جشن تكليف

محمد محمدي ري شهري

- ۶ -


مبحث دوّم رذيلتهاى اخلاقى

تمام صفات زشتى كه خداوند، ادراك زشتى آن را همچون زيبايى صفات پسنديده به همه انسانها الهام كرده رذيلتهاى اخلاقى ناميده مىشود.

پيامبران الهى پس از عقايد، بيشترين تلاششان براى پاكسازى جامعه از رذيلتهاى اخلاقى بود، زيرا آلودگيهاى اخلاقى، ريشه همه مفاسد فردى واجتماعى است و تا اين ريشه خشك نشود، اميدى به اصلاح جامعه نيست.

پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) مبارزه با نفس و رذيلتهاى اخلاقى را «جهاد اكبر» مىناميد و مسلمانان را پس از موفقيت در «جهاد اصغر» كه مبارزه با دشمنان خارجى است، به تلاش براى كسب موفقيت در جهاد بزرگتر و مبارزه با دشمنان درونى، دعوت مىكرد.

صفات ناپسند، دشمنان داخلى انسانيت وجامعه انسانى هستند; تا انسان در مبارزه با اين دشمن پيروز نشود، پيروزىاش در مبارزه با دشمنان خارجى، كوتاه مدت و كم اثر است.

زشتترين رذيلتها

معيار ارزيابى رذيلتهاى اخلاقى، نقش مؤثر آن در انحطاط انسان و جامعه است. برخى از صفات زشت در شرايط خاصى به دليل نقش مؤثرتر آن، زشتتر است.

اينك شرح كوتاهى در مورد برخى از زشتترين رذيلتهاى اخلاقى از زبان پيشوايان بزرگ اسلام:

الف ـ ظُلم

ظلم، در مقابل عدل، يعنى رعايت نكردن جايگاه امور و تجاوز به حقوق خود يا ديگران.

امام على (عليه السلام) اين خصلت را چنين توصيف مىكند:

ظلم، مادرِ همه رذيلتهاست. جور، خطرناكترين اخلاق جانهاست.

ب ـ بداخلاقى

كج خلقى و بد برخورد كردن با ديگران يكى از بدترين صفات ناپسند است. پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) در اين باره فرمود:

هرگناهى توبه دارد، مگر بداخلاقى، زيرا شخص بداخلاق از هرگناهى توبه كند، به گناه ديگرى آلوده مىشود.

در حديث ديگرى فرمود بداخلاقى گناهى است كه آمرزيده نمىشود.

بنابر اين، شخص بداخلاق قبل از توبه بايد اخلاق زشت خود را خوب كند، وگرنه توبه براى او سودى ندارد.

بداخلاقى موجب فساد و تباهى اعمال نيك است. امام صادق(عليه السلام)در اين زمينه فرمود:

اخلاق بد، كارهاى خوب را فاسد مىكند، همانگونه كه سركه عسل را فاسد مىنمايد.

به رسول خدا(صلى الله عليه وآله) خبر دادند خانمى روزها روزه است و شبها را تا صبح به عبادت مىگذراند، ولى بداخلاق است و با زبان موجب آزار و اذيّت همسايهها مىشود. پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) فرمود: خيرى در او نيست، او اهل دوزخ است!

بداخلاقى گاه موجب مىشود شخص بداخلاق را در پايينترين «دركات دوزخ» قرار گيرد. سخن پيغمبر اسلام(صلى الله عليه وآله) در اين باره چنين است:

انسان از بداخلاقى به پايينترين دركات جهنم مىرسد.

كج خلقى، موجب سختترين گرفتاريهاى انسان در جهان پس از مرگ است، زندگى دنياى او را نيز تباه مىكند. امام على (عليه السلام)فرمود:

بداخلاقى موجب سختى زندگى و عذاب جان است.

بدخلقى موجب وحشت نزديك و رميدن دور است.

