مبانى تربيتى - عرفانى

سيد محمد شفيع مازندرانى

- ۳ -


8- كردار و عمل  
كردار و رفتار مناسب تربيتى ، مى تواند در تربيت مورد نظر او مؤ ثر باشد ؛زيرا تاءثير متقابلى ميان رفتار و روحيات او وجود دارد(311) بدين معنى كه هر يك از افعال و آثار روح و بدن در يگديگر تاءثير دارند. (312)
9- رحيات و خلقيات  
در باب تربيت آدمى ،گاهى از روحيات و خلقيات سرشتى او مى توان بهره جست (313)؛زيرا به هر سويى كه عقربه استعداد،وى متمايل است ،تربيت وى به همان سو زودتر به نتيجه مى رسد.
10- تاءثير غذا  
غذا اهم از حلال يا حرام ، علاوه بر آنكه در پيدايش زمينه هاى مناسب تربيتى موثر است ، تاثير آن در تسريع فعليت تربيت بر كسى پوشيده نيست و اهميت آن تا آنجاست كه در باب فلسفه تاسيس حكومت اسلامى بايد بدين حقيقت انديشيد كه جلوى ( حرامخوارى ) هل در جامعه گرفته شود. (314) و ما وقتى كه قدرت به دست آورديم نه تنها سياست ،اقتصاد و اداره كشور را در درست كنيم بلكه حرامخوارى و دروغپردازها را شلاق مى زنيم و به كيفر مى رسانيم . (315)
11-آزادى انسان در برابر زمينه هاى تربيتى  
هر يك از اين عوامل زمينه ساز در حد فراهم آوردن زمينه و استعداد مى توانند آدمى را تحت تاثير خويش قرار دهند و نمى توانند اراده آدمى را در راستاى تحقق مقتضيات خلاف خويش ، سلب كنند تا آدمى مجبور شود فقط در آن سو به پيش برود؛ يعنى منافاتى با اراده آدمى ندارند و معناى حديث معروف ( الناس معادن كمعادن الذهب و الفضة ) (316) همين است .
همچنين منظور از حديث (الشقى شقى فى بطن امه و السعيد سعيد فى بطن امه ) (317) نيز گوياى وجود زمينه روى آوردن به شقاوت و سعادت در سرشت انسان است كه مى توان بر ضد آن قيام كرد وآن زمينه را از راه (روشهاى تربيتى مطلوب ) تضعيف كرد. (318) و يا تقويت نمود.(319)
12- تحول پذيرى انسان  
طبيعت اخلاقى انسان قابل دگرگونى است . (320) و قابل توجه است كه :
1- بشر تا آخر عمر خود نيازمند به آموزش و پرورش است . (321)
2- ميان زندگى عملى و افكار او ارتباط و تاءثير متقابل برقرار است ، چنانكه هر يك از ملكات نفسانى ،خلقيات و حالات باطنى آدمى ، در كردار و رفتار او تاءثير دارند ،كردار و عمل ظاهرى او نيز در اوج و باطن و روحيات و خلقيات وى موثرند. (322)
3- صحت و سلامتى يا ضعف و بيمارى بدنى نيز در روح و باطن آدمى تاثير دارد. (323)
4- همه گونه خلق و خوى انسان قابل تحول اند و در پرتو تربيت مى توان آنها را به ضد آنها مبدل ساخت . (324) (از راههايى صحيح مى توان اخلاق نامناسب را از روح خويش زايل و اخلاق شايسته را در آن شكوفا ساخت )
5- انسان در عالم ملكوت دارى صور گوناگونى است . اين صور به ملكات نفسانى او مربوط مى شوند. اگر آدمى در طريق شيطان گام بردارد،داراى ملكات باطله (رذيله ) و اگر در صراط دين قدم نهد داراى ملكات فاضله خواهد شد (325) و ترديدى نيست كه كردار شايسته بويژه عبادت ، در شكوفايى فطرت ، مؤ ثر است . (326)
كوتاه سخن آنكه :چنانكه در باب تاثير تربيت خاطرنشان گرديد،سيماى باطن انسان در آغاز، دارى شكلى خاص و فعليت يافته اى نيست و رشد و شكوفايى نهفته هاى بالقوه انسان به رفع موانع و وجود عوامل رشد بستگى دارد (327)
6- مساله (توبه ) در اسلام ،گوياى اين حقيقت است كه آدمى بدين آسانى حالت تربيت پذيرى را از دست نمى دهد. (328)
و به عبارت ديگر: صفحه قلبمان كه همه چيز درش نقش مى شود كه همان صورت نامه اعمال است (329)؛زيرا ميان ظاهر و باطن (روح و بدن ) ارتباط طبيعى است كه آثار هر كدام در ديگرى ، تاءثير شگرفى دارد (330)
شيخ عارف كامل (شاه آبادى )معتقد بود كه مادامى كه انسان با زبان ذكر مى گويد به باطن ،خود،مدد مى رساند تا زبان باطن نيز گشوده شود و پس از آن از باطن به ظاهر (زبان ) وى مدد مى رسد و اگر مدتى به اذكار و ادعيه بپردازد،اين مساله براى ادعاى او مى شود (331) همچنين حالت بدن از صحت و سلامتى و بيمارى در روح آدمى موثر است و عكس آن نيز صادق است و روحيات و خلقيات آدمى در اعمال و كردار انسان نمودار مى گردد و چنانكه كردار نيك و شر آدمى نيز در نفس او اثر مخصوص به خود را مى بخشد.(332)
نتيجه : 
نفس انسان خو پذير است انسان همواره قابلت تربيت را داراست و روحيه تربيت پذيرى و تاءثير يابى او هيچ گاه به طور كلى از بين نمى رود. بر اين اساس آدمى تا آخر عمر،نيازمند به تربيت است و از حيث پرورش احساس مذهبى انسان كافر و به دور از عقايد و جهان بينى اصيل الهى نيز قابليت هدايت را دارد (333) و راه توبه و راهيابى او به پيشگاه نور ،همواره باز است و ياس از جنود شيطان مى باشد (334)
در اين فصل نيز ابياتى از ديوان امام خمينى انتخاب شده است كه جهت بصيرت دقيقتر مفاهيم و مباحث اين گفتار،در ذيل مى آيد:
فاطى ! به سوى دوست سفر بايد كرد
از خويشتن خويش گذر بايد كرد
هر معرفتى كه بوى هستى تو داد
ديوى است به ره ،از آن حذر بايد كرد (335)
از هستى خويشتن رها بايد شد
از ديو خودى خود جدا بايد شد
آن كسى كه به شيطان درون سرگرم است
كى راهى راه انبيا خواهد شد (336)
هان اى عزير فصل جوانى بهوش باش
در پيرى از تو هيچ نبايد به غير خواب (337)
هر كس از گنهش پوزش و بخشش طلبد
دوست در طاعت من غافر و تواب من است (338)
خود بينى و خودخواهى و خود كامگى نفس
جان را چو روان كرده زمينگير و دگر هيچ
در بارگه دوست نبرديم و نديديم
جز نامه سربسته به تقصير و دگر هيچ (339)
تا چند ز دست خويش فرياد كنم
از كرده خود كجا روم داد كنم (340)
طاعات مرا گناه بايد شمرى
پس از گنه خويش چسان ياد كنم (341)
مستان مقام را به پشيزى نمى خرند
گو خسرو زمانه و يا كيقباد باش
فرزند دلپذير خرابات گر شدى
بگذار ملك قيصر و كسرى به باد باش (342)
از آن دمى كه دل از خويشتن فرو بستم
طريق عشق به بتخانه روانه نمود (343)
گر بر سر كوى تو نباشم چكنم
گر واله روى تو نباشم چكنم
اى جان به تار موى تو اسير
گر بسته موى تو نباشم چكنم (344)
فصل هفتم :عوامل و مراكز تربيتى 
عوامل و مراكز مهم تربيتى ،بى شمارند كه در اينجا به ذكر برخى از آنها مى پردازيم .
