صحيفه نور جلد ۱۴

امام خميني رحمه الله عليه

- ۱۱ -


به بهانه دفاع از مملكت بيت المال مسلمين را غارت كردند
درد مـلت كـه الان فـريـادش بـلنـد اسـت هـمـه فـريـاد ايـن اسـت كه ما آزادى مى خواهيم ، ما اسـتـقـلال مـى خـواهـيـم ، ما نمى خواهيم كه اين مخازن ما را به باد فنا بدهد، بعد از بيست سـال ديـگر نه نفت داريم ، زراعتمان هم كه از بين بردند هيچ چيز نداريم . وقتى هيچ چيز نـدارد ايـن مـلت ، آنـوقـت چـطـور زنـدگـى كـنـد؟ ايـن نـسـل آيـنـده چـطـور زنـدگـى بـايـد بـكـنـد؟ مـا مـسـؤ وليـم نـسـبـت بـه نـسـل آيـنده . مابايد الان هر چه قدرت داريم اعمال كنيم كه دست اينها را كوتاه كنيم از اين مـخـازن خـودمـان و از ايـن مـخازن ملت تا اينكه نفت يك مقدارى بنيه و دوام داشته باشد. نفت زيـاد اسـت مـنـتـهـى زيـاد مى خورند، مى برند، نفت ها را دارند مى برند و مجان مى برند، كاش مجان مى بردند، مى برند و براى خودشان عوضش پايگاه درست مى كنند.
اسـلحـه بـه ما مى دهند! مگر اسلحه به ما مى دهند؟! اسلحه براى آمريكاست كه پايگاه در ايران درست بكند. كوه هاى طرف چيز را، كردستان را، كجا را، تمام اينهارا پايگاه براى آمـريـكـا دارنـد درسـت كنند. اسلحه ، مااين اسلحه ها به دردمان نمى خورد، اسلحه اى كه ما نـمى توانيم بدانيم چطور اسلحه را به كار مى برند، به درد ما نمى خورد. از آن طرف نـفـت مـى بـرند، از آنطرف اسلحه براى خودشان مى فرستند در اينجا، به نفع خودشان اسـلحـه را مـى فـرسـتـنـد بـه ايـران بـراى ايـنـكـه پايگاه دارند، با اين اسم كه عوض پـول نـفـت اسـت كه صداى مثلا شوروى و اينها هم زياد در نيايد، به اسم اينكه ما محتاجيم به اينكه مملكتمان چه باشد، بايد قدرتمان چه باشد.
چند سال پيش از اين ، خود اين شخص گفت ، خود اين شاه گفت كه ما اسلحه نمى خواهيم ، ما احـتـيـاجـى بـه اسلحه نداريم ، ما براى اداره امور خودمان اسلحه داريم به اندازه كافى . راسـت مـى گـويـد، بـراى كـشـتـن مـردم كـه ايـن چـيـزهـا را نـمـى خـواهـد، هـمـيـن مسلسل ها كه دارند، كه دارند مى كشند، كار ديگرى ايشان ندارد جز آدمكشى ، جز اينكه ملت خودش را بكشد. همين آدمى كه مى گفت ما اسلحه نمى خواهيم ، بعد از اينكه از طرف آمريكا امـر به او شد كه بايد اسلحه را ببرى و آنجا پايگاه بايد درست بكنى به اسم عوض نـفـت ، گـفـت (ما بايد اسلحه داشته باشيم و قدرت هاى ديگرى كه همجوار ما هستند اسلحه زياد دارند)، يك چيزهائى گفت : (عراق اسلحه اش عبارت از اسلحه ئى است كه در يك روز مـى تـوانـد چـه كـنـد). همه اش دروغ ، اسلحه ما مى خريم ؟! اسلحه براى ما نيست ، اسلحه براى خود آمريكاست . آنها مى خواستند پايگاه درست كنند، مى ديدند كه اگر همچو مستقيما بـيـايـنـد بگويند كه پايگاه مى خواهيم درست كنيم ، شوروى از آن طرف ايستاده و اسباب نـزاع مـى شـود، بـه اسـم ايـنـكـه مـا نـفـت مـى گـيـريـم و پـول نـفـت را بـا كـالا مـى دهـيم ، (كالايش هم عبارت از اسلحه ست ) با اين اسم براى خود آمريكا در ايران پايگاه دارند درست مى كنند. درد ملت ما اين است كه يك آدم خيانتكارى است ، خيانتكار، پسر خيانتكار، پدر خيانتكار، خودش هم خيانتكار.
سرنگونى شاه و انحلال مجلس سرنيزه به حكم آراء ملت
و حالا ديگر ملت به تنگ آمده ، نمى خواهند الان بچه هاى مدرسه تا پير مردها مى گويند مـا نـمـى خـواهيم اين را. رفراندم بالاتر از آنچه كه يك ملتى همه بگويند نمى خواهيم ؟ خـوب مـعـنـايـش ايـن است كه اين شاه ، شاه نيست ديگر. شاه با آراى ملت بايد شاه باشد، وقـتـى آراء مـلت بر خلاف شد ديگر شاه نيست . مجلس وقتى آراى ملت نباشد مجلس نيست . مجلس ما كه از اول هم مجلس نبود. خوب ما تاريخ اينها را داريم من خودم تاريخ اينها هستم . مـن يـادم هـسـت از آنـوقـتـى كـه رضـا شـاه آمـد و كـودتـا كـرد تـا حـالا هـمـه ايـن مسائل من يادم هست ، مجلس موسسانشان را من يادم هست كه با سرنيزه درست شد، كى مجلس ما داشـتـيم ؟ چه روزى ما مجلس داشتيم ؟ هيچ روزى از زمان رضاشاه تا حالا، ما هيچ روزى يك مـجـلسـى كـه مـردم بـا اخـتيار خودشان بروند صندوق راى بدهند، همچو مجلسى هيچوقت ما نداشتيم تا الان . اين اعضائى كه در مجلس هستند، همه شان خيانتكارند براى اينكه همه مى دانند
بـا امـر شـاه آمـدنـد در مـجـلس و مـلت اطـلاع نـدارنـد. اول اشكالى كه به تمام افراد مجلس هست ، اينست كه شما مى دانيد، شما را نمى شود گفت داخل در مجارى امور نبوديد و از ماوراى جو آمديد، شما توى اين مردم مطلعتر از خود اين ملت هـسـتـيـد و مـى دانـيد كه آمدن شما در مجلس به تصويب مردم ، انتخاب مردم نبوده است ، اين انتصاب شاه هست ، ماموريت شاه هست ، از سفارت ليست آوردند، و تعيين كردند شما را. شما ايـن را مـى دانـيـد و رفـتـيـد مجلس . اول اشكالى كه به آنهائى كه الان مى گويند ما ملى هـسـتـيم ، اول اشكال اين است كه شما چرا تو اين مجلس رفتيد؟ مى گويند مجبور بوديم ؟ آخـر كـسـى شـمـا را مـجـبـور نـكـرد كه حتما بيائيد برويد تو مجلس ، خودتان هم داوطلب بـوديـد و رفـتـيـد، بـا هـمه كارها هم موافقت كرديد حالا مى گوييد كه ، ديديد يك ورقى خـوب ، ايـن طـرفـى دارد مـى آيـد، مـى خـواهـيـد بـراى خـودتـان جـا درسـت كـنـيـد. اشكال اين است كه براى چه شما تو مجلسى كه انتصاب است و خلاف قانون اساسى است يك همچو مجلس مخالف قانون اساسى است ، قانون اساسى مردم را به آنها اختيار داده است ، كسى حق ندارد دخالت بكند.
شاه خيانتكار به حسب قانون اساسى ، معزول است
شاه مجرم است به حسب قانون اساسى ، معزول است به حسب قانون اساسى ، شاه خيانتكار اسـت و خـيـانتكار معزول است به حسب قانون اساسى . نمى تواند يك شاهى كه بر خلاف مـصـالح مـلت عـمـل مـى كـنـد، بـر خـلاف آن چـيـزى كـه بـراى آن قـانـون مـعـيـن كـرده اسـت عـمـل مـى كـنـد، شـاه بـاشـد. ايـن اصـلش شـاه نـيـسـت ، مـعـزول اسـت اين ، اين غاصب است ، اين آدم ، يك آدم ياغى است ، نه اين است كه شاه ، ياغى است و آن عزل نمى خواهد ديگر، اين معزول است خودش ، ياغى است اين آدم .
