خاطرات و حكايتها - جلد نهم

گرد آورى و تدوين : مؤ سسه فرهنگى قدر ولايت

- ۵ -


آيا بايد در هاضمه سلطه گر، هضم شد؟
اين كه قدرتهاى سلطه گر در دنيا در صدد اين هستند كه منافع خود را در هر نقطه يى از دنيا تاءمين كنند، چيزى نيست كه كسى امروز آن را كتمان كند و پوشيده بدارد. منافعى كه بناست تاءمين شود و مربوط به فلان ابر قدرت است - البته نمى خواهم فقط امريكا را بگويم ؛ امريكا برترين و پرتوقع ترين شان است ؛ مجموعه يى هستند كه امريكا در راءس آنها قرار گرفته - منافعى نيست كه با منافع كشورها و ملتها و صاحبان سرزمينها تضاد نداشته باشد؛ چنين قيدى براى آن ذكر نكرده اند؛ مى گويند منافع ما. اين منافع اگر با منافع فلان ملت يا فلان كشور يا فلان منطقه در تضاد بود، چه ؟ آنها نمى گويند اگر در تضاد بود، ما در اين صورت از منافع خود چشم مى پوشيم ؛ نه ، منافع است ؛ آن را مى خواهند.
امروز در دنيا لازمه ى اين طلب استكبارى - كه واقعا جاى كلمه ى استكبار همين جاست - اين شده است كه حركت تند پرشتابى براى تسخير زمينه هاى متعدد - كه عمده اش سه زمينه است ؛ اقتصاد و سياست و فرهنگ - از بالا آغاز شود؛ مثل سيل بنيانكنى كه به سمت دامنه مى آيد. اين سيل سرازير شده ؛ مربوط به امسال و پارسال هم نيست ؛ منتها برحسب شرايط گوناگون عالم تشديد مى شود. بعضى معتقدند در مقابل اين سيل چاره جويى جز تسليم نيست ؛ امروز انسان اين را مشاهده مى كند. بعضيها در سطح كشورهاى در حال توسعه يا به تعبير ديگر جهان سوم - كشورهايى كه در قلعه قرار ندارد، در دامنه هاى پايين قرار دارند - صريحا مى گويند چاره يى نيست ، بايد غرق و هضم و هم شكل شد. بعضيها هم صريحا اين را نمى گويند، اما عملا اين طور رفتار مى كنند. آيا واقعا واقعيت همين طور است ؟ يعنى امروز در مقابل سيلى كه براى قبضه كرد همه ى منابع و تلاشهاى اقتصادى اقتصادى عالم از يك نقطه ى خاص شروع شده است ، هيچ مقاومتى نمى شود كرد؟ آيا در مقابل سيلى كه سرازير شده و همتش ‍ اين است كه هويت سياسى كشورها را به يك هويت جمعى - كه را راءس آن مراكز اقتدار بين المللى هستند - تبديل كند، واقعا نمى شود مقاومت كرد؟ آيا بايد در هاضمه ى افزون طلب و قناعت ناپذير فرهنگ سلطه گر هضم شد؟ آيا واقعا سرنوشت بشريت اين است ؟ بعضى اين طور تصور مى كنند.
ما معتقديم كه نه ؛ اين ، سرنوشت محتوم كشورها نيست و دلايل متعددى دارد: امكانات و تواناييها و ظرفيتهاى مستكبران و مقتدران و سلطه طلبان عالم محدود است . اين طور نيست كه ما تصور كنيم هر چه مقتدران عالم بخواهند؛ ناگزير تحقق پيدا خواهد كرد؛ نه ، مى توان فرض كرد كه اينها ناكام شوند؛ كما اين كه در موارد فراوانى ناكام شدند؛ امروز هم خواهند شد.
ما در جمهورى اسلامى به عنوان كسانى كه متصدى و متعهد يك تكليف و وظيفه هستيم ، چه تكليفى داريم ؟ اين كه مى گويم ما متعهد و موظفيم ، به خاطر اين است كه جمهورى اسلامى بر اساس يك فكر، يك آرمان و يك هدف بزرگ و والا و مقدس به وجود آمده است و كسانى كه معتقد به نظام جمهورى اسلامى و پيام انقلاب هستند، فكر نمى كنم از اين معنا تخلفى داشته باشند. ما فكر مى كنيم داريم يك وظيفه و تكليف الهى مسؤ وليت خدايى را انجام بدهند، ثوابش پيش خداى متعال از بسيارى از عبادات بالاتر است ؛ چون اين بنا براى اعلاى كلمه ى حق و احياى كلمه توحيد ساخته شده است . ما به عنوان كسانى كه در اين مجموعه چنين وظيفه يى داريم و اين مسؤ وليت را احساس مى كنيم ، در مقابل اين سيل جهانى بايد مقاومت كنيم . البته واقعيت جهانى سازى هم يكى از بخشهاى مهم و بارز همين سيل است . فعلا مساءله اقتصاد مطرح است ؛ اما گفته و ناگفته ، نوشته و نانوشته ، جهانى سازى در زمينه ى سياست و فرهنگ هم حتما وجود دارد عمل مى شود. آيا در مقابل اين سيل مى شود مقاومت كرد؟ ما معتقديم بله ، مى شود مقاومت كرد؛ اين وظيفه ى اصلى ماست .
مقاومت ، تنها با استحكام بخشيدن به بنيانها صورت مى گيرد. هر سيل بنيانكنى وقتى به يك صخره ى استوار برسد، نمى تواند در آن اثر بگذارد. ما بايد خود را استوار و مستحكم كنيم و بنيانهاى فرهنگى و اقتصادى و سياسى خود را استحكام ببخشيم . هر كارى كه در جهت استحكام بخشيدن باشد، مقدس و خوب و مورد اجر و ثواب الهى است . هر چيزى كه در جهت متزلزل كردن اين پايه ها و بنيانها باشد، بد است ؛ اين ديگر ربطى به جناح و حزب و گروه و تشكيلات ندارد. به نظر من معيار و ملاك ، اين است .
براى اين كه ما بنيانهاى سياسى و اقتصادى و فرهنگى خود را مستحكم كنيم ، پيش نياز اولى قطعى ما، ايجاد وفاق و وحدت كلمه است . براى وفاق بايد همه تلاش كنند. معناى وفاق اين نيست كه گروهها و تشكيلات و جناحهاى گوناگون اعلام انحلال كنند؛ نه ، هيچ لزومى ندارد. معناى وفاق اين است كه نسبت به هم خوشبين باشند؛ رحماء بينهم باشند؛ همديگر را تحمل كنند؛ در جهت ترسيم هدفهاى والا و عالى و برى رسيدن به آنها به يكديگر كمك كنند و از ايجاد تشنج ، بد اخلاقى ، درگيرى ، اهانت و متهم كردن بپرهيزند. امروز به نظر من وظيفه ى ما اين است . (49)
 

 

يك ملت در خانه خود تحقير مى شود.
