پرتوى از خورشيد

على شيرازى

- ۴ -


شامى در جمع بسيجيان  
در زمان جنگ ايران و عراق ، آية الله خامنه اى به محل استقرار نيروهاى لشگر فجر كه در پنج كيلومترى اهواز واقع شده بود، آمدند تا با رزمندگان شيرازى ديدار داشته باشند.
ايشان در آن روز، در حسينيه عاشقان ثارالله در جمع بسيجيان و پاسداران ، سخنان مبسوطى ايراد كردند و پس از آن فرمودند: من امشب خيلى خسته ام و مى خواهم در همين پادگان بخوابم .
پيشنهاد معظم له براى ما خيلى خوشحال كننده بود. ايشان را به دفتر لشگر برديم تا به استراحت بپردازند. ازدحام جمعيت ، به دست و كتف ايشان فشار آورده بود. آقا به يكى از همراهان گفتند: ببين لباسهايم خونى نشده است ؟
سپس لباس استراحت پوشيدند و بسيار صميمى دور هم حلقه زديم ، در همين اثنا، آقا رو به من كردند و فرمودند: شام مى خواهيد به ما چى بدهيد؟
عرض كردم : چلو كباب !
گفتند: نه ! ما از غذايى مى خوريم كه همه پادگان مى خورند.
گفتم : ما به ميمنت ورود حضرت عالى به پادگان ، براى همه چلو كباب تدارك ديده ايم .
فرمودند: بسيار كار خوبى كرديد! آيا مى شود ما هم در جمع برادران بسيجى و سپاهى غذا بخوريم ؟
عرض كردم : در جمع همه بچه ها كه مقدور نيست . برادران گردان ها، هر كدام در محل استقرار گردان خود غذا مى خورند. جمعى در حسينيه هستند كه از پرسنل قرار گاه و از مجموعه فرماندهى مى باشند. ما مى توانيم به جمع آنان بپيونديم .
آقا گفتند: بسيار خوب ، ما هم به همان جا مى رويم .
به اتفاق آية الله خامنه اى به حسينيه عاشقان ثارالله رفتيم و در جمع رزمندگان غذا خورديم . در كنار سفره آن روز ما، ترشى ، سبزى و نوشابه هم بود. وقتى غذا را در كنار آن سفره گسترده اى كه نمى شد به خوبى انتهايش را ديد، صرف كرديم ، آقا فرمودند: آفرين بر شما! سفره بسيار خوبى بود. عده اى خيال مى كنند كه پاسدار و بسيجى بايد هميشه نان و پنير بخورد!
پس از شام ، به اتفاق آقا به دفتر آمديم . در آن جا، مقام معظم رهبرى با تجليل از سفره شام لشگر، گفتند: شيرازى ها با ذوق و سليقه هستند و اين سفره امشب هم از ذوق و سليقه شيرازى ها بود.
سردار سرتيپ پاسدار جعفر اسدى
كارهاى بى سر و صدا  
در سفرى كه آقا در سال 1374 - براى حضور در مانور - به بندر عباس ‍ داشتند، بنا شد مسئولان ادارات استان با ايشان جلسه اى داشته باشند.
معظم له كه همواره براى محرومان دل مى سوزانند، در آن نشست به مسئولان گفتند: شما كارهاى مهمى چون سد سازى ، راه اندازى كارخانه ها و... را انجام مى دهيد و براى آن نيز تبليغات گسترده اى صورت مى پذيرد؛ ولى لازم است بعضى اوقات هم دنبال كارهايى برويد كه سرو صدا ندارد، اما خيلى مهم است . افرادى هستند كه چندين عائله دارند و از وضع اقتصادى خوبى برخوردار نيستند. گاهى به آنان سركشى كنيد و مشكلاتشان را حل نماييد. اين كارها ماندگار است ؛ و چه بسا خانواده اى را حفظ كند.
توجه عميق آقا به اين نكات ، خيلى زيبا و مهم بود. اين ها براى همه مسئولان كشور درس است .
آقاى ناصر عربها
هديه براى مادر شوهر!  
نگاهم را به دستان آقا دوخته بودم كه نشان درجه 3 فتح را به خانواده شهيد على ساكى تقديم مى كردند. آقاى مقدم به درخواست مقام معظم رهبرى ، قرآنى را به دست مرادش سپرد. آقا قرآن را به همسر شهيد ساكى دادند و فرمودند: آن را براى مادر شوهرت هديه ببر!
هنوز گريه هاى شوقم از آن توجه ، پايان نگرفته بود كه رهبرم از آن بانوى با لياقت درباره فرزندانش سوال كردند. چون آقا با خبر شدند كه شهيد، يك دختر بزرگ دارد، هديه اى به همسر شهيد دادند و گفتند: براى فرزندت ، جهيزيه تهيه كن !
سال پيش كه شهيد على ساكى در محورى از جاده اهواز - خرمشهر، منافقى را در بغل گرفت تا نارنجك از ضامن رها شده اش ، تنها او را بكشد و آسيبى به ديگران نرساند، شايد در اين فكر نبود كه در آينده اى نزديك ، دخترش چگونه ازدواج مى كند، آيا همسرش با مادر شوهر مدارا مى كند و يا مادر او براى خانمش ، رفيقى شفيق مى ماند يا نه ؟!
در آن روز، روح او بر جمع ما حاكم بود. در زمستان سال 1379، برادر و فرزند خردسالش نيز از گرماى محبت خامنه اى عزيز، سرماى بهمن ماه را از ياد برده بودند.
على شيرازى
درايت هميشگى  
دوران تبعيد مقام معظم رهبرى در ايرانشهر، سيل قسمتى از استان سيستان و بلوچستان را تخريب مى كند. ايشان با درايت هميشگى خويش ، ستاد كمك رسانى و امداد تشكيل مى دهند و به كمك سيل زدگان مى شتابند.
ايشان در كنار اين امداد، كار فرهنگى بزرگى شروع مى كنند و مردم را نسبت به خطرات رژيم طاغوت آگاه مى سازند.
خدماتى كه معظم له در آن استان انجام دادند، براى مردم آن ديار فراموش ‍ شدنى نيست . زمانى كه من استاندار سيستان و بلوچستان بودم ، به اتفاق آقا سفرى به ايرانشهر داشتيم . در آن سفر، من شاهد ابراز علاقه شديد مردم آن سرزمين به مقام معظم رهبرى بودم .
براى بنده بسيار جالب بود كه معظم له بر تمام مسائل ايرانشهر اشراف داشتند. اين دقت ، نمايانگر حافظه بسيار قوى آقا بود.
