صحيفه نور جلد ۱۹

امام خميني رحمه الله عليه

- ۸ -


صدام پا بر روى اسلام گذاشته و ما دفاع از اسلام مى كنيم
عـراقـى كـه بيند كه عايله يك انسان بزرگ را، يك روحانى بزرگ را آن طور مى كشند و هـر روز دارنـد مـردم شـريـف عراق را آن طور مى كشند، اين عراق فريادش به يا للمسلمين بـلند نيست ؟ شما مسلمان ها نبايد از اين مردم بى دفاع ، دفاع بكنيد؟ شما اسلام شناسان نـبـايـد از دفاع از حق مسلمين بكنيد؟ ديوار دور اسلام مى كشيد؟ ما در اقصى بلاد دنيا اگر يـك كـسـى بـهمان بگويد كه يا للمسلمين ، ما مؤ ظفيم كه به درد آنها برسيم ، هر قدرى توانيم . ما نمى گوييم كه ما مى توانيم همه جا چه بكنيم ، ما آن قدرى كه توانيم دفاع از حق مسلمين مى كنيم . مسلمين معنايش نيست ايرانى ، مسلمين . كسى كه يك مسلمى فرياد زد كه به داد ما برسيد و نرود سراغش ، فكر او نباشد، اين مسلم نيست ، اين انحراف است ، ملتفت نـيـسـتـيد شماها، اين انحراف است از اسلام ، اين بى توجهى است به مقاصد اسلام . اسلام بـراى ايـران نـيـامـده ، اسـلام بـراى عـالم آمده . بعثت ، براى همه است و همه بايد تابع باشند.
و من اميدوارم كه خداى تبارك و تعالى ما را بيدار كند و افراد ملت ما را بيدار كند. آنهايى كـه در خـواب هـسـتـنـد، آنـهايى كه باز هم خواب مى بينند، آنهايى كه خواب آمريكا را مى بينند خدا بيدارشان كند، توجه بهشان بدهد كه يك ملت ضعيف را، يك ملتى كه حالا خواهد بيرون بيايد از اين ضعف ، حالا مى خواهد قدرت خودش را به عالم نشان بدهد كه ما زير بار نمى رويم ، همين قدر، ما نمى خواهيم كه برويم جايى را بگيريم ، ما زير بار نمى رويم . ما دفاع از اسلام مى كنيم . صدام پا روى اسلام گذاشته ، ما از او دفاع مى خواهيم بـكـنـيـم ، دفـاع از اسـلام مـى خـواهـيـم بـكـنـيـم ! صـدام يـك حـكـم از احـكـام اسـلام را قـبـول ندارد، يك حكم از احكام اسلام را قبول ندارد. ما دفاع مى خواهيم بكنيم از اين . صدام دارد ظـلم مـى كـنـد به ملت خودش ، به ملتى كه مسلمان هستند و از ما مى خواهند كه ما هم از آنـهـا دفـاع بـكـنـيـم ، دفـاع خـواهـيـم بـكـنـيـم از آنـهـا. مـا هـجـمـه نـداريـم ، مـا الان هـم در حـال دفـاع هـسـتـيـم . شـمـا مى گوييد كه ما با يك كسى كه خرد كرده است مسلمين را و به اسـلام هـيچ اعتقاد ندارد و هر روز زورش برسد اسلام را زيرپا مى مالد و منهدم مى كند، ما بـا او بنشينيم و دست دوستى بدهيم و بعد هم بگوييم كه سلمكم الله ! اين چه منطقى است ؟ منطق اسلام اين است ؟! شما اسلام شناس ها اين را منطق اسلام مى دانيد؟! خداوند اصلاحتان كند انشاءالله .
مـن امـيدوارم كه ملت ما توجه پيدا بكند كه امروز شياطين با صورت هاى مختلف از خارج و داخـل ، بـا صـورت هاى مختلف افتاده اند براى تضعيف روحيه شما. و خدا با شماست ، خدا قدرت دارد كه همه چيز را اصلاح كند و درست كند و او با شماست . و ما پافشارى تا آخر داريـم و جـوان هـاى مـا و ارتـش ما و سپاه و بسيج ما و همه و همه ايران به استثناى يك عده مـعـدودى كـه خـداوند اصلاحشان كند همه در اين متفقند كه بايد ما در صحنه باشيم ، دفاع كـنيم از حقوق مسلمين . خداوند همه شما را انشاء الله از فيض اين روز مبارك بهره مند كند و همه ما را تابع اين وجود مقدس كند.
والسلام عليكم
تاريخ : 1/2/64
متن سؤ ال امام جمعه خمين
بسمه تعالى
محضر مكرم حضرت آيت الله العظمى ، رهبر كبير انقلاب اسلامى ،: حضرت امام خمينى مدظله العالى .
پـپـس از سـلام ، زمـيـن هـايـى كـه در خـمين متعالق به حضرت عالى مى باشد، خانه در او ساخته نشده ، چنانچه رهنمود و دستورى هست بيان فرماييد.
الاحقر جلالى خمينى
پاسخ امام خمينى به سؤ ال امام جمعه خمين در مورد زمين هاى متعلق به ايشان
بسمه تعالى
جناب حجت الاسلام آقاى جلالى دامت افاضاته
جـنـاب عـالى وكـيـل هـسـتـيـد زمـيـن هـاى مـتـعـلق بـه ايـنـجـانـب را هـر چـنـد نـاقـابـل اسـت هـر طـور صـلاح مـى دانـيـد تـقسيم كنيد بين فقرا و تمليك آنان نماييد، چه ساختمان شده باشد يا نشده باشد.
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 4/2/64
بيانات امام خمينى به مناسبت تولد حضرت حسين بن على (ع ) و روز پاسدار
انبيا و اوليا از اول تاريخ تا آخر همه پاسدار اسلام بودند
بسم الله الرحمن الرحيم
اميدوارم كه اين عيد بزرگ به همه ى شما و به همه ى ملت و به همه ى مسلمين و مستضعفان جـهـان مـبـارك بـاشـد. خـداونـد ايـن مـولود شـريـف را كـه مـنـشـاء هـمـه ى خـيـرات در طول تاريخ است ، از ما راضى كند. البته من مختصرى با آقايان صحبت دارم و او اين است كـه انـبـيـا از اول تـا بـه آخـر و اوليـا و اوصـيـا از اول تـاريخ تا آخر، اينها همه پاسدار اسلام بودند و پاسدار دين حق . در همه ى دوره ها، ديـن حـق هـمـان اسـلام و تـسليم در بارگاه حق تعالى است . آنها نه اين كه فقط تبليغات لفـظـى كـردنـد بـراى پـاسـدارى ، بـلكـه مـهـم ، تـبليغات عملى آنها بوده است ، يعنى اعـمـال آنـهـا در طـول تـاريخ سرمشق ما و همه ى اهل تاريخ تا ابد بايد باشد. وقتى كه سـيـره انـبـيـا را مـلاحـظه مى كنيم ، مى بينيم كه در راه اين پاسدارى همه چيز را دادند. در طول تاريخ ، زحمت ها را متحمل شده اند و اگر چنانچه در يك وقتى همان وضعى كه براى حـضـرت سيدالشهدا پيش مى آمد، براى هريك از اولياى خدا پيش مى آمد، همين فداكارى را مـى كـردنـد، مـنتها دوره مختلف بود و وضعيت ها مختلف . مقصد، حفظ اسلام و حفظ احكام خدا و نـشـر مـعـرفت و توحيد و به عبارت ديگر آدم سازى ، اصلا انبيا براى آدم ساختن آمده اند. انبيا آمده اند كه آدمى كه شيطان قسم خورده است كه او را اغوا كند، اينها از كيد اين شيطان او را نـجـات بـدهـنـد و بـه صراط مستقيم انسانيت او را دعوت كنند و خودشان هم عملا نشان بـدهـند كه راه چى هست ، چطور بايد در مقابل شيطان ها ايستاد، چه شيطان هاى انسى و چه شـيـطـان هـاى غـيـرانـسـى . بـا ريـاضـات در مـقـابـل شـيـطـان هـاى غـيـرانـسـى و بـا اعـمـال صـالحـه و جـديـت در راه پـيـشـبـرد مـقـاصـد در مقابل انسان هاى شيطانى .
