جشن تكليف

محمد محمدي ري شهري

- ۷ -


الف ـ نماز

دهنده جان، معراج عارفان و در يك جمله «راه رسيدن به مقصد اعلاى انسانيت» است. در اسلام هيچ چيز به اندازه نماز مورد توصيه و تأكيد قرار نگرفته است.

امام صادق (عليه السلام) فرمود: من پس از شناخت ـ اصول دين ـ هيچ عملى را با ارزشتر از نماز نمىدانم.

امام خمينى قدّس سره در وصيتنامه اخلاقى خود به فرزندش پس از برحذر داشتن از انكار مقام اهل معرفت، و توصيه به اجتناب از خودخواهى و خودبينى و تأكيد بر جهاد با نفس درباره راه رسيدن به كمال انسانيت چنين مىنويسد:

پسرم. نماز، اين معراج عارفان و سفر عاشقان، راه وصول به اين مقصد است. و اگر توفيق يابى و يابيم به تحقق يك ركعت آن و مشاهده انوار مكنون در آن و اسرار مرموز آن، ولو بقدر طاقت خويش، شمّهاى از مقصد و مقصود اولياى خدا را استشمام نموديم، و دورنمايى از صلاة معراج سيّد انبياء و عرفاء عليه و عليهم و على آله الصلاة والسلام را مشاهده كرديم، كه خداوند منّان ما و شما را به اين نعمت بزرگ منت نهد.

همين يك راز براى اثبات بهترين عمل بودن آن كافى بود. كشورى كه قانون اساسى آن قرآن است، بايد بيشترين بودجه فرهنگى خود را به طرح اقامه نماز اختصاص دهد.

نماز آثار عميق و گستردهاى در زندگى فردى و اجتماعى انسان دارد. از اين رو، روز قيامت كه وى براى رسيدگى به پرونده اعمالش در محضر خدا مورد بازجويى قرار مىگيرد، ابتدا درباره نماز از او سؤال مىكنند.

پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) در اين باره چنين فرمود:

نماز ستون دين بوده و نخستين عملى است كه در قيامت مورد بررسى قرار مىگيرد، اگر درست انجام گرفته باشد، ساير اعمال نيز بررسى خواهد شد، و اگر درست انجام نشده باشد، ساير اعمال بدون بررسى رد خواهد شد!

نخستين برنامه براى كسانى كه به تكليف نايل مىشوند، اين است كه از لحظه تكليف به نماز اهميت دهند و تلاش كنند كه اين فريضه مهم الهى هميشه در اول وقت و با حضور قلب انجام شود.

ب ـ روزه

يكى ديگر از فروع دين، روزه است. بر هرمرد و زن مسلمان ـ پس از رسيدن به تكليف ـ روزه ماه مبارك رمضان واجب است.

ج - امر به معروف

يعنى وادار كردن ديگران به كارهاى نيك و نهى از منكر يعنى بازداشتن ديگران از كارهاى زشت.

لحظهاى كه پسر يا دختر به سن تكليف رسيد، همان طور كه نماز و روزه بر او واجب مىشود، وادار كردن ديگران به كارهاى نيك و بازداشتن آنها از كارهاى بد نيز بر او واجب مىگردد.

مسلمان نه تنها بايد خود به وظايف دينىاش عمل كند، بلكه بايد تا آنجا كه مىتواند، ديگران را نيز به انجام وظايف الهى خود وادار كند، بدين معنا كه او نه تنها خود بايد نماز بخواند و روزه بگيرد، بلكه ديگران را نيز بايد به نماز خواندن و روزه گرفتن وادار كند، نه تنها خود بايد همه واجبات را انجام دهد و از حرامها پرهيز كند، بلكه تا آنجا كه قدرت دارد، بايد ديگران را نيز به انجام واجبات و ترك محرّمات وادار كند.

اسلام اين تكليف را امر به معروف و نهى از منكر ناميده است. اين نامگذارى نشانمىدهد كه اسلام بر اقامه نيكيها و مبارزه با بديها استوار است.