دكتر منوچهر محمدى
پس بقيه چى ؟  
هنگام تعويض ضريح مطهر امام رضا عليه السلام ، همراه مقام معظم رهبرى رهبرى به عتبه بوسى امام هشتم عليه السلام ، مشرف شدم .
مقام معظم رهبرى در كنار مرقد آن امام همام عليه السلام ، مشغول راز و نياز بودند. چون ضريح را برداشته بودند، حضور در كنار قبر، رنگ و بوى ديگرى داشت .
راز و نياز آية الله خامنه اى كه تمام شد، آقا واعظ طبسى به ايشان عرض ‍ كرد: آقا زاده ها هم بيايند نزديك تر، تا از نزديك امام عليه السلام را زيارت نمايند، معظم له فرمودند: پس بقيه چى ؟!
آقا اين دقت را همواره دارند. ايشان امتياز خاصى را براى فرزندانشان قائل نيستند. در آن روز هم فرمودند: اگر بقيه افراد مى توانند از نزديك قبر امام هشتم عليه السلام را زيارت كنند، فرزندان من هم بيايند.
همه ، توفيق حضور يافتند. عجب روز به ياد ماندنى بود. بعضى از دل شكستگان سر از پا نمى شناختند.
حجة الاسلام والمسلمين محمد على حقانى
دشمن قوى تر است !  
روزى به مقام معظم رهبرى عرض كردم : ارتش اين همه پادگان دارد. به آنان بنويسيد كه يكى از پادگان هاى خود را براى كارهاى قرآنى و نماز، در اختيار ستاد اقامه نماز بگذارند.
آقا جمله اى فرمودند كه براى همه ما درس است . ايشان گفتند: ارتش نبايد تصور كند كه با زور مى شود چيزى از او گرفت : اگر دوست قوى باشد، دشمن قوى تر است !
اين نكته ، نشان از درايت مقام معظم رهبرى دارد. خيلى مهم است كه انسان در هر كارى ، به همه جوانب آن توجه كند. آية الله خامنه اى اين ويژگى را دارند. گاه در يك برخورد، درس بسيار بزرگى را به عده اى يا سازمانى مى دهند.
حجة الاسلام والمسلمين محسن قرآئتى
با متخلف برخورد كنيد ولو پسر من باشد!  
يكى از مسئولان نظامى دستور تصرف مكانى را صادر كرده بود. گر چه حق با او بود؛ اما شيوه اقدام ، قانونى نبود.
سازمان قضايى نيروى مسلح گزارش حادثه را تنظيم كرد و خدمت مقام معظم رهبرى ارسال نمود. ايشان در زير آن گزارش ، مرقوم فرمودند: با متخلف برخورد كنيد، ولو پسر من باشد!
براى من ، خيلى جالب و مهم بود. كسى كه دستور تصرف آن مكان را صادر كرده بود، انسانى حق شناس بود، مسئوليت بالايى هم داشت ، اما عنايت آقا به قانون ، باعث شده بود كه اين دستور را صادر فرمايند.
مقام معظم رهبرى خيلى به قانون بها مى دهند. در پرونده هاى مختلفى ، اين امر مهم محسوس است . ولو فرد متخلف در سمت مهم و يا با درجه بالا باشد، اگر قانون را رعايت نكند، معظم له دستور برخورد مى دهند.
اين شيوه برخورد بايد براى همه ما درس و الگو باشد.
حجة الاسلام والمسلمين نيازى
دقت در صرفه جويى آب  
در سال 1357 كه به علت شهادت حاج آقا مصطفى - فرزند امام رحمة الله عليه - فضاى جديدى در كشور به وجود آمد و انقلاب اسلامى اوج گرفت ، رژيم طاغوت براى شكستن نهضت ، به تصور جدايى انداختن بين اركان انقلاب ، عده اى از بزرگان را به شهرهاى مختلف تبعيد نمود. از جمله آنان ،مقام معظم رهبرى بودند كه به همراه عده اى به ايرانشهر تبعيد شدند. من در آن سال ، توفيق يافتم كه به زيارت ايشان بروم .
برخورد علماى تبعيدى با هم بسيار صميمى بود. آنان چون دوران طلبگى ، كارها را با هم تقسيم كرده بودند. روزى كه نهار را خدمت آقا بوديم ، شستن ظرف ها به عهده مقام معظم رهبرى بود. هر چه اصرار كردم كه به جاى ايشان ، بنده ظرف ها را بشويم ، معظم له نپذيرفتند و فرمودند: اين كار سهم من است و شما مى توانيد كار ديگرى را انجام دهيد.
من در آن روز با دقت بر ظرف شستن آقا نظاره كردم . دقت ايشان در تميز شستن و صرفه جويى آب ، بسيار جالب بود. معظم له در همان لحظات ، از فرصت استفاده مى كردند و ديگران را نسبت به وضعيت زمان و مسائل دينى ، آگاه مى نمودند.
حجة الاسلام والمسلمين ابراهيم رازينى
پوشيدن لباس نظامى  
مقام معظم رهبرى به من فرمودند: من در زمان جنگ ، هميشه لباس نظامى در جبهه ها حاضر مى شدم ، اما ترديد داشتم كه آيا مصلحت در همين است كه من لباس پيغمبر صلى الله عليه و آله را كنار بگذارم و اين لباس تنگ نظامى را بپوشم يا با همان لباس روحانى به جبهه بيايم ؟
ايشان هنگام مراجعت به تهران ، لباس روحانيت را روى همان انويفرم نظامى مى پوشيدند و پس از تقديم گزارش به حضرت امام رحمة الله عليه ، به نماز جمعه مى آمدند و نماز وحدت آفرين جمعه را مى خواندند.
ايشان در ادامه فرمودند: روزى كه براى دادن گزارش از جبهه ، به جماران رفتم ، امام رحمة الله عليه پشت پنجره ايستاده بودند. من مشغول باز كردن بند پوتين ها شدم و اين كار مدتى طول كشيد.
حضرت امام رحمة الله عليه ايستاده بودند و با لبخندى ، خيره خيره مرا نگاه مى كردند. پس از آن كه وارد اتاق شدم ، دست امام را بوسيدم . معظم له دستى به پشت من زدند و فرمودند: زمانى پوشيدن لباس سربازى در عرف ما، خلاف مروت بود؛ ولى الان مى بينم چه برازنده شماست .