همه ء ستمديده هاى تاريخ بايد قد علم كنند و جلوى اين شياطين بايستند
و مـن گـمـان نـمـى كـنم كه دنيا تاكنون به مثل اين دوره اى كه ما در آن زندگى مى كنيم ، شـيـطـان داشـتـه اسـت بـوده اسـت البـتـه شـيـطـان در هـمه وقت ، شيطان هاى انسى در همه طـول تـاريـخ بـوده اسـت ، امـا هـر چـه دنـيـا پـيشرفت كرده است ، شيطان ها هم در كارهاى شـيـطـانـى شـان پـيشرفت كرده اند. امروز كه به اصطلاح عصر تمدن و ترقى و عصر پيشرفت است ، عصر شيطان هاست . شما در سرتاسر دنيا اگر چنانچه ملاحظه كنيد، دنيا در دست شياطين است ، استثنايش بسيار كم است . همه جا را اينها با آن حيله هاى
شيطانى و با آن ابزار شيطانى كه دارند، همه جا را قبضه كرده اند و در مقام پيشرفت هم هـسـتـنـد و هـر روز يـك تـوطـئه هـايـى انـجـام مـى دهـنـد. در مقابل يك همچو توطئه عظيم و يك همچو شيطان هاى تعليم ديده و شيطان هاى عصر تمدن ، بـايـد انـسـان هـا قـيـام كنند، بايد انسان ما همان طورى كه انبياى اعظام و اولياى خدا قيام كـردنـد و جـانـفشانى كردند، بايد در اين عصر هم همه ء شما، همه ء ما، همه ء روحانيون ، هـمـه ء ملت ها، همه ء ستمديده تاريخ بايد قد علم كنند و جلوى اين شياطين بايستند. اگر سـسـتـى بـشـود، شـيـاطـيـن هـمه عالم را مى بلعند. آنها با اسم صلح دوستى ، جنگ افروز اول جـهـانـنـد، آنـهـا بـا اسـم حـقـوق بـشـر، بـالاتـريـن كـسـانـى هستند كه حقوق بشر را پـايـمـال مـى كـنند آنها در عين ادعاى خيرخواهى ، آنچه را براى ديگران مى خواهند جز شر نـيـسـت ، بـراى خـودشـان هـر چـه هـسـت خـواهـنـد و ديـگـران را پايمال مى كنند.
شما قدر اين را بدانيد كه با قدرت خدا داريد سير مى كنيد
در يـك هـمـچو عصرى كه دنيا پر است از اشرار و دنيا پر است از ستمكاران ، در ايران يك هـمـچـو تـحـولى پيدا شد به عنايت خداى تبارك و تعالى . يك همچو عنايتى از جانب خداى تـبـارك و تـعـالى شـد كـه ايـن ملت را متحولش كرد از آن وضعى كه سابق داشت به اين وضـعـى كـه حـالا دارد. شـمـا بـدانـيد! هرچه تبليغات دنيا و شياطين دنيا بر ضد شما مى گـويـنـد، دليـل بـر قدرت شماست . اگر شما يك ملت قدرتمند نبوديد به تبع اسلام و بـه تـبع پاسداران حقيقى اسلام ، اينها با شما كار نداشتند. اين همه تبليغاتى كه شما الان در دنـيـا مـى بينيد كه هر وقت يك راديوى خارجى را باز بكنيد مى بينيد كه راجع به ايـران يـك تـبليغ سويى دارد ولو با صورت هاى مختلف اين براى اين است كه فهميدند ايـن جـا قـدرت است ، احساس خطر كردند از شما جوان ها، احساس خطر كردند از شما قواى مـسـلحـه . ايـن احـسـاس ‍ خـطـر اسـت كـه راه افـتـادنـد ايـن ور، آن ور هـمـه جـا دنـبال اينند كه يك فكرى بكنند كه اين را خاموشش كنند. اين آتشى كه به نظر آنها آتش اسـت و رحـمـت اسـت و آنها به نظرشان آتش است ، اين آتش را مى خواهند خاموش كنند با هر حيله . شما مى بينيد كه امروز از كشورهاى مختلف قريب چهارصد يا از سيصد تا چهارصد آخـوند جمع شده است در بغداد، اينها همه براى اين است كه اينها جمع شدند براى اين كه ايـن آخـونـدهـا چـون جـيره خوار مستكبرين هستند نبادا اين استكبار بشكند و آنها به تبع آنها بـشـكنند. اين همه تبليغاتى كه بر ضد شما جوان هامى شود، بر ضد اسلام حقيقتا شود، اينها همه براى اين است كه احساس يك قدرت كردند اين جا و اين قدرت از من و شما نيست . اين را بايد ما احساس كنيم ، اين قدرت از منشاء قدرت است ، آن قدرتى هم كه انبيا داشتند، از انبيا نبود. بشر از اول تا آخرش هيچ است ، آنچه هست قدرت خداست ، هر حركتى كه شما مى كنيد با قدرت خدا مى كنيد، هر تفنگى كه مى اندازيد با قدرت خداست ، دست شما به قـدرت خـداسـت كـه بـه مـاشـه مى رود و فكر شما با قدرت خداست كه مى رود و كارها را انـجـام مـى دهـد و كـارهـاى نـظـامـى و غـيـرنـظـامـى را قـدرت مـال اوسـت و هـمـه بـايـد از او بـاشـيـم ، انـالله ، هـمـه چـيـز از او، الحـمـدالله ، هر حمدى مال اوست . شما يا ما خيال مى كنيم كه الان ايران يك قدرتى دارد، لكن اين قدرت خداست در اين جا ظاهر
شـده اسـت . شـمـا قـدر ايـن را بدانيد كه بفهميد كه با قدرت خدا داريد سير مى كنيد، با قـدرت خدا و به تبع خاصان خدا كه در راسش ‍ انبيا هستند، با اين مرام سير مى كنيد و با ايـده تـحـكـيـم احـكـام اسلام و رفع ظلم از مظلومين ، شما با همين وضع ، با همين ايده حركت كـرديـد، آن وقتى كه هيچ نداشتيد، آن وقتى كه همه قوا دست رژيم بود، آن وقتى كه همه قـدرت هـامـى خـواستند او را نگهش دارند، شما جوان ها ريختيد در خيابان ها و كارى كرديد كـه نـتـوانـسـت حـتـى قـدرت آمـريـكـا ايـن رژيـم را نـگـه دارد. بـا هـمـه ء قـوا دنبال اين بودند كه نگهش دارند، به همه ء حيله متشبث شدند براى نگهدارى او، لكن قدرت شـمـا نـگـذاشـت ايـن كـار بـشـود و ايـن قـدرت بـراى ايـن اسـت كـه از اول شـمـا دنـبـال ايـن نـبـوديـد كـه مـن ، دنـبـال ايـن بـوديـد كـه اسـلام ، دنبال اين بوديد كه كشور اسلامى .
