روشنگران قرآن
گزينش فضايل درخشنده اهل بيت (عليهم السلام) از صواعق المحرقه

گزينش ، ترجمه و تحقيق
عبدالله محمدى و محمدحسين رحيميان

- ۴ -


شما و شيعيان شما وارد حوض مى شويد در حالى كه سيراب مى گرديد و با چهره هاى نورانى و درخشان ، ولى دشمنان شما وارد حوض مى شوند در حالى كه تشنه و اسير و سرافكنده هستند .

 آيه يازدهم :
( إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيِّةِ )(137) .

آنان كه ايمان آوردند و عمل شايسته انجام دادند ، آنان به حقيقت بهترين اهل عالمند .

 حافظ جمال الدين زرندى از ابن عبّاس نقل كرده كه گويد : هنگامى كه اين آيه نازل شد ، رسول خدا (صلى الله عليه وآله) به على (عليه السلام) فرمود .

هو أنت و شيعتك ، تأتي يوم القيامة أنت وشيعتك راضين مرضيّين ، ويأتي عدوّك غضاباً مقمحين .

فقال : من عدوّي ؟

قال : من تبرّأ منك ولعنك(138) .

مقصود آيه ، تو و شيعيانت مى باشيد ، شما روز قيامت با خشنودى و رضايت مى آييد ، و دشمن تو با خشم و سرافكندگى وارد صحراى محشر مى شود .

على (عليه السلام) عرض كرد : دشمنم كيست ؟

رسول خدا (صلى الله عليه وآله) فرمود : كسى كه از تو بيزارى جسته و لعن نمايد .

 و در روايت ديگرى آمده كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله) فرمود .

السابقون إلى ظلّ العرش يوم القيامة طوبى لهم .

قيل : ومن هم يا رسول الله ؟

قال : شيعتك يا عليّ ، ومحبّوك(139) .

خوشا به حال كسانى كه روز قيامت پيش از همه به سوى سايه عرش سبقت مى گيرند !

گفتند : يا رسول الله ! آنها كيا هستند ؟

فرمود : شيعه و دوستداران تو اى على !

 آيه دوازدهم :
( وَإِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسَّاعَةِ )(140) .

همانا او ، علم و نشانه ساعت قيامت است .

 مقاتل بن سليمان و عدّه اى از مفسّران پس از او گويند : اين آيه در مورد حضرت مهدى (عليه السلام) نازل شده است(141) .

 آنگاه نويسنده مى گويد : به زودى احاديث صريحى را نقل خواهيم كرد به اين كه حضرت مهدى (عليه السلام) از اهل بيت پيامبر است .

 بنابراين ، آيه بيانگر اين است كه بركت در نسل فاطمه و على (عليهما السلام) داده و از نسل آنها فرزندان پاك زيادى خواهد آمد ، و خداى متعال نسل آن دو را كليدهاى حكمت و معدنهاى رحمت قرار داده است . و سرّ اين امر ، اين است كه آن دو بزرگوار و فرزندان آنها را از شرّ شيطان رانده شده ، تعويذ نمود و بر آنها دعا فرمود(142) .

 نسائى به سند صحيح نقل مى كند كه : گروهى از انصار به على (عليه السلام) پيشنهاد نمودند كه به خواستگارى حضرت زهرا (عليها السلام) برود ، امير مؤمنان على (عليه السلام) به اين منظور خدمت رسول خدا (صلى الله عليه وآله) شرفياب شد ، و عرض سلام نمود .

 پس پيامبر (صلى الله عليه وآله) فرمود : حاجتت چيست اى پسر ابوطالب ؟

 على (عليه السلام) فرمود : براى خواستگارى فاطمه (عليها السلام) آمدم .

 پيامبر خدا فرمود : مرحباً وأهلاً .

 آنگاه على (عليه السلام) به پيش انصار كه منتظرش بودند بازگشت ، و آنها گفتند : چه خبر ؟

 فرمود : نمى دانم جز آن كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) به من فرمود : «مرحباً وأهلاً» .

 گفتند : بس است از رسول خدا (صلى الله عليه وآله) در يك جمله هم به تو زن داد و هم خوشامد گويى نمود .

 پس از اين كه فاطمه (عليها السلام) را به عقد او درآورد رسول خدا (صلى الله عليه وآله) فرمود : اى على ! عروسى بايد وليمه اى داشته باشد .

 سعد گفت : من يك قوچ مى دهم ، و انصار چند تن ذرّت تهيه كردند و وليمه عروسى آماده نمودند و چون شب زفاف فرا رسيد پيامبر (صلى الله عليه وآله) فرمود : يا على ! سخنى مگوى تا مرا ملاقات نمايى .

 پس پيامبر (صلى الله عليه وآله) آب وضو خواست و با آن ، وضو ساخت ، سپس باقى مانده آب را بر على و فاطمه (عليهما السلام) ريخت ، آنگاه فرمود .

اللهمّ بارك فيهما وبارك عليهما ، و بارك لهما في نسلهما .

خدايا ! در آنها مبارك ، و بر آنها مبارك گردان (يعنى به ظاهر و باطن آن دو ; بركت ده) و نيز نسل آن دو را مبارك گردان(143) .

 ابو على حسن بن شاذان نقل مى كند : جبرئيل امين نزد پيامبر گرامى (صلى الله عليه وآله) حاضر شد و گفت: خداى متعال به تو امر مى كند كه فاطمه (عليها السلام) را به تزويج على (عليه السلام) درآورى .

 رسول گرامى (صلى الله عليه وآله) گروهى از اصحاب خويش را خواند ، آنگاه خطبه عقدى بيان فرمود ، سپس فاطمه (عليها السلام) را به تزويج على (عليه السلام) در آورد در حالى كه على (عليه السلام) غايب بود . در آخر خطبه فرمود .

فجمع الله شملهما و أطاب الله نسلهما ، وجعل نسلهما مفاتيح الرحمة ، ومعادن الحكمة ، وأمان الاُمّة .

پس خدا پراكندگى آنها را جمع فرمود و نسل آنها را پاكيزه قرار داد ، و نسل آنها را كليدهاى رحمت و معدنهاى حكمت و موجب آرامش و امنيّت اُمّت قرار داد ...

 پس هنگامى كه على (عليه السلام) حاضر شد رسول خدا (صلى الله عليه وآله) تبسّمى نمود و به او فرمود .

اِنّ الله أمرني أن اُزوّجك فاطمة على أربعمائة مثقال فضّة ، أرضيت بذلك ؟

خداوند به من امر فرمود كه فاطمه را با مهر چهارصد مثقال نقره به عقد تو درآورم ، آيا به اين راضى هستى ؟

 على (عليه السلام) فرمود : آرى ! راضى هستم اى رسول خدا !