آنچه كه امروز در سرزمينهاى فلسطينى نشين كشور فلسطين جريان دارد، يك فاجعه ى انسانى كم نظير است ؛ در طول تاريخ فلسطين هم ما شبيه اين را سراغ نداريم با اين شدت ، با اين خشونت ، با اين قساوت ، جناياتى كه در فلسطين دارد اتفاق مى افتد، حقيقتا تكان دهنده است . دولت جعلى صهيونيست با امكانات نظامى ، با تانك ، با سرباز (شنيده ام در حدود سى هزار نيرو و صدها تانك وارد كرده است ) وارد شهرها و خيابانها مى شوند و فاجعه آفرينى مى كنند. شهرهاى رام الله ، نابلس ، غزه ، خان يونس ، بيت اللحم ، رفح و ديگر مناطق فلسطينى نشين ، همه دچار اين مصيبتند. كارى مى كنند كه شبيه اين كار را ما در دوره هاى نزديك به خودمان با اين شدت و خشونت در هيچ جا سراغ نداريم ؛ خانه ها را ويران مى كنند، با تانك و بلدوزر به جان خانه هاى محقر فلسطينى ها مى افتند - چه در اين شهرها، چه در اردوگاهها - خانواده ها را آواره مى كنند. مرد و زنى كه دم تيغشان بيايد، مى كشند؛ هيچ ملاحظه نمى كنند. شنيده ام جوانها را و مردان را - از سنين سيزده سال تا پنجاه سال - دستگير مى كنند و تعداد زيادى از مردان اين خانواده ها بخصوص جوانان و نوجوانان را دستگير كرده و به مناطقى برده اند كه معلوم نيست كجاست خبرهايى كه از داخل بازداشتگاهها بعضا به بيرون درز كرده است كه در مطبوعات دنيا منعكس شده ، خبر مى دهد كه اينها را شكنجه و آزار مى كنند، و حتى در داخل اين بازداشگاهها به آنها دستبند مى زنند. به مسجد و كليساها در بيت اللحم حمله كرده اند، از رساندن آمبولانس ، از رساندن آذوقه و دارو به مردمى كه مجروح مى شوند جلوگيرى مى كنند، آمبولانسها را تيرباران مى كنند. ( آن طورى كه نقل كرده اند) بسيارى از مجروحان اين حوادث بر اثر خون ريزى و بى دارويى از بين رفته و به شهادت رسيده اند. حتى بيمارستانها و داروخانه ها را مورد تهاجم قرار مى دهند. مراكز و مغازه هايى كه در آن مواد غذايى هست ، غارت مى كنند. مردم در رام الله و بعضى شهرهاى ديگر جراءت بيرون آمدن از خانه هاى خودشان را ندارند؛ زنها، بچه ها؛ اين خانواده هاى آواره شده ؛ كسانى كه مجبورند چون سقف خانه هايشان فرو ريخته است ، به خانه ى خويشاوندان و ديگران بروند، خدا مى داند اينها با چه مصيبتى ، با چه سختى زندگى مى كنند. آب و برق را در بعضى از اين شهرها قطع كرده اند . وقاحت را به جايى رسانده اند كه در شهر رام الله به مقر اقامت گاه رئيس جمهور حكومت خودگردان حمله كرده اند و آن جا را تصرف كرده اند. يعنى همان حكومتى كه خودشان او را به رسميت شناخته اند، خودشان قرارش را بسته اند و خودشان امضاء كردند؛ وضع عجيبى به وجود آورده و صداى دنيا را در آورده اند، سياستمدارانى كه به خاطر رودربايستى از صهيونيستها حاضر نبودند يك كلمه عليه دولت صهيونيستى حرف بزنند، حالا صريحا اعتراض مى كنند. ملتهاى مسلمان در همه جا خشمگينند و دارند مى جوشند.
اگر جلوى ملتهاى مسلمان و ملتهاى عرب را حكومتهاشان نمى گرفتند، آن وقت ديده مى شد كه اين يك ميليارد مسلمان چه مى كند و چه مى تواند بكند. مساءله اين است كه
 

نماد خونخوارى و وحشى گرى و درندگى و بى اعتنايى به همه ى موازين بشرى ، حقوق بشر و ارزشهاى بشرى ، در يك طرف (كه نظاميان صهيونيستند) و نماد مقاومت قهرمانانه و مظلومانه در يك طرف (كه ملت مظلوم فلسطينند)؛ اينها در مقابل هم ايستاده اند. وجدان جهانى را به داروى و قضاوت دعوت مى كنم . حرفهايى كه به عنوان تحليل سياسى ، راه حل و به عنوان تحليل سياسى ، راه حل و به عنوان توصيه مى زنند، در مقابل اين واقعيت افسانه و موهوم است . واقعيت اين است : يك ملتى در خانه ى خود تحقير مى شود، دستگير مى شود، كشته مى شود، جوانش از او گرفته مى شود، امنيت جان و مال و مسكن او به وسيله ى غاصبهاى همان سرزمين تهديد مى شود. حالا وجدان جهانى قضاوت كند؛ اين جا حق با كيست و وظيفه ى انسانها چيست ؟ ما به هيچ چيز ديگرى احتياج نداريم ؛ همين واقعيت را مقابل خودشان بگذارند ببينند چه اتفاقى در
 

حال وقوع است ؟ در اول كار كه همين صهيونيستها پنجاه و چهار سال قبل سر كار آمدند، نگذاشتند كه دنيا بفهمد كه اينها دارند چه فجايعى انجام مى دهند، اما امروز دنيا دارد مى بيند. البته تلويزيونها و دوربينها قادر نيستند حقيقت را نشان بدهند؛ فقط يك بخشى از حقيقت يك تصوير و يك شبحى از حقيقت را نشان مى دهند؛ حقيقت خيلى بيشتر از اينها و خيلى تلخ ‌تر از اينهاست . واقعيت را از روى همين فيلمهاى تلويزيونى كه در دنيا دارد پخش مى شود (آنجايى كه پخش مى شود) قضاوت كنند. البته صهيونيستها كه بسيارى از دستگاههاى ارتباط جمعى و رسانه ها در قبضه ى قدرت آنهاست ، زير نفوذ و يا متعلق به آنهاست ، نمى گذارند حقايق روشن بشود، اما مردم جستجو كنند؛ ملتهاى دنيا جستجو كنند. اين ، واقعيت قضيه است . اين ، مساءله يى كه اين روزها دارد اتفاق مى افتند، مربوط به تاريخ گذشته نيست ، متعلق همين زمانى است كه من و شما اين جا داريم با هم حرف مى زنيم .
