صحيفه نور جلد ۳

امام خميني رحمه الله عليه

- ۸ -


بنابراين اين اصلى كه ايشان نبايد باشد، مردم مى گويند نبايد باشد اما حالا مردم مى گويند نبايد باشد، شايد اكثرا غافل باشند از اينكه اين نبايد كه از اول باشد، نبوده از اول ، نه اينكه نبايد باشد. نبايد باشد، مال آنى است كه تا حالا بوده ، حالا مى گوئيم آقا تا حالا شما بوديد بسيار خوب ، حالا از اين به بعد چه گوئيد، خوب برو ديگر بس است ديگر تا حالا هر كارى كردى خوب يا بد، بسيار خوب از حالا ما نمى خواهيم . اين مال (نبايد باشد) است اما وقتى كه مطلب را بازش كنيم از هم يا تاريخ اين سلطنت ايشان را آنهائى كه يادشان است و آنهائى كه تو كتاب ها نوشته اند اگر نوشته باشند و جرات كرده باشند، نوشته اند، منتها ظاهر نيست بعد پيدا مى شود اينها. و آنهائى كه اطلاع به واقعه دارند خوب ، مى دانند كه قضيه اين نبوده است كه يك سلطنت اعطائى باشد كه قانون اساسى گويد كه اعطا كردند. اين سلطنت رضاخان ، پدر محمدرضا، اين يك سلطنت زورى قلدرى ، مجلس سرنيزه اى و الزامى به اينكه شما بايد راى بدهيد به اينكه آن دسته بروند و اين دسته بيايند، نه آن دسته درست بود و نه اين دسته درست بود.
دليل پشتيبانى ابرقدرت ها از شاه تثبيت منافع خودشان است
قضيه اين نبود كه يك مجلس قانونى بوده و يك انتخاب قانونى بوده و اينها و ما حالا مى گوييم كه شما تا حالا درست بوديد. اصلا از اول غلط بوده ، از اول نبوده ايشان شاه . پدرش را انگليسى ها تحميل كردند به ما و خودش را هم متفقين يعنى هم انگليس و هم روس ‍ و هم آمريكا تحميل كردند به ما، الان هم پشت سرش ايستادند و هر شب و هر روز داد مى زنند به اينكه نه ، ما اين را خواهيم ، ما بهتر از اين كسى را نداريم (با تعبير اينكه بعضى وقت ها تعبير به اينكه ، مى گويند تعبير شده است به اينكه اين آدم ماست ) كارتر بگويد اين را كه (اين آدم ماست ، اين بايد باشد) ما نمى خواهيم آقا، خوب يك كسى كه شما گذاشته ايد براى منافع خودتان ما منافع خودمان را بايد ملاحظه كنيم ، ملت ايران مى گويد منافع خودم را مى خواهم ملاحظه كنم ، نه منافع آمريكا را. خوب ، آمريكا و انگلستان و روس ‍ همه شان جمع شدند به اينكه /ايشان را / بايد باشد ايشان ، همه فرياد ملت ايران اين است كه اينها چكاره اند كه مى گويند اين بايد باشد؟، ما ملت و مملكت مال ما، هيچ كدام شما حق نداريد بگوئيد كه ايشان بايد باشند. (منافع ما را ايشان بهتر از ديگران حفظ مى كند)!! خوب منافع شما را حفظ مى كند، به ما چه ربطى دارد؟ وقتى بناشد منافع شما را اينها حفظ مى كنند شما ببريدش يك جائى هر چه هم دلتان مى خواهد به او، هر كارى مى خواهيد بكنيد اين چه معنا دارد كه شما يك كسى منافع شما را چيز
مى كند ولكن از ما مى دزدد و به شما مى دهد. ما مى خواهيم ندزدد، مى خواهيم دستش را بگيريم كه ندزدد ديگر، مال مردم را برندارد بدهد به شما. ما اشكالمان سر هر دوى شماهاست ، سر آمريكاست كه دارد مى خورد و مى برد، سر اين است كه دارد مى دهد اموال مردم را به غارت . در اينجا حرف هاى ديگر هست ، حرف ها مى زنند، ايشان مكر را اين را مى گويند كه اگر چنانچه من بروم اين مملكت تجزيه مى شود، حالا ايران است ، بعد ايرانستان مى شود، يعنى تبع مثلا روس ها، يك تكه اش تبع روس ها مثل ازبكستان و نمى دانم چه مى شود اين هم ايرانستان شود و آن طرفش هم چهار قسمت مى شود، آن طرفش هم دست انگليس ها مى افتد آن طرفش هم دست مثلا روس ها مى افتد اين طرفش هم دست آمريكائى و تجزيه مى شود ايران .
الان كه ايران ، ايران است براى خاطر به صدقه سر ايشان است كه ايران است ، اگر ايشان نباشند اين تجزيه مى شود و هر كدام يك تكه اش را مى برند!! خوب اينكه هر كدام يك تكه را مى برند، به نفع آنهاست يا به ضرر آنهااست ؟ خوب ، لابد به نفع آنهاست كه مى برند. خوب حالا ما بايد ملاحظه كنيم ببينيم كه اگر ايشان باشند تجزيه مى شود، يا اگر ايشان نباشند؟ اگر بناشد كه شما نباشيد تجزيه مى شود، اگر برويد تجزيه مى شود كه به نفع آنهاست ، چه شد كه همه اينها طرفدار شمايند؟ شما مى گوئيد اگر من نباشم آذربايجان را روس ها مى برند، روس ها از خدا مى خواهند آذربايجان را ببرند، آن طرف هم انگليس ها مى برند، آنها هم از خدا خواهند كه يك طرف را ببرند، يك مقدارش را هم مثلا فرض كنيد كه كسى ديگرى مى برد، آمريكائى ها مى برند، آنها هم كه مى خواهند. اگر رفتن شما به نفع آنهاست و اگر شما برويد تجزيه مى شود، پس چرا از شما اينقدر تائيد مى كنند؟ كارتر هر روز هر وقت يك صحبتى پيش آيد مى گويد كه ما اين را لازمش داريم ، اين بايد باشد، اين نفع ماست . اين كه نباشد نفعش بيشتر است . مى گوئى آنها نمى فهمند تو مى فهمى ؟ كارتر و آمريكائى ها و انگلستان و اينها نمى فهمند كه اگر من بروم اينجورى مى شود و به نفعشان است ، از اين جهت پشتيبانى مى كنند؟ كه نمى توانى تصديق كنى پس معلوم مى شود كه با بودن شما تجزيه است و الان تجزيه است . الان ما يك مملكت مستقلى نداريم ، يك مملكتى كه ارتشش زير دست يك كس ديگر است ، فرهنگش باز زير دست ديگرى است ، مجلسش به دست ديگرى است ، ما چه داريم آخر؟ يك مملكتى مجلس دارد، اگر يك مجلسى دارد، مملكتى است ، ما مجلس ‍ نداريم . تو خودت در نوشته هايت گفتنى ، در صحبت هايت گفتى كه ليست مى آوردند. زمان پدرش را دارد مى گويد يا توجه ندارد، يك وقت شروع مى كند تعريف كردن از پدر و يك وقت هم مى گويد تا چند سال پيش از اين ليست مى آوردند مى دادند به ما، به حكومت ها كه وكلا را تعيين كنند. زمان پدرش هم مى گويد همين طور بوده است و زمان خودش هم تا مدتى اينطور بوده منتهى حالا ديگر، حالا ديگراينطور نيست . خوب ما كه مملكتمان وضعش اين است كه ليست بايد بياورند تا وكلائى كه مردم بايد تعيين كنند، حتى تو هم نبايد تعيين كنى ، بايد سفارتخانه ها تعيين كنند كه اينها را شما بايد قرار بدهيد و كيل /ما كه / پس مجلس ما نداريم . وقتى مجلس ‍ نداريم ديگر قانون اساسى يعنى عمل به قانون اساسى معنا ندارد مجلسى
نيست كه عمل به قانون اساسى باشد. پس ما قانون اساسى هم كه به آن عمل بكنيم الان نيست در كار.