آية الله خامنه اى فرمودند: با اين كلام دل رباى امام ، ترديد از دلم بيرون رفت و از آن روز به بعد، هميشه از پوشيدن لباس نظامى لذت مى بردم !
حجة الاسلام والمسلمين ذوالنور
در سياه چادرها  
مقام معظم رهبرى به مناطق محروم و دور افتاده توجه خاصى دارند. ايشان همواره به ديگر مسئولان اجرايى سفارش مى كنند كه به اين مناطق توجه ويژه داشته باشيد.
بيش تر سفرهاى ايشان نيز به همين مناطق است . در يكى از اين سفرها، در خدمت ايشان به ياسوج رفتيم . اين منطقه در محروميت ويژه اى به سر مى برد؛ نه تنها روستاهايش ، كه خود شهر نيز نياز به رسيدگى جدى داشت .
به اتفاق آقا، از سياه چادرها سركشى كرديم . بعضى از وزيران هم در محضر مقام معظم رهبرى بودند. سفره نهار را كه گستردند. آية الله خامنه اى خطاب به وزيران فرمودند: در سفرهايتان ، حتما جايى از مناطق محروم و دور افتاده را در نظر بگيريد و به آن جا سركشى كنيد؛ اگر چه در آن سفر، كارى هم براى آن ها انجام ندهيد! ما كه نمى توانيم مثل آنان زندگى كنيم - گرچه تا مثل آن ها نباشيم ، درك نمى كنيم كه چه مى كشند - ليكن همين ديدارها بر تصميمات آينده شما تاثير مى گذارد؛ تاثيرى كه هرگز با گزارش ها به وجود نمى آيند.
اين سخنان حكيمانه ، براى همه ماها راه گشاست ؛ خصوصا زمانى كه مى بينيم معظم له با تمام وجود، به آن عمل مى كنند و در ميان چادرهاى چادرنشينان ، چون همان ها مى گويند و مى شنوند.
حجة الاسلام والمسلمين احمد مروى
چه اتفاقى ؟!  
در همان شبى كه حادثه كوى دانشگاه تهران به وقوع پيوست ، من نماز مغرب و عشا را پشت سر آقا خواندم . نماز كه تمام شد، براى گزارش كارها، خدمت ايشان رسيدم . معظم له فرمودند:من احساس مى كنم كه امشب دارد اتفاقى رخ مى دهد!
با خود گفتم : حتما همين اتفاق هاى هميشگى است كه هر روز در مملكت پيش مى آيد.
روز بعد متوجه شديم كه حادثه تلخ كوى دانشگاه به وجود آمده است . ظاهرا ايشان جزئيات را نمى دانستند؛ ليكن اصل موضوع گويا به ايشان الهام شده بود.
حجة الاسلام والمسلمين نيازى
از همين فرودگاه بود كه مرا...  
آية الله خامنه اى اهل دعا، مناجات ، گريه و سوز و گدازند، ايشان هنگام تلاوت قرآن و خواندن دعا و ذكر مناقب اهل بيت عليه السلام اشك مى ريزند و حالتى ملكوتى ، عارفانه و عاشقانه دارند.
معظم له هرگز خاطرات گذشته و درس آموز خود را فراموش نمى كنند؛ ماجراهايى كه هر كدامش ، حادثه اى بزرگ و عبرت آموز است . ايشان در دوران رياست جمهورى ، سفرى به زاهدان داشتند. من نيز توفيق داشتم همراه ايشان باشم . هواپيما در حال فرود بر باند فرودگاه زاهدان بود. گارد احترام ، مقامات مسئول براى استقبال صف كشيده بودند. مقام معظم رهبرى در حالى كه از پنجره هواپيما، به آن منظره چشم دوخته بودند، گفتند:از همين فرودگاه بود كه مرا در حالى كه دست بند زده و دو مامور مرا همراهى مى كردند، با هواپيما به تهران بردند و در قزل قلعه زندانى كردند!.
اين سخن براى من خيلى جالب بود. ايشان نيز فرمودند:من يك بار به سفر مرگ رفته و بازگشته ام ؛ لحظه اى كه مى پنداشتم ، لحظه آخر عمر من است . من هرگز آن لحظه را فراموش نمى كنم و هميشه آن را در نظر دارم .
اين ماجرا براى همه ما درس است . فردى با اين جامعيت ، امروز رهبرى ما را عهده دار است . بى هيچ شك ، رهبرى او عنايت الهى و هديه اى براى امت اسلامى است .
حجة الاسلام والمسلمين محمد جواد حجتى كرمانى به سبك شادگان بود، ولى...
مقام معظم رهبرى نسبت به سبك هاى محلى در شعر خوانى و مداحى ، مهارت خاصى دارند. بسيارى از هنرها در وجود ايشان جمع شده است .
در يكى از جلسه ها كه شاعران در محضر ايشان بودند و شعر مى خواندند، بنده نيز توفيق حضور داشتم . جلسه در سوسنگرد يا هويزه بود. در ان روز، يكى از شاعران به آقا عرض كرد: اگر اجازه مى فرماييد، من شعرى به زبان محلى دشت آزادگان !
كسى كه شعر را خوانده بود؛ گفت : حق با شماست ! من توجه نداشتم .
اين روش ، سبك محلى شادگان بود.
سردار حاج صادق آهنگران
بخش نهم : مبارزه و شجاعت 
شجاعت امام جمعه  
من فراموش نمى كنم قصه روز جمعه را كه آن طور با شكوه ، با نورانيت ، با استقامت گذشت ؛ آن طور با طمانينه ، با آن صداهايى كه مى آمد، با آن رگبارهايى كه مى آمد.
من ملاحظه مى كردم ، نگاه مى كردم ؛ مخصوصا نگاه مى كردم ببينم در بين مردم چه وضعى هست . نديدم حتى يك نفر را كه تزلزلى در او پيدا بشود، و آن وقت امام جمعه آية الله خامنه اى آن طور با آن طنين قوى صحبت كرد، مردم آن طور گوش كردند و فرياد زدند كه ، براى شهادت آمديم .
امام خمينى رحمة الله عليه
شجاعت آقا در نماز جمعه  
در زمان جنگ ، آية الله خامنه اى علاوه بر عهده دارى مسئوليت رياست جمهورى ، امام جمعه تهران هم بودند. روزى ايشان در حال ايراد خطبه هاى نماز جمعه بودند، دشمنان با برنامه ريزى قبلى ، بمبى را در محل برگزارى نماز جمعه - دانشگاه تهران - منفجر كردند.