به كليساها حمله كرده اند. خب ، مسيحيان دنيا حداقل از آن كشيش مسيحى دفاع كنند كه در همين روزهاى گذشته در حين انجام مراسم عبادى خودش ‍ كشته شد، او كه در محاصره ى كليسا در بيت اللحم و حمله ى صهيونيستها به كليسا و كسانى كه در آن كليسا پناه آوردند؛ جان خود را از دست داد. اين جا مساءله مساءله ى اسلامى نيست ، مساءله ى بشرى است ، مساءله ى انسانى است ؛ اين جا ملاك قضاوت ، انسان بودن است ، فهميدن ارزشهاى انسانى است . خب ، اين ، واقعيت . البته بعضى از دولتها در اروپا و غير اروپا موضع گيرى كرده اند، حالا، هر چند ضعيف هم بوده است ولى بالاخره يك موضعى نشان دادند، يك اخم مختصرى نسبت به اسرائيل كردند. اما موضع امريكا: امريكا در اين قضيه بدترين موضع گيرى را كرد ديگر از اين بدتر، امكان ندارد .در هفت هشت ده روزى كه اين حوادث شدت فوق العاده يى گرفته است ، تا به حال رئيس جمهور امريكا دو سه مرتبه صحبت كرده است كه آخرين مرتبه صحبت ديروز است كه سخنرانى مفصلى كرده است ، تقريبا يك سرى در حمايت از عمليات و كارهاى اسرائيل . براى خالى نبودن عريضه ، در خلال اين سخنرانى و حمايتهاى فراوانى كه از جنايتكاران صهيونيست مى كند، اين را هم مى گنجاند كه بله دولت اسرائيل در مناطق فلسطينى نشين ، شهركهاى يهودى نسازد. خب خودش هم مى داند، همه ى دنيا هم مى دانند كه اين توصيه دروغين و صورى و سطحى است . سالهاست مجامع جهانى تصويب كرده اند، مراكز قدرت جهانى و سياست جهانى گفته اند كه اسرائيليها حق ندارند در مناطق فلسطين نشين ، شهرك يهودى نشين بسازند. همين درنده يى كه امروز در فلسطين اشغالى در راءس قدرت است ، همين شخص ، آن وقت وزير مسكن بود مقابل همه ى اينها ايستاد و گفت من مى سازم و ساخت و تا الان هم ادامه دارد. چه كسى اين حرفها را گوش مى كند؟ خودش هم مى داند كه گوش نمى كنند. يكسره حمايت از صهيونيستها آنهم با منطق ضعيف ، با منطق غلط و غير قابل قبول براى افكار مردم جهان . (50)
اسرائيل دارد از خودش دفاع مى كند!!
اين رئيس جمهور كنونى آمريكا متاءسفانه از اولى كه سر كار آمده تا حالا با هر سخنرانى و با هر اقدام خودش يك ضربه يى به صلح و امنيت جهانى زده است . تصميمهايى كه گرفته است همه بر ضد صلح و امنيت جهانى است ؛ از پيمان حفظ محيط زيست كه يك پيمان جهانى بود در كيوتو و رئيس ‍ جمهور قبلى امريكا آن را امضا كرده بود، خارج شد. از پيمان محدود كردن سلاحهاى ضد موشكى خارج شد و كارهاى اتمى و فعاليتهاى ساخت اتمى اش را توسعه داده و علنا و صريحا هم آن را اعلان مى كند. بعد از قضيه ى بيست شهريور نيويورك ، هر مرتبه كه سخنرانى كرده است يا دنيا را تهديد كرده است و يا ملتها را تحقير كرده ، يا ملت امريكا و ملتهاى غربى را به تنفر از مسلمين و عموم شرقيها دعوت كرده و يا خبر از حملات آينده ى خودش به اين جا و آن جا داده است و يا كشورها را به حمله ى اتمى تهديد كرده ، حرفها و موضعگيريهاى او دقيقا نقطه ى مقابل صلح و امنيت جهانى است . چه كسى دارد اينها را اداره مى كند؟ جاى تامل و تفكر است . چه كسى دارد اين آدمهاى تازه وارد در ميدان سياست و جاه طلبى و بى خبر از معنويت را به سوى اين وضعيتى را كه دارند پيش مى آورند هدايت مى كند؟ جاى تامل و تفكر است . چه كسى دارد اين آدمهاى تازه وارد را در ميدان سياست و جاه طلب و بى خبر از معنويت را به سوى اين وضعيتى را كه دارند پيش مى آورند هدايت مى كند؟ خيلى در خور تاءمل است . از حركات حكومت غاصب اسرائيل دفاع كرده و مى گويد كه اسرائيل دارد از خودش ‍ دفاع مى كند و كار او را مبارزه ى با تروريسم به حساب مى آورد. آيا كشتن زن و كودك و جوان ، خراب كردن خانه هاى گلى فلسطينيان با بلدوزر، اين دفاع از خود است ؟ آن كسى كه از خود دفاع مى كند ملت فلسطين است ، آن كسى كه از جور و ستم غاصب اشغالگر به جان آمده است ، او همين زن و مرد فلسطينند كه ديگر به جان آمده و قدرت تحملشان را از دست داده اند و راه چاره را در اين دانسته اند كه بيايند بيرون . كى حاضر است جوانش ‍ خودش را در آغوش مى گيرد، مى بوسد اما گريه نمى كند. مى گويد من اين را مى گويد من اين را مى فرستم ، شما ببينيد بر سر اين مادر، شما چه آورده ايد؟ شما ببينيد بر سر اين ملت
 

چه آورده ايد كه حاضر است به اين نحو جوانش را به ميدان بفرستد و مى گويد اگر صد جوان هم داشته باشم مى فرستم كه اين جور كشته بشوند. شما با اين ملت چه كرده ايد كه يك دختر هفده ساله حاضر است به خودش ‍ بمب ببندد و برود در بين دشمنان صهيونيست خودش را از بين ببرد كه آنها از بين بروند؛ همه ى راهها را جلوى اينها بسته ايد، آن وقت مى گويد دولت اسرائيل دارد از خودش دفاع مى كند، جلوى اينها بسته ايد، آن وقت مى گويد دولت اسرائيل دارد از خودش دفاع مى كند، دفاع اين است ؟ اين حرف منطقى است ؟ اين حرف شايسته ى يك رئيس جمهور است ؟ اين حرف شايسته ى آن دولتى است كه خودش را رهبر دنيا مى داند و مى گويد همه ى دنيا بايد از من اطاعت كنند؟ مردم دنيا بيايند از اين برهان سخيف و از اين منطق ضعيف پشتيبانى و اطاعت كنند؟ يك ملت را تحقير كرده ايد، با حيله و خشونت خانه اش را از او گرفته ايد، زندگيش را تباه و سياه كرده ايد، روزانه او را تحقير مى كنيد، از اين شهر به آن شهر كه مى رود در خانه خود، و در كشور خود بايد به وسيله ى بيگانه ها كنترل بشود. يك وقت اگر هجوم بياورند يكى را بكشند، هياءت دولتشان مى نشينند تصويب مى كنند كه اين آدمها را هر جا ديديد ترور كنيد. دنيا چنين چيزى را ديگر كجا سراغ دارد؟ غير از اين صهيونيستها؟ آن وقت به اين ملت مى گويد تروريست . و به اين تروريستهاى وقيح و درنده و مفتضح مى گويد: دارند از خودشان دفاع مى كنند. آيا مى شود دولت امريكا موضعى بدتر از اين بگيرد؟ اقدام اسرائيل هم با همين ، تاءييدهاى امريكا شروع شد. اگر آمريكا، تاءييد نمى كرد، اگر چراغ سبز نشان نمى داد، اگر قول حمايت نمى داد و اينها جراءت نمى كردند اين جور وارد بشوند. پشتشان به حمايتهاى بى منطق امريكا گرم است ، لذا دارند اين همه جنايت مى كنند. بنابراين امريكا در همه ى جناياتى كه امروز در فلسطين اتفاق مى افتد شريك است ، شريك جرم است . توجه كنيد، انتفاضه ى ملت فلسطين ، قيام يك ملت است ، ملت شريك جرم است توجه كنيد انتفاضه ى ملت فلسطين اتفاق مى افتد شريك است ، بنابراين امريكا در همه ى جناياتى كه امروز در فلسطين اتفاق مى افتد شريك است ، فلسطين دست خود را از آستين بيرون آورده است ، اين به به گردن اين و آن نيندازيد. يك ملت قيام كرده ، شرف او و عزت او و هويت و آگاهى او، او را به ميدان كشانده ، حال اينها مى گوييد تروريست ؟ اينها تروريستند؟ اگر دولت اسرائيل ادعا مى كند كه با يك گروه معدودى مواجه هست پس چرا وارد خانه مردم مى شوند چرا خانه ها را ويران مى كنند، چرا در كوچه و بازار اين همه جنايت آفرينى مى كنند برويد با همان گروه معدود روبرو بشويد. زن و بچه ى مردم چه گناهى كرده اند؟ منطق غلط اندر غلط، مقدمات غلط، استنتاج غلط؛ آن وقت اين را يك رئيس ، جمهور جلو چشم مردم دنيا بر زبان جارى مى كند، براى خالى نبودن عريضه اين دولت و آن دولت جمهورى اسلامى و عراق و سوريه و ديگران را هم متهم مى كند. اينها آمريكا را در چشم مردم جهان منفور مى كند؛ اينها توجه ندارند. (51)
 

 

امريكا هم خرد خواهد شد!
امروز در دنياى اسلام هيچ دولتى منفورتر از دولت امريكا نيست . همين رئيس جمهور امريكا كه در يك سخنرانى با مردم خودش صحبت مى كرد، - آن وقتى كه مى خواستند به افغانستان حمله كنند - گفت كسانى هستند دچار نفرتند؛ بله مخصوص مردم افغانستان هم نبود، بعد خودشان آمارگيرى و نظر خواهى كردند، و در مطبوعات هم منتشر شد، در همه ى كشورهاى اسلامى و عربى تقريبا معلوم شد كه اكثريت قاطع مردم از امريكا متنفرند اما اين نفرت بر خلاف آنچه كه او ادعا مى كرد نفرت از علم نيست ، نفرت از تمدن نيست . مى گويد اينها با تمدن طرفند، با علم طرفند. نه خير، يا بد فهميده اى يا خلاف واقع بيان مى كنى . مردم از علم ، از تمدن متنفر نيستند. مردم كشورهاى اسلامى از مردم آمريكا هم متنفر نيستند. اين تنفر متوجه است به هياءت حاكمه ى امريكا، رئيس جمهور امريكا و كسانى كه پشت سر اينها سياستهاى امريكا را تنظيم مى كنند. مردم از اينها متنفرند. خب منطق امروز امريكا اين است كه دنيا را بايد با زور اداره كرد. مى گويند زور داريم ، سلاح داريم ، دنيا را با زور وادار مى كنيم كه آنچه كه ما مى خواهيم همان را قبول كنند و عمل كنند؛ اما اشتباه مى كنند، نمى شود، چنين چيزى امكان ندارد. قبل از اينها هم در طول تاريخ در دنيا و حتى در زمان خود ما كسانى بوده اند كه خيال مى كردند آسيب پذيرند، خيال مى كردند با زور و سر نيزه مى شود بر ملت خودشان يا ملتهاى ديگر سوار شد و حكمرانى كرد. در دنيا هيتلرها را ديده است ، رهبران اوايل كار شوروى را دنيا ديده است ، دنيا بعضى از قدرتهاى ديگر را هم اين زمان و قبل از اين زمان ديده است ؛ اينها شكست خوردند. خود امريكاييها در ويتنام همين را تجربه كردند. آن روزى كه بعد از خارج شدن فرانسويها امريكا وارد ويتنام شد، قدرتمندان و سياستمداران امريكا شك نداشتند كه با پيروزى خارج خواهند شد. يك هفت ، هشت ، ده سال آنجا با قدرت نمايى ظاهرى مردم را كشتند. اذيت كردند، مزارع را نابود كردند، آخر با خجالت و فضاحت در سال 1345 شكست خورده از ويتنام خارج شدند. همه ى دنيا هم گفتند و قبول كردند و اعتراف كردند كه اينها شكست خوردند، ويتنام يكپارچه در اختيار مردم ويتنام ماند و اينها مجبور شدند بيرون بروند. اينها نمى دانند كه قدرتى وجود دارد كه بالاتر از قدرت سلاح آنهاست و آن قدرت ملتهاست ، قدرت انسانهاست . هر ملتى كه به يك مبدا و به يك منطق و به يك مبناى فكرى اعتقاد داشته باشد و با عزم و با عزم راسخ پاى آن منطق بايستد، هيچ قدرتى ، چه قدرت اتمى و چه بالاتر و پايين تر از اتم نمى تواند اين ملت را مقهور كند. اينها قدرت ملتها و قدرت خداوند قادر متعال را كه پشت سر اراده و عزم و اقدام ملتهاست دست كم گرفته است كلا نمد هؤ لا هؤ لا (52)؛ هر گروهى كه براى اهدافى كه به آن ايمان دارند كار كنند؛ خداى متعال آنها را كمك و مدد خواهد كرد. اگر آنها مؤ من به خدا باشند، آن وقت در آويختن با آنها و شكست دادن آنها ده برابر مشكلتر هم مى شود؛ مگر آسان است ؟ هر كسى با اين نيرو، نيروى ملتها و انسانها در افتاد خرد مى شود. امريكا هم خرد خواهد شد، اينها مى خواهند قدرت مقاومت ملت فلسطين را نابود كنند و نمى توانند. (53)
 

شهادت طلبى را مردم فلسطين پيدا كرده اند
