تسليه العباد
ترجمه كتاب مسكن الفؤاد

شهيد ثانى رحمه الله عليه
مترجم : اسماعيل مجدالادبا خراسانى

- ۲ -


باب اول : عوضهاى مصيبت فرزندان
در بيان عوضهاست كه از مصيبت فرزندان حاصل مى شود و آنچه از اين قبيل است . بدان كه خداى سبحانه و تعالى ، عدل كريم است و بى نياز مطلق كه كمال ذات و جمال صفات او را لايق نيست كه فرو ريزد بر بنده مومن خويش در دار دنيا مصيبت و بلا هر چه اندك باشد، و پس از آن عوض و پاداشى فزون عطا نفرمايد، زيرا كه اگر بكلى عوض نبخشد بر بنده خود ستم روا داشته و اگر برابر دهد، بيهوده است تعالى الله عنهما علو كبيراشان الهى برتر از آن است كه برترى بزرگ .
در اين معنى اخبار نبويه - صلى الله عليه و آله بسيار است و از آن جمله اين است :
ان المومن لو يعلم ما اعد الله له على البلاء لتمنى انه فى دار الدنيا فرض ‍ بالمقارض . (51)
بدرستى كه بنده مومن اگر بداند آنچه را خداى تعالى براى او آماده و مهيا فرموده است در مقام بلا، هر آينه آرزو مى كند كه بدنش با مقراضها پاره شود.
و از اين گونه اخبار، اختصار مى نمائيم بدانچه در بيانش هستيم .
و روايت از پيغمبر خداى - صلى الله عليه و آله كرده اند - زياده از سى نفر اصحاب آن حضرت و صدوق - عليه الرحمه - روايت كرده است به اسناد خود تا عمر بن عنبسة السلمى (52) كه گفته است از پيغمبر خداى - صلى الله عليه و آله شنيدم كه فرمود:
ايما رجل قدم ثلاثه اولاد لم يبلغوا الحنث ، او امرثه قدمت ثلاثه اولاد فهم حجاب يسترونه عن النار (53) : هر مردى كه سه فرزند پيش از او بميرند و به سن گناه كارى نرسيده باشند، يا هر زنى كه سه فرزندش در حيات او درگذرند، پس آن فرزندان ، والدين را حجاب از آتش مى شوند.
و از اءبى ذر - رضى الله عنه است كه گفت : ما من مسليمن يقدمان عليهما ثلاثه اولاد لم يبلغوا الحنث الا ادخلهما الله الجنة بفضل رحمته (54): نيست مرد و زن مسلمانى كه قبل از آنها سه فرزند در گذرند و به سن معصيت نرسيده باشند مگر خداى تعالى هر دو را به فضل و رحمت خود داخل بهشت مى فرمايد.
حنث (به كسر حاء مهمله و در آخرش ثاء مثلثه ) به معنى گناه است و معنى چنان مى دهد كه عمرى را درك نكرده باشند كه در آن ملائكه گناه نويسند.
و خليل (55) گفته است پسر به حنث رسيد، يعنى قلم تكليف بر او جارى گرديد.
و به اسناد صدوق است به سوى جابر - رضى الله عنه - از حضرت ابى جعفر محمد ابن على الباقر - سلام الله عليهما - كه فرموده : من قدم اولادا يحتسبهم عندالله تعالى حجبوه من النار باذن الله عزوجل . (56) به كسى كه فرزندانى از او در گذرند كه ذخيره اجر در نزد خدايشان شناسد، فرزندانش ميانه او و آتش دوزخ حجابى مى شوند به اذن خدا.
و نيز به اسناد صدوق است به سوى على بن ميسر (57) از حضرت ابى عبدالله - عليه السلام - ولد واحد يقدمه الرجل افضل من سبعين يخلفهم من بعده كلهم قدر كب الخيل و قاتل فى سبيل الله (58) يك فرزند كه پيش از مرد در گذرد، بهتر از هفتاد پسر است كه پس از خود بگذارد و سوار اسبان شوند و در راه خداى جهاد كنند.
و از آن بزرگوار - عليه السلام - است : ثواب المومن من ولده الجنه ، صبر اولم يصبر .(59) : پاداش بنده مومن از فرزندش ، بهشت است خواه صبر كند و خواه نكند.
و نيز از آن بزرگوار - عليه السلام - است : من اصيب بمصيبة جزع عليها ام لم يجزع صبر عليها ام لم يصبر، كان ثوابه من الله الجنة (60) كسى كه مصيبتى به او رسد، چه جزع كند و چه نكند، و شكيب آورد شكيب نياورد، پاداش او از خداى تعالى بهشت است .
و هم از آن حضرت - عليه السلام - است : ولد واحد يقدمه الرجل افضل من سبعين ولذا يبقون بعده يدركون القائم عليه السلام (61) : يك فرزند كه پيش از پدر در گذرد، بهتر از هفتاد پسرى است كه پس از او بمانند و به سعادت ركاب حضرت قائم - عجل الله فرجه - رسند
و ترمذى روايت كرده است به اسناد خودش به سوى پيغمبر خداى - صلى الله عليه و آله - فرمود: ما نزل البلاء بالمومن و المومنه فى نفسه و ولده و ماله ، حتى يلقى الله عزوجل و ما عليه خطيئه (62) : بلائى وارد نيامده به مردى و زنى از اهل ايمان خواه برخود و خواه بر فرزند و خواه بر مالش جز آنكه خداى عزوجل را ملاقات مى نمايد و بر او گناهى نخواهد بود
.