اين ملت اگر با هم شد، هيچ قدرتى نمى تواند او را بشكند
اگـر بـنـا باشد كه يك وقت خداى نخواسته ارتش بگويد من ، سپاه هم بگويد من ، بسيج هـم بـگـويد من ، آن روز است كه فاتحه ء همه تان خوانده شده است . آن روز است كه شما دست از خداى نخواسته ، دست از اين انسجامتان كه همه يكى هستيد، يد واحد هستيد براى حفظ كـشـورتـان و حـفظ اسلام ، تا آن وقت كه يك هستيد، اين يك را كسى نمى تواند بشكند. آن وقتى كه متفرق شديد، صدها ميليون آدمى كه هر كدام عليحده فكر مى كنند، هر كدام براى خـودشـان مـى خـواهند يك كارى بكنند، اينها به يك شاهى نمى ارزند. وقتى يك عده ء كمى باشند كه اينها با هم باشند و براى خودشان نه ، براى مقصدشان ، براى كشورشان ، بـراى اسـلامـشـان ، اگـر بـنا شد همه ولو جمعيت كم به اين مقصد حركت كردند، اينها به مـقـصـد رسـنـد، جـمـعـيـت ايـران نـسـبـت بـه دنـيـا چـيـزى نـيـسـت (چـهـل و پـنـج مـيـليـون ، چـهـل مـيـليـون يـك هـمـچـو چـيـزى اسـت ) در مـقـابل جمعيت هاى دنيا كه چين اش يك ميليارد جمعيت دارد، هندوستانش هفتصد ميليون جمعيت دارد يـا بـيـشـتـر، مـا چيزى نيستيم ، اما، براى اين كه شما از من دست برداشتيد و مى گوييد ما بـراى خـدا، شـمـا نمى گوييد كه ارتش ‍ بايد نشان بگيرد، نمى گوييد كه بايد سپاه نـشـان بـگـيـرد، نـمـى گـويـيد بايد بسيج يا كميته يا شهربانى يا شهردارى از اينها بـگـيـرد، شما مى گوييد كه ما نشان از خدا مى خواهيم و ما همه يك هستيم . اگر اين معنا در بين شما حفظ شد، شما تا آخر محفوظيد، هيچ كس ‍ نمى تواند به شما صدمه وارد كند. اين قـدرت هـاى بـزرگ هم اين معنا را مى دانند كه الان ايران وضعش طورى است كه نمى شود آنـهـا بـه هـيـچ وسيله اى او را شكست بدهند، نه به وسيله ء كودتا، نه به وسيله چيزهاى ديگر، نه به وسيله ء حمله ء نظامى . آنها از اين راه پيش ‍ آمدند كه رخنه كنند در بين شما و شـمـا را از هـم جـدا كـنند ولو اين كه طولانى باشد، مدتش طولانى باشد. آنها سرشان صـبـر اسـت و صـبـر زيـاد دارنـد و از حـالا يـك بـذرى مـى كـارنـد، پـنـجـاه سـال ديـگر بردارند. شما از حالا اگر يك وقت متوجه شديد كه يك بذرى اينها كشتند كه ولو در پـنـجـاه سال ديگر مى خواهند از آن استفاده كنند، بايد اين را، اين بذر را فاسدش كـنـيـد و زيـر پـا بـماليدش . اگر شما ديديد كه يك وقت زمزمه ء اين معنا پيدا شد كه : ارتش بايد ارتشى اش را حفظ كند، آن هم بگويد سپاه بايد سپاهى اش را حفظ كند، آن هم بـايـد بـگويد چه ، اگر بخواهيد جدا از هم باشيد، دو فكر، دو مقصد، اگر يك وقت خداى نـخـواسـتـه زمـزمـه ء ايـن پـيـدا شـد در بـيـن شـمـا، از اول خـفـه كـنيد اين را، نگذاريد. شماهايى كه سران سپاه هستيد توجه به اين معنا بكنيد و آنـهايى كه سران ارتش هستند و همين طور ساير جاها، اين معنا را بايد نصب العين خودتان قـرار بـدهـيـد كـه مـا تـا بـا هـم هـسـتـيم ، مسلمين تا يد واحده هستند و همين مسلمين كم جمعيت و پـشـتـوانه ء بزرگ الهى ، اينها اگر با هم شدند، اين ملت اگر با هم شد، هيچ قدرتى نـمـى تـوانـد او را بـشـكـنـد. هـمـه فـكـر ايـن مـعـنـا بـاشـيـد، دنبال اين باشيد كه دايما درصدد اين باشيد كه اخوت خودتان را حفظ كنيد، بين خودتان اخوت ايجاد كنيد، روحانيون در فكر اين باشند كه همه با هم اخوت داشته باشند و ملت را داشته باشند و حفظ كنند. ملت هم بايد فكر اين معنا باشند كه همه با هم با روحانيون و غير آن ، همه با هم باشند. مادامى كه اين وضع از براى شما باشد، شما پيروزيد. اگر يـك روزى خـداى نـخـواسـتـه اين رمز پيروزى را از شما گرفتند، ديگر براى شما چيزى بـاقـى نـمـى مـانـد. مـحـتـاج بـه ايـن كـه خـيـلى قـدرت اعـمال بشود ندارد، يك كودتاى كوچكى از يك منافقى ، از يك چيزى ، كار را تمام مى كند. بـايـد شما در فكر اين باشيد كه اسلام را شما در دنيا نيرومند كرديد و اين همه صدايى كـه در دنـيـا حالا بلند شده است دنبال اين كه ما اسلام را مى خواهيم ، اين يك اشعه اى است كـه از ايـران بـه آن جا افتاده است ، سابقا يك همچو حرف هايى نبود. از اين جا اين شعاع در هـمه جا افتاده است و اين شعاع كار خودش را در همه جا خواهد كرد. شما اين مبداء را نگه داريد، اين مركز را حفظ كنيد و خودتان را حفظ كنيد و اين شياطينى كه از جن و انس بر همه ء مـا مى خواهند سلطه پيدا كنند، دست رد بهشان بزنيد تا خداى تبارك و تعالى عناياتش را بـر شـمـا دو چـنـدان كـنـد بلكه صدچندان كند و شما پيروز باشيد و مظلومين را هم به پيروزى برسانيد.
مـن از هـمـه شـما جوان عزيزم و از همه كسانى كه در راه اسلام دارند فداكارى مى كنند، در راه اسلام دارند جانبازى مى كنند، همه چيز خودشان را گذاشتند براى اسلام ، من تشكر مى كنم و تشكر من چيزى نيست ، خداى تبارك و تعالى تشكركند.
والسلام عليكم و رحمه الله
تاريخ : 16/2/64
بـيانات امام خمينى در جمع روحانيون و طلاب حوزه علميه قم ، تهران ، آذربايجان شرقى و غربى ، خراسان و روحانيون تركمن صحرا و سيستان و بلوچستان نيمه شعبان )
كـار انـبـيـا هـم مـورد قـبـول هـمـه نـبـوده ، لكـن انـبـيـا بـه وظـايـفـشـان عمل كردند
بسم الله الرحمن الرحيم
تـبـريـك ايـن عيد بزرگ و اين روز عزيز را به خدمت همه ء آقايان ، به همه ى ملت و ملت هاى اسلامى و مستضعفان جهان عرض مى كنم . و من اميدوارم كه انشاء الله برسد روزى كه آن وعده ء مسلم خدا تحقق پيدا كند و مستضعفان مالك ارض بشوند. اين مطلب وعده ء خداست و تـخـلف نـدارد، مـنـتـها آيا ما درك كنيم يا نكنيم ، آن به دست خداست . ممكن است در يك برهه كـمـى وسـايـل فـراهـم بـشـود و چـشـم مـا روشـن بـشـود بـه جـمـال ايـشـان . ايـن چـيزى كه ما در اين وقت ، در اين عصر وظيفه داريم ، اين مهم است . همه انـتـظـار داريم وجود مبارك ايشان را، لكن با انتظار تنها نمى شود، بلكه با وضعى كه بسيارى دارند، انتظار نيست . ما بايد ملاحظه وظيفه ء فعلى شرعى الهى خودمان را بكنيم و بـاكـى از هـيـچ امـرى از امـور نـداشـتـه بـاشيم . كسى كه براى رضاى خدا انشاء الله مـشـغـول انـجـام وظـيـفـه اسـت ، تـوقـع ايـن را نـداشـتـه بـاشـد كـه مـورد قـبـول هـمـه اسـت ، هـيـچ امـرى مـورد قـبـول هـمـه نـيـسـت . كـار انـبـيـا هـم مـورد قـبـول هـمـه نـبـوده اسـت ، لكـن انـبـيـا بـه وظـايـفـشـان عمل كردند و قصور در آن كارى كه به آنها محول شده بود نكردند، گرچه مردم بسيارى اكـثـرا گـوش نـدادنـد بـه حـرف انـبـيـا. مـا هـم آن چـيـزى كـه وظـيـفـه مـان هـسـت عـمـل مـى كـنـيـم و بـايـد بـكـنـيـم گـرچـه بـسـيـارى از ايـن عمل ناراضى باشند يا بسيارى هم كارشكنى بكنند.
اين قشرى كه بيشتر از همه تكليف بر او متوجه است روحانيونند
عـمـده روحـانيونند، اين قشرى كه بيشتر از همه تكليف بر او متوجه هست روحانيون هستند و امـروز بـحـمـدالله عـلمـاى مـحـتـرم از بـسـيـارى از بـلاد و خـطـبـاى محترم و ساير قشرهاى اهـل عـلم در ايـن جـا تـشـريف دارند و يك مجلس نورانى است كه بايد ما با هم در اين مجلس ‍ نورانى صحبتى كه مفيد است و براى جامعه ء اسلامى و براى مسلمين مفيد باشد عرض كنيم ، گـرچـه مـكـرر عرض شده است ، شايد از همه ء قشرها، قشر روحانى مسؤ وليتش بيشتر بـاشد براى اين كه هركس بيشتر نزديك به اسلام است بيشتر مورد مسؤ وليت است . انبيا از هـمه كس مسؤ وليت شان زيادتر بوده است . آنها در عين حالى كه مسؤ وليت شان از همه بـيـشـتـر بـود، بـه آن امرى كه وظيفه داشتند عمل كردند و هيچ قصورى نكردند. علماى هر ناحيه مسؤ وليت شان از ساير طوايف بيشتر است . اينها عذر ندارند، ممكن است كه بسيارى از مـردم عـذر داشـته باشند، يا عذر اين كه نمى دانستيم يا عذر اين كه نمى توانستيم كه هيچ كارى بكنيم . روحانيون الان در ايران هيچ عذرى ندارند براى اين كه راه را مى دانند و مـى تـوانـند هم كار بكنند. اگر خداى نخواسته در بين روحانيون كسى از اشخاصى پيدا بـشـود كـه بـر خـلاف عـمـل بـكـنـد، ايـن يـا از بـاب ايـن اسـت كـه بـا اصل مبناى اسلامى مخالف است يا نمى فهمد كه اين اسلام در اين جا وضعش چطور است .
