پاى درس پروردگار ، جلد ۱۲

جلال الدين فارسى

- ۱ -


76. درسهاى پروردگار درباره قيامت در دوره مكى
1. در شـشـمـيـن سـوره مـكى پروردگار متعال از رخداد عظيم قيامت و زندگى مردم در آن خبرمى دهد.
به نام خداوند بخشنده مهربان
هـنـگـامـى كـه خـورشـيـد بـيـفسُرَد، و هنگامى كه ستارگان فرو ميرند، و هنگامى كه كوهها بـرفـتـار آرنـد، و هـنـگامى كه نفيس ترين ثروتهاى مادى را فرو گذارند، و هنگامى كه دوان گرد آيند و درياها بهم آميزند و جانها جفت هم شوند، و زمانى كه درباره دخترك زنده بـه گـور شـده بـازخواست شود كه به چه گناهى كشتندش ؟ و آن دم كه كارنامه ها باز گشايند و آسمان بركنده و درنورديده شود و دوزخ افروخته باشد و بهشت فراروى آيد، در آن هـنـگـام هـر كـس ‍ خواهد دانست كه چه از پيش فراهم آورده است . باز سوگند مى خورم به ستارگان روان (در مدارشان ) كه پيدا و پنهان شوند و به شب سوگند به گاه رو بر تافتنش و به صبح به گاه دم زدنش كه آن (قرآن ) گفتار سفيرى كريم ، توانا (در نـظـام هـسـتى ، پيدايش و زندگى ) با پايگاه در حضرت صاحب عرش ‍ (فرمانرواى نظام هـسـتـى ) و عـلاوه بـر هـمـه امـيـن اسـت . و رفـيـقـتـان مـبـتـلا بـه عـوامـل نـامـرئى مخل عقل نيست . و چنين اتفاق افتاد كه او (يعنى سفير پيام آور از خدا) را در حـالى بـديـد كـه خـود در افـق روشنگر بود و او (يعنى محمد (ص )) در مورد آنچه از خلق پـنـهان است (يعنى آموزه هاى وحيانى كه به وى مى رسد) دغلكار و دريغدار نيست (تا پس از دريـافـت بـه شـما تدريس نكند) و آن گفته شيطانى مطرود نيست . بنابراين روى به كـجـا مـى آريـد؟ آن جـز درسـى بـراى عـالمهاى آفريدگان نيست براى هر كس از شما كه بـخـواهـد راسـت قـامـت بـه رفـتـار آيـد، و نـمى خواهيد گر مشيت خدا - پروردگار عالمهاى آفريدگان و آفريده ها - باشد.
2. هفتمين سوره مكى ، اعلى
... بـزودى بـرايـت درسـهـايـى خـواهـيـم داد كـه فـراموشش نخواهى كرد مگر آنچه خدا بـخـواهـد زيـرا او پـيـدا را و آنـچـه را پـنـهـان است بداند. و تو را روانه حالت رهايش و آسـانـى خـواهـيـم كـرد. بـنـابراين درس بده آنجا كه درس معنوى سودمند افتد. كسى درس گيرد كه بترسد (از آلايش به پستى ، بدى ، زشتى و بُعد از خدا) و آن مخالف ترين از آن درس تن زند همان كه آن آتش بزرگ را هيمه شود برافروزد(1) وانگهى در آن نه بـمـيـرد و نـه زنـدگـى كـنـد.(2) يقينا كسى پيروز گردد كه رشد معنوى يابد و نام پـروردگـارش را يـاد كـند پس ‍ نماز بگزارد. واقعيت اين است كه زندگى دنيا را ترجيح داده بـرمـى گزينيد حال آن كه زندگانى بازپسين بهتر است و ماندگارتر. بيگمان اين (حقايق و آموزه ها) در كتابهاى پيشين هست كتابهاى ابراهيم و موسى .
3. نهمين سوره مكى ، فجر
... سـوگـنـد... آيـا در آن مـيـان سـوگـنـدى بـراى يـك خـردمـنـد هـسـت ؟ مـگر نديدى كه پـروردگـارت بـا قـوم عـاد چـه كرد؟ با اهالى ارم آن شهر پرستون كه در هيچ كـشـورى نـظـيـرش سـاخـتـه نـشـد، و با... تا سرانجام پروردگارت تازيانه عذاب بر سـرشان نواخت ؟ بيگمان پروردگارت در كمين است . اما آدمى هنگامى كه پروردگارش او را از ره آزمـايـش گـرامى بدارد و نعمت فراوان دهد گويد: پروردگارم مرا گرامى داشت . ولى زمـانـى كـه او را از ره آزمـايـش روزه بـه انـدازه دهـد گويد: پروردگارم مرا خوار و تـحـقـيـر كـرد. چـنـان نـيـسـت ! حـقـيـقـت اين است كه شما يتيم را گرامى نداشته چيزى نمى بـخـشـيـدش و يـكـديـگـر را بـه اطعام بيچاره برنمى انگيزيد و ميراث را (كه دسترنج و فـرآورده نسلهاى گذشته و ملك عمومى بشريت است ) يكجا مى بلعيد و به ثروت عشق مى ورزيـد چـه ورزيـدنـى ! چـنين شايسته نيست ! هنگامى كه جهان طبيعى پاره پاره و شكسته شـود آن در هـم شـكـستن را و پروردگارت در حالى كه فرشتگان لايه به لايه فرا كار آمـده انـد بـى واسطه عوامل جهان طبيعى امرش بتحقق پيوندد و در آن رخداد دوزخ آورده شود در آن رخداد آدمى درس گيرد و بياد آرد - و درس و يادگيرى او را چه سود! - گويد: كاش بـراى زندگانيم چيزى فرا پيش نهاده بودمى ! در آن رخداد عذابش را هيچ كس نكشد و نه بـنـديـش را هـيـچ كـس بندى شده باشد. هان ! اى خود اطمينان يافته ! به حضرت پـروردگـارتـان بـاز گرد خشنود و پسنديده ، و به جرگه پرستندگان مطيعم در آى و به بهشتم اندر آى .
