حيوة القلوب جلد پنجم
امام شناسى

علامه مجلسى رحمة الله عليه

- ۲۱ -


فصل چهل و سوم : در بيان آياتى است كه در مظلوميت ائمه عليه السلامنازل شده و آنها بسيار است
اول : الم * احسب الناس ان يتركوا ان يقولوا آمنا وهم لا يفتنون* ولقد فتنا الذين من قبلهم فليعلمن الله الذين صدقوا وليعلمن الكاذبين * ام حسب يعلمون السيئات ان يسبقونا ساء ما يحكمون ( 1846) يعنى : آيا پنداشتند مردمان كه ايشان را وامى گذارند به همين كه گفتند ايمان آورديم و ايشان امتحان كرده نمى شوند؟ و بتحقيق كه امتحان كرديم آنها را كه بودند پيش از ايشان پس هر آينه بداند خدا آنها را كه راست گفتند و هر آينه بداند البته دروغگويان را، يعنى آيا مى پندارند آنها كه مى كنند اعمال بد را از دست ما بدر مى روند و ما ايشان را عذاب نخواهيم كرد؟ بد حكمى است كه مى كنند ايشان ؛ و از حضرت اميرالمومنين و امام جعفر صادق عليه السلام منقول است كه ايشان فليعلمن وليعلمن هر دو را به بناى افعال مى خوانده اند به ضم يا كسر لام .( 1847)
و در احاديث بسيار وارد شده كه اين دو آيه در باب فتنه بعد از حضرت رسول صلى الله عليه و آله نازل شده است كه غصب خلافت از امير عليه السلام كردند و اكثر آنها كه در غدير خم با اميرالمؤ منين عليه السلام بيعت كرده بودند تابع دنيا شده بيعت را شكستند و مؤ من و منافق از هم جدا شدند.
چنانكه شيخ مفيد در ارشاد روايت كرده است كه : چون منافقان صحابه با ابوبكر بيعت كردند مردى آمد به خدمت حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام و آن حضرت بيلى در دست داشتند و قبر مطهر حضرت رسول صلى الله عليه و آله را درست مى كردند و گفت : همه با ابوبكر بيعت كردند، و انصار چون اختلاف در ميان ايشان بهم رسيد مخذول شدند جماعت طلقا كه منافق بودند و به زور ايمان آورده بودند فرصت را غنيمت شمردند و زود با ابوبكر بيعت كردند كه مبادا خلافت به شما برسد؛ چون اين سخن را تمام كرد حضرت سر بيل را بر زمين گذاشت و اين آيات را خواند تا ساء ما يحكمون ( 1848)
و ابن ماهيار از حضرت امام حسين عليه السلام روايت كرده است كه : چون آيه كريمه الم * احسب الناس ان يتركوا نازل شد حضرت امير عليه السلام سؤ ال نمود كه : يا رسول الله ! اين فتنه كه خدا فرموده كدام است ؟ حضرت فرمود كه : يا على ! توئى كه مردم را به امامت تو خدا ابتلا و امتحان كرده و در قيامت در اين باب خصمى خواهى كرد با آنها كه غصب خلافت تو كنند و به امامت تو قائل نشوند، پس مهيا گردان حجت خود را براى خصومت . ( 1849)
و ايضا به سند معتبر از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده است كه :
حضرت رسول صلى الله عليه و آله شبى در مسجد ماندند، چون نزديك صبح شد حضرت امير عليه السلام داخل مسجد شدند، پس ‍ حضرت رسول صلى الله عليه و آله او را ندا فرمودند كه : يا على ! گفت : لبيك ، فرمود : بيا بسوى من ؛ حضرت امير عليه السلام فرمود : چون نزديك شدم فرمود :
يا على ! تمام اين شب را كه ديدى در اينجا بسر آوردم و هزار حاجت از براى خود از خود سوال كردم و همه را بر آورد، و مثل آنها را از براى تو نيز سوال كردم و باز همه را عطا كرد، و سوال كردم از براى تو كه همه امت را مجتمع گرداند بر امامت تو كه همه اقرار كنند به خلافت تو و تو را متابعت كنند، قبول نكرد و اين آيات را فرستاد الم* احسب الناس تا آخر آيات .( 1850)
و ايضا از سدى روايت كرده است كه : الذين صدقوا على عليه السلام و اصحاب اوست ، وليعلمن الكاذبين دشمنان اويند كه در دعوى ايمان دروغگو بودند.( 1851)
دوم : وقل الحق من ربكم فمن شاء فليومن ومن شاء فليكفر انا اعتدنا للظالمين نارا احاط بهم سرادقها ( 1852) يعنى : و بگو - يا محمد - كه : حق از پروردگار شماست پس هر كه خواهد ايمان بياورد و كسى كه خواهد كافر شود، بدرستى كه ما آماده كرده ايم براى ظالمان آتشى را كه احاط كرده به ايشان سراپرده هاى آن آتش .
