مجالس شوشترى

مرحوم آيه الله حاج شيخ جعفر شوشترى (رحمه الله )

- ۲۴ -


از كجا مى گويم كه محبت به خداى تعالى و اولياى او (عليهم السلام ) نداريم ؟ از ملاحظه اين محبت خالصه كه در ماها موجود است نسبت به دنيا و اهل دنيا. يقينا جايى كه محبت خالصه دنيا باشد، محبت خداى تعالى در آنجا نيست . اين ، ترس بزرگ است . چون كه انسان در وقت مردن ، با اين حال ، به سلامت نخواهد ماند در طرف ايمانش .
چگونه مى شود كه شخص در تمام عمرش محبت خالصه به دنيا داشته باشد و در دم آخر دست از آن بردارد؟ و اين بسيار مشكل است .
اى بدبخت ! محبت خالصه دنيا در تو اثر تام كرده است و در تمام گوشت و پوست و عروق و عظام تو فرو رفته . اگر اين محبت را الآن از خودت دور نكنى ، بگذارى تا آن دقيقه آخر كه بلكه دست بردارى ، نخواهد شد. بلكه مى ترسم اين محبت خالصه ات به دنيا طورى كند كه تو در آخرين دقيقه عمرت دست از آن بر ندارى كه سهل است ، طورى كند كه تو را دشمن خداوند عالم كند و تو با عداوت خداى تعالى از دنيا بروى .
اين همه محبت دنيا در تو تاءثير كرده ، با وجود اين مى گويى : وجهت وجهى للذى فطر السموات و الارض (382)! دروغ مى گويى ! تو توجه به خداى خالق آسمانها و زمينها ندارى ؛ بلكه وجهت وجهك للدنيا و محبتها الخالصه !
در وقت مردن دو طايفه از ملائكه براى دو امر نازل مى شوند، غير از حضرت ملك الموت (عليه السلام ). يك طايفه براى كسانى كه ايمان و محبت به خداوند عالميان دارند. اينها ملائكه مبشره اند (عليهم السلام ).
ان الذين قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل عليهم الملائكه اءن لاتخافوا و لاتحزنوا و اءبشروا بالجنه التى كنتم توعدون (383)؛ يعنى كسانى كه گفتند: ((پروردگار ما خداست )) يعنى خداشناس شدند و پس از معرفت خداوند عالم مستقيم در دين بودند و اهدنا الصراط المستقيم را درست گفته اند و به فرايض و مندوبات عمل مى كنند - كما هو حقه - و ترك محرمات و مكروهات كرده اند، نازل مى كنيم ما بر ايشان در وقت مردن ملائكه را. و اين ملائكه (عليهم السلام ) غير از ملك الموت هستند. براى چه نازل مى فرمايد؟ براى آنكه بشارت بدهند به مؤ من محتضر كه نترسد اءلا تخافوا و لاتحزنوا؛ بلكه بشارت به زياده از اين هم بدهند و بگويند كه اءبشروا بالجنه التى كنتم توعدون ؛ يعنى به آنچه كه از شما فوت مى شود از مال و اهل و عيال نترسيد، كه شما را منزل در آن بهشت است كه وعده كرده اند. به اين قدر از بشارت هم اكتفا نمى كنند، بلكه مى فرمايند: نحن اءولياؤ كم فى الحياه الدنيا و فى الآخره و لكم فيها ماتشتهى اءنفسكم و لكم فيها ما تدعون# نزلا من غفور رحيم (384)؛ يعنى اگر مال و اقارب و اهل و عيال از شما فوت مى شود، نترسيد و محزون نشويد؛ زيرا كه ما در حيات دنيا و آخرت دوستان شما هستيم و هر چه ميل داشته باشيد در بهشت از براى شما حاضر است و شماها ميهمان نزولى حضرت خداوند غفور رحيم هستيد در بهشت .
الآن مى توانى مطلع بشوى بر آنكه قابل هستى كه اين ملائكه مبشره (عليهم السلام ) بر تو در وقت احتضار نازل بشوند و تو را از خوفها ايمن بكنند و به نعمتهاى بهشتى مژده و بشارت بدهند. ملاحظه حالت بكن با ملائكه انس ‍ دارى حالا يا ندارى ؟ و معنى انس ملائكه ، انس به طاعت حضرت رب العزه است ؛ چونكه ملائكه دوستى و محبت تام تمام دارند به عبادت و اطاعت . خداوند عالم . تو هم اگر محبت و دوستى به اطاعت خدا دارى ، يقين كه ملائكه با تو انس دارند و در وقت پريشانى كارت و هول و هراست ، بشارتها به تو خواهند داد و اولياى تو خواهند بود.