د ـ دوستى و دشمنى براى خدا

دوستى با دوستان خدا و دشمنى با دشمنان خدا تولّى و تبرّى، دو واجب بسيار مهم، ولى ناشناخته در جامعههاى اسلامى است. مىتوان گفت: اين واجب حتى از امر به معروف و نهى از منكر در ميان مسلمانان ناشناختهتر است!

يكى از چيزهايى كه در سرنوشت انسان و سعادت و شقاوت او نقش تعيين كننده دارد، دوستيها و دشمنيهاست. چه بسا افرادى كه در نتيجه معاشرت با دوست و همنشين خوب، سعادتمند شدند و چه بسا افرادى كه در نتيجه معاشرت با دوست و همشنين بد، به انحراف و فساد كشيده شوند.

بدين جهت، اسلام اجازه نمىدهد، انسان هر كسى را دوست بدارد و با هر كسى دشمنى كند، معيار دوستىها و دشمنىها در اسلام، خداست.

خداوند زيباى است. هر چه خوبى و زيبايى در جهان هستى وجود دارد، جلوه زيبايى اوست. دوستان خدا با زيباييهاى عقيدتى، اخلاقى و عملى پيوند دارند. بنابراين، دوستى با دوستان خدا به معناى پيوند با خوبيها وزيباييهاست; برعكس، دشمنان خدا مظهر انواع آلودگيهاى عقيدتى، اخلاقى و عملى هستند، و دشمنى با دشمنان خدا به معناى بيزارى از انواع زشتيها وآلودگيهاست.

از پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) روايت شده كه فرمود:

دوستى براى خدا واجب است، دشمنى براى خدا واجب است.

فضيل بن يسار گويد: از حضرت صادق (عليه السلام) پرسيدم: آيا دوستى و دشمنى از ايمان است؟

امام در پاسخ فرمود آيا ايمان چيزى جز دوستى و دشمنى است؟!

پس آيه هفت از سوره حجرات را تلاوت كرد:

خداوند ايمان را محبوب شما قرار داده و آن را در دلهاى شما زينت بخشيده، و كفر و فسق و گناه را مبغوض شما قرار داده است، آنها كه چنيناند، راه يافتگانند.

در روايت ديگرى امام صادق (عليه السلام) فرمود:

هركس دوستى و دشمنىاش بر مبناى دين نباشد، دين ندارد.

مسلمان كسى است كه براساس معيارهاى اسلام، دوست انتخاب كند و براساس موازين دينى دشمنى نمايد. كسانى كه اسلام را معيار دوستى و دشمنى خود قرار ندادهاند، در واقع، مسلمان نيستند، هر چند مدعى اسلام باشند.

دوستى ما با مسلمانان جهان بويژه آنها كه براى احياى اسلام و تشكيل حكومت اسلامى در جامعه خود به پا خاستهاند و نيز دشمنى ما با مستكبران و آمريكا، تنها يك شعار سياسى نيست، بلكه انجام واجب شرعى و اداى تكليف الهى است.

از طرف ديگر دشمنى با دوستان خدا و دوستى با دشمنان خدا از گناهان بسيار بزرگ و نشانه كفر و نفاق محسوب مىشود.

مسلمان نمىتواند دشمن خدا را دوست داشته باشد، هر چند از اقوام و وابستگان بسيار نزديك نسبى يا سببى او باشد. قرآن مىفرمايد:

نمىيابى مردمى را كه به خدا و روز جزا ايمان داشته باشند و با اين حال، با دشمنان خدا و رسولش دوستى كنند، هر چند پدران يا فرزندان يا برادران، ياخويشاوندان آنها باشند.

امام باقر (عليه السلام) فرمود: اگر مىخواهى بدانى كه در وجود تو خيرى هست يا نه، خود را اينگونه آزمايش كن: به دلت نگاه كن، اگر ديدى اهل طاعت خدا را دوست دارد و اهل گناه را دشمن، بدان كه آدم خوبى هستى و خدا تو را دوست دارد، و اگر اهل طاعتش را دشمن دارد و به اهل معصيت علاقهمند است، بدان كه خيرى در وجود تو نيست و خدا تو را دشمن دارد، انسان هميشه با كسى است كه او را دوست دارد.