شاه نوكر سر سپرده و منصب ابر قدرت هاست
حـرف مـا ايـن اسـت كـه ايـن يـاغـى را ايـنـهـا بـالاى سـر ما گذاشتند، انگلستان از آنطرف تـائيـدش مـى كـند و آمريكا از آنطرف تائيدش مى كند و چين از آنطرف تائيدش مى كند و شـوروى از آن طـرف تـاءيـيدش مى كند، همه هم براى منافع خودشان است .نوكرى از اين احـمـقـتـر و بـهـتـر بـراى آنـهـا نيست كه همه چيز ملت خودش را به رايگان به آنها بدهد. گـازش را شـوروى بـبـرد و نـفـتش را آمريكا و انگلستان ببرد و هر كس يك گوشه اش را گـرفـتـه دارد مـى بـرد، مراتعش را ملكه انگلستان ، مراتع سر سبز خوب ما را به ملكه انـگـلسـتـان و چـنـد نـفـر ديـگـر واگـذار كـردنـد (بـه طـورى كـه بـه من نوشته بودند) جـنـگـل هـايـش را بـه يـك شـركـت ديـگـر و هـر چـيـزش الان ، هـر يـك طـعـمـه اى اسـت كـه مـثـل ايـن سـگ هـاى لاشـخـور كـه دور طـعـمـه انـد، هـر كس مى كشد طرف خودش . ايران الان اينطورى شده يك طعمه اى است براى اين نفتخوارها و لاشخورها، آنها دارند از هر طرف مى كشند آن را و قوه مجريه اش هم عبارت از محمدرضاخان پهلوى است . ما كه مى گوييم نمى خـواهـيـم ايـن را، درد مـا ايـن اسـت ، نـه ايـنكه يك ملتى آزادى به او دادند، نمى خواهد، به قول كارتر آزادى خيلى تند به اينها داده است ، شاه
آزادى تند داده به ملت ، آزادى تندش همين است كه الان در همدان چه كردند، در چند روز پيش از اين در كرمان چه كردند، در شهرهاى ،(نزديك هاى ) كرمان چه كردند، آدمكشى الان رواج دارد در ايران و اين آدم ديوانه شده ، عصبى است الان و خيلى خطرناك است بايد ملت اين را زود كلكش را بكند تا فارغ بشود از اين .
ارتش شاهنشاهى ، حربه اى براى مقاصد استعمار
و مـن تـعـجـب مـى كـنـم از ارتـش ، يـك تـعـجب و از اين جوان هاى خودمان كه در ايران گاهى اشـتـبـاهات دارند، اين هم يك تعجب .اما از ارتش براى اينكه يك ارتشى را ايشان ، اين شاه بـراى مـقـاصـد خـودش و براى مقاصد ارباب هاى خودش بدنام كرده است الان در بين مردم ارتش بدنام است براى اينكه هر كارى كه اين مى خواهد بكند، به وسيله اين است ، يا به وسـيـله ارتـش مـى كـنـد اگـر يـكـقـدرى دامـنـه دار بـشـود مـثـل 15 خـرداد و امـثـالش ، يـا بـه وسيله يك دسته پايين تر، كماندوها و اينها. اينها همه خـودشـان را بـدنام مى كنند براى خاطر مصالح اين آدم و ارباب هاى او. اين تعجب دارد كه يـك كـسـى كـه اهـل هـمـيـن ملت است ، با ملت خودش براى خاطر يك آدم كه خائن است بر اين وخودشان هم مى دانند كه اين آدم خائن است ، يك ارتش خودش را ننگين كند، بدنام كند براى خـاطـر مـقـاصـد يـك آدم خـائن كـه مـى خواهد چند روز ديگر زندگى خيانتكار خودش را ادامه بدهد، اين تعجب دارد براى من .
عدم آشنايى با احكام اسلام ، عمل فريب خوردگى جوانان از تبليغات ساواك
يـك تـعـجـب هـم از ايـن جـوان هـاى خـودمـان ، بـعـضـى شـان البـتـه كـه ايـنـهـا گـول خـوردنـد از ايـن دسـتـگـاه ، بـا صـورت هـاى مـخـتـلف ايـنـهـا را گول زدند منجمله اينها را وادار كردند، آن بزرگترهاشان وادار كردند اين كوچكترها را كه در دانشگاه يك شعارهائى بدهند كه اين شعارها را شعارهاى غيراسلامى و غير ملى مى دانند كه مردم بترسند اگر اعليحضرت برود، كمونيست خواهد شد. اينها آلت دست واقع شدند. يك دسته از جوان هاى ماالان آلت دست واقع شدند، آلت بعضى بزرگترهايشان . آنهايى كـه ايـنـهـا را بـه كـار وا مى دارند، آنها از همان دستگاه سازمان امنيت و دستگاه اينها هستند. اينها كمونيست نيستند، اينها كمونيست ساز هستند يعنى آنها اين جوان هاى ما را وادار مى كنند بـه يـك مـطـالبـى بـه نـفـع شـاه و بـه نـفـع آمـريـكـا و ايـنـهـا خـيـال مـى كـنـنـد نـه ، ايـن قضيه ، قضيه كمونيست است و قضيه توده اى است و اينها. اين تـعـجـب دارم كـه در يـك وقـتى كه مسائل ديگر پيش بازارى و !!! عرض مى كنم كه رعيت و بچه هاى كوچك روشن شده ، اينها چرا گول مى خورند؟ اين يك غلطى است كه اينها مرتكب مـى شـونـد و بـه نـفـع دستگاه هست و مسلمان ها نمى گذارند كه آن هم نفعش را درست ببرد فـقـط رسـوائيـش بـراى جـوان هاى ما مى ماند. اين هم البته مورد تعجب من است و من از شما آقايانى كه محصل هستيد در خارج و طبقات روشن هستيد در خارج ، اين توقع را دارم كه اين جـوان هـاى مـا كـه گـول خـوردنـد و از بـالادسـتـى هـا گـول خـوردنـد، اشـتـبـاه كـردنـد نـخـوانـدند، اسلام را نديدند، احكام اسلام را نخواندند، نـديـدنـد، زبـان قرآن را آشنا به آن نيستند، نمى دانند كه قرآن يك دستگاه آدمساز است و محرك
بـه طـرف تـرقـى و بـه طـرف تعالى و به طرف كوبيدن ظالم و دستگاه ظلم اينها اين مـسـائل را نـمى دانند و اقتصاد اسلام را اطلاع از آن ندارند. حالا وقتى كه آمدند اينجا همان طـور چـشـم و گـوش بـسته تقريبا آمدند، از اسلام بى اطلاع آمدند، يك چيزى به آنها يك كـسـى كـه خـود او هـم هـيـچ اعـتـقـاد بـه ايـن مـسـائل ، خـود آن دسـتـه اولى دسـتـه هـاى اول خـودشـان هـم اعـتـقـاد بـه ايـن مـسـايـل نـدارنـد و بـراى خـاطـر ايـنـكـه ايـن بـچه ها را گـول بـزنـنـد و بـه نـفـع آن بـزرگـتـرهـا كـه ايـنـهـا را وادار بـه ايـن كـار كـردنـد، عـمـل بـكنند، بچه هاى ما هم گول مى خورند اينجا شما يك اشخاصى كه روشنفكر هستيد و مـسـلم هـسـتيد و جهات عرض مى كنم ملى تان محفوظ هست اين بچه هاى ما را نگه داريد آنجا، نگذاريد كه به دام اينها بيفتند. اينها دام سازمان امنيت است ، نه دام چيز است كمونيست است ، دام سـازمـان امـنـيـت اسـت منتهى آنها دارند يك چيزهائى كه اين جوان هاى ما را ببرند، از بين بـبـرنـد. آنـهـا مـاءمـوريتى دارند كه آنها را از بين ببرند و به نفع آنها شعار بدهند. در ايـنـجـا اگـر پـيـدا بـشـود از آنـهـا، دسـتـگـيـرى كـنـيـد، نـگـذاريـد كـه ايـن مـسـائل را ايـنـطـور بـه نفع شاه و به نفع دستگاه دولتى و به نفع آمريكا و شوروى و ساير قدرت ها، نگذاريد كه اينها از دست بروند.
