منابع مالى اهل بيت (ع)

نورالله على دوست خراسانى

- ۲ -


بخش اول :مباحث مقدماتى‏

مباحث مقدماتى

ترديدى نيست كه پيامبر و ائمه معصومين (ع) باصرفنظر از امتيازاتى كه داشتند در بقيه شئون زندگى مادى خويش مانند افراد عادى و معمولى بوده و از غرايز ، عواطف ، احساسها، نيازها، و علاقه‏هاى طبيعى و عادى برخوردار بودند و مانند ساير مردم غذا مى خوردند، راه مى‏رفتند، استراحت مى‏كردند، از اين رو قرآن اين گونه بهانه گيريهاى دشمنان اسلام درباره پيامبر اسلام را كه انتظار داشتند آن حضرت فاقد جنبه‏هاى بشرى باشد، رد كرده چنين مى‏فرمايد:

«و گفتند چرا اين پيامبر غذا مى خورد و در بازار راه مى‏رود، نه سنت فرشتگان دارد و نه روش پادشاهان ؟ چرا فرشته‏اى براى او نازل نشده كه همراه وى مردم را انذار كند؟ (و گواه صدق دعوت او باشد) يا گنجى از آسمان براى او فرستاده شود يا باغى داشته باشد كه از (ميوه) آن بخورد (و امرار معاش كند) . و ستمگران گفتند شما تنها از يك مجنون پيروى مى‏كنيد.» 6

قرآن در جاى ديگر پس ازبيان بهانه‏گيرى و سرزنشهاى يهود و مشركان در اين زمينه، كه فكر مى‏كردند پيامبر به خاطر وحى ، از حد طبيعى بشرى خارج مى‏شود و او نبايد بخورد و بياشامد وبميرد ، در رد نظريه آنان مى‏فرمايد: «ما پيامبران را پيكرهايى كه غذا نخورند قرار نداديم و آنها هرگز عمر جاويدان نداشتند. »7 و در جاى ديگر مى‏فرمايد: «ما هيچ يك از رسولان را پيش از تو نفرستاديم مگر اين كه غذا مى‏خوردند و در بازارها راه مى‏رفتند. » 8

بنابراين پيامبران نيز در مسايل مربوط به زندگى مادى همچون ساير مردم بودند، قرآن درباره پيامبر اكرم (ص) مى‏فرمايد: «بگو من فقط بشرى هستم چون شما(امتيازم اين است كه ) بر من وحى مى‏شود.» 9

از اين رو پيامبر نيز براى گذران زندگى و تأمين معاش خويش در تلاش و تكاپو بودند تا روزى حلال به دست آورند و نيازمند ديگران نباشند و بتوانند به اين نياز فطرى خود و افراد تحت تكفل خويش پاسخ دهند.

نقش اقتصاد در زندگى بشر

همان گونه كه مى دانيم مسأله «اقتصاد» از اصول اساسى و مسائل مهم زندگى انسانهاست كه در تمام ادوار و در همه اجتماعات نقش مهمى دارد و چرخ زندگى بشر به دور آن مى چرخد.

اسلام به مسائل اقتصادى اهميت فراوانى داده است و وجود ابواب متعدد مربوط به مبدلات مالى در فقه و قوانين اسلامى، حكايت از اين دارد كه اقتصاد در اسلام ارزش فراوان دارد.

اهميت مسائل اقتصادى تنها از اين نظر نيست كه تأمين آزادى و استقلال و حيات مادى مردم بدون آن امكان ندارد، بلكه از اين نظر نيز هست كه پيوند نزديكى با مسائل زيربنايى جامعه حتى با مسائل «اخلاقى» دارد. جريان يك اقتصاد سالم در پيكر اجتماع همچون جريان خون سالم در كالبد يك انسان است . ممكن است در حال عادى توجه به نقش گردش خون در حيات يك انسان نداشته باشيم، اما به هنگامى كه مجراى شاهرگهاى كسى به خاطر اختلاف در سيستم ضد انعقاد با لخته‏اى خون بسته مى‏شود بلافاصله عكس العمل شديد آن ظاهر مى‏گردد . عضوى كه مجراى خونش بسته شده فوراً فلج مى‏شود و اگر اين عضو از اعضاى فعالى همانند قلب يا دستگاه تنفس باشد مرگ ناگهانى را حتماً با خود همراه خواهد داشت . از طرف ديگر فقر اقتصادى عوارضى در پيكر اجتماع درست همانند «كم خونى» و «فقرالدم» همراه دارد. در بيمارى فقرالدم چشم درست نمى‏بيند، گوش قدرت شنوايى را از دست مى‏دهد، زبان به لكنت مى‏افتد، دست و پاها مى‏لرزد و مغز هم قدرت انديشيدن را ندارد. يك اجتماع كه با فقر اقتصاد، يا يك سيستم مالى ناسالم دست به گريبان است ، توانايى و مهارت را از دست مى‏دهد و گرفتار نارساييهاى مرگبارى در همه زمينه‏ها مى‏شود. يك سياستمدار انقلابى، يك فرمانده شجاع، يك فيلسوف بزرگ ، يك دانشمند ماهر و يك شاعر نكته پرداز و يك تكنسين ورزيده هرگز قادر به انجام رسالت خود در جامعه نيست مگر اين كه حداقل يك زندگى اقتصادى مناسب داشته باشد.

