى دو استخوان جانب راست و چپ دم سابق است ؛ پس سابقون ، ائمه عليه السلام اند كه بر همه امت پيشى گرفته اند در عقايد و اعمال ؛ و مصلى ، شيعه ايشان است كه مى خواهد خود را به ايشان ملحق نمايد و متابعت ايشان مى نمايد اما در درجه از ايشان پست تر است ، و اين معنى انسب است به سياق آيه ، زير كه مخالف در اصول دين انسب است به احوال مجريان و مشركان از مخالفت در فروع كه نماز باشد.
و همچنين و لم نك نطعم المسكين ( 1003) يعنى : طعام نمى داديم درويش را، آن نيز در حديث وارد شده است كه مراد دادن خمس ‍ است به آل محمد عليه السلام ( 1004) پس از آن را نيز به اصول دين مى توان برگردانيد.
و ابن ماهيار از حضرت باقر عليه السلام روايت كرده است كه فرمود در تفسير آيه كل نفس بما كسبت رهينه * الا اصحاب اليمين ( 1005) يعنى : هر نفسى به آنچه كرده است از اقوال و اعمال مرهون است ، مگر اصحاب اليمين ، حضرت فرمود كه : اصحاب يمين شيعيا: ما اهل بيتند؛ و فرمود در تفسير تتمه آيه فى جنات يتسائلون * عن المجرمين ( 1006) است كه : حضرت رسول صلى الله عليه و آله به حضرت امير عليه السلام فرمود: يا على ! مجرمان آنهايند كه انكار ولايت و امامت تو كرده اند؛ و فرمود كه : چون از ايشان بپرسند كه چه چيز شما رابه جهنم درآورد؟ گويند: نبوديم از نمازگزارندگان و طعام نمى داديم به درويشان و شروع مى كرديم در باطل با شروع كنندگان ، چون اينها را گويند به ايشان ، اصحاب يمين به ايشان گويند كه : اينها باعث دخول جهنم و خلود در آن نمى شود، ديگر بگوئيد كه چه مى كرديد؟ ايشان گويند: و كنا نكذب بيوم الدين * حتى اتانا اليقين ( 1007) يعنى : و بوديم كه تكذيب مى كرديم به روز جزا تا آمد ما را مرگ متيقن حضرت فرمود كه : چون اين را گويند، اصحاب يمين به ايشان گويند كه : اين است كه شما را به جهنم آورده اى اشقيا؛ و فرمود كه : يوم الدين روز ميثاق است كه پيمان ولايت تو را از ايشان گرفتند و ايشان تكذيب كردند و باور نداشتند و طغيان نمودند. ( 1008)
و على بن ابراهيم از حضرت امام محمد باقر عليه السلام روايت نموده است در تفسير آيه كريمه كلا ان كتاب الفجار لفى سجين ( 1009) يعنى : چنين نيست كه شما گمان مى كنيد كه قيامت نخواهد بود، بدرستى كه نامه اعمال فجور كنندگان در سجين است يا در نامه ايشان نوشته شده است كه روح ايشان در آنجا است و آن در هفتم طبقه زمين است يا چاهى است در جهنم ، يا آنكه سجين نامه عمل ايشان است ؛ حضرت فرمود كه : مراد از فجار كه در اين آيه مذكور شده ابوبكر و عمر و اتباع ايشان است ؛ بعد از اين فرموده ويل يومئذ للمكذبين * الذين يكذبون بيوم الدين ( 1010) يعين : واى در آن روز بر تكذيب كنندگان كه تكذيب مى كنند و دروغ مى پندارند روز جزا را، حضرت فرمود كه : ايشان ابوبكر و عمرند؛ و ما يكذب به الا كل معتد اثيم * اذا تتلى عليه اياتنا قال اساطير الاولين ( 1011) يعنى : و تكذيب نمى كند به روز جزا مگر هر تجاوز كننده از حد وگناهكار، هر گاه خوانده شود بر او آيات ما مى گويد: اين افسانه هاى پيشينيان است ؛ تا آنجا كه فرمود ثم انهم لصالوا الجحيم ( 1012) يعنى : بدرستى كه ايشان افروزنده آتش جهنمند، حضرت فرمود كه : اين آيات همه در شان ابوبكر و عمر است كه ايشان تكذيب حضرت رسول صلى الله عليه و آله مى كردند؛ و بعد از اين فرموده است عينا يشرب بها المقربون ( 1013) ، حضرت فرمود كه : مقربون حضرت رسول خدا صلى الله عليه و آله و اميرالمومنين و فاطمه و حسن و حسين عليه السلام اند. ( 1014) و ايضا به سند معتبر ديگر از آن حضرت روايت كرده است كه : خدا خلق كرد ما را از بلندترين مراتب عليين و خلق كرد دلهاى شيعيان ما را از آنچه بدنهاى ما را از آن خلق كرد، پس دلهاى ايشان ميل مى كند بسوى ما زيرا كه خلق شده است از آنچه دلهاى ما از آن خلق شده ، پس اين آيه كريمه را تلاوت فرمود كلا ان كتاب الابرار لفى عليين * و ما ادريك ما عليون * كتاب مرقوم * يشهده المقربون ( 1015) يعنى : نه چنين است ، بدرستى كه نامه هاى اعمال ابرار و نيكوكاران در عليين است ، و چه خبر داده است تو را كه چه چيز است عليون ؟ نامه اى است نوشته شده و واضح كه حاضرند نزد آن نامه و حفظ مى كنند آن رايا در روز قيامت گواهى مى دهند بر آن مقربان يا آنكه عليون نام محل آن كتاب است كه آسمان هفتم باشد يا سدره المنتهى يا بهشت ؛ پس فرمود يسقون من رحيق مختوم * ختامه مسلك ( 1016) يعنى : مى آشامانند به ايشان از شراب خالص مهر كرده اى كه مهر به آن به مشك رده حضرت فرمود كه : آبى است كه هر گاه بياشامد آن را مومن بوى مشك از آن مى آيد؛ و فى ذللك فليتنافس المتنافسون ( 1017) يعنى : در اين بايد رغبت كنند رغبت كنندگان ، حضرت فرمود: يعنى در اينكه ذكر كرديم ثوابى هست كه طلب مى نمايد آن را مومنان ؛ و مزاجه من تسنيم ( 1018) يعنى : آنچه با آن ممزوج مى گردانند، از چشمه تسنيم است ، حضرت فرمود كن : تسنيم بهترين شرابهاى اهل بهشت است و آن را براى آن تسنيم مى نامند كه از مكان بلندى مى ريزد در خانه هاى ايشان ؛ عينا يشرب بها المقربون ( 1019) حضرت فرمود كه : يعنى تسنيم چشمه اى است كه مقربان خالص آن را مى آشامند و ممزوج به چيز ديگر نمى گردانند، و مقربان ، آل محمد صلى الله عليه و آله اند، خدا مى فرمايد والسابقون السابقون .