دين ما در قبال خون شهدا و نهضت ، انعكاس مصائب مسلمين و اهداف انقلاب
و يك تكليف ديگرى كه همه ما كه در خارج هستيم داريم ، اين است كه اين ملت به ما حق پيدا كـرده . ايـن مـلت ايران به همه ما كه در خارج هستيم حق دارد. حقش اين است كه الان براى ما دارد خـون مـى دهـد، الان دارد جـوان مـى دهـد، الان هـر جـاى ايران كه برويد يك آشوب و يك صدائى هست ، يك نهضتى هست و آنها دارند داد و فرياد مى زنند كه ما آزادى مى خواهيم و ما ايـن خـاندان را نمى خواهيم براى اينكه اينها آزادى را از ما سلب كردند و اينها منافع ما را هـمه را غارت كردند به نفع خودشان و به نفع خارجى . ما كه در اينجا هستيم اينها الان ما مديون آنها هستيم ، مسؤ وليم ما، هم پيش خداى تبارك و تعالى و هم پيش ملت . ما بايد كمك كـنـيم به اينها، آن كمكى كه الان من و شما مى توانيم بكنيم ، آن است كه شماهايى كه در دانـشـگاههاى اينجا در دانشسراهاى اينجا رفقائى اينجا داريد، هر جا مى رسيد ده نفر را مى بينيد، بنشينيد صحبت بكنيد با آنها. بايستى بگوييد مطالب ايران را كه مردم ايران الان هـمـه نـفـوس مـتـوجـه انـد بـه ايـران كه چيست چه خبراست ايران . شما خبرها را به ايشان بـگـويـيـد كـه ايـران وضعش اينطور است و اين آدم با مردم اينطور دارد مى كند و درد مردم عـبـارت از اين است ، درمانش هم اين است كه اين برود، درمان بالاترش هم اين است كه دست آقاى كارتر و آقاى عرض مى كنم كه رهبرهاى چين و رهبرهاى كرملين و انگلستان و اينها از سـر ايـن مـلت بـرداشـتـه بـشـود و مـردم كـار خـودشـان را بـكـنـنـد و مشغول كار خودشان بشوند و اداره امورشان را خودشان بكنند. چه كار دارد مرده از آن طرف دنـيـا آمـده دستش را دراز كرده اينجا نفت هاى ما را دارد بيخود مى خورد، مجانى مى برد و از مـجـانـى بـدتـر مـى بـرد. ايـنها را به اين اشخاصى كه با آنها ملاقات مى كنيد، چه در آمـريـكـا چـه در ايـنـجـا، بـا ايـن دانـشـجـوهـائى كـه مـلاقـات مـى كـنـيـد، مـسـائل خود را بگوييد !!! وقتى بناشد كه شما پنجهزار نفر آدم هستيد هر كدام به ده نفر بگوييد، يك عده زيادى مى شود و اين موجى پيدا مى شود
در اروپـا!!! هـم يـا در آمريكا و اين مفيد است براى ملت ايران و اين يك خدمتى است به ملت ايران و اين اداى دينى است از شما براى ملت ايران . اين يك مطلبى است كه همه شما را من دعـوت بـه آن ميكنم كه شما همه تان دعوت كنيد مردم را و بخواهيد از اين قشرها به اينكه بـا مـلت ايـران هـمـراهـى بـكنند، ملت آمريكا با ملت ايران همراهى بكند و بفهمد كه دولت آمريكا نيز در ايران چه صورتى دارد و چه صورت بدى دارد، كم كم مردم ، ملت آمريكا را اينطور به نظرشان مى آيد لكن ملتش اينطور نيست . همين طور هر جائى را كه هستيد، شما هـر جـا كـه هـسـتـيـد مـسـائل خودتان را بگوييد و هشدار بدهيد به ملت هائى كه شما در آن زنـدگـى مـى كـنـيد كه اين كارهائى كه دولت هاى شما دارند مى كنند و با ايران اينطور رفتار مى كنند، با ملت ايران اينطور رفتار مى كنند، براى ملت شما، براى همه چيز شما مضر است و شما كمك كنيد به ايرانى ها در اين نهضتى كه دارند.
انـشـاءالله خـداوند همه شما را موفق كند، همه تان سالم باشيد و همه تان فداكار براى اسـلام و بـراى مـلت خـودتـان و خـودتان را بسازيد و انشاءالله ، مملكت خودتان به دست خودتان بيايد و ديگران بيرون بروند و خودتان انشاءالله اداره كنيد مملكتتان را.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
مصاحبه امام خمينى با مخبر خبرگزارى فرانس پرس
تاريخ : 3/8/57
سـؤ ال : دربـاره تـحـول در ايـران امروز چه فكر مى كنيد؟ فكر نمى كنيد كه به يك بن بـسـت رسـيـده اسـت و با خمش ظاهرى سياست شاه تجديد نظرى در استراتژى شما مؤ ثر خواهد بود؟
جـواب : وضـعـيـت رژيـم اسـت كـه بـه بـن بـسـت كـشـيـده شـده اسـت . رژيـم خـواهـد راه حل خود را به ملت تحميل كند. مردم در بن بست نيستند، مردم مى خواهند اين رژيم نباشد. هر راه حـلى كـه مـنـجـر بـه بـقاء اين رژيم گردد مواجه با بن بست مى شود زيرا مردم آن را نخواهند پذيرفت .
سـؤ ال : شـمـا گـفـتـه نـمـى تـرسيد كه رشته قيام عمومى به دست كمونيست ها و چپ هاى افـراطـى بـيـفـتـد، بـا وجـود اين ، يكشنبه (22 اكتبر) 1500 دانشجوى دانشگاه تهران با شـعـارهـاى كـمـونيستى تظاهرات كردند، امكان اين فرض را مى دهيد كه كمونيسم اسطوره نيست بلكه وجود دارد و سازمان مى يابد؟
جـواب اگـر فـرض كـنيم تمام اين 1500 نفر و حتى چند برابر اين عده ماركسيست واقعى بـوده بـاشـنـد، در بـرابـر 35 ميليون نفر كه به نام اسلام قيام كرده اند، نيروئى به حساب نمى آيند. اما مساءله مهم اين است كه با توجه به گذشته ، عده ماركسيست ها بسيار كـمتر شده است ، علت آن است كه اسلام در ابعاد سياسى و اقتصادى و اجتماعى و فرهنگى نـيـازهـاى مـردم را بـراى ترقى واقعى بر مى آورد. وقتى ما با وجود اين رژيم كه عليه اسـلام اسـت و كـارش نـاراضـى تـراشـى اسـت ، بـه ايـن كـار بسيار با اهميت از راه اقناع جـوانـان توانا شده ايم ، همين امر نشان مى دهد كه در صورت استقرار يك حكومت اسلامى و بـسـط آزادى هـا و افـزايـش ‍ امـكـانات واقعى براى مردم ، مى توان از راه بحث و اقناع با عملى كردن اسلام آنها راكه خواهان حقيقت و عدالتند به دامن اسلام باز گرداند.
سـؤ ال شـمـا آقاى مهندس بازرگان را به حضور پذيرفتيد و آقاى كريم سنجابى نيز پـاريـس مـى آيـد و گفته مى شود آيت الله شيرازى هم خواهد آمد، معروف است كه همه اينها هوادار سياست آشتى
هستند، آيا شما به اين سياست ملحق مى شويد؟ آيا فكر مى كنيد در ميان مخالفان سياسى ، جبهه ملى و ديگران مردانى با وزن و اعتبار كافى براى جانشينى اين دولت وجود دارد؟
جـواب : مـن بـا روش آشـتـى و بـيـنـا بـيـنـى مـخـالفـم و از اول هم با اين روش مخالف بودم ، علت هم آن است كه اين كار نه رژيم شاه را از بن بست خـارج مـى كـنـد (چـرا كـه عـلت در بـن بـسـت قـرار گرفتنش برنامه هائى است كه ماءمور اجـرايـشـان بـوده است ) و نه از فشار و اختناق و كشت و كشتار مى كاهد. اگر همه به طور روشـن و قـاطع اين موضع را اتخاذ كنند كه رژيم شاه بايد برود، ديگر رژيم ناگزير مـى شـود سـيـاسـت خـسته كردن را از راه كشتارهاى مستعمر و روش هاى تازه فشار و اختناق كنار بگذارد و پيروزى ملت نزدكتر مى شود. كسانى كه لياقت سرنگون كردن اين رژيم را داشـتـه بـاشـنـد، البته با اين كار خود ثابت مى كنند كه توانائى اداره كشور را نيز دارند.
سـؤ ال شـمـا اظهار كرديد كه مقامات روحانى شيعه قصد ندارند خود حكومت كنند. آيا فكر مـى كـنيد كه مخالفان سياسى قادر به اين كار هستند، بدون آنكه خطر وخيمتر شدن جدى وضع در بين باشد؟
جـواب : در صـورتـى كـه شـرط فـوق را بـه دسـت بـيـاورنـد با حمايت مردم و روحانيت ، مخالفانى كه وضعشان در سؤ ال بالا گذشت به اين كار قادر مى شوند.