بلافاصله پس از انفجار، معظم له دست را بالا آوردند و خطبه ها را ادامه دادند. طمانينه و آرامش ايشان ، نشان از آن داشت كه اين صحنه ، هيچ تاثيرى در شكستن روحيه بلند آقا نداشته است .
مردم نيز با متانت و صبر، فورا نظم جلسه را برقرار كردند و خطبه هاى نماز جمعه ايشان ، همچنان ادامه يافت ، گويا هيچ حادثه اى رخ نداده بود؛ در صورتى كه در آن لحظه ، عده اى شهيد و بدن هايشان قطعه قطعه شده بود و مردم نظاره گر پيكرهاى تكه تكه شده آن ها بودند.
آن صحنه ، از صحنه هاى به ياد ماندنى و جاويدان انقلاب اسلامى است .
حجة الاسلام والمسلمين محمدى عراقى
اولين شلاق ها را خوردند!  
مقام معظم رهبرى از لحظه اول شروع انقلاب ، اولين شلاق ها را براى دفاع از نهضت خوردند و تا آخرين شلاق ها را تحمل نمودند.
ايشان در همه مراحل انقلاب اسلامى حضور داشته اند. بسيارى از طلاب جوانى كه امروز مصادر امور هستند، پاى درس آية الله خامنه اى ، انقلاب و مفاهيم آن را آموخته اند. دلگرمى آنان در دوران انقلاب ، ايشان بود.
مقام معظم رهبرى در تمام دوران نهضت ، مقاوم به پيش رفتند و حتى يك لحظه هم - در تمام لحظه ها - به انقلاب اسلامى ، شك نكردند و هميشه در پيشاپيش صفوف بودند.
چنين انسانى از لحاظ منطق ، عقل ، حساب ، كتاب و شرع ، بر كسانى كه اين شرايط را ندارند، براى رهبرى مقدم است .
آية الله هاشمى رفسنجانى
زندانى سلول بيست  
من در سلول هجده بودم . آقاى خامنه اى در سلول بيست بودند. در زندان ، اخبار را با هم مبادله مى كرديم .
ماموران ساواك ريش آقاى خامنه اى را تراشيده بودند؛ تا براى تحقير به صورت ايشان سيلى بزنند.
اين حركت ذره اى در مقاومت معظم له خدشه اى وارد نكرد. ايشان مقاوم و محكم ، لباس زندان را به صورت عمامه ، به سرشان مى بستند و در زندان رفت و آمد مى كردند.
يك روز ايشان را در حياط زندان ديدم كه بسيار شاد و خوشحال بودند. اين شادمانى ، نشان از روحيه بالاى ايشان داشت .
شهيد محمد على رجايى
شخصيتى كم نظير  
مقام معظم رهبرى ، شهيد هاشمى نژاد و بنده در سال هاى قبل از انقلاب كه مشغول مبارزه با طاغوت بوديم جلسات مختلفى با هم داشتيم كه در آن جلسه ها، كارهاى مبارزه و سخنرانى ها را هماهنگ مى كرديم .
ما وحدت رويه و هماهنگى در كارها داشتيم . كار، يك كار تشكيلاتى بود. مقام معظم رهبرى معتقد به هماهنگى در برنامه هاى مبارزات سياسى بودند؛ طبعا كار هم از انسجام بيش ترى برخوردار بود.
ما در آن جلسات تعهد كرده بوديم كه هر كدام از ما، شخصيت ديگرى را شخصيت خود و شخصيت خويش را شخصيت ديگرى بداند. اين قدر به هم اعتماد داشتيم و شان و منزلت يك ديگر را حفظ مى كرديم .
هرگز نسبت به يك ديگر بدبين نبوديم . در غياب هم ، پشتيبان ديگرى بوديم . ما در آن زمان ، مقام معظم رهبرى را شناختيم ؛
شخصيتى كم نظير كه امروز با همان خلوص و معنويت ، عهده دار مسئوليت رهبرى نظام است .
آية الله واعظ طبسى
افشاى چهره علماى دربارى  
مقام معظم رهبرى تلاش مى كردند چهره خائنين به اسلام را افشا كنند. ايشان اين حركت را يك وظيفه مى دانستند. براى اين افشاگرى نيز از هيچ قدرتى نمى هراسيدند.
معظم له در اواخر ماه صفر سال 1343 در مسجد گلشن گرگان منبر مى رفتند. ايشان درباره خيانت علماى دربارى سخنرانى مى كردند و فرمودند: علما، امناى پيامبرانند، تا زمانى كه داخل دنيا نشوند؛ اما آن ايام كه به دنيا چسبيدند، بايد از آنان دورى كرد. بعد براى نمونه ، تعدادى از روحانيون دربارى را نام بردند و چهره آنان را براى مردم افشا كردند.
اين افشا گرى شجاعانه ، باعث ممنوع المنبر شدن ايشان شد، اما هرگز نتوانست عامل جلوگيرى از افشا گرى هاى وى گردد.
معظم له چون ديدند امكان ادامه افشاگرى در گرگان را ندارند، به سراغ من آمدند. ايشان سخنرانى مرا در جمع طلبه ها شنيده بودند. موضوع منبر من نيز افشاگرى در خصوص علماى دربارى بود.
ايشان در مدرسه سپهر گرگان ، قضيه ممنوع المنبر شدن خود را بيان كردند و به من فرمودند: من شما را براى ادامه سخنرانى معرفى كرده ام ! شما از امروز به جاى من ، منبر مى رويد و ادامه مطلب را پى مى گيريد. سپس ‍ افزودند: ما بايد نگذاريم علماى دربارى به منبر روند و مردم را گمراه كنند.
حجة الاسلام والمسلمين سيد احمد نقيب پور
زمان شناسى و شجاعت  
در سال 1347، در جريان زلزله فردوس با آية الله خامنه اى آشنا شدم . برخورد پر محبت و صميمى آقا و قدرت تبليغ و بيان زيباى ايشان مرا واداشت تا معظم له را براى ماه مبارك رمضان همان سال ، به شهرستان رفسنجان دعوت كنم .
در آن ماه خدا، خدا بر ما منت نهاد تا ميزبان آية الله خامنه اى باشيم .
زمان شناسى و شجاعت ايشان ، سخنان معظم له را شور ديگرى بخشيده بود. به همان علت هر چند روز يك بار، ماموران شهربانى و ساواك مزاحم ايشان مى شدند تا مانع سخنان دلسوزانه و افشاگرانه آقا بشوند. تهديد آن ها هرگز در روحيه بلند معظم له اثرى نگذاشت و ايشان را با همان شجاعت ، به سخنرانى ادامه دادند و در آن ماه مبارك رمضان ، بسيارى از مسائل پشت پرده خاندان پهلوى را افشا كردند.