از محمد بن خالد سلمى است از پدرش از جدش كه درك شرف صحبت حضرت رسالت - صلى الله عليه و آله - را كرده بوده است و گفته است : از رسول خدا شنيدم كه فرمود: ان العبد اذا سفيت له عند الله منزله و لم يبلغها بعمل ابتلاه الله تعالى فى جسده او فى ماله او فى ولده ثم صبر على ذلك حتى يبلغه المنزله التى سبقت اليه من الله عزوجل (63) چون منزلتى در علم خداى تعالى براى بنده اى گذشته باشد و عملش او را به آن منزلت نتواند رساند، مبتلا فرمايد او را به رنج جسد يا تلف مال يا مرگ فرزند كه بنده بر آن بليه شكيبايى آورد و در عوض صبرى كه كند، خداى عزوجل او را به آن منزلت برساند.
و از ثوبان ، غلام پيغمبرى خداى - صلى الله عليه و آله - است كه گفت : از رسول خداى - صلى الله عليه و آله - شنيدم كه فرمود: بخ بخ خمس ما اثقلهن فى الميزان ، لا اله الا الله و سبحان الله و الحمد لله و الله اكبر والولد الصالح للرجل فيحتسبه (64) زهى پنج چيز كه چه بسيار در ميزان فضل خداى سنگين اند، كلمه لا اله الا الله و كلمه سبحان الله و كلمه الحمدلله و كلمه الله اكبر و فرزندى از اهل صلاح كه از پدر فوت شود و بر مصيبت او ذخيره اجرا كند.
بخ بخ كلمه اى است كه در موقع مدح و رضا در چيزى گفته مى شود و تكرار لفظ براى مبالغه است و بسا كه تشديد داده مى شود، و معنى آن تفخيم و تعظيم آن چيز است و معنى يحتسبه حسبه و اجرا و كفايت قرار مى دهد مى باشد در نزد خداى تعالى : يعنى اجر و مزد گيرد مرد بر مصيبت خود از مرگ فرزند و رضاى خود به قضاى خداى عزوجل .
و از عبدالرحمن بن سمرة از رسول خداى - صلى الله عليه و آله - است كه فرمود: انى رايت البارحة عجبا فذكر حديثا طويلا و فيه رايت رجلا من امتى قد خف ميزانه فجاء افراطه فثقلوا ميزانه (65) ديشب خوابى عجيب ديدم : پس ‍ حديثى طولانى بيان فرمود كه از آن جمله است كه مردى را از امت خود ديدم كه ميزان حسناتش را وزنى نبود و افراط او آمدند و كفه حسنات او را سنگين نمودند.
فرطبه فتح فاء وراء فرزندى است از ذكور يا اناث كه درك عمرى چندان نكند و مرگش بر پدر و مادر يا يكى از آنها پيشى گيرد، و گفته مى شود فرط القوم در وقتى كه كسى پيشى بر قوم جويد، و اصلش آن كسى است كه از قافله پيش ‍ افتد براى آب و تهيه اسباب .

و از سهل بن حنيف - رضى الله عنه - است كه گفت : پيغمبر خداى - صلى الله عليه و آله -فرمود: تزوجوا فانى مكاثر بكم الامم يوم القيامة حتى ان السقط ليظلل محبنطئا على باب الجنه فيقال له ادخل يقول حتى يدخل ابواى (66) : زنان را به نكاح در آوريد، بدرستى كه من به فزونى شما كه امت من هستيد، در قيامت بر امم گذشته مفاخرت مى كنم تا آنجا كه جنين سقط شده بر در بهشت درنگ مى كند خشمناك ، و گفته مى شود به او كه داخل بهشت شو. مى گويد كه داخل بهشت نمى شوم تا پدر و مادر من داخل شوند و من بر اثر آنها وارد شوم .
سقطمثلث العين ، و كسر بهتر از فتح و ضم است ، طفلى است كه از شكم مادر فرود آيد و خلقتش تمام نشده باشد. محبنطئا به همزه و بدون همزه ، خشمناكى است كه به جهت امرى در موضعى درنگ و تاءمل كند.
و از معاويه بن حيدة القشيرى (67) است از پيغمبر خداى - صلى الله عليه و آله و سلم - كه فرمود: سوداء ولود خير من حسناء لاتلد، انى مكاثر بكم الامم ، حتى ان السقط ليظل محبنطئا على باب الجنه فيقال له ادخل الجنه فيقول انا و ابواى فيقال انت و ابواك (68) زنى سياه كه بزايد و فرزند آورد بهتر از جميله اى است كه فرزند نياورد. به درستى كه من در قيامت فخر مى كنم به فزونى شما امت خود ساير امم را. تا اينكه سقط بر در بهشت خشم آلوده بايستد و او را گويند داخل بهشت شو. گويد من با پدر و مادر خود وارد مى شوم ، بگويند: با پدر و مادرت وارد شو.
و از عبدالملك بن عمرو است از كسانى كه به او حديث كرده اند كه مردى به حضرت رسول خداى - صلى الله عليه و آله - آمد و گفت كه اى پيغمبر خداى !
من فلانه را به زنى خود اختيار كنم ؟ او را نهى فرمود و هر آينه آن زن آبستن نمى شد. باز آمد و سوال كرد و همان جواب شنيد بار سيم آمد و سوال نمود. رسول خداى - صلى الله عليه و اله - اما علمت انى مكاثر بكم الامم حتى ان السقط ليبقى محبنطئا على باب الجنه فيقال له ادخل فيقول لا حتى يدخل ابواى فيشفع فيهما فيد خلان الجنه كنيزكى سياه زاينده نزد من محبوب تر است از زنى با جمال و نازاى . بعد از آن فرمود: آيا ندانسته اى كه من در آخرت به زيادى شما مفاخرت مى نمايم ، به اين درجه كه جنين سقط شده بر در بهشت بماند و به او گفته شود وارد شو و بگويد وارد نمى شوم تا پدر و مادرم وارد شوند، پس درباره آنها شفاعت مى كند تا وارد بهشت مى شوند.
