پژوهشى درباره صابئين

يعقوب جعفرى

- ۴ -


فرقه‏هاى صابئين

با وجود اينكه در اصل اعتقادات صابئين ابهام‏هاى بسيارى وجود دارد، در عين حال آنها به چند فرقه و نحله تقسيم مى‏شوند. در يك تقسيم‏بندى مى‏توان آنها را به صابئين قديم و صابئين حرانى و صابئين مندائى تقسيم كرد. درباره صابئين قديم در همين بخش صحبت كرديم و دو فرقه ديگر نيز طى دو بخش جداگانه در اين كتاب مورد بررسى قرار خواهد گرفت.

از نظر اعتقادى نيز مى‏توان صابئين را به چند بخش تقسيم نمود:

1 ـ اصحاب روحانيات:

اين گروه معتقدند كه عالم صانعى دارد كه خالق و حكيم و برتر از حوادث است و ما نمى‏توانيم به او تقرب پيدا كنيم و او بالاتر از آن است كه مستقيماً مورد پرستش واقع شود. ما بايد موجوداتى را كه به خالق مقرب است واسطه قرار بدهيم و آنها روحانيات هستند كه از هر نوع مواد جسمى مبرا هستند و همواره به تقديس و تعظيم خداوند مشغول‏اند و همانها تدبير كنندگان فلك و كواكب هستند و ستارگان، هيكلهاى آن روحانيات مى‏باشند مانند نسبت روح به بدن انسان.

آنها معتقدند كه عازيمون و هرمس (شيث و ادريس) ما را به روحانيات راهنمايى كرده‏اند و روحانيات، وسائل و شفيعان ما در پيشگاه رب الارباب و خداى خدايان هستند.

2ـ اصحاب هياكل:

اين گروه نيز مانند گروه اول عقيده دارند كه ميان انسان و صانع عالم واسطه‏اى لازم است و اين واسطه بايد به گونه‏اى باشد كه او را مشاهده كنيم و ببينيم تا بتوانيم به او تقرب جوييم. روحانيات در معرض مشاهده و ديد ما نيستند، پس بايد ميان آنها و انسان هم يك واسطه‏اى باشد و براى همين جهت بود كه به هيكل‏هاى هفتگانه كه همان ستارگان هفتگانه مى‏باشند، پناه بردند و به رصد ستارگان همت گماشتند و بيوت و منازل ستارگان و محل طلوع و غروب آنها را به دست آوردند و به گمان خود طبايع ستارگان را نيز شناختند آنها معتقدند كه اين هيكل‏ها زنده و ناطق هستند و هيكل آفتاب از همه هيكل‏ها برتر است و همين هيكل‏ها هستند كه مدبر عالم كون و فسادند.

آنها به هياكل ستارگان تقرب مى‏جويند تا به روحانيات نزديك شوند و به وسيله آنها به بارى تعالى تقرب حاصل كنند. در واقع آنها با دو واسطه به خدا تقرب مى‏جويند.

3ـ اصحاب اشخاص:

اين گروه معتقدند اكنون كه ميان انسان و خدا واسطه‏اى لازم است، بايد اين واسطه هميشه ديده شود و در دسترس باشد. در حالى كه روحانيات از مشاهده بيرون است و ستارگان هم افول و غروب دارند و بعضى از اوقات ديده نمى‏شوند و بنابراين ما نمى‏توانيم هر وقت كه بخواهيم، به خداوند تقرب حاصل كنيم.

براى همين بود كه اين گروه صورتهايى را مطابق صورت ستارگان هفتگانه ساختند و سعى كردند كه مشخصات آنها را در اين صورتهاى زمينى پياده كنند. در واقع اين گروه ميان خود و خدا سه واسطه قرار داده‏اند و كار اينها به بت‏پرستى شباهت دارد زيرا بت‏پرستان هم مطابق نقل قرآن، مى‏گفتند ما بتها را براى اين مى‏پرستيم تا ما را به خدا نزديك كند (ليقربونا الى الللّه‏ زلفى)

حضرت ابراهيم خليل عليه‏السلام در عصر خود، هم با اصحاب هياكل كه ستارگان را واسطه مى‏دانستند و هم با اصحاب اشخاص كه بتهايى ساخته بودند، مبارزه كرد.

درباره معبدهاى صابئين كه به صورت هيكل هايى براى ستارگان در روى زمين بنا كرده‏اند. در فصل بعدى كتاب بحث خواهد شد.

4ـ اصحاب حلول و تناسخ:

اين گروه بر اين باورند كه خداوند معبود يكى است و اوست كه اجرام افلاك را آفريده و كواكب را مدبر عالم قرار داده است.