 سپس على (عليه السلام) به شكرانه اين نعمت براى خدا سجده نمود ، آنگاه كه سر از سجده برداشت پيامبر (صلى الله عليه وآله) بدو فرمود .

بارك الله لكما ، وبارك فيكما ، وأعزّ جدّكما وأخرج منكما كثير الطيّب .

خدا براى شما و در شما مبارك گرداند و كوشش شما را ارج نهد ، و از شما فرزندان زياد و پاكى را به وجود آورد .

 انس گويد : به خدا سوگند ! خداوند از آن دو بزرگوار نسل زياد و پاكى به وجود آورد(144) .

 نويسنده در ادامه سخن خويش گويد : اثر بركت دعاى رسول گرامى (صلى الله عليه وآله) در نسل آنها آشكار شد ، چه آنهايى كه گذشت و چه آنهايى كه خواهند آمد ، اگر در نسل آينده آن دو بزرگوار نباشد جز امام مهدى (عليه السلام) كافى است(145) .

پژوهشى گسترده پيرامون آيه مودّت

 و آيه سيزدهم :
( قُل لاَ أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى وَمَن يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْناً ) . . إلى قوله : ( وَهُوَ الَّذِي يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَيَعْفُوا عَنِ السَّيِّئَاتِ وَيَعْلَمُ مَا تَفْعَلُونَ )(146) .
(اى رسول ما ! به اُمّت) بگو : من از شما اجر رسالت جز اين نخواهم كه مودّت و محبّت مرا در حقِ خويشاوندان منظور داريد ، و هركه ، كار نيكو انجام دهد ما بر نيكوئيش بيافزاييم ... تا آنجا كه مى فرمايد .

و اوست خدايى كه توبه بندگانش را مى پذيرد و گناهانش را مى بخشد ، و هرچه انجام دهيد مى داند .

 نويسنده در ذيل اين آيه بحث مفصّلى را شروع نموده و در بخشهاى گوناگون آن را ادامه مى دهد و مى گويد : اين آيه شامل مباحثى است از جمله .

الف ـ نگاهى به تفسير آيه

 احمد ، طبرانى ، ابن ابى حاتم و حاكم از ابن عبّاس نقل كرده اند كه گفت : هنگامى كه اين آيه شريفه نازل شد گفتند : اى رسول خدا ! خويشاوندان شما كه مودّت آنها واجب است كيانند ؟

 حضرت فرمود .

علي و فاطمه و ابناهما (عليهم السلام) .

على ، فاطمه ، وفرزندان آنها (عليهم السلام)(147) .

 آنگاه گويد : در طريق اين روايت شيعى افراطى (بنام حسين الأشقر) است ، وليكن راستگوست .

 بزار و طبرانى از طرقى كه برخى از آنها حسن است ، از امام حسن (عليه السلام) نقل كرده كه حضرتش خطبه اى خواند و از جمله فرمود .

من عرفني فقد عرفني ومن لم يعرفني فأنا الحسن بن محمّد (صلى الله عليه وآله) ، ثمّ تلا قوله تعالى : ( وَاتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبَائي إِبْرَاهِيمَ )(148)(149) الآية .

هركس مرا مى شناسد كه مى شناسد و آن كه مرا نمى شناسد ، من حسن ، فرزند محمّد (صلى الله عليه وآله) هستم ، آنگاه اين آيه را تلاوت فرمود كه :
( وَاتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبَائي إِبْرَاهِيمَ ) .

ومن پيرو ملّت پدرانم ابراهيم هستم .

سپس فرمود : من فرزند بشيرم ، من فرزند نذيرم .

آنگاه فرمود : من از خاندانى هستم كه خداى متعال مودّت و محبّت و پيروى آنها را لازم شمرده و در قرآن خود كه به محمّد (صلى الله عليه وآله) نازل فرموده مى فرمايد : ( قُل لاَأَسْأَلُكُمْ ) .. تا آخر آيات(150) .

 در روايت ديگرى چنين آمده كه حضرتش فرمود .

من از خاندانى هستم كه خداى متعال محبّت آنها را بر هر مسلمانى لازم شمرده و در حقّ آنها اين آيه را نازل فرموده كه : ( قُل لاَأَسْأَلُكُمْ )ومنظور از « اقتراف الحسنات » مودّت و محبّت ما اهل بيت است(151) .

 طبرانى در روايتى آورده است .

 هنگامى كه امام زين العابدين (عليه السلام) را پس از شهادت پدر بزرگوارش امام حسين (عليه السلام) به حالت اسارت وارد دمشق نمودند ، در يكى از كوچه هاى آن شهر ، جفاكارى از شاميان رو به آن حضرت كرد و گفت : خداى را سپاس كه شما را كشت و نابود كرد و شاخ فتنه را بريد .

 حضرت فرمود : آيا اين آيه را نخوانده اى كه ( قُل لاَأَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى )

 گفت : آيا شما هستيد ؟

 حضرت فرمود : آرى(152) .

 شيخ جليل شمس الدين بن عربى در اين زمينه گويد .

رأيت ولائى آل طه فريضة *** على رغم أهل البعد يورثني القربا

فما طلب المبعوث أجراً على الهدى *** بتبليغه إلاّ المودّة في القربى(153)

 ولايت و دوستى خودم نسبت به آل طه را ـ على رغم اهل بعد ـ لازم دانستم ، زيرا اين باعث تقرّب و نزديكى من به آنان مى شود .

 پيامبر (صلى الله عليه وآله) در مقابل هدايت اُمّت براى تبليغ آن ، جز مودّت خاندانش را نخواست .

 ثعلبى از ابن عبّاس نقل كرده كه در ذيل آيه : ( وَمَن يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَاحُسْناً ) منظور مودّت آل محمّد (عليهم السلام) است(154) .

 ملاّ در سيره خود نقل مى نمايد : پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) فرمود .

اِنَّ الله جعل أجري عليكم المودّة في القربى وإنّي سائلكم عنهم غداً(155) .

همانا خداى متعال اجر و پاداش مرا بر شما مودّت نزديكان من قرار داد و من فرداى قيامت از شما خواهم پرسيد .

ب ـ لزوم محبّت اهل بيت (عليهم السلام)

 نويسنده در بحث ديگرى پيرامون اين آيه شريفه گويد : اين آيه درخواست محبّت اهل بيت (عليهم السلام) را شامل است ، و اين از كمال ايمان است .