4. سيزدهمين سوره مكى ، عاديات
به نام خداوند بخشنده مهربان
سوگند به اسبان تيز تك نفس زننده اى كه برق از سمشان مى جهد و بامدادان به دشمن شبيخون زده بدين كار گرد از پى برانگيزند تا بنا گه خود را به اردوى خصم افكنند كـه ايـن آدمى نسبت به پروردگارش ناسپاس باشد و خود بر اين حق نشناسى گواه و از آن آگـاه بـاشـد و بـراسـتـى او از عـشـق بـه مـال سـخـت بـخـيـل و فـرو بـسـتـه دسـت اسـت . مـگر نمى داند هنگامى كه آنچه در گورستان (يا عالم بـرزخ ) بـاشـد بـرشـورد و آنـچـه در دلهـاسـت فـرا پـيـش آرنـد و بـازنـگـرنـد قـطـعـا پروردگارشان در آن دم از كارشان كاملا خبردار است ؟!
5. بـــخـــش دوم ســـوره مـــزمـــل كـــه ســـومـــيـــن ســـوره بـــر حـسـبنزول است به لحاظ صدرش
... و در بـرابـر آنـچـه مـى گـويـنـد مـقـاومـت بـه خـرج ده و از آنها دورى گزين دورى گزيدنى زيبا و زيبنده . و مرا با تكذيب كنندگان (درسهايم ) كه خداوندان ناز و آسايش انـد واگـذار و انـدكـى مـهـلتـشـان بده ، زيرا كه بندهاى گران و آتش سوزان و خوراكى گـلوگـيـر و عـذابـى دردناك در حضرت ماست در آن رخداد كه زمين و كوهها بلرزد و كوهها ريـگ روان شـود. بـيگمان ، ما بسوى شما پيامبرى كه گواهى بر شما باشد فرستاديم چـنـان كـه بـسـوى فـرعـون پـيـامـبـرى فرستاديم . بنابراين اگر كافر شويد چگونه خـويـشـتـن را از رخـدادى ايـمن توانيد ساخت كه كودكان را پير مى سازد؟ جهان برين (كه خـزائن غـيـب و سـرچشمه همه اشياء و رخدادهاى جهان طبيعى و بخشى از جهان انسانى است ) بـه آن رخـداد در سـرشته است ، و وعده او شده(3) است . بيقين ، اينها درس دادنى است تا هر كس خواست راه تقرب به پروردگارش را پيش گيرد.(4)
6. سوره بيست و سوم مكى ، عبس
... پـس هـنگامى كه آن رخداد پر هياهوى گوشخراش فراروى باشد رخدادى كه طى آن آدمى از برادرش بگريزد و از مادرش و پدرش و از همسرش و فرزندانش (يا طرفداران و پـيـروانـش ) هر يك از اين آدميان را در آن رخداد حالى و كارى باشد كه او را سخت به خود مـشغول مى دارد. هستى هايى در آن رخداد روشن و تابان باشد خندان شادان . و هستى هايى در آن رخـداد غـبـارآلوده گـرد نـشـسـتـه بـاشـد دوده بـسـتـوهـش آورده . آنـان هـمـان كافران بدكارند.(5)
7. سوره بيست و نهم مكى ، قارعه
به نام خداوند بخشنده مهربان
آن رخدادى كه در خانه همه را مى كوبد. آن رخداد در كوبنده كدام است ؟ و چه دانى تو كه آن رخـداد در كـوبـنـده كـدام اسـت ؟ آن رخـداد كه آدميان مانند پروانه هاى پراكنده باشند و كـوهـهـا مـانـنـد پـشـم رنـگـيـن زده بـاشـد. پـس هـر كـس ‍ كـارهـاى قـابـل سـنـجشش سنگين باشد او در زندگانى پسنديده خوشايندى است ، و هر كس كارهاى بـاارزشـش سـبك آيد جايگاه و اصلش مغاك باشد. و چه دانى تو كه آن چه باشد؟ آتشى بى اندازه داغ و سوزان باشد.
8. سوره سى ام مكى ، قيامت
به نام خداوند بخشنده مهربان
بـه رخـداد قـيامت سوگند مى خورم ، نه و به خود سرزنشگر سوگند مى خورم ، نـه . مـگـر آدمـى پندارد كه استخوانهايش را هرگز فراهم نخواهيم آورد؟! آرى ، ما قادريم كـه حـتـى انـگشتانش را بسازيم . واقعيت اين است كه اين آدمى مى خواهد پيش از رخداد قيامت زشـتـكارى كند، مى پرسد: رخداد قيامت چه زمانى است ؟ جوابش اين كه زمانى كه برق از چشم (كافر منكر زشتكار) بپرد، و ماه بيفسُرَد و خورشيد و ماه گرد هم آرند (يا در هم ادغام كنند)، در آن رخداد آدمى گويد: به كجا بگريزم ! گمشو! سنگر و جاى فرارى نيست ! در اين رخداد به حضرت پروردگارت بايد ايستاد. آن انسان (كافر و غيرش ) را در آن رخداد خبر دهند كه چه انجام داد و ذخيره آخرت ساخت و چه مسئوليت را پس پشت انداخت . واقعيت اين اسـت كـه آدمى از خودش آگاهى و نسبت به خودش بصيرت و بينايى دارد هر چند بهانه ها آورد. آن (درسهاى ما) را زمزمه مكن تا هر چه زودتر حفظش كنى . چون جمع آورى آن و قرائت مجددش (براى اين كه در حافظه ات ثبت و ضبط گردد) بر عهده ماست . بنابراين هر گاه آن را قـرائت كـرديـم بايد قرائتش را سبق برى . وانگهى بيان آن (درسها) بر عهده ماست (نـه بـر عهده تو). چنان نيست (كه كافران پندارند) واقعيت اين است كه شما به زندگى گذراى بدست عشق مى ورزيد و زندگانى بازپسين را رها مى كنيد...(6 )
9. سى و دومين سوره مكى ، مرسلات
به نام خداوند بخشنده مهربان