3 ـ محـرّمات

در لحظه تكليف، انسان بايد علاوه بر واجبات الهى با محرّمات الهى نيز آشنا باشد تا مبتلا به ارتكاب آن نگردد.

محرّمات الهى به دو بخش است: گناهان بزرگ، گناهان كوچك.

الف ـ گناهان بزرگ

امام خمينى (قدس سره) در كتاب تحريرالوسيله 42 گناه را در زمره گناهان بزرگ شمردهاند:

1 ـ نااميدى از رحمت خدا

2 ـ آسوده خاطر بودن از مكر خداوند

3 ـ دروغ بستن به خدا يا پيامبر(ص) و يا اوصياى او

4 ـ كشتن كسى كه خونش محترم است

5 ـ عقوق پدر و مادر

6 ـ خوردن مال يتيم به ناحق

7 ـ نسبت دادن زنا به زن با عفت

8 ـ فرار از جبهه جنگ

9 ـ گسستن پيوند دوستى با ارحام

10 ـ جادو

11 ـ زنا

12 ـ لواط

13 ـ دزدى

14 ـ سوگند دروغ

15 ـ كتمان شهادت

16 ـ گواهى به دروغ

17 ـ پيمانشكنى

18 ـ ظلم در وصيت

19 ـ ميگسارى

20 ـ رباخوارى

21 ـ خوردن مال حرام

22 ـ قماربازى

23 ـ خوردن مردار

24 ـ خوردن خون

25 ـ خوردن گوشت خوك

26 ـ خوردن گوشت حيوانى كه با نام غيرخدا ذبح شده، بدون ضرورت

27 ـ كم فروشى

28 ـ تعرّب بعد از هجرت

29 ـ كمك به ظالم

30 ـ اتّكا و اعتماد به ستمگر

31 ـ حبس حقوق ديگران بدون عذر

32 ـ دروغگويى

33 ـ تكبر

34 ـ اسرافكارى

35 ـ خيانت

36 ـ غيبت

37 ـ سخنچينى

38 ـ سرگرمى به امور لهو

39 ـ سبك شمردن حج

40 ـ ترك نماز

41 ـ پرداخت نكردن زكات

42 ـ اصرار بر گناهان كوچك

عبدالله بن مسعود گويد: از پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) پرسيدم: كدام كار نزد خداوند محبوبتر است؟

فرمود نماز در وقت آن. گفتم پس از نماز كدام عمل؟ فرمود نيكى به پدر و مادر.

ابوامامه گويد: مردى از آن حضرت پرسيد: پدر و مادر چه حقى بر فرزند خود دارند؟

پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) فرمود: همين قدر بدان كه آنها بهشت و دوزخ تو هستند!

امام على (عليه السلام) درباره اهميت نيكى به پدر و مادر فرمود:

نيكى به پدر و مادر، بزرگترين واجب است.

در فرهنگ دينى به آزار و نافرمانى پدر و مادر «عقوق» و به فرزندى كه مرتكب اين گناه گرديده، «عاق» گفته مىشود. اين گناه بقدرى بزرگ است كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) درباره آن فرمود:

به «عاق» گفتهمىشود: هرچه مىخواهى بكن، كه من تو را نمىآمرزم!

يعنى رضايت پدر و مادر از فرزند، نقش اساسى در رضايت خداوند دارد. كسى كه پدر و مادر از او راضى نيست، نبايد انتظار داشته باشد كه خدا از او راضى باشد.

احترام و نيكى به پدر و مادر، حتى در صورتى كه كافر و فاجر باشند، لازم است و نبايد به آنها اهانت شود.

امام باقر (عليه السلام) در اين باره فرمود:

سه چيز است كه خداوند به هيچ كس اجازه تخلف نداده است: اداى امانت به خوب و بد، وفاى به عهد براى خوب و بد و نيكى به پدر و مادر چه خوب باشند و چه بد.

آزار پدر و مادر از گناهانى است كه كيفر آن از همين جهان آغاز مىشود.

پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) در اين باره فرمود:

سه گناه است كه گنهكار، كيفرش را در همين جهان مىبيند، قبل از جهان پس از مرگ: عقوق پدر و مادر، ستم بر مردم و ناسپاسى نسبت به احسان و نيكى ديگران.