يك قانون اساسى بوده است و نوشته اند و گذاشتند كنار. فرهنگ ما را هم كه همه مى دانيد كه فرهنگى است كه آنها درست كرده اند براى ما، نظاممان كه آنطورى است ، اقتصادمان كه از همه چيز بدتراست همه اينها الان تحت تصرف ديگران است . الان مملكت ما يك مملكت تجزيه شده اى ، مملكتى است كه تحت نظر ديگران و تحت سلطه ديگران است و هر چه منافع هست دارند مى برند و مى خورند و علاوه بر آن دارند جوانان ما را خراب مى كنند و ضايع مى كنند و از طرفى نمى گذارند تحصيل بكنند. حتى اينهائى كه در خارج آمده اند، اينها كه الان در خارج آمده اند براى نيروى اتمى اينها، خوب چند دسته شان يك دودسته شان پيش من آمده اند و حرفشان اين است كه نمى گذارند كه ماتحصيل بكنيم درست ، ما را به يك حد پائين تر از آن كه هستيم نگه مى دارند و نمى گذارند تحصيل بكنند اينها. نمى گذارند در خود دانشگاهمان تحصيل بكنند اينها، تحصيلشان را به يك حد محدودى كه بيشتر از آن حد نروند كه مبادا آدمى پيدا بشود در مقابلشان بايستد. پس رفتن شما اسباب اين مى شود كه اين تجزيه برداشته بشود يعنى استقلال بشود، مستقل بشويم .
حكومت اسلامى تجزيه بردار نيست
اين طرحى كه ما داريم را ايشان مى گويند كه اين طرح اصلا همان قضيه تجزيه است . اينكه همه مردم دارند مى گويند (حكومت اسلامى يعنى يك حكومت تجزيه شده !! و همه اطراف مملكت يك صدا دارند مى گويند ما حكومت اسلامى خواهيم اين معنى لاتجزيه است ، اين معنى اين است كه همه يك چيز مى خواهند. تجزيه معنايش اين است كه يك دسته چيزى را بخواهد و دسته ديگر چيز ديگرى را. يكى از حرف هايش اين است كه آنوقت كردستان خودش عليحده مى شود. اگر به اين ترتيبى كه اينها گويند كردستان عليحده مى شود، بلوچستان عليحده مى شود، لرستان عليحده يعنى هر كدام حكومت مستقل و خودمختارى خواهند، ما مى گوئيم كه الان وضع همه جا خراب است .اينهمه مردم كه الان دارند فرياد مى كنند كه ما حكومت اسلامى مى خواهيم معنايش اين است كه تجزيه نمى خواهيم ، معنايش اين است كه كردستان عليحده حكومت اسلامى مى خواهد، آن هم حكومت اسلامى مى خواهد، آن هم حكومت اسلامى . همه شان دارند حكومت اسلام مى خواهند. الان شما به كردستان برويد فرياد حكومت اسلامى است ، به بلوچستان برويد فرياد حكومت اسلامى است ، به خراسان برويد، به هر جا برويد همين صحبت هاست ، همين آش است و همين كاسه كه حكومت اسلامى مى خواهيم . وقتى بنا شد يك ملتى همه اش حكومت اسلامى بخواهد، اين ديگر تجزيه بردار است ؟!! اين را مى شود گفت تجزيه ؟!! اين تبليغات است . حالا من خسته شدم كه مابقى فرمايشات ايشان را درست توضيح بدهيم . انشاءالله خداوند تائيد كند همه شما را و اصلاح كند امور مسلمين را و ايران را.
و السلام عليكم و رحمه الله و بركاته
تاريخ : 24/8/57
مصاحبه امام خمينى با مجله هفتگى و يكلى گرين
سؤ ال : شما فرموديد كه مبارزه مسالمت آميز خواهد بود، چرا از اين حد بيرون رفته و به صورت فعاليت هاى تخريبى در آمده است ؟
جواب : مبارزه از طرف ملت با آرامى شروع شد لكن از طرف شاه خشونت آميز شد و مردم را به عصيان بيشتر وا داشت . به علاوه بسيارى از اين تخريب ها به دست خود مامورين شاه انجام گرفته و مى گيرد، مردم فقط مراكز فساد را مى كوبند زيرا خواستار يك حكومت حق هستند.
سؤ ال : شما گمان مى كنيد كه نظاميان به دستور شاه از روز يكشنبه شهرها را رها كردند و رفتند تا اين كارها انجام بگيرد و سوژه باشد براى حكومت نظامى كه بعدا ايجاد كنند؟
جواب : اكثر آتش سوزى هاى آن روز از طرف دستگاه بوده است و مردم فقط مراكز فحشا و استثمار را از بين مى بردند.
سؤ ال : اگر شاه برود، بر سر ايران چه مى آيد؟ آيا ايران از تحت نفوذ آمريكا بيرون مى رود؟
جواب : به منظور ما اگر چنانچه شاه برود، ايران ، ايران خوبى خواهد شد انشاءالله ، نفوذ ابرقدرت ها از آن برداشته مى شود و ايران مال ايرانى مى شود و همه قواى ايران بعدا صرف تعمير خرابى هاى شاه خواهد شد.
تاريخ : 24/8/57
مصاحبه امام خمينى با روزنامه آلمانى دنياى سوم
سؤ ال : آقاى خمينى ! آيا به نظر شما با توجه به افزايش فشار بر رژيم شاه ، دوران سلطنت وى رو به پايان است ؟
جواب : بله ، رژيم شاه با اعمال خشونت و كشتار بى سابقه مردم در سال گذشته و با فساد بى حد و حصر، آنچنان كشور را بر هم زده است كه جز با رفتن شاه امكان ندارد راه حلى را كه مورد قبول مردم باشد عنوان نمود.
سؤ ال : پس از سرنگونى رژيم شاه چه نوع حكومتى را پيشنهاد مى كنيد؟ آيا شما درصدد حفظ نظام سلطنتى در چهار چوب قانون اساسى و همچنين حفظ سلطنت پهلوى هستيد؟ شما چه نوع حكومتى را ترجيح مى دهيد؟
جواب : ملت ايران خواستار حكومت اسلامى است و من جمهورى اسلامى متكى به آراء مردم را پيشنهاد كرده ام و سلطنت پهلوى و يا نظام شاهنشاهى چيزى است كه ملت ايران طى بيش از يك سال گذشته عموما آن را نفى كرده اند و هر كسى با آن موافق باشد، خائن به ملت ايران است .
سؤ ال : خواست هاى مردم در مورد در آمد بيشتر و شرائط اجتماعى اقتصادى بهتر، نقش اساسى در موقعيت سياسى كنونى ايران ايفا مى كند، اين منافع موجه مردم چگونه مى تواند به دست آمده و عملى گردد؟
جواب : با رفتن شاه ترميم خرابى ها ممكن خواهد بود. كشاورزى كه بكلى از بين رفته است ، اصلاح ميگردد. در آمد حاصله از نفت كه حيف و ميل و صرف هزينه هاى زائد و مضر شده است ، به مصرف رفاه حال مردم فقير خودمان خواهد رسيد. توزيع ثروت و درآمدها بر اساس عدالت اسلامى ، وضع توده هاى مردم ما را بهبودى خواهد بخشيد.