 اينك در راستاى اين بحث آيه ديگرى را عنوان كرده ، آنگاه احاديثى كه در همين زمينه آمده است بررسى مى نماييم .

 خداى متعال در قرآن كريم مى فرمايد :
( إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدّاً )(156) .

همانا كسانى كه ايمان آورده و عمل شايسته انجام داده اند خداى رحمان آنها را (در نظر خلق و حق) محبوب مى گرداند .

 حافظ سلفى گويد : محمّد بن حنفيه در تفسير اين آيه شريفه مى گويد .

 مؤمنى نمى ماند جز آن كه در دلش محبّت على (عليه السلام) و خاندانش قرار مى گيرد(157) .

 بيهقى ، ابو شيخ و ديلمى روايت نموده اند كه : حضرت رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) فرمود .

لا يؤمن عبدٌ حتّى أكون أحبّ إليه من نفسه وتكون عترتي أحبّ إليه من نفسه ويكون أهلي أحبّ من أهله ، وتكون ذاتي أحبّ إليه من ذاته(158) .

ايمان بنده اى كامل نمى شود جز آن كه مرا و عترتم را از جان خودش بيشتر دوست بدارد ، و نيز اهل بيتم نزد او از خاندانش محبوبتر باشد ، و ذات من براى او از ذات خويش محبوبتر باشد .

 عمرو اسلمى كه از ياران رسول خدا (صلى الله عليه وآله) در صلح حديبيه بود ، به همراه حضرت على (عليه السلام) به سوى يمن خارج شد ، ( به نظر خود ) از آن حضرت كوتاهى مشاهده نمود ، هنگامى كه به مدينه بازگشتند ، شكوه خود را به مردم بازگو كرد .

 وقتى اين سخن به گوش مبارك رسول خدا (صلى الله عليه وآله) رسيد فرمود : سوگند به خدا مرا آزردى .

 گفت : پناه بر خدا از اين كه شما را آزار دهم اى رسول خدا !

 حضرت فرمود .

بلى ، من آذى عليّاً فقد آذاني(159) .

آرى ! كسى كه على (عليه السلام) را بيازارد مرا آزرده است .

 اين روايت را احمد نيز آورده است ، ولى ابن عبد البرّ اين روايت را با اضافاتى نقل كرده است كه حضرتش فرمود .

من أحبّ عليّاً فقد أحبّني ومن أبغض عليّاً فقد أبغضني ، ومن آذى عليّاً فقد آذاني ، ومن آذاني فقد آذى الله(160) .

كسى كه على را دوست بدارد مرا دوست داشته ، وكسى كه على را دشمن بدارد مرا دشمن داشته ، و هركه على را بيازارد مرا آزرده است ، و هركه مرا بيازارد خداى را آزرده است .

 آنگاه نويسنده گويد : نظير همين قضيّه براى بريده نيز اتّفاق افتاد ، او به هنگام بازگشت از يمن به همراه على (عليه السلام) با حالت خشم وارد مدينه شد و خواست نزد پيامبر به خاطر كنيزى كه حضرت از سهم خمس گرفته بود ، شكوه كند ، شخصى بدو گفت : اين جريان را به پيامبر (صلى الله عليه وآله) بگو تا على (عليه السلام) را از چشم او ساقط نمايى ، و اين در حالى بود كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله) اين جريان را از پشت در مى شنيد ، در اين هنگام حضرت با حالت خشم بيرون آمد و فرمود .

ما بال أقوام ينتقصون عليّاً ! من أبغض عليّاً فقد أبغضني ، ومن فارق عليّاً فقد فارقني ، إنّ عليّاً منّي وأنا منه ، خلق من طينتي ، وخلقت من طينة إبراهيم ، وأنا أفضل من إبراهيم ( ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِن بَعْض وَاللهُسَمِيعٌ عَلِيمٌ )(161) .

يا بريدة ! أما علمت أنّ لعليّ أكثر من الجارية الّتي أخذ ؟» الحديث(162) .

چه شد كه گروهى در مورد على عيب جويى و سخن چينى مى كنند ، كسى كه على را دشمن بدارد مرا دشمن داشته ، كسى كه از على جدا شود از من جدا شده ، به راستى كه على از من است و من از على هستم ، او از طينت و سرشت من آفريده شده ، و من از سرشت ابراهيم ، ومن از ابراهيم برتر هستم ، ( آنجا كه خداى مى فرمايد : ) « فرزندانى كه برخى از برخى ديگرند ، و خداى متعال شنوا و داناست » .

اى بريده ! آيا نمى دانى سهم على (عليه السلام) بيش از كنيزى است كه گرفته است ؟

 البته اين روايت را طبرانى نيز نقل كرده است .

 و در خبرى كه ـ به زعم نويسنده ضعيف است !! ـ آمده است كه حضرت رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) فرمود .

ألزموا مودّتنا أهل البيت ، فإنّه من لقى الله عزّوجلّ وهو يودّنا دخل الجنّة بشفاعتنا، والّذي نفسي بيده لاينفع عبداً عمله إلاّ بمعرفة حقّنا(163).

مودّت و دوستى ما خاندان را براى خود لازم بشماريد ، چرا كه هر كس خداى را با محبّت ما ملاقات نمايد به سبب شفاعت ما ، وارد بهشت مى شود ، و قسم به خدايى كه جانم در اختيار اوست ! عملى براى هيچ بنده اى ارزش و سود نخواهد داشت جز آن كه با شناخت از حقّ ما باشد .

 در اين راستا ، كعب الأحبار و عمر بن عبد العزيز نيز گفته اند : از اهل بيت پيامبر (صلى الله عليه وآله) كسى نيست جز آن كه داراى مقام شفاعت است(164) .

 ابوبكر خوارزمى نقل مى كند : روزى رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) با چهره اى بشّاش كه مانند قرص ماه مى درخشيد ، (از منزل) بيرون آمد ، عبدالرحمان بن عوف از علّت اين خوشحالى و سرور سئوال نمود .

 حضرت فرمود .

بشارة أتتني من ربّي في أخي وابن عمّي وابنتي ، بأنّ الله عزّوجلّ زوّج عليّاً من فاطمة ، وأمر رضوان ; خازن الجنان فهزّ شجرة طوبى فحملت رقاقاً ـ يعنى صكاكاً ـ بعدد محبّي أهل البيت ، وأنشأ تحتها ملائكة من نور ، دفع إلى كلّ ملك صكّاً ، فإذا استوت القيامة بأهلها نادت الملائكة في الخلائق ، فلا يبقى محبّ لأهل البيت إلاّ دفعت إليه صكّاً فيه فكاكه من النار ، فصار أخي وابن عمّي وابنتي فكّاك رقاب رجال ونساء من اُمّتي من النار(165) .