آنها ستارگان را پدران، و عناصر زمين را مادران و پديده‏هايى را كه از اين دو به وجود مى‏آيد، نوزادان يا مواليد ناميده‏اند و معتقدند كه خداوند گاهى در ستارگان و گاهى در وجود اشخاص زمين كه قابليت داشته باشند، ظاهر مى‏شود.

همچنين آنها معتقدند كه در هر 36425 سال نسل حيوانات و انسان منقرض مى‏شود و از بين مى‏رود و مجدداً در روى زمين از حيوان و انسان زوجى پديد مى‏آيد و نسل آنها افزايش مى‏يابد و اين كار تا ابد الدهر ادامه دارد. آنها مى‏گويند قيامتى كه پيامبران از آن خبر داده‏اند همين است.(1)

بخش سوم: صابئين حرانى

به طوريكه گفتيم منابع ما از ذكر صابئين در صدر اسلام به كلى ساكت است و اين سكوت تا عهد مأمون عباسى را شامل مى‏شود و در عهد مأمون به يك مرتبه با صابئين حرانى مواجه مى‏شويم كه به عنوان اهل كتاب در كنار مسلمانان زندگى مى‏كنند و بخصوص در امور فرهنگى و علمى در جامعه اسلامى ابراز وجود مى‏نمايند وحتى به مقام وزارت نيز مى‏رسند.

موقعيت شهر حران

ن، شهرى است در شمال عراق ميان راه موصل به شام و در قسمت شرق رود فرات واقع شده است. اين شهر در سال 18 هجرى فتح شد و مردم آنجا با لشكريان اسلام صلح كردند و از لحاظ ادب عربى در نسبت به اين شهر هم «حرانى» صحيح است و هم «حرنانى»(2) گفته شده است شهر حران نخستين شهرى است كه پس از طوفان ساخته شده است.(3)

به گفته ابن قتيبه دينورى، اين شهر از جهت نسبت داشتن به «هاران بن آزر» برادر حضرت ابراهيم (ع) به اين نام ناميده شده است.(4)

حران مدت زمان زيادى مركز فرهنگى مهمى در منطقه بشمار مى‏رفت و همانگونه كه خواهيم گفت، در تمدن اسلامى هم جايگاه ويژه‏اى يافت.

ساكنان اين شهر داراى عقائد خاصى بودند كه در زمان مأمون عباسى خودشان را صابئين معرفى كردند آيا اين كار براى فرار از عقوبت اسلامى در مورد كفار غير اهل كتاب بود و اينها از كلمه صابئين كه در قرآن آمده سوء استفاده كردند و خود را در كنار يهود و نصارى و مجوس اهل كتاب قلمداد نمودند؟ يا واقعاً آنها همان صابئين بودند كه تاريخشان به عهد ادريس و شيث برمى‏گردد؟

مأمون و حرانيها

قبل از بررسى اين مطلب داستانى را كه ابن‏نديم در اين‏باره آورده است به طور خلاصه نقل مى‏كنيم:

«مأمون در اواخر ايام خود به هنگام عزيمت به جنگ با روم، سر راه خود از ديار مضر (منطقه حران) عبور كرد مردمى را ديد كه او را دعا مى‏كردند و در ميان آنها جمعى از حرانيها بودند كه لباس مخصوصى پوشيده بودند و موى آنها دراز بود. مأمون پرسيد شما چه كسانى از اهل ذمه هستيد؟ گفتند: ما حرانى هستيم. گفت: شما از نصارى هستيد؟ گفتند: نه، پرسيد: آيا شما يهودى هستيد؟ گفتند: نه، پرسيد: آيا شما مجوسى هستيد؟ گفتند: نه، گفت: شما كتاب يا پيغمبرى داريد؟ آنها به پريشان گويى افتادند و گفتند: ما جزيه مى‏دهيم مأمون گفت: جزيه از آن گروه از اهل اديان گرفته مى‏شود كه خدا در قرآن از آنها ياد كرده و داراى كتاب هم هستند و با مسلمانان صلح كرده‏اند شما كه از اينها نيستيد؛ بنابراين، يكى از دو چيز را انتخاب كنيد يا اسلام را قبول كنيد و يا پيرو دينى از اديانى كه در قرآن آمده، باشيد و گرنه همه شما را خواهم كشت و به شما مهلت مى‏دهم تا وقتى كه من از سفر برگردم تكليف خود را روشن كنيد.