يـك دسته اى هستند كه مى گويند كه زمان رژيم سابق بهتر از حالا بود، لابد عقيده شان ايـن اسـت كه اين همه مشروب فروشى ها كه در سرتاسر ايران بود، بهتر بود باشد و جـمـهـورى اسـلامـى نـبـاشـد! ايـن همه مراكز فساد، فحشا در سرتاسر ايران باشد، لكن جـمـهـورى اسـلامـى نـبـاشـد! ايـن نـمـى شـود الا ايـن كـه يـا بـكـلى از هـمـه ء مـسـائل عارى و برى هستند، يا يك عقده هايى دارند كه در عين حالى كه مى دانند مساءله اين نـيـسـت ، لكـن ايـن طـور اظهار مى كنند اينها يك اقليتى هستند كه نبايد ملت به آنها گوش بـكـنـد. اكـثريت قاطع روحانيت و اهل علم ، اينها متعهد به جمهورى اسلامى هستند و مى فهمند جـمهورى اسلامى در ايران چه كرده است ، مى فهمند كه مقايسه ء اين با زمان شاه چه جور است و تعهد دارند به اين كه كار را پيش ببرند و قدم هاى بلندترى بردارند و اين نمى شـود الا ايـن كـه يـك جـهاتى ملاحظه بشود. يكى اين كه بين خود روحانيون هر چه بيشتر اخـوت بيشتر بشود، هر چه بيشتر وحدت بيشتر بشود. آن چيزى كه شما را پيروز كرد و آن رژيم سابق را كنار زد و يك رژيم اسلامى را به جاى او نشاند، آن اين بود كه همه با هـم بـودنـد، در آن وقـت خـلافى توى كار نبود براى اين كه همه مى دانستند كه رژيم بد اسـت ، هـمـه از او درد كـشـيده بودند، رنج كشيده بودند. و اگر چنانچه بعد از پيروزى ، خداى نخواسته كسانى بخواهند اخلال بكنند و در بين شما يك خلافى ايجاد بكنند، بدانيد كـه ايـن يـك دسـتـى اسـت كـه از آمريكا دراز شده است ، تا اين جا هم آمده است . بايد بيدار باشيد! بايد هشيار باشيد! كه نبايد ما دشمن را خوار و ضعيف بشماريم . ما بايد هر روز هـشـيـار و بـيـدار بـاشـيـم كـه ايـن دشـمـنـانـى كـه هـسـتـنـد، يـا بـراى اصـل اسـلام و يـا براى جمهورى اسلامى اينها مشغول كارند و اخيرا هم فعاليتشان بيشتر شـده اسـت . شما بايد اجتماعتان را حفظ كنيد، روحانيون بايد اخوت روحانيتى شان را حفظ بـكنند علاوه بر اين كه اخوت اسلامى بين همه ء قشرها بايد باشد، روحانيون يك تكليف فـوق ايـنـهـا دارنـد. اگـر يـك روحـانى اى پايش را كج بگذارد مى گويند روحانيون اين طـورنـد، نـمـى گـويـنـد فـلان آدم . اگـر يـك بـقـالى كـم فـروشـى كـنـد مـى گـويندآن بقال كم فروشى كرده نمى گويند بقال ها كم فروشند. اين از تبليغاتى است كه شده اسـت . اگر يك روحانى خداى نخواسته يك خطايى بكند، اين طور الان وضع شده است كه گـويـنـد روحـانـيـون ايـن جـورى اند. مسؤ وليت يك مسؤ وليت بزرگى است كه يكى اگر پـايـش را غـلط بـگـذارد ايـن طـور نـيـست كه پاى خودش حساب بشود، پاى روحانيت اسلام حـساب مى شود، شكست روحانيت اسلام است . اين فرق دارد با آن كه اگر خطايى بكند مى گـويـنـد كـه اين آدم خطا كرده است ، نمى گويند كه اين صنف خطاكار است . از اين جهت هر خطايى كه از ما و شما
آقـايـان خـداى نـخـواسـتـه تحقق پيدا بكند علاوه بر آن مسؤ وليت شخصى كه داريد، مسؤ وليـت انـسـانـى ، مسؤ وليت اجتماعى ، مسؤ وليت صنفى اين را هم داريد براى اين كه پاى همه حساب مى شود. بنابراين ، حساب نكنيد خودتان را يك آدم عادى . حتى طلبه در مدرسه ، خـودش را حـساب نكند كه خوب ! من مثل ساير مردم يك طلبه عادى هستم ، اگر يك خلافى بكنم پاى خودم حساب مى شود. حتى آن طلبه اى كه در مدرسه دارد درس مى خواند، آن هم وقـتـى كـه يـك خطايى بكند پاى خودش حساب نمى شود، پاى ديگران هم حساب مى كنند. مـسـؤ وليـت بسيار بزرگ است و اين نمى شود الا اين كه تهذيب در خود انسان و وحدت با هـمـه رفـقـا، بـا هـمه دوستان با همه اشخاص ، همه قشرها. در بين روحانيون ، ائمه جمعه بيشتر از ديگران مسؤ ولند. سروكارشان الان ائمه جمعه با مردم بيشتر است تا سروكار سـايـر روحـانـيـون . ائمـه جـمـعه بايد خيلى مواظب باشند كه خداى نخواسته اگر در يك جـايـى يـك چـيـزى اتـفـاق افـتـاد و چـه شـد، بـا جـهـت روحـانـى ، جـهـت پـدرى حـل كـنـنـد. اگـر خـداى نـخـواسـتـه يـك وقـت بـنـا بـاشـد كـه يـك اعـمـال قـدرت بـخـواهـد بكندبراى اين كه امام جمعه است اين پاى خودش حساب نمى شود، پاى روحانيت حساب مى شود، پاى اسلام حساب مى شود. از اين جهت اينها وظيفه شان خيلى خطير است و بايد خيلى ملاحظه بكنند.
قدرت طلبى از هر كه باشد از شيطان است
قدرت طلبى در هر كه باشد، اين اسباب اين مى شود كه زمين بخورد. قدرت طلبى از هر كه باشد از شيطان است ، مى خواهد رئيس ‍ جمهور آمريكا قدرت طلبى كند يا يك طلبه اى در مـدرسـه بـخواهد قدرت طلبى بكند يا يك امام جمعه اى در مركزى كه دارد. اگر وضع اين باشد كه قدرت طلبى در كار بيايد و كار اين كه : من اين طور بايد باشم ، بشود، بداند كه اين از شيطان است ، شيطان اين تزريق را از ابتدا كرده است و ما را هم از اين راه بـيـشـتـر از جـاهـاى ديـگـر مـى تـواند بازى بدهد، كه تو فلانى هستى ! تو چه هستى ! ديگران چى اند! از اين معانى هيچ فرقى مابين آن آدمى كه به حسب ظاهر قدرتمند دنياست و دارد بـاز هـم دنـبال قدرت مى گردد، با آن آدم زاهدى كه توى يك صومعه نشسته است ، در اين جهت فرق نيست كه اگر هر دوشان بگويند: من اين طور! اين زاهد بگويد: من اين زاهد هـسـتـم ! مـن چـه ! يـا آن بـگـويـد: مـن قـدرتـمند هستم ! هر دويش از شيطان است ، بلكه اين فـسادش بيشتر از آن است ، خودخواهى هميشه اسباب اين است كه انسان را به فساد بكشد. تـمـام فـسـادهـايى كه در عالم پيدا مى شود، از خودخواهى پيدا مى شود، از حب جاه ، از حب قـدرت ، از حـب مـال ، از امـثـال ايـنهاست و همه اش برمى گردد به حب نفس و اين بت از همه بـزرگـتـر اسـت و شـكستنش هم از همه مشكل تر است . تعقيب كنيد كه اگر نمى توانيد به تمام معنا بشكنيد كه مى توانيد انشاء الله مشغول باشيد به شكستن دست و پاى يك همچو بـتـى . اگر رهايش كنيد شما را به هلاكت مى كشاند. اين طور نيست كه ما را رها كند، ما يك مـعـصـيتى بكنيم ما را رها كند، يك كار ديگرى بكنيم زيادتر ما را رها كند. درجه به درجه پـيـش مـى برد تا آن جايى كه دين انسان را از دست انسان مى گيرد. اين يك مساءله طبيعى است كه
شـغـل شـيـطـان هـم هـمـين است ، هم شيطان باطنى انسان ، هم آن شيطانى كه اينها هم به او بستگى دارند.
