صحيفه نور جلد ۱۱

امام خميني رحمه الله عليه

- ۳ -


جـواب : اگـر خـارجـى هـا بـتـوانـنـد بـفـهـمـنـد، ادراك كـنـنـد مـسائل ما را، همانطور كه ملت ها وقتى ادراك كردند و ادراك كنند با ما موافقند، دولت ها هم اگر ادراك كنند كه ما چه مى گوييم با ما موافقند. اگر مقصود از روابط آن روابطى است كـه تـا حـالا بـيـن ايران و امريكا بوده است ، در زمان شاه سابق بين ايران و امريكا بوده اسـت ، ايـن روابـط نـبوده است ، اين يك آقايى بوده با نوكرش هر كارى مى خواسته ، هر امـرى كـه مـى كـرده عـمـل مـى كرده اگر مى گوييد ما اگر چنانچه بخواهيم اسلام را پيش ببريم ديگر نبايد نوكر باشيم . اگر نوكر نباشيم رابطه اش را با ما قطع مى كند، ما از خدا مى خواهيم كه رابطه قطع بشود. ما ذلت را نخواهيم پذيرفت براى خاطر اينكه يك رابـطـه بـا يـك ابـرقـدرت داشـتـه بـاشـيـم . شـرافـتـى نـيـسـت رابـطـه داشـتـن بـا امـثـال امـريـكـا، دولت امـريـكـا يـك شـرافت انسانى مع الاسف الان ندارد كه ما بخواهيم به واسـطـه آن شـرافـت انـسـانـى اش با آن رابطه داشته باشيم . دولت امريكا اين است كه داريد مى بينيد كه مظلوم را دارد در هر جا پيدا مى كند پوست مى كند، هر جا بتواند مى رود و بـمـب سـرشان مى ريزد، هر چه بتواند ذخائر ملت ها را مى برد، ما بخواهيم روابط با اينها داشته باشيم ؟ بهتر اين است كه ما با اينها روابط نداشته باشيم ، بهتر اين است بـا آنـهـائى كـه مى خواهند ما را بچاپند رابطه نداشته باشيم تا يك وقتى كه به خود بيايند و بفهمند شرق هم هست در عالم . آن روزى كه بفهمند كه شرق هم يك جايى هست كه تـمـدن از او پيش آنها رفته است و مع الاسف خود شرق هم خودش را گم كرده است ، آن روز مـا روابـط مـمـكـن اسـت پـيـدا بـكـنـيـم ، روابـطـى كـه متقابل باشد با هم ، متعادل باشد با هم و الا رابطه اى كه اينطور باشد كه سابق بود و آنـطـور بـاشـد كـه ايـنها دلشان خواهد، ما همچو رابطه اى را مى خواهيم چه بكنيم ؟ چه فايده اى براى ما دارد كه رابطه داشته باشيم و آنوقت محلى كه بايد سفارت باشد اين وضـع را داشـتـه بـاشـد؟ روابـط مـا ايـن اسـت كـه اجـازه بـدهـيـم سـفـارتـخـانه به اسم سـفـارتـخـانـه مـحـل جـاسـوسى درست بكنند و اين خون هايى كه ما داديم هدر برود و باز مـحمدرضا را بياورند اينجا!! چون خودش حالا مفلوك است ، پسرش را!! يك نقشه اى كه مى گـويـنـد دارنـد ايـن است كه در خواب دارد آقاى كارتر براى خودش نقشه مى كشد كه با بـخـتـيـار آنـجـاست و آن هم آنجا و بعضى از اشخاص هم اينجا و روابط هم اينجا دارند با آنـهـا، مـع الاسـف تـو مـغـزشـان دارنـد يـك هـمـچو نقشه اى كشند، تخيلاتى مى كنند براى خـودشـان لكـن مـطـلب از اينها گذشته است ، ديگر حناى اينها رنگى ندارد. نه حناى آقاى كـارتـر رنـگ دارد و نـه حـنـاى آنهايى كه در اينجا دلشان مى خواهد آنها بيايند و دوباره ايـنـجـا هـمـان بـساط پيدا بشود و همان قضايا تجديد بشود، اينها ديگر نمى شود. اگر رابـطـه اى مـى گـويـنـد كـه مـا بـا دنـيـا رابـطـه داشـتـه بـاشـيـم ، رابـطـه مـتـقـابـل و دوسـتى باشد، ما بايد با همه دنيا روابط داشته باشيم اگر اينطور رابطه بـاشـد، ما هرگز نمى خواهيم كه رابطه با اينها داشته باشيم ، نه با اينها، نه با هر كـس كه بخواهد تحميل به ما بكند. دول اسلامى با ما روابط دارند آن هم تا حدى كه روى مـصـالح اسـلامـى ، روى مـصـالح مـسـلمـيـن بـاشـد مـا بـا آنـهـا روابـط داريـم . سـايـر دول غـيـر اسـلامـى هـم هـر كـدامشان با ما بخواهند با عدالت رفتار بكنند، ما را به حساب بياورند، ما را بدانند كه يك ملت هستيم ، يك دولت داريم ، يك ملت هستيم ، يك رژيم هست در اينجا، اين را بفهمند و از آن سوارى كه هستند
پـيـاده بـشوند يك قدرى با هم راه برويم ، اگر پياده شد آقاى كارتر از آن عرشى كه دارد آمـد روى زمـيـن نـشـسـت بـا مـا زمـين نشين ها تفاهم كرد، ما هم با او تفاهم مى كنيم و به استثناى اينكه بايد آن ظلم هايى كه به ما كرده است بايد جبران بكند. با ملت امريكا كه هـيـچ چـيـز نداريم ، هيچ اختلافى نيست بين ملت ها با هم با دولت هايشان دولتى كه بعد پـيـش مـى آيـد، تـفـاهـم كند با ما، اينطور نباشد كه من در كاخ سفيد نشستم و شما در كوخ نشستيد و كاخ نشين با كوخ نشين بايد ارباب و رعيت باشد اين اگر اين كلمه را بردارند و مـا را هـمـانـطـور كه هستيم ، بفهمند، ادراك كنند ماها را، ما با آنها چرا رابطه اى نداشته بـاشـيـم ؟ بـا دولت امـريكا هم رابطه پيدا مى كنيم ، با همه جا و اما اگر وضع اينطور بـاشـد، مـا مـى خـواهـيـم چـه كـنـيم كه پيشقدم بشويم براى اينكه نوكرى كنيم ؟! پيشقدم بـشـويم براى اينكه هم نوكرى كنيم هم همه چيزمان را تقديم كنيم ؟! آنوقت نوكر كه مى گرفتند يك اجرتى به او دادند، اينها نوكر مى گيرند و همه چيزش را هم مى گيرند، ما خواهيم چه كنيم با اينها رابطه داشته باشيم ؟ هيچ لازم نيست رابطه داشته باشيم .