# اولئك المقربون ( 1020) يعنى : رسول خدا صلى الله عليه و آله و خديجه كبرى و على بن ابيطالب عليه السلام و امامان از ذريه ايشان نيز ملحقند به ايشان ، خداى تعالى مى فرمايد الحقنا بهم ذريتهم ( 1021) يعنى : ملحق گردانيديم به ايشان ذريات ايشان را و مقربان از تسنيم مى نوشند بحت و صرف آن را و ساير مومنان ممزوج آن را مى آشامند. ( 1022)
پس على بن ابراهيم گفته كه : پس از اين جهت وصف كرد خدا مجرمانى را كه استهزا مى كنند به مؤ منان و مى خندند به ايشان و چشمك مى زنند به ايشان ، پس فرمود كه : ان الذين اجرموا كانوا من الذين آمنوا يضحكون ( 1023) يعنى : آنها كه مجرم شدند و شرك آورده بودند، بر آنها كه ايمان آوردند مى خنديدند، واذا مروا بهم يتغامزون ( 1024) و چون مؤ منان مى گذشتند به ايشان به چشم اشاره ها مى كردند، واذا انقلبوا الى اهلهم انقلبوا فكهين ( 1025) و چون باز مى گرديدند بسوى اهل خود باز مى گرديدند تنعم كنندگان به مذمت ايشان ، واذا راوهم قالوا ان هؤ لاء لضالون ( 1026) و چون مى ديدند مؤ منان را مى گفتند: اين جماعت گمراهانند، وما ارسلوا عليهم حافظين ( 1027) حق تعالى مى فرمايد كه : فرستاده نشدند ايشان بر مؤ منان حفظ كنندگان اعمال ايشان ، فاليوم الذين آمنوا من الكفار يضحكون ( 1028) پس امروز - كه قيامت باشد - آنان كه ايمان آوردند به حال كافران مى خندند، على الارائك ينظرون ( 1029) در حالتى كه بر تختها تكيه زده اند و نظر مى كنند به احوال اهل جهنم ، هل ثوب الكفار ما كانوا يفعلون ( 1030) حضرت فرمود كه : يعنى آيا جزا دادن كافران را به آنچه كرده بودند ايشان ( 1031)
و به روايت ديگر فرمود كه : الذين اجرموا ابوبكر و عمر و اتباع ايشانند كه مى خنديدند و به چشم اشاره مى كردند به رسول خدا صلى الله عليه و آله و اتباع آن حضرت . ( 1032)
و در مجمع البيان روايت كرده است كه : كانوا من الذين آمنوا يضحكون در شان على بن ابيطالب عليه السلام نازل شده ، و سببش آن بود كه روزى در ميان جمعى از مسلمانان بود و آمدند به خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله پس استهزاء كردند به ايشان منافقان و خنديدند و اشاره ها به چشم به يكديگر كردند پس ‍ برگشتند بسوى اصحاب خود و گفتند: ديديم امروز صلح را (يعنى اميرالمؤ منين كه موى پيش سر كم داشت )، پس خنديديم بر او؛ در آن وقت اين آيه نازل شد. اين را از مقاتل و كلينى روايت كرده .( 1033)
و ابوالقاسم حسكانى در شواهد التنزيل روايت نموده است از ابن عباس كه : الذين اجرموا منافقان قريشند، و الذين آمنوا على بن ابيطالب عليه السلام است . ( 1034)
ابن شهر آشوب روايت كرده است كه حضرت امام حسن مجتبى عليه السلام فرمود كه : هر چه در كتاب خدا ان الابرار واقع شده پس بخدا سوگند كه اراده نكرده است مگر على بن ابيطالب و فاطمه و حسن و حسين عليه السلام را، زيرا كه ما نيكوكارانيم با پدران و مادران خود و دلهاى ما بلند شده به طاعتها و نيكيها و بيزار شده از دنيا و محبت آن و اطاعت كرده ايم خدا را در جميع فرايض او و ايمان كامل آورده ايم به يگانگى او و تصديق تمام كرده ايم رسول او را. ( 1035)
و از حضرت كاظم عليه السلام روايت كرده است كه : فجار آنهايند كه فجور كرده اند در حق ائمه عليه السلام و طغيان كرده اند در حق ايشان .( 1036)
و در مجمع البيان از حضرت رسول صلى الله عليه و آله روايت كرده است كه : سجين پست تر چاهى است در جهنم كه سرش گشوده است ؛ و فلق چاهى است در جهنم كه سرش پوشيده است . ( 1037)
و از حضرت باقر عليه السلام روايت كرده است ؛ اما مؤ من پس بالا مى برند اعمال ايشان و ارواح ايشان را بسوى آسمان پس گشوده مى شود براى ايشان درهاى آسمان ؛ و اما كافر پس عمل و روح او را بالا مى برند تا آنكه به آسمان مى رسد پس منادى ندا مى كند كه : ببريد آن را بسوى سجين و آن واديى است در حضرموت كه آن را برهوت مى گويند. ( 1038)
و على بن ابراهيم از حضرت باقر عليه السلام روايت كرده است كه : سجين ، زمين هفتم است ، و عليون ، آسمان هفتم است . ( 1039)
و از حضرت امام حسن عليه السلام روايت كرده است كه : مردم محشور مى شوند نزد صخره بيت القدس پس اهل بهشت از جانب صخره محشور مى گردند و جهنم از جانب چپ صخره در منتهاى زمين هفتم قرار مى دهند، و فلق و سجين در آنجا است . ( 1040)