تجربه نيز نشان داده، كسانى كه پدر و مادر از آنها راضى نيستند، در زندگى دچار انواع مشكلات و گرفتاريها هستند. رهنمود امام عسكرى (عليه السلام)براى اينكه انسان به اين گناه مبتلا نشود، رعايت احترام به پدر و مادر و اجتناب از هرگونه گستاخى نسبت به آنها از دوران كودكى است.

فرمايش امام اينگونه است جرأت و جسارت فرزند بر پدر در كودكى، او را در بزرگى به گناه عقوق مبتلا مىسازد.

2 ـ دروغگويى

دروغگويى يكى از بزرگترين گناهان، زشتترين صفات، پستترين اخلاق است و زياد دروغ گفتن شكوه انسان را نابود مىسازد.

3 ـ سوگند دروغ

سوگند دروغ، گناه دروغگو را دو چندان مىكند. اين گناه بزرگ، علاوه بر كيفر اخروى، موجب فقر و تنگدستى در دنياست.

امام صادق (عليه السلام) فرمود كسى كه دانسته قسم دروغ مىخورد، در واقع به مبارزه و جنگ با خدا مىرود!

4 ـ گواهى دروغ

گناه گواهى دروغ از سوگند دروغ سنگينتر است.

پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) درباره كيفر شاهد دروغگو مىفرمود:

شاهد دروغگو روز قيامت در حالى برانگيخته مىشود كه زبانش از دهان خارج شده و در آتش مىسوزد!

5 ـ دروغ بستن به خدا و پيامبر(ص)

زشتترين دروغ، دروغ بستن به خدا و رهبران الهى است.

امام صادق (عليه السلام) در اين زمينه فرمود:

دروغ بستن به خدا و رسولش از گناهان بزرگ است.

6 ـ غيبت

غيبت يعنى بدگويى از مسلمان. غيبت از گناهان بزرگ است.

ابوذر گويد: از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) پرسيدم: غيبت چيست؟

پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: غيبت اين است كه برادر دينى خود را به چيزى ياد كنى كه راضى نيست.

گفتم: هر چند آنچه درباره او گفته مىشود، درست باشد؟

فرمود: آرى، اگر آنچه درباره او گفتهاى درست باشد، غيبت است و اگر نادرست باشد، به او تهمت زدهاى!

7 ـ سخن چينى

سخن چينى يا «سعايت و نمّامى»، اين است كه انسان از كسى چيزى براى ديگرى نقل كند كه موجب كدورت و دشمنى ميان آنها گردد. به اين عمل «دو به هم زنى» نيز گفته مىشود.

در روايات اسلامى سخنچينى و ايجاد دشمنى ميان مسلمانان گناهى بزرگ و موجب عذاب قبر است.

امام على (عليه السلام) در اين باره فرمود:

از سخن چينى بپرهيز، كه اين عمل، تخم كينه مىكارد و انسان را از خدا و مردم دور مىكند.

8 ـ مسخره كردن

مسخره يا استهزاء كه به فارسى ريشخند گفته مىشود، از گناهان بزرگى است كه قرآن كريم، مسلمانان را از آن نهى كرده است.

در سوره حجرات، آيه 11 چنين مىخوانيم:

هان اى اهل ايمان! نبايد دستهاى، دسته ديگر را مسخره كنند، باشد كه آنان از ايشان بهتر باشند، و نه دستهاى از زنان دستهاى ديگر را، ممكن است آنها از اينها بهتر باشند. به يكديگر طعنه مزنيد و با القاب زشت همديگر را ياد نكنيد، چه بد است نام زشت نهادن پس از ايمان، و هركس توبه نكند، آنان از ستمكارانند.

شخصى به نام ثابت بن قيس از اصحاب پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) گوشهايش سنگين بود. هنگامى كه وى وارد مسجد مىشد، كنار دست پيامبر (صلى الله عليه وآله) جايى باز مىكردند تا سخن آن حضرت را بشنود. روزى بعد از نماز صبح، وارد مسجد شد; نماز تمام شده و هركس در جاى خود نشسته بود. او از بالاى سر مردم، جمعيت را مىشكافت و مىگفت: جا باز كنيد. جا باز كنيد. وى همچنان جلو رفت تا به يكى از مسلمانان رسيد. او گفت: همين جا مناسب است، بنشين.