حجة الاسلام والمسلمين حاج شيخ عباس پورمحمدى
صاعقه اى بر خرمن ستمگران  
سخنرانى هاى مقام معظم رهبرى و خطبه هاى نماز جمعه ايشان ، بسيار پر محتوا، سودمند، سازنده و داراى درس هاى عميق علمى ، اخلاقى و سياسى است .
سخنرانى هاى انقلابى و بسيار كوبنده ايشان در قبل از انقلاب صاعقه اى بر خرمن ستمگران و آتش فشانى بر ضد رژيم بود.
در آيينه اين سخنرانى ها، شهامت عظيم و صلابت كم نظير ايشان ، آشكار است و بيانگر سابقه بسيار درخشان معظم له در مسير انقلاب اسلامى و سرنگونى رژيم طاغوت است .
سخنان ايشان درباره حكومت و ولايت فقيه انسان را به ياد بحث هاى فقهى درس خارج حضرت امام خمينى رحمة الله عليه در نجف اشرف مى اندازد. گويى همان بحث ها، با بيان روان رساى مقام معظم رهبرى ، به مردم ابلاغ مى گرديد!
شجاعت و صلابت  
در سال 1356، حضرت آية الله خامنه اى در مشهد مقدس بودند. در همان سال ، حركت انقلاب اسلامى بر ضد رژيم شاه شدت گرفت . معظم له محور اصلى تظاهرات و سخنرانى ها عليه رژيم ، به حساب مى آمدند. رژيم طاغوت ، مقام معظم رهبرى را دستگير كرد و به ايرانشهر تبعيد نمود.
بنده در سال 1357 به ايرانشهر رفتم ، تا معظم له را زيارت كنم . در منزل ايشان ، اتاق نسبتا بزرگى بود كه گروه هايى از جوانان و دانشجويان كه از اطراف به ديدار معظم له آمده بودند، در آن اتاق جاى گرفته بودند.
نشست تبديل به جلسه سياسى شد. هر كس از درى سوال مى كرد و مقام معظم رهبرى بدون ملاحظه اين كه ممكن است جاسوس هاى ساواك در جلسه حضور داشته باشند - كه قطعا هم بودند - مطالب سياسى را به طور قاطع و بى پرده بيان مى نمودند.
من در آن روز، از شجاعت و صلابت اين بزرگمرد مبهوت شدم و آن چنان از آن جلسه روحيه گرفتم ، كه هرگز آن مجلس و آن شهامت فوق العاده معظم له را در بيان حقايق فراموش نمى كنم .
حجة الاسلام والمسلمين محمد محمدى اشتهاردى
مبارزه در تبعيد  
مقام معظم رهبرى از روحانيون مبارز و انقلابى قبل از پيروزى انقلاب اسلامى بودند. سهمى از زندگى ايشان ، در كنار كار حوزه ، تدريس و تحصيل ، به مبارزه با طاغوت مى گذشت و در اين راه از زندان و تبعيد هم واهمه اى نداشتند.
معظم له بارها به زندان رفتند و يا تبعيد شدند. يكى از محل هاى تبعيدى ايشان ايرانشهر بود. آقا در تبعيد هم ساكت نبودند و به مبارزه ادامه مى دادند.
ايشان بعد از چهلم حاج آقا مصطفى - فرزند برومند امام رحمة الله عليه - دست به ابتكار مهمى زدند؛ معظم له همراه با تعدادى از افراد تبعيدى به ايرانشهر، چند نامه خطاب به مراجع تقليد، تهيه كردند كه در آن ، علاوه بر تبيين رهبرى امام ، به افشاى مفاسد رژيم شاه پرداختند.
؛ اين نامه ها در سراسر كشور به امضاى ساير علماى تبعيد شده نيز برسد؛ تا علاوه بر خنثى كردن نقشه دشمن برا جدا كردن رهبران نهضت ، به حكومت نشان دهند كه هرگز تبعيد، آن ها را از ادامه مبارزه باز نمى دارد.
بنده به دستور مقام معظم رهبرى ، عهده دار رساندن نامه ها به مراكز تبعيدى شدم تا آنان را به امضاى علما برسانم و سپس قبل از مراسم چهلم قم ، آن نامه ها را در سطح كشور پخش كنم .
اين ابتكار خيلى در جامعه اثر گذاشت و به دشمن نشان داد كه مقام معظم رهبرى هرگز از تبعيد هراسى ندارند و در همه حال ، به تكليف عمل مى كنند.
حجة الاسلام والمسلمين ابراهيم رازينى
بخش دهم : جنگ و جهاد 
جنگ خرمشهر  
نزديك به چهل روز در خرمشهر مقاومت كرديم تا نگذاريم شهر به اشغال عراقى ها در آيد. در اين مدت ، مقام معظم رهبرى با شجاعتى كم نظير، به مواضع دشمن بعثى يورش مى برد، آرايش تانك هاى آنان را به هم مى زد و مانع پيش روى عراقى ها مى شد.
معظم له گاه در گروه هاى 3 و 5 نفره تا اعماق نيروهاى دشمن پيش مى رفتند و با شناسايى دقيق منطقه عملياتى ، اطلاعات نابى را به دست مى آوردند؛ تا هنگام ملاقات با امام خمينى رحمة الله عليه ، بهترين و جديدترين اطلاعات را به ايشان بدهند.
حجة الاسلام والمسلمين ذوالنور
در خط مقدم جبهه  
در روزهاى نخستين جنگ كه خط پدافندى ما در جبهه رب حردان اهواز بود؛ يك روز صبح زود در خط مقدم كه از خواب بيدار شدم ، متوجه حضور فردى گشتم كه در حال سركشى از خط بود.
گمان برديم كه يكى از برادران ارتشى است كه هميشه به ما سر مى زد.
مشغول كار خود شدم تا اين كه آن فرد همراه دو نفر ديگر وارد سنگر من شدند. نگاهم را برگرداندم ، ديدم آية الله خامنه اى هستند!
ايشان با اونيفورم نظامى و كلتى به كمر، در خطرناك ترين نقطه - كه يك كيلومتر تا دشمن فاصله داشت - به ديدار ما آمدند!
با هم به سنگر ديده بانى رفتيم . مقام معظم رهبرى تمام خط را نگاه كردند و به مسئول تداركات فرمودند: بياييد براى بچه هاى خط مقدم ، كمى امكانات بگيريد.
