خاطرات و حكايتها جلد ششم

گرد آورى و تدوين : مؤ سسه فرهنگى قدر ولايت

- ۵ -


سه حادثه ، و يك چهره از استكبار و يك چهره از مبارزه مردم با استكبار
سه حادثه هم در مثل سيزده آبان اتفاق افتاد است . هر سه و مجموع آنها با هم در خور تاءمل و تعمق و ژرف بينى است . اگر دقت كنيد. هر كدام از اين سه حادثه ، يك چهره از استكبار را نشان مى دهد؛ يك چهره از مردمى را كه در مقابل استكبارند، نشان مى دهند. تركيب اين چهره ها، يك حقيقت سياسى مهم را روشن مى كند.
حادثه تبعيد امام در سال 1343 و احياء كاپيتولاسيون آمريكا
حادثه اول ، حادثه ى تبعيد امام در سال 1343 است . قضيه اين گونه بود كه آمريكاييها قانون كاپيتولاسيون را در ايران به كرسى نشاندند. معناى كاپيتولاسيون اين است كه آمريكاييها يا افراد وابسته به قدرت بيگانه مسلطى در هر كشور ديگر، اگر جنايتى كردند، دستگاه قضايى آن كشور حق ندارد جنايت آنها را رسيدگى كند و محاكمه نمايد و حكم صادر كند آن روز بيش از دويست هزار نفر آمريكايى در مشاغل مختلف در ايران حضور داشتند معناى اين قانون - كه در مجلس وابسته فاسد آن روز به دستور دربار وابسته ى فاسد تصويب شده بود - اين بود كه اگر از اين دويست هزار، يا سيصد هزار نفر آمريكايى ساكن ايران ، كه حقوق هاى كلانى مى گرفتند و در همه امور كشور دخالت مى كردند، يك نفر آنها جنايتى مرتكب شد - قتلى كرد، دزدى يى كرد، هر كارى كه كرد - دادگسترى و دستگاههاى قضايى ايران حق ندارند به آنها بگويند بالاى چشمتان ابروست ! بايستى قضاوت درباره آنها و زير نظر آمريكاييها انجام شود! اين ، يكى از قوانين ذلت بار براى همه ى ملتهايى بود كه به آن تن دادند؛ اما امام تسليم نشدند مقاومت كردند. فرياد امام در قم ، در ميان طلاب علوم دينى بلند شد و اين قانون را در تقبيح كردند؛ رژيم وابسته هم عكس العمل نشان داد؛ امام را گرفت و به تركيه تبعيد كرد. اين مربوط به چه شرايطى است ؟ اين مربوط به آن شرايطى است كه آمريكا بايد با دولت ايران كمال دوستى و همبستگى را دارد؛ با هم منافع مشترك دارند و امريكا در ايران حضور دارد حضور قدرت امريكا در كشور ما، يكى از نشانه ها و ثمراتش همين قضيه است .
حادثه ى دوم سيزده آبان 1357
قضيه دم ، قضيه سيزده آبان سال 57 است كه دوران شور و اعتلاى مبارزات ضد رژيم امريكايى در ايران است ؛ اين باز يك چهره ديگر را نشان مى دهد. در چنين روزى دستگاههاى وابسته به رژيم - كه همه با بسيارى از آنها تربيت شده بودند و دستور گرفته بودند و از آمريكا بودند - حتى به دانش آموزان رحم نكردند در اين حادثه دهها دانش آموز كشته شد. البته هميشه مى كشتند هميشه بر روى مردم فشار مى آورند؛ اما اينطور يكجا در شهر تهران اين تعداد دانش آموز به خاك و خون كشيده بشوند؛ اين هم يك چهره ديگر استكبار است . اين مربوط به كجاست ؟ اين مربوط به آنجايى است كه مبارزات ملت ايران با آن استكبار زياده طلب و فزونى خواه بالا مى گيرد؛ در چنين شرايطى ، استكبار ديگر به هيچ چيز رحم نمى كند. على رغم همه شعارهاى انسان دوستانه و مردم دوستى و طرفدارى از جوانان ، حتى با دانش آموزان هم سر و كار مى افتد و دهها دانش آموز را به قتل مى رساند!
حادثه سوم تسخير لانه جاسوسى آمريكا
قضيه سوم ، چهره ديگرى است ؛ مربوط به آن وقتى است كه همين ملت - كه سالهاى متمادى آن ظلمتها و آن تسخيرها و آن دخالتها و آن غارتگريها را تحمل كرده است حالا به پيروزى رسيده است در دوران پيروزى اين ملت ، امريكا به زاويه رانده شده است ؛ اما اين جا هم دستگاه جاسوسى امريكا از تلاش باز نمى ماند و حركاتى انجام مى دهد كه مردم و امام را دچار سوءظن شديد نسبت به سفارت آمريكا مى كنند و جوانانى از ميان دانشجويان در چنين روزى ، از راهپيمايى روز سيزده آبان استفاده مى كنند و سفارت آمريكا را تسخير مى كنند. جوانان دانشجو به آن جا رفتند و اسناد و مدارك را جمع آورى كردند و دهها جلد كتاب - در حدود هفتاد جلد و شايد هم بيشتر - منتشر كردند كه اين كتابها نشان دهنده ارتباط سفارت آمريكا با عناصر وابسته به خودشان در داخل كشور ما بعضى مربوط به قبل از انقلاب بعضى هم مربوط به بعد از انقلاب بود بعضى از آنها حتى در دولت موقت آن روز انقلاب هم منصب و مقام داشتند؛ يعنى آمريكاييها دست بر نداشته بودند!