سـؤ ال : در غـرب فـكـر مـى كـنـند كه رفتن شاه يك خلاء خطرناك بوجود مى آورد. آيا مى تـوانـيـد سازش موقتى را با اين سلسله (شاه يا فرزندش ) به شرط آنكه واقعا سلطنت كـنـد و نـه حـكـومت ، مورد توجه قرار دهيد؟ جواب اين خلاء كه شما از آن صحبت مى كنيد هم اكنون وجود دارد، مشخصه رژيم هائى نظير رژيم شاه اين است كه كشور را ميان بن بست و خـلاء نـگـاه مـى دارنـد و كـشور را به خرابى و تباهى مى برند. براى خارج شدن از بن بست و خلاء بايد اين رژيم جاى خود را به رژيمى بسپرد كه مبعوث ملت مسلمان باشد.
سـؤ ال : مـسـلم اسـت كـه رژيـم در پى آشتى است و جدا در آرزوى بازگشت شما به ايران است ، آيا شما به طور قطعى اين امر را تا وقتى شاه در ايران است منتفى مى دانيد؟
جواب : تا وقتى شاه در ايران است ، من به ايران باز نمى گردم
سـؤ ال : شـمـا قدرت هاى بزرگ را محكوم مى كنيد. اين امر، اين احساس را برانگيخته است كـه شـمـا سـرسخت و آشتى ناپذيريد. آيا نمى توانيد در اين محكوميت ، محض اطمينان به افـكـار عـمـومـى غـرب كـه بـا قـيـام مـردم كـشـور شـمـا هـمـدردى مـى كـنـنـد، تـخـفـيـف قائل بشويد؟
جواب : من دولت هاى بزرگ را در تجاوزشان به حقوق مردم كشور محكوم مى كنم ، نه مردم ايـن كـشـورهـا را. از مـردم غـرب كـه با قيام مردم ايران حمايت مى كنند، اظهار سپاسگزارى كرده و مى كنم .
سـؤ ال : از قـرار، تـرجـيـح شـمـا يـك جـمـهـورى اسـلامـى اسـت ، از قـول شـمـا گـفته اند كه كار رژيم سلطنتى به استبداد مى كشد. با وجود اين هستند رژيم هـاى جـمـهـورى اسـلامـى كـه از بعضى رژيم هاى سلطنتى استبداى ترند، در اين باره چه نظرى داريد؟
جـواب : دولت هـاى اسـتـبـداى كـه وجـود دارنـد را نـمى توان حكومت اسلامى خواند تا شما بـتـوانـيـد سـلطـنـتى آن را با جمهورى آن مقايسه كنيد. رژيم اسلامى با استبداد جمع نمى شود. آن رژيم هاى جمهورى هم كه استبدادى هستند در اسم جمهورى هستند، در محتوا سلطنتى هستند.
سـؤ ال : آيـا شـمـا بـه طـور دائم از هـمكارى مشاوران لايق كه شما را در اتخاذ يك سياست واقع بينانه در زمينه مسائل اقتصادى و سياسى كمك كنند برخور داريد؟
جواب : در كشور ايران افراد لايق بسيار وجود دارند. رژيم حاضر مانع از آن است كه اين اسـتـعدادها در سازندگى كشور به كار دعوت شوند. اين استعدادها موافق وظيفه اسلامى ، اطلاعات و نظرهاى خود را به اطلاع من مى رسانند.
سـؤ ال آيـا شـمـا مـى پـذيـريـد شـرائط جـديـد و مـشـخـصـى را بـراى تشكيل يك دولت گذرا و انتقالى پيشنهاد كنيد؟
جـواب : ايـن حـكـومـت انـتـقـالى بـا سـقـوط شـاه بـايـد تشكيل گردد و البته شرايط آن اعلام خواهد شد.
بيانات امام خمنى در مودر عفو زندانياان سياسى رژيم شاه
تاريخ 3/8/57
بسم الله الرحمن الرحيم
اميد باطل شاه براى نجات از قيام عمومى مردم با عفو زندانيان سياسى
امروز اطلاع دادند كه زندانى هاى سياسى را يك مقدارى آزاد كردند و مقدارى را هم حالا آزاد خـواهـنـد كـرد. بـبـيـنـيـم كـه ايـن آزاد كـردن جـبـران كـنـد ايـن مسائل را؟ امت هاى اسلام را ده سال ، پنج سال يا كمتر يا بيشتر از همه جهات ساقط كنند، هـمـه آزادى هـا را از او بـگـيـرنـد، در حـبـس هـمـه شكنجه ها و زجرها را به او بدهند بعدش بـگـويـنـد كـه آزاديـد!! خـوب ايـن پـنـج سـال تـضـيـيع عمر يك مسلمان ، يك انسان ، پنج سـال ، ده سـال زجـر دادن بـه يـك انـسـان ، بـه يـك مسلم ، اينها هيچ ؟! حالا آزاد، تمام شد قـضـيـه ؟! هـمين كه آزاد كردند يك عده اى از علما را و ساير طبقات را ما قانع هستيم ؟! حالا ديـگـر آرام بايد بشود ملت ؟! آشتى كردند آنها با ملت ؟ با اينكه جو يك محيطى است كه بـرايشان ديگر امكان نمانده است كه ادامه بدهند، دست و پا مى زنند براى اينكه خودشان را از ايـن مـحـيـط جـوى كـه تـمـام نـفـوس بـر ضـد آنها توجه پيدا كردند، با اين دست و پـاخـواهـنـد نـجـات بـدهـنـد خـودشـان را، لكـن آيـا مـى شـود؟! قـابـل نـجـات هـسـتـنـد ايـنـهـا؟! ايـن شـاه كـه حـدود سـى سال بر ما حكومت كرده ، به مسلمان ها حكومت كرده ، اين حكومت چنگيزى اينهمه از مسلمان ها را كـشته ، اينهمه از مسلمان ها را از وطن آواره كرده ، اينهمه از انسان ها را از حقوق بشرى جدا كرده است ، محروم كرده است ، حالا مى گويد كه خوب آزادشان كرديم ديگر چى مى خواهيد از جـان مـا. ده سـال عـمـرخـواهـنـد از جـانـتـان ، شـمـا ده سـال عـمـر يـك انـسـان را در حـبـس ، در يك اتاق دو ذرعى هدر داديد. زندگى يك انسان كه بـايـد بـه ايـن مـردم خـدمـت كـنـد، بـايـد بـا قـلم و قدم در محيط آزاد به مردم خدمت كند تو گـرفتى از او ده سال عمر يك ملت را ضايع كرديد، حالا آزاد كرديد ديگر ما چه خواهيم ؟ مـا جـبـران ايـن ده سـال را مـى خـواهـيـم ، مـردم جـبران اينكه بچه هايشان را، اولادشان را ده سال در زندان زجر دادى جبران اين را مى خواهند و اين جبران در اين دنيا امكان ندارد. از ادله واضـحه بر اينكه بايد خداى تبارك و تعالى ، يك جاى ديگر باشد كه سزاى اين ظالم هـا را بـدهد، اين است كه شما فرض كنيد كه جمع شديد و محمدرضا خان را تكه تكه اش كـرديـد، يـك آدم را كـشـتـيـد، يـك آدم هـم يـك آدم پـسـت ، خـوب يـك آدم در مـقـابـل يـك آدم ، مـا فـرض مـى كـنـيـم كـه خـيـر ايـشـان هـم يـك آدم شـريـف امـا هـمـه در مقابل يك آدم شريف ؟! اينهمه آدم شريف را ايشان از هستى ساقط كرده ، اينهمه جوان هاى ما را كـشـتـه است و از هستى ساقط كرده . حالا يك نفر آدم را كه يك كسى كشت جزايش اين است كه خود او را عوض ‍
او بـكـشـنـد، ... اگـر فـوج فـوج مـردم را به كشتن داد و كشت ، مى شود مااينجا جبرانش را بكنيم ؟! البته بايد اينجا جزا به او بدهيم به اشد جزا، اما مى شود كه جبران بشود اين ؟! جـبـران يـك عـائله ، يـك عائله را كه او از هستى ساقط كرده ، از هستى اگر او را ساقط بـكـنـيـم جبران يك عائله است ، عائله هاى ديگر چى ؟ حالا ما دلمان را خوش كنيم كه آقا عفو فـرمـودنـد؟! ايـنـهـا مـردانـى بودند كه عفو شاه اعتنائى ندارند، قضيه عفو نيست ، قضيه الزام است و الان ملزمى كه اينها را بيرون كنيد. بسيارى از حبسى ها بودند كه آن حبس غير قـانونى شان تمام شده بود وقتش . از اول حبس غير قانونى بوده ، اين حبس غير قانونى هـم وقـتـش تـمـام شـده بـوده و ايـنـهـا را نـگـه داشـتـنـد هـمـيـن طـور بـيـخـود ايـن عمال ساواكى كه اينقدر جريمه مرتكب شده اند، حالا آمدند در حبس را باز كردند آنها را از حـبـس بـيـرون كـردنـد، تـمـام شـد مـطـلب ؟! اول مـطـلب هـسـت حـالا. ايـن و تـمـام عـمـال ايـن بـايـد محاكمه بشوند و بعد هم كه همه شان فرض كنيد كه اعدام بشوند باز جـبـران نـشـده اسـت بـراى ايـنـكـه صـد نـفـر در مـقـابـل صـدهـا نـفـر، در مـقابل هزارها نفر. در يك كشتارشان در تهران چهار، پنج هزار نفر مى گويند كشته شده . همين كشتار آخرى همدان را مى گويند تا صد نفر بود، من نمى دانم ديروز، پريروز. الان هم همدان باز متشنج است .همين ديروز و امروز هم در قم تشنج ها بود و صداى تير مى آمد... زنـجـان هم همين مسائل بوده است ، كرمان هم خونريزى همه جا بوده است . هر جا دست رويش بـگـذارى جـنـايـت بـوده اسـت ، حـالا عـفو فرمودند!! غلط كردند عفو فرمودند، اگر فشار عمومى ملت نبود و اين توجه همه طرفه ملت نبود كه اينها عفو نمى كردند. اين عفو نيست ، ايـن ، ايـن الزام اسـت . جـبـران نـمـى شـود جـنـايـات ايـنـهـا بـه ايـن مسائل . ماها نمى توانيم جبران كنيم براى اينكه چطور، چطور ما كشتن چهار، پنج هزار نفر را جـبـران كـنـيـم و يـك نـفـر از بـيـن بـرود آنـهـم يـك نـفـر آدم ايـنـطـور كـه مـى بيند. اين دليل بر اين است كه بايد يك عالمى باشد كه در آن عالم دائما در عذاب باشد تا جبران بشود، دائما در آن عذاب هائى كه مهيا شده است براى آن ستمكارها.