اين حادثه يى كه امروز اتفاق افتاده است ، ظواهرى دارد و بواطنى ظواهرش ‍ همين است كه گفتيم . يك گروهى با زور و سرنيزه و تفنگ و تانك و پشتيبانى سياسى امريكا به جان زن و مرد پيرزن و كودك و غيره افتاده است . آنها را مى كشند، خانه شان را ويران مى كنند، دستبند به دستشان مى زنند، تحقيرشان مى كنند آنها را با اهانت از خانه و زندگيشان دور مى كنند، خانواده ها را آواره مى كنند. اين ظاهر قضيه است . اما باطن قضيه اين است كه همين قدرت بظاهر مسلط، دارد در درون خود ذوب مى شود، دارد آب مى شود، ملت فلسطين تصميم گرفته است سازمانهاى مبارز فلسطينى اعم از سازمان فتح ، سازمان حماس ، جبهه ى خلق ، جهاد، حزب الله و ديگران ، دستشان را روى هم گذاشته و تصميم گرفته اند، همه به يك نتيجه رسيده و راه فداكارى را پيدا كرده اند، فهميده اند كه راه نجات فلسطين آماده شدن براى فداكارى است . شهادت را تجربه كرده و فهميده اند كه دشمن در مقابل شهادت و شهادت طلبى و نترسيدن از مرگ ناتوان است ، ياسر عرفات هم پيغام داده است كه من آماده ى شهادتم ؛ اين تصميم خوبى است . اميدوارم كه ايشان از اين تصميم منصرف نشود و پاى اين حرف بايستد، آن كسى كه راه خدا شهيد مى شود او مى ماند فكر او و شخصيت او مى ماند؛ اما آن كسى كه با اختيار خود به سمت فداكارى براى آرمانش ‍ نمى رود ممكن است كه جسمش چند صباحى زنده بماند اما شخصيت و هويت او از بين مى رود. شهادت ؛ اين را مردم فلسطين پيدا كرده اند، اميدوارم كه مسؤ ولان حكومت خودگردان هم همان طور كه گفتيد پاى اين حرف بايستند و با مردم خودشان در اين راه همراهى كنند و تسليم نشوند، دشمن روز به روزه رو به ضعيفتر شدن است . همه ى اميد تندروان صهيونيست به همين درنده يى بود كه امروز در راءس قدرت و در راءس دولت و در آن حكومت جعلى و دروغين است ، اميدشان به اين بود كه اين با چكمه ى آهنين بايد و با مشت پولادين و سر نيزه بتواند مردم فلسطين را كه به پا خواسته اند به زانو در آورد و انتفاضه را خاموش كند، لكن از روزى كه اين آمده است روز به روز انتفاضه شعله ى بيشترى پيدا كرده است ، اين آخرين اميدشان بود. در داخل خودشان
 

الان اختلاف هست . آن كسانى كه از راههاى دور آمده بودند تا در اين سرزمين مغصوب و كشور مغصوب ، با امنيت ، زندگى كنند، حالا دارند برمى گردند خيليهايشان دارند برمى گردند، و ديگر كسى جراءت نمى كند بيايد. بى روحيه اند، احساس ضعف مى كنند و بين خودشان اختلاف هست ، از آينده ى خودشان نااميدند، افق روشنى در آينده ى خودشان نمى بينند. اين صهيونيستها غاصب ، سراسيمه و شتابزده اند و كارهايشان و حرفهايشان اين را نشان مى دهد. اگر اين حوادث براى ملت فلسطين تلخ و اندوه بار است ، براى دشمن آنها هم خيلى تلخ است . اين آيه ى شريفه ى قرآن چقدر گوياست : ان تكونوا تاءلمون فانهم ياءلمون كما تاءلمون و ترجون من الله ما لا يرجون .(54) اگر شما در اين مبارزه دچار درد و الم مى شويد، دشمن هم دچار درد و الم مى شود؛ او هم زخم مى خورد، سخت تر از شما. تفاوت در اين است كه ملت فلسطين افق روشنى در مقابل دارد لكن غاصب صهيونيست اين افق روشى را ندارد. ملت فلسطين افق روشنى دارد كه مى تواند خودش را به آن جا برساند. با تلاش و سعى و كوشش كه همه بكنند. (55)
نظر خواهى از مردم فلسطينى ، تنها راه حل منطقى مساءله فلسطين
ما براى اين قضيه راه حل داريم . اين راه حلهايى كه ارائه مى شود، اينها راه حل نيست . فلسطين در پنجاه سال اخير يك مساءله مهم دنيا و خاور ميانه بوده است براى اينكه اين مساءله هم ، اين مشكل مهم حل بشود، دو جور راه حل هميشه پيشنهاد شده است : يك راه حل غلط، يك راه حل درست . راه حل غلط اين است كه با همين غاصبى كه نه به ارزشهاى انسانى پايبند است و نه به قوانين بين المللى ، و نه به قطع نامه هاى سازمانهاى بين المللى گردن مى نهد، بيايند با همين مذاكره كنند و با او به يك نقطه ى توافق برسند اين راه حل ، راه حل غلطى است ؛ اين به هر شكلش ظاهر بشود غلط است . اسرائيل نشان داده است كه به هيچ امضاى خود پايبند نيست ؛ اگر توافق هم بكنند، امضاء هم بكنند، پايبند نمى ماند. بزرگ ترين و قوى ترين استدلال بر اين معنا هم همين وضع امروز رام الله است . خب خودشان نشستند در اسلو امضا كردند، حكومت خودگردان را به رسميت شناختند؛ حالا بفرماييد؛ اين رفتارى است كه دارند با حكومت خودگردان و با طرف مذاكره شان - يعنى ياسر عرفات - انجام مى دهند؛ اينها به امضاء خودشان پايبند نيستند. هر امضايى كه طرف مقابل به اينها بدهد، پايشان را مى گذارند روى آن امضاء، يك قدم مى آيند جلو؛ طبيعتشان اين است . اين راه حل ، راه حل درستى نيست . البته من اين مطلبى كه دارم مى گويم ، طرف خطاب من آن كسانى نيستند كه مى خواهند به هر قيمتى شده ، اين غده ى سرطانى را حفظ كنند آنها اين حرف را قبول نمى كنند؛ ما اين را مى دانيم . لكن طرف خطاب من ، دولتهاى عربى ، دولتهاى اسلامى ، ملتهاى مسلمان ، و وجدانهاى بيدار در همه جاى دنياست دد من دارم با آنها حرف مى زنم . اين راه حل كه يك طعمه يى در ذهن اين متجاوز بيندازند كه او را فربه تر كنند تا قادر بشود كه قدم بعدى را بردارد، اين راه حل نيست ؛ اين تجربه ى پنجاه ساله ى فلسطين است . قطعنامه ها صادر شده در سازمان ملل ، هر چند امريكا هم كه مدافع صهيونيستها بوده به ظاهر پاى آن قطعنامه ها را امضاء كرد، اما اين غاصب به اين قطعنامه ها عمل نكرد و كسى هم نگفت بالاى چشمت ابروست . با اين جور دولتى ، با اين جور طرفى ، انسان چه مذاكره يى بكند؟ اين راه ، راه حل غلطى است ؛ اين راه حل درستى نيست .