اما اگر ديدى كه اصلا انس به طاعت حضرت واجب الوجود ندارى ، بدان كه اين ملائكه مبشره (عليهم السلام ) هم به تو انس ندارند، بلكه آن طايفه ديگر از ملائكه كه براى اعداى خداى عالم نازل مى شوند بر تو در آن وقت نازل خواهند شد و تو از اهل اين آيه مباركه خواهى بود: يوم يرون الملائكه لابشرى يومئذ للمجرمين (385) اى گناهكاران ! براى شما بشارت و كرامتى در نزد خداوند نيست .
كار را به اين مقام ، اين محبت خالصه دنيا مى رساند كه ملائكه (عليهم السلام ) با آن همه ترس و واهمه كه شخص در حال مردن دارد، نازل بشوند و بفرمايند كه بشارتى براى مجرمين نيست .
اگر بيدار و هوشيار باشى ، الآن مى دانى كه طايفه مبشره از ملائكه بر تو نازل خواهند شد يا منذره ؟ اگر اعمال و افعالت رحمانى است ، مبشره نازل مى شوند؛ اگر شيطانى است ، منذره .
شخص هوشيار در مرض موت بود. اهل و عيال او بر دور او جمع بودند. ملاحظه حال آنها كرد. ديد كه يكى گريه مى كند براى آنكه بى پدر مى شود مثلا. يكى گريه مى كند براى آنكه بى شوهر مى شود. و همين طور سايرين ؛ ديد كه همه در فكر خودشان گريه مى كنند. آن شخص هوشيار گفت كه برخيزيد از اطراف من تا ببينم كدام يك از ملائكه بر من نازل مى شوند. صداى اءبشروا بالجنه مى شنوم ، يا صداى لابشرى يومئذ للمجرمين .
تو هم اگر الآن ملاحظه كنى ، تاءمل كنى ، خواهى يافت كه كدام يك از دو صدا را خواهى شنيد.
گفتم ملاحظه كن ، تاءمل كن ؛ ولى نمى كنى ! اگر تا حال در اين مدت عمرت ، روزى يك ساعت يا نيم ساعت ، تاءمل در حالت خود كرده بودى ، كارت به خير انجاميده بود. اما چه فايده كه درد دين ندارى و در فكر آن اصلا نيستى ؛ مى گويى : دارم و بر صراط مستقيم هستم . خودت انصاف بده ؛ اگر الآن بگويند يك روزنامه اى از تهران يا از استامبول آمد، چه قسم با ميل تمام سعى مى كنى كه بروى ببينى چه روزنامه اى است ، در آن چه نوشته است . اما به موعظه و نصيحت ، يا هيچ ميل ندارى ، يا ميل جزئى با هزار كسالت و سستى . با آنكه تمام روزنامه هاى تهران و استامبول دو فلوس نمى ارزد در روز قيامت .
اگر روزنامه قيمتى مى خواهيد كه در قيامت قيمت داشته باشيد، ملاحظه روزنامه ها و شبنامه هاى خدايى بكنيد. ببينيد در آنها چه احكام براى شما ثبت شده است .
امروز، روز جمعه آخر شهر الله الاعظم است ، رمضان المبارك است . بياييد وداعش كنيم . و معنى وداعش آن است كه دعا كنيم و تضرع و زارى كنيم كه خداوند عالم از تقصيرات ما بگذرد. روزى مناسبتر از اين روز نيست كه براى شما روزنامه تان و شبنامه تان را بخوانم .
يكى از روزنامه تان و شبنامه تان اين است كه آنچه در آنها مى كنيد ملائكه ماءمورين ، كرام الكاتبين ، برايتان مى نويسند. ملائكه خدا را زحمت ندهيد به معصيت كردن ، اذيت نكنيد به گناه نمودن ، حرفهاى لغو نزنيد كه تمام آنها را مى نويسند.