يكى از امور مهم اين است كه روحانيون بايد ساده زندگى كنند
ائمـه جـمـعه ، ائمه جماعت ، روحانيون محترم ، اينها بايد توجه به اين معنا داشته باشند كه اينها پدر هستند از براى ملت . اينها با مردم بايد سمت پدرى داشته باشند، اينها با مـردم بـايد رفتارشان رفتار پدرانه باشد. بين خودشان برادر باشند، رفتار، رفتار بـرادرى بـاشـد. اجتماع داشته باشند، در هر شهرى با هم در هر هفته يك روز، دو روز با هم مجتمع باشند، مسائل خودشان را بگويند. اگر يك خيالى دارند، اگر يك كارى دارند او را بـگـويـنـد، حـل كـنـنـد بين خودشان و هيچ وقت يك مساءله اى را به خطبه هاى نماز جمعه نـكشانند، چه اشكال داشته باشند به فلان استاندار، فلان حاكم يا فلان وزارتخانه و چـه اشـكـال داشـتـه باشند به فلان آدم يا فلان شخص . اين جاى خطبه نماز جمعه ، جاى دعوت به حق است و دعوت به تقوا و مصالح مسلمين را در او گفتن ، و تعرض به اين خرده ريزى ها، اينها ازشان ائمه جمعه خارج است پرهيز كنند از اين معنا.
و يكى از امور مهم هم اين است كه روحانيون بايد ساده زندگى كنند. آن چيزى كه روحانيت را پـيش برده تا حالا و حفظ كرده است ، اين است كه ساده زندگى كردند. آنهايى كه منشا آثـار بـزرگ بـودنـد، در زنـدگـى سـاده زندگى كردند. اينهايى كه در بين مردم موجه بـودنـد كـه حـرف آنـهـا را شـنـيـدنـد، اينها ساده زندگى كردند. شايد آقايان كمى شان يادشان باشد، در آن وقتى كه ما اوايلى كه آمديم قم ، كه در آن جا چه اشخاصى بودند، شخص اول قم در جهت زهد و تقوا و اينها مرحوم آشيخ ابوالقاسم قمى ، مرحوم آشيخ مهدى و عده ديگرى ، و شخص نافذ آن جا و متقى ، مرحوم آميرزا سيد محمد برقعى و مرحوم آميرزا مـحـمـد اربـاب . هـمـه ايـنها را من منزل هايشن رفتم . اين كه رياست صورى مردم را داشت و ريـاسـت مـعـنـوى هـم داشـت ، بـا آن كـه زاهـد بود، در زندگى مشابه بودند. مرحوم آشيخ ابوالقاسم ، من گمان ندارم هيچ طلبه اى مثل او بود، زندگى اش يك زندگى اى بود كه مثل ساير طلبه ها، اگر كمتر نبود، بهتر نبود، كمتر هم بود. مرحوم آميرزامحمدارباب كه مـن رفـتـم مكرر منزلشان ، يك منزلى داشت دوسه تا اتاق داشت خيلى ساده ، بسيار ساده . مرحوم آشيخ مهدى همين طور، سايرين هم همين طور، عده هم زياد بودند آن وقت . وقتى انسان در آن مـحيط واقع مى شد كه اينها را مى ديد، همين ديدن اينها براى انسان يك درسى بود، وضع زندگى آنها براى انسان يك ، وضعى بود، درس بود براى انسان عبرت بود. هر چه برويد سراغ اين كه يك قدم برداريد براى اين كه خانه تان بهتر باشد، از معنويت تـان بـه هـمـيـن مقدار، از ارزش تان به همين مقدار كاسته مى شود. ارزش انسان به خانه نيست ، به باغ نيست ، به اتومبيل نيست . اگر ارزش انسان به اينها بود، انبيا بايد همين كـار را بـكـنـنـد. انـبـيـا سـيره شان را ديديد چه جور بوده . ارزش انسان به اين نيست كه انـسـان يـك هـيـاهـو داشـتـه بـاشـد، يك اتومبيل كذا داشته باشد، يك رفت و آمد زياد داشته باشد. ارزش روحانيت به اين نيست كه يك بساطى داشته باشد و يك دفترى و يك دستكى داشته باشد. فكر كنيد ارزش انسان را به دست
بـيـاوريـد، ارزش روحـانـيـت را از دسـت نـدهـيـد. در كـيـفـيـت تـحـصـيل آن علوم هم هرچه برويد سراغ تجملات !!! و انشاء الله نمى رويد از علوم تان كاسته مى شود. آنهايى كه اين كتاب هاى قطور را نوشتند و پر ارزش را، زندگى شان يـك زنـدگـى طـلبـگـى بـوده مـثـل شـيـخ انـصـارى و مثل امثال اينها. يك زندگى طلبگى بوده . آنها توانستند اسلام را در همه ى جهات حفظ كنند و فقه را به پيش ببرند و مسائل دينى را افزايش بدهند (يعنى فروع را) و آن كتاب هاى ارزشـمند را عرضه كنند به مردم . براى اين كه آنها ارزش را به اين نمى دانستند كه من خـانـه ام بـايـد چـه جـور بـاشـد، حـالا سـه تـا اتـاق داريـم كـم اسـت ، چـهـار تـا! شـمـا خـيـال مـى كنيد كه اگر ده تا اتاق هم باشد كافى براى شما هست ؟ خير! اگر همه ء اين دنيا را به يك كسى بدهند، كافى نيست ، مى گويد: بايد برويم جاى ديگر. اين فطرت انـسـان اسـت ، فـطـرت خـداخـواهـى اسـت ، ايـن يـكى از فطرت هايى است كه هر كس هرچه بـيـابـد، آن گـم شـده ء خـودش را نيافته ، آن گم شده يك چيز ديگرى است و لهذا آن كه دنـبـال قـدرت مـى رود، قـدرت مـطـلق مـى خـواهـد، قـدرت مـطـلق خـداسـت ، آن كـه دنـبـال عـلم مـى رود، عـلم مـطـلق مـى خـواهـد، عـلم مـطـلق عـلم خـداسـت . هـر كـه دنـبـال هـر كـمـالى بـرود يـا هـر چيزى برود، او كمال مطلقش را مى خواهد و همه خدا را مى خواهند، خودشان نمى دانند. عذاب هايى كه به ما مى شود براى حجاب هايى كه در ما هست . آن كـه حجاب ها را پاره كرده است ، ارزش ها را مى فهمد و رسيده به آن جايى كه بايد بفهمد.
