صحيفه نور جلد ۳

امام خميني رحمه الله عليه

- ۹ -


حق تعيين سرنوشت مملكت و انتخاب وكلاى مجلس به عهده سفارتخانه ها يا ملت ؟! اين قراردادهائى كه در زمان مشروطيت ، چه زمان مظفرالدين شاه و چه زمان احمدشاه و چه زمان اين دوتاى ديگر، تمام اين قراردادها كه شده است ، نه سلطانش سلطان قانونى بوده به حسب قانون اساسى ، نه مجلس ، مجلس قانونى بوده . اما سلطان قانونى نبوده است كه عرض كردم كه مردم راى هيچ وقت ندادند بر سلطنت ايشان ، ايشان بايد خودشان قبول داشته باشند منتها اينهاگويند كه اصلا ملت زائيده كه شده است ، هر بچه اى كه آمده است ، او سلطنت را ميل دارد! دوست دارد! الان هم كه مردم دارند فرياد مى زنند كه مرده باد شاه ، باز اگراز ايشان بپرسى ، مى گويند مردم
شاهدوست هستند، اين علامت شاهدوستى شان است . بنابر اين ، خوب ، نه سلطنت ، سلطنت قانونى است و مى آئيم سراغ مجلس ، مجلس هم تا آن اندازه اى كه ما اطلاع داريم ، به آرا مردم نبوده كه مردم بيايند راى بدهند يك چيزى را، در زمان رضاشاه در زمان محمدرضاشاه اينها جزء واضحات است ، هر كس يادش است . خوب شما همه تان اين مجلس ها را يادتان است تا حالا - اين - شما كه اطلاع داريد، عقيده تان اين است كه در تهران ، در اصفهان ، در يزد، در كرمان ، در هر جا خود مردم جمع شدند و يك وكيل درست كردند؟! يا اينكه به قول خود شاه ليستش را از سفارتخانه ها آوردند؟ خود ايشان گفتند ليست را از سفارتخانه ها آوردند و مى دادند مى گفتند اينها بايد وكيل بشوند، مردم چكاره اند، اينها بايد بشوند، دولت چه كاره است ، شاه چكاره است آن كه بايد تعيين كند سرنوشت ما را سفارت آمريكا و سفارت انگلستان است و سفارت شوروى است و اينها و تا حالا همين كارها را كردند. ليست اين وكلا را آنها تعيين كردند و آنهائى كه دوستان آنها يا به تعبير ديگر نوكرهاى خودشان بوده اند، آنها را تعيين كردند كه اينها باشند تا راى بدهند به هر چيزى كه آنها دلشان مى خواهد. بنابر اين آنقدرى كه ماها يادمان است در زمان اين دو تا عرض مى كنم كه ديكتاتور، در زمان اينها ابدا يك مجلس قانونى ، يك مجلس ملى كه ملت راى داشته و داده باشند به آنها، ابدا چنين چيزى نبوده است . ما فرض ‍ مى كنيم حالا چهار تا وكيل هم ملت به او راى داده اما سايرين راى ندادند. چهار تا وكيل هم ، مثلا فرض كنيد تهران يك قدرى چيزهائى بوده است ، ملاحظاتى بوده است به چهار نفر وكيل هم راى داده باشند مردم ، مثل مرحوم مدرس راى داده اند به او اما مجلس وقتى قانونى است كه همه اهالى مجلس كه مى آيند به حسب قانون توى مجلس آمده باشند، رايشان دخالت دارد در مطالب . اكثريتى كه حاصل مى شده در مجالس كه به اين اكثريت يك شركتى را، يك قراردادى را، يك بساطى را درست مى كردند، اين اكثريت اگر چهار تايشان هم فرض بكنيم كه ملى بودند و ملت تعيين كردند لكن باقيشان نبوده . اين را هيچ كس نمى تواند ادعا بكند. كه در زمان سلطنت رضا شاه و محمدرضا شاه اين مجلس يك مجلسى بوده است ملى و مردم آن را، اينها را تعيين كردند، هيچ كس ‍ نمى تواند يك چنين ادعائى بكند مردم تعيين كردند. اگر كسى هم ادعا بكند در يك دوره ، دو دوره مردم به مدرس راى مى دادند، بله به مدرس راى دادند، بعضى اشخاص ديگر هم نظير او را راى دادند اما يكى ، دو تا، چهار تا وكيل كه كار را درست نمى كند. بايد تمام اين وكلا ملى باشند يعنى ملت تعيين كرده باشد تا اينكه وقتى يك مجلسى تشكيل مى شود يك مجلس قانونى باشد تا اينكه وقتى راى دادند، اكثريت راى داد به حسب قانون ، اكثريت رايش مثلا صحيح باشد، درست باشد، بايد قانونى باشد لكن اينها كه نبوده در كار.