ثابت بن قيس كه طبق معمول مىخواست خودش را به پيامبر(صلى الله عليه وآله)برساند و كنار آن حضرت بنشيند، از گفته او عصبانى شد، ولى چيزى نگفت و همان جا پشت سر آن مرد نشست.

پس از روشن شدن هوا، ثابت دريافت كه شخص مزبور كه مانع جلو رفتن او شده، كسى است كه مادرش در دوران جاهليت سابقه خوبى نداشته و او به خاطر داشتن چنين مادرى مورد نكوهش قرار مىگرفته است. از اين رو، به منظور انتقامجويى او را صدا زد و گفت: اين كيست؟

آن مرد در پاسخ، نام خود را گفت ثابت بن قيس با تمسخر گفت: پسرِ فلان زن!

آن مرد از شرم سرش را زير انداخت و چيزى نگفت. پس از آن، آيه نازل شد و مسلمانان را از اين عمل ناپسند نهى كرد.

9 ـ اسراف

«مُسرف» ناميده شده است، زيرا اوّلى در ارتباط با حقوق جسم خود، دومى در ارتباط با حقوق جان خود و سوّمى در ارتباط با حقوق جامعه، از مرز اعتدال خارج شده است.

اسراف از گناهان بزرگ شمرده شده است و قرآن كريم با صراحت اعلام كرده كه اسرافكاران اهل دوزخند.

گناه كسى كه در مصرف غذا و آب اسراف مىكند، با گناه زمامدار ستمگرى كه به حقوق مردم تجاوز مىكند، يكسان نيست، ولى اسرافكاريهاى كوچك، بتدريج انسان را به اسرافكاريهاى بزرگ مىكشاند; بدين جهت اسلام، اجتناب از مطلق اسراف را لازم قرار داده است.

شخصى به نام سليمان بن صالح: از امام صادق (عليه السلام) پرسيد: كمترين درجه اسراف چيست؟

امام پاسخ داد: اينكه لباس مخصوص حفظ آبروى خود را در مواقع غير ضرورى بپوشى و كهنهاش كنى، و باقيمانده آبى را كه مصرف كردهاى، دور بريزى و هستههاى خرمايى راكه مصرف كردهاى، به اين طرف و آن طرف بيندازى.

در حديث ديگرى از آن حضرت چنين مىخوانيم اعتدال در هر كار، چيزى است كه خداوند آن را دوست دارد و خدا اسراف را در هر موردى دشمن مىدارد، حتى دور انداختن هستههاى خرما كه قابل استفاده است، و نيز دور ريختن آب!

شايد شنيده باشيد كه امام خمينى رضوانالله تعالى عليه اگر قدرى از آبى كه نوشيده بود، در ظرف مىماند، آن را دور نمىريخت، بلكه چيزى روى آن مىگذاشت تا آلوده نشود و سپس از آن استفاده مىكرد.

10 ـ ميگسارى

روايات اسلامى ميگسارى بزرگترين گناهان، مادرِ همه كارهاى زشت و كليد انواع شرارتها، شناخته شده است.

امام صادق (عليه السلام) درباره تحريم شرابخوارى فرمود:

خداوند شراب را به دليل مفاسد آن تحريم كرده است. كسى كه معتاد به مشروبات الكلى است، به ارتعاش مبتلا مىگردد، نورانيت و جوانمردى از او سلب مىشود.

شرابخوارى، انسان را به گناهان ديگر مانند خونريزى و زنا وادار مىسازد.

ميگسارى موجب افزايش انواع شرور براى شرابخوار است.

پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) به دليل خطرناك بودن معاشرت با اشخاص مشروبخوار و به جهت منزوى كردن مبتلايان به اين گناه، فرمود:

سخن مشروبخوار را باور نكنيد، اگر خواستگارى كرد، به او زن ندهيد، وقتى مريض شد عيادتش نرويد، وقتى مرد براى تشييع وى حاضر نشويد و امانت بدو نسپاريد.