شـمـا كـه مـى خـواهـيـد مـردم را دعـوت كـنـيـد بـه آخـرت ، بـايـد قـدم اول را خودتان برداريد
مـنـاجـات شعبانيه را خوانديد؟ بخوانيد آقا! مناجات شعبانيه از مناجات هايى است كه اگر انسان دنبالش برود و فكر در او بكند، انسان را به يك جايى مى رساند. آن كسى كه اين مـنـاجـات را گـفـتـه و هـمـه ائمـه هـم بـه حسب روايت مى خواندند، اينها، آنهايى بودند كه وارسـتـه از هـمـه چـيـز بـودنـد، مـع ذلك آن طـور مناجات مى كردند، براى اين كه خودبين نبودند. هر چه بودند اين طور نبوده كه خودش را ببيند، كه حالا من امام صادق ام ديگر، نه ! امام صادق مثل يك آدمى كه در معصيت غرق است مناجات مى كند براى اين كه مى بيند خودش هـيـچ نـيـسـت و هـر چـه هـسـت نـقـص اسـت و هـر چـه هـسـت از اوسـت . هـر چـه كـمـال اسـت از اوسـت ، خودش چيزى ندارد. هيچ كس چيزى ندارد، انبيا هم هيچى نداشتند، همه هـيـچ انـد و اوسـت فـقـط، هـمـه هـم دنـبـال او هـسـتـنـد، هـمـه ء فـطـرت هـا دنـبـال او هـسـتـنـد، مـنـتـهـا چـون مـا مـحـجـوبـيـم ، نـمـى فـهـمـيـم كـه مـا دنـبـال او هـسـتيم آنهايى كه فهمند، آنها وارسته مى شوند و مى روند سراغ همان معنا. اين كمال انقطاعى كه خواستند، اين كمال انقطاع همين است كه از همه ء اين چيزهايى كه هستش ، اصـلش بـه كـنـار بـاشـنـد.انه كان ظلوما جهولا را كه در آيه ء شريفه وارد شده است كه (عرضنا الامانه على السموات والارض والجبال فابين كذا)، بعد مى گويد: (ان كان ظـلومـا حـهـولا)، بـعضى مى گويند كه ظلوما جهولا بالاترين وصفى است كه خدا براى انسان كرده ، ظلوما كه همه بت ها را شكسته و همه چيز را شكسته ، جهولا براى اين كه به هـيـچ چـيـز تـوجـه نـدارد و هـيـچ چـيـز را مـتـوجـه بـه آن نـيـسـت ، غافل از همه است . ما نمى توانيم اين طور باشيم ، ما امانت دار هم نمى توانيم باشيم ،
لكن مى توانيم در آن راه باشيم . شما آقايانى كه مى خواهيد مردم را دعوت كنيد به آخرت ، دعـوت كـنـيـد به صفات كذا، بايد قدم اول را خودتان برداريد تا دعوت تان دعوت حق بـاشـد، والا دعـوت حق است ، دعوت كن شيطان است ، از زبان شيطان دعوت مى كند انسان . آن هم كه درس توحيد مى گويد، آن هم همين طور است كه اگر چنانچه در او آن منيت باشد، زبان ، زبان شيطان است و درس توحيد را به زبان شيطان مى گويد. شما آقايانى كه مـى خـواهـيـد بـرويـد در جاهاى ديگر و تربيت كنيد مردم را، ملتفت باشيد كه يك وقت خداى نخواسته خودتان آلوده نباشيد و آنها را دعوت كنيد.
ما امروز مبتلا هستيم به دنيا و قدرت دنيا
ما امروز مبتلا هستيم به دنيا و قدرت هاى دنيا، در هيچ وقت ايران اين قدر ابتلا نداشته است ، براى اين كه ايران يك گاو شيرده بوده است و پستان هايش را هم رها كرده بوده است كه از او مـى دوشـيدند، اين آرامش بوده ! آن آرامشى كه در زمان سابق بود، اين آرامش ‍ بود كه يـك گـاو شـيـردهـى پـسـتـان هـايش را در دست ديگران قرار بدهد و هيچ حرف نزند. وقتى ايـران هـمـه ء مخازنشان را تحويل مى دهد به غير، ديگر چرا او را نگهش ندارند؟ چرا آرام نـگـهـش نـدارنـد؟ آرامـش اسـت ، امـا چـه آرامـشـى ، آرامـشـى كـه يـك حـيـوانـى دارد در مـقـابـل يـك انـسـان ! امـروز، آن نـيست ديگر. امروز براى اين كه اين انسان مى خواهد ارزش انـسانى اش را به دست بياورد، همه با او مخالفند. شرق با او مخالف است ، غرب هم با او مـخـالف اسـت و مـنـطـقه هم مخالف ، داخل هم آنهايى كه توجه ندارند يا آنهايى كه عناد دارند آنها هم مخالف . شما راه خودتان را به پيش بگيريد، وحدت خودتان را حفظ بكنيد، خودتان را با جامعه ، با مردم تطبيق بدهيد، به اين معنا كه آنها را هم هدايت كنيد و آنها را داشـته باشيد. اين ملت است كه شما را از آن قيد و بندها آزاد كرد و امروز هيچ قيد و بندى از هـيـچ كـشـورى در گردن شما نيست ، هيچ تعهدى نداريد به ديگران . امروز كشورى كه غـيـرمـتـعهد است ، ايران است . يك كشور ديگر پيدا نمى كنيد كه غيرمتعهد به معناى واقعى اش بـاشـد و ايـن به بركت اين زاغه نشينان ، اين قشر محروم توده بوده است . آن كه اين هـمـه جوان را داد اين قشر محروم است . بيايند بشمرند، چند نفر از آن مرفه ها، چند نفر از آنهايى كه الان نشستند و بدگويى مى كنند براى جمهورى اسلام ، از آنها چند نفر رفتند بـه جـبـهـه ؟ آنـهـا چـنـد تـا شـهـيـد دادنـد؟ اگـر يـكـى پـيـدا كـرديد! مگر آن يكى از آنها مـنـفـصـل شـده بـاشـد، مـمـكـن اسـت ، مـمـكـن اسـت كـه يـك نـفـر از آن خـانـه ء مـرفـه مـنـفـصـل شده باشد و حزب الله شده باشد او برود، اما اين كم است . هر چه شهيد است مى بـيـنـيـد كـه مـال ايـن قـشـر محروم است . محروم هم اين طور نيست كه فقط زاغه نشين محروم بـاشـد، بـازارى اش مـحروم است ، كارگرش محروم است كشاورزش محروم است و همه ء اين قـشـرهـا مـحرومند و از همين هاست . آنى كه الان در جبهه دارد خدمت مى كند، از همين قشر است . آنى كه آن قدر زحمت دارد مى كشد براى حفظ كشورش و براى حفظ اسلام ، همين قشر هستند، ايـنـهـا آقـاى مـا هـسـتـنـد، ايـنـهـا بـه مـا مـنـت دارنـد، بـا ايـنـهـا بـا كمال تواضع رفتار كنيد!
تبليغات در سرتاسر دنيا راه افتاده است براى اين كه اسلام را زمين بزنند
امـروز ايـران از هـمـه وقـت هـا مـبـتـلاتـر اسـت ، يـعـنـى هـمه با او مخالفند. تبليغات دنيا، سـرتـاسـر تـبـليـغات راه افتاده است براى اين كه اسلام را زمين بزنند،صلح بكنيد. اين برخلاف نظام انسانى است ، برخلاف نظام اسلامى است ، برخلاف ايده ء انبياست كه با مفسد، با كسى كه فساد به راه مى اندازد و هر روز مفسده اش را داريد مى بينيد و به طبع مـفـسـد اسـت و مـخالف همه ء چيزهاى انبيا هست ، صلح بكنيد. اين مخالف قرآن است ، مخالف عـقل است ، مخالف اسلام است ، مخالف ارزش انسانى است . اينهايى كه از اطراف دارند مى آيـنـد ايـران و مـى آيند به تهران و كفن پوش و غيركفن پوش و فرياد مى كنند ما جنگ مى خـواهـيـم ، ايـنـها از اين ملت نيستند؟ ملت همين است كه مى گويد ما بايد صلح بكنيم ؟ كدام ملت مى گويد ما صلح بكنيم ، جز آن مرفه ها و آنهايى كه اسباب عيش شان فراهم نيست ، يـا آنـهـايـى كـه مـتـوجـه نـيستند. حمل به صحتش ، اين است كه يك دسته اى متوجه نيستند. بـنـابـرايـن ، امـروزى كه همه با ما مخالفند، ما خودمان بايد با هم باشيم . نمى گويم نيستيم كه الان ، اول شب گوش كنيم ، ببينيم مى گويد: خوب ، كى گفته است كه مردم با هم مخالفند! چه ، معلوم شد يك قضيه اى در كار است . خوب ! مى گويند اينها را. من در عين حـالى كـه مـى گـويم شما با هم هستيد، مى گويم بيشتر باشيد، مى گويم اين را نگهش داريـد. امـروز هـمه با ما مخالفند، ما خودمان بايد حفظ كنيم وحدتمان را، هر چه آنها خلاف كـنـند ما وحدتمان بايد قوى تر باشد، هرچه تبليغات آنها زياد بشود ما بايد وحدتمان زيـادتـر بشود. آنها همه تبليغات را براى اين مى كنند كه اختلاف ايجاد كنند. آنها ايادى شان در همه جا راه افتاده است براى اين كه در ايران خلاف ايجاد كنند، از غير ايران هم از هـيـچ جـا نـمـى تـرسند، براى غير ايران هم از هيچ جا تبليغ نمى كنند. شما ديديد كه در انـگـلسـتـان چـنـديـن ماه (قريب يك سال ) اعتصاب بود، حرفى نبود، انگلستان است ديگر، اعـتـصـاب است . اگر چهار نفر آدم در يك جايى فرض كنيد فرض كنيد اعتصاب بكند، اين تا آخر هر روز گفته مى شود كه در ايران اعتصاب است ! چه شده ! چند نفر آن جاست ! اين چـنـد نـفـر هـم نـمى گويند، مى گويند كارخانه ها از كار افتاد. براى اين كه اينها اينها تـمـام دلخـوشـى شـان بـه روز كـارگـر بـود، مـن مـواظـب بـودم . ايـنـهـا روز كـارگر را خـيال مى كردند كه الان اين كارگرها براى آنها سينه مى زنند. روز كارگر آمد و گذشت و كـارگـرهـاى عـزيـز ما بيشتر از سابق در صحنه بودند و فرياد هم مى زدند كه ما مى خـواهـيم خدمت كنيم . مگر براى من خدمت كنند كه اگر من بد شدم خدمت نكنند؟ براى خدا دارند كـار مـى كـنـنـد، بـراى كـشـور خـودشـان دارنـد كـار مى كنند اين كشورى كه همه چيزش را ديگران مى دادند، حالا مشغولند خودشان دارند اصلاح مى كنند، دارند كاركنند، همه چيز را دارند دنبالش ‍ هستند كه بسازند و مى توانند. وقتى بنا شد كه همه براى يك مقصد و آن مـقـصـد، مـقـصـد الهـى اسـت ، نـه مـقـصـد دنـيـايـى كـه چـون مـن حـالا بـه آن نـرسـيـدم پس ول كـنـم . مـقصد الهى است ، خدا هست ، قيامت هست و ما مسؤ وليم . مقصد الهى است ، يك مقصد الهـى را كـه بـا ايـن چـيـزهـا نمى شود به همش زد. فرض كنيد كه چهار نفر هم يك جايى بـنشينند با هم يك صحبتى بكنند و بگويند مردم هم اين جور مى گويند، اما اين مساءله اين طور
نيست ، خوب است همه ء ما بيدار بشويم و خدا همه را بيدار كند.