ايـسـتـادگى در برابر سلاطين جائر، سيره و روش انبياء و اولياء الله براى صيانت اسلام
مـا نـمـى دانـيـم واقـعا چه بكنيم با اين وضع فعلى ايران . البته وضع اميد بخش است ، ايـنطور نيست كه حالا ما نگران باشيم كه وضع چرا اينطور است اما خوب مى دانيد چه مى كـنـنـد، چـه ديـوانگى راه انداختند لكن همه اين مسائل ارزش دارد كه يك ملتى را نجات دهد. نـبـايـد مـا نـگـران باشيم از اينكه فدائى مى دهيم ، اين سيره انبياء بوده اين كارها را مى كرده اند انبيا، اوليا در مقابل ظلمه ، در مقابل اشخاص كه ظلم به مردم مى كردند، قيام مى كـردنـد و كشته مى شدند و كشتار مى كردند و جوان هايشان را مى دادند و اصحاب شان را مى دادند مساءله اى نيست كه ما حالا يك نگرانى داشته باشيم كه مبادا خون راه بيفتد. بايد خـون راه بـيـفـتـد، بـايـد يـك ملتى كه مى خواهد خودش را نجات بدهد از زير بار اينهمه جنايات و اينهمه خسارات كه بر او وارد شده است ،
هـمـيـن طـور مـجانى نمى شود كه انسان به دست بياورد. يكى از اين مادرها ظاهرا در بهشت زهـرا ايـسـتـاده و صـحبت كرده كه درخت آزادى محتاج به آبيارى است و خون پسر من يكى از چيزهايى است كه آبيارى مى كند. ما يك چنين شير زنان داريم . احتياج دارد اسلام به اينكه فـدا بـدهـيـم بـراى ايـن اسـلام از صـدر اسـلام تـا حالا چه نفوس طيبه اى فدائى شدند. حضرت امير كه جنگ كرد و در صفين هيجده ماه با معاويه جنگ كرد و چقدرها (بيشتراز ده هزار نفر) كشته دادند و كشتند (خيلى بيشتر) معاويه يك مردى بود كه مى گفت كه من مسلمانم و من خليفه پيغمبر بايد باشم و نماز جماعت مى خواند و امام جمعه بود و همه كارها را او انجام مـى داد هـمـه ايـن ظـواهـر را انـجـام مـى داد، مـعـاويـه ظـواهـر را خـوب حـفـظ مـى كـرد مثل يزيد نبود كه ظواهرش هم ناجور بود، ظواهر را حفظ مى كرد و اظهار اسلام هم مى كرد، خـوب چـه شـد كـه حـضـرت امـير به جنگ او پا شد؟ براى اينكه يك ظالم بود كه مردم را اسـتـثـمـار كـرده بـود، رفـتـه بـود زمـام را گـرفـتـه بـود مـقـابـل حـكـومـت اسـلام و مـردم راداشـت بـه ظـلم بـه تـعـدى وادار مـى كـرد، چـپـاول مـى كـرد مـال مـردم را، بـيـت المـال را. حضرت امير تكليف داشت به اينكه با او جنگ بـكند، چه شكست بخورد چه شكست بدهد. حضرت امير ديگر مبالات اين را نداشت كه حالا من كـه مـى روم ، لعـل شـكـسـت بـخـورم . وقـتـى ديـد كـه مـى تـوانـد حـالا مـقـابـل او بـايـسـتـد، لشـكـر كـشيد و جنگ شد و بالاخره حضرت امير در اينجا شكست خورد. سـيـدالشـهـدا (سـلام الله عليه ) وقتى مى بيند كه يك حاكم ظالمى ، جائرى در بين مردم دارد حـكـومت مى كند، تصريح مى كند حضرت كه اگر كسى ببيند كه حاكم جائرى در بين مردم حكومت مى كند، ظلم دارد به مردم مى كند بايد مقابلش بايستد و جلوگيرى كند هر قدر كـه مـى تـوانـد. بـا چـنـد نـفـر، بـا چـنـديـن نـفـر كـه در مـقـابـل آن لشـكـر هـيـچ نبود لكن تكليف بود آنجا كه بايد قيام بكند و خونش را بدهد تا ايـنـكـه ايـن مـلت را اصلاح كند، تا اينكه اين علم يزيد را بخواباند و همين طور هم كرد و تـمـام شـد. خـونـش را داد و خون پسرهايش را داد و اولادش را داد و همه چيزهاى خودش را داد براى اسلام . مگر ما!!! خون ما رنگين تر از خون سيدالشهداست ؟ ما چرا بترسيم از اينكه خـون بـدهـيـم يـا ايـنـكـه جـان مى دهيم ؟ آنها هم در ماجراى دفع سلطان جائرى كه مى گفت مـسلمانم ، مسلمانى يزيد هم مثل مسلمانى شاه بود اگر بهتر نبود بدتر نبود لكن چون با مـلت ايـنـطوركرد و مردى بود متعدى و ظالم و ملت را مى خواست زير بار اطاعت خودش بى جهت ببرد، سيدالشهدا لازم مى ديد كه سلطان جائر را سراغش برود ولو اينكه جان بدهد. خـوب مـا!!! هـمـيـن است سيره انبيا همين بوده است كه اگر چنانچه يك سلطان جائر بر مردم حـكـومـت مـى خـواهـد بـكـنـد بـايستيد در مقابلش و يا به هر جا مى خواهد منتهى بشود بايد بـرويـم سـراغـش و نهى از منكرش و امر به معروفش كنيم و بكشيم او را پائين از آن تخت باطل . پس ما مبالاتى نداريم در اينكه كشته مى دهيم ، كشته بدهيم ، البته بايد هم بدهيم .
بكشيم و كشته شويم در راه حق ، پيروزيم
مـا مـى خـواهـيم يك ملت را آزاد كنيم ، ما مى خواهيم يك امت را آزاد كنيم ، ما مى خواهيم يك امت را مستقل كنيم ، ما مى خواهيم از زير بار آمريكا و انگلستان و روسيه بيرون برويم ،
البـتـه فـداكـارى مـى خـواهـد، جـوان دادن مـى خـواهـد، حـبـس مـى خـواهـد، ده سال حبس مى خواهد. لازم است اين امور، همه چيز لازم دارد و ما اصلا در اين معنا ناراحت نيستيم كـه داريـم حـبـس مـى رويـم ، جـوان هـاى مـا دارنـد از بـيـن مـى رونـد، بـراى ايـنـكـه در مـقـابـل حـق اسـت ، بـراى خـداسـت . وقـتـى يـك امـرى بـراى خـدا شـد و مقابل ظلم شد، ما چه غمى داريم ، ديگر اين غمى ندارد كه ما براى خدا داريم كار مى كنيم و جـوان هـاى مـا بـراى خـدا دارنـد فـداكـارى مى كنند. هيچ ابدا از اين هراسى به دلتان راه نـدهـيد. وسوسه هاى شياطين كه خوب (ما چه كنيم ، چه مى شود كه ) يا از اين حرف هائى كـه شـيـاطـيـن القـاء مـى كـنـند و بعضى شياطين مى گويند به ماها و به شما، هيچ ابدا، خـودتان محكم بايستيد و هيچ هراسى به دلتان راه ندهيد كه شما پيروزيد ان شاءالله . چه كشته بشويم و چه بكشيم حق با ماست . ما اگر كشته هم بشويم در راه حق كشته شديم و پيروزى است و اگر بكشيم هم در راه حق است و پيروزى است .