سپس به من گفتند:جايى كه شما مستقر شده ايد، جاى بسيار حساسى است . مواظب دشمن باشيد كه شما را از طرف راست ، دور نزند.
حجة الاسلام والمسلمين عاملى
روحيه بخشيدن به رزمندگان  
آية الله خامنه اى از ابتداى شروع جنگ تحميلى عراق عليه ايران ، همراه شهيد دكتر مصطفى چمران ، حضورى نزديك و فعال در جبهه ها داشتند، اسلحه به دوش مى گرفتن و شب ها نيز در عمليات هاى شناسايى شركت مى كردند.
ايشان رزمندگان اسلامى را حمايت مى نمودند و به آنان روحيه مى دادند. در اواخر جنگ - سال 1367 - كه وضعيت جبهه ها حساس شد و برخى روحيه خود را از دست داده بودند معظم له با اين كه در آن موقع عهده دار مقام رياست جمهورى بودند، لباس رزم پوشيدند و با يك برنامه منظم ، به جبهه آمدند.
حضور آقا در جبهه ، در روحيه رزمندگان بسيار موثر بود، تا آن جا كه مدافعان واقعى انقلاب توانستند با انسجام و تداوم رزم ، تجاوزهاى دشمن بعثى را خنثى كنند و جنگ را به نفع جمهورى اسلامى ايران پايان دهند.
سردار سرتيپ عبد الله عراقى
ستون محكمى در جنگ  
ما در آغاز جنگ تحميلى ، مشكلات زيادى در جبهه هاى جنوب داشتيم . هر وقت مى خواستيم سختى ها و غربت خود را بيان كنيم ، به مقام معظم رهبرى كه نماينده امام رحمة الله عليه در شوراى عالى دفاع بودند پناه مى برديم .
ايشان به علت حضورشان در جنوب ، ستون محكمى براى ما به حساب مى آمدند. ما نيز به صورت منظم و هميشگى ، با معظم له جلسه داشتيم و مشكلات خود را به ايشان منعكس مى كرديم و كمك مى خواستيم .
آية الله خامنه اى نيز مشكلات ما را براى حضرت امام رحمة الله عليه نقل مى كردند و تا آن جا كه مقدور بود، از جبهه ها پشتيبانى به عمل مى آوردند.
امير دريابان على شمخانى
حضور در جبهه  
در اواسط جنگ ، حضور مقام معظم رهبرى در جبهه ها كم رنگ شده بود. عده اى از فرماندهان خدمت ايشان رسيدند و گلايه كردند.
فرماندهان اصرار كردند ايشان علت عدم حضور خود را بيان بفرمايند. مقام معظم رهبرى فرمودند: من چاره اى جز اين كار ندارم ! حضرت امام رحمة الله عليه رفتن بنده به استان هاى خوزستان ، ايلام كرمانشاه ، كردستان و آذربايجان غربى را ممنوع و حرام كرده اند. حالا كه شماها اصرار داريد كه من به جبهه بيايم ، به زودى خدمت امام مى روم و التماس مى كنم به من اجازه حضور در جبهه را بدهند.
مدتى نگذشت كه باز حضور آية الله خامنه اى در جبهه ها چشمگير شد.
حجة الاسلام والمسلمين ذوالنور
همراه با رزمندگان  
پس از انتخاب آية الله خامنه اى به رياست جمهورى ، حضرت امام رفتن ايشان به مناطق جنگى را ممنوع كردند.
در اواخر جنگ ، معظم له با اصرار فراوان ، رضايت حضرت امام خمينى رحمة الله عليه را براى حضور دوباره در جبهه ، جلب كردند و بار ديگر از نزديك ، گام به جبهه هاى نبرد گذاشتند.
معظم له به عنوان امام جمعه تهران ، قبل از آمدن به جبهه ، پيامى براى همه ائمه جمعه و جماعت ، صادر نمودند و آنان را براى حضور در جبهه ها دعوت كردند.
اين حركت انقلابى و مهم ايشان ، باعث تحول عظيمى در جبهه ها شد. معظم له در آن دوران ، به همه لشگرها سركشى مى كردند، وضعيت يگان هاى رزم را بررسى مى نمودند و مشكلات را از زبان تك تك رزمندگان مى شنيدند.
آقا چون هميشه ، مثل يك پدر با بچه ها برخورد مى كردند و با مهربانى حرف هايشان را گوش مى دادند.
اين حضور و رفتار، اثر عجيبى در روحيه رزمندگان گذاشت ؛ اثرى كه آنان را تا شكست كامل دشمن ، در صحنه نبر نگاه داشت .
سردار سرتيپ پاسدار محمد كوثرى
شناسايى منطقه  
در روزهاى آغازين جنگ ، در ستاد جنگ هاى نامنظم فعاليت مى كرديم و كارمان شناسايى دشمن بود. روزى براى شناسايى عراقى ها، منطقه اى رفتيم كه قبلا دشمن در آن جا استقرار داشت ، در آن محدوده ، يك جوى آب به نام جوى سيد حسن بود كه دو طرف آن را درختان انبوهى پوشانده بود. هر طرف جوى كه مى ايستادى ، طرف مقابل به علت ازدحام درخت ها، قابل رويت نبود.
تصور ما اين بود كه عراقى ها در برابر ما - در آن سمت جوى - قرار دارند. با حالت آماده باش ، از سمت راست جوى به طرف جلو حركت مى كرديم .
ناگهان با سر و صداى زيادى مواجه شديم ، فكر مى كرديم دشمن رو به روى ماست . آن ها نيز در مورد ما همين تصور را داشتند. با رعايت اصول حفاظتى ، به آن طرف جوى پريديم . در همان اثنا، نگاهمان به چهره مقام معظم رهبرى افتاد. در آن زمان ، ايشان نماينده حضرت امام رحمة الله عليه در شوراى عالى دفاع بودند. معظم له به اتفاق چند نفر ديگر - قبل از ما - براى شناسايى منطقه رفته بودند. كار شناسايى آنان تمام شده بود و داشتند بر مى گشتند. ديدن آقا در آن مكان براى ما خيلى جالب بود. ما از آن ديدار، روحيه گرفتيم . سلاح هايمان را به حالت عادى در آورديم و از محبت گرم آية الله خامنه اى بهره برديم . آقا با تك تك ما دست دادند و يكا يك ما را بوسيدند.