سه چهره از استكبار در سيزده آبان
بنابراين ، سه چهره از استكبار در روز سيزدهم آبانماه ، ديده مى شود: يكى در دوران اوج اقتدار امريكا در ايران كه كاپيتولاسيون را به وجود مى آورد و مقاومت امام را كه مظهر مقاومت ايران بود، و پاسخ جوانان را - كه آن روز، اول جوانان حوزه ى علميه ، و بعد جوانان همه ى كشور پاسخ دادند - به همراه دارد. قضيه دوم در هنگامى است كه اوج مبارزات همين ملت با استكبار است - كه نشان دهنده خوى درندگى استكبار است كه حتى دانش آموز و نوجوان را به خاك و خون مى كشد. قضيه سوم هم مربوط به وقتى است كه اين ملت بعد از سالهاى اسارت توانسته اند روى پاى خود بايستد؛ اين جا ملت مقتدرانه وارد ميدان مى شود و ماجراى سفارت امريكا اتفاق مى افتد؛ اينها سه رمز و سه نماد بودند. اگر اين سه قضيه را بر روى هم جمع كنيد. به طور كلى چهره استكبار، چهره مردم مظلوم ، سرنوشت استكبار و سير حركت استكبارى در كشور ما شناسايى مى شود.
چهره مردم در مبارزه با استكبار
چرا مردم با استكبار مبارزه كردند و چرا استكبار بد است . بايد توجه كنيد اولين احساسى كه يك ملت در مقابل با روح و خوى استكبارى دارد؛ احساس دينى نيست ؛ احساس غيرت ملى است ؛ احساس هويت و احساس وجود است چون استكبار وقتى وارد كشورى مى شود نمى گويد من مى آيم تا هويت ملى شما را انكار كنم ؛ اين طور كه نمى آيد؛ به بهانه مخالفت وارد مى شود وقتى هم كه وارد شد آن چيزى را كه هدف مى گيرد، هويت ملى است ؛ يعنى فرهنگ ، اعتقادات ، دين ، اراده ، استقلال ، حكومت ، اقتصاد و همه چيز را از آن ملت سلب مى كند و در مشت خود مى گيرد؛ همان چيزى كه در ايران قبل از انقلاب اتفاق افتاده بود اين احساس است كه ملتها را در مقابل استكبار به جوش و خروش مى آورد؛ لذا شما مى بينيد ملتهايى كه اين را هم ندارند، مسلمان هم نيستند، امروز - نه آن روز؛ آن روز كسى جراءت نمى كرد در مقابل آمريكا بايستد؛ اين راه را ملت ايران باز كردند - تا آن جايى كه مى توانند، در مقابل آمريكا مى ايستند.
ايستادگى ملتها و مسؤ ولان كشورها در برابر زورگوييهاى آمريكا
امروز شما به مناطق مختلف دنيا نگاه كنيد - من حالا نمى خواهم از كشورها اسم ببرم اما اين خبرها، خبرهاى موجود سارى و جارى در دنياست - در فلان كشور كه آمريكاييها پايگاه نظامى دارند و به مردم ظلم مى كنند، عليه آنان تظاهرات ملى مى شود. در فلان كشور كه فلان مقام آمريكايى مى خواهد برود، مردم قبل از آمدن او روى ديوارها مى نويسند كه نيا! در فلان كشور، فلان قرارداد استعمارى و استكبارى را با دولت آن كشور امضا مى كنند و مردم آن كشور به جوش و خروش مى آيند منتها دولتها به خاطر مصالح خودشان نمى گذارند صدايشان در بيايد و همه گير بشود؛ دستگاههاى تبليغاتى استكبار هم همه دنيا را فرا گرفته است . امروز تقريبا امپراتورى خبرى ، فضاى تبليغاتى دنيا را پر كرده است . اين راديوها كه شما اطلاع داريد به زبان فارسى در ايران امواج منتشر مى كنند و اينها بخشى از همان امپراتورى عظيم خبرى براى اغفال ملتهاست ؛ اكثر هم در مشت صهيونيستها و يا سرمايه داران بزرگى است كه منافعشان با منافع امريكا گره خورده است نمى گذارند اين خبرها در دنيا درست پخش بشود؛ اما ملتها در مقابل با دخالت استكبارى مى ايستند و به جوش و خروش مى آيند؛ و در عين حال هر ملتى اين توفيق و اقبال را ندارد كه بتواند كارى را كه ملت ايران كرد بكند امتيازات ملت مسلمان ما همين احساس ايستادگى در مقابل آمريكا، همين احساس عزت ملى و غرور ملى و احساس مقابله با آن قدرتى است كه مى خواهد وجود او را انكار كند. ملت ايران كار كارستان و جانانه اى كرد؛ براى همين هم است كه با ملت ايران بسيار بسيار بدند. كارى كه ملت ايران كرد تا آن روز هيچ ملتى با امريكا نكرده بود. با تجربه هايى كه برايشان پيش آمد تا به امروز هم نگذاشته اند كه اين تجربه در ملتها و در كشورهاى ديگر تكرار بشود؛ ولى البته نخواهد توانست ؛ قدرتها و ملتها بالاخره فائق خواهد آمد؛ كه حالا اين به عهده آينده است و اگر ما هم نبينيم ، شما ان شاءالله آن روز را خواهيد ديد.