كلينى و على بن ابراهيم و عياشى روايت كرده اند به سندهاى معتبر از حضرت باقر و صادق عليه السلام كه : مراد به حق ، ولايت على عليه السلام است ؛ و مراد به ظالمان ، ستمكاران بر آل محمد عليه السلام اند، و آيه چنين نازل شده : انا اعتدنا للظالمين آل محمد حقهم نارا يعنى : مهيا كرده ايم بر سمتكاران كه غصب حق آل محمد كرده اند جهنم را.( 1853)
و ابن ماهيار از حضرت باقر عليه السلام روايت كرده است كه آيه چنين نازل شده : قل الحق من ربكم فى ولاية على تا آنجا كه انا اعتدنا لظالمى آل محمد حقهم نارا و معنى همان است كه گذشت . ( 1854)
سوم : اذن للذين يقاتلون بانهم ظلموا وان الله على نصرهم لقدير * الذين اخرجوا من ديارهم بغير حق الا ان يقولوا ربنا الله ( 1855) يعنى : رخصت داده شد براى آنها كه با ايشان قتال مى كنند كافران كه ايشان نيز با آنها قتال كنند به سبب آنكه ستم كردند كفار بر ايشان و بدرستى كه خدا بر يارى ايشان البته قادر است ، آنها كه بيرون كرده شوند از ديار و خانه هاى خود به ناحق و تقصيرى نداشتند بغير آنكه گفتند : پروردگار ماست .
على بن ابراهيم گفته است كه : اين آيات در شان اميرالمؤ منين عليه السلام و جعفر طيار و حمزه نازل شده ، و بعد از آن در حق حضرت امام حسين عليه السلام جارى شد، و والذين اخرجوا من ديارهم بغير حق در شان حضرت امام حسين عليه السلام نازل شد كه يزيد پليد طلب آن حضرت فرستاد كه او را بگيرند و به شام ببرند، پس از ترس ايشان از مدينه تشريف برود به جانب كوفه و در كربلا شهيد شد. ( 1856)
و به سند كالصحيح از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده است كه فرمود : سنيان مى گويند اين آيه اول در شان حضرت رسول صلى الله عليه و آله است در وقتى كه كافران قريش حضرت را از مكه بيرون كردند، و چنان نيست كه ايشان مى گويند بلكه مراد حضرت صاحب الامر عليه السلام است در وقتى كه خروج كند از براى طلب خون حضرت امام حسين عليه السلام و خواهد گفت : مائيم اولياى آن حضرت و طلب خون او مى كنيم . ( 1857)
و ابن شهر آشوب روايت كرده است كه : اين آيات در شان ماست و بس . ( 1858)
و به سند ديگر از حضرت باقر عليه السلام روايت كرده است كه : اين آيات در شان حسن و حسين عليه السلام نازل شده است . ( 1859)
و ايضا از آن حضرت روايت كرده است كه : در شان حضرت قائم عليه السلام و اصحاب او نازل شده است .
