منابع مالى اهل بيت (ع)

نورالله على دوست خراسانى

- ۳ -


بخش دوم :هدايا وكمكهاى مالى اهل بيت (ع)‏

هداياى پيامبر(ص)

چند سؤال اساسى‏

با توجه به آنكه پيامبر و ائمه معصومين (ع) همانند ساير مردم نياز به غذا ، لباس و مسكن داشتند و خود آنان مردم را تشويق به اهميت دادن به مسائل اقتصادى مى‏كردند، چند سؤال در اين جا مطرح مى‏شود:

پيامبر اسلام و اهل بيت او از چه طريقى نيازمنديهاى مادى خويش را تأمين مى‏كردند؟ آيا آنان صرفاً از بيت‏المال استفاده مى‏كردند؟

آيا فعاليت‏هاى اقتصادى از قبيل : كشاورزى ، دامدارى و تجارت داشتند؟ كمكهاى مالى آنان به نيازمندان از چه طريقى تهيه مى‏شد؟

توضيح اين كه رسول گرامى اسلام (ع) و خاندان آن حضرت كمك‏هاى مالى فراوانى به فقرا، مستمندان ، نيازمندان مى‏كردند. برده‏هايى را مى‏خريدند و در راه خدا آزاد مى‏كردند كه در روايتى آمده است امير مؤمنان (ع) هزار برده در راه خدا خريد و آزاد كرد.( 33)

امام سجاد (ع) نيز بردگانى در راه خدا آزاد كرد. آن بزرگوار بردگانى را خريدارى كرده، مدتى تحت آموزش و تربيت قرار مى‏داد و سپس آزادشان مى‏كرد و آنان به صورت انسانهاى نمونه به فعاليت فرهنگى و تربيتى مى‏پرداختند و پس از آزادى نيز ارتباطشان با امام قطع نمى‏شد. «على بن طاووس» ضمن اعمال ماه رمضان مى‏نويسد: على بن الحسين (ع) شب آخر ماه رمضان بيست نفر برده ( يا اندكى بيشتر يا كمتر) را آزاد مى‏كرد و مى‏گفت : خداوند در هر شب ماه رمضان هنگام افطار هفتاد هزار نفر از اهل دوزخ را از عذاب آتش آزاد مى‏كند و در شب آخر به تعداد كل شبهاى رمضان آزاد مى‏كند. دوست دارم خداوند ببيند كه من در دنيا بردگان خود را آزاد مى‏كنم تا بلكه مرا در روز رستاخيز از آتش دوزخ آزاد سازد.

امام هيچ خدمتگزارى را بيش از يك سال نگه نمى‏داشت . وقتى كه برده‏اى را در اول يا وسط سال به خانه مى‏آورد شب عيد فطر او را آزاد مى‏ساخت و در سال بعد به جاى او شخص ديگرى را مى‏آورد و باز او را در ماه رمضان آزاد مى‏ساخت، و اين روال تا آخر عمر او همچنان ادامه داشت . امام بردگان سياه پوست را (با وجود آن كه به آنان نياز نداشت ) مى‏خريد و در مراسم حج به عرفات مى‏آورد و آن گاه كه به سوى مشعر كوچ مى‏كرد آنان را آزاد مى‏كرد و جوايز مالى به آنان مى‏داد. (34)

پولها و لباسهايى به شعرا به عنوان جايز مى‏دادند . همچنين در زمان پيامبر اسلام هيأتها و نمايندگانى از اعراب مى‏آمدند و اظهار اسلام مى‏كردند، پيامبر هم هدايايى به آنها مى‏داد و كمكهاى ديگرى كه در مباحث آينده به عنوان نمونه بيان خواهد شد. اين كمكها از چه طريقى بود؟ از بيت‏المال ؟ و اگر از بيت‏المال استفاده مى‏كردند تمام اين هزينه‏ها را از آن جا بر مى‏داشتند؟ يا مبلغى از آنها را؟ مخصوصاً گاهى ائمه (ع) پولهاى فراوانى به عنوان صله وجايزه به شعراى شيعى و مدافع ولايت مى‏دادند كه شايد براى برخى قابل تصور نبود . آيا اينها از چه محلى بود؟