 


ريشه دينى ، عامل ايستادگى ملت در برابر استكبار
مقابله ى ملت ما با استكبار، ريشه دينى هم دارد. كلمه استكبار و مستكبر، و در مقابلش استضعاف و مستضعف در قرآن هست . وقتى ملت ما به اين روحيه در مقابل آمريكا و دستگاه فاسد وابسته ى به امريكا ايستادند، يك پشتوانه ى عظيم از مقابل آمريكا و دستگاه فاسد وابسته ى به آمريكا ايستادند، يك پشتوانه ى عظيم از اعتقادات و ايمان دينى و پشت سر شان بود؛ همين هم توانست آنها را موفق كند و پيش ببرد.
استكبار وارد هر كشورى كه بشود سعى مى كند آن كشور را تهى كند؛ يعنى تا هر جا بتواند؛ همه چيز آن كشور را به نفع خود مصادره كند. امروز خود امريكاييها - يعنى همان دستگاه تبليغاتى يى كه گفتيم - در صف مقدم ، و بعضى قلم به مزدهاى واقعا حقير و پست ، و شايد هم يك عده گول خورده و غافل در داخل كشور ما خيال كرده كه اگر آمريكا ارتباطش با كشورى مثلا جمهورى اسلامى عادى شد رابطه برقرار كرده اند ناگهان همه مشكلات اقتصادى ايران حل خواهد شد اگر كسى اين طور فكر كند خطاى عظيمى مرتكب شده است . ملت ايران ارتباط با امريكا را در يك دوره تجربه كرده اند. امريكاييها از سال 32 كه زمام قدرت استكبارى در ايران را به دست گرفته اند تا سال 56 و 57 هر چه داشتيم از ما گرفتند؛ هر چه بوده است برده اند اغلب گرفتاريهاى امروز ملت ايران مربوط به آن دوران است و همچنين دوران تسلط انگليسيها، انگليس هم مثل آمريكا فرقى نمى كند قبل از امريكاييها انگليس بر سياست ايران مسلط بود از اواخر دوران قاجار تا روى كار آمدن رضاخان ، تا بعد - تا سال 32 - همه چيز در ايران در دست انگليسيها بود؛ حكومت مى آورند و حكومت مى برند؛ نفت را مى بردند؛ منافع را مى بردند، فرهنگ را رقم مى زدند؛ هر كارى كه مى خواستند مى كردند بعد هم آمريكاييها آمدند و در آن قيامت بين المللى خودشان ، از انگليسيها تحويل گرفتند؛ مثل يك منطقه مفتوحه !
يك ملت با ارتباط با دولتى كه اهداف استكبارى دارد؛ هيچ خيرى و هيچ سودى نمى برد. الان ببينيد؛ كشورهايى كه با امريكا ارتباط دارند كشورهايى گوناگونى كه در آسيا و آفريقا و ساير جاها هستند - بسته به قدرت خودشان ؛ اگر قدرت علمى بالايى داشتند، اگر در آنها پيشرفت دانش و تكنولوژى و استقلال وجود داشته باشد به همان اندازه مى تواند مقاومت كنند اگر در دوران خودشان نتوانسته باشند يك بناى شامخ به وجود بياورند، آن قدرت استكبارى امريكا نه فقط به آنها سودى نمى رساند بلكه از آنها بهره مى برد؛ به آنها ضربه هم مى زند؛ آنها را به بازار فروش محصولات خود - چه محصولات نظامى ، و چه محصولات بى ارزشى ديگر - بدل مى كند؛ منابع آنها را غارت مى كند و در همه امور آنها هم دخالت مى كند؛ اين هدف استكبار است .
هدف آمريكا از ايجاد ارتباط با ايران
در اين سه ، چهار سال اخير، گاهى امريكاييها در گوشه و كنار گفتند كه ما مايليم با ايران ارتباط داشته باشيم ! سه ، چهار سال كه گاهى اين حرفها را مى زنند. البته اين كه گفتن نداشت ؛ معلوم است كه مى خواهند ارتباط داشته باشد؛ اما هدف آنها از اين ارتباط چيست ؟ اين را پوشيده نگه مى داشتند؛ تا اين اواخر كه يكى از دولتمردانشان - حالا دولتمردان كه چه عرض كنم ؛ طرف ، خانم بود! - ساده لوحى به خرج داد و چيزى را كه آنها نمى گفتند او در كلماتش افشا كرد! گفت كه ما با ايران رابطه برقرار كرديم ليكن شرط اين رابطه اين است كه ايران اول بايد مساءله اش را با اسرائيل حل كند! بله اصلا قضيه همين است اين را هميشه ما مى گفتيم اما بعضيها ملتفت نبودند! مساءله ى اصلى امريكا در رابطه با هر كشورى و بخصوص در رابطه با ايران اسلامى - كه امروز بلندترين پايگاه مبارزه ى با اسرائيل اين جاست - همين مساءله است .