( 1860)
و در چ از حضرت باقر عليه السلام روايت كرده است كه : در شان مهاجرين نازل شده و جارى شده در جميع آل محمد عليه السلام كه ايشان را از ديار خود بدر كردند و پيوسته از ايشان در خوف و تقيه بودند. ( 1861)
چهارم : واذا قلنا ادخلوا هذه القريه فكلوا منها حيث شئتم رغدا وادخلوا الباب سجدا و قولوا حطه نعفره لكم و سنزيد المحسن فبدل الذين ظلموا قولا غير الذى قيل لهم فانزلنا على الذين ظلموا رجزا من السماء بما كانوا يفسقون ( 1862) يعنى : يادآور هنگامى را كه گفتيم : داخل شويد اين شهر را، يعنى بين المقدس را يا اريحا را، پس ‍ بخوريد از نعمتهاى آن قريه هر چه خواهيد به فراوانى و داخل شويد درگاه آن شهر را سجده كنندگان و با خضوع و بگوئيد : بيامرز ما را، تا بيامرزيم از براى شما گناهان شما را، و بتحقيق كه زياد كنيم ثواب كردار نيكوكاران را، پس بدل كردند آنان كه ستم نمودند بر خود گفتارى را غير آنچه گفته شده بود به ايشان ، پس فرستاديم بر آن گروهى كه ستم كردند عذابى از آسمان به سبب نافرمانبردارى ايشان ؛ مشهور ميان مفسران آن است كه اين آيه در شان بنى اسرائيل است و اكثر ايشان در وقت داخل شدن آمرزش نكردند و بعضى از نعمتهاى دنيا را طلبيدند، پس طاعونى بر ايشان نازل شده كه در يك ساعت بيست و چهار هزار كس مردند.( 1863)
و در احاديث اهل بيت عليه السلام به روايت كلينى و ديگران وارد شده است كه : اين آيات در شان اهل بيت عليه السلام است و آيه چنين است ، فبذل ظلموا آل محمد حقهم قولا غير الذى قيل لهم فانزلنا على الذين ظلموا آل محمد حقهم رجزا من السماء يعنى : بدل كردند آنها كه ستم نمودند بر آل محمد و حق ايشان را غصب كردند گفتارى بغير آنچه به ايشان گفته بودند پس فرستاديم بر آنها كه ظلم بر ايشان كردند و حق ايشان را بردند از آسمان ، عذابى . ( 1864)
مولف گويد كه : توجيه اين تاويل به دو نحو ممكن است :
اول آنكه : خداوند رحيم قصص امم سابقه را در قرآن مجيد براى تنبيه و تهديد و بشارت اين امت فرستاده ، و احاديث بسيار وارد شده است كه هيچ امرى در بنى اسرائيل نبوده مگر آنكه نظيرش در اين امت هست .( 1865)
و ايضا اخبار بسيار وارد شده است كه : مثل اهل بيت من در اين امت مثل باب حطه است در بنى اسرائيل ( 1866) يعنى همچنان كه آنها مامور شدند كه داخل باب شوند و سجود و خضوع نمايند، هر كه كرد نجات يافت و هر كه نكرد عذاب بر او نازل شد، همچنين ولايت اهل بيت من در اين امت چنين است ، هر كه اختيار كند ولايت ايشان را و انقياد و تعظيم ايشان بكند نجات مى يابد و هر كه نكند عذاب بر او نازل مى گردد؛ و عذاب آن امت ، هلاك ظاهرى بوده و در اين امت هلاك به ضلالت و جهالت و حرمان از سعادت است يا آنچه از قتل و تهمت و اختلاف ميان امت و انواع بلاها كه به سبب مخالفت اهل بيت عليه السلام به آنها مبتلا گرديده اند.