الآن يقينا تو راضى نمى شوى ، در ميان اين جماعت قليل كه يك عمل بدى ، زنا يا خوردن ربا، فاش بشود از تو و مردم مطلع شوند بر آن . پس چه خواهد بود بعد حالتت در يوم الجم كه تمام مردم ، بلكه حضرات پيغمبران و اوصياى ايشان (عليهم السلام ) حاضر باشند، و به تو بفرمايند:
اقراء كتابك كفى بنفسك اليوم عليك حسيبا(386))): بخوان كتاب عمل خودت را. تو خودت براى حساب خود كفايت مى كنى .
آن وقت كه عملهاى زشت خودت را ببينى ، خودت خودت را رسوا كنى در ميان تمام اهل جمع اكبر، از پيغمبران و اوصياى پيغمبران و ساير نيكان و بدان ، و بگويى :يا ويلتنا ما لهذا الكتاب لايغادر صغيره و لاكبيره الا اءحصاها(387)
.
ديده اى كه شخص را در قيامت كه از اهل معصيت بوده مى آورند و كتاب عملش را به دستش مى دهند و آن شخص عاصى ملاحظه به كتاب خودش ‍ مى كند و عرض مى كند كه اين كتاب عمل من نيست . به جهت آنكه من مى دانم كه معصيتهاى من زياده از آن است كه در اين كتاب ثبت شده . خداوند لطيف مهربان چون علم داشت كه اين عبد در دنيا و اخرى اعتراف به معصيت كرده و مى كند، خطاب مى رساند به او كه اى عبد من اعترفت بالذنب . فقد غفرت لك .؛ بنده من ! اعتراف به گناه خودت كردى ، تو را آمرزيدم و گناهان تو را بالتمام نيست و نابود كردم .
اى بدبخت گناهكار! اقلا اعترافى به گناهان خودت در حضور پروردگار بكن .
گفتيم براى شما، روزنامه شما را بخوانم . نمى دانم روزنامه حالت و هيئت و چشم و زبان و دست و پاى شما را بخوانم ، يا روزنامه هايى كه ساير مخلوقات خدا براى شما دارند بخوانم . يا مى خواهيد آن روزنامه هايى كه اسم و رسم ندارند بخوانم ، يا آنها كه اسم و رسم دارند بخوانم .
ان الاءبرار لفى نعيم # و ان الفجار لفى جحيم # يصلونها يوم الدين # و ما هم عنها بغائبين # و ما اءدراك ما يوم الدين # ثم ما اءدراك ما يوم الدين # يوم لاتملك نفس لنفس شيئا و الاءمر يومئذ لله .(388)
مى خواهى روزنامه يوم الفصل را برايت بخوانم ؟
اءعوذ بالله من الشيطان الرجيم # و اذا الرسل اءقتت # لاءى يوم اءجلت # ليوم الفصل (389)
((يوم الفصل )) آن روز را فرموده ، به جهت آنكه حكم به فصل و جدا شدن مؤ منين و كافرين مى فرمايد، يا آنكه كفار از رحمت حضرت پروردگار جدا مى شود.
و ما اءدراك ما يوم الفصل # ويل يؤ مئذ للمكذبين (390)؛ يعنى اى پيغمبر، ما اءحسن ادراكك بيوم الفصل ؛ يعنى تو خوب علم به يوم الفصل دارى ، ولى ويل - كه شدت عذاب است - بر كسانى كه تكذيب يوم الفصل يا تكذيب يوم دين نموده اند.
اءلم نهلك الاءولين # ثم نتبعهم الآخرين # كذلك نفعل بالمجرمين # ويل يومئذ للمكذبين # اءلم نخلقكم من ماء مهين # فجعلناه فى قرار مكين # الى قدر معلوم # فقدرنا فنعم القادرون تا آنكه مى فرمايد: انطلقوا الى ما كنتم به تكذبون # انطلقوا الى ظل ذى ثلاث شعب # لاظليل و لايغنى من اللهب # انها ترمى بشرر كالقصر # كاءنه جماله صفر # ويل يومئذ للمكذبين# هذا يوم لاينطقون # و لايؤ ذن لهم فيعتذرون # ويل يومئذ للمكذبين # هذا يوم الفصل جمعناكم و الاءولين # فان كان لكم كيد فكيدون # ويل يومئذ للمكذبين (391).