سوگند به فرشتگان پيام آورى كه پياپى (در جهان برين به سرعت روان اند تا پيام را بـه قـلب مـبـارك رسـول خـدا رسـانـنـد و) چـون تـوفـانـى بـوزنـد و در هـمـان حال انتشارى بى نهايت تند دارند و هستى اشياء و موجودات را حد مى بخشند و متمايزشان مـى سـازنـد و درسـى را (بـه قـلب مـبارك حضرتش ) القا مى كنند كه يا حجتى است و يا تـهـديـد هـشـدار دهـنـده اى كـه آنـچـه بـه شـمـا وعـده داده مـى شـود در حـال وقـوع و رخ دادن اسـت (و اخـتـصـاصـى بـه فـرداى امـروز نـدارد.) پـس هـنـگـامـى كه سـتارگان را درخشش باز گيرند و جهان برين خزائنش را بگشايد و كوهها فرو پاشد و پيامبران (در اعراف كه بخشى از عالم برزخ است ) از زمان (برپايى قيامت ) خبر يابند. براى چه رخدادى تعيين وقت شده باشد؟ براى رخداد جدا سازى . و چه دانى تو كه رخداد جـدا سـازى چـه بـاشد؟ در آن رخداد بدا به حال كسانى كه درسهاى ما را مى گفتند دروغ است . مگر ما نسلهاى پيشين را هلاك (و وارد دوزخ برزخى ) نكرديم ، وانگهى نسلهاى آينده را بـه آنـهـا مـلحـق مـى سـازيـم ؟ بـديـنـسـان بـا مـجـرمـان رفـتـار كـنـيـم . واى بـه حـال كـسـانـى كـه درسهاى ما را مى گويند دروغ است در آن رخداد. مگر نه شما را از آبى نـاچـيـز و پـسـت آفـريـديـم و آن را در جـايـگـاه مـحـفوظى تا زمان معينى قرار داديم ؟ آرى تـوانـسـتـيـم ، پـس مـا خـوب تـوانـايـيـم . واى در آن رخـداد بـر كـسانى كه درسهاى ما (و زنـدگـانـى آخـرت و بـرپـايـى قـيـامت ) را مى گويند دروغ است . مگر نه زمين را در بر گـيرنده انواع موجودات و هستى ها ساختيم ، در بر گيرنده زندگان (جانوران ، گياهان ، آدميان ...) و مردگان (و جمادات مختلف ) و در آن لنگرهاى سر به فرا كشيده پى ريختيم و شـمـا را آبـى خـوشـگـوار نـوشـانـديـم ؟ در آن رخـداد سـتـرگ بـدا بـه حال كسانى كه درسهاى ما را مى گويند دروغ است . راه بيافتيد به طرف آنچه مى گفتيد دروغ اسـت ، بـرويـد بـه سـايـه سـرشـاخه اى كه نه سايبان است و شهپرى در برابر شـعـله آتـشى كه شراره هاى كاخ آسا مى زند پندارى شترانى زرد فام است . در آن رخداد واى بـر حال كسانى كه درسهاى ما را مى گويند دروغ است . اين رخداد جدا سازى است كه در آن شـمـا را با نسلهاى گذشته تاريخ بشر گرد آورده ايم . اينك هر نقشه و تدبيرى داريد عليه من بكار بريد. بدا به حال كسانى كه درسهاى ما را مى گويند دروغ است در آن رخـداد. بـيشك پرهيزگاران زير سايه اند و چشمه ساران دارند و غرقه ميوه هايى كه ميلش را دارند. بخوريد و نوش جان كنيد به خاطر آن كارهايى كه مى كرديد. براستى آن طـور مـردم احـسـان كـنـنـده را پـاداش دهـيـم . در آن رخـداد واى بـه حـال آنـهـايـى كه مى گويند درسهاى ما دروغ است . مدت كوتاهى بخوريد و لذت ببريد چـون شـمـا تـبـهكاريد. واى در آن رخداد بر كسانى كه مى گويند درسهاى ما دروغ است و وقـتـى بـه آنـهـا گـفـتـه مـى شـود ركوع كنيد (و به نماز ايستيد) سر فرو نياورده نماز نـگـزارند. در آن رخداد بدا به حال كسانى كه مى گويند درسهاى ما دروغ است . پس ، از قرآن كه بگذرند به كدام گفتارى ايمان مى آورند.
10. سى و ششمين سوره مكى ، قمر
به نام خداوند بخشنده مهربان
رخـداد قـيـامـت نـزديـك شد و ما بشكافت . و اگر معجزه اى ببينند روى بگردانند و گويند: جـادويـى اسـت كـه دوام دارد. و درسـهـاى مـا را گفتند دروغ است و علائق پستشان را پيروى كـردنـد، و هـر كـارى پـايان گيرد و به فرجامى انجامد. و چنين روى داد كه خبرهايى به آنـان داده شـد كـه در آن مـايـه گـريـز و پـرهـيـز هـسـت ، حـكـمـتـى رسـا و بـه كمال است اما آن هشدار دادنها فايده اى نبخشد. بنابراين روى از آنان برتاب ، زمانى كه آن فـراخـوانـنـده بـه چـيـزى سـخـت نـاخـوشايند و ناگوار فرا مى خواند چشمانشان فرو آويـخـتـه و ذلت زده بـاشد (سرافكنده باشند)، از گور (يا زندگى برزخى ) چنان به زنـدگـى قيامت تحول يابند كه پندارهاى دسته هاى ملخ پراكنده در افق اند شتابنده به سمت آن فرا خواننده و كافران گويند: اين رخدادى بس دشوار است .(7)
11. چهلمين سوره مكى ، يس
به نام خداوند بخشنده مهربان
... و مى گويند اگر راست مى گوييد اين وعده چه زمانى رخ مى دهد؟ انتظار نكشند مگر يك بانگ فراخوان (به زندگى يا دوزخ برزخى ) را كه گريبانشان را بگيرد در حالى كـه بـا هـم گـلاويـزنـد بـطورى كه نه سفارش و وصيتى توانند كرد و نه جواب كس و كـارشـان را توانند داد. (و در رخداد بعدى كه قيامت باشد) در صور دميده شد تا ناگهان آنان از گورها به حضرت پروردگارشان بشتافتند. گفتند: واى بر ما چه كسى ما را از مـرقـدمـان بـرخـيـزانـده زنده كرد؟ اين همان است كه خداى رحمان به ما وعده داد و پيامبران راست گفتند. جز يك بانگ فراخوان نبود كه همه آنان در حضرت ما حاضر آمدند. امروز به هيچ كس ستم نرود و جز آنچه انجام مى داديد پاداش و كيفر نگيريد. بهشتيان در اين رخداد انـدر كـارها شادان و نازان اند. آنان با همسرانشان زير سايه بانها بر تختهاى آراسته تـكـيـه زده انـد، در بـهـشـت مـيـوه اى دارنـد و هـر چـه آرزو كـنند هست . سلامى به گفتار از پـروردگـار مـهربان . و هان اى تبهكاران ! اينك از ديگران جدا مانيد. مگر متعهدتان نكردم كـه اى آدمـيـان شيطان را نپرستيده اطاعتش نكنيد چون او دشمن آشكار شماست ، و اين كه مرا پرستيده اطاعت كنيد.