سـوال : بـعـد از تـصـويـب قـانـون اسـاسـى شـكـلى از حـكـومـت كـه مـطـرح شـده دو شـكـل اسـت ، يـكى اينكه يك حكومتى با استبداد روحانيت بر سر كار مى آيد و يا اينكه يك حـكـومـتـى كه روحانيت در آن نقش فرعى دارد روى كار مى آيد، اين دو تا شكلى است كه در جهان مطرح است ، نظر حضرتعالى چيست در اين مورد؟
جـواب : جـهـان ، اسـلام را نـمـى دانـنـد يـعنى چه . آن جهانى كه شما مى گوييد، يك جهان جـاهـل هـسـت بـه اسـلام ، اينها نمى دانند كه حكومت اسلامى مى آيد براى اينكه ديكتاتورى نـبـاشـد، نـه در شهر خودش ، در مملكت خودش نباشد، در امريكا هم نباشد. حكومت اسلام يك حكومتى است كه براى از بين بردن ديكتاتورى مى آيد. آن كسى كه اسلام قرار داده براى حكومت ، آن كسى است كه با ديكتاتورى به حسب مذهبش مخالف است ، مذهبش حكم مى كند به ايـنـكـه ديـكـتـاتـورى نـبـايـد بـاشـد. ايـنـهـا خـيـال مـى كـنـنـد كـه هـمـچو كه گفتند فقيه عـادل عالم مطلع بر موازين غير جائر ملتفت كذا، بايد فلان مقام را، قضاوت را تعيين كند، بـايـد اگـر مـردم تـعيين كردند يك رئيسى را براى كشور، آن هم اجازه بدهد، اين مى شود ديـكـتـاتـورى !! امـا اگـر چنانچه يك نفر آدم ظالم جائر ديكتاتور همه چيز بيايد، نه اين ديـكـتـاتـورى نـيـسـت !! فـرق فقط اين است كه معلوم مى شود با علم مخالفند، با عدالت مـخـالفـنـد ايـنـهـايى كه با حكومت فقيه مخالفند. با اينكه الان هم در قانون اساسى كه درسـت كردند قضيه حكومتى نيست در كار، اصلا اسلام حكومت ندارد، اسلام اينطور نيست يك حـاكـمى مثل آقاى هيتلر داشته باشد آنجا، مثل آقاى كارتر كه نظير هيتلر است داشته باشد آنجا و سركوبى كند همه را و بزند و بكوبد. اصلا اين چيزها در
اسـلام مـطـرح نـيـست . اسلام كه فقيه عادل مطلع دلسوز براى ملت را قرار مى دهد كه اين نـظـارت كـنـد يـا فـرض كـنـيـد حـكـومـت كـنـد، بـراى ايـن اسـت كـه جـلو بـگـيـرد از غـيـر عـادل ، غـيـر عـادل نـيايد و مردم را بچاپد. از صدر اسلام تا حالا شما ملاحظه كنيد كه آن حـكـومـت هـاى صـدر اسـلام مـثـل عـلى ابن ابيطالب سلام الله عليه چه جور بود، يك حكومت اسـلامـى روى عدالت ، بعدش افتاد دست بنى اميه و بنى عباس و حكومت هاى جائر ديگر و شاهنشاهى و امثال ذلك . مسلمين آنجاها را هم گرفتند و بعد شاهنشاهى شد و نتوانستند مسلمين اسلام را درست پياده كنند و حكومت اسلامى را، نشد. اسلام غريب است الان ، اسلام غريب است ، هـمـانـطـور كـه غـربـا را نـمـى شـنـاسـنـد، يك غريبى وارد يك شهرى بشود مردمش نمى شـنـاسـنـد، اسـلام الان غـريـب اسـت توى ملت ها، نمى شناسند اسلام را. چون نمى شناسند اسـلام را، احكام اسلام را هم نمى دانند، اسلام شناس هاى ما هم اسلام را نمى شناسند، نمى شـناسند اين چى هست ، وقتى نشناختند خيال كنند كه اگر چنانچه فقيه حكومت فقيه باشد، حكومت ديكتاتورى است و اگر چنانچه فقيه در كار نباشد، ديگر هر كه خواهد باشد، اگر شـمـر هـم بـاشـد ايـن آقـايـان اشـكـالى بـه آن نـدارنـد فـقـط فـقـيـه را بـهـش اشـكـال دارنـد. اشـكـال هـم بـراى ايـن است كه از اسلام مى ترسند، از اسلام ترس دارند. اسـلام نـمـى گـذارد ايـن حيثيت فاسدها را باقى باشد. اينها ترسند از آن ، بعضى ها هم گـول خـوردنـد بـعـضـى هـا مـتـعـمـدنـد در ايـن امـر، بـعـضـى هـا هـم گـول خـوردنـد والا حـكـومـت اسلامى مثل حكومت على ابن ابيطالب ديكتاتورى تويش نيست ، حـكـومـتى است كه به عدل است ، حكومتى است كه زندگى خودش از زندگى ساير رعيت ها بـدتـر اسـت ، آنـهـا نـمى توانستند مثل او زندگى كنند، او نان جو هم سير نمى خورد، يك لقـمـه ، دو تـا لقـمـه بـرمـى داشـت با يك خرده نمك مى خورد. اين حكومت اصلا مى تواند ديـكـتـاتـورى ؟ ديـكـتـاتـورى بـراى چـه بـكـنـد؟ عـيـش و عـشرتى نيست تا اينكه بخواهد ديكتاتورى بكند براى او. حكمفرمايى اصلا در اسلام نيست ، حكمفرمايى اصلا در كار نيست . پـيـغـمـبـر اسـلام كه راس مسلمين و اسلام بود وقتى كه در يك مجلسى نشسته بودند تو مسجد روى آن حصيرها (معلوم نيست حصير حسابى هم داشته باشد) آنجا نشسته بودند، دور هـم كه نشسته بودند، عرب كه خارج بودند و نمى شناختند پيغمبر را مى آمدند مى گفتند كـه كـدام يـكى محمد هستيد، نمى شناختند براى اينكه حتى يك همچون چيزى هم زير پيغمبر نبود. حالا ما اشراف هستيم . يك همچو حكومتى كه بنا باشد اينطورى باشد، يك خانه گلى داشـتـه بـاشـد، يـك گـليـم هـم حـتى نداشته باشد، يك حكومتى كه يك پوست مى گويند داشته است كه روزها علوفه شترش را حضرت امير رويش مى ريخته ، شب ها زير خودش و فـاطـمـه مـى انداخته و مى خوابيده رويش ، اينكه ديكتاتورى نمى تواند باشد. اينهايى كـه مـى گـويـنـد ديـكـتـاتورى ، اسلام را نمى فهمند چى هست ، فقيه اسلام را نمى دانند، خيال مى كنند ما، هر فقيه ، هر فقيه ، هر چه هم فاسد باشد اين حكومت ، فقيه اگر پايش را اينطور بگذارد، اگر يك گناه صغيره هم بكند از ولايت ساقط
اسـت . مـگـر ولايـت يـك چـيـز آسـانـى اسـت كه بدهند دست هر كس ؟ اينها كه مى گويند كه ديـكـتـاتـورى پـيـش مـى آيـد نـمـى دانـم ايـن مسائل پيش مى آيد، اينها نمى دانند كه حكومت اسـلامـى حـكـومـت ديـكـتـاتـورى نـيـسـت . مـذهـب مـقـابـل ايـنـهـا ايـسـتـاده ، اسـلام مـقـابـل ديكتاتورها ايستاده و ما مى خواهيم كه فقيه باشد كه جلوى ديكتاتورها را بگيرد، نـگـذارد رئيـس جـمهور ديكتاتورى كند، نگذارد نخست وزير ديكتاتورى كند، نگذارد رئيس مـثـلا لشـكـر ديـكـتـاتـورى بـكـنـد، نـگـذارد رئيس ژاندارمرى ديكتاتورى بكند، نه اينكه بخواهيم ديكتاتورى درست كنيم ، فقيه خواهد چه كند ديكتاتورى را؟! كسى كه زندگى ، زنـدگـى عـادى دارد و نـمـى خـواهـد ايـن مـسـائل را، ديـكتاتورى براى چه مى خواهد بكند؟ حكمفرمايى در كار نيست در اسلام ، علاوه حالا در اين قانون اساسى كه اينقدر احتياط كارى هـم شـده ، آقـايان هم اينقدر احتياط كارى كرده اند كه يك دفعه مردم بيايند خودشان تعيين كنند يك خبره هايى را، اين ديكتاتورى است ؟! اين خبره ها را يكى بيايد بگويد كه در يك شـهرى از اين شهرها يك كسى فشار آورد روى مردم كه بياييد به اين شخص بدهيد، حتى تـبليغات هم نشد، مردم اينها را مى شناختند، مردم دانستند اينها را. اگر صد دفعه ديگر ما بـخـواهـيـم خـبـرگـان تـعـيـيـن كـنـيـم ، يـا خـود ايـن آقـايـان تـعـيـيـن مـى شـونـد يـا يـكى مـثـل ايـنـهـا. مردم با آزاد، من گمان ندارم در هيچ جاى دنيا اينطور واقع شده باشد، اينطور داده بـاشـنـد، مـردم اينطور عاشقانه راءى داده باشند به يك مطلبى ، هم جمهورى اسلامى اش را آنـطـور عـاشـقـانـه راءى دادند و آنطور اكثريت . در زمان شاه سابق كه يادتان هست شما، اينها يك رفراندمى مى خواستند بكنند من از قم فرستادم ببينم كه وضعش چه جورى اسـت ، اينها آمدند گفتند بيش از 2000 نفر نمى توانند تهيه كنند معذلك گفتند "همه ملت " براى اينكه 6 ميليون راءى داد گفتند 6 ميليون راى ، دروغ مى گفتند 6 ميليون دروغى را آنـهـا مى گفتند همه ملت . حالا ما يك جا 20 ميليون راءى داشتيم ، يك جا هم كه يك دسته اى نيامدند و قهر كردند از باب اينكه آنها هم نمى دانستند كه ما چه مى خواهيم بگوييم ، قهر كـردنـد رفـتـنـد كـنـار نـشـستند معذلك 16 ميليون جمعيت تقريبا راءى داد و 90 درصد مردم گـفـتـنـد ما راءى مى دهيم الان هم بعدها آنها هم گله خواهند كرد كه چرا ما را نگذاشتند راءى بدهيم شايد آنها هم همين راءى را بدهند و باز بشود بيست و چند ميليون .