قابل ذكر است كه عطف توجه ،به اين عوامل و مراكز بر اساسى اهميتى است كه امام راحل (س ) در ديدگاه تربيتى خود براى آنها، قايل بوده اند كه عبارتند از:
1- وحى و مكتب انبيا  
- قرآن (آشنايى و عمل به قرآن )
- حوزه هاى علميه (علوم حوزوى و آشنايى با علوم اسلامى )
2- عبادت  
- مسجد و نماز (نماز شب و نماز جمعه )
- حج
3- معلم  
4- مراكز فرهنگى  
الف - كودكستان ،دبستان ، راهنمايى و دبيرستان و...
ب - دانشگاه .
5- زن  
- (همسر و مادر)
6- رسانه هاى جمعى .
7- مجلس شوراى اسلامى .
8- جلسات عزادارى
- (محافل ذكر)
9- زندان
- (مركز باز پرورى و باز سازى انسانها و ندامتگاهها)
10- انتظار فرج
توضيح و تبيين 
1- وحى و كتب انبيا  
انسان سازى و تربيت وظيفه نهايى انبيا و اولياى خداست (345)،زيرا موضوع علم انبيا تربيت انسان مى باشد (346). و در اين باره توجه به اين نكته ضرورى است كه :تربيت انسان توسط انبيا پيرو تربيت تكوينى پروردگار متعال است كه با دست طبيعت انجام مى پذيرد، زيرا ربوبيت به دو گونه است :
م - ربوبيت عام
- ربوبيت خاص
اولى كه همه موجودات را شامل مى شود به امر خدا با دست طبيعت در عالم طبيعت صورت مى گيرد و همه موجودات همواره از نقص به كمال و از قوه به فعل متحول مى شوند و انسان نيز تا سر حد حيوان از اين قانون برخوردار است ، ولى از آن به بعد به ربوبيت تشريعى و مكاتب انبيا نيازمند است . تا راه سعادت را برگزيند و به شقاوت نگراند (347) و ترديدى نيست كه بعثت ،پديد آورنده تحول علمى ، عرفانى در زندگى انسانهاست (348)
قرآن : 
اسلام مترقى ترين مكتب تربيتى است و قرآن آن كتاب انسان سازى است (349)قرآن كتاب تربيت انسانهاست (350). و در واقع از طريق قران كه حبل الهى است رابطه معنوى ميان انسان و مربى او پيدا مى شود (351). آرمان اصلى وحى الهى از جمله قرآن ، اين است كه براى بشر معرفت و عرفان لازم نيست به خدا ايجاد مى كند،و اين حقيقت در راءس همه امور قرار دارد (352). و در قرآن كريم ،مركز و منبع همه عرفان است و نيز منشاء همه (معرفت ) هاست . گرچه فهم آن مشكل است . (353)
و بهره بردارى از آن پس از رفع حجابها است (354) (چنانكه در فصل ديدگاه اخلاقى عرفانى امام - سلام الله عليه - توضيح داديم ).