سؤ ال : براى برنامه هاى اصلاحى شاه كه به عنوان ( انقلاب سفيد ) يا (انقلاب شاه و مردم ) مطرح است ، چه اهميتى قائل هستيد؟ امروزه شما درباره اصلاحات ارضى چگونه فكر مى كنيد؟ و اثرات آنرا را بر جمعيت روستائى و مهاجرت مداوم آنها چگونه مى بينيد
جواب : اصلاحات ارضى شاه جز برنامه اى براى از بين بردن كشاورزى ايران و تحميل اقتصاد تك محصولى بر جامعه ما چيزى نبود، به طورى كه امروز اكثر نيازهاى غذايى ما از خارج وارد مى شود. با بر هم خوردن وضع كشاورزى ، دهقانان ، دهات و زمين ها را رها كرده و به شهرها هجوم آورده اند. سياست غلط شاه هم در مورد صنايع مونتاژ، نه تنها مشكلى را حل نكرد و زندگى روستائيان مهاجر را حتى در حد قابل تحمل تاءمين ننمود، بلكه كشور را هر چه بيشتر وابسته به اجانب كرد كه اثرات سوء اقتصادى آن غير قابل محاسبه است .
سؤ ال : همزمان با اصلاحات ارضى ، سرمايه اى كردن صنايع در ايران نيز به شكل پروژه هاى موقت صنعتى توسعه پيدا كرده است . تاسيس اين صنايع منجر به تغييراتى در توليد و توزيع كالاها مى شود. بازاريان تقاضاى كاهش توليد كالاهاى صنعتى را نكردند، بلكه خواستار بازگشت به شرائط توليدى سنتى گشتند، آيا شما فكر مى كنيد كه با توجه به منافع بازاريان و مصرف كنندگان ، توسعه كالاى هاى مصرفى صنعتى چگونه بايد سازمان داده شود؟
جواب : سياست صنعتى رژيم شاه ، توسعه صنايع مصرفى و مونتاژ و وابسته كردن صنايع به صنايع اجنبى است . سياست صنعتى دولت جمهورى آينده بر اساس ايجاد صنايع بنيادى و ما در خواهد بود به طورى كه هر گونه وابستگى از بين برود. با ايجاد صنايع بنيادى ما در، توسعه كالاهاى مصرفى صنعتى نيز به شكلى توام با آن پيشرفت مى كند كه منافع مصرف كنندگان ايرانى را مقدم بر هر چيز حفظ خواهد كرد.
سؤ ال : به گفته شاه قرار است ايران ظرف 20 سال آينده به يك كشور صددرصد غربى تبديل شود. اين موضوع ، هم به دموكراسى غربى (صرفنظر از احزاب كمونيست ) و هم به شرائط توليد و سطح زندگى در غرب دلالت دارد، آيا به نظر شما اين مساله آينده مطلوبى براى ايران در بر دارد؟ و شما چه راه حلى پيشنهاد مى كنيد؟
جواب : شاه براى اغفال مردم از اينگونه حرف ها بسيار گفته و مى گويد و امروز در ايران و در بسيارى از كشورها براى كسى كمترين ترديدى باقى نمانده است كه شاه براى سرپوش گذاشتن بر روى جنايات و نيز شكست هاى پى در پى خود متوسل به چنين دروغپردازى ها
ميشود. گذشته از اين ملت ايران با داشتن مكتبى مترقى چون اسلام ، دليلى ندارد كه براى پيشرفت و تعالى خود از الگوهاى غربى و يا كشورهاى كمونيست تقليد كند.
سؤ ال : آيا شما داراى نظريات به خصوصى درباره كاهش تفاوت فاحش زندگى بين مردم شهرى و روستائى ، بورژوا و كارگر و دهقان هستيد؟
جواب : آرى ، برنامه هاى اسلامى ما كه در آينده به خواست خداوند اعلام و اجرا خواهد شد به بهترين وجهى مى تواند به اين امر مهم بپردازد تا سرمشقى براى همه مردم جهان باشد.
سؤ ال : شما چگونه مى خواهيد فساد مالى كنونى و تورم همراه آن را از بين ببريد؟
جواب : چنانچه دست دزدها و غارتگران داخلى و خارجى كوتاه شود و برنامه هاى اقتصادى بر اساس نيازهاى معقول و منطقى جامعه طرح ريزى و اجرا گردد و نيز قوانين غيرالهى كه وسيله دست سود جويان است از ميان برود، مساله اى به نام تورم براى مملكت باقى نخواهد ماند.
سؤ ال : در دولت بدون شاه ، شيعه چه نقشى به عهده خواهد داشت ؟
جواب : اساسا در تشكيلات حكومتى ، شاه و مقام سلطنت زائده اى است كه اگر دخالتى در امور نكند كه نبايد بكند، دليلى بر ماندنش ‍ نيست و اگر دخالت كند كه هميشه شاه چنين كرده است و با دخالتش در امر حكومت ، حقوق تمامى ملت را پايمال كرده و هنگامى هم كه مردم مى خواهند حق خود را از وى بگيرند لجاجت مى كند و دست به كشتار مى زند، اينجاست كه شيعه دست به كار مى شود و با استمداد از فرهنگ غنى اسلام چنين نهضت عظيمى بپا مى كند و تا جايگزينى نظامى كه منطبق با موازين مورد قبول اسلام است از پاى نمى نشيند.
سؤ ال : تشيع در نظر كشورهاى غربى به عنوان عنصرى محافظه كار در پيشرفت قلمداد شده است . همچنين ما خواست هاى شيعيان را مبنى بر كناره گيرى زنان از صحنه زندگى اجتماعى و نيز بازگشت به قوانين شيعى كه مى خواهد سنت مذهبى مبناى قوانين حكومتى قرار گيرد، همانطورى كه در قانون اساسى كه به طور غير قانونى به صورت از بين رفته در آمده نيز ذكر شده است ، شنيده ايم . ما همچنين شنيده ايم كه تشيع ، سبك زندگى غربى را براى اينكه با سنت هاى مذهبى توافق ندارد رد مى كند، آيا ممكن است شما نظر خود را درباره اين مساله بر
اساس مذهب تشيع بيان كنيد
جواب : تشيع كه مكتبى است انقلابى و ادامه اسلام راستين پيامبر است همچون خود شيعيان هميشه مورد حملات ناجوانمردانه مستبدين و استعمارگران بوده است . تشيع نه تنها زنان را از صحنه زندگى اجتماعى طرد نمى كند، بلكه آنان را در جامعه در جايگاه رفيع انسانى خود قرار مى دهد. ما پيشرفت هاى دنياى غرب را مى پذيريم ولى فساد غرب را كه خود آنان از آن ناله ميكنند نه .
سؤ ال : ايرانى بودن ، يك موقعيت ملى مستحكمى را بوجود آورده است كه تناقصات چندانى را بين اقليت هاى مذهبى از قبيل يهودى ها، مسيحى ها و يا روحانيون اقليت ها در ايران بوجود نياورده است . در حكومت مورد نظر شما روابط بين اين اقليت ها چگونه خواهد بود؟
جواب : اسلامى بودن ، بيش از ايرانى بودن بين افراد ملت ايران روابط مستحكم برقرار كرده است . اقليت هاى مذهبى نه تنها آزادند، بلكه دولت اسلامى موظف است از حقوق آنان دفاع كند و ديگر اينكه هر ايرانى حق دارد كه مانند همه افراد از حقوق اجتماعى برخوردار باشد. مسلمان يا مسيحى و يا يهودى و يا مذهب ديگر فرقى ندارد.