و از سهل بن حنظله است و او را فرزند نمى شد (و از كسانى است كه در تحت شجره با پيغمبر خداى - صلى الله عليه و آله - بيعت نمود) گفته است : هر آينه اگر خداى تعالى فرزندى در اسلام به من عطا فرمايد و به سقط بميرد، و صبر كنم و از خداى تعالى اجربر مصيبت او خواهم دوست تر مى دارم از اينكه دنيا و آنچه در آن است مرا باشد. (69)
و از عبادة بن صامت است كه پيغمبر خداى - صلى الله عليه و آله - فرمود: النفساء يجرها الولد يوم القيامه بسررها (70) الى الجنه (71) زنى كه در نفاس او طفلش بميرد، طفل او را به قطعه ناف خود به بهشت مى كشد.
نفساء به ضم نون و فتح فاء زن است در هنگامى كه بچه زايد و خون نفاس از او آيد و سرر (بكسر مهمله سين يا فتح ) آن چيزى است كه قابله از ناف مولود كه موضع قطع است جدا مى كند و آنچه باقى مى ماند سره است . همانا اراده كرده است طفلى را كه هنوز نافش بريده نشده باشد.
و از عمرو بن شعيب است از پدرش از جدش كه گفت : رسول خداى - صلى الله عليه و آله و سلم - فرموده من قدم من صبله ولدا لم يبلغ الحنث كان افضل من ان يخلف من بعده مائه كلهم يجاهدون فى سبيل الله لا يسكن روعتهم الى يوم القيامة : كسى كه پيش از خود فرزندى به جهان آخرت فرستد كه به سن ارتكاب معاصى نرسيده باشد، بالاتر از آن است كه صد فرزند پس از خود گذارد و همه در راه خداى جهاد كنند و ترس شان تا قيامت فرو ننشسته باشد.
و از حضرت حسن - عليه السلام - است كه گفت : پيغمبر خداى - صلى الله عليه و آله - فرمود: لئن اقدم سقطا احب الى من ان اخلف مائه فارس كلهم يقاتل فى سبيل الله : : هر آينه اگر مقدم دارم سقطى در رحلت از دنيا، دوست تر مى دارم از اينكه در دنبال گذارم صد فرزند سوار بر اسبان كه در راه خداى مقاتله و جهاد كنند.
از ايوب بن موسى است كه پيغمبر خداى - صلى الله عليه و آله - بر سر منبر فرمود:
انك ان تقدم سقطا خير من ان تدع بعدك من ولدك مائه كل منهم على فرس ، يجاهدون فى سبيل الله : بدرستى كه اگر پيش از خودت سقطى به جهان باقى فرستى ، بهتر است از آن كه صد مرد از ولادت پس از خود گذارى كه هر يك از ايشان بر اسبى سوار شوند و در راه خدا جهاد نمايند.
و از پيغمبر خداى - صلى الله عليه و آله و سلم - است كه فرمود: يقال للولدان يوم القيامه ادخلوا الجنه فيقولون يا رب حتى يدخل آباونا و امهاتنا، قال فيابون فيقول الله عزوجل ، مالى اراهم محبنطئين ادخلوا الجنه فيقولون يا رب آباونا، فيقول الله تعالى ادخلوا الجنه انتم و آبائكم . (72) : گفته مى شود مر پسران را در قيامت كه داخل بهشت شوند مى گويند: پروردگارا پدران و مادران خود را مى خواهيم . فرمود: پس ابا از دخول بهشت مى نمايند. پس خداى تعالى مى فرمايد: چيست مرا كه اينها را خشمناك مى بينم ؟ داخل بهشت شويد. مى گويند: پروردگارا پدران خود را مى خواهيم . پس خداى عزوجل مى فرمايد داخل بهشت شويد شما و پدرانتان .
و از عبيده بن عمير الليثى است كه گفت : اذا كان يوم القيامة خرج ولدان المسلمين من الجنه بايد يهم الشراب . قال فيقول الناس لهم اسقونا فيقولون : ابوينا ابوينا. حتى قال ان السقط محبنطئا بباب الجنه فيقول : لا ادخل حتى يدخل ابواى . (73) : چون روز رستاخيز مى شود، فرزندان مسلمانان از بهشت به عرصه محشر مى آيند و در دستهاشان ظرفها از شراب دارند. گفته است مردم به آنها مى گويند: ما را بياشامانيد، مى گويند. ما پدر و مادر خود را بايد بياشامانيم : وگفته تا طفلى كه سقط شده است ، خشمناك بر در بهشت درنگ مى كند و مى گويد: وارد نمى شوم تا پدر و مادرم وارد نشوند.