خوش رقصى براى صهيونيستها
صهيونيستها گردانندگان سياست امريكايند. ديديد كه همين چند روز قبل ، باز آن شخص ديگرشان در محفل صهيونيستها رفت و براى دلخوشى آنها، يا به تعبير وزارت خارجه ما - كه تعبير خوبى است - براى خوش رقصى ، در مقابل آنها از ايران بدگويى كرد. مثل يك غده سرطانى در قلب ملتهاى اسلامى است ؛ كه بزرگترين بدبختيها براى ملتهاى اسلامى از اين ناحيه آمده است . بنابراين مساءله ارتباطى كه مطرح مى كنند مساءله صادقانه يى نيست . ارتباط براى اين كار اين است كه بتوانند به طور مرتب خواسته هاى خودشان را تكرار و ديكته كنند و ما را تهديد نمايد!
درماندگى آمريكا در برابر ملت ايران
ملت ايران كارى كرده است كه قدرتى مثل قدرت امروز امريكا و دستگاه استكبارى ، درمانده است . آن كار اين است كه ملت و دولت ايران و نظام جمهورى اسلامى اعلان كرده است كه مى خواهد مستقل باشد و در راه آرمانهاى بلند خود، بدون اجازه خواستن از هيچ قدرتى حركت كند و باقى بماند؛ همين را اينها نمى خواهند اين كه كشور، دولت و ملتى در دنيا هست كه براى راءى امريكا، دخالت امريكا و اراده قاهره ى اين استبداد بين المللى ، وزنى قابل نيست ، همين براى استكبار بسيار مهم و سنگين و از آن طرف بسيار لاعلاج است . در برابر اين كارى نمى تواند بكنند؛ چه كار مى توانيد بكنند؟ اگر ما به كسى اعلان جنگ مى كرديم مى گفتند شما جنگ طلبيد. اگر ما به ملتى ظلم كرده بوديم ، مى گفتند شما ظالميد؛ اينها را كه نمى توانند بگويند.
ملت ايران با هدفهايى كه براى خود تعريف كرده و آنها را آسان هم به دست نياورده است ، مى خواهد بدون اين كه قدرتى دخالت كند، بدون اين كه از كسى اجازه بگيرد در راه شرف و منافع و آرمانهاى خود با مجاهداتى طولانى حركت كند؛ دستگاه استكبار نمى تواند اين را ببيند و تحمل كند.
مبارزه با استكبار - كه امروز هم مظهر استكبار، دولت و رژيم امريكاست - جزو ذات اين انقلاب و جزو كارها و خواسته هاى اصلى و اساسى اين ملت است . اگر اين ملت مبارزه با استكبار را رها كند معنايش اين است كه به دخالت بيگانه ، به ذلت پذيرى و به وضعيت بسيار تهديدآميز قبل از انقلاب تن بدهد، همه آحاد ملت اين احساس و اين درك را از مساءله مبارزه با استكبار دارند.
كسانى كه نه هويت ملى را مى فهمند و نه غيرت و عزت ملى دارند
البته كسانى هم در همان قبل از انقلاب و اول انقلاب بودند كه اصلا دل در گرو بيگانه داشتند. همان روزى كه امام كاپيتولاسيون را در منبر عمومى و در ملاء عام تخطئه و رد كردند، همه كسانى كه مى گفتند نه ، چه اشكالى دارد؟! اينها نه هويت ملى سرشان مى شود، نه غيرت ملى سرشان مى شود، نه عزت ملى مى فهمند يعنى چه ، نه مى دانند كه استقلال يك ملت براى پيشرفت او چه قدر اثر دارد؛ اصلا حاضر نيستند فكر كنند! مردان حقير و پست و زبونى بودند؛ آن روز هم بودند، توى همه قشرها هم بودند. البته افراد كمى بودند؛ زياد نبودند؛ اما بودند؛ در ميان روشنفكران بودند؛ در ميان قلم زنها بودند درميان ملبسين بودند به اين لباس - روحانى نماها - بودند؛ در ميان قشرهاى مختلف مردم بودند توده ملت ، آگاهان ملت ، افراد با ايمان به خصوص دلهاى روشن و مغزهاى داراى تحليل ، همه موضع امام را تقويت مى كردند. آن روز هنوز كشتار دانش آموزان در ميان نبود؛ مى فهميدند كه اين موضوع درست است ؛ بسيارى هم وارد ميدان شدند وقتى كه مبارزات به آن وسعت شروع شد و چنگ و دندان خونين آمريكا عوامل آمريكا در ايران آشكار گرديد، عده بيشترى فهميدند. وقتى انقلاب پيروز شد دلهاى ناباورترى به راه آمدند و ايمان پيدا كردند؛ اما در عين حال همان روز هم من يادم است كه در شوراى انقلاب ، بعضى از افراد هياءت دولت آن روز كه در شوراى انقلاب شركت كرده بودند كار دانشجويان را تخطئه مى كردند؛ مى گفتند چرا به سفارت امريكا رفتند؟ اينها دلشان آن طرف بود.