سردار سرتيپ پاسدار على غدوى
بخش يازدهم : بى توجهى به دنيا 
خوددارى از دادن رساله  
درباره حضرت امام خمينى رحمة الله عليه ، بارها شنيده بوديم كه معظم له يك قدم براى مرجعيت بر نداشتند. امروز ما همان خصيصه را در شخص ‍ آية الله خامنه اى مى بينيم . ايشان هم يك قدم براى مرجعيت برنداشتند.
با وجود اصرار فراوان مردم ، هنوز مقام معظم رهبرى از دادن رساله خوددارى مى كنند.
در روزهاى آغازين رهبرى ايشان - مرداد 1368 - كه هنوز مراجع بزرگوارى چون حضرات آيات : خويى ، گلپايگانى ، مرعشى نجفى و اراكى در قيد حيات بودند، يكى از افراد حاضر در جلسه ، به مقام معظم رهبرى گفت : برخى شما را به عنوان مرجع تقليد مطرح مى كنند.
ايشان فرمودند: من مطلقا مطرح نيستم ! همين بار رهبرى كه بر دوش من گذاشته شده است ، را هم نمى خواستم ؛ اما وقتى تكليف شد،خذها بقوة . اميدوارم بتوانم همين بار سنگين را به مقصد برسانم . من دوست ندارم كسانى كه منسوب به ما هستند، در اين مسير گامى بردارند!
بعدها كه شرايط به گونه اى ديگر شد و اصرارها فراوان شد، مقام معظم رهبرى پذيرفتند كه مرجعيت شيعيان خارج از كشور را بپذيرند؛ ولى در رابطه با داخل فرمودند: مراجع بزرگوار ديگرى هستند.
اين برخورد، برگرفته از روحيه بلند آية الله خامنه اى است . روحيه بلند اعراض از دنيا، از خصايص انسان هاى والاست .
حجة الاسلام والمسلمين سيد احمد خاتمى
تشريفات اضافى ؛ ممنوع !  
در زمان جنگ ، همراه آية الله خامنه اى براى بازديد از لشگر 21 امام رضا عليه السلام جبهه شديم .
ايشان قبل از حركت فرمودند: ماشين كم بياوريد! يكى يا دو ماشين كافى است !
وقتى از اهواز خارج شديم ، ديديم حدود ده ماشين ديگر پشت سر ماشين ما در حال حركت هستند. آية الله خامنه اى به راننده فرمودند: توقف كن ! و بلافاصله به من گفتند: از ماشين دومى به بعد يا به اهواز بر مى گردند و يا اگر قصد آمدن دارند، خودشان به تنهايى مى آيند. چه دليلى دارد كه پشت سر من راه افتاده اند؟! اگر رئيس جمهور با يك كاروان ماشين حركت كند، سرمشقى براى ديگران مى شود. براى من يك يا دو ماشين كافى است !
سردار سرتيپ پاسدار شوشترى
در عزاى سالار شهيدان  
مقام معظم رهبرى هر سال ، چند شب روضه امام حسين عليه السلام دارند. معظم له در سال 1367، به جبهه هاى جنوب تشريف بردند. چون زمان تشريف فرمايى ايشان به جبهه ، مصادف با محرم بود، مراسم عزادارى و روضه ايشان در يگان هاى رزمى جنوب برگزار شد.
هر شب ، در يكى از تيپ ها يا لشگرها، مراسم عزادارى سالار شهيدان را بر پا مى نمودند و در آن مراسم شركت مى كردند.
شبى به اتفاق معظم له ، با يك مينى بوس - به دور از هر گونه تشريفات و اسكورت - به سوسنگرد رفتيم و مراسم روضه خوانى در تيپ 85 موسى بن جعفر عليه السلام برگزار شد.
سردار حاج صادق آهنگران
روى تخت سربازى  
در اوايل جنگ ، مشكلى درباره جبهه ها پيش آمد كه مى بايست آن را به مسئولان رده بالاى نظام در ميان بگذارم .
تصميم گرفتم آن مشكل را به بنى صدر كه در آن زمان رئيس جمهور بود، منتقل كنم . به محل استقرار او در جبهه رفتم و با تشكيلاتى رو به رو شدم كه انتظارش را نداشتم با مانع پشت مانع ! از اين اتاق به آن اتاق ! آن قدر اذيتم كردند كه از كار خود پشيمان گشتم و موفق به ديدار بنى صدر هم نشدم .
تصميم گرفتم مشكل را با آية الله خامنه اى در ميان بگذارم . به محل حضور ايشان رفتم . ديدم معظم له در اتاقى معمولى ، روى تخت سربازى نشسته اند! خيلى راحت ، ايشان را ملاقات كردم و مسائلم را به اطلاع آقا رساندم .
شهيد حجة الاسلام والمسلمين عباس شيرازى
عمل به وظيفه  
يكى - دو ماه پس از انتخاب آية الله خامنه اى به رهبرى بنده به ديدار ايشان رفتم . قبل از شروع به جلسه كارى ، به معظم له گفتم : چطور شد كه چنين وضعى پيش آمد؟! مى خواستم قدرى داستان رهبرى را از زبان خود ايشان بشنوم .
مقام معظم رهبرى فرمودند: فلانى ! آن روزى كه مجلس خبرگان درباره جانشين امام رحمة الله عليه بحث مى كرد، من هيچ فكرى نسبت به خودم نداشتم و اصلا تصور نمى كردم كه خبرگان چنين تصميمى بگيرند.
نيمه اول اجلاس - صبح تا ظهر - به من اين طور فهماند كه ممكن است اسم بنده مطرح شود. من ظهر به منزل آمدم ، دور ركعت نماز خواندم و با حالت استغاثه و ناله و زارى ، از خداوند درخواست كردم كه اين مسئوليت را روى دوش من قرار ندهد!
من كم تر به ياد دارم كه براى تقاضايى چنين استغاثه و تضرعى به درگاه خداوند كرده باشم . من به شدت و با تمام وجود، از خداوند مى خواستم كه برا اين مسئوليت روى دوش من قرار نگيرد.
در عصر آن روز مجلس خبرگان اصلا به نظر من و قبول يا عدم قبول من ، كارى نداشت . كار با آن كيفيت انجام شد. گرچه من از صميم قلب داوطلب اين كار نبودم ؛ ليكن وقتى ديدم كه اين مسئوليت ، شرعا و قانونا بر دوش من قرار گرفت ، تصميم گرفتم به تمام و كمال ، به اين وظيفه عمل كنم .
اين روش ، نشان از عدم دنيا گرايى و قدرت طلبى آقا دارد؛ اما چون پاى وظيفه پيش مى آيد، ايشان تسليم عمل به وظيفه است .