تجديد نظر در قراردادهاى غيرقانونى بعد از تشكيل حكومت اسلامى
تمام قراردادهائى كه در زمان مشروطه شده است و اين قراردادهائى كه در زمان رضاخان شده است ، اين قراردادهائى كه در زمان محمدرضاخان شده است ، تمام اين قراردادها بر خلاف قانون
اساسى است ، به خلاف ميل اين ملت است .
اين ملت مخالف با همه اينهاست . يكى از آن هم قانونى نيست . بنابراين تمام اين قراردادها با هر كه قرارداد كرده باشند، خوب فرض ‍ كنيد يك قرارداد مفيدى براى ملت هم باشد قانونى نيست بله اگر چنانچه يك حكومت ملى اسلامى تشكيل شد و اين قراردادها را مطالعه كردند و ديدند يك قراردادى مفيد به حال ملت است (اگر توى آن باشد، نمى دانم هست يا نه ) اگر ديدند يك قرارداد مفيدى به حال ملت است ، خوب آن را امضا مى كنند، آن را هم قبول مى كنند يعنى قبول مى كنند كه از حالا قرارداد مى شود، قبلا" باز باطل بوده ، از حالا قرارداد مى شود، يعنى آن دولتى كه قانونى است وقتى كه قرادادى را قبول كرد، قانونا صحيح مى شود اين اما نه اينكه عطف به جلو هم بكنند، جلو هم ، مستقر بشوند، نه آنها همه آن خلاف قانون بوده و اگر اينهائى كه پشتيبانى دارند مى كنند از محمدرضاخان ، اين دولت هائى كه پشتيبانى مى كنند، اصرار بر پشتيبانى شان بكنند همه قراردادهايشان ولو اينكه مفيد براى ملت باشد لغو خواهد شد، بايد تجديد نظر در اين مسائل بكنند. ايستادگى قاطع مردم
ملت ايران زير بار اين زورها نخواهد رفت . بله ممكن است كه بريزند، همين طور كه الان الوات را دارند مى ريزند به شهرها و مردم را كتك مى زنند و يا كولى ها را يا - عرض مى كنم - ارتشى ها را به صورت ديگرى در مى آورند وريزند مردم را كتك مى زنند و اينها، ممكن است كه يك وقتى هم فرض كنيد كه دولت شوروى و دولت آمريكا بريزد جمعيتشان را ولى شعر است اينها حالا ديگر اين حرف ها نخواهد شد، ممكن است ، اما شعر است . الان نمى شود روى موازينى كه دنيا دارد، دنياى امروز غير از دنياى ديروز است ، اينطور نيست كه هر كه هر كارى هر كه هر زورى دارد، آن زور را بايد اعمال بكند، اينطور نيست . بايد روى موازين باشد و يك ملتى همه ايستادند و مى گويند كه ما ميخواهيم مستقل باشيم يعنى ما مى خواهيم كه آمريكا دخالت نداشته باشد در مملكتمان ، شوروى هم دخالت نداشته باشد، انگلستان هم نداشته باشد، يك مملكتى باشد مال خودمان .
اخطار به تمامى پشتيبانان رژيم شاه
حالا ما اعلام مى كنيم كه اگر چنانچه اين دول به اصرار خودشان باقى باشند در پشتيبانى كردن از محمدرضاخان ، دولتى اگر تشكيل شد، ملت ايران امر مى كند به اينكه تمام اين قراردادهائى كه كرديد ولو به نفع ما هم باشد نمى خواهيم . اگر آمريكا زياد اصرار در اين باب بكند ديگر با او قراردادى بسته نخواهد شد. از حالا بايد مقام خودش را موضع خودش را احراز كند، درست كند. هر كدام از اين رئيس جمهورها و اين دولت ها از حالا بايد حسابشان را درست كنند با مملكت ايران و ميزان اين است كه پشتيبانى از اين آدمى كه اين مردم را 50 سال خانواده اش اختناق كرده اند و الان در اين چند سال و در اين آخر يك سال اينهمه كشتار كردند و 15 خرداد آنقدر كشتار كرده يك نفر آدم و دشمن مردم است
و مردم دشمن او هستند، اگر چنانچه اينها پشتيبانى از اين بكنند و اصرار به اين پشتيبانى بكنند، ملت ايران تمام قراردادهائى كه اينها دارند لغو مى كند و بعد از اين هم با اينها قرارداد نمى بندد، نه نفتى هست ، نه چيز ديگرى ، زهر مار هم به آنها نمى دهيم . و اگر چنانچه نه ، پشتيبانى نكنند و مثل آدم زندگى كنند، موضعشان را حالا با ايران معين كنند، نفت را ما نمى خواهيم بخوريم ، مى فروشيم نفت را، اما مى فروشيم و از آنها پول مى گيريم براى ملت ، نه مى فروشيم و برايشان اسلحه مى گيريم كه به نفع خود آنها باشد.