كسانى كه دلشان آن طرف بود الان هم هستند. اينها به چيزى به نام استقلال ملى ، هويت ملى ، شخصيت و عزت ملى باور ندارند؛ تربيتهاشان طورى است كه به آنها اجازه نمى دهد درست بفهمند كه حضور يك قدرت استكبارى در يك كشور، خيلى براى يك ملت زيانبار و سنگين است . دستورات اسلام هم براى بعضى از آنها خيلى اهميت ارزشى ندارد. اينها هميشه يك اقليت كوچك بودند؛ امروز هم هستند. البته فعاليت مى كنند تبليغات مى كنند، تبليغات دشمنان اسلام را ادامه مى دهند؛ اما دل متن مردم ، بخصوص جوانان - دانشجويان ، دانش آموزان و ساير اقشار مختلف جوان - هر جا هستند، درك مى كنند كه براى يك ملت ، بزرگترين اهانت اين است كه تسليم قدرت استكبارى بيگانه باشد.
نقشه امريكا براى ايران ، بازگشت به وضعتقبل از انقلاب
هر كس كه اهل تحليل باشد، اين معنا روشن است كه امروز آمريكا براى ايران هيچ نقشه اى جز نقشه استكبارى ندارد؛ يعنى بازگشت به وضعيت قبل از انقلاب معلوم است كه ملت ايران در مقابل اين نقشه مى ايستد؛ اين آن جهت گيرى ضد استبدادى است البته تلاشهايى از طرف دشمنان هست تبليغات مى كنند حرف مى زنند سفسطه مى كنند؛ بعضى هم سعى مى كنند روز سيزده آبان را كه روز مقاومت در مقابل استكبار است به روز نرمش در مقابل آمريكا تبديل كنند؛ اگر نگوييم ساده لوحى است ناچاريم بگوييم خيانت است ، منتها چون انسان نمى خواهد بگويد خيانت ، لابد اين كارها از روى ساده لوحى و غفلت است .
شما جوانان بايد خيلى هوشيار باشيد و بيدار باشيد؛ بايد اهداف دشمن را بشناسيد. امروز قدرت استكبارى امريكا هدفش تسلط بر دنيا است و اين چيزى نيست كه پنهان و پوشيده باشد حتى دولتهاى اروپايى از تهاجم فرهنگى و از دخالت و از نفوذ مداخله جويانه پول امريكا گله دارند. مساءله ، مساءله ى تصرف و دست اندازى است . البته كشورهايى هستند كه نمى توانند مقاومت كنند و بايستند؛ اما ملت ايران ايستاده است .
آن طرف مقابل هم تهديد مى كند، تطميع مى كند چرب زبانى مى كند، تبليغات مى كند؛ از همه اينها هم يك هدف را دنبال مى كند، تا اين كه راهى باز كند و مجددا وارد كشور ايران بشود و دوباره بساطش را پهن كند و بتواند آن وضع شرم آور قبل از انقلاب را براى ملت ايران تكرار كند؛ اما بدون ترديد ملت ايران در مقابل اين طمعهاى استكبارى با قدرت تمام خواهد ايستاد.
بحمدالله امروز جمهورى اسلامى در سطح دنيا داراى عزت و چهره ى پيشرونده است . تلاشهاى امريكاييها اين كه بتوانند ملت و دولت ايران را محاصره كنند و در انزوا بيندازند، به جايى نرسيده است و هرگز به جايى نخواهد رسيد. ملت ما پشت سر مسؤ ولان نظام ايستاده است .
مهمترين وظيفه ، شناخت دشمن
شناختن دشمن از همه مهمتر است . دشمن سعى مى كند خود را دوست جلوه بدهد و شعارهاى ملتهاى را عوض مى كند و كما اين كه شعار ضديت با صهيونيسم را در ميان بعضى از دولتمردان عرب ، تبديل به شعار انحرافى كردند! يكى از كارهايشان تبديل كردن شعارهاست و ملت و دولتى تسليم مى شود كه دشمن را درست نشناسد يا دچار فساد و بدبختى باشد؛ اما اگر دشمن شناسى بود - كه من اين توصيه را به جوانان مى كنم - آن وقت شعارها، شعارهاى روشن و آگاهانه اى خواهد بود و آنچه كه دشمن مى خواهد به فضل پرودرگار آن را در ميان ملت ايران به دست نمى آورد.(44)
صداى شما، صداى بسيار قوى و محكمى است .
ما از سفر قبلى آقاى شحات انور خاطرات خيلى خوبى داريم . تلاوتهاى شما را در راديو و تلويزيون مى شنويم و لذت مى بريم . انشاءالله امسال هم مردم و جوانان عاشق قرآن ما، استفاده وافى خواهند برد. اسم جناب آقاى عبدالعال را هم شنيده ام ، ليكن يادم نيست كه نوارهايشان را شنيده باشم . ما از تلاوتهاى آقاى شحات انور خيلى راضى هستيم . هر چه در اين جا براى خواندن مايه بگذاريد، در پيشرفت قرآن تاثير مى گذارد.
دوستان ما شوخى مى كردند و مى گفتند آن نوارهايى كه ما از آقاى شحات انور شنيده بوديم ، در آن سفرى كه ايشان به اين جا آمده بودند مثل آنها نخواندند! من گفتم كه نه ، بعضى از آنهايى كه شنيديد، خيلى خوب بوده است ؛ از جمله ، آن دفعه يى كه ايشان اين جا يك شب خواندند خيلى خوب بود حالا انشاءالله امسال بايستى طورى بشود كه اين نوارها بر همه آن نوارها غلبه كند تا دهان همه بسته شود.