سرور خوشحالى من به خاطر مژده اى است كه پروردگارم در مورد برادر و پسر عمويم و دخترم به من داده ، زيرا خداى متعال فاطمه را به تزويج على در آورد ، و به خازن بهشت كه رضوان است دستور فرمود تا درخت طوبى را به حركت در آورد تا به اندازه شمار دوستان اهل بيت اوراق براتى صادر نمايد ، و در زير سايه آن درخت ، ملائكه اى از نور ايجاد فرمود ، و به هر ملكى ورق براتى عطا فرمود .

هنگامى كه مردم آماده روز رستاخيز مى شوند فرشتگان در ميان خلايق فرياد مى زنند ، پس دوستى از خاندان من نمى ماند جز آن كه ورق براتى به او مى دهند كه باعث آزادى او از آتش است .

بنابراين ، برادر و پسر عمويم و دخترم ، آزاد كننده مردان و زنان اُمّت من از آتش هستند .

 ملاّ در سيره نقل مى نمايد كه رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) فرمود .

لا يحبّنا أهل البيت إلاّ مؤمن تقيّ ، ولا يبغضنا إلاّ منافق شقيّ(166) .

دوست نمى دارد ما اهل بيت را مگر مؤمن پرهيزكار ، و دشمن نمى دارد ما را مگر منافق بدبخت .

 آنگاه نويسنده حديث ديگرى را نقل مى كند ـ كه اين حديث را هندى در «كنزالعمّال» از امام حسن (عليه السلام) از جد بزرگوارش رسول خدا (صلى الله عليه وآله) چنين نقل مى كند ـ كه حضرتش فرمود .

من أحبّنا بقلبه وأعاننا بيده و لسانه كنت أنا وهو في علّيين ، ومن أحبّنا بقلبه وأعاننا بلسانه و كفّ عنّا يده فهو في الدرجة الّتي تليها ، ومن أحبّنا بقلبه وكفّ عنّا لسانه ويده فهو في الدرجة الّتي يليها(167) .

هركس ما را با قلبش دوست بدارد و با دست و زبانش ما را يارى نمايد ، روز قيامت ، من و او در مقام علّيين خواهيم بود .

و هركه ما را با قلب خود دوست بدارد و با زبانش ياريمان كند ، و با دستش آزارى به ما نرساند ، پس او در درجه اى پايين تر از عليين خواهد بود .

و كسى كه ما را با قلبش دوست بدارد و با دست و زبانش ما را نيازارد او نيز درجه اى پايين تر از آن خواهد بود .

 آنگاه نويسنده تنها اشكالى كه بر اين حديث شريف گرفته پس از نقل و پذيرش متن آن ، راوى آن را تخطئه كرده و نسبت رفض و غلو داده است .

ج ـ پرهيز از دشمنى با اهل بيت (عليهم السلام)

 نويسنده سوّمين مبحث پيرامون آيه را مطرح نموده مى گويد : در اين آيه اشاره به پرهيز از دشمنى خاندان پيامبر (صلى الله عليه وآله) است .

 آنگاه مى گويد : در حديث صحيحى آمده است كه رسول گرامى (صلى الله عليه وآله) فرمود .

والّذي نفسي بيده ! لا يبغضنا أهل البيت أحد إلاّ أدخله الله النار(168) .

سوگند به كسى كه جانم در اختيار اوست ! كسى ما اهل بيت را دشمن نمى دارد جز آن كه خداى او را وارد دوزخ مى نمايد .

 احمد در «فضائل» نقل مى كند كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله) فرمود .

من أبغض أهل البيت فهو منافق(169) .

كسى كه اهل بيت را دشمن بدارد ، منافق است .

 و نيز احمد و ترمذى از جابر نقل كرده اند كه گفت .

 ما منافقين را با بغض و دشمنى على (عليه السلام) مى شناختيم(170) .

 طبرانى گويد : رسول گرامى (صلى الله عليه وآله) فرمود .

يا علي ! معك يوم القيامة عصا من عصيّ الجنّة تذود بها المنافقين عن الحوض(171) .

اى على ! روز قيامت به همراه تو عصايى از چوبهاى بهشتى است كه منافقين را به وسيله آن از حوض كوثر مى رانى .

 احمد بن حنبل از رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) نقل كرده كه حضرتش فرمود .

أعطيت في عليّ خمساً هنّ أحبّ إليّ من الدنيا وما فيها ، أمّا واحدة فهو بين يدي الله حتّى يفرغ من الحساب ، وأمّا الثانية ; فلواء الحمد بيده ، آدم ومن ولده تحته ، وأمّا الثالثة ; فواقف على حوضي يسقي من عرف من اُمّتي(172) .

در مورد على (عليه السلام) پنج فضيلت براى من عطا شده كه آنها از دنيا و آنچه در آن است در نزد من محبوبتر است .

اوّل آن كه : او در روز قيامت در پيشگاه خداى متعال مى ايستد تا به حساب مردم رسيدگى شود .

دوّم : پرچم و لواى حمد است كه به دست على (عليه السلام) است ، و اين در حالى است كه حضرت آدم و فرزندان او زير سايه اين پرچم خواهند بود .

سوّم آن كه : او كنار حوض كوثر مى ايستد و كسانى را كه از اُمّت مرا مى شناسد سيراب مى كند .

 حاكم در ضمن روايت صحيحى نقل نمود كه حضرت پيامبر (صلى الله عليه وآله) فرمود .

ولو أنّ رجلاً صفن بين الركن والمقام ـ أي جمع قدميه ـ فصلّى وصام ثمّ لقي الله وهو مبغض لأهل بيت محمّد (صلى الله عليه وآله) دخل النار(173) .

اگر مردى در ميان ركن و مقام بايستد ، نماز بخواند و روزه بگيرد آنگاه خداى متعال را در حالى كه دشمن اهل بيت محمّد (عليهم السلام) است ملاقات نمايد ، وارد آتش خواهد شد .

 و در حديث صحيح ديگرى آمده است : رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) فرمود .

ستّة لعنتهم ولعنهم الله وكلّ نبيّ مجاب :الزائد في كتاب الله عزّوجلّ .

والمكذّب بقدر الله .

والمتسلّط على اُمّتي بالجبروت ليذلّ من أعزّه الله ويعزّ من أذلّه الله .

والمستحلّ حرمة الله ـ وفي رواية : لحرم الله ـ .

والمستحلّ من عترتي ما حرّم الله .

والتارك لسنّتي(174) .