دكتر غلامعلى حداد عادل
بخش دوازدهم : رعايت بيت المال 
تمام شدن قند  
آية الله خامنه اى هرگز اجازه نمى دهند در زندگى شخصى ايشان ، از بيت المال مسلمين استفاده شود.
يكى از مسئولان دفتر معظم له نقل كرد: روزى در منزل ايشان قند تمام شده بود. به معظم له عرض شد: آيا اجازه مى دهيد مقدارى قند از دفتر براى منزل بياوريم ؟
مقام معظم رهبرى فرمودند: قند دفتر مربوط به مراجعين است و ما بايد از جاى ديگرى اين قند را تهيه كنيم .
اين دقت را تنها در زندگى بزرگان دين مى توان يافت . اين حركت نشان از اوج عظمت و تقواى معظم له دارد.
حجة الاسلام والمسلمين سيد احمد خاتمى
حساسيت ويژه نسبت به بيت المال
در زمان رياست جمهورى آية الله خامنه اى ، معظم له يك چك پنجاه هزار تومانى براى نخست وزير وقت - مهندس مير حسين موسوى - ارسال مى نمايند و مى فرمايند: حداكثر پولى كه ممكن است از بيت المال در هزينه هاى شخصى من جا به جا شده باشد، كم تر از اين است . شما اين مبلغ را به حساب خزانه دولت واريز كنيد تا من زير دين نباشم !
اين مطلب خيلى حائز اهميت است . كسى كه زندگى اش در زمان تصدى مقام رياست جمهورى ، زندگى ساده و معمولى است و مايحتاجش با كوپن تهيه مى شود، اين گونه نسبت به بيت المال حساس است كه نكند در زندگى شخصى او، مبلغى از خزانه دولت خرج شده باشد.
اين روش براى همه ما و مسئولان نظام درس است . ما نيز بايد چون مقام معظم رهبرى ، نسبت به بيت المال حساس باشيم و با دقت عمل كنيم .
مهندس حميد ميرزاده
دقت در بيت المال  
من همه ابعاد زندگى امام خمينى رحمة الله عليه را در وجود مقام معظم رهبرى متبلور مى بينم . زندگى ساده ايشان ، چون حضرت امام مثال زدنى است . دقت معظم له در بيت المال ، درسى است كه چون امام خود، از اولياى الهى گرفته اند.
اگر انسان در زندگى و رفتار ايشان دقت كند، همان حقيقتى را مى يابد كه از مردان حق ، جز آن انتظارى نيست .
روزى همراه يكى از دوستان ، به خدمت معظم له رسيديم . دوست من ، عكسى را كه با يك قاب تزيين كرده بود، تقديم ايشان كرد. عكس مربوط به دوران تبعيد مقام معظم رهبرى در ايرانشهر بود كه به اتفاق فرزندان خود گرفته بودند.
چون نگاه آقا به آن قاب عكس افتاد، فرمودند: اگر هزينه آن را از پول شخصى خود پرداخت كرده ايد، هديه شما را قبول مى كنم ؛ اما اگر قيمت آن قاب را با پول سپاه محاسبه نموده ايد، از پذيرفتن معذورم !
سردار سرلشگر پاسدار سيد يحيى صفوى
تنها يك خورشت !  
مقام معظم رهبرى در مورد بيت المال ، بسيار با دقت عمل مى كنند. دقت ايشان در اين موضوع ، براى خرج شدن بيت المال در محل خود و عدم ريخت و پاش و مصرف نابجاست .
در مهمانى هاى رسمى معظم له ، تنها يك خورشت سر سفره است . ايشان اجازه نمى دهند حتى در مهمانى ها، بيش از يك خورشت بر سر سفره چيده شود. اين عمل نيز در راستاى جلوگيرى از ريخت و پاش مى باشد.
گاه من شاهد بوده ام كه بر سر سفره ، حتى يك خورشت هم نبوده است و همه با نان و پلو خود را سير كرده اند!
آية الله مصباح يزدى
غذاى منزل يا بيت المال ؟!  
روزى مهمان مقام معظم رهبرى بودم . سفره را كه گستردند، آية الله خامنه اى به پسرشان ، آقا مصطفى فرمودند: پا شو برو!
من خلاف ايشان عرض كردم : اجازه بفرماييد آقا زاده هم باشند. من از وى درخواست كرده ام كه با هم باشيم .
آقا فرمودند: اين غذا مال بيت المال است . شما هم مهمان بيت المال هستيد. براى بچه ها جايز نيست كه بر سر اين سفره بنشينند. آنان به منزل بروند و از غذاى خانه ميل نمايند.
من در آن لحظه فهميدم كه خداوند چرا اين همه عزت به آقا داده است .
آية الله جوادى آملى
بخش سيزدهم : تدبير 
استراتژى حضور  
آغاز جنگ تحميلى ، از حساس ترين زمان هاى نبرد بود؛ چون خيلى از افراد اميدى به پيروزى نداشتند و با ياس و نااميدى به اوضاع جنگ و آينده آن نگاه مى كردند.
از طرفى ، دشمن توانسته بود پيروزى هايى را در ميدان هاى نبرد به دست آورد. از سوى ديگر، تلاش هاى ما در ميدان جنگ با شكست مواجه شده بود.
در اوج اين وضعيت حساس ، مقام معظم رهبرى به جبهه آمدند و با خط دهى به نيروهاى رزمى و حمايت از گروه هاى پارتيزانى و چريكى ، به رزمنده ها روحيه و توان بخشيدند.
بنى صدر و همفكرانش ، انديمشك ، اهواز، خرمشهر و آبادان را از دست رفته قلمداد مى كردند. نظر آنان اين بود كه نيروهاى پدافند بر روى ارتفاعات زاگرس و خرم آباد مستقر شوند.
بنى صدر گفت : حضور ما در آبادان ، خرمشهر و اهواز خودكشى است و ماندن نيروها در آن مكان ها جز تلفات ، ثمره اى ندارد.
در برابر استراتژى عقب نشينى آنان ، مقام معظم رهبرى و دوستانشان معتقد به استراتژى حضور و جان فشانى بودند. ايشان به هيچ وجه حاضر به تخليه اين شهرها نبودند. از اين رو، به اتفاق شهيد بزرگوار دكتر مصطفى چمران ، عمليات پارتيزانى و چريكى را عليه دشمن متجاوز راه اندازى كردند. سرانجام نصرت خداوند شامل حال آنان شد و استراتژى حضور به پيروزى رسيد.
سردار سرتيپ پاسدار شوشترى