قرآن جهت استحلاض آدمى از زندان طبيعت و نجات انسان از مرتبه حيوانيت و ارتقاى او به اوج كمال ،قوت و انسانيت نازل گشته است بر اين اساس همواره انسان را به تهذيب نفس و تطهير باطن دعوت مى كنند و در جهت تحصيل سعادت ، راه مى نمايد. (355)و منظور اصلى (و من يخرج من بيته مهاجر الى الله ) همين نكته است (356)
- حوزه هاى علميه (روحانيت )  
يكى از مراكز مهم تربيت انسانها حوزه هاى علوم دينى مى باشند ؛زيرا:
1- مراكز دينى :عالمان صالح تربيت مى كند زيرا كوشش انبيا و ايده بعثت در تمام قرنها تربيت انسان است . (357)
2- عالمان انسانهاى صالح و جامع را تربيت مى كنند زيرا تحصيل همراه تهذيب - مى تواند ما را به حيات انسانى برساند و مى تواند كشور ما را از وابستگى ها نجات بدهد. (358) ما روحانيون با دانشگاهيها يك مسير داريم . (359)
3- )عالمان صالح در برابر تهاجم فرهنگى بيگانگان و در جهت تربيت نسل بشر در تلاش اند لذا) اسلام بدون روحانيت مثل كشور بدون طبيب است . (360)
4- فرهنگ صحيح و دستور العملهاى تربيتى صحيح را نيز بايد در حوزه هاى دينى جويا شد؛ زيرا اينان وارثان مكتب انبيايند. (361)
5- مساءله مهم و اصلى حوزه ها اشتغال به تحصيل علوم رايج اسلامى خصوصا فقه و مبادى آن است و خصوصا فقه به طريقه سلف صالح و بزرگان مشايخ همچون (شيخ الطائفه ،صاحب جواهر و شيخ انصارى - رضوان الله تعالى عليهم - )فقه به طريقه مورث از فقها اسلام را حفظ مى كند. (362)
6- اسلام با فقه مانده است . (363) و ترديدى نيست كه اسلام نيز مترقى ترين مكتبها تربيت است . (364)
7- حوزه و روحانيت بايد نبض تفكر و نياز آينده جامعه را هميشه در دست داشته باشند و همواره چند قدم جلوتر از حوادث ، مهياى عكس العمل مناسب باشند. (365) مجتهد بايد به مسائل زمان خود احاطه داشته باشد،براى مردم و جوانان حتى عوام هم قابل قبول نيست كه مرجع و مجتهدش بگويد من در مسائل سياسى اظهار نظر نمى كنم . (366)
8- موفقيتهاى روحانيت و نفوذ آنان در جوامع اسلامى در ارزش عملى و زهد آنان است امروز هم اين ارزشها نه تنها نبايد به فراموشى سپرده شود كه بايد بيشتر از گذشته به آن پرداخت و هيچ چيزى به زشتى دنياگرايى روحانيت نيست و هيچ وسيله اى هم نمى تواند بدتر از دنياگرايى ،روحانيت را آلوده كند چه بسا دوستان نادان يا دشمنان دانا و بخواهند با دلسوزيهاى بى مورد، مسير زهد گرايى آنان را منصرف سازد (367) به هر حال ، خصوصيات بزرگى چون قناعت و شجاعت و صبر و زهد و طلب علم و عدم وابستگى به قدرت ها و مهمتر از همه احساس مسووليت در برابر توده ها،روحانيت را زنده ،و پايدار و محبوب ساخته است . منشور روحانيت ) (368)
9- اگر فقهاى عزيز نبودند معلوم نبود،امروز چه علومى به عنوان علوم قران اسلام و اهل بيت (عليه السلام ) به خورد توده ها داده بودند. (369)
2- عبادت 
مسجد و نماز 
ديگر از مراكز مهم تربيتى (مسجد )است مسجد مظهر نماز، ذكر و ياد خدا مى باشد بالاترين فريضه و كارخانه انسان سازى (تربيت انسان ) نماز است نماز براى اصلاح و تربيت نفس ، تاثير بسزايى دارد (370). حتى (وضو )آدمى را از شر نفس و دام شيطان حفظ مى كند (371)(در احاديث تاكيد شده كه هميشه با وضو باشيد.
امام - سلام الله عليه - علاوه بر سفارش اكيد به نماز،پيرامون ، مداومت رفتن به مسجد نيز همواره رهنمودها داده اند از جمله :
1- مساجد، سنگرهاى اسلام و محراب ، محل حرب است (372)
2- در صدر اسلام ،مسجد مراكز تبليغ احكام سياسى اسلام بود (373)
3- با خطبه هاى نماز جمعه لشكر (تهيج ) مى شد و سپاهان از مسجد به ميدان جنگ مى رفتند و كسى كه از مسجد به ميدان جنگ مى رود فقط از خدا مى ترسد از كشته شدن ، فقر و آوارگى ،باكى ندارد و چنين سپاهى ،فاتح و پيروز است . (374)
حج  
(حج نيز يكى از مراكز تربيتى و يكى از عوامل مهم تربيت انسان است از آنجا كه در اين مناسك عجيب از اول احرام و تلبيه تا آخر مناسك ،اشاراتى عرفانى و روحانى است .... لبيكهاى مكرر از كسانى حقيقت دارد كه نداى حق را به گوش جان شنيده و به دعوت الله تعالى ،پاسخ مثبت مى دهند،و مساءله ،مساءله حضور در محضر است و مشاهده جمال محبوب گويى گوينده از خود در اين محضر بيخود شده و جواب دعوت را تكرار مى كند و دنباله آن سلب شريك به طور مطلق مى نمايد. (375)
البته مراتب معنوى و تاثيرات تربيتى حج كه سرمايه حيات جاودانه است و انسان را به افق توحيد و تنريه نزديك مى نمايد،حاصل نخواهد شد مگر آنكه دستورات عبادى حج به طور مطلق و شايسته ،مو به مو عمل شود (376)
( حج ) به عنوان يك نيروى بزرگ و قدرت جهانى ،خودنمايى كردن و شوراندن مسلمانان عليه قدرت وابسته است حج كانون معارف الهى است كه از آن محتواى سياست اسلام را در تمام زواياى زندگى بايد جستجو نمود.
(حج )پيام آور و ايجاد و بناى جامعه اى به دور از رذايل مادى و معنوى است (حج )تجلى و تكرار همه صحنه هاى عشق آفرين مناسك زندگى و از آنجا كه جامعه امت اسلامى از هر نژاد و مليتى بايد ابراهيمى شود تا به خيل امت محمد (صلى الله عليه و آله ) پيوند خورد و يكى گردد و يد واحد شود،حج تنظيم تمرين و تشكل اين زندگى توحيدى است . (377)
3- معلم  
امام - سلام الله عليه - درباره معلم و نقش سازنده وى در تربيت انسان ،اين چنين رهنمود مى داد.
1- اصلاح و افساد جامعه ، در گرو نحو تربيت معلمين است . (378)
2- نونهالان امانتهايى هستند در دست معلمان . (379)
3- معلم امانتدارى است كه انسان ،امانت اوست . (380)
4- معلمان بايد به تعاليم الهى بچه ها را تربيت كنند و نه ، با تعاليم و تربيت شيطانى . (381)
5- تربيت هنگامى سودمند است كه (اسم رب )باشد (382) و آگاه باشيد كه تربيتهاى غربى ،آدمى را از انسانيت خلع مى كند (383) گرچه استعمارگران ،بر اساس اهداف شوم خود فرهنگ بيگانه را در ميان مسلمانان رواج داده اند و مردم را غربزده كرده اند (384) ولى ما مكلف هستيم كه اسلام را حفظ كنيم ،اين مساءله را از نماز و روزه واجب تر است . (385)
6- منشاء تمام بدبختيها ،اساتيد غير متعهد و وابسته اند. (386)
7- نقش معلم در جامعه نقش انبياست ولى از معلمان غربزده بايد حذر كرد (387)
8- تمام انبيا معلم اند و تمام بشر دانشجو (388) و همه جهان مدرسه است و معلمين راستين آن انبيا اوليا هستند. (389)
9- شغل معلم اخراج انسانها از ظلمت به نور است . (390)
4- مراكز فرهنگى  
الف - (كودكستان ،دبستان ،راهنمايى ،دبيرستان و...) 