شش گروه اند كه مورد لعن خدا و من و هر پيامبر مستجاب الدعوه قرار گرفته اند .

1 ـ كسى در كتاب خداى متعال چيزى اضافه كند .

2 ـ كسى قَدَر خدا را تكذيب نمايد .

3 ـ كسى با زور بر اُمّت من مسلّط شود تا عزيزان را ذليل و ذليلها را عزيز گرداند .

4 ـ كسى كه حرمت خدا را بشكند ، و يا حرم خدا را مورد هتك قرار دهد .

5 ـ كسى كه احترام عترت مرا كه خداوند آنها را محترم شمرده ، بشكند .

6 ـ كسى كه سنّت و روش مرا ترك نمايد .

 نويسنده پس از نقل اين احاديث ، و آشفتگيها در نقض و ردّ برخى از احاديث و نسبت رفض و غلو به بعضى از راويانى كه احاديث وجوب محبّت را نقل نموده اند ، سرانجام وجدانش بر تعصّب پوچش غلبه نموده ، چنين مى گويد .

 از احاديث گذشته وجوب محبّت اهل بيت (عليهم السلام) و تحريم غليظ و شديد دشمنى با آنان ثابت مى گردد .

 و در اين راستا ، علماى زيادى از جمله : بيهقى و بغوى به لزوم و وجوب محبّت اهل بيت (عليهم السلام) تصريح و آن را از فرائض و واجبات دين شمرده اند ، بلكه شافعى در شعرش تصريح به اين مطلب نموده است ، آنجا كه گويد .

يا أهل بيت رسول الله حبّكم *** فرض من الله في القرآن أنزله

 

 اى اهل بيت رسول خدا ! مهر و محبّت شما فرض و واجبى است كه خداى در قرآن فرود آورده(175) .

 ابو سعد در كتاب « شرف النبوّه » ، وابن مثنّى نقل كرده اند كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله)فرمود .

يا فاطمة ! إنّ الله يغضب لغضبك ، ويرضى لرضاك(176) .

اى فاطمه ! همانا خداى به خشم تو خشمناك و به خشنودى تو خشنود مى شود .

 آنان پس از نقل اين سخن زيبا گفته اند : كسى كه يكى از فرزندان حضرت زهرا (عليها السلام)را بيازارد در واقع به خطر بزرگى دست زده است ، چرا كه حضرتش را به خشم آورده است ، و كسى فرزندان او را دوست بدارد خودش را در معرض رضايت و خشنودى آن حضرت قرار داده است .

 و در ذيل آيه شريفه كه مى فرمايد : ( وَكَانَ أَبُوهُمَا صَالِحاً )(177) ; «پدر آنها شخص شايسته و صالحى بود» ; روايت شده : بين آنان و پدرشان كه حرمت آنها مراعات مى شدند 7 يا 9 واسطه بود . و به همين جهت ، امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد .

احفظوا فينا ما حفظ الله الصالح في اليتيمين ومن انتقد ذريّته محبّ لمحمّد(178) .

آنچه خداوند در مورد بنده شايسته و دو يتيم او مراعات نمود ، در حق ما نيز مراعات كنيد و هيچ دوستدار حضرت محمّد (صلى الله عليه وآله) به فرزندان او انتقاد نمى نمايد .

د ـ تأكيد و تشويق بر خدمت اهل بيت (عليهم السلام)

 نويسنده در مقصد چهارم گويد : از جمله اشارات اين آيه شريفه ، تأكيد و تشويق بر خدمت اهل بيت (عليهم السلام) ، و ايجاد شادمانى در آنهاست .

 ديلمى در روايت مرفوعه اى گويد : رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) فرمود .

من أراد التوسّل إليّ وأن يكون له عندي يد أشفع له بها يوم القيامة فليصل أهل بيتي ، ويدخل السرور عليهم(179) .

هر كه مى خواهد به من متوسّل شود ، و نزد من حقّى داشته باشد كه روز قيامت او را شفاعت نمايم ، پس بر خاندان من خدمت نمايد ، و در دلهاى آنها ايجاد شادى و سرور نمايد .

 آنگاه نويسنده حديث معتبرى را از رسول گرامى (صلى الله عليه وآله) نقل مى كند و به زعم خود آن را ضعيف مى پندارد .

 خواننده عزيز ! لطفاً منابع و مآخذ اين حديث را كه از كتب معتبر شيعه و سنّى در پاورقى نقل نموديم ملاحظه فرماييد ، و قضاوت نماييد .

 اينك اصل روايت : رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه وآله) مى فرمايد .

أربعة أنا لهم شفيع يوم القيامة : المكرم لذريّتي ، والقاضي لهم حوائجهم ، والساعي لهم في اُمورهم عندما اضطرّوا إليه ، والمحبّ لهم بقلبه ولسانه(180) .

چهار گروهند كه در روز رستاخيز من شفيع آنها خواهم شد .

1 ـ گرامى دارندگان اهل بيت من .

2 ـ بر آورندگان حاجات آنها .

3 ـ كسانى كه در مواقع ضرورت آنها ، آنان را يارى نمايند .

4 ـ كسانى كه از جان و دل و زبان آنان را دوست داشته باشند .

 آنگاه نويسنده ، داستان چرخش آسياب در منزل على (عليه السلام) را نقل مى نمايد و مى گويد .

 ملاّ در كتاب « سيره » خود مى گويد : روزى پيامبر (صلى الله عليه وآله) ، ابوذر را به خانه على (عليه السلام)فرستاد تا او را بخواند ، ابوذر ديد آسياب بدون اين كه كسى آن را به كار اندازد مشغول آرد كردن گندم هاست ! او از اين جريان در شگفت شده و آن را به رسول گرامى (صلى الله عليه وآله)خبر داد ، پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) فرمود .

يا أباذر ! أما علمت أنّ لله ملائكة سيّاحين في الأرض قد وكّلوا بمعونة آل محمّد (عليهم السلام)(181) .

اى اباذر ! آيا نمى دانى كه خداى متعال را فرشتگان جهان گردى است در زمين كه مأمور كمك و يارى به آل محمّد (عليهم السلام) مى باشند؟!

 ابوالشيخ نيز در يك حديث طولانى روايت كرده كه حضرتش فرمود .

يا أيّها الناس ! إنّ الفضل والشرف والمنزلة والولاية لرسول الله (صلى الله عليه وآله)وذريّته ، فلا تذهبنّ بكم الأباطيل(182) .

اى مردم ! به راستى كه فضل ، شرف ، مقام و منزلت و ولايت از آنِ رسول خدا (صلى الله عليه وآله) و فرزندان اوست ، پس سخنان باطل شما را از راه راست منحرف ننمايد .