ايـن ، راه راسـت قـامت رفتن است ؟ و چنين اتفاق افتاد كه گروههاى انبوهى از شما را از راه بـدر بـرد و گـمـراه كـرد، آيـا شما خرد بكار نمى برديد؟ اين آن دوزخ است كه به شما وعـده داده مـى شـد. بـه آن در افتيد اينك به آن سبب كه ناباورى و ناسپاسى مى نموديد. امـروز بـر دهانشان مهر نهيم و دستهايشان با ما سخن گويند و پاهايشان گواهى دهند كه چـه مـى كـردنـد. و اگـر مشيت ما باشد چشمهاى آنها را نابينا كنيم تا راه را جستجو كنند اما نـيـابـنـدش . و اگـر مشيت ما باشد در جايگاهشان در نظام هستى ميخكوب كنيم (تا قادر به تـقـرب و انـحـطـاط نـبـاشند) تا راه پيش و پس نداشته باشند. و هر كه را عمر دراز دهيم خلقتش را به پس بگردانيم ، آيا در نمى يابند؟! و ما به او (محمد (ص )) شعر نياموختيم و سزاوار و زيبنده او هم نيست . اين كه به او آموختيم جز درسى و قرآنى روشنگر نيست تا كـسـى را كـه زنـده (بـه حـيـات آدمـيـت كـه شـاخـصـه اش تـفـكـر و تـعـقـل اسـت ) بـاشـد هـشدار دهد و حكم تكوينى بر كافران (به اين درس وحيانى ) تحقق يابد.(8)
12. سوره چهل و يكم مكى ، فرقان
... و كـسانى كه با خداى يگانه معبود ديگرى برنگرفته اند تا دست دعا پيشش دراز كـنـنـد و انـسـانـى را كه خدا حرمت نهاده نمى كشند مگر به حق (در دفاع يا به حكم دادگاه صـالح ) و زنـا نـمـى كـنـنـد. و هـر كس آن كند سزاى بزهكارى خويش بيند. در رخداد قيامت عـذابـش دوچـندان باشد و در آن عذاب به حال خوارى - اسارت جاودانه ماند، مگر كسى كه تـوبـه آرد و ايمان آرد و كار شايسته كند كه در آن صورت خدا هستى هاى پستش را زدوده هـسـتـى هـاى نيكو جايگزينش سازد و خدا آمرزنده اى (هستى پست از بندگانش سترنده اى ) مـهـربـان اسـت . و هـر كـس تـوبـه آرد (بـه سـوى خـدا بـگـرايـد) و عـمـل صـالح انـجـام دهـد در آن صـورت بـه سـوى خـدا رود و قـرب او يـابـد چـه قـربـى .(9)
13. سوره چهل و چهارم مكى ، طه
... بـديـن گـونـه مـا از گـزارشـهـاى تـاريـخـى بـرايـت بـيـان مـى كـنيم و پيشتر از حـضـرتـمان به تو درس هم داديم . هر كس روى از درسمان بگرداند بيشك در رخداد قيامت بار سنگينى (از هستى پست ) حمل مى كند، در زير آن بار جاودانه مى ماند و در رخداد قيامت آن بد بارى است براى آنان . در آن رخداد كه در صور دميده شود و طى آن تبهكاران را با چـشـمـان تـيـره گـرد آوريم در حالى كه با يكديگر به راز مى گويند: جز ده روز درنگ نداشتيد! ما آنچه را مى گويند بخوبى مى دانيم وقتى نيكرفتارترينشان گويد: جز يك روز درنـگ نـداشـتيد.(10) و از تو درباره كوهها مى پرسند (كه در رخداد قيامت چه مى شـود) بـگـو: پـروردگـارم آنـهـا را از هـم شـكـافـتـه مـتـلاشـى مـى سـازد تـا تـبـديـل بـه زمينى صاف و بى گياه شود كه در آن شيب و برآمدگى نبينى . در آن رخداد خـلق بـر نـشـان فراخواننده به حيات قيامت همى آيند راه تكوينى بى پيچ و خمى را همى سـپـرنـد و سـكـوتـى بر مسيرشان خيمه زده در حضرت رحمان كه جز زمزمه آهسته اى به گـوشـت نـرسـد. در آن رخداد، شفاعت (واسطه شدن ميان خدا و خلق ) بكار نايد مگر شفاعت كـسـى كـه خـداى رحـمـان بـه وى اجـازه شـفـاعـت داده اسـت و گـفـتارش را پسنديده است . از تـاريـخـشـان آگـاه اسـت و از آيـنـده و فـرجـامـشـان خـبـردار، حـال آن كـه آنـان به او احاطه علمى ندارند. و هستى ها همه بر آن زنده قيوم قائم و متوجه انـد و هـر كـس بـار ظـلمـى بـر خـود دارد نـاكـام و مـغـلوب است و هر كس از كارهاى شايسته مى كند در حالى كه مؤ من باشد نبايد از ستم ديدن بترسد يا از خورده شدن حقش . و بـديـنـسـان آن درس را بـه گونه قرآن عربى فرو فرستاديم و در آن گونه گون تهديد و هشدار نموديم شايد آنان پروا گيرند يا يادگيريى برايشان صورت پذيرد. پس خدايى كه فرمانرواى راستين است (از هر هستى كه تصورش ‍ براى بشر ممكن باشد) بـرتـر آمـد، و قرآن را پيش از آن كه وحى شدنش به تو انجام گيرد بر زبان مران ، و بگو: پروردگار من ، دانش (زندگى شناسى ) مرا بيافزاى .(11)
14. سوره چهل و هفتم مكى ، نمل