و كلينى به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده است كه : حضرت رسول صلى الله عليه و آله فرمود كه : ملك عمل بنده را بالا مى برد شاد و خرم ، و چون حسناتش را بالا مى برد حق تعالى مى فرمايد: ببريد عملش را بسوى سجين كه غرض او از اين عمل ، غير من بود. ( 1041)
و ابن ماهيار از حضرت باقر عليه السلام روايت كرده است در تفسير قول حق تعالى ان الابرار لفى نعيم * وان الفجار لفى جحيم ( 1042) يعنى : بدرستى كه ابرار و نيكوكاران در نعيم بهشتند و فجار و كافران در آتش افروخته جهنمند، حضرت فرمود كه : ابرار مائيم ، و فجار؛ دشمنان مايند.( 1043) و ايضا روايت كرده است در تفسير و ما ادريك ما عليون . * كتاب مرقوم ( 1044) تا آخر آيه ، يعنى مرقوم است به خير كه محبت محمد و آل محمد صلى الله عليه و آله است . ( 1045)
و ايضا روايت كرده است از ابن عباس در تفسير آيه كريمه ام نجعل الذين آمنوا وعملوا الصالحات كالمفسدين فى الارض ام نجعل المتقين كالفجار ( 1046) يعنى : آيا مى گردانيم آنان را كه ايمان آورده اند و كرده اند اعمال شايسته مانند افساد كنندگان در زمين يا مى گردانيم پرهيزكاران را مانند بدكاران .
ابن عباس گفت كه : آنها كه ايمان آورده اند و اعمال صالحه كرده اند، على عليه السلام و حمزه و عبيده است ؛ و افسادكنندگان در زمين ، عتبه و شيبه و وليدند كه بدست آنها كشته شدند؛ و پرهيزكاران ، على عليه السلام و اصحاب اويند؛ و فجار، معاويه و اصحاب او. ( 1047)
فصل چهاردهم : در بيان اخبارى كه در باب تاويل صراط وسبيل و اشباه اينها به ائمه هدى عليه السلام وارد شده است
در تفسير حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام و معانى الاخبار مذكور است : كه حضرت فرمود در تفسير قول حق تعالى اهدنا الصراط المستقيم ( 1048) يعنى : دائم گردان از ما براى ما توفيق خود را كه به آن اطاعت تو كرديم در ايام گذشته خود تا اطاعت كنيم تو را در آينده عمرهاى خود، و صراط مستقيم يعنى راه راست و آن دو صراط است : يكى صراط دنيا است و ديگرى صراط در آخرت ؛ اما صراط مستقيم دنيا آن است كه از غلو پست تر باشد و از تقصير بلندتر باشد و راست باشد و ميل بسوى چيزى از باطل نداشته باشد؛ و صراط ديگر راه مؤ منان است بسوى بهشت در آخرت كه راست است و ميل نمى كند از بهشت بسوى جهنم و نه غير جهنم .
حضرت صادق عليه السلام فرمود كه : يعنى ارشاد كن ما را بسوى راه راست و بسوى ملازمت راهى كه مى رساند اين كس را بسوى محبت تو و مى رساند به دين تو و مانع است از آنكه متابعت خواهشهاى نفس خود بكنيم يا عمل كنيم به رايهاى خود و هلاك شويم . ( 1049)
صراط الذين انعمت عليهم ( 1050) فرمودند كه : يعنى بگوئيد: هدايت كن ما را به راه آن جماعتى كه انعام كرده اى به توفيق دادن از براى خود و طاعت خود، و ايشان آن جماعتند كه خدا در شان ايشان فرموده و من يطع الله والرسول فاولئك مع الذين انعم الله عليهم من النبيين والصديقين والشهداء والصالحين و حسن اولئك رفيقا ( 1051) يعنى : هر كه اطاعت كند خدا و رسول را پس اين جماعت با آنهايند كه خدا انعام كرده است بر ايشان از پيغمبران و بسيار تصديق كنندگان ايشان و شهيدان و صالحان ( 1052)
و حضرت امير عليه السلام روايت فرموده است كه : نيستند اين جماعت كه خدا انعام كرده است بر ايشان به مال و صحت بدن اگر چه اينها نيز نعمتهاى ظاهر خدا است ، مگر نمى بينيد كه اين جماعت اين نعمتهاى ظاهره را مى دارند بعضى كافر مى باشند و بعضى فاسق ، و خدا شما را امر نمى كند كه شما دعا كنيد تا خدا شما را به راه ايشان ارشاد نمايد بلكه امر نموده است شما را كه دعا كنيد تا شما را ارشاد نمايد به راه آن جماعتى كه خدا انعام كرده است بر ايشان به ايمان به خدا و تصديق رسولان خدا و ولايت محمد صلى الله عليه و آله و آل طيبين او را و اصحاب نيكان و برگزيدگان او، و به تقيه نيكوئى كه سالم مانند به آن از شر بندگان خدا و زيادتى در گناهان دشمنان خدا و كفر ايشان به اينكه با ايشان مدارا كنيد و ايشان را تحريص به آزار خود و آزار مؤ منان ديگر نكنيد، و بشناسيد حقوق برادران مؤ من خود را زيرا كه هيچ بنده و كنيزى از بندگان و كنيزان خدا نيست كه دوستى با محمد و آل محمد بكند و دشمنى با دشمنان آنان بكند مگر آنكه از عذاب خدا قلعه منيعى و سپر حصينى اخذ كرده است ، و هر بنده و كنيزى كه مدارا كند با بندگان خدا به بهترين مداراها كه داخل نشود به سبب آن در باطلى و بيرون نرود به سبب آن از حقى البته حق تعالى هر نفس او را ثواب تسبيحى دهد و عملش را قبول كند و عطا كند او را به صبرى كه بر كتمان اسرار ما كرده و خشمى كه فرو برده به سبب آنچه از دشمنان ما شنيده ثواب كسى كه در راه خدا به خون خود بغلطد، و هر بنده اى كه حقوق برادران مؤ من خود را به قدر طاقت خود ادا كند و عطا نمايد به