پى‏نوشتها:

(137) سوره البيّنة ( 98 ) : 7 .
(138) تفسير فرات : 586 حديث 755/10 ، شواهد التنزيل : 2/461 حديث 1126 ، النور المشتعل : 274 حديث 76 ، خصائص الوحى المبين : 225 حديث 171 ، نظم درر السمطين : 92 ، درّ المنثور : 6/643 ، نور الأبصار : 87 و124 ، ينابيع المودّه : 323 .
(139) إحقاق الحق : 16/530 ، به نقل از كتاب « وسيلة المآل في عدّ مناقب الآل » : ص131 ، صواعق المحرقه : 2/468 .
(140) سوره زخرف ( 43 ) : 61 .
(141) البيان : 528 ، و در آن : «هو المهدى يكون في آخر زمان ...» ، كشف الغمّة : 2/490 ، إسعاف الراغبين : 153 ، نور الأبصار : 186 ، ينابيع المودّه : 362 .
(142) صواعق المحرقه : 2/462 .
(143) معجم كبير طبرانى : 2/4 ، طبقات ابن سعد : 8/21، مجمع الزوائد : 9/209 ، كنزالعمّال : حديث 27745 ، صواعق المحرقه : 2/470 .
(144) مكارم الأخلاق : 207 ، از امام زين العابدين (عليه السلام) ، مناقب خوارزمى : 336 حديث 357 ، كشف الغمّه : 1/348 ، رياض النضره : 3/145 ، مختصر تاريخ دمشق : 22/155 ، فرائد السمطين : 1/90 حديث 59 ، نظم درر السمطين : 185 ، لسان الميزان : 5/184 حديث 550/7335 ، نور الأبصار : 52 ، ينابيع المودّه : 205 ، صواعق المحرقه : 2/470 .
(145) گفتنى است كه نويسنده در اينجا احاديث زيادى در مورد حضرت مهدى (عليه السلام) و بشارت ظهور آن حضرت نقل كرده كه ما براى سهولت استفاده آنها را به بخش «نگاهى به فضايل حضرت مهدى (عليه السلام)» منتقل نموديم .
(146) سوره شورى (42) : 23 ـ 24 .
(147) فضائل الصحابه : 2/669 حديث 1141 ، مناقب الإمام أميرالمؤمنين (عليه السلام) : 1/131 حديث 72 ، معجم كبير طبرانى : 3/39 حديث 2641 و11/444 حديث 12259 ، شواهد التنزيل : 2/189 حديث 822 و191 حديث 824 ـ 825 و194 حديث 827 ، تفسير فرات : 388 ـ 391 حديث (514 ـ 1) ـ 520 ـ 19 ، مستدرك حاكم : 2/444 ، ما نزل من القرآن فى علي (عليه السلام) : 208 حديث 57 ، مناقب ابن المغازلى : 309 حديث 352 ، تفسير بغوى : 4/125 ، تفسير كشّاف : 4/219 ، مجمع البيان : 5 جزء 25 : ص49 ، خصائص الوحى المبين : 81 حديث 50 و83 حديث 53 ، تفسير فخر رازى : 27/167 ، كفاية الطالب : 91 ، كشف الغمّه : 1/324 ، تفسير بيضاوى : 2/362 ، مجمع الزوائد : 7/103 و9/168 ، درّ المنثور : 5/701 ، إسعاف الراغبين : 113 ، نور الأبصار : 123 ، فضائل الخمسه : 1/263 ـ 264 .
(148) سوره يوسف (12) 38 .
(149) مقاتل الطالبيين : 33 ، مستدرك حاكم : 3/189 حديث 4801/400 ، أمالى شيخ طوسى : 270 حديث 501/39 ، نظم درر السمطين : 148 ، مجمع الزوائد : 9/146 ، ينابيع المودّه : 323 .
(150) مقاتل الطالبيين : 33 ، مستدرك حاكم : 3/189 حديث 4802/400 ، إرشاد شيخ مفيد : 2/8 ، أمالى شيخ طوسى : 270 حديث 501/39 ، مجمع البيان : 5 ، جزء 25 : ص51 ، نظم درر السمطين : 148 ، تأويل الآيات : 2/545 حديث 8 ، صواعق المحرقه : 2/487 .
(151) مقاتل الطالبيين : 33 ، مستدرك حاكم : 3/189 حديث 4802/400 ، إرشاد شيخ مفيد : 2/8 ، أمالى شيخ طوسى : 270 حديث 501/39 ، مجمع البيان : 5 ، جزء 25 : ص51 ، نظم درر السمطين : 148 ، تأويل الآيات : 2/545 حديث 8 .
(152) جامع البيان : 13/25 ، أمالى شيخ صدوق : 141 حديث 3 ، إحتجاج : 2/306 ـ 307 ، عمده ابن بطريق : 51 حديث 46 ، لهوف سيد بن طاووس : 211 ـ 212 ، تفسير ابن كثير : 4/121 ، الدرّ المنثور : 5/701 ، بحارالأنوار : 45/129 ، ينابيع المودّه : 362 ، صواعق المحرقه : 2/488 .
(153) كفاية الطالب : 312 ، روضات الجنّات : 8/58 ، إسعاف الراغبين : 127 ، صواعق المحرقه : 2/488 .
(154) الكامل : 2/209 حديث 26/395 ، شواهد التنزيل : 2/212 ـ 215 حديث 845 ـ 850 ، مناقب ابن مغازلى : 316 حديث 360 ، از سدى ، تفسير كشّاف : 4/221 ، از سدى ، مجمع البيان : 5 ، جزء 25 : ص51 ، از سدى ، جوامع الجامع : 2/429 ، از سدى ، مناقب ابن شهراشوب : 3/229 و4/358 ، عمده ابن بطريق : 55/53 ، غرائب القرآن : 6/74 ، از سدى ، نظم درر السمطين : 240 ، فصول المهمه ابن صبّاغ : 11 ، شرح ديوان أمير المؤمنين (عليه السلام) : 191 ، إحقاق الحق : 9/130 ـ 133 ، تفسير آلوسى : 25/33 ، ينابيع المودّه : 365 ، رشفة الصادى : 23 ، درّ المنثور : 5/701 ، صواعق المحرقه : 2/488 .
(155) ذخائر العقبى : 25 و26 ، صواعق المحرقه : 2/491 .
(156) سوره مريم ( 19 ) : 96 .
(157) مناقب الامام أميرالمؤمنين (عليه السلام) : 1/195 حديث 120 ، شواهد التنزيل : 1/464 حديث 489 ، و در آن آمده : «عن جابر عن رسول الله (صلى الله عليه وآله) : فلا تلقى . . ودّ لأهل البيت» ، و470 حديث 499 ، از ابن عبّاس : «لا تلقى مؤمناً . . لعلي» ، و474 حديث 504 ، از ابو سعيد عن النبى (صلى الله عليه وآله) : «لا تلقى رجلاً مؤمناً . . حبّ لعليّ بن أبي طالب» ، و475 حديث 505 ، با اندكى تفاوت و475 حديث 506 ، و476 حديث 507 ، از مندل : . . «لعلى ولولده» و : 476 حديث 508 و : 477 حديث 509 ، در اين مصدر آمده : « .. لا تلقى مؤمناً ولا مؤمنةً ..» ، النور المشتعل : 133 حديث 36 ، مجمع البيان : 4 ، جزء 16 : ص78 ، از ابن عبّاس ، مناقب ابن شهراشوب : 3/112 ، خصائص الوحى المبين : 108 حديث 77 ، رياض النضره : 3/179 ، ذخائر العقبى : 89 ، تأويل الآيات : 1/309 حديث 18 ، از امام صادق (عليه السلام) ، إحقاق الحق : 3/84 ـ 86 ، إسعاف الراغبين : 118 ، و تفسير آلوسى : 16/130 ، نور الأبصار : 124 ، رشفة الصادى : 35 ، صواعق المحرقه : 2/495 .
(158) معجم كبير طبرانى : 7/86 حديث 6416 ، أمالى شيخ صدوق : 274 حديث 9 ، شعب الإيمان : 2/189 حديث 1505 ، نظم درر السمطين : 233 ، مجمع الزوائد : 1/88 ، كنز العمّال : 1/41 حديث 93 ، با اندكى تفاوت ، إسعاف الراغبين : 123 ، نور الأبصار : 126 ، ينابيع المودّه : 363 .