نوميد است» با چهرهاى سياه، سر از قبر برمىدارند و از شدت تشنگى سر بر زمين كوبيده و «واعطشا» مىگويند!!

11 ـ استعمال مواد مخدّر

از نظر اسلام هر چيزى كه عقل را زايل كند و موجب مستى، تخدير و خمارى گردد، حرام است.

از رسول خدا (صلى الله عليه وآله) روايت شده كه فرمود:

آگاه باشيد كه استعمال هر چيز مست كننده و هر مخدّرى حرام است، و آنچه كه استعمال آن به مقدار زياد موجب مستى شود، استعمال اندك آن نيز حرام است، و بطور كلى استعمال هر چه عقل را بپوشاند، حرام است.

امّ السلمه همسر پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) گويد: آن حضرت استعمال موادّى را كه موجب مستى و سستى شود، نهى كرد.

در روايات از ميان انواع مواد مخدر از «بنگ» نام برده شده و از اينجا معلوم مىشود كه استعمال آن در آن عصر رايج بوده است. اين گناه از نظر اسلام، گناه بزرگى محسوب مىشود، بگونهاى كه از پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) روايت است كه فرمود:

كسى كه گناه استعمال بنگ را كوچك بشمرد، كافر است.

بنگى نسبت به مشروبخوار، رباخوار، زناكار و سخن چين از رحمت خدا دورتر است.

«بنگ» خصوصيتى ندارد و هر چه موجب تخدير شود، حرام است، بخصوص موادّى كه تخدير آنها بيشتر است.

با اينكه يكى از سنتهاى مهم اسلام، سلام كردن است. و بر افشاى سلام و به همه سلام كردن تأكيد شده است، ولى به منظور پيشگيرى از اعتياد و منزوى كردن افراد معتاد، از سلام كردن به آنها نهى شده است:

حضرت محمد (صلى الله عليه وآله) در اين باره فرمود:

«سلّموا على اليهود و النّصارى و لاتسلّموا على آكل البنج»

به يهود و نصارا سلام كنيد، ولى به معتاد به بنگ، سلام نكنيد!

12 ـ قماربازى

قماربازى و ميگسارى دو گناه رايج در عصر جاهليت بود. از اين رو، اسلام تحريم اين دو را با تدبير و بتدريج اعلام كرد.

قرآن كريم درباره فلسفه تحريم اين دو مىفرمايد:

جز اين نيست كه شيطان مىخواهد در شراب و قمار ميان شما دشمنى و كينهتوزى بيفكند و شما را از ياد خدا و از نماز باز دارد، با اين وصف آيا شما دست بردار هستيد؟!

اين آيه نشان مىدهد كه در عصر نزول قرآن، ترك اين دو گناه بزرگ براى مسلمانان بسيار مشكل بوده و بسادگى نمىتوانستند، ميگسارى و قماربازى را رها كنند. امّا با روشى كه اسلام در مبارزه با اين عادت زشت در پيش گرفت، پس از اعلام تحريم قطعى شراب و قمار، بساط ميگسارى و قماربازى در جامعه اسلامى آن روز بتدريج برچيده شد و اين بلاى خانمانسوز از بين مسلمانان رخت بربست.

13 ـ دزدى

مالى كه از راه دزدى به دست آيد، حرام است. مجازات دزد در اسلام با شرايطى كه در فقه گفته شده، قطع كردن چهار انگشت دست راست است.

كارهاى ديگرى همچون «زنا»، «لواط»، «استمنا» از گناهان بزرگ است و عقوبت شديد دارد كه از توضيح بيشتر چشم مىپوشيم.

ب ـ گناهان كوچك

هر چند گناهان در مقايسه با يكديگر به «كوچك و بزرگ» تقسيم مىشوند، ولى چون گناه بطور كلى، مخالفت با فرمان خداوند است، انسان حق ندارد هيچ گناهى را كوچك بشمرد.

پيامبراكرم (صلى الله عليه وآله) فرمود: خداوند به حضرت عزير چنين وحى كرد:

به كوچكى گناه ننگريد، به كسى كه جرأت مخالفت با او كردهايد، نگاه كنيد!