با سرنيزه نمى شود حق را ساقط كرد
هـيـچ بـاكـى از ايـن مـسـائل نـداريم هر چه مى خواهند حمله كنند لكن خواهند به خاك غلطيد و خـواهـنـد آنـهـا از بـيـن رفت . هر چه هم مى خواهند اين ممالك بزرگ اعلام پشتيبانى كنند از ايـشـان ، هـر كـس مى خواهد اين كار را بكند لكن يك ملت ايستاده و (نه ) دارد مى گويد. در مقابل (نه ) يك ملت هيچ توپ و تانكى اثر ندارد و لهذا ديديم كه حكومت نظامى ، الان قم حـكـومـت نظامى است ، ديروز با تظاهرات زياد بوده است و امروز هم گفتند بوده اعتنا نمى كـنـنـد مـردم ديـگـر بـه ايـن ، نـمـى شـود ديگر، با سرنيزه نمى شود حق را ساقط كرد، قابل نيست . انشاءالله خداوند همه ما را حفظ كند و توفيق بدهد كه خدمت بكنيم همه مان به ايـن مـلت و بـه اسـلام و بـه تـكـليـف مـان كـه بـه عـهـده مـاسـت عمل بكنيم انشاءالله .
تاريخ 4/8/57
پـيـام امـام خـمـيـنـى بـه ملت ايران به مناسبت چهارم آبان روز عزا و مبداء بدبختى هاى ملتايران
بسم الله الرحمن الرحيم
اوضـاع جـارى در ايـران مـوجـب نگرانى شديد اينجانب است ، خوف آن دارم كه شدت فشار عصبى در شاه و بستگانش حمله هاى جنون آميز آنان را تشديد كرده است و ملت ايران را بيش از پـيش به خاك و خون كشد. كشتار دسته جمعى كرمان و آتش زدن مسجد و مقدسات مسلمين و ضـرب و شـتم مرد و زن بى دفاع در آن و كشتار بيرحمانه همدان و بعضى از شهرستان هاى ديگر در شرق و غرب ، شمال و جنوب ايران كه نام بردن يكايك شهرها از عهده خارج اسـت ، نـمـونه اى از اين جنون است ، اين نحو جنايات از كسانى كه از ادامه حكومت ظالمانه خـود مـايوس هستند و نفس هاى آخر خود را مى كشند، امرى است كه قبلا پيش بينى آنرا كرده بودم .
بـايـد مـلت شـريـف مـظلوم و جناح هاى علاقمند به اسلام و كشور، قدرت تفكر را از دشمن سلب كرده و به حكومت غاصبانه آن هر چه زودتر خاتمه دهند، چرا كه اين نقشه شيطانى سـيـاسـت هـاى خـارجـى اسـت كه با كشتارهاى پياپى و آتش زدن مغازه هاى مومنين مبارز، مى خـواهـنـد مـلت غـيـور ايـران را خـسته كنند تا دست از نهضت اسلامى خود بردارند و ميدان را براى چپاول ها و خيانت ها باز گذارند، غافل از آنكه ملت شجاع و بيدار و به پا خاسته ، تا سرنگونى اين رژيم فاسد و قطع اجانب غارتگر از خزائن ملت ، آرام شدنى نيست .
بـر حـسـب اطـلاع ، اخـيـرا شـاه دسـت بـه جـنايت ديگرى زده است و آن خارج نمودن جواهرات سـلطـنـتـى اسـت كـه از مـال ايـن مـلت فـقـيـر تـهـيـه كـرده انـد و نـيـز خـود و وابـسـتگانش مـشـغـول فـروش مـسـتـغـلات و مـوسـسـاتـى هـسـتـنـد كـه از پول ملت تهيه شده است .
بـايـد بـه مـبـارزات مـثبت و منفى ادامه داد و اين ياغى را هر چه زودتر از مملكت خارج نمود. پيش كشيدن شعار عمل به قانون اساسى كه اخيرا ايادى در مجلسين عنوان كرده اند، خيانت بـه اسـلام و كـشـور اسـت . نغمه بقاى رژيم و رفتن شاه ، كشتن افعى و پروراندن بچه اوست .
مـلت عـزيز ما با قيام دلاورانه خود و نثار خون فرزندان عزيز خود، نام ارجمند خود را در تـاريـخ و در صـف اول مـجـاهـدان اسـلام ثـبت نمود. امروز عقب نشينى ننگ آور و انتحار است . مـخـالفين شاه از هر گروه و دسته اى كه باشند بايد بدانند كه اگر به اين مار زخمى مهلت دهند، چنان ضربه اى مى خورند كه تا آخر در زير سلطه اجانب و نوكران آنان دست و پا زنند. ما مسؤ ول خداوند تعالى و نسل هاى آينده
هـسـتـيـم . عـزيـزان مـن ! از فـدائى دادن و نـثـار جـان و مـال در راه خـدا و اسلام و ملت مسلمان نهراسيد كه اين شيوه پيغمبر عظيم الشان و اوصيا و اوليـاء آنـان بـوده و خـون مـا رنـگـيـن تـر از خون شهداى كربلا نيست كه با مخالفت با سـلطان جائر كه متمسك به اسلام بود و خود را خليفه اسلام معرفى مى كرد، ريخته شد. شـمـا كـه بـراى اسـلام بـه پـا خـاسـتـه ايـد و جـان و مال نثار مى كنيد، در صف شهداى كربلا هستيد. چرا كه پيرو مكتب آنانيد.
اكنون بايد مطالبى را تذكر دهم :
1 !!! بايد ملت ما از روحانى و سياسى تا دانشگاهى و بازارى و دهقان و كارگر و كارمند از موضع قاطعى كه تاكنون داشته اند كه آن برچيده شدن رژيم منحط پهلوى و به دست آوردن اسـتـقـلال و آزادى در سايه حكومت عدل اسلامى است ، يك قدم عقب نشينى نكنند كه عقب نشينى ، كشتار سفاكانه شاه را افزايش مى دهد و سستى در اين راه ، خون پاك جوانان ما را پايمال مى گرداند و مسؤ وليت به عهده همه ماست .
2 !!! از اظـهارات پوچ دولت آمريكا و انگليس و شوروى مبنى بر پشتيبانى از شاه براى حـفـظ مـنـافـع خـودشـان نـهـراسـيد كه نمى هراسيد. به شهادت تاريخ هيچ قدرتى نمى تـوانـد آتـش قـلب مـلت مـظـلومـى را كـه بـراى رسـيـدن بـه آزادى و استقلال قيام كرده است ، فرو نشاند. ملت ما تحمل شاه و جنايت هاى او و دارو دسته را نمى كند و پشتيبانان شاه از ضررى عظيم برخوردار خواهند شد. ما طالب حق خود هستيم و بحقيم و دسـت خـدا بـا مـاسـت و بـالاتـر از دست ابرقدرت هاى شرق و غرب است . (يدالله فوق ايديهم ).
3 !!! سلام اينجانب را به رؤ ساى مختلف ارتش برسانيد و به نيروهاى زمينى دريائى و هـوايـى پـس از تـحيت و سلام بگوئيد ايران كشور شماست و ملت ايران ملت شماست ، به مـلت بـپـيـونـديد. من مى دانم بسيارى از شما به ملت و كشور اسلام وفادار هستيد و از اين كـشـتـارهـا و غـارتـگـرى هـاى شاه خائن و بستگانش و جنايتكاران بين المللى ناراحت هستيد، گـاهى مطالب شما به من مى رسد. ملت شما لحظات حساسى را مى گذراند و شما بيشتر از ديـگـران پـيـش خـداى بـزرگ و مـلت شـجـاع و نـسـل هـاى آتـيـه مـسـؤ ول هـسـتـيـد، هـمـتـى دلاورانـه كـنـيـد و زنـجـيـرهـاى اسـارت را پـاره كـنـيـد و مـجـال بـه ايـن خـائن بـه اسـلام نـدهـيد و سرافرازى را براى خود و ملت خود بيمه كنيد. خداوند تعالى مددكار خدمتگزاران به اسلام و كشور است .