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
تاريخ : 27/9/58
پيام امام خمينى به مناسبت شهادت دكتر مفتح
بسم الله الرحمن الرحيم
انا لله و انا اليه راجعون
آنـگـاه كـه مـنـطـق قرآن آن است كه ما از خدائيم و به سوى او مى رويم و مسير اسلام ، بر شهادت در راه هدف است و اولياء خدا، عليهم السلام شهادت را يكى از ديگرى به ارث مى بـردنـد و جـوانـان مـتـعـهـد ما براى نيل شهادت در راه خدا درخواست دعا مى كرده و مى كنند، بـدخـواهـان مـا كـه از هـمـه جـا وامـانـده دسـت بـه تـرور وحـشيانه مى زنند، ما را از چه مى تـرسـانـنـد؟ آمـريـكـا خـود را دلخـوش مـى كـنـد كـه بـا ايـجـاد رعـب در دل ملت كه سربازان قرآنند، مى تواند وقفه اى در مسير حق و عقب گردى از جهاد مقدس در راه خدا ايجاد كند، غافل از اينكه ترس از مرگ براى كسانى است كه دنيا را مقر خود قرار داده و از قـرارگـاه ابـدى و جـوار رحـمت ايزدى بى خبرند اينان از كور دلى ، صحنه هاى شـورانـگـيز ملت عزيز و شجاع ما را در هر شهادتى ، پس از شهادتى كه در پيش چشمان خـيـره آنـان مـنـعكس است نمى بينند. (صم بكم عمى فهم لا يعقلون ) اينان مى بينند كه هـزار و سـيصد سال بيشتر از صحنه حماسه آفرين كربلا مى گذرد و هنوز خون شهيدان مـا در جـوش و ملت عزيز ما در حماسه و خروش است . جناب حجت الاسلام دانشمند محترم آقاى مـفـتـح و دو نـفـر پاسداران عزيز اسلام رحمة الله عليهم به فيض شهادت رسيدند و به بـارگـاه ابـديت بار يافتند و در دل ملت و جوانان آگاه ما حماسه آفريدند و آتش نهضت اسـلامـى را افـروخـتـه تـر و جـنـبـش قيام ملت را متحرك تر كردند. خدايشان در جوار رحمت واسـعه خود بپذيرد و از نور عظمت خود بهره دهد. اميد بود از دانش استاد محترم و از زبان و عـلم او بـهـره هـا بـراى اسـلام و پـيـشـرفـت نـهـضت برداشته شود و اميد است از شهادت امـثـال ايـشـان بـهـره هـا برداريم . من شهادت را بر اين مردان برومند اسلام تبريك و به بازماندگان آنان و ملت اسلام تسليت مى دهم . سلام بر شهيدان راه حق .
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 27/9/58
بيانات امام خمينى در جمع معلولين انقلاب اسلامى
قـدرتـمـنـدهـا مـى خـواهـنـد بـاقى بمانند ولو اينكه همه قشرهاى مظلوم زير پايشان له بشوند
بسم الله الرحمن الرحيم
مـا اصـرار داريـم كـه ايـن شـخص جانى در ايران محاكمه بشود و محكمه اى براى جنايات امـريـكا در ايران بازرسى و تشكيل گردد. كرارا گفته ايم كه ما يك مداركى از جناياتى كـه امـريـكـا انـجـام داده ، در ايـنـجا داريم كه نمى توانيم مدارك اين جنايات را به آمريكا منتقل كنيم . علاوه بر اينكه مجالس و سازمان هائى كه در آنجا هست ، همه در خدمت ابرقدرت هـا مـى بـاشـد، عـلاوه بـر ايـن ، چطور اين همه معلول را، اين همه مادران داغديده را، اينهمه زنان جوان از دست داده را ما توانيم به امريكا ببريم و عرضه كنيم .
پـرونـده هـاى آنـان در ايـنـجـاسـت . مـا نـمـى تـوانـيـم هـمـه آن پـرونـده هـا را بـه آنـجـا حـمـل كـنـيـم . اصـرار مـا بـر ايـن اسـت و مـن وقـتـى كـه ايـن اشـخـاصـى را كـه در ايـن راه معلول شده اند، يا در اين راه جوان هايشان از دست رفته است ، مى بينم ، دو احساس برايم پـيـدا شـود. يـكـى احـساس ‍ تاثر و تالم كه چرا بايد يك رژيم اينقدر از خدا بى خبر و ايـنـقـدر حـيـوان مـنش و سبع طبع باشد كه براى چند روز رياست ، اينقدر جنايت بكند. چرا انـسـان ايـنـقـدر جـنـايـتـكـار اسـت ؟ چـرا انـسان از همه حيوانات بدتر است و اينكه اين همه تـعـليـمـات الهـى و انـبيا از اول تا حالا نتوانسته است كه اين انسان هاى فاسد را تربيت كند، امثال محمدرضا و كارتر را به راه بياورد. كارتر دعا مى كند براى كى ؟ مجبور مى كـنـد تـا نـاقـوس هـا آهـنـگ بـزنـنـد بـراى كـى ؟ بـه خـيـال خـودش بـراى بـه دسـت آوردن يـك حـيـثـيـتـى كـه چـهـار سال ديگر هم جنايت بكند. به اسم اينكه يك بيمار را من نگهدارى مى كنم ، به اسم اينكه مـن بـراى پـنـجـاه نـفـر آمـريكائى دارم ادعا مى كنم و وادار مى كنم به دعا. و حالا هم افتاده دنـبـال قـشـرهـاى مـخـتـلف و در مـدرسـه هـا مـى رونـد و عـزا مـى گـيـرنـد و ايـن مـسـائل . ايـنـهاست مساءله . مساءله همين است كه اين قدرتمندها خواهند با قدرت خودشان آن انـدازه كـه مـى تـوانـنـد، بـاقـى بـمـانند، ولو اينكه همه قشرهاى مظلوم زير پايشان له بـشـونـد. اينها ادعا مى كنند كه ما اين مفلوك را نگه داشتيم براى حفظ انساندوستى ، و در عين حال فوج هائى از انسان ها را مى كشند يا وادار مى كنند به كشتن ، در ويتنام اين كارها را كـنـنـد، در ايـران كـه مـا خـودمـان شـاهـدش هـسـتيم چه كرده اند. پشتيبانى از يك نفر كه جـنـايـاتـش آنـطور است و با دست آنها در اينجا جنايات را انجام داده است ، يعنى پشتيبانش آنها بودند. پشتيبانى از يك كسى كه اينقدر جنايت كرده و
براى ما اينقدر معلول گذاشته و آنقدر شهيد و آنقدر مادر داغديده به جاى گذاشته ، اينها صـحـبـت اسـت كه انساندوستى به بشردوستى ، تمام مقصد اين جنايتكارها رسيدن به يك نـقـطـه اسـت ، قـدرت . قـدرت بـراى كـوبـيـدن هـر كـسـى كـه در مقابل شان است و براى استفاده .
مـا شـاه مـخـلوع را بـاز از آمـريـكـا مـى خـواهـيـم كـه او را تحويل دهد
ايـنـكـه مـا مى گوئيم بيايند اينجا را ببينند، براى اينكه در اينجا معلولين را ما چطور از داخل مريضخانه به آمريكا منتقل كنيم . ما خواهيم در اينجا عرضه بكنيم . ببريم آنها را در مـريـضـخـانه ها و در جاهائى كه معلولين آسايش مى كنند، نشان بدهيم كه اينها آثار جرم اسـت ، آثـار جـرم را بـه آنـهـا نشان بدهيم و اينكه كارتر اصرار دارد كه شاه به ايران نـيـايـد، تـا مى توانست در آمريكا نگهش داشت و حالا او را به جاى ديگر برده است و از او نگهدارى مى كند، او هم مربوط به خودش است . همه براى اين است كه مبادا در اينجا بيايد و مـسائلى در اينجا كشف بشود كه در زير پرده بوده است . مسائلى براى ملت آمريكا كشف بـشـود و بفهمند مستضعفين در دنيا با چه اشخاصى و با چه جنايتكارهايى مواجه هستند كه خـودشـان را بـه صـورت يـك آدم انساندوست خواهند در آورند و جا بزنند. به صورت يك كـسـى كـه بـه تـعـليـمـات حـضـرت مـسـيـح اعـتـقـاد دارد و اهـل ايـن اسـت كـه دعـا بـكـنـد و بـرود بـه كـليـسـا دعـا بـكـنـد و وادار بـكـنـد اهل كليسا را برايش ناقوس ‍ بزنند در سرتاسر اروپا. براى اين است كه در آنجا خودش را جاى دهد. ما نظائر اين را خودمان ديديم .