سؤ ال : نفوذ غرب در ايران داراى اهميت است . مثلا 40000 مستشار آمريكائى به طور دائم در ايران به سر مى برند كه اغلب در ارتش هستند. سياست خارجى شما چگونه خواهد بود؟
جواب : حضور مستشاران نظامى آمريكائى در ايران ، به دنبال سياست هاى ضد اسلامى و ضد ملى رژيم ايران است كه علاوه بر هزينه هنگفت آن كه بر ملت سنگينى مى كند آنان را چنان تسلطى بر ارتش و مقدرات كشور داده است كه شرف و حيثيت صاحب منصبان و درجه داران ارتش را به دست آنان لكه دار و نابود كرده است و ما در اينگونه موارد بر اساس يك سياست مستقل و آزاد بدون دخالت قدرت ها عمل خواهيم كرد.
سؤ ال : در مقايسه با كشورهاى (اوپك ) نرخ كنونى نفت در ايران بسيار پايين است . آيا به نظر شما در مقايسه با كالاهاى سرمايه اى خريدارى شده از غرب ، بهاى نفت ايران كافى است يا تعديلاتى بايد صورت گيرد؟
جواب : طبقه سرمايه دار غرب به منظور حداكثر سود و نيز تسكين بحران هاى اقتصادى ، در مصرف
نفت بى نهايت اسراف مى كند بدون آنكه به بحران عظيم و خطرناك آينده جهان به هنگام پايان يافتن اين ماده حياتى بيانديشد. بحرانى كه از يك سو كشورهاى توليد كننده نفت كه پس از پايان اين منابع عظيم ، قدرت خريد خود را از دست مى دهند و از سوئى ساير كشورها نيز ناچار خواهند شد بهاى غيرقابل تحملى براى انرژى لازم بپردازند. بنابر اين مساله نفت ، تنها مساءله قيمت آن نيست كه هم اكنون غير عادلانه است ، مساءله اين است كه بايد به نفت نقش بايسته و حساب شده در اقتصاد كشورها و به طريق اولى كشورهاى نفتخيز داد و به اقتصاد كشور قابليت رشد واقعى بخشيد و نه رشد كاذب . ما سياست نفتى خود را بر اين اساس تنظيم خواهيم كرد. در اين صورت است كه مى توانيم به عنوان طرف مساوى درباره قيمت نفت و فرآورده هاى آن و قيمت كالاهائى كه مى خريم ، به آنچه عدل است عمل نمائيم .
سؤ ال : به نظر شما روابط آينده تان با روسيه شوروى ، كشورهاى عضو پيمان ورشو و چين كمونيست چگونه است ؟ روابط كنونى اين كشورها با ايران ممكن است خيلى سرد توصيف شود.
جواب : در حال حاضر روسيه شوروى و چين هر دو خود را با حمايت از شاه در صف مخالفين ملت ايران قرار داده اند. در آينده ، سياست خارجى ما بر مبناى اصل حفظ آزادى و استقلال كشور و احترام متقابل خواهد بود. آنها با رعايت اين اصل بايد تصميم بگيرند.
سؤ ال : شما براى ايران چه اهميتى را در خليج فارس و اقيانوس هند قائل هستيد؟
جواب : اهميت استراتژيكى منطقه غير از اهميتى است كه براى كسانى كه چشم طمع به منطقه دوخته اند، دارد. ما بر اساس حفظ آزادى و استقلال بدون قبول نقش ژاندارمى ، با ساير مردم منطقه امنيت آن را حفظ خواهيم كرد و مانع نفوذ ابرقدرت ها خواهيم شد.
سؤ ال : روابط شما با برادران عرب مسلمان چگونه خواهد بود؟ اين روابط در حال حاضر تا حدودى محدود است .
جواب : روابط ما برادرانه است كه منشا آن از مذهبمان است و تاريخ و فرهنگمان نيز مشترك است . ما هميشه مشكلات يكديگر را مى فهميم و دشمنانمان نيز مشترك هستند.
سؤ ال : در حال حاضر ممكن است ايران را در مناقشات خاور ميانه طرفدار اسرائيل ناميد، چه اصلاحاتى را پيشنهاد مى كنيد؟
جواب : رژيم شاه در شرائط فعلى طرفدار اسرائيل است و من نزديك 20 سال است كه در اعلاميه ها و سخنرانى هاى خود با اين امر مخالفت كرده و طرفدارى خود را از مبارزات بحق ملت عرب و فلسطين اعلام داشته ام .
سؤ ال : چرا شما مجبور شديد عراق را ترك كنيد؟ چرا براى ادامه تبعيد خود، در پاريس اقامت مى كنيد؟ در صورتى كه امكان بازگشت به ايران به شما پيشنهاد شده است ، چرا پاريس را دوست داريد؟
جواب : عراق تحت فشار شاه مرا در فشار قرار داد و من وظيفه شرعى و الهى خودم ديدم كه براى انجام مبارزات خود بناچار آن كشور را ترك كنم . در فرانسه موقتا مى باشم و مكان هم براى من مطرح نيست .
تاريخ : 824/57
پيام امام خمينى به كارگران و كارمندان شركت نفت
اعتصاب كارگران شركت نفت ، اعتصابى كوبنده و با ارزش
بسم الله الرحمن الرحيم
سلام من و ملت ايران بر كارگران و كارمندان شركت نفت ايران . رحمت خداوند تعالى بر شما آگاهانى كه با اعتصاب پر ارزش خود، روى ملت را سفيد نموديد. اعتصاب شما هر روز و هر ساعتش با ارزش و كوبنده است ، ارزشمند براى ملت غارت زده ايران كه از جريان اين طلاى سياه و مخزن پر بركت كشور كه سال هاست خائنان به غارت داده اند و نفتخواران به غارت برده اند، جلوگيرى كرده و از هدر دادن مال ملت فقير به اندازه قدرتتان منع نموده ايد، و كوبنده خائنانى كه چوب حراجش را پشتوانه براى بقاء حكومت طاغوتى خويش و تخت لرزان شيطانى خود مى دانند. هر ساعت اعتصاب شما خدمتى است به خداوند تعالى و به كشور اسلام . كسانى كه به زور مى خواهند اين اعتصاب مقدس را بشكنند، مجرم و خدمتگزار اجانب و خائن به ملت و كشورند. بر ملت شريف ايران است كه در مواقعى كه كارگران و كارمندان شركت نفت و ساير موسسات و ادارات دولتى دست به اعتصاب مى زنند از آنان با كمال جديت پشتيبانى كنند و ضررهاى آنان را به بهترين وجه جبران نمايند و آنان را در اعتصابات مقدسشان كه براى اظهار تنفر از شاه خائن و خاندان كثيفش و پشتيبانى از مبارزات همگانى مردم است ، تشويق و تقدير كنند.
دولت نظامى ، دوامى ندارد
دولت نظامى غير قانونى سعى دارد با سرنيزه مردم را به حالت عادى خود برگرداند، غافل از آنكه با سرنيزه نمى شود رضايت ملت را جلب كرد، اين سرنيزه ها بالاخره انفجار عظيمى را به بار خواهد آورد. دولت ياغى نظامى ، آخرين راهى است كه شاه براى نجات خويش به آن متوسل شده است ، اين دولت نيز، دوامى نمى تواند داشته باشد، چرا كه اين نظام از باطن پوسيده است . طرفداران كثيف و خائن شاه ، مردم را از رفتن شاه و خلاء بعد از آن مى ترسانند، بايد ديد كه بودن شاه چه نقصى را تكميل و چه خلائى را پر كرده است ، شاه غير از پر كردن جيب اجانب و خود و بستگان طمعكارش ، چه خلائى را پر كرده است ؟ به اميد خدا دير يا زود اين خائنين مجازات خواهند شد.