4 !!! نـويـسـنـدگـان امـيـن مـا كـه ساليان دراز در انزوا بسر مى بردند و حكومت اختناق و ترور، مجال بيان را از آنان سلب كرده بود اكنون كه مختصر آزادى خود را به بهاى خون هـاى پـاك فرزندان رشيد اسلام به دست آورده اند از آرمان الهى آنان غفلت نورزند و به كار مهم و اساسى افشاگرى و روشن كردن نقطه اصلى جنايات اخير كه شخص شاه است بـپـردازنـد و جـرائمـى كـه زيـر پـرده اسـت و مـردم نـمـى دانـنـد، بـا كمال امروز كه همه اقشار براى رسيدن به استقلال و آزادى به پا خاسته اند، مسؤ وليت نـويـسـنـدگـان محترم و مسؤ ول به مرحله بسيار حساسى رسيده است ملت بر سر دو راهى حيات و مرگ ، استقلال هميشگى و بردگى دائمى است ، انحراف از راه ملت اگر چه يك قدم بـاشـد، كـمك به تباهى و نيستى ملت شجاع و خيانت به اسلام و مسلمين است . نويسندگان مـحـتـرم بـه طـور شـايسته خواسته هاى ملت را منعكس كنند و به جنبش بزرگ اسلامى كمك نمايند.
5 !!! گـاهـى شـنيده مى شود كه در دانشگاه شعارهائى داده مى شود كه مورد استفاده رژيم اسـت ، بـايـد جـوانـان مـا بـدانـنـد كه چين و شوروى ، چون آمريكا و انگليس از خون ملت ما تـغذيه مى كنند. تقاضاى من از شما كه از شعارهائى كه شخص شاه از آن استفاده مى كند بـپـرهـيـزيد و روى پاى خود بايستيد و به شرق و غرب گرايش نداشته باشيد، فريب غـارتـگـران بـيـن المـللى را نـخـوريـد، آنـان كـه شـمـا را در جـريـان ايـن قبيل شعارها قرار مى دهند از وابستگان رژيم هستند، از آنان احتراز كنيد و به دوستان ديگر بـپـيـونـديـد و با شعار توحيد و اسلام ، دست دودمان پهلوى و گروه نفتخوار را از كشور خود قطع كنيد و به آغوش اسلام برگرديد كه اسلام برخلاف ادعاهاى كاذب مكاتب ديگر كـه سـران آن هـمـيـشـه گفته اند و عمل نكرده اند و با بردن منابع ايران ، ما را در فقر و وابـسـتـگـى قـرار داده انـد، بـه خـواسـت تـمـام مـردم مـحـروم جـامـه عـمـل مـى پوشاند. ما با آغوش باز از شما استقبال مى كنيم و به شما خدمت مى كنيم اسلام براى نجات مستضعفين آمده است .
6!!! آزادى تـعـدادى از زنـدانـيـان سـيـاسـى پـس از چـنـديـن سـال شـكـنـجـه و رنـج و مـحـرومـيـت از حـقـوق اوليـه ، آزادى از زنـدانـى است به زندانى بزرگتر.
آيـا مـلت ايـران از جـنـايـت هـا و شـكـنـجـه هـاى قـرون وسـطـائى كـه شـاه در سـياهچال هاى زندان بر فرزندان آنان روا داشته است ، مى گذرد؟ آيا سلب همه حقوق در سـاليـان متوالى از مردمانى كه براى نجات وطنشان از شر شاه و اجانب ، حاضر به همه گونه فداكارى شده اند، جرم قابل تعقيب نيست ؟ آيا مجرم اصلى در تمام جرايم وارده بر مـلت خـصوصا زندانيان سياسى ، شخص شاه نيست ؟ آيا نبايد اين مجرم بزرگ به خاطر بـه زنـجـيـر كـشـيـدن گـروهـى مـظلوم محاكمه شود و به مجازات برسد؟ گرچه مجازات تبهكارى هاى او، جز در روز جزا ممكن نيست .
زنـدانـيـان سـيـاسـى مـا مـى دانند كه آزادى هاى خود را در اثر جانبازى هاى شجاعانه ملت مـسـلمان ايران به دست آورده اند و سپاس و تقدير آنان در برابر اين فداكارى ها آن است كـه مـبـارزات بـى امـان خـود را تا واژگونى رژيم و آزادى ديگر برادران و خواهران خود ادامه دهند.
اكنون كه مشغول نوشتن اين تذكرات هستم نمى دانم به خواهران و برادران و مادران ايران چه مى گذرد. روز چهارم آبان روز عزاى ملى و مبداء بدبختى هاى ايران مظلوم است .
عـزيـزان مـن ! صـبـور بـاشـيد كه خدا با صابران است . وسوسه شياطين در شما مؤ ثر نـشود كه قيام هاى مكرر شما نشان داده است كه هرگز نمى شود. آنان كه آيه ياس براى شـمـا مـى خوانند، عمال اجانب و شاه هستند كه با وسوسه شيطانى مى خواهند شاه و منافع غارتگران را حفظ كنند، اينان را به
صراط مستقيم الهى بخوانيد و اگر تسليم نيستند، از خود برانيد و آنان را ماءيوس كنيد.
قـيـام شـمـا بـراى خـدا و رهـائى امـت اسـلامـى مـى بـاشـد و تـحـمـل و رنـج در راه آن از بـزرگـتـريـن عـبـادات اسـت و بـه فـضـل الهى ، براى شما ثواب مجاهدين صدر اسلام را دارد. طولانى بودن راه خدا شما را اسـتـوارتـر گـردانـد، چـنـانـچـه رنـج هـاى بـيـسـت و چـنـد سـاله ، رسـول اكـرم (صـلى الله عـليـه و اله و سـلم ) را اسـتوار و استوارتر مى كرد. از خداوند متعال نصرت اسلام و رهائى مسلمين را خواستارم .
و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ 4 / 8 / 57
بيانات امام خمينى در مورد چهارم آبان ولادت ناميمون شاه
بسم الله الرحمن الرحيم
امـروز كـه چـهـارم آبـان بـود، در ايـران ايـنـطـورى كـه حـتى راديوى خود ايران اطلاع داد بـسـيـارى از شـهـرهـا را ذكـر كـرد كـه تـظـاهـرات و نـاراحـتـى هـا بـوده و از قـرارى كه نـقـل شـد مردم در قم و در !!! شمال !!! شمال تهران و در بعضى جاهاى ديگر لباس سياه پـوشـيـده بـودنـد، عـلم هـاى سـيـاه در بـعـضـى جـاهـاى ديـگـر حمل مى كرده اند.
ولادت پر بركت رسول اكرم مبداء شكست پايه هاى ظلم و شرك
ولادت هـا مـخـتـلف اسـت ، يـك تـولدى اسـت كـه مبداء خيرات است ، مبداء بركات است ، مبداء كـوبـيـدن ظـالم اسـت ، مـبـداء خـامـوش شـدن آن بـتـكـده هـا و آتـشـكـده هـاسـت مـثـل ولادت رسـول اكـرم (ص ) كـه گفته شده است كه آتشكده پارس خاموش شد و گنگره هـاى طـاق كسرى ريخته شد (حالا ريخته شدن و خاموش شدنش را تاريخ گفته است ) لكن مـطـلب ايـن اسـت كـه دو قوه بوده است آنوقت كه يكى قوه حكومت جائر بوده است و يكى هم قـواى روحـانـى آتـش پرست و آمدن رسول اكرم (ص ) تولد ايشان مبداء شكست اين دو قوه اسـت . يـكـى طـاق كـسـرى كـه كـنگره هايش ، كنگره هاى ظالمانه ريخت . اينكه مى گويند (انـوشـيـروان عـادل ) اين از اساطير است . يك مرد ظالم سفاكى بوده است منتهى شايد پيش سـلاطـيـن ديـگـر وقـتـى گـذاشـتـنـد، بـه او گـفـتـنـد عـادل ! والا كـجـايـش انـوشـيـروان عـادل بـوده اسـت تولد رسول اكرم (ص ) !!! اين پايه ها يعنى !!! مبداء ريختن پايه هاى ظـلم و خـامـوش شدن آتش هاى دو گانه پرستى و شرك و آتش پرستى شد. آن دو قوه اى كـه در آنـوقـت بـوده اسـت بـا آمـدن ايـشـان هـر دو مـبـداء شـكـسـت ايـن دو اصـل يـعـنـى توحيد و عدل در عالم واسطه رسول اكرم (ص ) بسط پيدا كرد و انشاءالله كـنـد و نـبـوت اصـلا آمده است ، نبى اصلش مبعوث است براى اينكه قدرتمندهائى كه به مردم ظلم مى كنند پايه هاى ظلم آنها را بشكند و اين كنگره هاى ظلم كه با زحمت اين بيچاره هـا، بـه خـون دل ايـن بـيـچاره ها، به استثمار گرفتن اين مردم ضعيف اين پايه هاى قصر بـالا رفـتـه و كـنگره هايش ، كنگره ئى بوده است كه بوده است ، آمدن پيغمبر اكرم (ص ) بـراى شـكـستن اين كنگره ها و فروريختن اين پايه هاى ظلم بوده است ، و از آن طرف چون بـسـط تـوحـيد است ، اين جاهائى كه مبداء ستايش غير خدا بود و آتش پرستى بوده است ، آنها را منهدم كرده است و آتش ها را خاموش كرده است .