نقش مسائل اقتصادى در شكل اخلاقى جامعه

چنان كه اشاره شد حتى مسائل اخلاقى نيز به مقدار قابل ملاحظه‏اى تحت تأثير عوامل اقتصادى قرار دارند. ممكن است اين سخن براى بعضى از علماى اخلاق، گران آيد كه اين گونه مسائل معنوى چه ارتباطى مى‏تواند با مسائل اقتصادى داشته باشد، ولى با توجه به اين نكته تجربى و حسى «كه نگهدارى ارزش‏هاى اخلاقى همچون شهامت ، صراحت، مناعت طبع، راستگويى، امانت، و استقلال شخصيت، براى يك انسان گرسنه كار بسيار دشوارى است » ، جاى هيچ گونه شكى باقى نمى‏ماند. آن‏كس كه گرسنه است الزاماً گرفتار دروغ و تزوير و تقلب نمى‏شود و ايمان خود را از دست نمى‏دهد، اما زمينه ابتلاى به اين انحرافات اخلاقى در انسانهاى گرسنه بسيار آماده‏تر است و اين يك امر حسى و تجربه است . همچنين جاى شك نيست كه نيازهاى مادى و فقر اقتصادى ، انسان را به كارهاى زشتى همچون چاپلوسى، تملق، ثناخوانى افرادى كه شايسته سرزنش‏اند و عيب جويى از آنها كه لايق ستايش نيستند، تشويق مى‏كند.

فقر اقتصادى ، انگيزه گناه‏

اسلام فقر اقتصادى را انگيزه گناه و بى‏نيازى مادى را مايه كمك به تقوا و معنويت شمرده است . پيامبر گرامى اسلام (ص) مى‏فرمايد: «بى‏نيازى كمك خوبى براى تقوا و پرهيزكارى است.» 10

و در سخنى از امام صادق (ع) مى‏خوانيم :

بى‏نيازى كه تو را از ستم باز دارد بهتر است از فقرى كه تو را به گناه وا دارد. 11

اميرمؤمنان (ع) به فرزندش حسن مجتبى (ع) فرمود:

انسانى را كه به دنبال تأمين غذاى خود مى‏رود سرزنش مكن، چون كسى كه غذايش فراهم نباشد خطايش‏ها زياد خواهد شد. 12

نقش نان در عبادت‏

پيامبر اكرم (ص) فرمود: نان را كه فرآورده كشاورزى است عزيز داريد چه آن كه عوامل آسمانى و زمينى و بسيارى از آفريده‏هاى الهى در ايجاد آن مؤثر بوده‏اند. 13

در حديث ديگرى مى‏خوانيم : امام رضا (ع) از جدش نقل فرمود كه سلمان ابوذر را به منزلش دعوت كرد و دو قرص نان نزد او آورد . ابوذر آنها را زير و رو مى‏كرد، سلمان گفت براى چه آنها را زير و رو مى‏كنى؟ گفت مى‏ترسم پخته نباشند. 14 سلمان سخت در خشم شد و گفت چه قدر جرأت دارى كه اين نانها را زير و رو مى‏كنى؟ به خدا سوگند آبى در آن كار كرده كه فرشتگان از زير عرش آوردند و آن را به باد سپردند و باد به ابر ريخته و ابر بر زمين باريده و به كمك رعد و فرشتگان به جاى خود رسيده و زمين و چوب و آهن و بهائم و آتش و هيزم و نمك و آنچه نتوان بر شمرد در آن كار كرده، تو از كجا حق شكر آن رامى‏توانى بجا بياورى؟ ابوذر گفت به سوى خدا توبه مى‏كنم و آمرزش مى‏طلبم از كارى كه كردم و از تو به خاطر انجام كارى كه آن را دوست نداشتى عذر خواهم. 15