آمريكا بايد در پشتيبانى از شاه تجديد نظر كند
آمريكا بايد بداند كه اگر بخواهد با فشار خود دولت نظامى را سر پا نگاه داشته و مردم بى پناه ما را هر روز و هر شب زير رگبار گلوله مزدوران خود قرار دهد و اگر بخواهد با تهديد و ارعاب ، هر چه بيشتر كارمندان محترم و كارگران محروم شركت نفت را كه خواستار رفتن شاه شده اند، زير فشار قرار دهد، طرح هائى براى چاه هاى نفت داده مى شود تا مخازن پر بهاى ما براى نسل هاى آتيه باقى بماند. آمريكا بايد در پشتيبانى از شاه تجديد نظر كند سياستمداران آمريكا، دولت خودشان را از اين سياست ظالمانه و مخالف حقوق بشر كه بالمال مخالف مصالح مردم آمريكاست ، برحذر كنند.
سهمگين بودن قهر انقلابى ملت
نهضت مقدس اسلامى ما عمر چپاولگرى ها و ديكتاتورى ها را در ايران به سر آورده است . صاحب منصبانى كه بر روى ملت آتش ‍ مى گشايند، بايد بدانند كه پيروزى ملت نزديك است و انتقامش از خائنين ، سخت . عهد و پيمان شاه ، سست است و قهر انقلابى ملت ، سهمگين و بايد بدانند كه شاه ممكن است آنان را نيز مانند نوكرهاى وفادارش براى ابقاى خود، به محاكمه و زندان بكشد. من از اعتصاب جميع جناح ها، فرهنگيان و بازاريان و جميع اصناف ، اعتصاب شركت نفت ، اعتصاب مخابرات ، اعتصاب شركت واحد و مطبوعات و اعتصابات ساير ادارات و موسسات دولتى و خصوصى كه براى نجات ميهن و براى خدمت به اسلام و مسلمين بوده است ، تشكر مى نمايم و از حضرات روحانيون عظيم الشان سرتاسر كشور اعلى الله كلمتهم كه هاديان طريق نجات و پيشقدمان نهضت بزرگ اسلامى و سد بزرگ در مقابل ابرقدرت هاى شرق و غرب و خدمتگزاران به ولى الله اعظم ارواحنا فداه هستند، با كمال تواضع و احترام تقاضا دارم كه ضررهائى را كه به مناسبت مسائل مبارزاتى از هر نوع ، بر طبقه ضعيف كه هميشه پيشقدمان مبارزات مردمى ما بوده اند، وارد شده و مى شود، از سهم مبارك امام عليه السلام و وجوه شرعيه ترميم فرمايند. من از زحمات ملت شريف خصوصا روحانيت تشكر مى نمايم .
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 25/8/57
مصاحبه امام خمينى با خبرگزارى انگليسى رويتر
سؤ ال : در تحليل شما از وضعيت فعلى و تحول آن در ايران ، آيا از يك عكس العمل نمى ترسيد؟
جواب : آنچه كه به طور مختصر مى توان گفت اين است كه فشار بيش از حد شاه ، مردم را چنان در تنگنا قرار داد كه آنان دست به يك قيام همگانى زدند. شاه استقلال سياسى ، نظامى ، فرهنگى و اقتصادى ما را از بين برده است و ايران را در همه ابعاد وابسته به غرب و شرق كرده است ، مردم ايران را زير شكنجه و سياهچال هاى زندان كشته است ، از تمام علما و خطبا براى گفتن حقايق جلوگيرى كرده است . تمام اينها موجب شده است كه مردم مسلمان ايران خواستار يك حكومت اسلامى باشند، حكومت اسلامى اى كه بر پايه استقلال و آزادى بنا مى باشد. و اما راجع به عكس العمل خشن نظامى ، مگر اكنون ما گرفتار چنين حكومتى نمى باشيم ؟ آيا خشونتى را بيش از آنچه اكنون ملت ايران بدان گرفتارند در تاريخ ديده ايد و سراغ داريد؟ آيا بيش از 50 سال نيست كه ما با عكس العمل خشن نظامى روبرو هستيم ؟ يك كودتاى نظامى هم مانند دولت نظامى نمى تواند مبارزات مردم ما را متوقف كند. مبارزه تا برچيده شدن نظام شاهنشاهى و سقوط اين دودمان ادامه دارد.
سؤ ال : چرا حضرت آيت الله راه حل ميانه را نمى پذيرند؟
جواب : راه حل ميانه يعنى تسليم بر رژيم شاه ، زيرا بساط سلطنت و همه بنيادهاى فشار و اختناق و تمام برنامه اى كه اجرايشان ايران را بدين روز انداخته است و كار را به بن بست فعلى رژيم كشانده است ، پا برجا هستند. بنابراين راه حل ميانه يعنى پيوستن به رژيم شاه و اين نه تنها بن بست را از بين نمى برد بلكه كامل مى گرداند و ملت كسانى را كه به اين راه حل ها گوش مى دهند، نه تنها نفى مى كند بلكه خائن مى شمارد.
سؤ ال : آيا نمى ترسيد پوشش گروه هاى ماركسيستى باشيد؟
جواب : اصولا" ما گروه هائى كه داراى پايگاهى در بين مردم باشند، به عنوان گروه يا گروه هاى ماركسيتى نمى شناسيم و وجود هم ندارد. چند نفر بچه را بگذارند كنار كه آنان نه تنها از جامعه ايران شناختى ندارند بلكه هنوز بيش از دو سه كتاب هم مطالعه نكرده اند. مى بينيد كه چگونه شاه از اين عده در قالب حمله ، طرفدارى مى كند. مى بينيد كه همه از چند بچه چيزى ساخته اند. نهضت ما عميقا مذهبى است و نفوذ معنوى آن به حدى است كه دنيا از آن وحشت كرده است .
سؤ ال : آيا رژيم شاه باعث نشده است و يا نمى شود كه ايران به طرف شوروى سوق پيدا كند؟
جواب : به همان اندازه كه شوروى را خائن مى دانيم ، به همان اندازه آمريكا و انگليس را استثمارگر و چين هم در همين رديف است .
سؤ ال : حضور آقايان مهندس بازرگان و كريم سنجابى با شما چگونه بوده است ؟
جواب : بارها گفته ام كه ملت ايران خواهان برچيده شدن رژيم شاهنشاهى و سقوط دودمان منحوس و خائن پهلوى و برقرارى حكومت اسلامى مى باشد. هر كس اينجا آمده است من اين موضوع را با او مطرح كردم . اين دو آقا هم آمدند و من مطرح كردم ، آنان پذيرفتند و رفتند. هر كس بر خلاف خواست ملت مساله اى عنوان كند، خائن به ملت و مملكت است .
سؤ ال : دولت هاى عرب و دولت هاى غربى از شاه حمايت مى كنند، اين حمايت چه تاثيرى دارد؟ و اگر حمايت سلب بشود چه تاثيرى در وضع خواهد داشت ؟
جواب : البته اگر اين دولت ها دست از حمايت شاه بردارند، رژيم شاه سريعا سقوط خواهد كرد ولى اين بدان معنى نيست كه اگر از شاه حمايت كنند پيروز نمى شويم . پيروزى ما حتمى است ، شاه رفتنى است و بايد برود، چه دولت هاى عربى و غربى از او دفاع بكنند يا نكنند. ولى توقع ما از برادران عربمان اين بود كه آنان آگاهى دينى لااقل داشته باشند. ملت هاى عرب با ما هستند و در زمان پيروزى ما وضع تمامى آنان تغيير خواهد كرد.
سؤ ال : روابط شما با دولت فرانسه چگونه است ؟
جواب : اخيرا محدوديت ها رفع شده است .