مـا ديـديـم كه رضاخان (البته اكثر شما يادتان نيست شايد بين شما يكى دو نفر باشند كـه يـادشـان بـاشـد) ديـديـم كـه رضـاخـان راه مـى افـتـاد دنبال اينكه برود اين روضه خوانى و آن تكيه و اين تكيه و حتى مى گفتند پياده مى رود آنجا. ما ديديم كه مجلس روضه بپا مى كند و خودش وارد مى شود و در مجلس روضه و همه ايـنـهـا و بـعـد هـم ديديم آن روزى كه قدرت پيدا كرد كه تمام مجلس روضه خوانى ما را تـعـطـيـل كرد. ما ديديم كه محمدرضا قرآن طبع و منتشر كرد و به اسم اسلام اين كارها را كـرد و ديـديـم كـه در سـال يـك دفـعـه بـه مـشـهـد مـشـرف مـى شـد، در آنـجـا بـا كـمـال بـى حـيـايـى در مـقـابـل حـضـرت رضـا مـى ايـسـتـاد و دلش آنـجـا نـبـود و بـراى اغـفـال مـلت بـود و ديديم كه هم اين جانى و هم آن جانى در ايران چه كردند و آنچه كه او اظـهـار اسـلامـيـت مـى كـرد و در جـوار حـضـرت رضـا عـليـه السـلام چـه كـرد و چـه قـتـل عـامـى كـه در مسجد گوهرشاد و معبد مسلمين و ديديم كه اين آدم كه اظهار مى كند من يك مـسلمان هستم و اظهار مى كند كه من قرآن طبع كنم و متعهدم و قرآن قسم خوردم (در نطق هايش بـود كـه من قسم خوردم كه براى شيعه خدمت كنم ) ما ديديم خدمت او به اين مملكت چه بوده است . علاوه بر اينهمه كشتار و اينهمه معلولين كه به جاى گذاشته اند، تمام حيثيت مملكت مـا را از بـين بردند و تمام ذخائر ما را از بين بردند. تمام قدرت هاى انسانى و نيروهاى جـوان مـا را عقب زد و نگذاشت ترقى كنند. ما كه مى گوئيم بايد اين جانى بيايد ايران و اينجا رسيدگى بشود، براى اينكه اموريست كه بايد اينجا معلوم بشود و ما شاه مخلوع را مـى خـواهـيـم ، حـتـى از آنـجـا هـم كـه رفـتـه اسـت و ايـن را بـاز از آمـريكا خواهيم كه او را تحويل دهد.
امريكا او را از يك محلى به يك محل ديگرى كه باز مربوط به خودش است برده است .
مباهات مى كنيم به جوان هايى كه عصر اول اسلام را زنده كردند
در هـر صـورت ، مـن از يـك جـهـت مـتـالم هـسـتم براى اين برادرها و فرزندها و عزيزها، چه آنـهـائى كـه ايـنـجـا هـسـتـند و چه آنهائى كه در مريضخانه هستند و در يك جهت هم من و همه مسلمان ها، مباهات مى كنيم به يك چنين جوان هائى . مباهات مى كنيم به جوان هايى كه عصر اول اسلام را زنده كردند. مباهات مى كنيم به افرادى كه صحنه كربلا را در ايران ايجاد كـردنـد. هـمـانـطور كه آنها خدمت كرده اند و جان داده اند و از بين رفتند لكن اسلام را زنده كـرده انـد. جـوان هاى ما هم معلول شده اند و جان داده اند و همه چيزشان را از دست داده اند و اسـلام را زنـده كردند. امروز غير از آن است كه پيشتر بوده . الان همه قشرهاى دنيا توجه شـان بـه ايران است ، جمهورى ايران . قشرهاى دنيا توجه شان به ايران است كه ايران چـه خواهد شد. يك دسته خوف اين را دارند كه مبادا اين اسلام به ديگر جاها برود و دسته اى شوق اين را دارند كه اسلام به همه جا برود. اگر ملت هاى مستضعف غير اسلامى هم به خـواسـتـه هـاى ما توجه بكنند، همه آنها عاشق اين هستند كه رژيمى كه در اينجا انشاءالله تـحقق پيدا مى كند آنجاها هم تحقق پيدا بكند. و آنهايى كه خائن بودند و خواستند استفاده بـكنند، از اين عدم تحقق اسلام در غياب اسلام مى خواستند استفاده بكنند، خوف اين را دارند كـه مـبـادا يـك هـمچو امرى تحقق پيدا كند. از آن جهت است . آقاى كارتر هم از اين اشخاصى اسـت كـه ترسد اسلام در ايران تحقق پيدا بكند. اگر اسلام تحقق پيدا كرد، آنها تا آخر مـنـافـعـشـان مدفون است . و من اميدوارم آقايان ، آقايانى كه وحدت دارند و راهپيمائى كرده اند، براى اظهار وحدت حركت كردند و پياده آمدند اينجا و براى اين معلولين عزيزى كه من تـاثـر دارم بـراى آنـها و براى خانم هاى محترمى كه تشريف آوردند، من تشكر مى كنم از هـمـه و اميدوارم كه همه آنها در سلامت و صحت و خداوند شفا بدهد تمام معلولين ما را كه در سرتاسر ايران هستند. انشاءالله همه شما موفق و مويد باشيد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
تاريخ : 28/9/58
بـــيــانـات امـام خـمـيـنـى در مـيـان جـمـعى از قهرمانان كشتى آزاد ايران در آسيا و اروپا وپهلوانان كشتى باستانى
وقتى كه جهاد معنوى باشد تا آن فرد آخر هم براى جهاد حاضر است
بسم الله الرحمن الرحيم
مـن از آقايان ورزشكارها و ساير آقايان تشكر مى كنم كه گاهى تشريف مى آورند و ما را از كـارهـاى خودشان ، از موفقيت هاى خودشان و از كارهائى كه در سطح بين المللى انجام داده انـد و مـوفـقيت هائى كه تحصيل كرده اند براى جمهورى اسلامى ، تشكر مى كنم و دعا مـى كـنـم كـه انشاءالله هميشه موفق باشند و به دشمن هاى ما بفهمانند كه مردانى كه در ايران هستند، مرد مبارزه هستند و مرد مى دانند، مرد جهادند و اميدوارم كه خداوند شما را تاييد كـنـد در اينوقتى كه مملكت ايران مبتلاست به اينطور مصيبت ها كه البته از يكطرف مصيبت اسـت و از يـكطرف هم سرفرازى براى يك ملت كه در راه هدف تا پاى جان ايستاده است و همه جوان هاى ما در اين راه مشترك هستند و بسيارى از آنها براى شهادت از من دعا مى خواهند و من دعاى پيروزى مى كنم براى آنها كه خداوند همه آنها را حفظ كند و همه شما جوان ها را براى كشور ما حفظ كند.
امـيـدوارم كـه از ايـنـجا به بعد هم كه مشكلات براى كشورتان زياد است و اين ريشه هاى فـاسـد الان در ايـران هـسـتـنـد و چـون مـايـوس ‍ شـده انـد، دسـت بـه يـك هـمـچـو جـناياتى مـثـل تـرور شـخـصـيـت هـاى مـحـتـرم مـى زنـنـد و البـتـه آنـهـا خـيـال ايـن را دارنـد كـه مـا را و شـمـا را سـسـت كـنـنـد در ايـن جـهـاد اسـلامـى و ايـنـهـا غـافـل از ايـن هستند كه وقتى كه جهاد براى خدا شد، براى اسلام شد، جهاد معنوى ، جهادى است كه جهاد معنوى است ، نه جهاد صورى و مادى ، وقتى بنا شد كه جهاد معنوى باشد تا آن فرد آخر هم براى جهاد حاضر است .
و مـن از حـمـاقـت ايـنـهـا هـم تـعـجـب مـى كـنـم ، ايـنـهـا نـمـى خـواهـنـد كـه يـك فـردى مـثـل آقـاى مـطـهـرى و مثل آقاى مفتح را از بين ببرند، اينها وسيله است براى اينكه نهضت را سـسـت كـنـنـد حـماقتشان اين است كه ديده اند اينها كه هر فردى را كه اينها ترور مى كنند مردم ايران براى نهضت بيشتر وارد ميدان مى شوند. اگر اينطور بود كه مثلا آنوقتى كه مرحوم آقاى مطهرى را ترور كرده بودند، يك نيمى از مردم عقب نشينى كرده بودند، آنوقت بـراى نـيم ديگرش هم مرحوم آقاى قاضى را مثلا ترور مى كردند و مرحوم آقاى مفتح را و ديـگران را. اما وقتى ديدند كه هر شخصى را كه اينها ترور كردند بازار نهضت گرمتر شد و مردم بيشتر به اين نهضت اقبال كردند، اين چه انگيزه اى دارد كه اينها به اين جنايت دست
مى زنند؟ اينها همه براى اين است كه خداى تبارك و تعالى اينها را كر و كور كرده است ، ايـنـهـا را از آن ادراك راه صـحـيـح محروم كرده است يعنى خودشان اسباب محروميت را فراهم كـردنـد. خـودشـان اسـبـاب اين شدند كه عنايت خدا كه بايد همه قشرها را هدايت كند، اينها خـودشـان را مـحـروم كردند و بعد از آنكه خودشان را محروم كردند كارهائى انجام مى دهند كه برخلاف مصلحت خودشان است .
امروز روزى نيست كه كسى اتكاء به سر نيزه بكند
شما ملاحظه كنيد اين آقاى كارتر براى رسيدن به مقام رياست جمهور دست و پا كنند لكن خـدا او را كـر و كـور كـرده اسـت كـه راه هـا را اشـتباهى دارد مى رود. اين اگر چنانچه همان وقـتـى كـه مـا اشـتـغـال داشـتـيـم بـه مـخـالفـت بـا ايـن مـرد، آنـوقـت كـه ديد اين ديگر در حـال سـقـوط اسـت ، ديـد نـمـى تـوانـد ايـن را نگهش دارد، اگر كمك كرده بود به ايران و اقـبال كرده بود به ايران و تصديق كرده بود حرف هاى ايران را، برايش بهتر بود يا آن پـافـشـارى كـه آنـوقـت كـرد بـراى حـفـظ او و آن پـافشارى هائى كه كرد براى حفظ يـادگار او بختيار و آن پافشارى هائى كه بعد كرد؟ آن بهتر بود براى رسيدن به آن مـقـام ، يـا اين ؟ حالا رفت ، آنها از بين رفتند، بعد بردن يك نفر آدم جانى را به امريكا و پـنـاه دادن بـه اصطلاح خودش آنجا و پرستارى از يك مفلوك به اصطلاح آنها، اين بهتر بـود بـراى او يـا ايـنـكـه او را نـبـرنـد؟ جـاى ديـگر برود زندگى كند (خوب ، بود جاى ديگر).