اما براى اين مساءله راه حل منطقى وجود دارد. راه حل منطقى يك راه حلى است كه همه ى وجدانهاى بيدار دنيا و همه ى كسانى كه به مفاهيم امروز دنيا معتقدند، ناچارند آن را قبول كنند و آن اين است كه ما يك سال و نيم قبل هم اين راه حل را گفتيم و دولت جمهورى اسلامى بارها در مجامع و در مذاكرات بين الدولى اين را تكرار كرده است . الان هم ما همان را مى گوييم و بر آن هم اصرار مى ورزيم ؛ راه حل نظر خواهى از خود مردم فلسطين ؛ همه ى كسانى كه از فلسطين آواره شده اند - البته آنهايى كه مايلند به سرزمين فلسطين و به خانه ى خودشان برگردند - اين يك امر منطقى است . اين كسانى كه در لبنان و در اردن و در كويت و در مصر و در بقيه ى كشورهاى عربى سرگردانند، اينها به كشور و به خانه ى خودشان ، به فلسطين خودشان برگردند؛ آنهايى كه مايلند؛ نمى گوييم كسى را به زور بياورند. و آن كسانى كه قبل از 1948 - كه تشكيل دولت جعلى اسرائيل است - در فلسطين بوده اند - چه مسلمانشان ، چه مسيحى شان ، چه يهودى شان - از اينها نظر خواهى بشود. اينها در يك نظر خواهى عمومى ، رژيم حاكم بر سرزمين فلسطين را تعيين كنند؛ اين دموكراسى است . چطور براى همه ى دنيا دموكراسى خوب است ، براى مردم فلسطين دموكراسى خوب نيست ؟ چطور همه ى مردم دنيا حق دارند كه در سرنوشت خود دخالت كنند، اما مردم فلسطين حق ندارند؟ هيچ كس شك ندارد رژيمى كه امروز در فلسطين سركار است ، يك رژيم است كه با زور، با حيله و ترفند و با فشار روى كار آمده است ؛ در اين كسى شك ندارد. صهيونيستها با مسالمت نيامده اند؛ مقدارى با حيله و ترفند و مقدارى با زور سلاح و فشار سر كار آمدند؛ لذا يك رژيم تحميلى است . خيلى خوب ، مردم فلسطين جمع بشوند، راءى بدهند، نوع رژيمى را كه در اين كشور بايد حاكم باشد، آن را انتخاب كنند؛ آن رژيم آن دولت تشكيل بشود، درباره ى آن كسانى كه بعد از 1948 به سرزمين فلسطين آمده اند، تصميم گيرى كند؛ هر چه تصميم گرفت . اگر تصميم گرفت بمانند، پس بمانند؛ اگر هم تصميم گرفت بروند، پس بروند. اين ، هم آراء مردم است ، هم دموكراسى است ، هم حقوق بشر است ، هم منطبق با منطق فعلى دنياست . اين راه حل . خب اين راه حل بايد اجرا بشود. غاصب كه با زبان خوش اين راه حل را قبول نمى كند، اينجاست كه همه ى اطراف قضيه بايد خودشان را مسؤ ول بدانند؛ هم دولتهاى عربى ، هم دولتهاى اسلامى ، هم ملتهاى مسلمان در همه ى دنيا، هم بخصوص ‍ خود ملت فلسطين و هم مجامع جهانى ؛ هر كدام مسؤ وليتى دارند، كه اصرار بورزند اين راه حل منطقى بايد تحقق پيدا كند و مى شود تحقق پيدا كند؛ بعضيها نگويند آقا چنين چيزى خواب و خيال است ، ممكن نيست ؛ نخير مى شود. كشورهاى درياى بالتيك بعد از بيش از چهل سال كه جزو شوروى سابق بودند؛ برگشتند و مستقل شدند. كشورهاى قفقاز بعضى در حدود صد سال قبل از اينكه شوروى تشكيل بشود در اختيار روسيه تزارى بودند؛ بعد برگشتند و مستقل شدند؛ الان قزاقستان ، آذربايجان ، گرجستان و بقيه ، مستقلند؛ خودشان هستند. پس اين ممكن است . اين جور نيست كه اين يك چيز نشدنى باشد؛ نخير شدنى است . (56)
آمريكا كه از محصولات غذايى و گندم ، به عنوان سلاح استفاده كرده است به ما مىگويد از نفت استفاده نكنيد.
من اين جور به نظرم مى رسد، از جمله ى كارهاى مهمى كه دولتهاى عرب مى توانند بكنند - آنهايى كه صادر كننده ى نفت اند - از نفت استفاده كنند. اين حرفى كه غربيها در دنيا به راه انداخته اند كه از سلاح نفت استفاده نكنيد، اين حرف ، حرف درستى نيست نفت مال ملتهاست ، بايد به سود خودشان از آن استفاده كنند. امريكاييها از گندم و از محصولات غذايى به عنوان سلاح استفاده كردند، در خيلى جاهاى دنيا هم مى كنند، چرا كشورهاى اسلامى و عربى اين حق را نداشته باشند يك ماه فقط يك ماه - بصورت نمادين ، به صورت سمبليك ، نفت را به همه ى كشورهايى كه با اسرائيل روابط حسنه دارند قطع كنند، امروز دنيا حركت را - حركت كارخانه ها را - روشنايى را، انرژى را - انرژى برق را - و حرارت ، را، اين سه عنصر اصلى زندگى خودش را از نفت ما دارد اگر نفت ما در اختيار آنها قرار نگيرد، حركت كارخانجات ، روشنايى و حرارت متوقف خواهد شد؛ مگر اين چيز كمى است ؟ دولتهاى عرب براى خاطر خودشان اين كار را بكنند. يك ماه ؛ نه اين كه دائم ؛ يك ماه به صورت نمادين به عنوان حمايت از مردم و ملت فلسطين اين كار را بكنند، دنيا تكان مى خورد؛ اين از كارهايى است كه مى توانند بكنند.