ايشان آنقدر كه او را ممكن باشد و راضى شود از آنها به آنكه عفو كند از بديهاى ايشان و لغزشى كه از ايشان صادر شود در جزاى آنها مبالغه نكند و بيامرزد بديهاى ايشان را، خداوند عالم در روز قيامت به او گويد كه : اى بنده من ! ادا كردى حقوق برادران مؤ من خود را و بر ايشان تنگ نگرفتى در حقوقى كه به آنها داشتى و من بخشتنده تر و كريمتر و سزاواترم به آنچه تو كرده اى از مسامحه و كرم ، پس امروز به تو عطا مى كنم آنچه تو را وعده داده بودم و زياده بر آن عطا مى كنم از فضل واسع خود و بر تو تنگ نمى گيرم در تقصيراتى كه كرده اى در بعضى از حقوق من . پس خدا ملحق مى گرداند او را به محمد و آل محمد و قرار خواهد داد او را در ميان نيكان شيعيان ايشان .( 1053)
و در معانى الاخبار به سند معتبر روايت كرده است كه : از حضرت صادق عليه السلام سؤ ال كردند از صراط فرمود: آن طريق بسوى معرفت خداست ، و صراط دو صراط است ، صراط دنيا و صراط آخرت ، اما صراط دنيا، پس آن امام است كه اطاعت او واجب است ، كسى كه او را بشناسد در دنيا و پيروى كند هدايت او را مى گذرد بر صراطى كه آن جسر جهنم است در آخرت ، و هر كه نشناسد او را در دنيا مى لغزد قدم او از صراط در آخرت و مى افتد در آتش جهنم . ( 1054)
و ايضا به سند حسن از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده است در تفسير اهدنا صراط المستقيم ترجمه اش آن است كه : هدايت كن ما را به راه راست ، فرمود كه : صراط مستقيم ، اميرالمؤ منين عليه السلام است و شناختن او، و دليل بر اين ، آن است كه حق تعالى مى فرمايد وانه فى ام الكتاب لدنيا لعلى حكيم ( 1055) يعنى اميرالمؤ منين عليه السلام در ام الكتاب كه سوره حمد است مذكور است در آيه اهدنا الصراط المستقيم ( 1056) و صراط مستقيم ، على عليه السلام است كه عالم است به حكم و معارف ربانى ،و مفسران ضمير را راجع به قرآن گرفته اند و ام الكتاب را به لوح محفوظ تفسير نموده اند. ( 1057) يعنى قرآن در لوح محفوظ كه نزد ماست بلند مرتبه و محكم است ، يا ظاهر كننده حكمت است ، و بنا به آنچه ما سابقا تحقيق كرديم كه على عليه السلام كتاب ناطق است مى توان با ظاهر آيه نيز منطبق ساخت .
و ايضا به سند معتبر از حضرت امام زين العابدين عليه السلام روايت نموده است كه : ميان خدا و حجت او كه امام زمان است حجابى و پرده اى نيست ، مائيم درهاى علم الهى و مائيم صراط مستقيم و مائيم صندوق علم خداوند و بيان كننده وحى خدا و مائيم اركان توحيد خدا و مائيم محل رازهاى خدا.( 1058) و ايضا به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده است در تفسير صراط الذين انعمت عليهم يعنى : در راه آن جماعتى كه انعام كرده اى بر ايشان فرمود كه : مراد محمد صلى الله عليه و آله است و ذريه او. ( 1059)
و على بن ابراهيم به سند كالصحيح از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده است كه فرموده : مائيم بخدا سوگند آنها كه خدا امر كرده است به اطاعت ايشان ، هر كه خواهد از اين راه برود و هر كه خواهد از آن راه ، و بخدا سوگند كه چاره اى نمى يابند از بازگشت بسوى ما، مائيم والله آن سبيل و راهى كه خدا امر كرده است شما را به متابعت آن ، و مائيم والله صراط مستقيم . ( 1060)
و ايضا روايت كرده است به سند كالصحيح از آن حضرت كه : آخر سوره حمد را چنين خواندند، اهدنا صراط المستقيم صراط الذنى انعمت عليهم غيرالمغضوب عليهم ولا الضالين يعنى : هدايت كن ما را به راه راست آنها كه انعام كرده اى بر ايشان ، نه راه آنها كه غضب نموده اى بر ايشان و نه گمراهان ؛ حضرت فرمودند: آنها كه غضب كرده اى بر ايشان ناصبياند - يعنى مجموع سنيان غير مستضعفين يا آنها كه عداوت اهل بيت عليه السلام دارند - و گمراهان يهودند و نصارى . ( 1061)
و ايضا به سند كالصحيح ديگر از آن حضرت روايت نموده است كه : مغضوب عليهم ناصبيانند، و ضالين شك كنندگان كه امام را نمى شناسند. ( 1062)
و ابن شهر آشوب از تفسير وكيع كه از مفسران عامه است روايت كرده از ابن عباس در تفسير اهدنا صراط المستقيم كه : يعنى بگوئيد اى گروه بندگان : ارشاد و هدايت كن ما را بسوى محبت پيغمبر و اهل بيت او عليه السلام . ( 1063)
و از تفسير ثعلبى روايت كرده است از ابى بريده كه : صراط مستقيم ، راه محمد و آل اوست . ( 1064)
و در كشف الغمه از محدث حنبل روايت كرده است از بريده مثل اين را. ( 1065) و على ابن ابراهيم روايت كرده است در تفسير قول حق تعالى وان هذا صراطى مستقيما فاتبعوه ولا تتبعوا السبيل بكم عن سبيله ذلكم وصاكم به لعلكم تتقون ( 1066)
يعنى : بدرستى كه اين راه من است راه راست پس متابعت كنيد آن را و متابعت مكنيد راههاى مختلف را كه آن راهها جدا كند شما را از راه حق ، اين اتباع را وصيت كرد خدا شما را به آن شايد شما بپرهيزيد از گمراهى .