ايـنـهـا از بـاب ايـن اسـت كـه كـر و كـور شـده انـد. يـك كـارى حـالا، مـثـل ايـن بچه ها كه لج مى كنند، سر آن لجبازى مى كنند، حالا نتوانست او را نگه دارد، اين قدم دومى بود كه نتوانست نگه دارد اين مرد را در آمريكا و فرستاده است او را به يك جاى ديـگـر. خـوب ايـن بـهـتـر بود براى او كه باز سروصدا در دنيا راه بيندازد و در پاناما آنـقـدر تـظـاهـر بر ضد اين مرد بكنند كه بر ضد آمريكاست ، يا اينكه او را مى فرستاد ايـنـجـا و بـه عـالم ثـابت مى كرد كه من هم طرفدار مظلوم ها هستم ، طرفدار آنها هستم كه غـارت شـده اند، نه طرفدار غارتگرها؟ خودش هم غارتگر است اما قاعده اين بود كه اگر عقلش سر جايش بود، قاعده و اين بود كه اگر كسى بخواهد راه خودش را، آنى كه خيالش ‍ هست پيش ببرد، اينها را پيش نياورد تا اينكه يك مملكت هائى برضد او تظاهرات در آنها واقع بشود.
امـروز روزى نـيست كه كسى اتكاء به سرنيزه بكند دنيا عوض شده ، ملت ها يكى بعد از ديـگـرى دارنـد بـيـدار شـونـد، دارنـد از تحت سلطه استعمار بيرون مى روند. در يك چنين مـوقـعى ديگر جاى صحبت اينكه ما مداخله نظامى مى كنيم ، يك وقت بگويد مداخله نظامى مى كـنـيـم ، يـك وقـت بگويد نه ما مداخله نظامى نمى كنيم ، همين طور مشوش هى صحبت كردن ، براى همان است كه چشمشان باز است و كورند، نمى بينند اينها همانى است كه به چشم ها و گـوش هـا و عـقل هاى آنها غل انداخته ، نه از باب اينكه او ابتداء، خود آنها وسيله فراهم كـرده اند تا غشاوت واقع شده است بر عقل هايشان و بر چشم هايشان و بر گوش هايشان اين يك كمكى است براى مستضعفين ، اينطور راه را گم كردن يك كمكى است به مستضعفين . اگر قبل از اين قضايا يعنى قبل از اينكه اين مرد را ببرد به امريكا و
به اصطلاح خودش بخواهد پرستارى از يك مفلوكى بكند، ما يك ، بعضى از ممالك با ما مـتـحـد بـودند، يعنى از ملت ها، حالا بسيارى از ملت ها با ما همراهند. نهضت ما دارد توسعه پـيـدا مـى كـنـد و مـى رود تـوى مـلت هـا، مـلت هـائى كـه ، بـبـيـنـنـد كـه مـلت ايـران در مـقـابـل يـك قـدرت بـزرگ ايـسـتـاده و پيش برده ، يك قدرت شيطانى را كه همه قدرت ها دنـبـالش بـودنـد يـك مـلتـى ايـسـتـاده و ايـسـتادگى كرده و پيش ‍ برده ، ساير ملت ها هم گـرفـتـارنـد ديـگـر، آنـها هم همين گرفتارى هائى كه ما داريم آنها دارند. مصر به دست سادات و جاهاى ديگر هم به دست ديگران . همه ملت ها مبتلاى به دولت هايشان هستند، آنها هـم خـواهـنـد از زيـر ايـن بار بيرون بيايند. وقتى ديدند كه ايران قيام كرد و پيش برد، ولو كشته داد اما پيش برد و ديگران هم همين فكر در مغزشان پيدا مى شود، ملت هاى ديگر هم همين معنا را مى خواهند، آنها هم همين كار را خواهند كرد.
نهضت ملت ايران عظمت قدرتهاى بزرگ را شكست
شـمـا بـدانـيـد كـه ايـن نـهـضـت مـلت ايـران ، اين عظمت قدرت هاى بزرگ كه با تبليغات تـحـمـيـل كـره بـودنـد بر دماغ ها كه اصلا نمى شود با انگلستان در افتاد، حالا هم ديگر اصلا با امريكا نمى شود ديگر در افتاد، اين عظمت را شكست . يعنى شما ملت عزيز ايران ، زن و مـردتـان ريـخـتـنـد در خـيـابـان هـا و با فرياد الله اكبر، اين عظمتى كه در قلوب اشخاص پيدا شده بود و ملت ها را وادار مى كرد كه ساكت باشند مبادا يكوقتى بربخورد بـه آنـهـا، ايـن را شـكـست . ما در آن قضيه سابق هم كوشش مى كرديم كه اين معنا كه نمى شـود بـا دولت در افـتـاد، ايـن را بـشـكـنـيـم ، نـمـى شـود در مقابل قدرت ها نفس كشيد و باورانده بودند به ملت ما به طورى كه به خودشان حق نمى دادنـد، اگـر يـك پـاسـبـانـى مـى آمـد مـى خـواسـت يـك چـيـزى تـحـمـيـل كند، به خودشان حق نمى دادند كه در مقابلش يك كلمه اى بگويند، سكوت پرده انداخته بود، سايه انداخته بود به سر ملت ما. اين معنا كم كم شكسته شد، صداها در آمد، نـهـضـت شـمـا او را شـكـسـت و نـهضت شما الان اين معنا را هم شكست در دنيا كه نمى شود در مـقـابـل آمـريـكـا، اول قـدم ايـن اسـت كـه انـسـان "مى شود" و "نمى شود" را ارزيابى كند. اول قدم هر مبارزه اى ارزيابى اين است كه در اين مبارزه مى شود يا نمى شود و شما ثابت كـرديـد كـه نـه مـى شـود. مـى شـود بـا آمريكا هم طرف شد، مى شود كه لانه جاسوسى آمـريـكـا هم تصرف كرد، مى شود جاسوس هاى آمريكائى را هم گرفت و نگه داشت و حفظ كـرد شـمـا اين را ثابت كرديد به دنيا. آن عظمتى كه از آنها به واسطه تبليغات زيادى كـه داشـتـند، در دنيا سايه افكنده بود كه ابر قدرت است و كسى حق حرف زدن ندارد، آن شـكـسـت . مـعـلوم شـد نـه ، مـلت هـا مى توانند فرياد بزنند، مى توانند مرگ بر كارتر بـگويند، فرياد هم الان دارند مى زنند، نه اينجا جاهاى ديگر هم ، هندوستان هم همين است ، مـمـالك خـودشـان هم ، ممالك غربى هم همين است ، امريكا هم همين است . امريكايى كه هى مى گـفـت مـا بـا قـدرت نـظـامـى ، هـى مـا را مـى تـرسـانـد، ايـنـهـا دنـبـال هـمـان بودند كه سابق انجام مى دادند. سابق اگر چنانچه يك كلمه اى فرض كنيد كـه در يـك روزنـامه اى از ايران واقع مى شد برضد انگلستان يا برضد آمريكا، با يك كلمه اى كه آنها به محمدرضا مى گفتند كه فضولى موقوف ، جلويش را اينجا مى گرفت . اگر يك كارى مى خواستند انجام بدهند، مثلا در فرض ‍ كنيد
مجلس شوراى استعمارى غلط، همچو كه كشتى انگلستان مى آمد طرف ايران مساءله ختم بود بـا همان حركتش . همچو كه اطلاع مى رسيد كه كشتى انگلستان راه افتاده از آنجا به كجا، اينجا ديگر بايد حتما تسليم شد. قراردادى اگر مى خواستند ببندند و اينها يكوقتى ، در آنوقتى كه فرض كنيد يك سرسختى مى خواستند نشان بدهند، يك چيزى كه در سرحدات واقع مى شد، اين كافى بود براى اينكه در مركز اينها ديگر دست بردارند از مخالفت و مـوافـقت كنند و تسليم بشوند. اينها چيزهائى بود كه اينها با بوق و كرنا، با راديوها، بـا تـبـليـغـات ، تـبـليـغـاتـى كـه بـسـيـاريـش هـم در خـود كـشـورهـا بـود يـعـنـى عـمـال آنـها در خود اين كشورها تبليغات مى كردند برضد خود كشور، اينها به مردم همچو بـزرگ نشان داده بودند مسائل را كه مردم خيال مى كردند كه اگر الان يك حرفى بزنيم ، يـكـدفـعـه چـتـربـازى هـاى آمـريـكا مى آيند مى ريزند و ايران را خراب مى كنند. در همين قـضـيـه ايـن را كـرارا بـراى مـا آمـدند گفتند كه ، مى نوشتند، از خارج هم مى نوشتند كه چـتـربـازها بناست كه از بالا بيايند بالاى سرسفارت ، از آن بالا يك دوائى بريزند و بيهوش كنند همه را و بيايند پائين و همه را ببرند و در قم هم مى خواهند بيايند و شما را بـربـايـنـد، حتى بعضى آمده بودند به من مى گفتند كه شما نمانيد اينجا شب . خوب آقا اين شعر است كه اينها مى گويند. اين حرف هائى است كه در كتاب حسين كرد نويسند و مى نـوشـتـنـد. ايـنـهـا، اين حرف است كه مى زنند والا "چتر بازها مى آيند و همه را بيهوش مى كـنـنـد" اين همان حرف هايى بود كه "هى دوا مى زدند، همه چيزها بيهوش ‍ مى شدند" حرف هـائى كـه در الف ليـل مـى گـويـنـد. خـواسـتـنـد