مى فرمايد: جمع كرديم شما را با اولين ، يعنى تمام خلايق را در آنجا جمع مى نماييم . اگر چاره داريد بكنيد، يعنى گناهكاران چاره اى در آنجا ندارند. شدت عذاب براى تكذيب كنندگان است .
اين روزنامه ((يوم الفصل )). روزنامه ((يوم الواقعه )) را بخوانم . روزنامه ((يوم القارعه )) را بخوانم . روزنامه ((طامه الكبرى )) را بخوانم . يا روزنامه ((يوم الآزفه )) را بخوانم .
و اءنذرهم يوم الآزقه اذ القلوب لدى الحناجر كاظمين ما للظالمين من حميم و لاشفيع يطاع (392).
يا روزنامه ديگر را بخوانم كه چند معنى دارد؟ در روز قيامت در بارگاه عظمت و جلال حضرت ذوالجلال مى آيد:
وامتازوا اليوم اءيها المجرمون (393)؛ اى گناهكاران ! جدا بشويد و امتياز بيابيد.
يك معنى اين خطاب عقاب آميز آن است كه اى مجرمين ، از مؤ منين جدا بشويد؛ يكى معنى ديگرش اين است كه اى مجرمها، از مجرمها ديگر جدا بشويد؛ يك معنى از جدايى آن است كه اهل گناه روهاشان سياه مى شود و از مؤ منين كه روهاشان نورانى است ممتاز مى شوند؛ ديگر آن است كه مجرمين از رحمت واسعه الهى ماءيوسين باشند. چون در دنيا از حضرت پروردگار بالمره قطع نمودند، حال از رحمت پروردگار مقطوع باشند.
چقدر بگويم روزنامه و بخوانم برايت روزنامه كه تمام نمى شود؛ زيرا كه براى تو روزنامه است ، ماهنامه است ، سالنامه است ، چندين هزار سالنامه است . اگر بدت مى آيد كه ديگر برايت روزنامه نخوانم . بياييد حالا براى شما شبنامه بخوانم .
در حديث است كه اين قلب نورانى به واسطه معصيت ، ظلمانى مى شود تا آنكه غرق تاريكى گناه و معصيت مى شود. بايد حالا راهى پيدا كرد كه به روشنايى برسيم و از اين تاريكى خودمان را نجات بدهيم ، بيرون ببريم .
و چون از خودمان به تنهايى اين كار به عمل نمى آيد، بايد به معونت و يارى رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) بيرون برويم ؛ زيرا كه خداوند عالم او را با قرآن فرستاه ، لتخرج الناس من الظلمات الى النور(394 ). و چون الآن به اين حال كه هستيم و متابعت قرآن و پيغمبر را در دست نداريم و متابعت امام عصر (عليه السلام ) را در دست نداريم و درست پيروى نداريم ، پس ‍ راه راست و صراط مستقيم را از دست داده ايم ، از ظلمات به ظلمات ديگر افتاده ايم . يغشاه موج من فوقه ، موج من فوقه سحاب ظلمات بعضها فوق بعض (395). اين گناهان موج بالاى موج مى زنند تا آنكه مثل ابرى بالاى ابرى مى شود، منع مى كند از فيضان و تابش آفتاب رحمت حضرت رب الارباب .
اگر بگويى : اينها را و اين عالم معنا را كه تو بيان كردى و از عالم معنا حرف زدى ، من نمى فهمم . مى گويم كه شبنامه هاى ديگرت را بخوانم كه بفهمى . يك شبنامه اين است كه در وقت سكرات دارى ؛ شبنامه ديگر در قبر دارى ؛ نعوذ بالله ! ترس دارم كه در قبر شبنامه ات را بخوانى و درى به طرف جهنم از خواندن آن شبنامه باز شود؛ نعوذ بالله ! اگر شبنامه ات را در قبر بخوانى و تمام صفات خبيثه را در آن شبنامه ات جمع كرده باشى و تمام منقلب شود به مارها و عقربها و اژدهاها و ساير حيوانات موذيه .
الحاصل ؛ اين روزنامه ها بسيار است . همه براى آن است كه ماها هر خانه را آباد كرديم مگر خانه دين را كه آن را خراب كرده ايم و الآن مشغول خرابى هستيم و در فكر آبادى آن نيستيم . دينمان خراب ، كارهاى ما همه خراب ! هيچ رابطه اى ميان ما و دين و خداوند دين نيست ! پس الآن در همين دنيا كه نشسته ايم غريبيم . يقينا در وقت مرگ و قبر هم به اين حال غربت خواهيم بود.