حضرت فرمود: كه صراط مستقيم در اين آيه ، امام است ؛ و سبل كه نهى از متابعت آنها در آيه مذكور شده ، راه غير امام است ؛ فتقرق بكم عن سبيله يعنى : پراكنده شويد و اختلاف كنيد در امام . ( 1067)
و از حضرت باقر عليه السلام روايت كرده است در تفسير اين آيه كه : مائيم سبيل خدا هر كه نخواهد در آن راههاى ديگر سبلى است كه خدا نهى از متابعت آنها كرده است . ( 1068)
و ايضا روايت نموده است در تفسير قول حق تعالى ان الله لهاد الذين آمنوا الى صراط مستقيم ( 1069) يعنى : بتحقيق كه خدا هدايت كننده است آنها را كه ايمان آورده اند بسوى راه راست ، فرمود كه : يعنى هدايت مى كند بسوى امام يقين . ( 1070)
و در كتاب تاويل الآيات به سند كالصحيح از حضرت باقر عليه السلام روايت كرده است در تاويل وان هذا صراطى مستقيما كه مراد راه امامت است ، پس متابعت كنيد او را، ولا تتبعوا السبل مراد راههاى ديگر است غير راه امامت .( 1071)
و از كتاب نهج الايمان روايت كرده است از ابوبريده اسلمى كه : رسول خدا صلى الله عليه و آله بعد از نزول اين آيه فرمود كه : از خدا سوال نمودم كه اين آيه را در شان على قرار دهد و خدا چنين كرد. ( 1072)
و در تفسير فرات از حضرت باقر عليه السلام روايت كرده است در تاويل وان هذا صراطى مستقيما كه : مراد على بن ابيطالب و امامان از فرزندان فاطمه عليه السلام است ، ايشانند صراط خدا و كسى كه ايشان را بخواهد، به راههاى ديگر نمى رود. ( 1073)
و ابن شهر آشوب از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده است در تفسير قول حق تعالى ولا تتبعوا السبيل مائيم را خدا براى كسى كه اقتدا به ما كند و مائيم هدايت كنندگان بسوى بهشت و مائيم حلقه ها و عروه هاى اسلام . ( 1074)
و ايضا از آن حضرت روايت كرده است در تفسير آيه كريمه والذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا ( 1075) يعنى و آنها كه جهاد كردند درراه دين ما هر آينه بنائيم به ايشان نازل شده است ( 1076) و ايضا از آن حضرت روايت نموده است در تفسير واتبع سيبل من اناب الى ( 1077) يعنى : متابعت و پيروى كن راه آن كسى را كه بازگشت مى كند بسوى من . فرمود كه : يعنى پيروى كن راه محمد صلى الله عليه و آله و على عليه السلام را. ( 1078)
و على بن ابراهيم روايت نموده است در تفسير قول حق تعالى انك لتدعوهم الى صراط المستقيم ( 1079) و بدرستى كه تو هر آيينه مى خوانى ايشان را بسوى صراط مستقيم ، فرمود كه : يعنى بسوى ولايت اميرالمؤ منين عليه السلام . ( 1080)
و ايضا روايت كرده است در تفسير قول الهى ان الذين لا يؤ منون بالاخرة عن الصراط لناكبون ( 1081) يعنى : و بدرستى كه آنها كه ايمان نمى آورند به آخرت ، ايشان از راه راست عدول كنندگانند، فرمود كه : يعنى از امام عدول مى كنند. ( 1082)
و در مناقب از حضرت باقر عليه السلام روايت كرده است كه : مراد آن است كه عدول كنندگان از ولايت ما. ( 1083)
و محمد بن العباس به سندهاى بسيار روايت كرده است كه : مراد از صراط، ولايت اهل بيت عليه السلام است . ( 1084)
و ايضا در مناقب از ابن عباس روايت كرده است در تفسير آيه كريمه مباركه فستعلمون من اصحاب الصراط السوى و من اهتدى ( 1085) يعنى : زود باشد كه بدانيد كه كيست اصحاب راه راست و كيست راه يافته به حق ، حضرت فرمود كه : اصحاب صراط سوى والله محمد است و اهل بيت او؛ و هدايت يافته ، اصحاب محمد صلى الله عليه و آله اند.( 1086)
و در تفسير امام حسن عسكرى عليه السلام مروى است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: هر بنده اى از بندگان و هر كنيزى از كنيزان خدا كه با اميرالمؤ منين عليه السلام در ظاهر بيعت كند و در باطن بيعت را بشكند و بر نفاق خود ثابت بماند، چون ملك موت براى قبض روح او بيايد متثمل شوند براى او شيطان و اعوان او، و متمثل گردد براى او آتشهاى جهنم و اصناف عذابهاى ، آن ، و متمثل گردانند ايضا از براى او بهشتها و منازل كه از براى او مقرر كرده بودند در آنها، اگر وفا مى كرد به بيعت خود و باقى مى ماند بر ايمان خود در آن منازل ساكن مى شد، پس ملك موت به او مى گويد كه : نظر كن بسوى آن بهشتها كه قدر حسن و بهجت و سرور آن را نمى داند بغير پروردگار عالميان ، از براى تو مهيا بود اگر باقى مى ماندى بر ولايت خود نسبت به برادر رسول خدا صلى الله عليه و آله و بازگشت تو بسوى اين منزلها بود در روز قيامت ، وليكن بيعت را شكستى و مخالفت كردى پس اين آتشها و اصناف عذابهاى آن و زبانه هاى و افعى هاى آن دهان گشاده آن و عقربهاى دمها بلند كرده آن و درنده هاى نيشها آويخته آن و ساير اصناف عذابهاى آن ، آنها همه از توست و بازگشت تو بسوى آنهاست ، پس در اين وقت مى گويد يا ليتنى اتخذت مع الرسول سبيلا ( 1087) يعنى اى كاش كه اخذ كرده بودم با رسول راهى و كاش كه قبول كرده بودم آنچه مرا به آن امر كرده بود و بر خود لازم ساخته بودم از مولات على عليه السلام آنچه لازم كرده بود. ( 1088)