آن چيزى كه من در مورد ايشان خوشحال هستم ، اين است كه ايشان بحمدالله هنوز جوانند. صداى شما، صداى بسيار قوى و محكمى است و راه براى شما در آينده هنوز هم باز است من بعضى از اين آقايانى كه نوارهايشان را سالهاى پيش شنيده بودم بعد ديدم اينها پير و افتاده شده اند؛ ليكن ايشان هنوز به طرف بالا دارند مى روند؛ اين را ايشان بايد قدر بدانند.
دعاها و ماءثوره از اهل بيت ، يك خزانه ى عظيم
از جمله چيزهايى كه ما خزانه عظيمى از آن داريم ، دعاهاى ماءثوره از اهل بيت است ؛ مخصوصا ادعيه ماءثوره از امام سجاد - على بن الحسين (عليه السلام ) - كه دعاهاى عالية المضامينى است . من واقعا در بين اين دعاهايى كه در بين مسلمين رايج است ، دعاهايى را با اين علو لفظ و معنا نديده ام .
مرحوم زمخشرى (45) معروف - صاحب تفسير كشاف - در بخشى از كتاب ((ربيع الابرار)) ملتقطاتى (46) از ادعيه هاى معاريف علما و زهاد و صحابه و اوليا - از صدر اسلام تا قرن دوم - را آورده است . من آنها را نگاه كردم بعد با ادعيه يى كه از امام سجاد و امير المومنين يا امام حسين (عليه السلام ) ماءثور است . مقايسه كردم ؛ ديدم كه اينها اصلا قابل مقايسه با آن ادعيه نيست اين دعاها در بين مردم خيلى رايج و معمول است و مردم آنها را مى خوانند و خيلى دوست مى دارند. اگر انشاءالله فرصت پيدا بكنيد و دوتا از اين دعاها را - حالا يا بخشى از اين دعاها و يا تمام آن را - در وقتى مناسب در اين سفر در استوديوى خوبى بخوانيد. در بين مردم ما خيلى رواج پيدا خواهد كرد. مثلا دعاى شعبانيه - كه بين اهل بيت خيلى معروف است و همه آن بزرگواران آن را مى خواندند - مناجات بسيار خوبى است ؛ مثلا بعضى از دعاهاى ماه مبارك رمضان بسيار خوب است بعضى از دعاها هست كه مربوط به ماه رجب مى شود؛ دعاها بسيار زيبا و كوتاهى هست واقعا عبارت خيلى عجيبى است .
الان اين جمله يادم آمد: يا من سما فى العز ففات خواطر الابصار و دنا فى اللطف فجاز هواجس الافكار يا من توحد بالملك فلا ند له فى ملكوت سلطانه و تفرد بالالاء و الكبرياء فلا ضد له فى جبروت شاءنه يا من حارت فى كبرياء هيبته دقائق لطائف الاوهام و انحسرت دون ادراك عظمته خطائف ابصار الاءنام (47) عبارت زيباى پر مغز لطيفى در اينها وجود دارد، كه با حال و با توجه ادا شده است .(48)
اينها كور خوانده اند، اين دو هيچ منافاتى با هم ندارند
بعضى به غلط خيال مى كنند كه ((علم گرايى )) با ((دين گرايى )) نمى سازد. من ديده ام كه در اين چند سال اخير بعضيها، كه اغراض خاص ‍ سياسى دارند و ما آنها را مى شناسيم - شايد عموم مردم نداند كه اين افراد چه غرضى دارند و ما آنها را مى شناسم ليكن ما افراد را از روى سوابقشان بيشتر مى شناسيم ، زودتر برايمان قابل حدس است - و بعضيها هم ممكن است غرض سياسى نداشته باشند اما همين طورى تشويق مى كنند براى القاء اين معنا مى كوشند كه دين گرايى مردم ، كه امروز در جامعه ما رواج دارد - با علم گرايى منافات دارد و با علم گرايى مى شود به دين گرايى مردم صدمه وارد كرد اينها كور خوانده اند و اشتباه مى كنند. اين دو با هم هيچ منافاتى ندارند؛ زيرا دين اگر دين اسلام باشد كه ما امروز طرفدار آن هستيم ، دينى است كه انقلاب مى كند دينى است كه براى ميدانها سرباز درست مى كنند دينى است كه به علم دعوت مى كند اصلا علت اين كه مسلمانان توانسته اند براى مدت چند قرن مشعل علم را در دنيا به دست بگيرند همين توجه اسلام به دين و دانش بود. از فارابى (49)، خواجه نصير(50) حدود سه قرن اين مشعل دارى ادامه داشته است ؛ آن هم در سطح بالا، نه در سطح پايين . امروز نظرات خوارزمى (51) در رياضيات يا نظرات ابن سينا(52) در طب نظرات منسوخ شده اى نيست ؛ نظراتى است كه بر اساس آنها نظراتى آمده ، ليكن نسخ نشده است ؛ نظرات باطل شده يى نيست ؛ نظرات صحيحى است كه البته تكميل شده است . همه اينها از كجا ناشى شدند؟ نظرات صحيحى است كه البته تكميل شده است . همه اينها از كجا ناشى شدند؟ از دين اسلام ناشى شدند؛ يعنى آن عامل اصلى كه توانست مسلمين را به اين اوج علمى برساند دين اسلام بود.