پس از اين گفتگو مأمون به سفر خود ادامه داد و آنها وضع ظاهرى خود را عوض كردند و بعضى از آنها نصرانى شدند و بعضى اسلام را پذيرفتند و گروهى هم به حال خود باقى ماندند ولى در اين فكر بودند كه چه كنند؟ در اين هنگام بود كه شيخ فقيهى از اهل حران به آنها گفت: چيزى را كه شما به آن احتياج داريد من پيدا كردم و شما به وسيله آن از كشته شدن نجات مى‏يابيد. آنها مال بسيارى به او دادند و او گفت: وقتى مأمون از سفر برگشت شما به او بگوييد كه ما صابئين هستيم واين دينى است كه در قرآن آمده است.

اتفاقاً مأمون از آن سفر برنگشت و در بين راه درگذشت و حرانيها از آن زمان خود را صابئين خواندند.»(5)

اين بود خلاصه داستانى كه ابن‏نديم آورده و در منابع ديگر، داستان به اين تفصيل نيامده ولى گفته شده كه حرانيها در زمان مأمون نام صابئين را بر خود گذاشتند.(6)

البته نمى‏توان به اين داستان چندان اعتماد كرد زيرا كه ابن‏نديم آن را از يك نويسنده ناشناخته نصرانى نقل مى‏كند و خوارزمى نيز معاصر با ابن‏نديم بود و مورخان پيش از آنها مانند طبرى چنين مطلبى را نقل نكرده‏اند و خود ابن‏نديم و خوارزمى گفته‏اند كه حرانيها پيروان هرمس و شيث و بوذاسف هستند واين با مطالبى كه پيش ازاين درباره صابئين زمانهاى دور، از طبرى و مسعودى و شهرستانى نقل كرديم جور در مى‏آيد.

همچنين مشابهتهاى بسيارى ميان عقائد و رسوم حرانيها باصابئين مندايى وجود دارد كه نقل خواهيم كرد. ولذا بعيد نيست كه حرانيها به راستى فرقه‏اى از صابئين بوده باشند.

بخصوص اينكه صابئين در عصر مأمون شناخته شده بودند و قاضى ابويوسف در كتاب «الخراج» كه براى مأمون نوشته كيفيت اخذ جزيه از صابئين را نيز آورده است.(7) بنابراين اگر حيله‏اى در كار حرانيها بود علماى آن زمان متوجه مى‏شدند و در مقابل آنها مى‏ايستادند. (در اين باره در آينده به تفصيل گفتگو خواهيم كرد)

عقايد صابئين حرانى

شهرستانى مناظرات مفصلى ميان صابئين و حنفاء آورده كه به زمان حضرت ابراهيم مربوط مى‏شود و در پايان، بعضى از مقالات صابئين حرانى را ذكر كرده است به گفته او، حرانيها معتقدند كه خداوند صانع معبود هم واحد است و هم كثير. از نظر ذات و اول و اصل و ازل، واحد است و از لحاظ تكثير در اشخاص، كثير است...

خداوند فلك و همه اجرام و كواكب را آفريده و آنها را تدبيركنندگان اين عالم قرار داده و آنها پدران هستند و عناصر مادران. و مركب از اينها مواليد هستند و پدران يعنى همان كواكب زنده و ناطق هستند...

آنها به حلول و تناسخ و به هياكل سبعه عقيده دارند و به اسم هياكل سبعه كه مربوط به كواكب مى‏شود هيكل‏هايى در زمين ساخته‏اند.

آنها روزى سه بار نماز مى‏خوانند و از جنابت و مس ميت غسل مى‏كنند و خوردن گوشت سگ و خوك و پرندگانى كه چنگال دارند و كبوتر و شراب و ختنه كردن پيش آنها حرام است.(8)

ابن حزم اندلسى نيز مطالب مشابهى آورده كه با گفته‏هاى شهرستانى تفاوتهايى دارد. او مى‏گويد: صابئين ستارگان هفت‏گانه را مقدس مى‏دانند و قائل به دو اصلند يعنى نور و ظلمت. بروج دوازده‏گانه را در بتهاى خود تصوير مى‏كنند و بر آنها قربانى مى‏كنند و مانند مسلمانان، در شبانه روز پنج بار نماز مى‏خوانند و ماه رمضان را روزه مى‏گيرند و در نماز به طرف كعبه مى‏ايستند و مكه و كعبه را بزرگ مى‏دارند ميته و خون و گوشت خر و شتر را حرام مى‏دانند...(9)

به گفته «هانرى كربن» صابئين حرانى، اسلاف خود را به «هرمس» و «آگاثاديمون»(10) مى‏رسانند (چنانكه بعدها سهروردى نيز چنين كرد) از اصول عقائد آنان چنين بر مى‏آيد كه آيين باستانى ستاره‏پرستى كلدانى را با مطالعات رياضى و نجومى و روحانيت نو فيثاغورسى و نوافلاطونى در هم آميخته بوده‏اند از قرن هفتم تا دهم مترجمانى بس كوشا ميان آنان پديد آمدند(11).