و از انس بن مالك است كه گفت : پيغمبر خداى - صلى الله عليه و آله - فرمود:
اذا كان يوم القيامه نودى فى اطفال المومنين ان اخرجوا من قبوركم فيخرجون من قبور هم ثم ينادى فيهم ان امضوا الى الجنه زمرا فيقولون : ربنا و والدينا معنا، ثم ينادى فيهم ان امضوا الى الجنه زمرا فيقولون : ربنا و والدينا معنا ثم ينادى فيهم ثا نيه ان امضوا الى الجنه زمرا. فيقولون : ربنا و والدينا معنا، ثم ينادى ثالثه ان امضوا الى الجنه زمرا فيقولون : ربنا و والدينا معنا، فيقول فى الرابعهه و والديكم معكم . فيثب كل طفل الى ابوبه فياخذون فى بيوتكم . (74)
چون روز قيامت شود، در ميان اطفال اهل ايمان ندا شود كه بر آييد از قبرهاى خود و پس از آن ندا رسد به ايشان كه برويد به سوى بهشت فوج فوج مى گويند: پروردگارا با پدر و مادرمان مى رويم . باز ندا رسد به ايشان دوباره كه برويد به سوى بهشت فوج فوج مى گويند: پروردگارا با پدر و مادر خود مى رويم . پس ندا مى شود به ايشان در مرتبه سيم كه برويد به سوى بهشت فوج فوج مى گويند: پرودگارا با پدر و مادر خودمان مى رويم . پس خداى عزوجل مى فرمايد: پدر و مادر با شما وارد بهشت شوند، پس بر مى جهد هر طفلى به سوى پدر و مادر خود و مى گيرند دستهاى ايشان را و داخل بهشت مى شوند پس ايشان شناساترند پدران و مادران خود را در آن روز از فرزندان شما در خانه هاى شما زمر، افواج متفرقه است بعضى از آنها در پى بعضى ، و گفته شده است كسانى هستند كه به يكديگر رسند از طبقات مختلفه چون شهدا و زهاد و علما و فقرا و قرا و اهل حديث و غير هم .(75)
و از انس بن مالك است كه مردى همه روزه به محضر حضرت رسالت - صلى الله عليه و آله و سلم - شرف اندرز مى شد و طفلى همراه خود داشت . كودك وفات يافت و مرد، روزى چند خدمت آن حضرت نرسيد. از حالش استفسار فرمود. اصحاب عرض نمودند طفلى كه همراه داشت مرده است و به علت مصيبت اوست كه شرفياب نشده است . آن حضرت فرمود: هلا آذنتمونى فقوموا الى اخينا نعزيه فلما دخل عليه اذا الرجل حزينا و به كابه فعزا فقال يا رسول الله كنت ارجوه لكبر سنى و ضعفى فقال رسول الله صلى الله عليه و آله اما يسرك ان يكون يوم القيامه باز ائك فيقال له ادخل الجنه فيقول يا رب و ابواى فلايزال يشفع حتى يشفعه الله عزوجل فيكم و يدخلكم الجنه جميعا(76)
چرا به من خبر نداديد؟ بر خيزيد به سوى برادر خود برويم و او را تسليت بدهيم . چون بر او وارد شد. او را افسرده يافت و او را سخت دلتنگ ديد و تعزيتش فرمود. آيا شادمان نمى دارد تو را كه فرزندت در روز قيامت در برابرت باشد و او را گويند كه داخل بهشت شو و بگويد پروردگارا من و پدر و مادرم ، پس هميشه شفاعت كند تا خداى تعالى شفاعت او را درباره شما قبول فرمايد و شما را با يكديگر داخل بهشت نمايد. كابه تغير است به انكسار و شكستگى از شدت اندوه ، و ضعف به ضم ضاد نقطه دار و فتح مترجم گويد كه صاحب قاموس ميان ضعف به فتح و ضعف به ضم چنين فرق گذارد كه اول در راى و عقل است و ثانى در بدن است .
و ايضا از انس و گفته است كه از عثمان به مظعون - رضى الله عنه - كودكى وفات يافت و سخت و بر اندوهناك شد و در خانه خود عبادتگاهى گرفت و به مراسم عبادت پرداخت . به عرض مقدس حضرت نبوى - صلى الله عليه و آله و سلم - رسانيدند. الرهبانيه انما رهبانيه امتى الجهاد فى سبيل الله . يا عثمان الله تعالى لم يكتب علينا للنار سبعه ابواب افلا يسرك ان لاتاتى بابا منها الا وجدت اينك بجنبه آخذا بحجزتك صبر (منكم ) و احتسب (77) اى عثمان ! به درستى كه خداى تعالى رهبانيت را بر ما واجب نفرموده است و رهبانيت اين است ، جهاد در راه خداى است . اى عثمان بن مظنون ! به درستى كه بهشت را خشت در است و آتش دوزخ را هفت در است . آيا شادمان نمى گرداند تو را كه وارد نشوى به هيچ يك از آن درها جز اين كه در آن هنگام فرزندت را پهلوى خود بيايى كه كمرت را گرفته و شفاعت براى تو مى كند در حضرت پروردگارت سبحانه و تعالى ؟ انس گفته است كه به آن حضرت عرض شد كه اى پيغمبر خداى ! آيا براى فرزندان ما كه پيشى گرفته اند نيز اين مقام و اقدام هست ؟ فرمود: براى همه كسانى كه صبر كنند و اجرا خواهند.
حجزه (به ضم حاء مهمله وزاء منقوطه ) موضع بستن زير جامه است و گفته شده است كه براى زير جامه حجزه است .
و از قره بن اياس است كه مردى از انصار خدمت حضرت رسول خداى صلى الله عليه و آله و سلم - آمد و شد مى نمود و پسرى همراه داشت روزى به او فرمود: يا فلان اتحبه ؟ قال نعم يا رسول الله - صلى الله - صلى الله عليه و آله و سلم - احبه كحبك ففقده النبى صلى الله عليه و آله و سلم - فسال عنه فقالوا يا رسول الله مات ابنه فلما رآه قال صلى الله عليه و آله - اما ترضى ان لاتاتى يوم القيامه بابا من ابواب الجنه الا جاء يسعى حتى يفتحه لك فقال رجل يا رسول الله - صلى الله عليه - اله وحده ام لكلنا قال بل لكلكم (78): اى فلان آيا دوستش ‍ مى دارى ؟ گفت : اى پيغمبر خداى دوستش مى دارم چنان كه تو را دوست مى دارم روزى آن حضرت او را در حلقه اصحاب نيافت و جوياى او شد. گفتند: يا رسول الله پسر او وفات يافته است . چون او را ملاقات نمود، فرمود: آيا راضى نيستى كه در روز قيامت به هيچ درى از درهاى بهشت نروى جز اينكه فرزندت بيايد و در را براى تو بگشايد؟ مردى به آن حضرت عرض كرد: يا رسول الله اين بهره و سعادت مخصوص اوست يا براى همه ما است ؟ فرمود: بلكه براى همه شماست .