لقمان حكيم به فرزندش چنين مىفرمود:

پسرم! از اظهار ملالت، كج خُلقى و بىتابى بپرهيز، كه با اين صفات زشت هيچكس رغبت به ادامه همنشينى با تو نخواهد داشت. سعى كن در همه كارها آرامش را از دست ندهى، زحمت برادران دينى را تحمل كن و با تمام مردم خوش اخلاق باش.

ج ـ خودپسندى

يكى ديگر از صفات زشت، خودپسندى است. امام على (عليه السلام)فرمود:

بدترين چيزها اين است كه انسان از خود راضى باشد.

همچنين در نصيحتهاى آن حضرت به مالك اشتر آمده است:

از خودپسندى بطور جدى پرهيز كن، مواظب باش به آنچه نقطه قوت خود مىدانى، اعتماد نكنى، و علاقه به ستايش ديگران نداشته باشى كه اينها همه از مطمئنترين فرصتهاى شيطان است تا نيكى نيكوكاران را نابود سازد.

خودپسندى سبب مىشود انسان نتواند عيبها و ضعفهاى اخلاقى و عملى خود را ببيند; در روايات اسلامى خودپسندى آفت عقل، نشانه حماقت و زيانبارترين نادانيها شمرده شده است.

د ـ تكبّر

از آثار زشتِ خودپسندى، تكبّر است. انسان متكبّر ديگران را كوچك و خود را بزرگ مىپندارد و اين پندار در رفتار اجتماعى او بخوبى ديده مىشود.

امام على (عليه السلام) اين بيمارى را چنين توصيف مىكند:

تكبّر، زشتترين اخلاق است. كبر، بدترين آفات عقل است.

از تكبر بپرهيز كه بزرگترين گناهان و پستترين عيبهاست، و زيور شيطان است.

خود بزرگبينى آثار زيانبار فراوانى براى زندگى فردى و اجتماعى انسان دارد كه به بخشى از آن كه در روايات اسلامى آمده، اشاره مىشود:

1 ـ محروميت از رشد علمى

2 ـ محروميت از دوست واقعى

3 ـ محروميت از ستايش ديگران

4 ـ كوچك بودن در نظر مردم

5 ـ بدگويى مردم

6 ـ آمادگى روانى براى آلودگى به بسيارى از گناهان

هـ ـ حسد

حسد، نوعى بيمارى روانى است كه در نتيجه آن انسان از نعمت ورفاه و خوشى ديگران رنج مىبرد و از مصيبت و زحمت آنان شاد مىگردد. از اين رو، حسود هميشه آرزو دارد كه نعمتها از مردم گرفته شود، هرچند به او چيزى نرسد!

جهت، امام على (عليه السلام) حسد را خطرناك ترين بيماريهاى روانى و بدترين رذيلتهاى اخلاقى توصيف كرده است.

و ـ بُخل

بخل يكى ديگر از بدترين صفات است. بخل، ضد سخاوت، به معناى خرج نكردن مال در مواردى است كه مصرف كردن آن شايسته است.

امام على (عليه السلام) بُخل را زمينهساز انواع ضعفهاى اخلاقى و عملى دانسته، در اين باره فرمود:

بُخل دربردارنده همه عيبهاست و افسارى است كه انسان را به سوى هر بدى مىكشاند.

پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) شخص بخيل را چنين توصيف كرده است:

شخص بخيل از خدا و مردم و بهشت دور بوده و به آتش دوزخ نزديك است.

مبحث سوّم فضيلتهاى اخلاقى

پيغمبر اسلام صلى الله عليه وآله آراستن به فضيلتهاى اخلاقى را فلسفه بعثت خود دانسته و در اين باره فرمود:

«بعثت لاتمّم مكارم الأخلاق» من براى آراستن جامعه انسانى به اخلاق نيكو مبعوث شدم.

آنچه به عنوان فلسفه بعثت انبيا در قرآن و احاديث آمده، مقدمه فلسفه بعثت يعنى شكوفا ساختن انسان و آراستن او به فضيلتهاى اخلاقى است.