مدرسه بايد مركز تربيت صحيح باشد. (391) زيرا اصلاح دانشگاه زمانى آسان است كه فرزندانمان را از دوران دانش آموزى زير نظر بگيريم تا خوب تربيت شوند. (392)
دانش مفيد نيست بايد با تعهد همراه باشد و در آن صورت است كه دانشجو مى تواند به جايى برسد و پيش خدا آبرومند باشد. (393) و آموزش و پرورش هنگامى سودمند است كه داراى ايمان به خدا و معنويت باشد. (394)
ب : دانشگاه  
نقش حياتى دانشگاه و ابعاد و مسائل مربوط بدان را نبايد از نظر دور داشت و بايد:
1- دانشگاه بايد مركز تربيت صحيح باشد (395) زيرا دانشگاه مركز تعيين سعادت و شقاوت ملت است . (396) و اگر دانشگاه اصلاح شود،كشور اصلاح مى شود (397)
2- براى اسلام كردن دانشگاه بايد تلاش و جديت كرد (398) و بايد در دانشگاه علوم معنوى و هم تدريس شود. (399). بايد دانست كه مسووليت دانشگاه سنگين تر و حساستر از ساير قسمتهاست . (400)
3- ضرر عالم بدون تهذيب ،بيشتر از جاهل بدون دانش است (401) و ترديدى نيست كه علم در دل انسان فاسد،زيباتر از نادانى است (402)
آرى ،دانشگاه مركز همه چيز است حتى تشكيل دولت و بايد دانشگاه اسلامى شود تا براى كشور مفيد گردد. (403) و مى دانيم كه دانش تنها فايده اى
ندارد و بايد با تعهد همراه باشد در آن صورت مى توان مفيد واقع شود در پيش خدا آبرومند باشد.
4- دانشگاهها،نه تنها مراكزى براى تهذيب و تعليم جوانان مى باشد بلكه لازم است تا جوانان به گونه اى تربيت شوند كه از خارج بريده و مستقل در راه اسلام و كشورشان خدمت كنند (404) يعنى همه رشته هاى علمى و تخصصى و هم تهذيب اخلاق و هم عمل و پايبندى بدان را تقويت كنند. (405)
5- دانشگاه بايد متحول شود(406) و به خدا روى آورد به معنويت بپردازد و درسها را براى خدا بخواند (407) زيرا ملاك ارزش در لسان انبيا و اولياء علم و تقواست . (408)
6- ترقى مملكت به دانشگاه است . (409)
وحدت فيضيه و دانشگاه  
امام - سلام الله عليه - همواره از وحدت حوزه و دانشگاه واتحاد ويكرنگى ميان دو قشر تحصيل كرده ياد مى كرد رهنمودها مى داد از توطئه ها مى گفت و از سرانجام هشدار مى داد،از جمله :
1- دشمنهاى كشورهاى اسلامى ،مدتهاى طولانى سعى كردند تا بين دو قشر روحانى و دانشجو اختلاف و شكاف ايجاد كنند و كسانى كه قبله شان شرق يا غرب است تلاش مى كنند تا دانشگاه و فيضيه با هم مرتبط نباشند.(410)
2- استقلال كشور بستگى به نوع تربيت دانشگاه از طريق دانشگاه مى توان ملتى را اصلاح كرد يا به تباهى كشيد (411) و تضعيف روحانيت توطئه اى براى غارت و وابسته كردن ماست . (412)
3- دانشگاهها در سراسر دنيا ،در خدمت ابر قدرتها هستند و ما مى خواهيم كه اين چنين نباشد اين دو مركز بايد با هم باشند و علم و عمل را به منزله دو بال بدانند (413) و مسائلشان را با يگديگر مبادله كنند (414)
دانشگاه را بايد رو به خدا و معنويت ببريد و همه درسها هم خوانده بشود. (415)
5- زن  
يكى از عوامل مهم تربيت انسان (زن ) است زن در سيماى يك همسر، در سيماى يك مادر و در سيماى يك مسلمان متعهد و بيدار،نقش بنيادينى در تربيت افراد جامعه دارد براين اساس ،امام - سلام الله عليه - همواره از نقش زن ياد مى كردند،از جمله :
1- زن ،انسان ساز است . (416)
2- نقش زنان ، در عالم از ويژگيهاى خاصى برخوردار است صلاح و فساد يك جامعه از صلاح و فساد در آن جامعه سرچشمه مى گيرد. زن يكتا موجودى است كه مى تواند از دامن خود افرادى به جامعه تحويل دهد كه از بركاتشان يك جامعه بلكه ، جامعه ها به استقامت و ارزشهاى والاى انسانى كشيده شوند مى تواند به عكس آن باشد. (417)
3- ما بايد به زنان خويش افتخار كنيم (418) زيرا كه بانوان مربى مردان اند. (419)
4- خانمها شرف مادرى و مسووليت فرزندان ، دارند. (420)
5- خدمت مادر با جامعه از خدمت معلم بلكه از خدمت همه كس بالاتر است و انبيا مى خواستند بانوان جامعه را تربيت كنند (421)
امام - سلام الله عليه - همواره خاطرنشان مى كرد كه : حضور زن مردم در جامعه اسلامى ما ،اميد بخش است (422) بانوان ايران در اين نهضت و انقلاب ،سهم بيشترى از مردان دارند. (423)
6- خانمها بايد روى آن علت عمومى ،كارهاى سياسى - اجتماعى را انجام دهند همراهى و شركت فعالانه زنان در نهضت ، پيروزى اسلام را بيمه كرد. (424)
6- رسانه هاى جمعى  
نقش تربيتى رسانه ها، مورد توجه دقيق حضرت امام - سلام الله عليه - بود بر اين اساس مى فرمود:
1- رسانه ها مربى يك جامعه هستند. (425)
2- ما بايد نشرياتمان مفيد باشد و اخلاق جامعه را اصلاح كنيم . (426)
3- اگر مى خواهيد كشور اسلامى باشد، بايد مطبوعاتش اسلامى باشد. (427)
4- مطبوعات بايد در خدمت خواسته مردم يعنى اسلام باشد (428) رسالت خطير رسانه هاى گروهى ،حفظ آرامش كشور است . (429)