بيهقى روايت كرده است كه چون پيغمبر خداى - صلى الله عليه و آله و سلم - مى نشسته ، اصحاب و حزن واسف ، او را از حضور مانع شده است ، آن حضرت او را ملاقات نمود و از طفل او پرسش كرد. به هلاك فرزند خود خبر داد. آن حضرت فرمود: يا فلان ايما كان احب اليك : ان تمتع به عمرك اولاتاتى غدا بابا من ابواب الجنه الا وجدته قد سبقك اليه يفتحه لك قال يا بنى الله اهذا لهذا خاصه ام من هلك له طفل من المسلمين كان له ذلك ؟ قال بل من هلك له طفل من المسلمين كان له ذلك (79): اى مرد! كدام در نزد تو محبوب تر است : اينكه زمان عمر خود را به وجود فرزندت بهره مند باشى يا در محشر به درى از درهاى از درهاى بهشت عبور ندهى جز اين كه فرزندت بهره مند باشى يا در محشر به درى از درهاى بهشت عبور ندهى جز اين كه فرزندت را بيابى كه بر تو پيشى گرفته و در را براى تو مى گشايد؟ عرض كرد: يا رسول الله تمتع در دنيا را با او براى خود نمى خواهم بلكه سبقت او را به افتتاح باب بهشت دوست تر مى دارم ، فرمود: اين ثواب و پاداش براى تو خواهد بود. يكى از انصار بر پاى خواست و گفت : اى پيغمبر خداى ! آيا اين ثواب خاصه اين مرد است يا هر يك از مسلمين كه طفلى از او هلاك شود اين پاداش را خواهد داشت ؟ آن حضرت فرمود: بلكه هر يك از مسلمانان كه مصيبت فرزندى بر او وارد آيد اين ثواب و اجر را دارد.
حلقه (بسكون لام پس از فتح حاء) هر چيزى كه دورى داشته باشد و ميانش ‍ خالى باشد. فتح لام در موجز حكايت شده و كم است . مترجم گويد كه اين بنده را حاضر الوقت حلقه به فتح لام در ضمن بيت كه در مديحه حضرت خامس آل عبا - سلام الله اجمعين - انشاد شده بياد آمد به صرف ميمنت و علقه اينقدر مناسبت مى نگارد و هو هذا:
لن يخب الان من رجاك و من حرك من دون بابك الحقله
و از زراة بن اوفى است كه رسول خداى - صلى الله عليه و آله - مردى را بر فوت فرزندش تسلى داد و فرمود: جزاك الله و عظم لك الا جر فقال الرجل يا رسول الله انا شيخ كبير و كان ابنى قد اجزا عنى فقال له النبى - صلى الله عليه و آله - اما يسرك ان يشير لك و يتلقاك من ابواب الجنه بالكاس قال من لى بذلك ؟ فقال الله لك به ولكل مسلم مات له ولد فى الاسلام : خداى عزوجل به تو اجر و مزد عطا فرمايد و اجر تو را بزرگ كند. مرد گفت : اى پيغمبر خداى ! من مردى سخت پيرم و فرزند من كفايت امور مرا مى نموده . آن حضرت فرمود: آيا مسرور مى كند تو را اينكه اشارت نمايد يا پيشبازت آيد از درهاى بهشت با جامى پر از شراب ، گفت : اين عنايت را با من كه مى كند؟ فرمود: خداى تعالى براى تو مى فرمايد به سبب فرزندت و از براى هر مسلمانى كه فرزندش در اسلام وفات يابد. اجزاءيعنى كفايت كرده است . كاس (با همزه و گاهى به تخفيف ترك مى شود) ظرفى است كه در او شراب باشد و به اين اسم ناميده نمى شود مگر به انضمام شراب با ظرف و گفته شده است كاءس ، اسم براى هر دو بر اجتماع يا انفراد است و جمع آن اكوس و جمع جمع آن كووس است .
و از عبدالله بن قيس از پيغمبر خداى - صلى الله عليه و آله - اذا مات ولد العبد قال الله تعالى للملائكة اقبضنك ولد عبدى ؟ فيقولون نعم فيقول قبضتم ثمره فواده ؟ فيقولون نعم فيقول ماذا قال عبدى ؟ فيقولون حمدك و استرجع فيقول الله تعالى ابنوا لعبدى بيتا فى الجنه و سموه بيت الحمد(80) : چون فرزند بنده اى از بندگان خداى وفات كند، خداى تعالى از ملائكه خود سوال مى فرمايد كه ايا گرفتند فرزند بنده مرا؟ عرض مى كنند: آرى مى فرمايد: گرفتيد ميوه دل او را؟ عرض مى كنند: آرى . مى فرمايد: چه گفت بنده من ؟ عرض ‍ مى كنند: تو را ستايش نمود و انا لله و انا اليه راجعون گفت . مى فرمايد: خانه براى او در بهشت بنا گذاريد و آن را بيت الحمد نام نهيد.