پاسخ

در پاسخ اين سؤالها ذهنيت عمومى در جامعه ما اين است كه تأمين معاش و زندگى پيامبر اسلام (ع) و ائمه (ع) از محل بيت‏المال بوده و اگر بخششها يا كمهايى هم نسبت به فقرا يا نيازمندان داشتند، آن هم از منبع بيت‏المال و وجوه عامه بوده كه در اختيار آنان بوده است و نسبت به آن ولايت داشتند. اما بررسيها و پژوهشها در تاريخ زندگى پيشوايان اسلام نشان مى‏دهد كه آن بزرگواران اموال و دارايى‏هاى شخصى نيز داشتند و همه جا و در همه موارد ، از بيت‏المال استفاده نمى‏كردند . هدف اين كتاب جست و جوى پاسخ اين سؤالها و پيگيرى و شناسايى منابع درآمد پيامبر اسلام (ع) و اهل بيت آن حضرت و مشخص ساختن اين نكته است كه چقدر و در چه مواردى از بيت‏المال ، و در كدام مواردى از اموال و دارايى‏هاى شخصى استفاده مى‏كردند؟

اينك پيش ازآن كه اين موضوع بررسى شود، از باب مقدمه از هداياى پيامبر اسلام و صله‏ها و بخششهاى امامان به شعرا و نيز از كمكهاى مالى آن پيشوايان به افراد مختلف ياد مى‏كنيم تا حجم بالاى آنها روشن گردد و توجه پيدا كنيم كه اين مبالغ نمى‏توانست از منبع واحدى باشد و طبعاً از منابع مختلف تأمين مى‏شده است .

هداياى پيامبر به هيأتهاى نمايندگى قبايل عرب

هيأتهاى نمايندگى قبايل مختلف عرب براى اظهار اسلام، و اعلام انقياد قبايل خويش ، بيشتر در سال نهم هجرت و احياناً پيش يا پس از آن به حضور رسول اكرم (ص) شرفياب مى‏شدند و اسلام و انقياد قبايل خود را به عرض مى‏رساندند و مورد لطف ومحبت شخص رسول اكرم (ص) واقع مى‏شدند، وآن حضرت هدايا و جوايزى به آنان عنايت مى‏كرد كه براى نمونه چند مورد از نظرتان مى‏گذرد:

1- هيأت نمايندگى ثعلبه

در سال هشتم هجرت پس از بازگشت رسول خدا (ص) از «جعرانه»، چهار نفر از «بنى ثعلبه » نزد رسول خدا آمدند وگفتند ما فرستادگان قبيله خود هستيم و همه اسلام آورديم . رسولخدا(ص) دستور داد از آنان پذيرايى كردند و پس از چند روز اقامت هنگامى كه براى خداحافظى شرفيات شدند، به بلال فرمود تا به آنان جايزه دهد و بلال به هر كدامشان پنج اوقيه(35)نقره جايزه داد و سپس به بلاد خويش برگشتند. (36)

2- هيأت نمايندگى محارب

اين هيأت كه ده مرد بودند، در سال دهم در حجة الوداع به حضور رسول خدا (ص) رسيدند و در سراى رمله، دختر حارث منزل داده شدند. بلال براى ايشان روز و شب غذا مى‏برد و اسلام آوردند وگفتند اسلام بنى محارب در عهده ما و در آن موسم‏ها رسول خدا را دشمنى سرسخت‏تر از آنان نبود. در ميان اين هيأت مردى از همان دشمنان سر سخت بود كه چون رسول خدا او را شناخت ،گفت : شكر خدا را كه مرا زنده داشت تا به تو ايمان آورم . رسول خدا گفت : اين دلها در دست خداست . رسول خدا آنان را نيز جايز داد و بازگشت.(37)

3- هيأت نمايندگى جعدة بن كعب

از بنى جعدة بن كعب «رقادبن عمرو» نزد رسول خدا آمده و اسلام آورد و رسول خدا در «فلج» آب و زمينى به او داد و براى وى سندى نوشت كه به گفته صاحب طبقات ، نزد بنى جعده محفوظ بوده است . (38)

4- هيأت نمايندگى قشيرين كعب‏

پيش از حجة الوداع ، و پس از غزوه «حنين» چند نفر از بنى قشير از جمله ثور بن عروه بر رسول خدا وارد شدند و اسلام آوردند و رسول خدا به «ثور» قطعه زمينى بخشيد و براى وى سندى نوشت. و نيز قرة بن هبيرة را جايزه‏اى داد و بردى مرحمت فرمود و او را سرپرست زكاتهاى قبيله قرار داد.(39)