و ابن ماهيار به سند معتبر از حضرت باقر عليه السلام روايت كرده است كه : حضرت اين آيه را تلاوت فرمود: و يوم يعض الظالم على يديه يقول ياليتنى اتخذت مع الرسول سبيلا * ياويلتا لم اتخذ فلانا خليلا ( 1089) يعنى : روزى كه بگريزد ستمكار از روى پشيمانى بر دستهاى خود و بگويد: اى كاش كه فرا گرفته بودم با پيغمبر خدا راهى كه فرموده بود، اى واى بر من كاش كه نمى گرفتمى فلان را دوست و يار خود، حضرت فرمود كه : ابوبكر اين سخن را نسبت به عمر مى گويد. ( 1090)
و در حديث ديگر از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده است كه : بخدا سوگند كه حق تعالى در قرآن كنايه به عنوان فلان نفرموده بلكه چنين است كه : ليتنى لم اتخذ الثانى خليلا يعنى بجاى فلان ، اسم عمر مذكور است ، و زود باشد كه آن قرآن ظاهر شود و مردم به اين روش بخوانند. ( 1091)
و كلينى از حضرت باقر عليه السلام روايت كرده است كه : حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام خطبه اى خواندند و در آن خطبه فرمودند كه : اگر آن دو شقى ترين مردم پيرآهن خلافت را بر من كندند و خو پوشيدند و با من منازعه كردند در امرى كه در آن حق نداشتند و مرتكب آن شدند از روى گمراهى و نادانى ، پس بر بد جائى وارد شدند و بد عذابى از براى خود مهيا كردند، يكديگر را لعن خواهند كرد در خانه هاى خود و بيزارى خواهند جست هر يك از ايشان از ديگرى ، عمر بن قرين خود ابوبكر خواهد گرفت وقتى كه يكديگر را ملاقات كنند: ياليت بينى وبينك بعد المشرقين فبئس القرين ( 1092) يعنى : اى كاش كه ميان من و تو دورى ميان شرق و مغرب بود، پس بد همنشينى بودى تو از براى من ، پس جواب مى گويد آن شقى تر و در نهايت بد حالى : ياليتنى لم اتخذك خليلا لقد اضللتنى عن الذكر بعد اذ جائنى و كان الشيطان للانسان خذولا يعنى : اى كاش كه نمى گرفتم تو را يار خود، بدرستى كه گمراه كردى مرا از ياد خدا بعد از آنكه آمده بود بسوى من ، و هست شيطان مر آدمى را فرو گذارنده . پس حضرت فرمود كه : منم آن ياد خدا كه از آن گمراه شدند، و منم سبيل و راه خدا كه از آن ميل كردند، و منم ايمانى كه به آن كافر شدند، و منم قرآنى كه از آن دورى نمودند، و منم آن دينى كه به آن تكذيب كردند و منم آن راه راست كه از آن برگرديدند. ( 1093)
و در مناقب از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده است در تفسير قول حق تعالى افمن يمشى مكبا على وجهه اهدى امن يمشى سويا صراط مستقيم ( 1094) ترجمه اش آن است كه :آيا كسى كه مى رود بر رو درافتاده و سرنگون ، هدايت يافته تر است يا آن كسى كه مى رود راست ايستاده به راه راست ؟ حضرت فرمود: آن كه كورانه و سرنگون مى رود دشمنان مايند، و آن كه راست مى رود سلمان و مقداد و عمار و خواص اصحاب اميرالمؤ منين اند. ( 1095) و محمد بن العباس از حضرت باقر عليه السلام روايت كرده است : آن كه درست به راه راست مى رود، بخدا سوگند على است و اوصياى او عليه السلام .( 1096) و على بن ابراهيم از حضرت باقر عليه السلام روايت نموده است در اين آيه قال الظالمون ان تتبعون الا رجلا مسحورا * انظر كيف ضربوا لك الامثال فضلوا فلا يستطيعون سبيلا ( 1097) يعنى : و گفتند ظالمان : متابعت نمى كنيد مگر مردى را كه جادو كرده اند او را، بنگر چگونه زدند براى تو مثلها، پس گمراه شدند پس نمى توانند راهى يافت بسوى طعن تو حضرت فرمود كه : آيه چنين نازل شده است قال الظالمون لآل محمد حقهم يعنى : گفتند آنها كه ستم كردند بر آل محمد و حق ايشان را غصب كردند، فرمود كه : آخر آيه دوم چنين است فلا يستطيعون الى ولاية على سبيلا يعنى : نمى يابند بسوى ولايت على عليه السلام راهى ، و على عليه السلام سبيل و راه خداست . ( 1098)
مترجم گويد كه : مى تواند بود كه مراد اين باشد كه اين آيه به اين معنى نازل شده نه آنكه لفظ آيه چنين بوده باشد.