و روايت شده است كه زنى خدمت پيغمبر خداى - صلى الله عليه و آله - آمد و كودكى همراه داشت كه مريض بود. عرض كرد: يا رسول الله بخوان خداى تعالى را كه فرزند مرا شفا ارزانى دارد. آن حضرت فرمود: الك فرط؟ قالت نعم يا رسول الله - صلى الله عليه و اله - جنة حصينة . (81) : آيا فرزندى از تو مرده است ؟ گفت : آرى فرمود: در جاهليت ؟ گفت : بلكه در اسلام وفات يافته است . فرمود: سپرى استوار است .
جنة (بضم ) وقايه است يعنى تو را پناه مى دهد از آتش جهنم يا از تمامت هولها و ترسها. و حصينه به معنى فاعل است يعنى محصنه صاحب خود را و پوشنده براى او از اينكه آسيبى به او رسد.
و از جابربن سمره است كه گفت : رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - فرمود: من دفن ثلاثه و صبر عليهم و احتسب وجبت له الجنه : فقالت ام ايمن و اثنين ؟ فقال من دفن اثنين و صبر عليهما و احتسبها و جبت له الجنه . فقالت ام ايمن و واحده ؟ فسكت و امسك فقال يا ام ايمن من دفن واحدا و صبر عليه واحتسب وجبت له الجنه (82)
: آن كه دفن كند سه فرزند را و صبر كند بر مصيبت آنها و اجر مصيبت زدگى و صبر خويش از خداى تعالى خواهد، بهشت بر او واجب مى شود. ام ايمن عرض كرد كه ثواب دو فرزند چه خواهد شد بهشت بر او واجب مى شود ام ايمن عرض كرد كه ثواب دو فرزند چه خواهد شد؟ فرمود آن كه دو فرزند دفن نمايد و صبر بر مصيبت شان كند و اجر مصيبت و صبر خواهد بود؟ سكوت و تامل نمود و فرمود؟ سكوت و تامل نمود و فرمود: آن كه يك فرزند به خاك سپارد و صبر كند و اجر خواهد بهشت بر او واجب مى شود.
و ابن مسعود - رضى الله عنه - است كه گفت : پيغمبر خداى - صلى الله عليه و آله و سلم - فرمود: من قدم ثلاثه لم يبلغوا الحنث كان له حصنا حصينا فقال ابوذر رضى الله عنه - قدمت اثنين فقال صلى الله عليه و آله - واثنين ثم قال ابى بن كعب : قدمت واحدا فقال واحدا ولكن كان ذلك عند الصدمه الاولى . (83)
آن كه سه فرزند پيش از خود فرستد كه به سن ارتكاب گناه نرسيده باشند براى او پناهى استوار خواهد بود و ابوذر عرض كرد: من دو فرزند پيش فرستادم . فرمود:
همچنين است دو فرزند ابى بن كعب عرض كرد: من يك فرزند پيش فرستادم فرمود همچنين است يك فرزند اما اين اجر در نزد صدمه اولى است كه وارد آيد.

و از ابى سعيد خدرى است كه زنان خدمت پيغمبر خداى - صلى الله عليه و آله و سلم - عرض كردند روزى را براى ما قرار ده كه ما را موعظه فرمايى . آن حضرت فرمود: ايما امراة مات لها ثلاثه من الولد كانوا لها حجابا من النار. قالت امراة : و اثنان ؟ قال : و اثنان (84) : هر زنى كه سه فرزند از او بميرد، براى او حجاب از آتش جهنم مى شوند زنى عرض كرد: اجر دو فرزند چيست ؟ فرمود: همچنين است دو فرزند.
و از بريده است كه پيغمبر خداى - صلى الله عليه و آله و سلم - پرستارى و عيادت انصار مى فرمود و پرستش از حالات ايشان مى نمود و به آن حضرت رسيد كه از زنى انصاريه پسرى وفات يافته و بيتابى بر فوت كرده است به خانه او تشريف ورود داد و امر فرمود بترسيدن از خداى عزوجل و شكيبائى . فقالت يا رسول الله انى امراة رقوب لا الد ولم يكن لى ولد غيره فقال رسول الله صلى الله عليه و آله سلم الرقوب التى لا يبقى لها ولدها ثم قال ما من امرء مسلم او امراة مسلمه يموت لها ثلاثه من الولد الا ادخلهما الله الجنه فقيل له و اثنان فقال و اثنان . و فى حديث آخر: انه قال اما تحبين ان ترينه على باب الجنه و هو يدعوك الينا (85) قالت بلى قال فانه كذلك . پس زن عرض كرد: يا رسول الله من زنى هستم رقوب كه نمى زايم و جز اين فرزندى نداشتم پيغمبر خداى - صلى الله عليه و آله و سلم - فرمود: رقوب زنى است كه فرزند براى او باقى نماند. پس از آن فرمود: نيست مردى مسلمان و زنى مسلمان كه سه فرزند از او بميرند جز اينكه خداى تعالى آنها را داخل بهشت مى فرمايد. در حديثى ديگر است كه به آن زن فرمود: آيا دوست نمى دارى كه فرزندت را ببينى بر در بهشت ايستاده و ترا مى خواند و مى گويد به سوى ما بيا؟
مترجم گويد كه روزى در تهران خدمت مرحوم خان ، ملك الشعراء دولت قاهره ملاقات كردم و علاوه بر جلالت و بزرگى شغل و اصالت تبار در مراتب اخلاق يگانه آفاق بود: در خط و هنر و صنايع يدى و علوم متنوعه را به كمال داشتند و همانا نظيرى براى آن مرحوم به تصوير در نمى ايد. خوابى را حكايت كردند و چهار شعر خواندند كه در خواب گفته بودند و در خواطر اين بنده مانده است و يك شعرش را مناسب اين مقام ديده مى نويسم و اين است :
از آب من بنوش كه از چشمه حيات پر كرده ام براى تو جانا يكى سبو
و تتمه ترجمه اين است كه زن گفت : آرى فرمود: فرزند تو چنين است .