كار ديگرى كه مى توانند بكنند اين است كه تمام روابط و قراردادهاى سياسى و اقتصادى خودشان را با اين دولت صهيونيست قطع كنند؛ هيچ همكارى نكنند؛ ملتهاى عرب از اين خوشحال خواهند شد. ملتهاى عرب پشت سر آن دولتهايى قرار خواهند گرفت كه اين اقدام شجاعانه را بكند؛ واى به حال آن دولتى كه ملتش بفهمد كه اين از پشت سر با اسرائيل رابطه ى اطلاعاتى و امنيتى و اينها دارد. ملتها اين را مى خواهند. دولتهاى اسلامى هم موظفند؛ آنها هم وظيفه شان كم تر از دولتهاى عربى نيست ؛ چون اين قضيه قضيه ى عربى نيست اين قضيه فراتر از اينهاست ؛ يك قضيه ى انسانى است و اسلامى است . دولتهاى اسلامى هم هر كدام كه توانايى هاى نفتى و امثال آن را دارند، همين جور مى توانند عمل بكنند. اين كنفرانسى كه وزراى خارجه در مالزى داشتند، اين كنفرانس خوبى نبود. البته اظهار موضعى كردند؛ اظهار وجودى كردند، اما ضعيف بود؛ بايستى از اين قوى تر اينها اقدام مى كردند؛ اين همه دولت اسلامى ، اين همه كشور اسلامى ، برادران مسلمانشان آن جور گرفتار؛ بايد اينها اقدام قوى ترى مى كردند. (57)
يك ميليارد هزار تومان ، كمك به فلسطين .
همه ى ملتها هم مى توانند در اثر گذارى بر اين قضيه تاءثير داشته و در آن شركت داشته باشند. همه ى ملتهاى مسلمان مى توانند كمك كنند. كمك مالى به فلسطينى ها، مخصوص به دولتها نيست كه فلان دولت بگويد آقا، من ده ميليون دلار داده ام ، معلوم هم نيست كجا داده اند، چه جورى داده اند، به كى داده اند. امروز ملت فلسطين محتاج غذاست ، محتاج داروست ؛ ملت فلسطين گدا نيست ، آقاست ، اما زير سلطه ى دشمن است ؛ همه موظفند به او كمك كنند. فرض بفرماييد اگر همه ى دنياى اسلام - در كشور ما كشورهاى ديگر - هر فردى از افراد مردم فقط هزار تومان به مردم فلسطين كمك كند، ببينيد چه اتفاقى مى افتد. يك ميليارد هزار تومان ، چه تاءثيرى در مردم فلسطين و زندگى مردم فلسطين مى گذارد.
هر خانواده يى به عدد افراد خانواده ، هر كدام هزار تومان در اين كار خير سهيم بشوند ( حداقلش اين است ؛ هر كس هم خواست بيشتر بدهد، بيشتر بدهد.) و اين را به ملت فلسطين برسانند، وادار كنند. برايشان آذوقه ، دارو، امكانات ، هر چه كه براى ايستادگى و مقاومت لازم دارند، برايشان تهيه كنند و بفرستند؛ اين كار را ملتها مى توانند بكنند؛ ديگر احتياج نباشد كه فلان دولت بگويد من فلان قدر مى دهم ، حالا چقدر مى دهد، چه جور مى دهد آيا مى دهد يا نمى دهد، بعد هم مورد تهديد يك قدرتى قرار بگيرد. نه ، ملتها در اين جهت سهيم بشوند؛ با ملتها چه كار مى توانند بكنند در كشور ما اگر مردم ما دوست داشته باشند اين كار را بكنند، مى توانند همين هزار تومان ها را در همين مراكز امدادى مثل هلال احمر و كميته ى امداد و اين مجامع امدادى كه هست جمع كنند، يك ثروت مفصلى مى شود مى تواند يك كمكى به مردم فلسطين بكند. و بالاتر از كمك مادى ، كمك معنوى است ؛ چرا كه فلسطينيان احساس مى كنند كه دل ملتها با آنهاست . اين تظاهراتى كه اين روزها در دنياى اسلام و اتفاق افتاد خيلى با ارزش بود. اين حركتى كه امروز شما مى خواهيد بكنيد و تا ميدان فلسطين و مقابل سفارت فلسطين راهپيمايى كنيد، بسيار كار با ارزشى است ؛ اينها خيلى ارزش دارد، اينها خبرش منعكس مى شود، مردم مظلوم فلسطين احساس مى كنند كه ملتها پشت سر اينهايند. البته ملت ما كه بحمدالله در اين زمينه ها هيچ وقت كم نگذاشته است ؛ هر وقت كه براى اين قضيه فرا خوانده شده ، حضور پيدا كرده و اعلام موضع كرده است . (58)
 

 

سه بعد از عزت عاشورايى
اين سال ، سال عزت و افتخار حسينى اين عزت ، چگونه عزتى است ؟ اين افتخار، افتخار به چيست ؟ آن كسى كه حركت حسين بن على را بشناسد، او مى داند كه اين عزت ، چگونه عزتى است ؟ از سه بعد با سه ديدگاه ، اين نهضت عظيم حسينى را كه در تاريخ اين طور ماندگار شده است ، مى شود نگاه كرد؛ در هر سه بعد، آنچه كه بيش از همه چشم را خيره مى كند، احساس عزت و سر بلندى و افتخار است .