تاريخ : 25/8/57
مصاحبه امام خمينى با راديو- تلويزيون آلمانى زبان سوئيس
سؤ ال : حضرت آيت الله ! در ايران همه چيز به شاه بستگى دارد، در اطراف او هيچ نهضت سياسى قدرت نفس كشيدن ندارد، شما خواستار رفتن شاه هستيد، آيا شما دعوت به بى نظمى و آشوب نمى كنيد؟ آيا ماركسيست ها نخواهند توانست كشور را به طرف الحاد بكشانند؟
جواب : چيزهائى كه به شاه بستگى داشت ، از هم گسيخته شد و اكنون شاه در ايران هيچ نقشى ندارد. تمام اين ناآرامى ها و اختلافات براى اين بود كه شاه ، با استبداد و خيانت با اين ملت عمل مى كرد، اين استبداد و خيانت باعث اين مسائل شد. اگر شاه برود و حكومت اسلامى و جمهورى اسلامى جانشين اين رژيم شود، تمام اين ناآرامى ها برطرف مى گردد و ايران صورت دموكراسى حقيقى به خود مى گيرد. و اما ماركسيست ها و كمونيست ها هيچ نقشى در ايران كه بيش از 30 ميليون مسلم دارد و همه با فريادهاى اسلام طلبى بپاخاسته اند، آنها هيچ نقشى ندارند و ما هيچ خوفى از آنها نداريم .
سؤ ال : شما حضرت آيت الله با كريم سنجابى از جبهه ملى در پاريس بحث مهمى داشتيد، آيا شما با اين حزب سياسى مشتركا مبارزه خواهيد كرد؟ يعنى آيا ائتلاف مى كنيد؟
جواب : من مسائل و مطالبى كه داشتم و امكان ندارد يك قدم از آنها برگردم ، به ايشان گفتم و ما با جبهه خاصى ائتلاف نداريم ، همه ملت با ما و ما با همه ملت هستيم و هر كس اين مطالبى كه ما داريم و عبارت است از استقلال مملكت يا آزادى همه جانبه و جمهورى اسلامى كه قائم مقام رژيم سلطنتى است ، هر كس با اينها موافقت كند، از گروه ماست و از ملت است و اگر موافقت نكند، برخلاف مصالح اسلام و ملت گام برداشته است و ما هيچ ربطى با او نخواهيم داشت و آنهائى كه با ما موافقت كنند، ما هم با آنها همصدا خواهيم بود و ليكن ربط خاصى با كسى نداريم .
سؤ ال : حضرت آيت الله ! آمريكائى ها تاثير به سزايى روى ارتش ايران دارند. چرا تا به حال ارتش
نسبت به شاه وفادار مانده است ؟ آيا فكر مى كنيد وفادارى ارتش به شاه ادامه خواهد داشت ؟ و آيا نيروهاى مخالف آنقدر قوى هستند كه شاه را عليرغم پشتيبانى ارتش به زير بكشند و سرنگون كنند؟
جواب : با اين وضعى كه الان هست ، قيامى كه ملت كرده است ، معلوم نيست ارتش وفادار به شاه باشد، چون ملت از خود آنهاست و آنها هم از ملتند و ملت به واسطه همبستگى كه به هم دارند، قدرتى دارند كه بالاخره ارتش را جذب مى كنند. اين آمريكائى ها هستند كه به واسطه نفوذى كه در ارتش دارند، ارتش را نگه داشته كه از شاه محافظت كنند، والا خود ارتش معلوم نيست كه وفادار باشند و اگر هم فى الجمله وفادارى باشد، ملت آنها را جذب خواهند كرد.
سؤ ال :ايران براى غرب از اهميت اقتصادى و استراتژيكى به سزايى برخوردار است . آيا حضرت آيت الله فكر مى كنند آمريكائى ها حاضر باشند موقع خودشان را در منطقه خليج ، با اجازه دادن به تغييرات اساسى در ايران ، به خطر بياندازند؟
جواب : خطرى كه متوجه منطقه است ، از بى لياقتى شاه و فساد دستگاه وى و دستگاه حاكمه است . ما مى دانيم كه دولت هاى صنعتى به نفت و چيزهاى ديگر نياز دارند لكن ما به ملت متكى هستيم و جمهورى اسلامى ، يك جمهورى متكى به ملت است كه بايد آزاد و مستقل باشد و به جائى پيوسته نباشد و ما نيازهاى آنها را با مصالحى كه داريم ، در مواقع خودش به نحوى كه احترام متقابل بين دول مزبور و ما باشد، ان شاءالله برآورده مى كنيم و نفت را آنطورى كه مشتريان نفت با رعايت و حفظ مصالح ما بخواهند، به آنها مى دهيم و اگر خطرى باشد، از ناحيه خود آنها خواهد بود كه مى خواهند با بيعدالتى با ما رفتار كنند، نه از ناحيه ما كه مى خواهيم با عدالت و احترام متقابل عمل كنيم . اين پشتيبانى لجوجانه اى كه آمريكا از شاه مى كند، محتمل است موجب يك انفجار عظيم باشد كه اشكالات سياسى و اجتماعى و مالى به بار مى آورد، بايد آمريكا از اين لجاجت دست بردارد.
سؤ ال : حضرت آيت الله ! بانك ها يكى از هدف هاى حملات مردم است و سوئيس كشور بانك هاى مهم بين المللى است ، چنين به نظر رسد كه به طور قطع ، مقدار زيادى از سرمايه هاى ايران به سوئيس منتقل شده باشد، دراين باره شما چه فكر مى كنيد؟
جواب : خرابى هائى كه در ايران پيدا شده و انقلاب ايران در اثر مفاسدى است كه در هيئت حاكمه
وجود دارد و همچنين بر اثر كارهاى مخالف عقل است كه شاه انجام مى دهد و خرابى هائى كه با دست عمال شاه در سراسر مملكت انجام مى گيرد، براى ضربه زدن به مردم و بد جلوه دادن مبارزات اصيل مردم ايران است كه با حمله به مراكز استثمار و فحشاء و فساد، تنفر خود را از هر چيزى كه موجب انحراف و غارتگرى است ، اعلام مى كنند. الان خبرگزارى هاى داخلى و خارجى اطلاع مى دهند كه در شهرهاى ايران دستجاتى از اشرار و يا عده اى از كماندوها به صورت كولى ها و بومى ها به شهرها حمله مى آورند و خرابكارى مى كنند و اينهاست كه موجب شده ثبات مملكت متزلزل شود. اگر شاه برود و حكومت جمهورى اسلامى كه حكومت دموكراسى واقعى است به جاى آن بيايد، اين ناآرامى ها از بين مى رود و در ايران ثبات برقرار خواهد شد. رژيم ايران به يك نظام دموكراسى تبديل خواهد شد كه موجب ثبات منطقه مى گردد و سرمايه ها به ايران برمى گردد و به نفع مردم از آن استفاده مى شود.
سؤ ال : حضرت آيت الله ! سياست اقتصادى رژيم فعلى به وابستگى شديد ايران به خارجه منجر شده است ، آيا برگشت به يك سياست اقتصادى مستقل امكان دارد؟ و شما چگونه اين كار را خواهيد كرد؟
جواب : يكى از خيانت هائى كه شاه به كشور ما كرده است ، وابسته كردن اقتصاد ما به اجانب مى باشد. اقتصاد ما به واسطه اعمال شاه ، چه در اصلاحات ارضى كه به طور كلى موجب فساد زراعت شده و چه هزينه هاى بسيار فوق العاده اى كه به طور بيهوده خرج شده ، مثل خريدن سلاح هاى بسيار زياد كه براى ملت ما نفع كه ندارد، ضرر هم دارد و براى اجانب با آن سلاح ها پايگاه درست شده است و موجب ضعف اقتصاد و پاشيدگى اقتصادى و به هم ريختن بنيادهاى اقتصادى است . مردم ما با انقلابى كه شده است ، قادر هستند همه امور را در مجراى صحيح و مستقل قرار دهند.