5- رسانه هاى گروهى بايد حامل پيام ملت و اسلام باشند و اگر رسانه هاى گروهى اصلاح شوند، جامعه اصلاح مى شود. (430)
6- تلويزيون بايد نگاه تعليمات اسلام و مربى جامعه باشد. (431) زيرا صلاح و فساد امور به دست راديو و تلويزيون است (432) و راديو و تلويزيون بايد دانشگاهى عمومى براى هدايت و تربيت مردم باشد. (433) و البته امروز نقش راديو و تلويزيون از همه دستگاهها برتر است . (434)
7- سينما يكى از مظاهر تمدن است كه بايد در خدمت جامعه در خدمت تربيت ملت باشد و ما با مراكز فحشا و فساد مخالفيم نه با تمدن و مظاهر آن . (435)
7- مجلس شوارى اسلامى  
صلاح و فساد كشور به دست مجلس است موقعيت مجلس و نقش آن همانند صنايع مادر و نقش آن در پيشرفت كشور است يعنى مجلس مصدر همه امور است و همه قوانين از طريق آن بايد بر اساس اسلام و قرآن تصويب و اجرا گردد بر اين اساس ،مجلس بايد معلم باشد. (436)
8- جلسات عزادارى  
به جلسات عزادارى بايد اهتمام ويژه اى داشت زيرا:
1- ما هر چه داريم از (محرم )است و بايد به عمق تاءثير آن در عالم توجه داشت (437) و ما با همين مجالس عزا و گريه ها،قدرت 2500 ساله را شكستيم . (438)
2- مساله كربلا در راءس مسائل سياسى است بايد زنده بماند و بايد بعد سياسى كربلا در براى مردم بيان كرد و سيد الشهداء به حسب روايات ما و به حسب عقايد ما از آن وقتى كه از مدينه حركت كرد، مى دانست كه چه مى كند و مى دانست كه شهيد مى شود حتى قبل از تولد و از طريق جبرئيل اين مساءله به رسول خدا اطلاع داده بودند. (439)
3- (محرم )فرياد مظلوم بر سر ظالم است اين پرخاش و فرياد بايد زنده بماند و بركاتش امروز در جنگ با يزيديان زمان ،واضح ملموس است .(440)
4- مجالس عزا و سوگوارى ،مجالس تبليغ اسلام است . (441)
5- حضرت زينب - سلام الله عليها - كه درباره مصيبت وارده بر او گفته شد تصغر عند المصائب ، بنى اميه را آنچنان تحقير كرد كه در عمر خود چنين تحقير نشده بود. (442)
( سيد الشهداء - سلام الله عليه - با چند نفر از اصحاب ، چند نفر از ارحامشان ،از مخدراتشان قيام كردند؛ چون قيام (لله ) بود، اساس سلطنت آن خبيث را به هم شكستند... اساس سلطنت را شكستند،اساس سلطنتى كه مى خواست اسلام را به صورت سلطنت طاغوتى در آورد. (443)
امام حسين - سلام الله عليه - هم در جنگ با يزيد شكست خورد و كشته شد...شكست ظاهرى و پيروزى واقعى بود. (444)... كشته شد و زنده كرد يك عالمى را (445) و حتى انقلاب اسلامى ايران پرتوى از عاشورا و انقلاب عظيم الى آن است . (446)
قتل سيد الشهداء بنى اميه را تا ابد شكست داد.(447) ( و) با اين كشته شدن مكتب را زنده كرد (448) و اين كلمه ( يوم كل عاشورا و كل ارض كربلا ) يك كلمه بزرگى است ... يعنى : همه جا بايد اين طور باشد همه روز هم بايد اين طور باشد ). (449)
امام امت (س ) همواره خاطرنشان كرده ، مى فرمود:
(هر چه داريم از (محرم ) است و البته بايد به عمق تاءثير آن در عالم - جهان ) توجه داشت . (450) و ما بايد با همين مجالس عزادارى و گريه ها،قدرت دو هزار و پانصد ساله را شكستم (451) مساءله كربلا كه خودش در راءس مسائل سياسى هست ، بايد زنده بماند..)(452)
شد بيمه ،فتح عشق ز الطاف ثار تو
جانها دميد بر تن اسلام ،كار تو
بتهاى روزگار شكست از قيامتت
شيطان شكست از دم رمى جمار تو
آرى ،بى جهت نيست كه در جهان امروز،جهت شناسايى انقلاب اسلامى ايران ، مطالعاتى پيرامون حماسه عاشورا صورت مى گيرد.
(پرفسور،هانيتر هالم )، متخصص در تاريخ اسلام و استاد دانشگاه دومنكين ،يكى از شركت كنندگان در گنگره شيخ مفيد در قم (1372) مى گفت : كتاب ولايت فقيه امام راحل (س ) يكى از متون دروس ‍ تمام رشته هاى اسلام شناسى بسيارى از كشورهاى اروپايى و آمريكايى است .
وى همچنين مى گفت :براى شناخت انقلاب اسلامى ايران ،مطالعات جدى ترى درباره واقعه كربلا شروه شده است . (453) و...(454) تربيت شوند. (455)
10- انتظار اسلامى  
يكى از عوامل مهم تربيت جامعه (مساءله انتظار موعود اسلام ) است بايد مردم جهان را در حد توان تربيت كرد تا شايستگى همكارى و همراهى با امام معصوم (عليه السلام ) را پيدا كنند تا زمينه ظهور او فراهم شود،گرچه :
1- گروهى انتظار را در اين مى دانند كه مهيا باشند امر به معروف و نهى از منكر در حد محدود را انجام مى دهند و بيش از اين ،احساس تكليف نمى كنند.
2- گروهى دست به كارى نمى زنند تا جهان پر از ظلم شود تا امام ظهور كند.
3- گروهى مردم را به ارتكاب فسق و فجور ظلم دعوت كرده و خود نيز بدان مى پردازند تا گناه جهان را فراگيرد تا امام زمان ظهور كند!
4- گروهى نيز بر اين باورند كه هر حكومتى قبل از حكومت موعود اسلام تاسيس شود باطل است و هر علمى كه بر پا شود سرنگون خواهد شد.