دوم آنكه : بنى اسرائيل نيز ممكن است كه مكلف به ولايت اهل بيت عليه السلام گرديده باشند، چنانكه در تفسير امام حسن عسكرى عليه السلام منقول است در تفسير اين آيه كه : حق تعالى بيعت ولايت محمد و على و ساير اهل بيت عليه السلام را از بنى اسرائيل گرفت و بعد از آنكه از صحراى تيه نجات يافتند خدا امر كرد ايشان را كه داخل دروازه اريحا كه از بلاد شام بوده بشوند، چون به دروازه شهر رسيدند كه مثال محمد صلى الله عليه و آله و على عليه السلام بر بالاى دروازه منصوب است و دروازه نهايت وسعت و رفعت بود پس حق تعالى امر كرد ايشان را كه : چون داخل دروازه مى شويد خم شويد براى تعظيم آن دو بزرگوار و بيعت ايشان را كه از شام گرفته ام بر خود تازه كنيد و بگوئيد : خداوندا! سجده و تواضعى كرديم مثال محمد صلى الله عليه و آله و على عليه السلام را و ولايت ايشان را كه تجديد كرديم براى آن است كه پست كنى گناهان گذشته ما را و محو كنى سيئات ما را، تا گناهان گذشته شما را بيامرزم و هر كه گناهى نداشته باشد و بر ولايت ايشان ثابت باشد ثوابش را زياده مى گردانيم ، پس اكثر ايشان اطاعت نكردند و گفتند : ما ريشخند مى كنند و در درگاه به اين رفعت چرا خم شويم و آن جمعى را كه نديده ايم چرا تعظيم نمائيم ؟ پس پشت خود را بسوى دروازه كرده و به آن نحو داخل شدند و به جاى حطه حنطه حمراء گفتند : يعنى گندم سرخ پاك كرده براى ما بهتر است از آنچه ما را به آن تكليف مى كنند، پس حق تعالى عذابى كه از آسمان مقدر شده بود بر ايشان فرستاده و در كمتر از يك روز صد و بيست هزار نفر ايشان به طاعون مردند و آنها جمعى بودند كه خدا مى دانست كه ايمان نخواهند آورد و از نسل ايشان مؤ منى بهم نخواهد رسيد. ( 1867) تمام شد حديث ، و بنابراين در آيه هيچ تكلفى در كار نيست .
پنجم : واذ قلنا للملائكة اسجدوا لآدم فسجدوا الا ابليس ابى واستكبر و كان من الكافرين ( 1868) يعنى : يادآور آن وقتى را كه گفتيم مر ملائكه را كه : سجده كنيد از براى آدم پس سجده كردند مگر شيطان ابا كرد و تكبر نمود و بود از جمله كافران .
كلينى به سند معتبر از حضرت موسى بن جعفر عليه السلام روايت كرده است كه : چون حضرت رسول صلى الله عليه و آله در خواب ديد كه ابوبكر و عمر و بنى اميه بر منبرش بالا مى روند بسيار بر او دشوار آمد كه بعد از او غصب كنند حق وصى او را، پس حق تعالى از براى تسلى آن حضرت فرستاد و وحى كرد بسوى او كه : يا محمد! من امر كردم و اطاعت من نكردند پس جزع مكن تو هر گاه اطاعت تو نكنند در حق وصى تو. ( 1869)
ششم : ان الذين كفروا و ظلموا لم يكن الله ليغفر ولا ليهديهم طريقا* الا طريق جهنم خالدين فيها ابدا و كان ذلك على الله يسيرا يا ايها الناس قد جاءكم الرسول بالحق من ربكم فامنوا خيرا لكم وان تكفروا فان الله ما فى السموات الارض وكان الله عليما حكيما ( 1870) يعنى : بدرستى كه آنان كه كافر شدند و ستم كردند نخواهد بود آنكه خدا بيامرزد ايشان را و نه آنكه برساند ايشان را به راهى مگر راه جهنم ، جاويد خواهند بود در جهنم هميشه ، و هست اين بر خدا آسان ، اى گروه آدميان ! بتحقيق كه آمده است شما را رسولى به راستى از پروردگار شما پس بگرويد كه بهتر است از براى شما، و اگر كافر شويد پس بدرستى كه از خداست هر چه در آسمانها و زمين است ، و هست خدا دانا و حكيم .