(159) مصنّف ابن أبي شيبه : 7/502 حديث 45 ، مسند احمد : 4/534 حديث 15530 ، مستدرك حاكم : 3/132 حديث 4619/217 ، شواهد التنزيل : 2/93 حديث 775 ، سنن بيهقى : 6/342 ، مناقب خوارزمى: 154 حديث 181 ، ترجمة الإمام على (عليه السلام) : 1/388 حديث 495 و : 389 حديث 496 و : 390 حديث 497 و391 حديث 498 و392 حديث 499 ، اُسد الغابه : 4/114 ، البداية والنهايه : 5/104 و7/346 ، مجمع الزوائد : 9/126 و129 ، الاصابة : 2/543 ، ينابيع المودّه : 364 .
(160) إستيعاب : 3/37 ، رياض النضره : 3/122 ، إحقاق الحق : 6/418 ، ينابيع المودّة : 364 ، صواعق المحرقه : 2/497 .
(161) سوره آل عمران (3) : 34 .
(162) معجم الأوسط طبرانى : 7/49 حديث 6081 ، تفسير فرات : 80 حديث 57 ـ 33 ، مجمع الزوائد : 9/128 ، إحقاق الحق : 6/437 ، ينابيع المودّه : 364 ، صواعق المحرقه : 2/498 .
(163) مناقب الإمام أميرالمؤمنين (عليه السلام) : 2/100 حديث 587 ، محاسن برقى : 1/135 حديث 169/118 ، أمالى شيخ مفيد : 13 حديث 1 ، 44 حديث 2 و : 140 حديث 4 ، با اندكى تفاوت ، أمالى شيخ طوسى : 187 حديث 314/16 ، مجمع الزوائد : 9/172 ، إحياء الميّت : 21 حديث 18 ، إحقاق الحق : 9/428 ، 18/464 ، 18/501 ، إسعاف الراغبين : 122 ، ينابيع المودّه : 465 ، رشفة الصادى : 44 .
(164) صواعق المحرقه : 2/498 .
(165) مائة منقبه : 145 حديث 92 ، تاريخ بغداد : 4/210 حديث 1897 ، مناقب خوارزمى : 341 حديث 361 ، اُسد الغابه : 1/206 ، كشف الغمّه : 1/352 ، ينابيع المودّه : 365 ، صواعق المحرقه : 2/499 .
(166) ذخائر العقبى : 18 ، صواعق المحرقه : 2/500 .
(167) ميزان الإعتدال ذهبى : حديث 3328 ، لسان الميزان : 3/53 ، كنز العمّال : حديث 37513 ، صواعق المحرقه : 2/501 .
(168) مستدرك حاكم : 3/162 حديث 4717/315 ، درّ المنثور : 5/702 ، مسند بزّار : حديث 3348 ، مجمع الزوائد : 7/269 ، ينابيع المودّة : 365 .
(169) فضايل احمد : حديث 1126 ، ذخائر العقبى : 18 ، درّ المنثور : 6/7 ، سنن ترمذى : 5/593 حديث 3717 ، از ابى سعيد خدرى ، قرب الاسناد : 26 حديث 86 ، عيون أخبار الرضا (عليه السلام) : 2/72 حديث 305 ، مستدرك حاكم : 3/139 حديث 4643/241 ، إستيعاب : 3/46 ، ترجمة الامام علي (عليه السلام) : 2/218 حديث 713 و219 حديث 714 و219 حديث 715 و220 حديث 718 و221 حديث 719 و221 حديث 720 و222 حديث 721 ـ 723 و223 حديث 725 و223 حديث 726 ، عمده ابن بطريق : 218 حديث 343 ، رياض النضره : 3/190 ، مجمع الزوائد : 9/132 ، درّ المنثور : 6/54 ، تاريخ الخلفاى سيوطى : 170 ، كنزالعمّال : 13/106 حديث 36346 .
(170) فضائل احمد : حديث 1086 ، با سند نيكو از جابر ، و 979 از ابى سعيد خدرى ، ذخائر العقبى : 91 ، صواعق المحرقه : 2/503 .
(171) فردوس الأخبار : 5/408 حديث 8314 ، رياض النضره : 3/185 ، مجمع الزوائد : 9/135 ، رجوع شود به : إحقاق الحق : 6/173 و18/523 و20/305 .
(172) فضائل الصحابه : 2/637 حديث 1072 ، مناقب الإمام أميرالمؤمنين (عليه السلام) : 2/559 حديث 1073 ، خصال شيخ صدوق : 1/295 حديث 61 ، مناقب ابن شهراشوب : 3/261 ، رياض النضره : 3/172 ، ينابيع المودّة : 365 ، و رجوع شود به : إحقاق الحق : 4/459 و15/386 ، بحارالأنوار : 39/220 حديث 1 و40/9 حديث 21 .
(173) مستدرك حاكم : 3/161 حديث 4712/310 ، أمالى شيخ طوسى : 633 حديث 1303/5 ، كشف الغمّه : 1/95 ، مجمع الزوائد : 9/171 ، خصائص سيوطى : 2/265 ، كنز العمّال : 12/42 حديث 33910 ، ينابيع المودّه : 366 ، صواعق المحرقه : 2/505 ، رجوع شود به : إحقاق الحق : 9/492 ، بحارالأنوار : 27/105 حديث 75 ، و36/315 حديث 160 .
(174) سنن ترمذى : 4/397 حديث 2154 ، خصال صدوق : 1/338 حديث 41 ، مستدرك حاكم : 4/101 حديث 7011/9 ، شعب الإيمان : 3/443 حديث 4010 ، مصابيح السنّة : 1/144 حديث 87 ، مجمع الزوائد : 1/176 ، مشكاة المصابيح : 1/75 حديث 109 ـ (31) ، كنز العمّال : 16/85 حديث 44024 و : 87 حديث 44032 ، ينابيع المودّة : 366 ، رجوع شود به : إحقاق الحق : 9/471 ، بحارالأنوار : 5/88 حديث 4 و44/300 حديث 6 و72/204 حديث 2 و75/339 حديث 16 و92/108 حديث 6 .
(175) صواعق المحرقه : 2/506 و507 .
(176) معجم كبير طبرانى : 1/66 ، الكامل : 2/351 حديث 112/481 ، أمالى شيخ صدوق : 314 حديث 1 ، مستدرك حاكم : 3/167 حديث 4730/328 ، شرف النبىّ (صلى الله عليه وآله) : 249 ، مناقب ابن مغازلى : 351 حديث 401 و352 حديث 402 ، إحتجاج : 2/354 ، مقتل الحسين (عليه السلام) : 1/52 ، المدهش : 129 ، اُسد الغابه : 5/522 ، تذكرة الخواص : 310 ، كفاية الطالب : 364 ، ذخائر العقبى : 39 ، ميزان الإعتدال : 1/535 حديث 2002 ، تلخيص المستدرك : 3/154 ، نظم درر السمطين : 177 ،مجمع الزوائد : 9/203 ، الاصابة : 4/378 ، تهذيب التهذيب : 12/441 ، الثغور الباسمه : 15 ، خصائص سيوطى : 2/265 ، كنز العمّال : 12/111 ، و19/54 ، بحارالأنوار : 43/20 حديث 8 و : 22/12 ، إسعاف الراغبين : 187 ، ينابيع المودّه : 203 ، رشفة الصادى : 61 ، جواهر البحار : 1/360 ، 366 ، فضائل الخمسه : 3/155 .
(177) سوره كهف (18) : 82 .
(178) أمالى شيخ طوسى : 273 حديث 514/52 ، كشف الغمّه : 2/162 ، بحارالأنوار : 27/203 حديث 4 و47/33 حديث 30 ، صواعق المحرقه : 2/508 .
(179) أمالى شيخ صدوق : 310/5 ، أمالى شيخ طوسى : 423 حديث 947/4 ، إحقاق الحق : 9/424 ، بحارالأنوار : 26/227 حديث 1 ، غالية المواعظ : 2/95 و475 ، ينابيع المودّه : 367 ، بُغية المسترشدين : 296 ، صواعق المحرقه : 2/511 .
(180) كافى : 4/60 حديث 9 ، و در آن آمده : «إنّي شافع يوم القيامة لأربعة أصناف ولو جاءوا بذنوب أهل الدنيا ، رجل نصر ذريّتي ، ورجل بذل ماله لذريتي عند المضيق ، ورجل أحبّ ذريّتي باللسان وبالقلب ، ورجل يسعى في حوائج ذريّتي إذا طردوا أو شردوا» ;