... و آن رخداد كه در صور دميده شود تا هر كس در آسمانها باشد و هر كس در زمين ، جز كسى كه خدا بخواهد، همگى بهراسند و همه شان ناچار و ناكام به حضرتش آيند و كوهها را بـيـنـى پـنـدارى كـه بـر جـاى ايـسـتاده اند حال آن كه چون ابر در رفتارند. اين ساخت ماهرانه خداى گانه اى است كه هر چيز را با دقت و استادانه ساخته است ، بيگمان او از هر چـه مى كنيد خبردار است . كسى كه چيز نيكويى پديد آرد (يا كار نيكى كند) او را بهتر و نـيـكـوتـر از آن پـاداش بـاشد و آنان در آن رخداد از هراسيدن در امان اند. و كسى كه چيز بـدى پـديد آرد چنين كسانى هستيشان را نگون در آتش اندازند كه مگر جز آنچه مى كرديد كـيـفـر بـينيد؟! بيشك ، من فقط دستور دارم كه پروردگار اين شهر را كه حرم گردانيد و آزرم نهادش و همه چيز از آن اوست بپرستم و دستور يافته ام كه از مسلمانان باشم . و اين كـه قـرآن را تـدريـس كـنـم تـا هـر كـس ‍ راه بـه حـقـيـقـت بـرد در واقـع به صلاح خودش نـائل آمـده بـاشـد و هـر كـس راه بـه حـقـيـقـت نـبـرد بـايـد بـه او بـگويى من فقط يكى از هـشـداردهـنـدگـانـم . و بـگـو: سـپـاس خـداى ، بـزودى (در لحـظـه انـتقال به حيات برزخى ) واقعيت درسهايش را به شما نشان خواهد داد تا به آنها معرفت يابيد و پروردگارت از آنچه شما مى كنيد غافل نيست .(12)
15. سوره چهل و نهم مكى ، اسراء
و سـرنوشت هر انسانى را به گردنش بستيم (يا بر عهده و مسئوليتش ‍ نهاديم ) و در رخـداد قـيـامـت آن را بـه گـونـه كـارنـامه اى تكوينى بيرون كشيم تا گسترده و مشروحا ادراكـش كـند. كارنامه ات را بخوان . اينك تو خود حسابرس خويش هستى و همين بسنده است (13)... و كـسـى كـه خـدا هدايتش كند او به مقصد مطلوب رسيده باشد و كسى كه (خدا) بـه مـقـصـد نـرساندش برايش اوليائى در برابر خدا نيابى و چنين كسانى را در رخداد قـيـامت مطابق هستيشان گرد هم آوريم : نابينا، لال ، و كر. جايگاهشان دوزخ باشد. هر گاه فـروكـش كـنـد آتـشـشـان را افـروخـتـه گـردانـيـم . آن كيفرشان است به اين سبب كه به درسـهـايـمـان كـافـر شـدنـد و گفتند: آيا آنگاه كه استخوان خرده ريزه باشيم دوباره در زنـدگـى تـازه اى آفـريـده شـويـم . مـگـر نـديـدنـد خدايى كه آسمانها و زمين را آفريد تـوانـاسـت كـه هـمـچـون ايـشـان را بـيـافـريـنـد، و بـراى آنـان طـول عـمـر مـعـيـنـى قـرار داد كـه ابـهـامى در آن نيست . بنابراين ستمكاران سر از هر كار معقولى پيچيدند جز كفر و ناسپاسى . بگو: اگر شما خزائن رحمت و نعمت پروردگار مرا بـه تـمـلك در آوريـد بـاز از تـرس درويـشـى دسـت از انـفـاق فـرو مـى بـنـديـد، ايـن آدم بخيل است .(14)
16. سوره پنجاه و يكم مكى ، هود
... و چـنـيـن روى داد كـه موسى را با درسهايمان و حجتى روشنگر به سوى فرعون و اشـرافـش روانـه كـرديـم . پـس فـرمـان فـرعـون را پـيـروى كـردنـد حال آن كه كار و فرمان فرعون مايه رشد نبود. در رخداد قيامت پيشاپيش قومش ‍ مى رود و آنـان را وارد آتـش مـى كند، و چه بد است آن ورود و آن جاى ورود. و در اين زندگى بعد از خدا يافتند و در رخداد قيامت هم ، چه بد است آن رئيس و آن مرئوس (15)... براستى در ايـن سـرگـذشـت درسـى اسـت بـراى كـسـى كـه از عـذاب زندگانى بازپسين بترسد. آن رخـدادى اسـت كـه آدمـيـان بـراى آن گـردآورى شوند و آن رخدادى نمايان است . و آن را جز بـراى مـدت قـابـل شـمـارشـى بـه عـقـب نـمـى انـدازيـم . رخدادى كه چون اتفاق افتد هيچ خودى زبان به سخن نگشايد مگر به اجازه او. از آنان يكى محروم از رحمت رحيمى اسـت و يكى بهره مند از آن . آنان كه خود را از رحمت رحيمى محروم ساختند در آتش اند و در آن فـريـادهـا و نـاله هـا دارنـد، در آن مـانـدگـارنـد تـا زمانى كه آسمانها و زمين برقرار باشند مگر آنچه مشيت پروردگارت باشد، زيرا پروردگارت آنچه را اراده فرمايد كند. امـا كـسـانـى كه مشمول رحمت پاداشى رحيمى شدند در بهشت باشند، در آن ماندگارند تا زمـانـى كـه آسـمانها و زمين برقرار باشند مگر آنچه مشيت پروردگارت باشد (كه رحمت رحيمى بيش از آن عايدشان گردد) عطايى است پايان ناپذير(16)...(17)
17. سوره پنجاه و چهارم مكى ، انعام