فضيلتهاى اخلاقى و به تعبير پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) «مكارم اخلاق» شامل همه زيباييهاى اخلاقى است كه خداوند متعال ادراك آن را به تمام انسانها الهام كرده است.

آنچه در روايات اسلامى به عنوان تبيين مكارم اخلاق آمده، تفسير همين ادراك است. براى نمونه به دو روايت زير توجه كنيد:

يكى از ياران امام صادق (عليه السلام) به نام عبدالله بن بكير از آن حضرت اين گونه نقل مىكند:

خداوند پيامبران را با مكارم اخلاق، برجسته كرد، هركس از اين ويژگى برخوردار است، خدا را بر اين نعمت ستايش كند وگرنه، از خداوند بخواهد كه برخوردار شود.

عبدالله بن بكير گويد: از امام صادق (عليه السلام) پرسيدم مكارم اخلاق چيست؟

فرمود: پرهيزكارى، قناعت، شكيبايى، شكر، بردبارى، حيا، سخاوت، شجاعت، غيرت، نيكى به ديگران، راستگويى و امانتدارى.

در روايتى ديگر امام (عليه السلام) براى عبدالله بن مسكان، مكارم اخلاق را اين طور تفسير مىكند:

يقين، قناعت، صبر، شكر، حلم، حسن خلق، سخاوت، غيرت، شجاعت و مروت.

و در روايت ديگرى در تفسير مكارم اخلاق مىفرمايد:

صادقانه جنگيدن، صادقانه سخن گفتن، اداى امانت، صله رحم، مهماننوازى، غذا دادن به فقير، پاداش دادن به نيكيها، حفظ حرمت همسايه، حفظ حرمت همصحبت و بالاتر از همه مكارم اخلاقى حياست.

برترين فضيلتها

معيار ارزيابى فضيلتهاى اخلاقى، نقش آن در تكامل انسان و جامعه است. برخى از خصلتهاى اخلاقى در سازندگى و نيز ارزشيابى خصوصيات افرادى كه بايد به آن آراسته باشند، بيشتر بارز و روشن است.

روايت شده كه پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) فرمود:

عدل زيباست، ولى در زمامداران زيباتر است، سخاوت زيباست، ولى در ثروتمندان زيباتر است، پرهيزكارى زيباست، ولى در دانشمندان زيباتر است، شكيبايى زيباست، ولى در نيازمندان زيباتر است، توبه زيباست، ولى در جوانان زيباتر است، حيا زيباست، ولى در زنان زيباتر است.

بخشى از برترين ارزشهاى اخلاقى اينهاست:

الف ـ انصاف

انصاف يعنى به عدالت رفتار كردن با ديگران. قرآن كريم مىفرمايد:

خداوند به عدل و احسان فرمان مىدهد.

امام على (عليه السلام) در توضيح اين آيه فرمود: مقصود از عدل، انصاف و مقصود از احسان، نيكىكردن به ديگران است. آن حضرت در سخنى ديگر، از انصاف به عنوان بالاترين فضيلت انسانى ياد كرده است:

انصاف، برترين فضيلت اخلاقى است

انسان در لحظه رسيدن به تكليف بايد تصميم بگيرد با همه توان براى كسب فضيلت عدل و انصاف تلاش كند و اين خصلت را در خود تقويت كند. امام على (عليه السلام) در توصيف بالاترين مراتب عدالت مىفرمايد:

عادلترين مردم كسى است كه با آن كسى كه به او ظلم كرده، با انصاف رفتار كند.

اگر كسى به اين مرتبه از عدل و انصاف رسيد، از ديدگاه امام على (عليه السلام)شايسته نام «مـؤمن» است. سخن آن حضرت چنين است:

مؤمن كسى است كه پاسخ بىانصافى را، با انصاف مىدهد.