سؤ ال : حضرت آيت الله ! ديروز امينى با شاه ملاقات كرده است ، اگر او به نخست وزيرى منصوب گردد، آيا به نظر شما اين آخرين شانس براى نجات رژيم خواهد بود؟
جواب : ديگر هيچ چيز براى شاه ، شانس بقاء ندارد. همه ملت ايران در تمام شهرستان ها قيام كرده اند و با اين قيام ملت ، تا شاه نرود، آرامش پيدا نخواهد شد و كسى نمى تواند شاه را نجات دهد، او چاره ندارد جز اينكه برود و ابرقدرت ها چاره ندارند جز اينكه با ملت ما مخالفت نكنند، اگر مخالفت كنند، براى آنها بدتر خواهد شد.
تاريخ : 26/8/57
بيانات امام خمينى در مورد نفى اصل رژيم سلطنتى و لغو كليه قراردادهاى استعمارى
اصل باطل رژيم سلطنتى بايد ملغى شود
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
دنباله آن دو اصلى كه از آن سه اصل ما و ملت ايران پيشنهاد دارند كه اصل اولش اينكه اين سلسله پهلوى سلطنت شان قانونى نيست و بايد بروند و اصل دوم اينكه اصل سلطنت و رژيم سلطنتى يك امر باطلى است و بايد برچيده بشود و همين ماده اى كه در قانون اساسى هست ما بايد يك توجهى به آن بكنيم . اين ماده اى كه مستند است سلطنت محمدرضا شاه و ايشان استناد به آن مى كند كه در قانون اساسى است كه سلطنت موهبتى است الهى كه ملت به شخص سلطان آن را اعطاء مى كند، ملت يك جمعيتى هستند كه بالفعل و در حال حاضر اين جمعيت در اين مملكت ساكن هستند و از اهالى اين مملكت هستند و يك وحدت عقيده اى و يا وحدت جهات ديگر دارند. اين كه ملت است ، اين طبقه موجود، ملت است يااين كه طبقاتى كه الان ديگر نيستند، آنها هم الان ملت ايران هستند؟ آنها ملت بودند يا ملت هستند؟ خوب ، شكى نيست در اينكه آنهائى كه نيامدند حالا، مثلا 500 سال ديگر، خوب ايران هم باز داراى يك جمعيتى از خود ملت است اما آنها الان ملت ايران هستند؟ يا بعدها كه آمدند ملت ايرانند؟ همانطور كه مثلا علماى ايران ، حزب مردم ايران ، علماى ايران عبارت از آنهايى هستند كه در 500 سال بعد از اين مى آيند!. اگر گفتند بايد يك چيزى به راى علماى مثلا ايران باشد يا به راى اطباى ايران باشد، آيا آنهايى كه بعدها مى آيند اطباى ايران هستند؟ آنها كه الان نيستند تا اسمشان طبيب باشد يا اسمشان عالم باشد. همانطورى كه نسبت به اشخاصى كه بعدها مى آيند معنا ندارد اين مطلب ، يعنى اين قانون منطبق نيست كه اگر گفتند ملت ايران اعطا كند يك چيزى را، سلطنت را اعطا مى كند، عبارت از آن ملتى كه بعدها وجود پيدا مى كند نيست . هر ملت ، آنوقت ملت است كه موجود است بالفعل . اينهايى كه الان موجودند بالفعل ، اينها اطباى ايران ، طبيب هايشان اطباى ايران هستند، علمايشان علماى ايران هستند عرض بكنم كه مهندسين شان مهندسين ايران هستند، طوايفشان - طايفه مثلا كردشان طايفه ايران است و اما آنهايى كه در 500 سال بعد وجود پيدا مى كنند الان نه از علماى ايران هستند و نه از مهندسين ايران هستند و نه از اطباى ايران هستند و نه ملت ايران .آنهايى كه 500 سال پيش از اين موجود بوده اند و حالا موجود نيستند، اينها علماى ايران يك
وقتى بوده اند اما حالا ديگر نيستند، تمام شد. مهندس هايشان مهندسين ايران بوده اند، نه مهندس ايران هستند. در قانون آنطورى كه حالا اينها به آن تشبث كردند اين است كه سلطنت يك موهبتى است الهى كه ملت ايران به شخص سلطان مى دهد. خوب روى اين ميزان بايد همين ملتى كه الان ملت است ، اين سلطنت را بدهد، آنهايى كه فرض كنيد در 500 سال پيش از اين دادند، ما فرض كنيم 500 سال پيش از اين آنها به علم غيب مى دانستند كه محمد رضاخان در سنه كذا مى آيد در ايران و آنها روى آن علمى كه داشتند در آنوقت گفتند كه سلطنت مال آن محمدرضا خان است كه بعد از 500 سال مى آيد، آنها ملت ايران نبودند، ملت ايران در زمان خودشان بودند الان بايد ملت ايران اعطا كند يك چيزى را به او، الان ملت ايران عبارت از اينهاست كه موجود هستند،اينها ملت ايرانند. اگر اين ملت ايران به حسب اين قانون اساسى كه مورد تمسك ايشان است ، اگر اين ملت ايران الان به ايشان راى دادند و گفتند شما سلطان باشيد به حسب اين ماده قانون اساسى ايشان مى شود سلطان . اين ملتى كه الان هستند كه راى ندادند به او، كدام يك از اين ملت راى داده به ايشان ؟ حالا ما آنهايى كه رايشان را پس گرفتند نمى گوئيم ، براى اينكه مردم مى گويند (نه ) حالا ما قبل از اينكه آن مطلب را بگوئيم ، مى گوئيم كه شما مى گوئيد كه قانون اساسى مى گويد كه سلطنت موهبتى است الهى كه ملت به شخص ‍ سلطان مى دهد، ملت بايد به شخص سلطان ، يعنى آنوقتى كه به سلطان مى خواهند بدهند، بايد اسمش ملت باشد كه بدهد. آنهائى كه 500 سال پيش از اين به جد اعلاى مثلا يك سلطانى راى دادند، نسبت به آن سلطانى كه راى دادند ملت ايران بودند و راى دادند بر يك مصداقى كه ، شخصى كه عبارت از آن سلطان بوده است ، بسيار خوب ، به حسب قانون اساسى آنهايى كه در آنوقت راى داده بودند به ايشان ، به آن آدم ، او شد سلطان ، اما نسبت به آن اشخاصى كه در آنوقت بودند، نسبت به اين آدمى كه حالاست كه راى ندادند، بر فرض اينكه راى داده بودند، حالا ملت ايران نيستند، راى داده بودند، خودشان پوسيدند و راى هايشان هم پوسيد تمام شد رفت پى كارش ، نه خودشان الان هستند نه راى آنها دارند. الان مى تواند كسى بگويد كه آراء اشخاصى كه در 500 سال پيش از اين است ، آرايشان عبارت از اين است حالا؟ خوب راى ندارند حالا، همه فوت شدند، خدا رحتمشان كند.
تفويض سلطنت (اين موهبت الهى !!) به سلسله پهلوى با آراء ملت يا كودتا و سرنيزه ؟!