و كلينى به سند معتبر از حضرت امام محمد باقر عليه السلام روايت كرده است در تفسير قول خدا قل هذه سيبل الى الله على بصيرة انا و من اتبعنى ( 1099) يعنى : بگو - يا محمد: - اين راه من است مى خوانم مردم را بسوى خدا با بصيرت و بينائى من و هر كه پيروى من كند، حضرت فرمود كه : مراد از كسى كه متابعت ران حضرت كند جناب اميرالمؤ منين عليه السلام و ساير اوصيا و امامان بعد از اوست . ( 1100) كه پيش از همه كس و پيش از ديگران متابعت آن حضرت را كرده و ايشان به نيابت حضرت رسول صلى الله عليه و آله مردم را به دين دعوت مى نمايند. و در تفسير فرات از حضرت امام محمد باقر عليه السلام روايت كرده است كه : مراد از سبيل در اين آيه ، ولايت اهل بيت عليه السلام است ، انكار نمى كند آن را احدى مگر گمراهى ، و مذمت على عليه السلام نمى كند مگر گمراهى .( 1101)
و به سند ديگر روايت كرده است كه : مراد آن جماعتند كه متابعت مى كنند از اهل بيت من ، پيوسته مردى بعد از مردى از اهل بيت دعوت مى كند بسوى آنچه من دعوت مى كنم بسوى آن . ( 1102)
و كلينى به سند معتبر از حضرت باقر عليه السلام روايت نموده است در تفسير اين آيه فاستمسك بالذى اوحى اليك انك على صراط مستقيم ( 1103) يعنى : پس چنگ زدن به آنچه وحى كرده شده است بسوى تو، بدرستى كه تو به راه راستى ، حضرت فرمود كه : يعنى تو بر ولايت جناب اميرى ، و على عليه السلام صراط مستقيم است . ( 1104)
و در سوره حجر حق تعالى مى فرمايد هذا صراط على مستقيم ( 1105) ، و در اكثر قراءات على به فتح لام و ياء مشدد است ، و گفته اند كه : يعنى : توحيد خدا راهى است كه بر من لازم است رعايت آن ؛ و در بعضى از قرائات شاذه على به كسر لام و رفع ياء با تنوين خوانده اند يعنى اين راه بلندى است . ( 1106) و در طرايف از حسن بصرى روايت كرده است كه او به كسر لام و تشديد ياء مكسور مى خوانده است و مى گفته كه : مراد اين است كه اين راه على بن ابيطالب است و از راه او و دين او مستقيم است و واضح است و كجى در آن نيست ، پس متابعت كنيد راه او را و متمسك شويد به او. ( 1107) و كلينى نيز اين قرائت را از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده است . ( 1108) و در سوره حم سجده مى فرمايد ان الذين قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل عليهم الملائكة الا تخافوا و لا تحزنوا وابشروا بالجنة التى كنتم توعدون . * نحن اولياكم فى الحيوة الدنيا و فى الآخرة و لكم فيها ما تشتهى انفسكم ولكم فيها ما تدعون ( 1109) يعنى : بدرستى كه آنها كه گفتند: پروردگار ما خداست ، پس راست ايستادند بر توحيد يا بر عبادات ، فرو آيند بر ايشان فرشتگان و گويند كه : مترسيد و غمگين مشويد و بشارت باد شما را به بهشتى كه وعده داده شده ايد به زبان پيغمبران ، مائيم دوستان شما در زندگانى دنيا و آخرت و از براى شما حاصل شده است در آخرت آنچه آرزو كند نفسهاى شما و از براى شماست در آن آنچه خواهيد.
مترجم گويد: بدان كه احاديث مختلفه اى در تاويل اين آيه كريمه وارده شده است ، از بعضى از احاديث ظاهر مى شود كه اين آيه در شان اهل بيت عليه السلام خطاب ملائكه به ايشان در دنيا است ، چنانچه در بصائر به سند معتبر روايت نموده است كه : حمران از حضرت صادق عليه السلام پرسيد كه : فداى تو شوم به ما خبر رسيده است كه ملائكه بر شما نازل مى شوند، حضرت فرمود: بلى و الله نازل مى شوند و بر روى فرشهاى ما راه مى روند، مگر كتاب خدا را نخوانده اى كه مى فرمايد ان الذين قالوا ربنا الله تا آخر آيه .( 1110)
و بعضى از اخبار در اين باب نزول ملائكه بر ايشان مذكور خواهد شد انشاءالله ، پس بنابراين مراد از استقامت عصمت خواهد بود.
و از بعضى روايات ظاهر مى شود كه اين آيه در شان شيعيان نازل شده است و خطاب ملائكه با ايشان در وقت مرگ است يا در قبر و يا در روز قيامت ، چنانچه ابن ماهيار از حضرت امام محمد باقر عليه السلام روايت كرده است در تفسير آيه ان الذين قالوا ربنا الله ثم استقاموا يعنى كامل گردانيدند اطاعت خدا و رسول او را و ولايت آل محمد پس ثابت و مستقيم ماندند بر آنها، تتنزل عليهم الملائكة تا آخر آيه ، فرمود كه : اينها آن جماعتند كه چون ترسند در روز قيامت در وقتى كه مبعوث شوند و از قبرها بيرون آيند، ملائكه ايشان را استقبال كنند و گويند به ايشان كه : مترسيد و اندوهناك مباشيد، مائيم آن ها كه بوديم با شما در زندگانى دنيا، از شما مفارقت نمى كنيم تا داخل بهشت شويد و بشارت باد شما را به بهشتى كه شما را وعده داده بودند.( 1111)
و ايضا ابن ماهيار و كلينى به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده اند در تفسير اين آيه كه : مراد استقامت بر ولايت ائمه يكى بعد از ديگرى ( 1112) ؛ يعنى اعتقاد كنيد به امامت همه ائمه .