... بـپـرس : آنـچـه در آسـمـانها و زمين است از آن كيست ؟ بگو: از آن خداست كه رحمت (و نـعـمـت بـخشيدن به خلق ) را بر خود واجب كرده است ، در نتيجه شما را گرد هم آرد براى رخـداد قيامت كه در آن ابهامى نيست . كسانى كه خودشان را به زيان و به هدر دادند، آرى فقط اينها به آن ايمان نمى آورند(18)... و اوست كه آسمانها و زمين را به حق آفريد و لحظه اى كه بگويد باش مى باشد، گفته اش حق (ياد شدن و هستى ) است و زمانى كه در صـور دمـيـده مى شود (لحظه مردن هر انسانى و در رخداد قيامت ) فرمانروايى تكوينى به او تعلق دارد، داناى غيب و جهان مشهود است و او حكيم خبردار است .(19)
18. سوره پنجاه و هشتم ، زمر
... بـگـو: مـن از اين مى ترسم كه اگر پروردگارم را نافرمانى كنم گرفتار عذاب رخـداد بـا عـظـمـت گـردم . بـگو: خدا را در حالى پرستيده فرمان مى برم كه زندگانيم(20) را بتمامى وابسته او كرده ام . حال شما هر چه دون اوست را كه مى خواهيد پرستش و اطـاعـت كـنـيـد. بـگـو: زيـانـبـردگـان كسانى هستند كه در رخداد قيامت خودشان را و كس و كـارشـان را بـه بـاد رفـتـه يـابـنـد. هـان ! زيـانـبـردگـى نـمـايـان (غـيـر قـابـل انكار) آن است . از فرازشان لايه ها (يا طبقات و قطعات ) آتشين است و از زيرشان هـم . آنچه خدا بندگانش را از آن مى ترساند آن است ، اى بندگان من از من پروا گيريد. و كـسانى كه از پرستش ‍ و اطاعت طاغوت اجتناب كرده دورى گزيدند و گرايش به خداى يـگـانه پيدا كردند(21) مژده دارند، بنابراين بندگانم را كه گفته ها را مى شنوند بـعـد بهترينش را پيروى مى كنند (در زندگى خويش ، در خانواده ، در محيط اجتماعى و در مـحـيـط بـيـن المـللى و طـبيعى بكار مى بندند) مژده بده . اين گروه اند آن كسانى كه خدا هـدايـتـشـان كـرده و بـه مقصد مطلوب رسانده شان و اين گروه همان صاحبان خرد چند لايه اند.(22) با وجود اين ، آيا مى شود تو كسى را كه پديدار عذاب بر او واقع شده (و هـم اكـنـون در دوزخ بـرزخى بسر مى برد تا زنده است و بر كفر و زشتكارى اصرار مى ورزد و فـاصـله اى بـا دوزخ بـرزخـى نـدارد) كـسـى را كه در آتش (دوزخ برزخى ) است نجات بدهى ؟ اما كسانى را (توانى تحت تاثير قرار دهى ) كه از پروردگارشان پروا گرفتند اتاقهايى دارند كه بر فرازش اتاقهايى ساخته هست و از زير آنها جويبارانى روان اسـت . وعـده خـداسـت . خـدا آنـچه را وعده دهد محقق مى گرداند. مگر نديدى خدا آبى از آسـمـان فـرو فـرسـتـاد، بـعـد بـه صـورت چـشـمه ساران در آوردش در روى زمين ، سپس بـوسـيـله اش كـشـته هاى رنگارنگى بيرون مى آورد، بعد خشك مى شود به طورى كه مى بـينى زرد شده است ، آنگاه آن را ريزه ريزه مى گرداند؟ بيگمان در آن درسى است براى صـاحـبان خرد چند لايه . با وجود اين واقعيت ، ممكن است كسى كه خدا سينه اش را به روى اسـلام بـگـشـود(23) تـا بـر روى نـورى كـه از پـروردگـارش هـست (يعنى آموزه هاى وحـيـانـى ، يـا مـحـتـواى قـرآن ) سـيـر مـى نمايد (با ديگران برابر است !) پس واى به حال كسانى كه دلهايشان نسبت به درس خدا سنگ شده است (كسانى كه روزنه هاى ادراكى و علّى وجودشان را آگاهانه و به نحو ارادى بسته اند.) اين گروه در گمراهى آشكار غير قـابـل انـكـارى هـسـتـنـد. خـدا بـهـتـريـن گـفـتـار را بـه گـونـه كـتـابـى (درسـهـاى قـابـل كـتـابـتـى ) كـه مطالبش يكديگر را متقابلا توضيح داده روشن و مؤ كد مى سازند فـرو فـرسـتـاد كـه از شـنـيدن و خواندنش ‍ پوست كسانى كه از پروردگارشان ملاحظه دارنـد مـى لرزد سـپـس پـوسـتـشـان و دلشـان براى درس خدا نرم و مستعد و پذيراتر مى گـردد. هـدايـت كـردن خـدا كـه هر كسى را كه مشيتش باشد هدايت مى نمايد اين طور است . و كسى كه خدا به مقصد مطلوب نرساند هدايتگر به مقصد مطلوب رساننده اى ندارد. آيا با وجـود ايـن واقـعـيـت ، تـو كسى را هدايت توانى كرد كه در رخداد قيامت هستيش را سپر حمايت خويش در برابر بدترين عذاب مى كند، رخدادى كه طى آن به ستمكاران گفته مى شود: آنچه را انجام داده هستى خود مى ساختيد بچشيد؟! كسانى هم كه پيش از اينها بودند گفتند درسهاى خدا دروغ است و عذاب به آن نحوه وجودى(24) در بر گرفتشان كه فكرش را نـمـى كـردنـد. بـديـنسان خدا خوارى - اسارت را در زندگى دنيا به آنان چشانيد اگر دانـسـتـه بـاشـنـد. و چنين اتفاق افتاده است كه در اين قرآن براى آدميان از هر گونه حقيقت (تـاريخى ، اجتماعى ، طبيعى ...) آورديم شايد آنان ياد بگيرند، قرآنى عربى كه در آن كژى