ايـنـطـورى مـا را مـثـل سـابـق كـه از ايـن حـرف هـا تـرس داشـتـنـد، ايـنـطـورى مـلت مـا را بـتـرسـانـنـد، غـافـل از ايـنـكـه مسائل اين نيست ، اصلا مداخله نظامى ديگر حالا در دنيا اصلا شكست خورده اسـت ، صـحـبـتـش هـم شـكـست خورده . اينها به اعتبار اينكه ما را در افكار باز عقب مانده مى دانـسـتـنـد اين حرف را مى زدند، بعد هم حالا مى گويند كه وقتى كه در آمريكا چيز كردند راءى گـيـرى كـردنـد (حـالا به آن اندازه اى كه خودشان مى دانند) امروز يا ديشب بود كه پـنـجـاه و پـنـج درصـد از جـمـعـيـت آمـريـكـا بـا مـداخـله نـظـامـى مـخـالفـنـد. يـك غـلطـى از اول مى كنند بعد مى خواهند عذرش را بخواهند حالا مى گويند ملت ما مخالف است . خوب ملت آنـهـا موفق باشد بسم الله ، مگر مى شود حالا در دنيا يك چنين كارهائى را كرد، اين حرف هـا مـال سابق بود، نه مال حالا، حالا دنيا يك چيز ديگر شده . حالا اگر صداى اينها در آيد در اينجا. شرق منفجر مى شود، نه شرق تنها، غرب هم منفجر مى شود. مگر مى شود حالا از ايـن كـارهـا كـرد بـعـد حـالا از آنـجـا دست بردارند. نه مداخله نظامى نه از باب اينكه مثلا فـرض كـنـيـد خـوب ملت هم با آنها موافق نيست حتى گفته بودند كه اينها مى گويند كه اگـر ايـنـهـا را هـم بـكـشـند، مداخله نظامى نبايد بشود، اگر اين جاسوس ها را بكشند هم ، مـداخـله نـظـامـى نـباشد. خوب اگر يك چنين حرفى راست باشد معلوم مى شود كه آنها به عقل آمده اند كه پنجاه نفر آدم جاسوس را فرضا كشته (كه بنا ندارند حالا اينها را بكشند) پـنـجـاه نفر را بكشند اسهل است از اينكه يك مملكتى ، چند تا مملكت ، خود آمريكا به خاك و خـون كـشـيـده بـشـود. ايـن مـعـلوم مـى شـود يـك خـرده اى بـه عقل آمده اند از اول هم معلوم نبود كه اين خيال ها باشد. حالا ديگر چسبيده اند به اينكه (ما خير، محاصره اقتصادى مى كنيم ) بسيار خوب محاصره
اقـتـصـادى بـكـنـيـد بـبـيـنـيـم چه مى كنيد. اينها حرف است ، محاصره مگر دنيا تابع آقاى كـارتـر، مـگـر همه دنيا مى خواهند زحمت بكشند كه آقاى كارتر بشود رئيس جمهور. سران كه مى شناسند هم را، سران ممالك هم را مى شناسند كه از چه قماشى هستند، مى دانند كه قـضـيـه ، قـضيه ملت نيست . قضيه ، قضيه اين است كه من مى خواهم چه بشوم او مى خواهد رئيـس جـمـهور كجا بشود، او مى خواهد رئيس ‍ جمهور كجا بشود. اينها كه هم را مى شناسند مـى دانـنـد كـه مـسـاءله ، مـسـاءله ايـن نـيـست كه براى پنجاه تا مثلا جاسوس خيلى دلشان سـوخته يا براى فرض كنيد چه . اين را من كرارا گفته ام ، ما در فرانسه كه بوديم يك نـفـر از اشـخـاص كه مى گفتند كه اين از طبقه بالاست (چه بود، من نمى دانم ) از آنها مى آمـدنـد زيـاد، راجـع بـه هـمـين مرديكه هم مى آمدند، گاهى هم از آمريكا پيغام مى آوردند، از رئيس جمهور آمريكا پيغام مى آوردند كه ما را سست كنند، اين در يك قضيه اى كه آمده بود و حـرفـش را نـقل كردند، گفته بود كه يك قضيه اى در چين واقع شد كه سفارتخانه ما در خطر بود، ما راجع به افرادش هيچ ابدا نگرانى نداشتيم ، افراد چيزى نيستند، راجع به مـبـلش مـا نـظـر داشـتـيـم ، مـبـل هـايـش زياد قيمت داشت . اينها يك چنين قماش مردمى هستند كه مـبـل هـا را اهـمـيـت مـى دهند، نه آدم ها را. رئيس جمهور شدن پيش آقاى كارتر ارزش دارد، نه پنجاه نفر. اينها يك چيزهائى درست مى كنند براى اينكه آنجا براى خودشان يك راهى پيدا كنند و پيش ملت خودشان يك وجاهتى پيدا كنند و همانطور كه گفتم خدا كر و كورشان كرده كـه هر راهى كه اينها بروند، برخلاف مصلحتشان است ، هر طريقى كه بروند خلاف آن . بـردنـد او را آنجا به خيال اينكه يك كارى بكنند، شكست خوردند، يعنى افكار مردم عوض شـد، بـعـد لجـاجـت كـردنـد در اينكه اين را تحويل بدهند، باز هم به ضرر خودشان شد. نـتـوانستند نگه دارند، فرستادند او را به پاناما. اين هم به ضرر خودشان . حالا اهالى پـانـامـا دارند فرياد مى زنند در خيابان ها، چه مى كنند كه اين مرديكه را آورده اند اينجا چـه كـنـنـد. خـوب اين يك بنجلى است كه بايد بيخ ريش ما باشد، اينها اشتباه دارند اينها بايد بيايد در همين مملكت ، بنجل از ماست ، براى چه به پاناما برود؟ مردم پاناما را چرا اذيت مى كنند؟ خوب بفرستند او را محل خودمان ، ما خودمان مى دانيم چه بكنيم .
محاكمه شاه مفلوك ، محاكمه رؤ ساى جمهور آمريكاست
و عمده اين است كه خوف آنها نه براى اين آدم است ، نه براى آن پنجاه تاست . اينها نيست . ايـنـكـه اصـرار دارنـد كـه ايـن مرديكه نيايد، براى اين است كه اگر اين بيايد و اينجا محاكمه بشود و محاكمه اش هم يك محاكمه همچو پنهانى و زير جلى نيست ، محاكمه اى است كـه بـا حـضـور اشـخـاص بـرجـسته دنيا مى شود براى اينكه محاكمه يك آدم مفلوك نيست ، مـحـاكـمـه رؤ سـاى جـمـهـور اسـت . همانطورى كه اين مرد گفته بود كه اگر من را محاكمه بخواهند بكنند، رئيس جمهور چند سال هم بايد محاكمه بكنند، چند نفر از اينها هم ، صحيح اسـت ، ايـن مـحـاكـمـه يك شخص نيست ، يك آدم نيست ، يك مفلوك نيست . ما هم او را نمى خواهيم براى اينكه يك آدم مفلوكى را چه بكنيم ، ما مى خواهيم اين را
بـيـاوريـم ايـنـجـا و در مـقابل اين مستكبرين ، مستضعفين تكليفشان را بدانند، مستضعفين دنيا يـعـنى مملكت آمريكا هم ، ملت آمريكا هم تكليفش را با رؤ ساى جمهورش بفمهد كه اينها چه سنخ آدم هايى بودند كه به ما حكومت مى كردند. همانطورى كه ما اينجا فهميديم كه اينها چه سنخ آدم هائى بودند به ما حكومت مى كردند. فهميديم و خدا خواست كه قيام كرد ملت و خدا خواست كه اين را بيرونش ‍ كرد. مستضعفين دنيا بفهمند اينجا وقتى ما يك محاكمه اى راه انـداخـتـيـم كـه دنـيـا را شـريـك كـرديم در اين محاكمه ، از همه جا دعوت كرديم و در اينجا مـتـفـكرين دنيا، نويسندگان دنيا، سياسيون دنيا، شخصيات معتبر دنيا را از همه جا، حتى از آمـريكا، از هر جا ما دعوت مى كنيم اينجا و اين آدم را اينجا محاكمه مى كنيم ، يك محاكمه جار و جـنـجـال دار تا معلوم بشود به همه دنيا، به همه مستضعفين كه اينها خودشان را جا زدند آنـجـا و بـا يـك حـرف هـاى نـامـربـوطـى مـى خـواهـنـد خـودشـان را تـحميل كنند به ملت ها. ما به ملت ها بفهمانيم كه اينها لايق نيستند براى شما حكومت كنند، خـودتـان فـكر كنيد. خودتان فكر كنيد بين خودتان ، يك حكومتى كه دست خودتان باشد، نـه ايـنكه كسى ارباب شما باشد. ما مقصدمان يك چنين مطلبى است ، مقصدمان اين نيست كه يـك نفر آدم بيايد اينجا و مثلا چه بكند، نه . و همه خوف آقاى كارتر اين است كه مبادا يك چـنـين قصه اى پيش بيايد، پيش بينى يك چنين مسائلى مى كند. دست و پا مى كند، او را مى رود نـگـه مـى دارد و بـعـد هـم حـالا جـاى ديـگر و بعدش حالا چه خواهد شد نمى دانم و ملت ايران بايد توجه داشته باشد كه يك ملتى است كه الان همه دنيا توجهشان به اينجاست . شـمـا راديـوهـاى دنـيـا را، مـطـبـوعـات دنـيـا را بـبـيـنـيـد و در راس حـرف هـايـشـان هـمـيـن مسائل ايران است الان .