در اروپا اولين مشعلداران علم ، افراد دينى اند
شما مى دانيد كه در اروپا - در همان قرونى كه اشاره شد - ضديت با دين بود البته تا بر هه يى از زمان ، به خاطر آن دين كذايى ، ضديت با علم بود. حتى در اروپا هم اولين مشعلداران علم افراد دينى اند خود اين ((راجربيكن ))(53) معروف كه فرانسوى ها به او ((رژه بيكن )) مى گويند - كشيش است ؛ آن هم كشيش فرانسيسكن (54) است . نمى دانم شما با احوالتشان آشنا هستيد يا نه . اينها گروه كشيش بسيار زهدگرايى هستند كه خود را تابع ((سن فرانسيس ))(55) مى دانند، همان ((سن فرانسيس )) معروف قديس كه اين ((سانفرانسيسكو))ى امريكا هم به اسم اوست اينها اسماء مقدس را روى شهرهاى مى گذاشتند. اين سن فرانسيس معروف قديسى بود كه دستگاههاى پاپ آن وقت به خاطر افشاگرى اين شخصيت نسبت به تجملات دستگاه پاپ دشمن خونيش بود. او معارض دستگاه پاپ و معارض آن جاه و جلالها و آن ثروتها و آن زراندوزيها بود؛ طرفدار زهد بود. اگر بخواهيم مشابه راجر بيكن را در ميان نحله هاى اسلامى بيابيم ، بايد مثلا او را در زمره تصوف خاكسارى - كه كارشان دوريشى و گدايى است - بدانيم . كشيش آن رشته ((راجر بيكن )) معروف است كه در قرن سيزدهم ميلادى از اولين پرچمداران علم در اروپاست و به عبارت ديگر اولين جلوه هاى علم كه به رنسانس اروپا منتهى شد و آن تحول علمى را پديد آورد باز از طرف مذهبيها بود؛ منتها مذهبيهاى روشن ، نه مذهبيهاى تاريك ذهن .
عالمان دينى ما در علوم مختلف تبحر داشتند
((ابن سينا))ى ما هم همين طور بود. خود ((ابن سينا)) يك عالم دينى است ؛ او به يك معنا اصلا يك عارف است . ((بيرونى ))(56) هم يك عالم دينى است ، كه آن ((تحقيق ماللهند)) را نوشت . مى دانيد كه اسم اين كتاب ، از يك بيت شعر گرفته شده است :
 
تحقيق ماللهند من مقولة   مقبولة فى العقل او مرذولة
او در زمان خود، در رياضى و در نجوم و در علوم متفرق ، تبحر داشت . ((شيخ بهايى ))(57) هم كه يك آخوند به تمام معناى كامل است همين طور بود. در زمان ((شيخ بهايى ))، رشته هاى دينى در آن مسير و جريان صنفى آخوندى افتاده بود. در گذشته ، صنفى به اين شكل كه نبوده است ؛ يك روحانى بوده كه در همه ى علوم عالم بوده ؛ مثل خود ((ابن سينا)) كه شاگرد فلسفه هم داشته ، شاگرد طب هم داشته است اما ((شيخ بهايى )) مربوط به آن دورانى است كه روحانيت جنبه صنفى پيدا كرده بود؛ يعنى يك آخوند حرفه اى منبر و محرابى با آن گونه دانشهاى كذايى ، پس ، آن روح دينى ، با روح علمى اصلا منافاتى ندارد؛ بلكه روح دينى ؛ كمك و پشتيبان روح علمى است .(58)
هم صنعتگر را از بين بردند و هم سلاحى را كه ساخته بود
در اين دو سه قرن اخير، متاءسفانه ما از لحاظ علمى عقبيم . در اين دو سه قرن اخير، بزرگترين گناه و تقصير را حكام كردند؛ استعدادها را نابود كردند ما نمونه هايش را سراغ داريم . البته تا اواخر صفويه خوب است ؛ شايد مقدارى بعد از صفويه هم نمونه هايى پيدا مى شد كه از لحاظ پيشرفت علمى و پرورش افكار بزرگ ، دانشمندان بزرگى پيدا شدند؛ اما بعد از لحاظ پيشرفت علمى و پرورش افكار بزرگ ، مشوق وجود نداشت ؛ نه به آن صورت مشوق تحصيل علم وجود داشت ؛ نه مشوق به معناى استفاده كننده وجود داشت در اين زمينه ها نمونه هاى زيادى هست كه مى توان تك تك و مورد به مورد در بخشهاى مختلف مطرح كرد؛ مثلا در زمينه ساخت سلاح در همان دوران اول قاجاريه است كه يك صنعتگر سلاح پيشرفته درست مى كند - سلاحى كه در آن روز پيشرفته تر از آن در كل دنيا ديگر نبود؛ مثل همان سلاح هاى آن روز دنيا - اما با تدابيرى آن را نابود مى كند و از بين مى بردند؛ سلاح را هم از بين مى برند در يك مورد ديگر يك جغرفيادان و آگاه به مسائل جغرافيايى درزمان قاجاريه است كه به منطقه خوزستان مى رود و متناسب با آن زمان ، يك نقشه بردارى مى كند و همه امكانات را و كارهايى را كه شده و كارهايى را كه نشده و كارهايى كه بايد بشود در يك گزارش فراهم مى كند - اين گزارش هم الان موجود است - اما اصلا مورد اعتنا قرار نمى گيرد من به مناسبت جنگ و