5- نظر اسلامى (و صحيح ) انتظاراست كه ما بايد با همت تلاش ، تعبد تقوا پيشگى و اجراى كامل امر به معروف و نهى از منكر و دعوت جهان به پيراستگى و تاسيس حكومت حق و عدل در جامعه ،مردم را تربيت كنيم و زمينه ظهور آن منجى بزرگ را فراهم آوريم . (456)
عيب از ما است اگر دوست زما مستور است
ديدم بگشاى كه بينى همه عالم طور است
لاف كم زن كه نبيند رخ خورشيد جهان
چشم خفاش كه از ديدن نورى كم است
يا رب اين پرده پندار كه در ديده ماست
باز كن تا كه ببينم همه عالم ، نور است
كاش در حلقه رندان خبرى بود ز دوست
سخن آنجا نه زناصر بود،از منصور است . (457)
گل نيست بلكه غنچه باغ سعادت است
كز جان دوست بر دل آگاه مى رسد
آن نغمه فرشته فردوس جاودان
بر گوش جان مى زده گهگاه مى رسد. (458)
فصل هشتم : اساسى ترين اهداف تربيتى در رهنمودهاى امام راحل (س ) 
ترديدى نيست كه تعليم و تربيت ، حقيقتى است مهم و گرانبها لكن مهمتر و گرانبهاتر از آن مساءله تعيين اهداف اساسى آن است كه در اين رابطه با توجه به ديدگاههاى فلسفى ،انسان شناسى ،اخلاقى ،عرفانى و انديشه هاى تربيتى امام راحل - سلام الله عليه - هدفهاى خاصى براى تربيت انسان مورد توجه قرار گرفته اند؛اهدافى كه برخى جنبه مقدميت براى برخى ديگر و در مجموع زمينه ساز تحقق و حصول (هدف نهايى تعليم و تربيت اسلامى )مى باشند در اين رهگذر به ذكر برخى از اهداف اساسى تعليم و تربيت يا آموزش و پرورش اسلامى بر اساس رهنمودهاى آن حضرت مى پردازيم
1- رشد و تعالى معنويت اخلاقى  
امام راحل - سلام الله الله عليه - در جلوه هاى مختلف پيرامون اين هدف به تحقق و ارزيابى پرداخته و رهنمودهاى لازم را ارائه داده است از جمله :
الف - تقويت عشق و رشد فطرت توحيدى  
امام راحل - سلام الله عليه - همواره خاطرنشان مى كرد كه عشق به او انگيزه است چراغ راه است ، نور هدايت است (العلم نور يفدفه الله فى قلب من يشاء ) و براى دستيابى بدان تا تهذيب ،تطهير و تزكيه لازم است (459)
انبيا،بشر را از ظلمات به سوى نور هدايت مى كنند خدا خواهى نور است و يك مرتبه از كمال است (460)
اى دوست به عشق تو دچاريم همه
در ياد رخ تو داغداريم همه
گر دور كنى يا بپذيرى ما را
در كوى غم تو پايداريم همه
در هيچ دلى نيست بجز تو هوسى
ما را نبود به غير تو دادرسى
كس نيست كه عشق تو ندارد بر دل
باشد كه به فرياد ما برسى (461)
ديده اى نيست رخ زيباى تو را
نيست كه همى نشنود آواى تو را
هيچ دستى نشود جز بر خوان تو دراز
كس نجويد به جهان جز اثرى پاى تو را
رهرو عشقم و از خرقه و مسند بيزار
به دو عالم ندهم روى دل آراى تو را
قامت سرو قدان را به پيشيزى نخرد
آنكه در خواب بيند قد رعناى تو را
به كجا روى نمايد كه تواش قلبه نئى
آنكه جويد به حرم منزل و ماءمواى تو را
همه جا محفل عشق است كه يارم همه جاست
كور دل آنكه نيايد به جهان جاى تو را
بشكنم اين قلم و پاره كنم اين دفتر
نتوان شرح كنم جلوه والاى تو را (462)
امام - سلام الله عليه - هميشه در رابطه با مساءله فطرت تو عوامل شكوفايى يا سركوبى آن مى فرمود:اگر هواهاى نفسانى بگذارد انسان بر حسب فطرت خود الهى است لكن اين توجه به دنيا كه توجه ثانوى مى باشد ،از تجلى آن مى كاهد. (463) انسان از اول با فطرت الهى به دنيا مى آيد: (كل مولود يولد على الفطرة ) ،اين فطرت همان فطرت انسانيت است فطرت اسلام و فطرت توحيد است اين فطرت در پرتو عوامل تربيت ،شكوفا و يا سركوب . (464) اين فطرت در همه حتى در كافر وجود دارد . ( فطرة الله التى فطر اللناس عليها) .
انسان در پى كمال مطلق است ، بشر، خداجوست لكن اغوجات نمى گذارند تو فطرتها را خاموش مى كنند (465) آدمى با ملكيات ملكى است و با ملكوتيان ملكوتى و با جبروتيان جبروتى (466) در پرتو تربيت اسلامى ، روحيه عبوديت و بندگى در پيشگاه خدا تقويت گشته و با هر گونه تمرد، سركشى و نافرمانى در برابر حق مبارزه مى شود و هدف اصلى رسالت انبيا همين است . (467)
مساءله عبوديت و بندگى ،به قدرى مهم است كه از برترين افتخارات پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله ) به شمار آمده است . (فان العبودية من اعظم افتخارات النبى (صلى الله عليه و آله ) (468)
بر اين اساس ،سيد بن طاووس ، روز بلوغ روز تكليف خود را جشن گرفت . (469)
ب - تهذيب و تطهير نفس  
از راه معنويت ،استقلال و آزادى و دستيابى به مال تامين مى شود (470) (و) مشكلات مادى در مقابل معنويات نمى تواند عرض اندام كند (471)
معلمين اين مدرسه ،انبيا اوليا و در واقع پروردگار متعال است . (472)( خدا انبيا را مبعوث داشت تا تربيت كنند بشر را ).