كلينى از حضرت امام محمد باقر عليه السلام روايت كرده است كه : آيه چنين نازل شده : ان الذين ظلموا آل محمد حقهم يعنى : بدرستى كه آنها كه ستم كردند بر آل محمد صلى الله عليه و آله و حق ايشان را گرفته اند، تا آخر آيه ، و آيه ديگر چنين است : يا ايها الناس قد جاءكم الرسول بالحق من ربكم فى ولاية على فآمنوا خيرا لكم وان تكفروا بولاية على .... يعنى : آمده است پيغمبر بسوى شما به راستى از جانب پروردگار شما در ولايت على ، پس ‍ بگرويد و ايمان بياوريد به ولايت على كه بهتر است از براى شما، و اگر كافر شويد به ولايت على خدا بى نياز است از شما، آنچه در آسمانها و زمين است همه از اوست . ( 1871)
هفتم : و ننزل من القرآن ماهو شفاء ورحمة للمؤ منين ولا يزيد الظالمين الا خسارا ( 1872) يعنى : فرو مى فرستيم از قرآن آنچه روشنائى و رحمتى است از براى مؤ منان و نمى افزايد ستمكاران را مگر زيانكارى .
ابن ماهيار به چندين سند از حضرت باقر و صادق عليه السلام روايت كرده است كه : مراد از ظالمان آنهايند كه ستم بر آل محمد عليه السلام كردند، و آيه چنين نازل شده است : ولا يزيد ظالمى آل محمد حقهم الا خسارا ( 1873)
هشتم : و ما ظلونا ولكن كانوا انفسهم يظلمون ( 1874) يعنى : ستم نكردند بر ما وليكن بودند كه بر نفسهاى خود ستم مى كردند.
كلينى و ديگران از حضرت باقر و كاظم عليه السلام روايت كرده اند كه : حق تعالى عزيزتر و منيعتر است از آنكه كسى تو هم كند كه بر او ظلم كرده است بلكه خدا ما را به خود مخلوط گردانيده و ظلم ما را ظلم خود شمرده ، يعنى بر امامها و حجتهاى من ستم نكردند در آن آزارها كه به آنها رسانيده اند و ليكن بر خود ستم نموده اند كه خود را مستحق عذاب ابدى گردانيده اند. ( 1875)
نهم : احشروا الذين ظلموا وازواجهم ( 1876)
على بن ابراهيم گفته است : يعنى جمع كنيد آنان را كه ستم كردند بر آل محمد عليه السلام و اشباه و اعوان ايشان را. ( 1877)
دهم : وما آتيكم الرسول فخذوه وما نهيكم عنه فانتهوا واتقوا الله ان الله شديد العقاب ( 1878) يعنى : آنچه داده است شما را پيغمبر يعنى امر به آن كرده ، پس بگيريد آن را، و آنچه منع كند شما را از آن پس ترك كنيد، و بپرهيزيد از عذاب خدا بدرستى كه خدا شديد است عقوبت او.
ابن ماهيار از حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام روايت كرده است كه : يعنى بپرهيزيد از خدا و از ظلم آل محمد عليه السلام ، بدرستى كه خدا سخت است عقاب او از براى كسى كه بر ايشان ستم كند. ( 1879)
يازدهم : وقد خاب من حمل ظلما( 1880)
ابن ماهيار از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده است كه : يعنى نااميد است از رحمت خدا كسى كه متحمل شود ستمى را بر آل محمد عليه السلام . ( 1881)
دوازدهم : و لمن انتصر بعد ظلمه فاولئك ما عليهم من سبيل ( 1882) يعنى : البته براى كسى كه انتقام بكشد بعد از ستمى كه بر او واقع شده باشد، پس بر ايشان نيست راهى به عتاب و عذاب .
ابن ماهيار از حضرت باقر عليه السلام روايت كرده است كه : اين آيه در شان حضرت قائم عليه السلام است كه چون ظاهر شود انتقام خواهد كشيد از بنى اميه و از آنها كه تكذيب ائمه عليه السلام كردند و از آنها كه عداوت آنها را داشتند.( 1883)