ايجاد حكومت اسلامى آرزوى رسول اكرم همه مسلمين است
وقتى يك ملتى تحت توجه همه دنيا شد، بايد خودش را درست بفهمد، بفهمد كه پا را غلط نـگذارد. اين خيانت هائى كه الان در ايران مى شود، در آذربايجان پيش آوردند، در بعضى جـاهـاى ديـگـر پيش آوردند. اين خيانت ها هم در نظر ملت ها منعكس بشود كه چيست . ملتى كه پـا شـده خـودش خـودش را اداره كـنـد، از دسـت ابـرقـدرت هـا مى خواهد خارج كند خودش را، چـپـاولگـرى هـا را مـى خـواهـد قـطـع كـنـد از مـمـلكـتـش ، بـاز از اهـل خـود مـمـلكت بيايند و مخالفت كنند!! همه ملت ها توجه دارند كه چيست اين ، خودش را در دنـيـا رسوا مى كند، همانطورى كه كارتر خودش را در دنيا رسوا كرد. اينهائى هم كه مى گـويـند ما اهل ايران هستيم و به ايران علاقه داريم ، به ملت علاقه داريم و اينها، در يك وقتى كه ملت قيام كرده و قدرت ها را شكسته حالا مى خواهند يك حكومت ملى با دست خبرگان خـودشان در اينجا تصويب بشود و چه بكند، همين هائى كه مى گويند ما از ملت هستيم و ما عـلاقـه بـه مـلت داريـم ، هـمـيـن هـا مخالفت مى كنند. دنيا مى فهمد كه اين قشر مخالف چه هـسـتـنـد، آنـطـورى كه شما فهميديد و ما فهميم ، دنيا هم مى فهمد. كارى نيست كه فقط در آذربـايـجـان ايـجـاد بـشـود و خـداى نـخـواسـتـه مـلت آذربـايـجان را خدشه دار بكند، ملت آذربايجان خدشه دار نمى شوند همانطور كه ملت ايران ، همه ملت هاى ما (يعنى
مـلت هـا نيست كه يك ملتند) همانطورى كه آذربايجان خدشه دار نمى شود و تهران خدشه دار نـمـى شود و كردستان خدشه دار نمى شود و بلوچستان خدشه دار نمى شود همه اينها خدشه دار نمى شوند، همانطور هم كه انظار دنيا متوجه است كه اين يك عده خائن اقليت چه چـيـزى مـى گـويـنـد. ايـن يـك عـده اقـليـتـى كـه ايـسـتـاده انـد در مـقـابـل سـى و پـنـج مـيـليـون جـمـعـيـت و در آراء آرائشـان را ديـديـد كـه در رفـرانـدم اول هـمـه قـوا را روى هـم گذاشتند باز صدى هشتاد با ما بود. حالا با اينكه يك مقدارى را بـازى دادنـد و قهر كردند حالا هم صدى نود باز راءى مثبت دادند. دنيا نظر مى كند كه اين آدم هـا چـه مـى گـويـنـد در مـقـابـل يـك مـلت . ايـن مـردم چـه مـى گـويـنـد در مـقـابـل مـلتى كه همه ايستاده اند و هر روز فرياد دارند مى زنند كه (بعد از تصويبش هم دارنـد فـريـاد مى زنند) كه ما همين قانون اساسى را مى خواهيم ؟ اين چند نفر آدم چه چيزى گـويـنـد در مـقـابل اين ملت ؟ چه حرف حسابى دارند؟ چرا بايد اينها يك چنين فكر معوجى داشـتـه باشند كه يك عده ياغيگرى كرده اند، يك چنين عده معدودى مى خواهند بر همه ملت ما حـكـومت كنند. مگر حكومت محمدرضا غير از اين معنا بود كه يك عده معدودى مى خواست ديگران را تـحـت سـلطـه قـرار بـدهد؟ حالا هم همين ها نظير او هستند. و از ريشه هاى او هستند چه مى گـويـنـد ايـنـها در مقابل يك ملت كه زن و مردش خون دادند و بچه دادند و جوان دادند و يك حـكـومـت اسـلامـى مـى خـواهـنـد درسـت كـنـنـد؟ آقـايـان چـه مـى گـويـنـد در مـقـابل اسلام ؟ چطور جواب اسلام را مى دهند؟ ملت بايد درست توجه كند، دشمن هاى خودش را در ايـن مـسائل بشناسد كه چه قشرهائى با ملت دارند مخالفت مى كنند و دشمن هستند با مـلت مـا. بايد مردم بشناسند اينها را و من اميدوارم كه اين تحولى كه پيدا شده و اينكه هر قـصه اى كه به نظر آنها اين است كه ما در اين قصه يك شكستى بخوريم ، بيشتر صدا در مـى آيـد بـيـشتر مردم با هم منسجم مى شوند، من اميدوارم كه انشاءالله اين راه را تا آخر بـرويـم آنـى كـه آرزوى هـمـه مـسـلمـيـن اسـت ، آنـى كـه آرزوى رسول اكرم است ، آنكه آرزوى ائمه ما هست و آن ايجاد يك حكومت اسلامى ، همه چيزى اسلامى بـاشد، من اميدوارم كه با دعاى همه شما و با توجه همه شما به خدا و با وحدت كلمه اين راه را به آخر برسانيم .
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
تاريخ : 28/9/58
متن مصاحبه امام خمينى با حسنين هيكل
حسنين هيكل : تا 3 روز ديگر يك سال از آخرين ديدار با شما در پاريس مى گذرد و در اين سال چيزهاى زيادى گذشت .
امام : بله ، الحمدالله . انشاءالله ... اميدواريم از اين به بعد هم چيزهاى زيادى بگذرد.
سوال : در نظر شما مهمترين چيزى كه در سال گـذشـتـه رخ داد چـه بـود و چـه تـوقـعـى داريـد در سال آينده بگذرد؟
جـواب : بـسـم الله الرحـمـن الرحـيـم : مـهـمـتـريـن چـيـزى كـه در سـال گذشته براى ملت ما حاصل شد، قطع ايادى ابرقدرت ها از كشور و قطع ظلمى كه بـر اينها در سال هاى طولانى شد، آن بزرگتر چيزى بود كه بر ما گذشت و بزرگتر چـيـزى كـه مـا آرزو داريـم ايـن اسـت كـه در ايـن سـال انـشـاءالله مـمـالك اسـلامـى بـه مـا متصل بشوند و ملت هاى مسلمين بيدار بشوند و متوجه به اين بشوند كه اين تبليغاتى كه ابـرقـدرت هـا كردند و خودشان را آسيب ناپذير معرفى كردند، اينها حقيقت نداشته است . ديـدنـد مـلت هـا كـه مـلت مـا بـزرگـتـر آسـيـب را بـه بـزرگـتر رژيم وارد كرد و الان هم مشغول است كه آسيب ها را پشت آسيب ها وارد كند و آن كه بت بزرگى كه براى دنيا درست كرده بودند، ملت ما شكست آن را و مى شكند. آرزوى بزرگ ما اين است كه ملت هاى ديگر هم بـا مـا مـتـصـل بـشـونـد و هـمـانـطـور كـه اسلام دستور داده است كه مؤ منين اخوه هستند، همان مـسـائل در پـيش روى ملت ها باشد. البته من از دولت ها بايد بگويم مايوسم لكن ملت ها ايـنـطـور نـيـستند. ملت مصر يك حكم دارد و آقاى سادات هم يك حكم و همين طور ساير ملت ها نـسبت به دولت ها. كمى از دولت ها هست كه اميدى به آنها هست والا اكثرا اميد بر آنها نيست و مـا آرزوى بـزرگـمـان ايـن اسـت كه ملت ها اين معنايى كه در ايران واقع شد و ديدند آن چـيـزهـايـى كه به نظرشان امكان نداشت تحقق پيدا كرد، آنها هم توجه داشته باشند كه غيرممكن ها با اراده ملت ها، اراده اى كه تبع اراده خداست ، اراده اى كه براى خداست ، غير
ممكن ها ممكن مى شود و محال ها واقع .