پيامبر اكرم (ص) ديد عايشه تكه نانى كه به زمين افتاده بود مى‏خواهد زير پابگذارد. پيامبر آن را برداشت و خورد. 16 و فرمود: اى عايشه با نعمتهاى خدا خوب همسايه باش چون آنها وقتى ازمردمى فرار كنند كم بر مى‏گردند. 17

حديثى جالب‏

رسول مكرم اسلام به اندازه‏اى مسأله اقتصاد را (كه يكى از آنها نان است) پرارزش و مهم معرفى كرده كه شايد اين روايت به نظر بعضى‏ها عجيب بيايد. او در حال نيايش با خدا مى‏گويد:

بار خدايا نان را براى ما مبارك گردان و آن را زياد كن . ميان ما و نان جدايى نينداز، زيرا اگر نان نباشد نه نماز مى‏گزاريم، نه روزه مى‏گيريم و نه ساير واجبات را انجام مى‏دهيم.18

در حديث ديگرى فرمود:

نان را بو نكنيد تا خوب آن را امتحان و اختيار كنيد آن‏گونه كه حيوانات درنده آن رابو مى‏كنند، زيرا نان مبارك است . خداى عزوجل به خاطرنان (باران) آسمان را پى در پى بر شما فرستاد و به خاطر نان (علف) چراگاه را رويانيد . با بودن نان نماز مى‏خوانيد. روزه مى‏گيريد . حج و زيارت خانه خدا را انجام مى‏دهيد. 19

در غزوه خندق مسلمانان گرفتار قحطى و گرسنگى شديد بودند و خانواده‏ها هر چه مى‏توانستند براى آنها مى‏فرستادند... و پيامبر و اصحاب آن حضرت سيزده چهارده روز عملاً درمحاصره بودند . به طورى كه تقريباً همگى درمانده و عاجز شدند. پيامبر عرض كرد: پروردگارا تو را به عهد و پيمانت سوگند مى‏دهم آيا مى‏خواهى عبادت نشوى؟20

مقصود اين است كه اگر از نظر مواد غذايى هم انسان در مضيقه باشد آن‏گونه كه بايد خدا را عبادت نخواهد كرد.

نان قوام بدن

امام صادق (ع) فرمود:

قوام و استوارى بدن بر نان پايه‏ريزى شده است . 21

در حديث ديگرى از آن حضرت آمده است :

روح انسان زمانى قرار و آرام دارد كه قوت و خرجى خود را تأمين كرده باشد. 22

خلاصه اين كه نيازهاى مادى و معيشتى از مسائلى نيست كه انسان آنها را ناديده انگارد وبى‏توجه بگذارد . كسى كه عبادت مى‏كند بايد از نيروى بدنى برخوردار باشد و از نظر معيشت تأمين شود تا عبادت كند.

تأمين نيازهاى مادى و معيشتى از ابتدايى‏ترين نيازهاى هر جامعه‏اى است .

سه چيز از نيازهاى عمومى است

امام صادق (ع) فرمود:

سه چيز است كه همه مردم به آن نيازمندند:

امنيت؛ عدالت؛ رفاه و فراوانى . 23

در روايت ديگرى آمده است كه به مفضل فرمود: ... بدان كه اساس معيشت انسان در زندگى او نان است و آب . 24

امام هشتم (ع) فرمود:انسان وقتى خوراك سال خود را تأمين كند پشتش از بار زندگى سبك مى‏گردد و آسوده خاطر مى‏شود . سپس فرمود: حضرت باقر و حضرت صادق (ع) تا زمانى كه قوت سال خود را تأمين نمى‏كردند، خانه يا ملك نمى‏خريدند. 25

درحديث ديگرى آمده است : معمر بن خلاد از حضرت رضا (ع) سؤال كرد: اندوختن گندم ساليانه چطور است ؟ فرمود: من خود اين كار را مى‏كنم، يعنى قوت ساليانه مورد نيازم را يكجا تهيه مى‏نمايم. 26

همچنين در ذيل اين آيه شريفه كه قرآن از قول حضرت موسى نقل مى‏كند كه گفت: «پروردگارا هر چه خير و نيكى بر من فرستى به آن نيازمندم . 27 از امام صادق (ع) سؤال شد : حضرت موسى از خدا چه خواست ؟ فرمود: طعام. 28

خلاصه بحث‏

نتيجه اين كه اسلام معتقد است رسالتش تنها در مسائل اخلاقى و تكميل جهات معنوى انسانها منحصر نمى‏شود ، بلكه به جنبه‏هاى اقتصادى و لذايذ طبيعى آنها عنايت و توجه دارد، چرا كه تكميل حيات معنوى و انجام عبادات بدون معاش و نيروى جسمى و سلامت بدن امكان پذير نيست؛ زيرا نياز بدن انسان به مواد غذايى يك امر ضرورى و طبيعى است كه هر كس ناگزير از خوردن طعام و غذا و نان و ... است . از اين رو چنان كه گذشت در روايات متعددى درباره مواد غذايى مخصوصاً نان و احترام اين موهبت الهى تأكيد زيادى شده است .