و ابن ماهيار به سند معتبر ديگر از حضرت باقر عليه السلام روايت كرده است كه : فرمود كه : بخدا سوگند كه مراد اين مذهب حقى است كه شما شيعيان بر آن هستيد و نزول ملائكه و بشارت دادن ايشان در وقت مرگ است و در روز قيامت . ( 1113)
و در مجمع البيان از حضرت امام رضا عليه السلام روايت كرده است كه : مراد شيعيان است . ( 1114) و از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده است : بشارت در وقت مرگ است . ( 1115) و ايضا از حضرت باقر عليه السلام روايت كرده است در تفسير نحن اولياؤ كم فى الحيوة الدنيا و فى الاخرة يعنى : حراست و محافظت مى كنيم شما را در دينا وقت مرگ و در آخرت . ( 1116)
و در تفسير حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام روايت كرده است از رسول خدا صلى الله عليه و آله كه : پيوسته مؤ من ترسان است از بدى عاقبت ، و يقين ندارد به رسيدن به خشنودى خدا تا وقتى كه روح او را خواهند قبضى نمايند و ملك موت بر او ظاهر گردد، زيرا كه ملك موت وارد مى شود بر مؤ من در وقتى كه آزارش ‍ بسيار شديد است و سينه اش بسيار تنگ است به سبب مفارقت از اموال و عيال خود و به جهت آنچه در آن هست از اضطراب احوال او در حق آنها كه با او معامله دارد و در دل مانده است حسرت عيال و آرزوها كه در آن داشته و بعمل نيامده .
پس در اين حال ملك موت به او مى گويد كه : چرا اين غصه ها را فرو مى برى ؟ در جواب مى گويد كه : به سبب اضطراب احوال من و بر هم خوردن آرزوهاى من .
ملك موت به او مى گويد كه : آيا عاقلى جزع مى ند از تلف شدند يك درهم ناروائى هر گاه به عوض آن هزار هزار دينار به او دهند؟ مى گويند: نه .
ملك موت مى گويد: نظر كن به جانب بالا، چون نظر مى كند درجات بهشتها را و قصرهاى آنها را مى بينيد كه فوق آرزوى كنندگان است ، پس ملك موت به او مى گويد: اينها منزلها و نعمتها و مالها و زنان و عيال تواند، و هر كه از زنان و فرزندان تو صالح و شايسته اند در اين منزلها با تو خواهند بود، آيا راضى مى شوى كه بدل آنچه در دنيا مى گذارى اينها را بگيرى ؟ مى گويد: بلى والله راضيم .
پس ملك موت به او مى گويد كه : باز نظر كن ، چون نظر مى كند محمد صلى الله عليه و آله و على عليه السلام و آل طيبين ايشان را در اعلى عليين مشاهده مى كند، پس ملك موت به او مى گويد كه : اينها آقايان و پيشوايان تواند و در اين بهشتها و انيس تو خواهند بود، آيا راضى نيستى كه اينها از براى تو بدل مصاحبان دنيا بوده باشند؟: بلى بحق پروردگارم راضيم .
پس اين است معنى قول حق تعالى تتنزل عليهم الملائكة الا تخافوا : يعنى : مترسيد از اهوالى كه در پيش داريد كه كفايت شر آنها از شما شده است ، ولا تحزنوا يعنى : غمگين مباشيد بر آنچه در دنيا از فرزندان و عيال و اموال زيرا كه آنچه ديدى در بهشتها بدل آنهاست از براى شما و شاد باشيد به آن بهشتى كه وعده داده اند شما را، اين منزلهاست كه ديدى و آن بزرگواران انيس و جليس شما خواهند بود. ( 1117)
و حق تعالى در سوره جن مى فرمايد و ان لو استقاموا على الطريقة لا سقيناهم ماء غدقا # لنفتنهم فيه ( 1118) يعنى : اگر مستقيم بمانند بر طريقه ايمان ، هر آينه مى آشامانيم ايشان را - يعنى مى فرستيم از آسمان براى ايشان - آب بسياريب از براى آنكه امتحان كنيم ايشان را در آن .
و در احاديث اهل بيت عليه السلام در تاويل اين آيه دو وجه وارد شده است : اول آنكه : ابن ماهيار از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده است كه : يعنى اگر ايشان در عالم اضلال ( 1119) و ارواح در وقتى كه حق تعالى پيمان از ايشان گرفت به وحدانيت خود و رسالت پيغمبر صلى الله عليه و آله و امامت ائمه عليه السلام ، اگر ايشان بر ولايت ثابت مى ماندند هر آينه در طينت ايشان آب شيرين بسيار مى ريختيم . ( 1120) نه از آب شور و تلخ كه در طينت كافران و منافقان مى ريزيم .
و از حضرت باقر عليه السلام نيز روايت كرده است همين مضمون را و در آخرش فرموده است كه : افتتان و امتحان ايشان در ولايت على بن ابيطالب عليه السلام است . ( 1121)
دوم آنكه : آب كنايه از علم ايشان است ، زيرا كه علم باعث حيات روح است چنانچه آب باعث حيات بدن است ، چنانچه در چندين روايت معتبر از حضرت صادق عليه السلام وارد شده است كه : يعنى اگر ايشان بر ولايت اهل بيت عليه السلام مستقيم بمانند هر آينه بر ايشان مى ريزيم علم بسيارى كه از ائمه عليه السلام ياد گيرند.( 1122)
و در بعضى از روايات وارد شده است كه : ضمير لنفتنهم راجع به منافقان است يعنى براى آنكه منافقان را به آن امتحان كنيم .( 1123)