يك بعد، مبارزه ى حق در مقابل باطل مقتدر است كه امام حسين و حركت انقلابى و اصلاحى او چنين كرد. يك بعد ديگر، تجسم معنويت و اخلاق در نهضت حسين بن على است ؛ در اين نهضت عرصه ى مبارزه ى يى وجود دارد كه غير از جنبه ى اجتماعى و سياسى و حركت انقلابى و مبارزه ى علنى حق و باطل مى باشد و آن نفس و باطن انسانهاست . آن جايى كه ضعفها، طمعها، حقارتها، شهوتها و هواهاى نفسانى در وجود انسان ، او را از برداشتن گامهاى بلند باز مى دارد، يك صحنه ى جنگ است ؛ آن هم جنگى بسيار دشوارتر. آن جايى كه مردان و زنان مؤ من و فداكار پشت سر حسين بى على عليه السلام راه مى افتند؛ دنيا و مافيها، لذتها و زيباييهاى دنيا، در مقابل احساس وظيفه از چشم آنها مى افتد؛ انسانهايى كه معنويت مجسم و متبلور در باطنشان ، بر جنود شيطانى - همان جنود عقل و جنود جهلى كه در روايات ما هست - غلبه پيدا كرد و به عنوان يك عده انسان نمونه ، والا و بزرگ ، در تاريخ ماندگار شدند. بعد سوم كه بيشتر در بين مردم رايج است ، فجايع ، مصيبتها، غصه ها، غمها و خون دلهاى عاشورا است . ليكن در همين صحنه ى سوم ، باز هم عزت و افتخار هست . كسانى كه اهل نظر و فكر و تاءملند، بايد هر سه بعد را دنبال كنند.
در آن بعد اول كه امام حسين يك حركت انقلابى به راه انداخت ، مظهر عزت و افتخار بود. نقطه ى مقابل حسين بن على چه كسى بود؟ آن حكومت ظالم فاسد بدكاره يى بود كه يعمل فى عبادالله بالاثم و العدوان (59). نمودار اصلى اين بود كه در جامعه يى كه زير قدرت او بود، با بندگان خدا و انسانها با ستم ، عدوان ، غرور، تكبر، خودخواهى و خود پرستى رفتار مى كرد؛ اين خصوصيت عمده ى آن حكومت بود. چيزى كه برايشان مطرح نبود، معنويت و رعايت حقوق انسانها بود. حكومت اسلامى را به همان حكومت طاغوتى كه قبل از اسلام و در دورانهاى مختلف در دنيا وجود داشته است ، تبديل كرده بودند. در صورتى كه بارزترين خصيصه ى نظام اسلامى ، حكومت است ؛ برجسته ترين بخشهاى آن جامعه ى ايده آلى كه اسلام مى خواهد ترتيب بدهد، شكل و نوع حكومت و رفتار حاكم است .
به تعبير بزرگان آن روز، امامت را به سلطنت تبديل كرده بودند. امامت يعنى پيشوايى قافله ى دين و دنيا؛ در قافله يى كه همه به يك سمت و هدف والايى در حركتند، يك نفر بقيه را راهنمايى مى كند و اگر كسى گم شود، دست او را مى گيرد و برمى گرداند؛ اگر كسى خسته شود، او را به ادامه ى راه تشويق مى كند؛ اگر كسى پايش مجروح شود، پاى او را مى بندد و كمك معنوى و مادى به همه ى مى رساند؛ اين در اصطلاح اسلامى اسمش امام - امام هدايت است ؛ و سلطنت نقطه ى مقابل اين است . سلطنت به معناى پادشاهى موروثى ، فقط يك نوع از سلطنت است . لذا بعضى سلاطين در دنيا هستند كه اسمشان سلطان نيست ، اما باطنشان تسلط و زورگويى بر انسانهاست . هر كس و در هر دوره يى از تاريخ - اسم او هر چه مى خواهد باشد - وقتى به ملت خود يا به ملتهاى ديگر زور بگويد، اين سلطنت است . اين كه رئيس جمهور يك دولتى - كه در همه ى زمانهاى مستكبر بوده اند و امروز مظهر آن امريكاست - به خود حق بدهد كه بدون هيچ استحقاق اخلاقى ، علمى و حقوقى ، منافع خود و كمپانيهاى پشتيبان خود را بر منافع ميليونها انسان ترجيح دهد و براى ملتهاى دنيا تكليف معين كند، اين سلطنت است ؛ حالا اسمش سلطان باشد يا نباشد.
در دوران امام حسين ، امامت اسلامى را به چنين چيزى تبديل كرده بودند، يعمل فى عباد الله بلاثم و العدوان . امام حسين در مقابل چنين وضعيتى مبارزه مى كرد؛ مبارزه ى او بيان كردن ، روشنگرى ، هدايت و مشخص كردن مرز بين حق و باطل - چه در زمان يزيد و چه قبل از او - بود. منتها آنچه در زمان يزيد پيش آمد و اضافه شد، اين بود كه آن پيشواى ظلم و گمراهى و ضلالت ، توقع داشت كه اين امام هدايت پاى حكومت او را امضاء كند؛ بيعت يعنى اين . مى خواست امام حسين را مجبور كند به جاى اين كه مردم را ارشاد و هدايت و گمراهى آن حكومت ظالم را براى آنان تشريح كند، بيايد حكومت آن ظالم را امضا و تاءييد هم بكند؛ قيام امام حسين از اين جا شروع شد. اگر چنين توقع بيجا و ابلهانه يى از سوى حكومت يزيد نمى شد، ممكن بود امام حسين همچون زمان معاويه و ائمه ى بزرگوار بعد از خود، پرچم هدايت را بر مى افراشت ؛ مردم را ارشاد و هدايت مى كرد و حقايق را مى گفت . منتها او بر اثر جهالت و تكبر و دورى از همه ى فضايل و معنويات انسانى يك قدم بالاتر گذاشت و توقع كرد كه امام حسين پاى اين سيه نامه ى تبديل امامت اسلامى به سلطنت ظاغوتى و امضاء كند؛ يعنى بيعت كند. امام حسين فرمود كه مثلى لا يبايع مثله (60)؛ حسين چنين امضايى را نمى كند؛ امام حسين بايد تا ابد به عنوان پرچم حق باقى بماند؛ پرچم حق نمى تواند و صف باطل قرار گيرد و رنگ باطل را بپذيرد. اين بود كه امام حسين فرمود: هيهات منا الذله . حركت امام حسين ، حركت عزت بود؛ يعنى عزت حق ، عزت دين ، عزت امامت و عزت آن راهى كه پيغمبر ارائه كرده بود. امام حسين مظهر عزت بود و چون ايستاد، پس مايه ى فخر و مباهات هم بود. اين عزت و افتخار حسينى است ؛ يك وقت كسى حرفى را مى زند، حرف را زده و مقصود را گفته است ، اما پاى آن حرف نمى ايستد و عقب نشينى مى كند؛ اين ديگر نمى تواند افتخار كند. افتخار متعلق به آن انسان ، ملت و جماعتى است كه پاى حرفشان بايستند و نگذارند پرچمى را كه آنها بلند كرده اند، طوفانها از بين ببرد و بخواباند. امام حسين اين پرچم محكم نگه داشت و تا پاى شهادت عزيزان و اسارت حرم شريفش ايستاد. عزت و افتخار در بعد يك حركت انقلابى اين است .