رعايت انصاف، كارى بس دشوار است، معيار افزايش پاداش الهى، دشوارى كارى است كه انسان براى خدا انجام مىدهد. افزون بودن ثواب انصاف بر ثواب همه نيكيها، نشان مىدهد كه كارى دشوارتر از انصاف نيست. امام على (عليه السلام) خود به اين واقعيت تصريح كرده است:

ميدان جانبدارى از حق و انصاف در گفتار، از هر موضوعى وسيعتر و در كردار، از هر چيز تنگتر است.

ب ـ ايثار

از بهترين فضيلتهاى انسانى، ايثار است. يعنى انسان در تأمين نيازها، ديگران را بر خود مقدم بدارد.

امام على (عليه السلام) درباره اين فضيلت فرمود:

ايثار، بالاترين فضيلتهاست

شقيق بلخى از امام صادق (عليه السلام) پرسيد: كرامت و بزرگوارى چيست؟

امام فرمود: نظر تو در اين باره چيست؟

شقيق پاسخ داد: بزرگوارى اين است كه اگر به ما عطا شد، شكر مىگوييم و اگر نشد، صبر مىكنيم.

ايشان فرمود: ـ اينكه مهم نيست ـ سگهايى كه در مدينه نزد ما هستند نيز اين گونهاند! شقيق كه از صراحت امام، سخت جا خورده بود، عرض كرد: شما بزرگوارى را تفسير كنيد.

امام فرمود: بزرگوارى آن است كه اگر به ما عطا شد، ايثار مىكنيم و ديگران را بر خود مقدم مىداريم و اگر نشد، شكر مىكنيم.

خاندان پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) در اين فضيلت انسانى همانند ساير فضيلتها الگو بودند. مردى خدمت پيامبر(صلى الله عليه وآله) رسيد و از گرسنگى شكايت كرد. رسول خدا(صلى الله عليه وآله) كسى را به منزل فرستاد كه اگر در خانه غذايى يافت شد، براى او بياورد.

آن مرد با دست خالى بازگشت و عرض كرد: در منزل شما چيزى جز آب يافت نمىشد!

آن حضرت رو به اصحاب كرد و فرمود: كدام يك از شما امشب مىتواند اين مرد را مهمان كند؟

امام على (عليه السلام) كه در آن جمع بود، عرض كرد: اى رسول خدا، من.

امام آن مرد گرسنه را همراه خود به منزل برد. وقتى وارد خانه شدند، امير مؤمنان از همسرش حضرت فاطمه عليهاالسلام پرسيد: دختر پيامبر(صلى الله عليه وآله)چه دارى؟

حضرت فاطمه(عليها السلام) جواب داد: شام بيش از اندازه خودمان نداريم، ولى ايثار كرده و مهمان را بر خود مقدم مىداريم.

سپس به پيشنهاد امام، براى اينكه مهمان گرسنه نفهمد كه ميزبان، غذاى خود را براى او آورده، حضرت فاطمه(عليها السلام) فرزندانش را خواباند و سفره را آماده كرد.

حضرت على(عليه السلام) و حضرت فاطمه(عليها السلام) هر دو روزه بودند، دو قرص نان هم بيشتر نداشتند و مىخواستند افطار كنند، اگر چراغ روشن بود، شايد مهمان گرسنه خجالت مىكشيد. از اين رو، امام سراغ چراغ رفت، گويا مىخواهد نقص آن را برطرف كند، ولى بعمد آن را خاموش كرد و خود سر سفره نشست و دست به سوى غذا دراز نمود. حضرت على(عليه السلام)چنان وانمود كرد كه با مهمان غذا مىخورد، ولى تا آخر چيزى نخورد. وقتى مهمان سير شد، چراغ روشن گشت. او تصور مىكرد كه ميزبان هم مانند او سير شد، ليكن خبر نداشت كه على(عليه السلام) و همسرش آن شب را گرسنه به سر بردند.

فردا بخاطر قدردانى از اين ايثار، آيه نُه از سوره حشر بر پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) نازل شد:

ديگران را بر خود مقدم مىدارند، هر چند سخت نيازمند باشند.