5- هيأت نمايندگى تغلب‏

شانزده مرد تغلبى از مسلمانان و نصرانيانى كه بر خود صليب زرين آويخته بودند بر رسول خدا وارد شده و در خانه رمله، دختر حارث منزل كردند. رسول خدا با نصرانيان مصالحه كرد كه بر دين خود باقى بمانند ولى فرزندان خود را به نصرانيت در نياورند. مسلمانان را هم جوايزى عطا فرمود. (40)

6- هيأت نمايندگى طيّى‏

پانزده مرد از قبيله طى ... براى ديدار رسول خدا به مدينه آمدند . سرورى اين گروه رازيدالخيل بن مهليل كه ازبنى نبهان بود، به عهده داشت . رسولخدا در مسجد بود، اعضاى هيأت شتران خود را در جلوى خان مسجد بسته ونزد حضرت آمدند. رسول خدا اسلام را برايشان عرضه داشت وچون اسلام آوردند به هر يك پنج اوقيه نقره جايزه داد و به زيدالخيل دوازده و نيم اوقيه داد. رسول خدا درباره زيدالخيل مى‏فرمود: هيچ مردى از عرب نزد من به فضل ياد نشد جز اين كه او را كمتر از آن يافتم كه مى‏گفتند ، مگر زيدالخيل كه او را بيش از آن يافتم كه توصيف مى‏كردند و او رازيدالخير ناميد وسرزمين فيد و زمينهاى ديگرى را براى ارتزاق به او واگذار كرد و در اين باره به او نوشته‏اى هم داد. زيد با قوم خود بازگشت و چون به جايى كه به آن فرده مى‏گفتند رسيد، به تب مبتلا گشت و پس از سه روز در همان جا درگذشت . بعضى هم، مرگ او را در آخر خلافت عمر دانسته‏اند. (41)

7- هيأت نمايندگى مراد (42)

فروة بن مسيك مرادى ، از ملوك كنده جدا شد و بر رسول خدا وارد شد و ، از آن حضرت پيروى كرد ونزد سعد بن عباده منزل گزيد و به فرا گرفتن قرآن و احكام اسلام پرداخت. رسول خدا او را دوازده اوقيه جايز داد و بر شترى مرغوب سوار كرد و حله‏اى از بافته عمان بخشيد و عامل خود بر قبيله‏هاى :مراد، زبيد و مذحج گردانيد و خالدبن سعيد بن العاص را همراه او براى دريافت صدقات (زكات) فرستاد و به او نوشته‏اى در اندازه‏هاى زكات داد . فروه همچنان عامل صدقات بود تا رسول خدا وفات يافت. (43)

پيامبر وصد شتر به آتش افروز جنگ حنين‏

... پس از تمام شدن جنگ حنين (44) و طائف پيامبر اكرم (ص) نقشه تسليم شدن و اسلام آوردن «مالك بن عوف» (آتش افروزجنگ حنين و طائف) را ريخت. از وضع او پرسيد: گفتند به طائف پناه برده و با قبيله ثقيف همكارى مى‏كند. پيامبر فرمود: اين پيام را از من به او برسانيد كه اگر اسلام آورَد و به ما بپيوندد من كسان او را آزاد مى‏سازم و يكصد شتر نيز به او مى‏بخشم . نمايندگان هوا زن، پيام پيامبر (ص) را به او رسانيدند و او كه وضع ثقيف را متزلزل مى ديد، و ازقدرت روز افزون اسلام آگاهى داشت، تصميم گرفت از طائف خارج شود و به مسلمانان بپيوندد، ولى از اين مى‏ترسيد كه ثقيف از تصميم وى آگاه شوند و او را در داخل بازداشت كنند ، از اين رو براى اجراى مقصد خويش چنين نقشه كشيد: دستور داد در نقطه دورى از طائف كجاوه‏اى براى او آماده كنند، سپس از آن نقطه با سرعت هر چه زيادتر به جعرانه آمد و اسلام آورد و پيامبر طبق وعده‏اى كه به او داده بود با وى رفتار كرد (صدشتر به او داد و كسان او را آزاد ساخت)، سپس او را سرپرست مسلمانان قبيله‏هاى نصر، ثماله و سلمه قرار داد. او بر اثر غرور فطرى و افتخارى كه از ناحيه اسلام به دست آورده بود زندگى را بر قبيله ثقيف تنگ كرده ، آنها را در مضيقه اقتصادى قرار مى‏داد، او خود را شرمنده الطاف پيامبر ديده و اشعارى در سماحت بى ‏نظير و بلند نظرى پيامبر سرود كه آغاز آنها اين است : من هرگز در ميان تمام مردم جهان مانند محمد را نه ديده‏ام و نه شنيده‏ام ...(45)