سوال : در سال گذشته چيزهاى زيادى رخ داد و چيزهاى زيادى هم شنيديم و الان كه من آمدم ايـنـجـا، مـى بـيـنم مشكلات زيادى در عين پيروزى هاى زياد در كشور ايران موجود است مثلا اجـانـب ، تبليغات ، حمله تبليغاتى و حمله هاى ديگرى مى كنند و ممكن است كه يك وقت منجر به حمله نظامى هم بشود كما اينكه حمله هاى اقتصادى هم دارند به ايران و در آينده چيزهاى زيادى رخ خواهد داد. شما آيا براى آينده ممكن است من براى آينده سوالى بگيرم از شما كه شـمـا چـه در نـظـر داريـد دربـاره روابـط بـا آمـريـكـا، مـثـلا، مـن بـاب مـثـال در روابـط بـا آمـريـكـا و مثلا درباره مسائل و مشكلات ديگرى كه متوجه ملت ايران و انـقـلاب ايران خواهد شد، شما چه در نظر داريد و مى خواهيد چه عملى انجام بدهيد؟ ديروز كـارتـر چـيـزى گـفـت كـه شـبـيـه بـه تـهـديـد جـنـگ بـود كـه ايـن تـهـديـد اول ايشان نيست .
جواب : پشت سر هر انقلابى در عالم اينطور آشفتگى ها هست و من بايد بگويم كه انقلاب مـا انقلاب بزرگى بوده است و در حد خودش بالاترين انقلاب بوده است ، با وضعى كه حاضر است و ما شاهد بوديم و پشت سر آن آشفتگى هايش ناچيز است . آنطورى كه انقلاب هـاى ديـگـر بـودنـد كـه بـعـد از 50 سـال ، 60 سـال ، بـعـد از چـنـد سـال بـاز گـرفـتـار هـسـتند، ما آن گرفتارى ها را نداريم و مهم هم اين است كه انقلاب ما اسـلامـى اسـت و مـلى ، مـلت مـسلم قيام كرده است براى اسلام و هر قيامى كه اينطور باشد پـشـت سرش آنطور خونريزى ها، آنطور وحشيگرى ها پيدا نمى شود. شما مطلع هستيد كه در ايـن انـقـلابـات يـك مـيـليـون و يـك مـيـليـون و نـيـم مـقـتـول داشـتـنـد. پـس از پـيـروزى ، فـلان كسى كه پيروز شده است مى گويد من تا اين سـيـگار را كشيدم هر چه مى توانيد بكشيد و آنطورى كه الان براى من يعنى چند روز پيش از ايـن ، صـورت آوردنـد از مـمـالكـى كـه در آن يك انقلابى واقع شده و صورتى كه از حـبـسـى هـا دادنـد، از مـقـتـوليـن و ايـنـهـا دادنـد عـددهـا، عـددهـاى زيـادى مثل يك ميليون ، يك ميليون و نيم ، دو ميليون بود. و كشور ما بعد از اينكه انقلابش پيروز شد، يك نفر هم حتى بيگناه كشته نشد. آن اشخاصى كه در محكمه بردند و ثابت شده است بـه ايـنـكـه مـفـسـد بـوده انـد و فـسـاد ايـجـاد كـرده انـد و قتل عام ها كرده اند، امر به قتل عام ها كرده اند، آنها يك عده معدودى بودند كه بعد از اينكه محاكمه شدند به جزاى خودشان رسيدند. بعد از انقلاب ما، يك آزادى داده شد، تمام مرزها بـاز و تـمام فرودگاه باز و تمام احزاب و تمام نويسندگان آزاد، در صورتى كه بعد از انـقـلاب ، شـمـا مـى دانـيد كه تمام اينها به روى دنيا بسته مى شود. انقلاب ما، غير از انـقـلاب جـاهاى ديگر است . انقلاب وقتى متكى بر اسلام شد و ملت متعهد به اسلام بودند ايـن انـقـلاب نمى تواند آنطور خسارات را داشته باشد. ما هر چه خسارت ديديم در حالى بوده است كه با شاه ، شاه
مـخـلوع و دار و دسـتـه او بـرخـورد داشـتـيـم و حـالا هـم هـر چـه مـقـتـول هـست آنهايى هستند كه آنها دارند جنايت مى كنند و باز هم ناچيز هست ، چيزى نيست در نـظـر مـا. امـا قـضـيـه تـشـرهـاى آقـاى كـارتـر، نـمـى دانـم شـمـا ايـن مـثـل را مـى دانـيـد، مـن حـيـفـم آيـد كـه مـثـل بـزنـم بـه شـيـر، كـه مـى گـويـنـد وقـتـى كه مقابل يك دشمن مى ايستد هم فرياد مى زند هم از آن طرفش چيزى بيرون مى آيد و هم دمش را حـركت مى دهد، فرياد مى زند براى اينكه طرف را بترساند، مى ترسد، از اين جهت از او چيزى هم صادر مى شود، دمش را حركت مى دهد براى اينكه ميانجى پيدا كند. آقاى كارتر را من حيفم مى آيد كه بگويم شير، لكن يك موجودى است كه همين كارها را دارد مى كند اين هياهو و اين فريادها و آن ترساندن ماها را از اقدام نظامى ، دخالت نظامى ، اينها كهنه شده است و لهذا يك دفعه يك چيزى مى گويد فورا بعدش يك چيز ديگر مى گويد خلاف آن . اينها هـمـان فـريـادهـايـى اسـت كـه آن حـيـوان زد بـراى اينكه بترساند طرفش را الان ملت هاى اسـلامـى و مـلت هـاى غير اسلامى هم توجه شان به اينجاست و دلهاى شان با ماست . شما اين را بدانيد كه اگر چنانچه سرنيزه سادات از روى مصر برداشته بشود، ملت مصر با ماست براى اينكه ما اسلام را مى خواهيم ، مصر هم اسلام را مى خواهد. ما مى خواهيم يك حكومت اسـلامـى بـاشـد، مـلت مـصر هم همين را مى خواهند. ما مى خواهيم يك ملت اسلامى باشد، ملت عـراق هـم هـمـين را مى خواهند، ملت هاى ديگر هم ، تركيه هم همين را مى خواهد. هر جا كه مسلم اسـت مـلتـش مـايـل اسـت كـه يـك رژيـم اسـلامـى ، يـك رژيـم عـدل بـاشـد بـلكـه اگـر ما تبليغاتمان برسد به دنيا و ما به مردم دنيا حالى كنيم كه اسـلام چـه چـيـز اسـت ، اسـلام اصـلا شـنـاخـتـه نـشـده اسـت ، تـا حـالا اصـل اسـلام شـنـاخـته نشده است ، كسى نمى داند چيست تا حكومت مى گويند، به نظرتان حـكـومـت مـحـمـدرضـا مـى آيد و سادات و كارتر، تا رژيم گفته مى شود، اين رژيم ها به نـظـرشـان مى آيد. ما هر چه هم بخواهيم به آنها بفمانيم ، تا نتوانيم درست پياده كنيم آن چـيـزى را كـه مـوافـق رضـاى خـدا و رسـول خداست ، نمى توانيم ادعا كنيم كه ما يك رژيم اسـلامـى داريـم . مـا الان در آسـتـانه اين واقع شده ايم كه يك رژيم اسلامى متحقق بشود و انشاءالله متحقق بشود لكن اگر دنيا بفهمد كه اين اسلام چيست ، حكومت اسلام چه جورى است ، چه وضعى دارد، حاكم اسلام و رئيس اسلام با محكومين و با اشخاصى كه به آنها حكومت مـى كـند چه وضعى داشته اند، سردارهاى اسلام در صدر اسلام با مردم چه وضعى داشته اند، سردارى كه يك نفر آدم بازارى ، صوفى به او فحاشى مى كند، نشناخته و بعد او راه مى افتد مى رود بعد به او مى گويند كه اين مالك اشتر ظاهرا بود كه اين مالك اشتر بود، فهميدى چه كردى ؟ فهميده و مى دود دنبالش كه مى بيند رفته مسجد،مى گويد كه مـن آمـدم مـسـجد دعا مى كنم براى تو. اين يك فرم حكومتى است كه دنيا نديده است يعنى تا حالا در دنيا نشده است پياده بشود. زمان حضرت امير و زمان پيغمبر اكرم و خلفا يك مقدارى ، آنـطـورى كـه مـى خواستند يك مقدارى شد والا آنطورى كه آنها مى خواستند نشده است تا حالا. بعد از

next page

fehrest page

back page