و كاستى نباشد، شايد آنان پروا بگيرند. شك نيست كه تو مى ميرى و شك نيست كه آنـان هـم مـى مـيـرند. بعد هم شما در رخداد قيامت در حضرت پروردگارتان عليه يكديگر اقـامـه دعوا(25) مى كنيد(26)... و كسانى كه ستم كردند در رخداد قيامت اگر مالك هـمـه آنـچـه در روى زمـيـن اسـت و مـعادل آن باشند از شدت و هولناكى عذاب و آنچه از خدا براى آنان روى داده و قبلا نمى توانستند حسابش را بكنند حاضرند همه را بدهند تا خود را برهانند، و چون هستى هاى بدى كه از آن خود كردند برايشان جلوه گر شد و حوادثى بـرايـشـان رخ داد كـه پـيـشـتـر وقوعش را مسخره مى انگاشتند(27)... و در رخداد قيامت كسانى را كه نسبت دروغ به خدا داند مى بينى روسياه اند، مگر دوزخ جاى سزاوار متكبران نـيـسـت ؟ و كـسانى را كه پروا گرفتند خدا به سبب فرا جستن آنان از پرتگاه نجات مى دهد، نه پيشامد بدى برايشان رخ مى دهد و نه آنان غمى مى خورند. خدا آفريننده همه چيز اسـت و او بـر همه چيز نگهبان است . خزائن آسمانها و زمين به او تعلق دارد، و كسانى كه به درسهاى خدا كافر شدند و اين گروه همان زيان بردگان اند. بگو: با اينهمه آيا مى گوييد غير خدا را پرستيده اطاعت مى كنم اى نادانها؟! و چنين اتفاق افتاد كه به تو و به كـسـانـى كـه پـيـش از تـو بـودنـد وحـى شـد كـه در صـورتـى كـه بـراى خـدا شـريـك قـائل شـوى عـمـلت بـه هـدر رود و حـتـمـا از زيان بردگان باشى . در واقع بايد خدا را پـرستيده اطاعت كنى و از شكرگزاران باشى . و خدا را آن گونه كه بايسته و شايسته اوسـت و جـهـانـهـاى برين پيچيده در قبضه مباركش ، منزه است و برتر آمده از آنچه با وى شـريـك مى سازند. و در صور بدمند تا هر كس در جهانهاى برين باشد و هر كس در جهان طبيعى جز آنان كه مشيت خدا باشد مدهوش گردند. سپس براى بار دوم در آن بدمند تـا بـه نـاگـهـان آنـان ايـسـتـاده و نـظـاره گـر بـاشـنـد. و جـهـان طـبـيـعـى به سبب نور پـروردگـارش تـابـنـاك گردد و ديوان محاسبه برقرار باشد و پيامبران و شاهدان (هر نـسـل و عـصر و اقليمى ) آورده شوند و ميان آنان به حق حكم رود بطورى كه ستم نبينند و حـق كـسـى ضـايـع نـگـردد. و هـر خـودى آنـچـه را بـه عـمـل آورده بـى هـيـچ كـم و كـاسـتـى دريـافـت كـنـد و او بـه آنـچـه مـى كـنـنـد داناتر است .(28)
19. سوره شصت و چهارم ، جاثيه
... و چـنـيـن شـد كـه بـه بـنـى اسـرائيـل آن كـتاب و حكمت و نبوت داديم و از پاكيزه ها روزيـشـان كـرديـم و بـر عـالمـهـاى آفريدگان فزونيشان بخشيديم ، و به آنان احكامى روشـن دربـاره حكومت داديم ، و فقط وقتى اختلاف و با هم مخالفت كردند كه علم (يا آموزه هـاى وحـيـانى ) داشتند به قصد آن كه در ميان خويش چيزى (مالى ، مسؤ وليتى ، منصبى ، شهرتى ...) بناحق بدست آورند. بيشك پروردگارت در رخداد قيامت ميانشان درباره آنچه بـر سـرش ‍ اخـتـلاف و كـشـمـكش داشتند داورى خواهد كرد(29)... و گفتند: جز زندگى دنيايمان زندگيى وجود ندارد، مى ميريم و زنده مى شويم (يعنى متولد مى شويم ) و ما را جـز گـذشـت زمـان نـمـى مـيـرانـد. حـال آن كه نسبت به اين موضوع هيچ علمى ندارند و جز گـمـانـه زنـى كـارى نـمى كنند. و وقتى درسهاى روشنگر ما براى آنان تدريس مى شود اسـتـدلالشـان جـز ايـن نـيـست كه مى گويند: اگر راست مى گوييد پدرانمان را بياوريد (وجود برزخى آنان را به ما نشان دهيد!). بگو: خدا شما را (پس از مردن ) زنده (به حيات برزخى ) مى كند. سپس شما را مى ميراند (و زنده به حيات قيامت كرده ) براى رخداد قيامت گـرد هـم مـى آورد، رخـدادى كـه ابـهـامـى در وقـوعـش نـيـسـت ولى بيشتر آدميان نمى دانند. فـرمـانـروايـى تكوينى بر آسمانها و زمين به خدا تعلق دارد و در رخداد برپايى قيامت بـاطل گويان زيان برند. و هر امتى را بينى كه زانو زده است و هر امتى به كارنامه اش فراخوان دارد كه اينك آنچه را انجام مى داديد به پاداش و كيفر مى گيريد.(30)
20. سوره شصت و هشتم ، كهف