امروز روز جمعه آخر شهرالله است . متصلا از اول تا ساعت آخر، خداوند عالم الف الف ، هزار هزار، مى آمرزد تا ساعت آخر. چون ساعت آخر كه شد، مقابل آنچه كه در تمام آن ساعات آمرزيده ، مى آمرزد.
حالا اگر قلب مكسورى ، نه قلب مغرورى ، در اين ساعت آخر، ميان ما باشد و روزنامه خود را كه اشاره كردم ، گرچه عشرى از اعشار آن را نگفتم ، ملاحظه كنيد، اميد هست كه علاجى براى كار خود كنيد.
حالا علاجى براى اين بلاهاى مهلكه كه بر جانمان خريده ام نديده ايم ، مگر اينكه قدرى از روزنامه شخص بزرگى بگويم كه صاحب روزنامه ها و شبنامه هاست كه شنيدنش ، ذكر كردنش ، در قيامت قيمتها دارد، و هو المظلوم السعيد، الامام الشهيد، اءبو عبدالله الحسين (عليه السلام ).
نمى دانم شبنامه شب يازدهمش را بگويم ، يا شبنامه شب دوازدهمش ؟ نمى دانم روزنامه روز عاشورايش را بگويم ، يا شبنامه شب عاشورايش را بگويم ؟ نمى دانم روزنامه روز يازدهم را بگويم ، يا دوازدهم را بگويم ؟ نمى دانم روزنامه از كربلا تا كوفه را بگويم ، روزنامه شام را بگويم ، يا روزنامه هايى كه در بين كوفه و شام در صحراها و بيابانها و شهرها واقع شده بگويم ؟ روزنامه شام را بگويم ، يا روزنامه كوچه هاى شام را بگويم ، يا روزنامه عاشورا، يا روزنامه ديگرش را بگويم كه اشد از همه است و آن روزنامه داخل شدن بر مجلس يزيد - عليه اللعنه - است .
از بس كه داخل شدن بر مجلس ميشوم صعب و شديد است كه تا حال اصل كيفيت آن را نفهميده ام ؛ لكن همين قدر بدان كه يزيد ملعون با آن همه كفر و فرح كه از قتل حضرت داشت ، وقتى كه اهل بيت (عليهم السلام ) را به آن هيئت منكره داخل بر آن مجلس ميشوم نمودند، گفت : لعن الله ابن مرجانه ! خدا لعنت كند پسر مرجانه را كه به اين حالت اهل بيت را فرستاده !
خدايا تو را قسم مى دهم به روزنامه ها و شبنامه هاى آن بزرگوار، ماها را بيامرز و حاجات مرا را برآور.
نسالك اللهم و ندعوك باسمك العظيم الاءعظم يا الله .
فقير فانى ، نظم دهنده اين لئالى غوالى و مواعظ زواكى ، تراب اقدم الحاج و العلماء ابن على اشرف ، محمد الطالقانى - جعلهما الله فداء السادات و الموالى - به عرض اصدقاى روحانى و اخوان ايمانى مى رساند كه چون همت عالى بر ادراك زيارت حضرت ثارالله ابى عبدالله الحسين (عليه السلام ) كه در سالى هفت يا هشت مرتبه مى باشد بر مرسوم ميانه علما و طلاب و ساير سكنه نجف اشرف - على مشرفه السلام - كه بر كربلا مشرف مى شوند، حقير هم مشرف مى شدم به اعزام التوفيق ، لهذا بقيه از مجالس ‍ موعظه خلد آشيان ، رضوان مكان ، حجه الاسلام شيخ - اعلى الله مقامه - كه پنج مجلس آخر شهرالله الاعظم رمضان المبارك است ، از من فوت شد. الحمدلله ولى شخص قابل مى تواند كه به همين نظم و روش مرحوم شيخ - اعلى الله مقامه - تمام كند. و چون حقير در اين وقت مبتلا به امراء هم هستم ، فرصت ندارم ، و بايد شروع كنيم به نقل كردن بياض مجالس ديگر را كه از سنويه از مرحوم معظم اليه در سواد داريم و به اين مجالس شريفه كه قيمت جان دارد، ملحق كنيم - بعون الله تعالى -