ج ـ نيكى در پاداش بدى

يكى ديگر از برترين فضيلتهاى اخلاقى، نيكى كردن درباره كسى است كه به انسان بدى كرده است. امام على (عليه السلام) در اين باره فرمود:

نيكى كردن در مقابل بدى ديگران، از زيباترين فضيلتهاى اخلاقى است.

روزى پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) در سخنرانى به اصحاب خود فرمود: نمىخواهيد شما را به بهترين اخلاق دنيا و آخرت راهنمايى كنم؟

بهترين فضيلتهاى اخلاقى، عفو كردن كسى است كه به تو ظلم كرده، پيوند كردن با كسى است كه از تو بريده، نيكى كردن به كسى است كه به تو بدى كرده، بخشيدن به كسى است كه تو را محروم كرده است.

د ـ صبر

يكى از برترين فضيلتهاى اخلاقى، فضيلت صبر است. يعنى شكيبايى و مقاومت در برابر سختيها. امام على (عليه السلام) درباره آن فرمود:

صبر، زيباترين زيورهاى ايمان و شريفترين صفات انسان است.

صبر، رمز موفقيت و وسيله رسيدن به آرمانهاى بلند و كمالات انسانى است. امام على (عليه السلام) فرمود:

به وسيله صبر دست رسى به آرمانهاى بلند ميّسر است.

افرادى كه از صبر برخوردار نيستند، هيچگاه و در هيچ كارى نمىتوانند موفق باشند.

هـ ـ كيمياى محبّت

اصلىترين نكته در پرورش اخلاقى نوجوان، آشنا ساختن او با «كيمياى محبّت» است; كيمياى عشق به خداوند مهربان، خالق زيباييها!

محبت خداوند متعال، رمز اصلى پرورش اخلاقى و خودسازى است. در اين باره، در مناجات شعبانيه مىخوانيم:

«الهى لم يكن لى حول فأنتقل به عن معصيتك إلا فى وقت أيقظتنى لمحبتك و كما اردت أن أكون كنت»

خداوندا! مرا توان آن نيست كه نافرمانى تو را ترك كنم، مگر آن گاه كه به نيروى محبّت خود مرا بيدار كنى و آن گاه چنان شوم كه تو خواهى.

كيمياى محبت خدا زشتيهاى اخلاقى را علاج مىكند و كليد تمام زيباييهاى اخلاقى را يكجا به انسان هديه مىنمايد.

انسان در آغاز تكليف، بيش از هر وقت ديگر آمادگى يافتن اين كيميا را دارد. مربيان اخلاقى مكلف بايد از اين فرصت، بهترين و بيشترين بهرهبردارى را داشته باشند. او اين لطف و عنايت بزرگ را هيچگاه فراموش نخواهد كرد.

روح پدرم شاد كه مى گفت به استاد فرزند مرا هيچ بجز عشق نياموز

اگر انسان كيمياى عشق خدا را آموخت، همه چيز آموخته و اگر نياموخت، هيچ چيز نياموخته است، هر چند از بزرگترين دانشمندان باشد. سالار شهيدان در مقام نيايش فرمود:

خداوندا! تو همانى كه جز خود را از دلهاى دوستانت زدودى تا جز تو را دوست ندارند. چه چيز يافت آن كه تو را نيافت؟! و چه چيز نيافت آن كه تو را يافت؟!

نقش محبت در پرورش اخلاقى و سازندگى دينى تا آنجاست كه امام باقر(عليه السلام) دين را به محبت، تفسير كرده و مىفرمايد:

«الدين هو الحبّ و الحبّ هو الدّين»

دين همان محبّت است و محبّت همان دين.

فصل سوّم دانستنيهاى عملى

در كنار دانستنيهاى عقيدتى و اخلاقى، آشنايى با دانستنيهاى عملى براى كسانى كه به لحظه تكليف نزديك مىشوند، لازم است. انسان از آغاز تكليف بايد بداند كه خداوند چه وظايفى براى او معين كرده است، چه بايد بكند و چه بايد نكند؟ و در يك كلام، تكليف الهى او چيست؟

عقيده و اخلاق، مقدمه عمل است. با توجه به تأثير متقابل اعمال در اعتقادات و اخلاقيات، وظيفه مسؤولان تربيتى كودكان در اين زمينه بسيار سنگين است.