خـدمـت هـايـى كـه جـمـهـورى اسـلامـى در طـول ايـن چـنـد سال به اسلام كرده ، كسى در طول تاريخ غير از زمان انبيا نكرده است
و مـن امـيـدوارم كـه دراين ماه مبارك رمضان كه ماه خداست ، همه مؤ فق بشويد به اين كه دعا كنيد براى اسلام . در ادعيه تان دعاى براى اسلام باشد، در راءس ادعيه تان دعاى براى جـمـهـورى اسـلامـى و بـقاى جمهورى اسلامى باشد. خدمت هايى كه جمهورى اسلامى در اين چـهـار پـنـج سـال بـه اسلام كرده است ، در طول تاريخ غير از زمان انبيا نكرده كسى ، آن قـدر خـدمـتـى كه اين كرده . هر كس ببيند، هر كه ، مخالفين ، هركس بيايد صورت شمارى كـنـد، ريـز بـدهـد. زمـان اين جا چه خبر بود، زمان قاجار چه خبر بود؟ تازه آرامترين شان بودند. زمان قاجار چه خبر بود، حالا چه خبر است ؟ ديگر زمان پهلوى را كه همه مى دانيد چـه خـبـر بـود! ايـن كـمـال بـى انـصـافـى اسـت كـه يـك كـسـى بـگـويـد آن وقـت هـم مـثل حالا و حالا بدتر از او. يا كمال بى اطلاعى ، لجاجت ، انسان لجاج ، وقتى لجاجت پيدا مـى كـنـد نـمـى دانـد خـودش هـم چـه مـى كـنـد. مـى گـويـنـد كـه يـك دسـتـه اى از اهـل جـهـنـم كـه در عذاب بودند يك وقت ديدند آرام شد (در روايت است ظاهرا) گفتند چه شد؟ گفتند پيغمبر عبور مى كند گفتند درها را ببنديد نبينيم . آن كسى كه جهنمى هست اين جورى است ، درها را ببنديد با اين كه آرام شده است ، با اين كه عذاب را برداشتند. عذاب باشد، لكن پيغمبر نباشد! فساد باشد، لكن جمهورى اسلامى نباشد! در خيابان ها آن مفسده علنى بـاشـد، لكـن جـمـهـورى اسـلامـى نـبـاشـد! ايـنـهـا يـك دردى اسـت كه دواى او پيش حضرت عزرائيل سلام الله عليه است .
و خـداونـد هـمـه ايـن دردهـا را شـفـا بـدهـد و امـيـدوارم كـه هـمـه ء مـا مـؤ فـق بـشـويـم بـه عـمـل كـردن بـه رضاى خدا، و خداوند اين اسلام را، جمهورى اسلامى را نگه دارد و ما را مؤ فق كند كه به لقاى جمال مبارك امام زمان سلام الله عليه مؤ فق بشويم .
والسلام عليكم و رحمه الله
تاريخ : 25/2/64
فرمان امام خمينى به حجت الاسلام حاج شيخ عبائى
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب حجت الاسلام آقاى حاج شيخ محمد عبائى دامت افاضاته
از آن جـا كـه از ايـن جـانـب خواسته شد نماينده اى در دفتر تبليغات اسلامى نصب نمايم ، جناب عالى را به سمت نماينده خويش در آن دفتر انتخاب نمودم . لازم است يادآور شوم به طورى كه گزارش رسيده است تاكنون دفتر مذكور خدمت هاى شايان تقديرى به اسلام و جمهورى اسلامى و حوزه هاى محترم علميه نموده است كه بايد از آن تشكر نمود.
امـيد است با عنايات بارى تعالى و ادعيه حضرت ولى الله الاعظم ارواحنا فداه ، تؤ فيق هـرچه بيشتر در اين امر ارزشمند پيدا نموده و در ادامه خدمت كوشا باشيد. اميد است مدرسين و فضلاى محترم و طلاب عزيز با همكارى و هميارى بيشتر و بهتر با آن دفتر محترم ، ملت عزيز كشور را به وظايف دينى و سياسى و اسلامى خود آشناتر فرمايند.
والسلام عليكم و على عباد الله الصالحين
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 1/3/64
پيام امام خمينى به مناسبت سالگرد قيام 15 خرداد
بسم الله الرحمن الرحيم
قـيـام 15 خـرداد اسـطـوره قـدرت سـتـمـشـاهـى را در هم شكست و افسانه ها، و افسون ها را باطل كرد. شهادت جوانان رشيد و زنان و مردان در آن روز، سد عظيم قدرت شيطانى را از بـنـيـان سـسـت نـمود. خون سلحشوران كوخ نشين ، كاخ ‌هاى ستم را در هم كوبيد. ملت عظيم الشـان ايـران بـا قـيـام و نـثـار خـون فـرزنـدان عـزيـز خـويـش ، راه قـيـام را بـراى نسل هاى آينده گشود و ناشدنى ها را شدنى كرد.
خـداونـد تـعـالى ، ايـن مـلت را پـايـدار و شـهـيـدانشان را خصوصا شهيدان 15 خرداد، اين بـنـيانگذاران انقلاب اسلامى ايران را در جوار رحمت خود قرار دهد و به بازماندگان آنان صبر و اجر عنايت فرمايد و به معلولان عزيز ما قدرت مقاومت بيشتر عطا فرمايد.
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 5/3/64
انتصاب حجت الاسلام شيخ محمد على صدوقى
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب حجت الاسلام آقاى شيخ محمد على صدوقى دامت افاضاته
جـنـاب عـالى بـه نمايندگى از طرف اين جانب در ستاد نظارت بر انتخاب سه نفر عضو شوراى عالى قضايى انتخاب مى شويد تا بر جريان اين انتخاب بر طبق مقررات نظارت نماييد. انشاء الله مؤ فق باشيد.
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 22/3/64
انتصاب به حجت الاسلام زرندى
بسمه تعالى
جناب حجت الاسلام آقاى حاج شيخ حسين زرندى دامت افاضاته
به دنبال كسالت ممتد جناب حجت الاسلام آقاى موحدى كرمانى دام توفيقه العالى كه منجر بـه اسـتـعـفـاى ايـشـان از امـامـت جمعه باختران گرديد، ضمن تقدير از زحماتى كه جناب ايـشـان در اين مدت در انجام اين وظيفه مقدس متحمل شده اند، اينك بدين وسيله جناب عالى را به سمت امام جمعه باختران و نماينده خويش منصوب مى نمايم كه انشاء الله تعالى ضمن انـجام اين فريضه الهى ، مردم را به وظايف خطير و حساسى كه بخصوص در اين برهه تاريخى انقلاب اسلامى دارند، آشنا ساخته و به استقامت و پايدارى و وحدت و يكپارچگى در برابر توطئه هاى دشمنان اسلام دعوت نماييد.