و با همين عبارت در من لا يحضره الفقيه : 2/65 حديث 17/36 نقل شده ، عيون أخبار الرضا (عليه السلام) : 1/235 حديث 17 ، و در آن آمده : «أربعة أنا شفيعهم يوم القيامة ولو أتوني بذنوب أهل الأرض : معيّن أهل بيتي والقاضي لهم حوائجهم عند ما اضطرّوا إليه والمحبّ لهم بقلبه ولسانه والدافع عنهم بيده» ، خصال شيخ صدوق : 1/196 حديث 1 .

و با همين عبارت در صحيفة الرضا (عليه السلام) : 79 حديث 2 ، و در آن آمده : «لو جاءوا بذنوب أهل الأرض» ، أمالى شيخ طوسى : 366 حديث 779/30 ، تهذيب الأحكام : 4/60 حديث 9 ، مقتل الحسين (عليه السلام) : 2/26 ، بشارة المصطفى : 17 و36 و140 ، كشف الغمّه : 1/399 ، ذخائر العقبى : 18 ، فرائد السمطين : 2/276 حديث 540 ، لسان الميزان : 2/512 حديث 25/3247 ، و در آن آمده : «أربعة أنا أشفع لهم يوم القيامة ولو أتوني بذنب أهل الأرض : الضارب بسيفه أمام ذريّتي و...» ;

إحياء الميّت : 25 حديث 27 ، عوالي اللآلي : 4/80 حديث 79 ، تأويل الآيات : 2/548 حديث 16 ، مانند كافى و فقيه ، كنز العمّال : 12/100 حديث 34180 ، إحقاق الحق : 9/481 و 18/494 ، وسائل الشيعة : 11/556 حديث 2 ، از كافى ومن لا يحضره الفقيه وتهذيب الأحكام ، بحارالأنوار : 8/49 حديث 53 و27/78 حديث 11 و27/85 حديث 28 و68/124 حديث 51 و96/220 حديث 10 و96/225 حديث 24 ، إتحاف السادة المتقين : 8/73 ينابيع المودّة : 367 ، صواعق المحرقه : 2/512 .
(181) كتاب الوسيلة ملاّ : 6/247 جزء دوّم ، الخرائج والجرائح : 2/531 حديث 7 ، مناقب ابن شهراشوب : 3/385 ، رياض النضره : 3/202 ، إحقاق الحق : 8/707 ، بحارالأنوار : 43/29 حديث 34 ، و : 45 حديث 44 ، إسعاف الراغبين : 173 ، ينابيع المودّه : 367 : فضائل الخمسه : 2/124 .
(182) الطرائف : 120 حديث 183 ، نظم درر السمطين : 208 ، إحقاق الحق : 11/282 ، ينابيع المودّه : 198 و333 و367 .