اينك دانستنيهاى عملى تكليف، در چهار محور مطرح مىشود:

1 ـ تقليد

توضيح داديم كه اسلام در زمينه دانستنيهاى عقيدتى، تقليد را ممنوع كرده و همه مسلمانان را موظف كرده كه در اصول اعتقادات، عقايد خود را براساس استدلال بنا كنند; اما در زمينه دانستنيهاى عملى و آشنايى با واجبات و محرّمات الهى، تنها به اندازهاى كه نياز جامعه اسلامى تأمين شود، بر افرادى كه آمادگى لازم را دارند، واجب است در اين رشته تحصيل كنند.

بنابراين، كسانى كه مجتهد نيستند و خود نمىتوانند، احكام الهى را استنباط كنند، براى انجام واجبات و ترك محرمات الهى دو راه در پيش دارند.

راه اول: احتياط، يعنى بگونهاى عمل كنند كه يقين داشته باشند به تكليف الهى خود عمل كردهاند. براى مثال، اگر نمىدانند كه در ركعت سوم نماز، تسبيحات اربعه، سه بار واجب است يا يك بار، از روى احتياط سه بار بگويند، يا اگر احتمال مىدهند براى پاك شدن چيزى كه نجس شده، سه بار شستن لازم است، از روى احتياط سه بار بشويند و. انتخاب اين راه براى كسانى كه در آغاز تكليف هستند، در عمل ممكن نيست، بلكه تنها كسانى مىتوانند اين راه را انتخاب كنند كه بهرهاى از اجتهاد داشته باشند.

راه دوم: تقليد، يعنى رجوع به متخصص احكام الهى. اين تنها راهِ آشنايى با دانستنيهاى عملى براى كسانى است كه توان پيمودن راه اجتهاد و احتياط را ندارند.

نخستين چيزى كه مكلّف، در زمينه دانستنيهاى عملى، پيش از لحظه تكليف بايد بداند، مسأله تقليد و آشنايى با فقيهى است كه بتواند طبق نظر او به تكليف الهى خود عمل كند.

شناخت مجتهد جامع شرايط تقليد يكى از مهمترين مسائل سرنوشتساز مكلّف در آغاز تكليف مىباشد. براى كسانى كه تازه به تكليف مشرّف مىشوند، توجه به اين روايت معروف امام صادق (عليه السلام) لازم است:

هريك از فقيهان كه نگهبان خود، نگاهدار دينخود، مخالفهواى نفس خويش، فرمانبر مولاى خود باشد، شايستگى مرجعيت تقليد براى عموم مردم را دارد و آنان نيستند، مگر برخى از فقيهان شيعه نه همه آنها.

نكتهاى كه در پايان اين روايت آمده، بسيار مهم است. اين نكته نشان مىدهد كه مكلّف براى شناخت فقيه داراى شرايط تقليد، بايد نهايت تلاش خود را به كار گيرد.

2 ـ واجبات

شرح همه واجبات الهى خارج از موضوع اين كتاب است و در اين زمينه، مراجعه به رساله عمليه مرجع تقليد، ضرورى است، ليكن آنچه دانستن آن براى كسانى كه پا به عرصه تكليف مىگذارند، فورى است، آشنايى با اصول واجبات عملى است، كه «فروع دين» ناميده مىشوند، يعنى: نماز، روزه، خمس، زكات، حج، جهاد، امر به معروف و نهى از منكر، تولاّ و تبرّا.

وجوب برخى از اينها شرايطى دارد كه اغلب كسانى كه به سن تكليف مىرسند، فاقد آن هستند. به همين خاطر، در اين مختصر به شرح كوتاهى از زبان پيشوايان اسلام درباره ساير موارد بسنده مىكنيم.