ثمره ناميمون تولد شاه ، تحكيم و گسترش پايه هاى ظلم و شرك
و بـعـضـى از تـولدهـا هـم مـبـداء عـكـس ايـن مـطـالب اسـت مـثـل تولد چهارم آبان . البته من از رسول اكرم (ص ) عذر مى خواهم كه ذكر تولد ايشان را مـى كـنـم و ذكـر تـولد اين شقى را لكن مقابله نور و ظلمت است ، مقابله انسان و لا انسان است . اين تولد ناميمون كه منتهى شد به اينكه شما مى بينيد، هر دوى اين قضيه ها را كه رسـول اكـرم (ص ) تـشريف آوردند و منهدم كردند آثار شرك را و ظلم را، اين هر دو قضيه در تولد اين آدم به عكس شد يعنى منتهى شد به اينكه هم ترويج از آتش پرستى و آتش پـرسـت ها شد و هم پايه هاى ظلم مستحكم شد. خصوصا در ايران ، در ايران ما از آن طرف ايـن آتـش پـرسـت هـاى اطـراف يـزد و ايـن حـدود تـقويت شدند به طورى كه همين گبرهاى آمـريـكـا بـه شـاه كاغذ نوشتند (به حسب آن چيزى كه در روزنامه بود) و از ايشان تشكر كـردنـد و نـوشـتـنـد كـه : (تـاكـنـون كـسـى پـيدا نشده است كه به اندازه شما از مذهب ما تـجـليـل كـنـد و پشتيبانى كند.) خدا خواست كه ملت ما زود بيدار شد، ولو دير بود ولى باز زود بيدار شد كه نگذاشت دنبال كند اين آدم اين مقاصدى را كه داشت و گبرهاى آمريكا و ثـروتـمـندان آنها به ايشان خواستند تحميل كنند، يا خودش هم موافق بود والا بيشتر از اين مسائل بود در باب و مطالب خيلى دقيق تر و بيشتر بود.
بالاترين خيانت شاه ، تقويت آتشكده ها و تعويض تاريخ اسلام
ابـتـداى كار اين بود كه بعض آتشكده ها را تقويت كرد و تاريخ اسلام را عوض كرد به تـاريـخ گـبـرها و خدا داند كه اين خيانت كه اين به اسلام كرد و اين اهانت كه به پيغمبر اكـرم (ص ) كـرد، ايـن خـيـلى جـنـايـتـش بـالاتـر از اين كشتارهائى است كه كرده است . اين كشتارها را موازنه اگر بكنيم با اين يك كارى كه تغيير تاريخ رسمى اسلام را، نشانه توحيد را، نشانه انسانيت را اين تبديل كرد به اين تاريخ آتش پرست ها، گبرها، از همه خـيـانـت هـائى كـه بـه مـا كـرده است اين بالاتر است . اين حيثيت اسلام را مى خواست از بين بـبـرد، ايـن علامت اسلام را مى خواست از بين ببرد. قضيه نفت هاى ما را فرستاده و برده و داده بـه آنها، اينها امور مادى است ، البته خيانت است و خيانت به يك ملت است كه ذخائر را به اجانب بدهد لكن قضيه تغيير تاريخ يك اهانت به حيثيت اسلام است و اين آدم اين كار را كـرد و اگـر ايـن مـشـتـى كـه مـلت در دهـن ايـن زد كـه ملزم شد به اينكه تاريخ را دوباره برگرداند از آن طرف ، تاريخ اسلام كند و تاريخ گبرها را كنار بگذارد، اگر اين كار نـشـده بـود، دنـبـاله داشـت ايـن مـسـائل . ايـنـهـا مـى خـواسـتـنـد كـه اصـل ورق را بـرگـردانـند به همان زمان قبل از پيغمبراكرم (ص )، به همان زمان سلاطين گـبـر متعدى آدمكش قهار و آنطور رفتار كنند و بساط هم همان معنا باشد، (پان ايرانيسم ) ايران بايد همان شؤ ون ايرانيتش را، حفظ بكنيد، حساب بكنيد، شؤ ون ايرانيت !!) شما همه چيزهايتان شاهان باستان بوده است ؟!. شما ببينيد اينها چه كردند با مردم . يك دسته هم آن مغان و امثال ذالك بودند، ببينيد اينها چه جور رفتار مى كردند با مردم ايران .
رفتار حاكمان صدر اسلام با مسلمين واغيار
از آن طرف وقتى كه پيغمبر اكرم (ص ) آمد و ملت خودش را دعوت به توحيد كرد، چه جور رفتارى كرد با مردم ، حتى با ذمى ها، حتى با آنهائى كه خلاف مذهب بودند چطور رفتار مـى كـرد. حـضـرت امـيـر سـلام الله عـليه مى فرمايد كه : (شنيدم كه يك لشكرى آمدند (ظـاهـرا لشـكـر مـعـاويـه بـوده اسـت ) آمـدنـد در كـجـا و يـك خـلخـال از پـاى يـك ذمـيـه ربـودنـد، چـه كـردنـد.) يـك خـلخـال از پـاى يـك زن يـهـودى يـا نـصـرانـى خـلخـال را ربـودنـد و نـقـل اسـت كـه ايـشـان فـرمـودند: (اگر انسان بميرد براى اين ، چيزى نيست .) يك چنين انـسـانى ، ما يك چنين حاكمى مى خواهيم . ما دنبال يك چنين رژيمى مى گرديم كه حاكم آن ، سـلطـانـش !!! وقـتـى كـه !!! (مـن جـسـارت مى كنم كه حضرت امير(ع ) را بگويم سلطان ) حـاكـمـش ، امـامـش ، آن كه سلطه اش بر مملكت ها از حجاز گرفته تا ايران ، تا مصر، تا كجا بوده است ، نسبت به رعيت ، آن هم آن كسى كه خارج از مذهبش بوده اينطور عواطف داشته است و خودش وقتى همان روزى كه با او بيعت كردند به سلطنت به اصطلاح و به امامت و خـلافـت ، هـمـان روز، بـعـد از ايـن كه اين كار را كردند، آن كلنگش را برداشت رفت سراغ كـارش كـه كـار مـى كـرد، خـودش بـا دست خودش . آن وقت مى كرد براى چى ؟ آن قنات را وقتى كه در آورد، يك كسى گفت كه مثلا مبارك است ، چه است . فرمود كه : (مبارك براى ورثـه است .) بعد گفت بياوريد. وقف كرد آن جا را براى مستمندان . ما يك همچو حاكمى ، طـالب يـك هـمـچـنـيـن حـاكـمـى هـسـتـيـم كـه وقـتـى كـه مـحـاسـبـه حـسـاب بـيـت المـال را نـشـسته است و مى كند، يك چراغ (آن چراغ هاى آن وقت نفتى بوده است يا چه بوده يـا پـيـه بـوده اسـت ، هـر چـه بـوده اسـت ) روشـن بـود و حـضـرت داشـت حـسـاب كرد بيت المـال را، يـك كـسـى آمـد آن جـا بـا حـضرت خواست بنشيند صحبت ديگرى بكند، حضرت آن چـراغ را خـامـوش كـرد فـرمـود كـه : (تـا حـالا مـن حـسـاب بـيـت المـال را مـى كـردم ايـن چـراغ مـال بـيـت المـال اسـت از مـال بـيـت المـال بـراى خـودش صرف مى كردم ، حالا مى خواهى با من صحبت كنى و صحبت ديگرى است ربطى به بيت المال ندارد، خوب چراغش را چرا ما روشن كنيم ؟)
البـتـه كـسـى قـدرت نـدارد مـثـل حـضـرت امـيـر (ع ) عـمل كند، هيچ كس در عالم نمى تواند اين طور، لكن ما يك حاكمى مى خواهيم كه دزد نباشد. مـا ايـن قـدر حـالا راضـى شـده ايـم كـه لااقـل ايـن قـدر دزدى نـكـنـنـد، ايـن قـدر مال اين ملت را چپاول نكنند، اين قدر ظلم به اين ملت نكند.

next page

fehrest page

back page