... مـال و پـسـران (طـرفـداران ، نـفـرات و حـامـيـان نـظـامـى ) آرايش زندگى دنياست و اعمال صالحه كه ماندگارند نزد پروردگارت پاداشى بهتر دارد و آرمانى نيكوتر است . و در آن رخداد كه كوهها را به رفتار آريم و زمين را بينى كه ظهور آورده است و همه آنان را گـرد هـم آورديم بطورى كه هيچ كس را جا نگذاشته ايم و آنان را صف اندر صف براى پـروردگـارت بـه نمايش در آورده اند كه اينك به گونه و با هستيى به حضرت ما آمده ايـد كـه اول بـار خلقتان كرديم حال آن كه پنداشتيد قرار و مدار ديدارى آتى براى شما نـگـذارم ! و ديـوان مـحـاسـبـه گـزارده آيـد تـا تـبـهـكـاران را بـبـيـنـى كـه بـر حال زارى كه در آن هستند ترسان و گريانند و مى گويند: اى واى بر ما، اين چه ديوانى است كه ذره اى از كار كوچك و بزرگ را فروگذار نكرده و همه را برشمرده است ! و آنچه عمل كرده اند حاضر يابند، و پروردگار تو هيچ كس را ستم نكند(31)... (ذوالقرنين ) گـفـت : ايـن (تـوانـايـى و دانايى ساختن اين ديواره دفاعى ) رحمتى است از پروردگارم . هنگامى كه وعده پروردگارم (برپايى قيامت ) رخ دهد آن (ديواره مستحكم ) را منهدم و ريزه ريـزه گـردانـد و وعـده پروردگارم واقعيت است . و در آن رخداد دست بداريم تا بخشى از آنان به بخش ديگر در آميزند، و در صور دميده شود تا همه را فراهم آوريم به گرد هم . و دوزخ را در آن رخداد براى كافران به نمايش گذاريم ، براى آنان كه ديده از ديدار درسـم پـوشيده نگاه مى داشتند و شنيدن آن را هم قادر نبودند (از بس در نتيجه استكبار از آن نفرت داشتند). بدينسان مگر كسانى كه كافرى ورزيدند بهتر آن ديدند كه بندگان مـرا بـه جاى من اولياء خود بگيرند؟ ما دوزخ را براى كافران ترتيب داديم تا مهمانسرا باشد. بپرس : خود و كار بر باد داده ترين افراد را مى خواهيد به شما معرفى كـنـم ؟ آن كـسـان انـد كـه كـوشـش آنـان در زنـدگى دنيا صرف و گم شده است و خود مى پندارند كه زيبا ساخته اند! اين گروهند كه به درسهاى پروردگارشان و به لقاى او كـافـر شـدنـد، در نـتـيـجـه كـارهـايـشـان بـر بـاد رفت تا در رخ قيامت ارزشى برايشان قـائل نـشـويـم . سزايشان دوزخ است به علت كفرى كه ورزيدند و اين كه درسهاى مرا و پـيـامـبـران مـرا بـه مـسـخره گرفتند. بيگمان كسانى كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته كـردنـد بـوسـتـانـهـاى فـردوس مـهـمـانـسـرايـشـان بـاشـد، در آن مـانـدگـارنـد و در پى انتقال از آن نروند. بگو: اگر دريا مركب باشد براى نوشتن كلمات (يعنى ايجاد اشياء و رخـدادهـا و هـسـتـى هـا...) پروردگارم البته دريا پيش از پايان آفريده هاى پروردگارم تـمـام شـود هـر چـنـد همانقدر مركب ديگر بر آن بيافزايند. بگو: حقيقت جز اين نيست كه من بشرى مثل شما هستم كه به من وحى مى شود كه معبود شما خداى يگانه باشد و هر كس اميد به لقاى پروردگارش مى برد بايد عمل صالح كند و هيچ كس را در پرستش و اطاعت با پروردگارش شريك نسازد.(32)
21. سوره هفتاد و دوم ، انبيا
... بگو: من فقط بوسيله وحى به شما هشدار مى دهد و كران فراخوانى را كه محتوايش هـشـدار بـاشـد نـشـوند. و البته هر گاه باد عذاب پروردگارت دامنشان را بگيرد خواهند گـفـت : اى واى بر ما چه ستمكار بوديم . و در رخداد قيامت ميزانهاى عادلانه سنج را بنهيم تـا بـر هـيـچ كـس ذره اى سـتـم نـرود و عـمل را هر چند همسنگ دانه خردلى باشد فرا ميزان آوريم ، و كافى است ما حسابگر باشيم .(33)
22. سوره هفتاد و چهارم ، سجده
... بـيـگمان ، پروردگار تو است كه در رخداد قيامت ميان آنان در مورد آنچه بر سرش اختلاف و كشمكش داشتند فيصله خواهد داد. آيا براى آنان پديدار نشد كه پيش از ايشان چه نسلهايى را هلاك كرديم كه اكنون در خانه هاى آنان راه مى روند؟ بيگمان در آن درسهايى است . آيا باز هم نمى شنوند؟!(34)
23. سوره هفتاد و پنجم ، طور
بـه كـوه طـور سـوگند و به كتابى نگاشته در برگى گسترده (به پهنا و درازاى تـاريـخ بـشـر) و به آن خانه آبادان (كعبه و مسجد الحرام ) و به آن سقف برافراشته و بـه آن دريـاى شـعـله ور(35) كـه عـذاب پـروردگـارت در حـال وقـوع مـسـتمر است . هيچ باز دارنده اى براى آن يافت نشود. رخداد حركت آسمان آن هم چـه حـركـتـى ، و بـه رفـتـار آمـدن كـوهـهـا چـه رفـتـارى . پـس واى بـه حال كسانى كه درسهاى ما را مى گويند دروغ است در آن هنگامه . آن كسان كه در محدوده اى بـه بـازى فـرو رفـتـه انـد. چـون بـه آتش دوزخ كشانندشان چه كشاندنى كه اينكه آن آتشى كه مى گفتيد دروغ است .