به حسب قانون اساسى ملت راى به ايشان ندادند براى اينكه ملت اجتماع بر اين معنا (همه مان مى دانيم كه ) نكردند كه راى بدهند به ايشان . ما فرض مى كنيم كه آنها راى داده باشند، يعنى آن طبقه جلويى كه زمان رضاخان بودند، آن طبقه اى كه زمان رضاخان بود الان از آنها نيست الا چهار، پنج تا، ده تا، صد تا پيرمرد كه اينها ملت ايران نيستند، الان ملت ايران را اين طبقه اى كه الان موجودند تشكيل كرده اند. خوب ما از اين طبقه اى كه موجودند كه اينها ملت هستند، آنها ديگر حالا ملت ايران نيستند يعنى آنهائى كه رفتند و فوت شدند ملت ايران نيستند و پدران ما ملت ايران نيستند، ملت ايران الان ماها هستيم كه موجود هستيم ، ماهائى كه موجود هستيم ، شما در تمام ايران بگرديد و ببينيد كه كى راى
داده است به ايشان تا اينكه اين ماده قانون منطبق باشد كه عبارت است از اينكه سلطنت موهبتى است الهى كه ملت اعطا مى كند به شخص سلطان . پس بنابر اين ، اين قانون منطبق بر ايشان نيست . باز اشكال ديگر است و آن اين است كه در قانون دارد كه (در همين قانون ) سلطنت يك موهبتى است الهى كه ملت اعطاء مى كند به شخص سلطان ، در 50 سال پيش از اين شخص سلطانى كه مى خواست اعطا كند ملت به او عبارت از پدر (فرض كنيد، اگر صحت داشت ، صحت كه ندارد، حالا اگر صحت داشت ) ايشان يك شخصى آنوقت بوده است ، آنهائى كه راى دادند بعدا گفتند و سلسله ايشان ، سلسله ايشان شحص نيست ، يك عنوانى است ، شخص ‍ عبارت از اين است ، عالم شخص نيست ، اين آقا شخص است .
قانون مى گويد كه سلطنت موهبتى است الهى كه ملت مى دهند به شخص سلطان . اينكه سابق آنها فرض مى كنيم حالا اين اشكال نبوده كه ملت نيستند آنها، خوب مى گوئيم . ملت بوده اما قانون مى گويد كه بايد اعطا كنند به شخص ، يعنى اين آدم يك ذرع و نيمى داراى كذا و داراى و صف كذا و اسمش محمدرضاخان و داراى همچو اخلاق كريمه اى كه همه مردم را مى كشد و اينها، اين شخص موجود در خارج ، اين يك سر و دو گوش كه موجود است در خارج در اول سلطنت رضا شاه كه آن هم همه جهاتش را گفتم كه همه اش ‍ باطل اندر باطل اندر باطل است آنهائى كه راى دادند نسبت به شخص رضاشاه ، بسيار خوب ، به شخص رضا شاه اينها اين موهبت الهى را نعوذبالله دادند، اما نسبت به ايشان كه ديگر ندادند، به شخص ندادند بعد گفتند سلسله پهلوى و اولاد او، اولاد كه شخص ‍ نيست ، يك چيز كلى مى باشد، اين خلاف قانون است . قانون مى گويد بايد به شخص او بدهند، ندادند به شخص او. اينها همه اش ‍ روى فرض اين است كه (يك فرض هاى باطلى است كه ما مى كنيم ) خير، در زمان رضاخان ، در انوقتى كه كودتا كرد و آمد و تهران را گرفت و آن كارها و رسوايى ها را كرد، مردم ايران راى داده باشند به رضا شاه ، مردم ايران اطلاعى از اين مسائل اصلا نداشتند، كارى نداشتند به اين كه ، اصلا مخالف بودند ذاتا با رضاخان ، منتها سرنيزه بود همانطورى كه الان حكومت نظامى ، حكومتى نيست ، سرنيزه اى است . سرنيزه بود و با سرنيزه آمدند و مجلس درست كردند. يك عده اى را آوردند در مجلس بدون اينكه اصلاملت اطلاعى از اين مطلب داشته باشد، رضايتى روى اين مطلب داشته باشد، همه آن باب ، باب سرنيزه بود. با سرنيزه مجلس درست كردند، با سرنيزه حكم كردند كه بايد خلع كنيد قاجاريه را، با سرنيزه گفتند بايد نصب كنيد رضا شاه را. قضيه همه اش سرنيزه اى بود، هيچ وقت قضيه اى نبود كه ملت روى اين ماده قانونى تاكنون عمل نشده ، يعنى از اولى كه دنيا سلطان به خودش ديده تا حالا، شما رجوع كنيد به تاريخ از اولى كه دنيا (2500 سال است كه اينها مى گويند، بگوئيد 000/100 سال ) سلطان به خودش ديده تا حالا يك دسته دزدى بودند كه مى آمدند به زور يك مملكتى را مى گرفتند و بعدش هم حكمفرمايى مى كردند، مردم راى مى دادند به اينها؟ يا آنها كارى به مردم داشتند؟ قبل از مشروطه كه حرف اين قانون هم نبوده ، هر كه گرفت هر جا را، گرفت . بسيار خوب ، هر دزدى اول دزد بود بعد هم كه آمد رفت و مملكت را فتح كرد، و آنوقت شد اعليحضرت !
عدم دخالت اراده مردم در تفويض قدرت به مدعيان سلطنت
زمانى كه مشروطه بوده ، تا حالا هم چنين چيزى نشده از اول مشروطه كه زمان مظفرالدين شاه بود تا الان كه زمان شماها هست اين چند نفر از سلاطين كه آمدند كه بعد از مظفرالدين شاه كه يك چند وقتى هم محمدعلى ميرزا بود و يك مدتى هم احمدشاه بود و بعد هم رضاشاه ، شاه شد، بعد اين شد، از آنوقت تا حالا به اين ماده قانون هيچ عمل نشده . اينكه موهبتى است الهى كه ملت اعطا مى كنند به شخص سلطان ، ايشان بيايند يك شاهدى بياورند كه يك ملتى ، يك دهى را ايشان چيز بكنند، يك ده را اگر ايشان درست كردند كه ، اما آزاد بگذارند مردم را / نه اينكه / خوب ممكن است همه مردم رابا سرنيزه وادار كنيد كه راى بدهند، نخير اينها آزاد بگذارند مردم را يعنى سرنيزه را بگذارند كنار و بيايند مثل يك آدم عادى در ميدان و بگويند كه آقا به كى راى مى دهيد. اگر يك ده به ايشان راى داد ما تصديق مى كنيم كه ايشان سلطان السلاطين هستند اما نيست همچو چيزى ، نه راى دادند تا حالا، نه به اين ماده از قانون تاكنون عمل شده است ، نه در زمان سابق ، نه در زمان سلطنت ايشان ، به اين ماده قانون عمل نشده است . بر فرض اينكه اين اشكالاتى كه ما راجع به اين ماده داريم اينها را غمض عين كنيم لكن عمل نشده به اين ماده . يك ماده معطلى است ، مثل خيلى از مواد قانون اساسى معطل است . از اول عمل نشده تا حالا به آن . خوب روى اين زمينه كه سلطنت اين آقا قانونى نيست ، اولا" ياغى است ، كسى كه سلطنتش قانونى نيست و آمده به زور دارد سلطنت مى كند، به حسب قانون اساسى ايشان ياغى است ، ايشان بايد محاكمه بشود كه چرا آمدى ، چر ادعاى سلطنت تو دارى مى كنى ؟ چرا تاجگذارى كردى ؟ چرا مردم را چه كردى ؟ چرا ماليات گرفتى ؟ چرا حقوق سلطنت گرفتى ؟ همه اش چرا،همه اش چرا. ايشان هم جواب ندارد بدهد و مهم اين است كه كليه قراردادهائى كه از زمان مشروطه تا حالا شده كليه قراردادها باطل است به حسب قانون اساسى براى اينكه قانون اساسى مى گويد كه بايد مجلس باشد به آراء مردم و سلطان وقت كه قسم خورده است براى مردم و وفادارى و كذا و كذا، او هم امر بكند به اينكه انتخابات آزاد چه بشود و انتخابات درست بشود و بعد از انتخابات ، آنها راى به مثلا هر چه دادند با قواعد ديگرى كه هست از قانون اساسى و متمم قانون اساسى آنوقت قانونيت پيدا مى كند.

next page

fehrest page

back page