اسلام مسائل مادى را در راستاى خدمت به امور معنوى ،مورد توجه قرار مى دهد (473) توجه اسلام به ماديت يك توجه تبعى است اسلام معنويات را ميزان (زير بنا) قرار داده است (474) تمام مفسد از خودخواهى و توجه به خود نشاءت مى گيرد بر اين اساس تهذيب و پرداختن به ورع و تقوا ضرورى است (475)
امام (س ) همواره خاطر نشان مى كرد كه :
(گمان نكنيد كه تصفيه شدن يك امرى است آسان اگر محال نباشد،مشكل هست ). (476)
(انبيا ) براى راهنمايى انسان به يك مقام بالاتر آمده اند است و قرآن ، كتاب آدم سازى است . (477)
اساس دعوت انبيا اين است كه انسان بالقوه را تبديل به انسان بالفعل نمايند(478) اسلام براى تربيت انسان آمده است (479) و علم انبيا علم آدم سازى است (480) مكتبهاى الهى مى خواهند انسان را به گونه اى تربيت كنند كه همه در كنار هم آسوده و آرام باشند (481) ترديدى نيست كه صراط مستقيم (انسانيت و معراج بزرگ الهى )پس از((هجرت )از بيت مظلم نفس (482) صورت مى پذيرد بر اين اساس ‍ (تهذيب )در راءس همه امور است و جهاد اكبر مى باشد (483) زيرا از اين راه است كه مى توان به (حضور ) ،بار يافت . (484)
آرى مبارزه با رذايل و تقويت و رشد فضايل (تطهير و تهذيب باطن )كه همان مصدق اكمل جهاد اكبر است ،برترين راه دستيابى به (مقصود )است .
اگر انسان به خود واگذار شود از همه حيوانات بدتر (خطرناكتر) و از تمام شياطن ،شيطان تر است (485)
منظور همه انبيا و همه كتب آسمانى ،شكستن بتها و بيرون آوردن انسان از بتخانه هاست . (486) انسان حيوان نيست كه معيار انحطاط و اعتلاى او شكم باشد او انسان است و بايد به مقام انسانيت دست يابد (487) و عظمت او به اخلاق ، كردار و رفتار او بستگى دارد. (488)
اگر قلب آدمى منور شود هه اعضاى او نورانى مى شود (489)
سعادت آدمى به داشتن دست و پا و سال نيست و سعادت امرى است مربوط به قلب و روح انسان (490) ولى رهبران فكرى فعلى جهان ،مى خواهند بشرى را نظير يك كارخانه بزرگ صنعتى ،اداره كنند، در حالى كه جامعه از انسانها تشكيل يافته و انسان داراى بعد معنوى و روح عرفانى است . (491). تنها امتياز فردى نسبت به فرد ديگر،تقوا،طهارت و پاكى از انحرافهاست . (492)
كوشش كنيد معنويت را تقويت كنيد و در پرتو معنويت ،استقلال و آزادى شما حفظ مى شود و به كمال مى رسد. (493)
مساءله اصلى ، مهيا ساختن زمينه سعادتمندى (تربيت انسانهاى سعادتمند) است . و دانش و علمى كه سعادت بويژه سعادت اخروى را تاءمين مى كند،(علم نافع ) خوانده مى شود. (494)
معارف الهى ،علم تهذيب نفس و سلوك الى الله ،علم آداب و عبوديت و بندگى مربوط به ساختار اين نوشته اند (495) امام همواره به سعادت دنيوى و اخروى و به سعادت ابدى و كامل مى انديشد (496)
2- تقويت و پرورش قواى فكرى  
دومين هدف اساسى آموزش و پرورش يا تعليم و تربيت اسلامى ،تقويت نفس و پرورش قواى فكر انسان است مراد از نفس همان حقيقتى است كه در برابر بعد جسمى و قواى جسمانى قرار دارد؛ زيرا وجود انسان مركب است از جسم و عنصرها مادى و نفس غير ملكوتى . (497) و هنگامى كه نفس بساط خود را در عالم ملك (جهان خاكى ) و توجه به بدن ، جمع (برچيده ) مى كند و به عالم و جهان تجرد شد اشداد مى يابد و قويتر مى شود(498) انسان يك موجود عجيب و غريبى است كه تا آخر عمر نمى تواند خود را بشناسد(499) انسان به معنى واقعى كلمه را،جز خدا كسى نمى شناسد ملائكه از شناسايى او عاجز مانده بودند،لذا اعتراض كرده بودند. (500)
انسان در آغاز،حيوان بالفعل و انسان بالقوه است (501) كه در پرتو تربيت ،تولد ( ثانويه ) مى يابد و به فعليت مى رسد (502) همه گونه استعداد و قابليتهاى فردى و اجتماعى در پرتو تربيت صورت مى پذيرد.
امام (س ) در جهت پرورش قواى فكرى خاطرنشان مى كرد كه : تفكر كنيد (تفكر ساعة خير من عبادة سبعين سنة ) (503)
امام - سلام الله عليه - در اين راستا به نجات از ظلمها و رهايى از جهل و تاريكى ها مى انديشيد و مى فرمود. (504)
محقق داماد(مير داماد) از استاد خود نقل مى كند كه مى گفت :(حكيم )كسى است كه بدن وى براى روح او همچون لباسى باشد كه هر گاه اراده كند آن را رها سازد. (505)
(سخن اين حكيم گوياى اين واقعيت است كه (نفس )نه تنها غير از بدن است بلكه اصلا جسمانى نيست و هر چه بدن رو به ضعف رود،قواى فكرى او تقويت مى گردد).