آقاى كربن در جاى ديگر ضمن تكرار همين مطلب اضافه مى‏كند كه معروفترين مجتهد آنان ثابت بن قره كتاب «تعليمات هرمس» را به سريانى نوشت و خود آنرا به عربى ترجمه كرد. به عقيده مانويان، هرمس يكى از پنج پيامبر اولوالعزم است كه قبل از مانى مى‏زيسته است و شخصيت هرمس از طريق نبوت مانوى وارد نبوت اسلامى گرديد و در اسلام با ادريس (اخنوخ) يكى محسوب شد.

در ادامه اين سخنان، آقاى كربن مطلبى را اظهار مى‏دارد كه جاى گفتگوى بسيار است و آن اينكه اعتقاد شيعه درباره امامان را قابل مقايسه با اعتقاد صابئين حرانى درباره هرمس مى‏داند به اين صورت كه صابئين بشر را از وجود پيامبران قانونگذار بى‏نياز مى‏دانند و در عين حال عقيده دارند كه هرمس با نوعى الهام بشر را راهنمايى كرده است، شيعه نيز درباره امامان خود معتقد است كه آنها پيامبران قانونگذار نبودند ولى به آنها الهام مى‏شد و به اينطريق راهنمايى مى‏كردند در واقع اين يك نوع حكمت لدنّى و خرد ملهم است.

طرفه اينكه آقاى كربن ضمن مسلم گرفتن اين موضوع مى‏گويد: «مايه حيرت نيست اگر شيعيان از نخستين مسلمانانى بودند كه عقايد هرمس را پذيرفتند»(12).

البته ما منكر آن نيستيم كه ممكن است در موردى ميان عقيده يك گروه با گروه ديگر شباهتى وجود داشته باشد ولى اين اظهار آقاى كربن كه شيعه عقايد هرمس را پذيرفته است قابل قبول نيست بلكه شيعه عقائد خود را از سرچشمه وحى و از قرآن و عترت اخذ كرده و هيچگونه عنايتى به هرمس يا ديگران نداشته است(13).

پى‏نوشتها:‌


1- در بيان فرقه‏هاى صابئين از كتاب الملل و النحل شهرستانى ج 2، ص 6 تا 56 و كتاب الصابئه قديما و حديثا تاليف سيد عبدالرزاق حسنى ص 16 تا 21 استفاده شده است.
2 - ياقوت، معجم البلدان ج 2 ص 235 - 236
3 - لسترنج، سرزمينهاى خلافت شرقى ص 111
4 - ابن قتيبه، عيون الاخبار ج 1 ص 215
5 - ابن نديم ، الفهرست ص 459
6 - خوارزمى ، مفاتيح العلوم ص 36. قاضى عبدالجبار هم به اين مطلب اشاره كرده و گفته است كه حرانيها در زمان بعضى از خلفاء نام صابئين را به خود گذاشتند: المغنى فى ابواب التوحيد والعدل ج 5 ص 154
7 - قاضى ابويوسف، الخراج ص 122 ـ 124
8 - الملل و النحل ج 2 ص 54 ـ 57
9 - ابن حزم ، الفصل فى‏الملل و النحل ج 1 ص 34
10 - آگاثاديمون كه در عربى «عاذيمون» خوانده مى‏شود مركب از كلمه يونانى آگاثا به معناى خير و بركت و ديمون به معناى فرشته همزاد است و «هرمس» را مؤسس علم كيميا (شيمى) دانسته‏اندو به علوم خفيه و سحر، علوم هرمس مى‏گفتند و نيز هرمس به خداى قمرى مصريان اطلاق مى‏شد مصريان آن را به منزله ابداع كننده كليه هنرها و علوم مى‏نگريستند در منابع اسلامى هرمس همان ادريس يا اخنوخ دانسته شده است.
11 - هانرى كربن، تاريخ فلسفه اسلامى ص 3
12 - همان مأخذ ص 172
13 - از بعضى از دوستان موثق شنيدم كه هانرى كربن پس از مصاحبه‏هايى كه با مرحوم علامه طباطبايى داشت و پس از مطالعات بسيار در اواخر عمر، شيعه شد.