رقوب (به فتح راء) زنى است كه فرزند نياورد يا فرزند او زنده نماند: اين معنى به حسب لغت است و پيغمبر خداى - صلى الله عليه و آله و سلم - خاص ‍ فرموده است به آنچه ذكر شد.
و از (ابى ) نضر سلمى (86) است كه پيغمبر خداى - صلى الله عليه و آله و سلم - فرمود: لا يموت لاحد من المسلمين ثلاثه من الولد فيحتسبهم الا كانوا له حصنا من النار. فقالت امراة و اثنان ؟ فقال و اثنان . (87) : نميرد براى هيچ يك از اهل اسلام سه فرزند كه اجر مصيبت و شكيبايى از خداى عزوجل خواهد، جز آنكه پناهى از آتش براى او شوند. پس زن گفت : آيا دو فرزند را براى او چنين اجرى خواهد بود؟ فرمود: دو فرزند نيز همچنين است
و از آن بزرگوار - صلى الله عليه و آله و سلم - است : من قدم من ولده ثلاثا صابرا محتسبا كان محجوبا من النار باذن الله عزوجل .
و فى لفظ اخر: من قدم شيئا من ولده صابرا محتسبا حجزه باذن الله من النار (88)
و در لفظ ديگر است ان كه پيش فرستد سه چيز از فرزند خود در حالتى كه صبر آورد و پاداش خواهد، مانع او از آتش مى شود به اذن خداى .
و از ام ميسر انصاريه (89) است از پيغمبر خداى - صلى الله عليه و آله - به درستى كه آن حضرت بر ام ميسر وارد شد و او طعام حيس مى پخت : فرمود: من مات له ثلاثه لم يبلغوا الحنث كانوا حجابا من النار. فقالت : له يا رسول الله و اثنان ؟ قال لها و اثنان يا ام ميسر و فى لفظ اخر فقالت او فرطان ؟ قال او فرطان . (90) : كسى كه بميرد سه فرزند از او كه به سن گناهكارى نرسيده باشند براى او حجاب از آتش خواهند بود. گفت : اى پيغمبر خداى ! چگونه است دو فرزند؟ فرمود: دو فرزند همچنين است و در عبارت ديگر: دو فرط است . فرمود: دو فرط نيز چنين است .
مترجم گويد كه حيس طعامى است كه از روغن و خرما و دوغ سازند و در حديث ذكر حيس بسيار است . پيغمبر خداى - صلى الله عليه و آله - را اين طعام مطبوع و خوشايند بودى چنانچه در حديث ام سلمه - رضى الله عليه و آله - را اين طعام مطبوع و خوشايند بودى چنانچه در حديث ام سلمه - رضى الله عنها - كه با عايشه در نهى از وقعه جمل ، سخن مى راند، مذكور است قال : قالت و اذكرك و انت تغسلين راسه و انا احيس له حيسا و كان الحيس يعجبه صلى الله عليه و آله (91)
و از قبيصة بن برهه است كه گفت : در خدمت پيغمبر خداى - صلى الله عليه و آله - نشسته بودم زنى خدمت آن حضرت آمد و عرض كرد كه يا رسول الله خداى را براى من بخوان كه فرزندى براى من بماند و تا كنون فرزند براى من نمانده است . فرمود: كم مات لك ؟ قالت ثلاثه قال : لقد احظرت من النار (92) : چند فرزندت وفات يافته است ؟ عرض كرد: سه فرزند. فرمود: محفوظ از آتش شده اى به حفظ استوارى .
حظار(به كسر حاء مهمله و ظاء دسته دار) حظيره اى است كه از شاخهاى درختان براى شتران مى سازند كه آنها را از سرما و باد حفظ كند و از اين ماده است محظور براى محرم يعنى ممنوع از دخول در حرم .
و از ابى بن كعب است كه پيغمبر خداى - صلى الله عليه و آله و سلم - به زنى فرمود: هل لك فشرط؟ قالت : ثلاثه : صلى الله عليه و آله جنه حصينه آيا فرزندى از تو وفات يافته است ؟ عرض كرد كه سه فرزند از من مرده اند فرمود: پناهى استوار است .
و از پيغمبر خداى - صلى الله عليه و آله - است : ما من مسلمين يقدمان ثلاثه لا يبلغوا الحنث الا ادخلهما الله الجنه بفضل رحمته . قالوا: يا رسول الله وذوالاثنين ؟ قال ذوالاثنين . ان من امتى يدخل الجنه بشفاعته اكثر مضروان من امتى من يستطعم النار حتى يكون زواياها (93) : نيست از مرد و زنى مسلمان كه سه فرزند پيش فرستد كه هنوز سن ارتكاب معاصى را درك نكرده باشد جز اينكه خداى تعالى ايشان را داخل بهشت مى فرمايد: بفزونى رحمت خود گفتند: اى پيغمبر خداى حق صاحب دو فرزند كه پيش فرستاده باشند چه خواهد بود؟ فرمود: ثواب او نيز همين است و حق او ورود به فردوس برين ، به درستى كه بعضى از امت من كسى است كه به شفاعت او زياده از قبيله مضر داخل بهشت مى شوند. بعضى از امت من كسى است كه طعم آتش را مى چشند تا اينكه بوده باشد در يكى از زواياى آتش .