بـديـهـى اسـت علما و روحانيون معظم و اهالى محترم و متدين باختران و نهادها و ارگان هاى دولتـى نيز همكارى هاى لازمه را در برگزارى هرچه باشكوهتر اين نماز وحدت بخش با جـنـاب عـالى داشته و اميد است با همكارى آنان وظايف محوله را به نحو احسن انجام دهيد. از خداى تعالى مؤ فقيت همگان را مساءلت دارم .
والسلام عليكم و رحمه الله
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 30/3/64
بيانات امام خمينى در جمع رئيس جمهور، رئيس ديوان عالى كشور، اعضاى شوراى نگهبان ، هـياءت رئيسه و نمايندگان مجلس ‍ شوراى اسلامى ، اعضاى شوراى عالى قضايى ، وزرا و روحانيون به مناسبت عيد سعيد فطر
غير حق تعالى نور نيست ، همه ظلمت است
بسم الله الرحمن الرحيم
مـن امـيـدوارم كـه ايـن عـيـد پـر بـركت به همه ملت هاى اسلامى و به همه مستضعفان جهان ، خـصـوصـا مـلت بـزرگ ايـران ، بركت خداوند عنايت كند و مبارك باشد و اميدوارم كه دست تـوانـاى حـضـرت ولى امـر، پشتيبان اين ملت عزيز باشد. آنچه كه انبيا براى او مبعوث شـده بودند و تمام كارهاى ديگر، مقدمه اوست ، بسط توحيد و شناخت مردم از عالم است كه چـطـور اسـت . ارائه عـالم به آن طورى كه هست ، نه به آن طورى كه ما ادراك مى كنيم . و دنـبـال اين بودند كه همه تهذيب ها، تعليم ها و همه كوشش ها در اين باشد كه مردم را از اين ظلمتكده هايى كه همه عالم ظلمت است ، نجات بدهند و به نور برسانند. غير حق تعالى نـور نـيـسـت ، هـمـه ظلمتند و اگر چنانچه ما از اين حجاب هاى ظلمانى بيرون برويم و همين طور اگر موفق بشويم از حجاب هاى نورانى هم بيرون برويم و همه حجاب ها را(1) خرق كـنـيم ، آن وقت حق را به همه صفات و اسمائش مشاهده مى كنيم و غير او كسى نيست ، سراب اسـت . البـتـه بـه آن مـعـنـاى كـامـلش ، نـادرى از اوليـا خـدا به تبع انبيا مؤ فق شدند و ديگران مراتب پايين تر را، تا برسد به ما كه هيچ .
اگـر سـر (ليـلة القـدر) و سـر (نزول ملائكه ) در شب هاى قدر را بدانيم ، همه مشكلات ما آسان مى شود
مـاه مـبـارك رمـضـان كـه ماه ، مبارك است / براى اين است كه / ممكن است براى اين باشد كه مـاهـى اسـت كـه ولى اعـظـم ، يـعـنـى رسـول خـدا واصـل شـده و بـعـد از وصـول ، مـلايـكـه را و قـرآن را نـازل كـرده اسـت . بـه قـدرت او مـلايـكـه نـازل مـى شـونـد، بـه قـدرت ولى اعـظـم اسـت كـه قـرآن نـازل مـى شود و ملايك نازل مى شوند. ولى اعظم ، به حقيقت قرآن مى رسد در ماه مبارك و شـب قـدر و پـس از رسيدن ، متنزل مى كند به وسيله ملايكه !!! كه همه تابع او هستند !!! قرآن شريف را، تا به حدى كه براى مردم بگويد. قرآن در حد ما نيست ، در حد بشر نيست . قـرآن سـرى اسـت بـيـن حـق و ولى الله اعـظـم كـه رسول خداست ، به تبع
او نازل مى شود تا مى رسد به اين جايى كه به صورت حروف و كتاب در مى آيد كه ما هـم از آن اسـتـفـاده نـاقـص مـى كـنـيـم . و اگـر سـر (ليـلة القـدر) و سـر (نـزول مـلايـكـه ) در شـب هـاى قدر !!! كه الان هم براى ولى الله اعظم حضرت صاحب سـلام الله عـليـه ايـن مـعنا امتداد دارد !!! سر اينها را ما بدانيم ، همه ء مشكلات ما آسان مى شود. تمام مشكلاتى كه ما داريم براى اين است كه ما محجوبيم از اين كه واقعيت را آن طور كـه هـست و نظام هستى را به آن طورى كه تنظيم شده است ، مشاهده كنيم . ما گمان مى كنيم كه حيات در اين جا چيزى است و نبودن در اين جا نقصى است . در صورتى كه حيات در اين جا نازله آن حقيقتى است كه از عالم غيب آمده است و موت !!! اگر چنانچه موت انسانى باشد !!! رجـوع بـه هـمـان مرتبه اى است كه در اول بوده است ، و البته مراتب مختلف و شؤ ون مـخـتـلف اسـت . و مـا امـيـدواريـم كـه از فـيـض مـاه مـبـارك و فـيـض عـيد ماه مبارك !!! كه عيد وصـال اسـت !!! مـا هـم حـظـى ببريم كه بتوانيم در اين مشكلاتى كه بر ما وارد مى شود، سرفراز بيرون بياييم ، تمام چيزهايى كه انبيا آوردند، /اينها/ مقصود آنها به ذات نبوده است ، مقصود آنها به ذات نبوده است ، تشكيل حكومت مقصود به ذات نيست براى انبيا. دعوت هـا هـرچـه مـى شـود مـقـدمـه اسـت براى اين كه انسان را بيدار كنند، انسان را بفهمانند به (او)، ارائه بـدهـنـد بـه (او) كه چه بوده است و چه هست و چه خواهد بود و عالم چه جـور اسـت وضـعـش بـا ذات مـقـدس حـق تـعـالى . و مـا دسـتـمـان از ايـن مـسـائل كـوتـاه اسـت و امـيـدواريـم كـه به بركت اوليا خدا، ما هم يك آشنايى ضعيفى پيدا بـكـنـيـم و بـعـض از حـجـب ، از پيش چشم ما برداشته بشود. خداى تبارك و تعالى كه مى فـرمـايـد كـه : (الله نـور السـمـوات و الارض ) و (هـوالاول و الاخـر و الظـاهـر و الباطن )، اين را ما با قلبمان ، با وجودمان ادراك كنيم ، نـه ادراك عـلمـى ، مـشـاهـده ، ادراك عـلمـى آسـان اسـت ، لكـن رسيدن به آن جايى كه انسان دريـابد اين مسائل را، اين كار مشكلى است و محتاج به مجاهدت ؛ و انبيا و اوليا با مجاهدات خـودشـان بـه ايـن مسائل رسيده اند. ادعيه اى كه از ائمه عليهم السلام وارد شده است (كه به تعبير بعضى قرآن صاعد است ) اين ادعيه به قدرى معارف الهيه در آن هست كه انسان متحير مى ماند، آن قدر معارف در ادعيه هست . مسائلى كه ائمه عليهم السلام براى نوع مردم گـفـتـه اند به طور مساله گويى به طور تعيين وظايف ، آنها يك باب است كه روى همان عـرف عـام صـحـبـت شـده اسـت ، وقـتـى كـه رسـيـدنـد بـه مـنـاجـات هـا و ادعـيـه ، مـسـائل فـرق كـرده اسـت . آن جا ديگر زبان عامه ء مردم نيست ، البته در آن همه چيز هست ، لكـن آن معارفى كه در ادعيه و مناجات ائمه عليهم السلام هست ، آنها يك زبان ديگرى است غير زبان معمولى و غير زبان ذكر احكام الهيه . و مطالعه اين ادعيه راهگشايى است براى انـسان و رسيدن به بعض مدارج الهيه . و من اميدوارم كه همان طورى كه اين كشور ما و اين مـلت عـزيـز، در هـمـه چـيـز مـتـحـول شـده اسـت ، در ايـن مـعـانـى هـم متحول بشود.

next page

fehrest page

back page