بعد از جنگ با خوزستان مقدارى آشنا هستم اين نوشته ها را ديدم و با خودم فكر كردم اگر اين نوشته ها همان موقع عملى مى شد ما خوزستانمان ، خوزستان بسيار پيشرفته يى بود. او درست روى نيازها تكيه كرده بود؛ آب خوزستان و زمينهاى خوزستان را مورد بررسى قرار داده بود. اصلا اين چيزها مورد اعتنا قرار نگرفته است . در بخشهاى مختلف افراد با استعدادى وجود داشتند، در زمينه صنعت - حالا در زمينه علم جداست - افراد پيشرفتهايى داشتند؛ اما مورد اعتنا قرار نمى گرفتند؛ مورد بى احترامى و قدرناشناسى و احيانا دخالت بعضى از اين سوداگران خارجى قرار مى گرفتند كه فكر مى كردند اگر چنين متاعى در اين جا ساخته بشود، باب تجارت آنها بسته خواهد شد همه اين عوامل كمك كرده و اين كشور در ظرف اين دو سه قرن از لحاظ علمى و از لحاظ صنعتى به اين وضعى رسيده كه مشاهده مى كنيم .(59)
نسل امروز، باورش نيست
با آن سابقه علمى كه ما در گذشته داشتيم ؛ متاسفانه نسل امروز از آن بى خبر است . شماها همه تان الحمدلله اهل علم هستيد و وارديد و شايد اين چيزها را از من بهتر هم بدانيد. مى دانيد كه گذشته علمى ايران واقعا چه گذشته پرافتخارى بوده و است گاهى مى گويند كه فلان چيز قرون وسطايى است و غافل از اين كه قرون وسطى براى اروپا روزگار ننگ است ؛ اما براى ما روزگار نور است .
شما قرن چهارم هجرى را نگاه كنيد، كتاب ((تمدن اسلامى در قرن چهارم هجرى ))، نوشته ((آدام متز))(60) نشان مى دهد كه تمام محيط اسلامى ، اصلا بازار علم دنياست ، و آن نقطه اصيلش هم ايران است ؛ يعنى همين اصفهان و رى و فارس و خراسان و هرات و مرو و... اين شهرها مركز و قله علم دنيا بوده است ؛ اما متاءسفانه نسل امروز اينها را نمى داند اين ندانستن نه به اين معنا است كه همين مطالبى را كه من گفتم نمى داند؛ چرا؛ اين مطالب را صد بار شنيده است ؛ همه در كتابها هم گفته اند اما باورش نيست بى آنكه به زبان انكار كنند يك حالت ناباورانه در همه نسل امروز و در همه نسل قبل نسبت به گذسته ايران وجود دارد؛ علتش هم اين است كه تمدن غرب و اين تكنولوژى پر سروصدا، آن چنان آمده فضا را پر كرده ، حتى كسى جرات نمى كند به شجره نامه خودش نگاه كند!
مى خواهند گذشته علمى و تمدن ملتها را نفى كنند
امروز علم در دست آنهاست - در اين كه شكى نيست - اما مى خواهند گذشته علمى ملتها را هم نفى كنند؛ البته در جاهايى كل تمدنها را نفى مى كنند اين غربيها و اروپاييها كه به نقاطى از دنيا - مثل مناطقى از آمريكاى لاتين - رفتند كل تمدن را نفى كردند!
يك وقت رئيس جمهور پرو(61) - همين كه دوره اش پارسال تمام شد به من مى گفت ما يك كاوشهاى باستانشناسى داشتيم و طى آن يك تمدن بسيار پر همينه يى را در اين كاوشها كشف كرديم . يعنى تا پانصد سال قبل كشور پرو تمدن و حكومت بسيار مقتدرى داشته و از علم و ثروت هم برخوردار بوده است ؛ اما امروز شما ببينيد پرو در كجاى دنياست ؛ اصلا در دنيا چه حضورى دارد كه بشود اسمش را آورد؟ هيچ چيز ندارد اگر هم حفارى و كاوشى لازم بوده ، خودشان كردند و بردند؛ ته و توهايش مانده كه حالا اينها چيزهايى دارند كشف مى كنند! در بعضى جاها اين كار را كردند.
گذشته ى علمى كشور را به ياد نسل جديد بياوريد
البته در مورد ايران نمى شده اين كارها را بكنند؛ چون اين همه كتاب و اين همه اثر علمى و اين تاريخ مشعشع وجود دارد و نمى توانستند كارى بكنند؛ اما اثرش را از ذهنها زدوده اند؛ شما بايد كارى كنيد و اين را برگردانيد.(62)
حربه ى ايجاد ناامنى عليه ملت ايران و انقلاب اسلامى
امنيت ، نعمت بزرگى است . در قرآن هم راجع به امن و امنيت سخن رفته است . در هر جامعه اى زمينه اى لازم براى پيشرفت هاى مادى و معنوى امنيت است البته بله افراد برجسته اى هم هستند كه در فضاى ناامن هم كارهاى بزرگى انجام مى دهند؛ در زير فشار اختناق رژيمهاى ظالم و ستمگر - همان طورى كه قبل از انقلاب در اين كشور بود كسانى بودند كه در همان ناامنى هم كارهاى بزرگى مى كردند؛ ليكن شرط حركت عظيم اجتماعى براى يك ملت ، در درجه اول ((امنيت )) است .