روايت و نقل كرده اند اين حديث را جماعتى از اهل حديث و صحيحش ‍ دانسته اند. از آن بزرگوار - صلى الله عليه و آله و سلم - است كه فرمود: قال الله تعالى - جل شاءنه - حقت مجتبى للذين يتصادقون من اجلى حقت مجتبى للذين يتناصرون من اجلى (94) ثم قال عليه و آله التحية و السلام : ما من مومن و لا مومنة يقدم الله تعالى له ثلاثه اولاد من صلبه لم يبلغوا الحنث الا ادخله الحنه بفضل رحمته اياهم (95) : خداى تعالى فرموده است : مخصوص ‍ داشتم دوستى خود را براى كسانى كه با يكديگر راستى كنند از جهت من و مخصوص داشتم دوستى خود را براى آنان كه يارى و مدد كارى يكدگر نمايند از جهت من . بعد از آن فرمود: مرد و زنى از اهل ايمان نيست كه خداى تعالى آنها را داخل بهشت بگرداند. به فزونى رحمتى كه درباره ايشان مى فرمايد.
از آن حضرت - صلى الله عليه و آله و سلم - است كه فرمود: من دفن ثلاثه من وليده حرم الله عليه النار (96): : كسى كه سه فرزند از فرزندان خود را دفن نمايد حرام مى فرمايد خداى تعالى بر او آتش دوزخ را.
و از صعصعة بن معاويه است كه گفت : اباذر غفارى را ديدم و او شترى را كه داشت مى راند و دو انبان توشه بر آن بود و مشكى بر گردنش بسته . گفتم : اى اباذر! چه چيز است براى تو؟ گفت عمل من گفتم خدايت رحمت كناد مرا حديثى بگوى گفت : از پيغمبر خداى - صلى الله عليه و آله و سلم - شنيدم كه فرمود: ما من مسلمين يموت بينهما ثلاثه اولاد لم يبلغوا الحنث الا غفر الله لهاما بفضل رحمته اياهم . قال قلت له فحدثنى قال نعم ، سعمت عن رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم بقول : ما من مسلم ينفق من كل ماله زوجين فى سبيل الله الا استقبلته حجبة الجنه كلهم يدعوه الى ما عنده فقلت كيف ذلك قال ان كان رجلا فرجلين و ان كان بعيرا فبعيرين و ان كان بقرا فبقرين حتى عد اصناف المال . (97) : مرد و زن مسلمانى نيستند كه بميرد و در ميانه آنها سه فرزند و سن معصيت را در نيافته باشند، جز آنكه بيامرزد خداى تعالى ايشان را به فزونى رحمتى كه نسبت به ايشان دارد صعصعه گفته است به ابوذر رضى الله عنه گفتن : باز مرا حديث كن گفت : آرى از رسول خداى - صلى الله عليه و آله - شنيدم كه فرمود: نيست مسلمانى كه در راه خدا انفاق كند از تمام مال خود دو جفت را جز آنكه حجاب و دربانان بهشت او را استقبال كنند و هر يك از آنها بخواند به سوى آنچه در نزد اوست گفتم اين چگونهاست ؟ گفت مرد و غلام باشد دو مرد و اگر شتر باشد دو شتر و اگر گاو باشد دو
گاو تا اينكه شمرد اصناف مال را.

و ذكر كرده اند اين خبر را جماعتى
از انس بن مالك است كه گفت : رسول خداى - صلى الله عليه و آله و سلم - در مجلسى از بنى سلمه ايستاد و فرمود يا بنى سلمه ما الرقوب فيكم قالوا الذى لا يولد له قال بل الذى لا فرط له قال ما المعدم فيكم قالوا الذى لا مال له قال بل هو الذى يقدم و ليس له عندالله خير (98) : اى بنى سلمه رقوب در لغت شما چيست ؟ گفتند: ان است كه كسى را فرزندى نشود. فرمود: بلكه آنست كه فرزندى پيشتر از او بميرد. باز فرمود: معدم چيست در نزد شما؟ گفتند: ان است كه مالى براى او نباشد. فرمود بلكه آن است كه بميرد و چيزى در نزد خداى براى او نباشد.
و از ابن مسعود كه گفت : پيغمبر خداى - صلى الله عليه و آله - به زنى وارد شد كه طفلى از او مرده بود و فرمود: بلغنى انك جزعت جزعا شديدا قالت و ما يمنعنى يا رسول الله صلى الله عليه و آله و قد تركنى عجوزا رقوبا فقال لها رسول الله صلى الله عليه و آله لست بالرقوب انما التى تتوفى و ليس لها فرط و لا يستطيع الناس ان يعود و عليها من افراطهم فتلك الرقوب : : به من رسيده است كه تو سخت جزع و بيتابى كرده اى گفت : چه چيز مرا از بى تابى و گريه باز مى تواند داشت و حال آنكه اين طفل مرا پير زن و رقوب گذاشت و ديگر فرزند نمى آورم ؟ فرمود: تو رقوب نيستى بلكه رقوب آن است كه بميرد و پيش از خود فرزندى نفرستاده باشد و مردم نتوانند از ثواب و اجر افراط خودشان به آن پير زن عائده و فائده رسانند و صبر و احتساب از خدا، براى او خواهند، پس چنان زنى است .
همه اين احاديث از اصول مستنده استخراج شده و اسناد اصولش را از جهت اختصار ترك كرديم ، زيرا كه خداى تبارك و به فضل و رحمت خود وعده ثواب فرموده است آن را كه به آنچه رسيده است عمل كرده و هر چند امر چنان كه به او رسيده است نباشد و وارد شده است اين خبر در شما احاديثى از طرق ما و طرق عامه .