انسان بالنسبه به ساير مخلوقات موجودى استثنايى است (506)
ويژگيهاى مخصوص به خود دارد شئون مختلف گوناگون است كه تربيت بايد آنها را شناسايى كرده و رشد دهد. (507)
3- تقويت روحيه شهادت طلبى  
دستيابى به روحيه گرانبهاى ايثار و شهادت طلبى ،يكى از ديگر از اهداف اساسى تربيتى است و در پرتو اين روحيه است كه آدمى در اتكال هر گونه مشكلات فردى و اجتماعى ايستادگى مى كند. ((ما) به اتكال به آن مبداء از مردن نمى ترسيم ). (508)
4- نوع دوستى و حمايت از مستضعفان  
( خوشحالى من روزى است كه به زاغه نشينان عنايت شود ). (509)
امام همواره به خدمتگزارى ملت خصوصا به مستضعفان توصيه مى كرد . (510) كارگزاران نظام در تاءمين رفاه طبقات محروم ،كوشا باشند. (511) امام فرمود:
(عيد ما روزى است كه مستضعفان به تربيت صحيح اسلامى دست يابند ). (512)
بزرگترين جهاد معنوى ، خدمت به خلق است . خدمت به انسان محروم و اين است كه براى انسان جاودانه مى ماند . و البته در صورتى كه اين خدمت ،فقط به خاطر خدا باشد. (513)
5- پرورش انسانهاى مورد نياز جامعه  
يكى از ديگر از اهداف تربيت ،تربيت انسانهاى كار آمد و صالح ،جهت تفنين و تصدى امور اجرايى جامعه است كه قوانين خوب ،مجريان خوب مى طلبد (514) لذا،بر افراد واجد شرايط،پذيرفتن ،مسووليت ضرورى است كه عدم حضور و مسامه ، در راءس گناهان كبيره است . (515)
امام تاءكيد داشت كه تمام افراد جامعه ،براى حكومت و به دوش كشيدن بار سنگينى مسؤ ليت ،خوب تربيت شوند. (516)
و همچنين مى فرمود: مراكز علوم دينى ،بايد عالمان صالح تربيت كنند تا تفكر اسلامى ناب را در جامعه تحكيم بخشد. (517)
احكام اخلاقى اسلام نيز ،سياسى است . همين كه در قرآن است كه مؤ منين برادرند ،يك حكم اخلاقى است و در همين حال ،يك حكم اجتماعى و سياسى نيز هست . (518)
اسلام از كشورگشايى مى خواهد كه (الله )را در همه عالم نمايش بدهد تربيت الوهيت بكند در همه عالم و تربيت انسانى بكند انسان را برساند به آنجايى كه (در وهم تو نايد آن شود )(519)
6- تشكيل حكومت اسلامى  
امام (س ) تاءكيد داشت كه :ما موظفيم براى تشكيل حكومت اسلامى تلاش كنيم و از اجراى قوانين مخالف با شرع مطهر جلوگيرى كنيم (520) و غير از قانون مخالف چيزى نبايد حكومت كند (521) زيرا سعادت دنيا و آخرت در اسلام است (522) و مسلمين مى توانند تحت لواى اسلام بالاترين قدرت را در دنيا بدست آوردند. (523)
7- استقلال طلبى  
استقلال در برابر اجانب و دستيابى به خود كفايى ،يكى از اهداف اساسى است (524) ما بايد وابسته نباشيم ، خودمان براى خودمان كار كنيم . (525)
عوامل و موجبات دستيابى به استقلال
الف - تكامل معنوى و تقويت اعتماد به نفس : 
حفظ استقلال آزادى و دستيابى به كمال در پرتو معنويت ميسر است . (526)
و اسلام مى خواهد استقلال محفوظ بماند و با توجه به دنيا،(منهاى معنويت ) حفظ استقلال ممكن نيست . (527) محكم و استوار روى پاى خود بايستد و لازمه آن قبل از هر چيز ،پيشرفت در انسانيت است . (528)
ب - احساس نياز  
استقلال و آزادى كشور اگر بخواهد حفظ شود بايد مردم احساس نياز بدان كنند. (529)
ج - استقلال فكرى  
تا انسان استقلال فكرى نداشته باشد نمى تواند يك فرد مفيد باشد. (530) اگر ما از نظر فكرى مستقل شويم هيچ قدرتى نمى تواند به ما ضربه بزند. (531)
د - احساس شخصيت :  
اگر مى خواهيم وابسته نباشيم بايد باور كنيم كه خودمان شخصيت داريم . (532) تا خودمان را پيدا نكنيم ،نمى توانيم مستقل بشويم . (533) تا خودمان را پيدا نكنيم ، نمى توانيم مستقل بشويم . (534)
منطق ما منطق اسلام است منطق اسلام اين است كه سلطه غير بر شما نباشد شما تحت سلطه غير باشد نبايد تحت سلطه غير باشيد نبايد تحت سلطه اجنبى باشيم .(535) بايد همه چيز از خودمان نباشد و در آداب و رسوم خودمان را از غرب جدا كنيم (536) و از همان بچه ها شروع كنيم و تنها مقصدمان تحول انسان غربى به انسانى اسلامى باشد. (537)
عامل بسط استقلال
حكومت اسلامى ، جمهورى اسلامى ، عدل اسلامى را مستقر كنيد. با عدل اسلامى ، همه و همه در آزادى و استقلال و رفاه خواهند بود.(538)
8 - پيشرفت تمدن و مبارزه با تمدن صادراتى (تجد) 
يكى از اهداف مهم تربيت بشر، كمك و دخالت در پيشرفت تمدن است .
امام - سلام الله عليه - همواره خاطر نشان مى كرد كه : ما با تمدن مخالف نيستيم ، با تمدن صادراتى مخالفيم . (539) آنها به اسم تمدن بزرگ ، تمام مظاهر تمدن را از بين بردند. (540) غارت كشور بزرگ ما، سوغات تمدن بزرگ است . (541) اگر مراد از مظاهر تمدن ، نوآورى ها، اختراعات ، ابتكارات و صنعتها باشد، نه تنها اسلام بلكه هيچ مذهب توحيدى با آن اسلام بلكه هيچ مذهب توحيدى با آن مخالف نيست ،ولى تمدن و تجددى كه بعضى از روشنفكران حرفه اى از آن سخن مى گويند عبارت است از آزادى در منكرات ، حتى همنجس گرايى كه تمام اديان آسمانى و دانشمندان عقلا با با مخالف اند. (542)
9- فراهم آوردن زمينه ساز ظهور  
از اهداف ديگر تربيت اسلامى ،پرورش نسلى مهيا و منتظر در جهت تحقق آرمان امام زمان (عج ) و آمادگى حمايت از او بويژه در صورت ظهور است .
امام - سلام الله عليه - در پيامى به مناسبت پانزده خرداد مى نويسد:
دور نماى صدور انقلاب اسلامى در جهان مستضعفان اميد بخش آتيه روشن است و وعده خداوند تعالى را نزديك و نزديك تر مى نمايد.گويى جهان مهيا مى شود براى اطلاع آفتاب و لايت از افق مكه معظمه و كعبه آمال محرومان و حكومت مستضعفان . (543) و بايد همت ،تلاش تعبد تقوا، اجراى امر به معروف و نهى از منكر، دعوت جهان به پيراستگى و تاسيس حكومت عدل مردم را تربيت كنيم تا زمينه ظهور آن منجى بزرگ فراهم گردد.(544) امام همواره اين چنين به مناجات بر مى خاست كه : خداوند! انقلاب اسلامى ما را به انقلاب مصلح ،متصل فرما. (545)

next page

fehrest page

back page