تذكر لازم‏

اقتصاد در اسلام اصل است نه زير بنا.

شكى در اين نيست كه انسان مركب است از جسم و جان ، و از ديدگاه اسلام اقتصاد تنها نيمى از سعادت انسان را تأمين مى كند ، نه تمام زندگى او را ، و فرق اساسى ميان نظام اقتصادى اسلام با نظامهاى كمونيستى و سرمايه‏دارى اين است كه هرگز اسلام به اصالت اقتصاد معتقد نيست، بلكه آن را يكى از اركان مهم زندگى انسان مى‏داند كه با عوامل ديگر، سعادت انسان را تأمين مى‏كند البته بر خلاف كمونيستها كه اقتصاد را زيربنا مى‏دانند . بهترين دليل بر اين كه ، اقتصاد در اسلام به صورت يك اصل - نه زير بنا - مطرح است اين است كه اكثر كتابهاى فقهى درباره مسائل و قوانين اقتصادى دور مى‏زنند. بابهاى فقه مانند مكاسب ، شفعه ، اقاله ، صلح، مضاربه ، مزارعه، مساقات، اجاره، جعاله، عاريه، دين، رهن ، حجر، ضمان، حواله ، هبه ، وقف ، صدقه ، ارث ، زكات و خمس و ... همه پيرامون موضوعات و مباحث اقتصادى و مالى است و اين، حكايت از اين دارد كه اسلام براى اقتصاد اهميت خاصى قايل است و در قرآن مجيد آمدن لفظ زكاة بعد از لفظ صلوة دليل اين مسأله است كه ميان معاش و معاد پيوند محكم و ناگسستنى وجود دارد.

به بيان ديگر از آنچه گذشت مى‏توان نتيجه گرفت كه درنظام اسلامى انسان «حيوان اقتصادى » نيست و بلكه انسان مقام رفيع و بلندى دارد و تنها به خاطر شكم آفريده نشده است تا كارى كه حيوانات انجام مى‏دهند انجام دهد. 29 بلكه او موجودياست گرامى كه تمام جهان به خاطر او خلق شده است . 30 ولى با اين همه نبايد مسأله اقتصاد را به طور كلى ناديده انگاشت . بلكه بايد اقتصاد و وسائل زندگى از قبيل غذا، مسكن و مانند اينها را به عنوان مقدمه تكامل انسان به حساب آوريم و در تحصيل آن بكوشيم از اين بعد كه وسيله است نه هدف.

پيامبران و ائمه معصومين (ع) هم در اين جهت با ساير مردم مساوى هستند، از اين رو آنان نيز براى تأمين معاش خويش در تكاپو و تلاش بودند.

ضرورت مسكن براى انسان‏

مسأله مسكن نيز از مسائلى است كه براى تمام مردم لازم و ضرورى است . پيامبر اكرم (ص) نيز مانند ساير مردم مسكن و خانه شخصى داشت ، گرچه خانه‏هاى آن حضرت بسيار محقر بوده است . 31 ولى بى‏ترديد داشتن مسكن ازمسائلى است كه نقش مهمى را در زندگى انسان ايفا مى‏كند . مسأله ضرورت مسكن براى انسان تا آن‏جا مورد توجه پيشوايان دين بوده است كه در برخى از روايات فروختن زمين، خانه، ... مورد نكوهش ومذمت قرار گرفته مگر در صورتى كه انسان زمين، باغ، خانه‏اى كه مى‏فروشد، پول آن را در چيزى مشابه همان صرف كند و اگر با آن چيز ديگرى خريدارى كند يا در مورد ديگرى مصرف كند برايش مبارك نخواهد بود و از آن جا كه اگر بيش از اين در اين باره به بحث بپردازيم از موضوع اصلى خارج خواهيم شد، جهت اطلاع بيشتر به منابع رواياتى كه به عنوان نمونه درپاورقى آمده است مراجعه فرماييد.32