كوچك بودن گناه يك مسأله است و كوچك شمردن آن مسألهاى ديگر. ترديدى نيست كه به عنوان مثال، نگاه شهوتانگيز به نامحرم، در مقايسه با تجاوز به نامحرم، كوچك است، ليكن كوچك شمردن اين گناه سبب مىشود كه انسان بتدريج به گناهان بزرگ مبتلا گردد.

امام رضا (عليه السلام) در اين زمينه فرمود:

گناهان كوچك، راههاى گناهان بزرگ است. كسى كه در گناه اندك از خدا بيم ندارد، در گناه بسيار نيز بيم نخواهد داشت.

روايات اسلامى با اينكه گناهان را به دو بخش بزرگ و كوچك تقسيم كردهاند، نسبت به كوچك شمردن گناهان كوچك، بشدت هشدار دادهاند.

پيامبر اسلام به عبدالله بن مسعود توصيه كرد:

هيچ گناهى را كوچك مشمار كه انسان وقتى در روز قيامت به گناهان خود مىنگرد، ديدگانش چرك و خون مىگريد!

امام صادق (عليه السلام) فرمود خداوند دوست دارد كه بنده در گناه بزرگ از او طلب عفو كند و دشمن دارد كه بنده، گناه اندك را كوچك شمارد.

4 ـ تـوبـه

اكنون كه به پايان فصل دانستنيهاى عملى تكليف رسيديم، بجاست نكته بسيار مهمى را كه توجه به آن براى همه بخصوص نوجوانان عزيز لازم است، بيان كنيم و آن مسأله «توبه» است.

ممكن است انسان ندانسته گناه كند يا واجبى را ترك كند يا حرامى را انجام دهد; در اين صورت بر او واجب است هر چه زودتر توبه كند.

امام على (عليه السلام) فرمود اگر مرتكب گناه شدى، در پاكسازى آن به وسيله توبه عجله كن.

توبه، گنهكار را از آلودگى پاك مىسازد، و ترك آن و ادامه گناه آدمى را به هلاكت ابدى گرفتار مىسازد.

امام على (عليه السلام) در اين زمينه فرمود:

اگر مردم هنگامى كه گناه كردند، توبه كنند و استغفار نمايند، گرفتار عذاب الهى نمىشوند و هلاك نمىگردند.

گنهكار هرگز نبايد از رحمت خداوند مأيوس باشد، زيرا نوميدى از رحمت خدا يكى از گناهان بزرگ است.

پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) فرمود:

بدون شك، شادمانى خداوند براى توبه بنده گنهكار، بيش از شادى عقيمى است كه صاحب فرزند مىشود و گمشدهاى كه به مقصد مىرسد، و تشنهاى كه به آب دست مىيابد.

قرآن كريم مىگويد: خداوند كسانى را كه از گناه توبه كنند، دوست دارد. رسول خدا (صلى الله عليه وآله) توبه كننده را به عنوان «دوست خدا» معرفى كرده است، بخصوص اگر نوجوان باشد. متن سخن آن حضرت چنين است:

هيچ چيز نزد خداوند محبوبتر از جوان توبهكننده نيست.

توبه به معناى بازگشت به خداوند متعال است; كسى كه مـرتكب گناه مىشود، از راه خدا و مسير تكامل انسان و راه بهشت فاصله مىگيرد و توبه، بازگشت به اين راه و آشتى كردن با خداست.

امام على (عليه السلام) چگونگى اين بازگشت را چنين توضيح مىدهد:

توبه داراى چهار ستون است: پشيمانى دل، طلب آمرزش با زبان، انجام فرمان خداوند با اعضاى بدن و تصميم به تكرار نكردن گناه.

«رَبَّنا إننا سمعنا منادياً ينادى للإيمان أن آمنوا بربّكم فآمنّا ربّنا فاغفرلنا ذنوبنا و كفّر عنّا سيئاتنا و توفّنا مع الأبرار»

«ربنا هب لنا من ازواجنا و ذرياتنا قرة اعين واجعلنا للمتقين اماماً»