دليل اصلى مبارزات مردم بر عليه شاه وابستگى او به اجانب است همين ديروز، چند روز پيش از اين كه آقاى كارتر صحبت كردند جزء حرف هائى كه زدند اين بوده است كه الان مملكت ايران 18 ميليارد دلار از ما 18 ميليارد دلار از ما، اسلحه خريده و يك مملكت قوى ايجاد كرده است كه اين اسباب اين مى شود كه براى ما يك منافعى دارد، كمونيست ها را نمى گذارد چه بشود، مسلمان هاى چپگرا را نمى گذارد چه بشود، ژاندارم خليج هست براى ما و ما اين برايمان خيلى ارزش دارد.
ملت ايران روى همين حرف ها دارد مى گويد ما اين را نمى خواهيم كه 18 ميليارد از شما چيز خريده و نفت ما را داده براى اينكه ژاندارم شما باشد، پاسدار شما باشد. ملت ايران براى همين جهت است كه دارد جوان مى دهد، دارد مال مى دهد دارد همه چيز ميدهد تا اينكه نباشد يك آدمى كه اينطور خيانتكار به ملت است . همين مطلب را ايشان ، يكى از مناقب ايشان حساب مى كند كه 18 ميليارد دلار اسلحه خريده و مملكت را يك قدرتى به آن داده كه در مقابل كمونيست كه دشمن ماست ، در مقابل چپگراها از مسلمين كه دشمن ما هستند و حافظ منافع ما در خليج است و از اين حرف ها مى زنند همين حرف هائى كه ملت ايران به واسطه همين حرف ها دادش بلند شده است كه آقا ما نمى خواهيم بسته به غير باشيم ، ما نمى خواهيم همه منافع مملكت ما به شما داده بشود، ما مى خواهيم منافع مملكت ما صرف اين فقرا و بيچاره ها بشود، صرف اينهائى كه آب ندارند بخورند و هيچ چيز ندارند. مناطقى درايران هيچ چيز ندارند. شما خيال مى كنيد، اينها مى آيند بعضى ها را نشان مى دهند، آنوقت بنابراين بوده وقتى خواست مثلا شاه عبور كند از يك جائى با يك نفر رئيس كذا، مردم را الزام كردند به اينكه بايد سر جاده همه كت و شلوار خوب از جائى پيدا بكنيد بپوشيد بايستيد اينجا، اينها ببينند تا خيال كنند همه مملكت ما داراى لباس فاخر و چه هستند. بيچاره ها گرسنگى اينجا مى خوردند لكن آنوقت بايد از خارج يك عده اى بيايند با كت و شلوار بايستند آنجا، يا خود اينها بروند لباس نو از يك جائى تعيين كنند بايستند آنجا و زنده باد بگويند تا اينكه آن آدمى كه آمده خيال كند كه واقعا اينها يك مملكت مرفه هستند. چهار تا خيابان تهران را ملاحظه نكنيد، برويد خوزستان را ببينيد و اطراف خوزستان كه آب همين طور هدر مى رود و زمين همين طور هدر مى رود و مردم همين طور گرسنگى مى خورند. برويد آنجاها را ببينيد كه بر حسب روزنامه اطلاعات كه در چند وقت پيش از اين نوشته بود يا كيهان نوشته
بود به اينكه از بى آبى صبح كه مى شود بچه كه چشمش به هم به واسطه تراخم چيز شده ، با بول چشم او را باز مى كنند. شما تهران را نگاه نكنيد چهار تا خيابان را درست كردند و چه مى كنند، به رخ ديگران مى كشند كه خير، مرفه و مرفه ، مملكت را بايد، همه مملكت را بايد نگاه كرد. آن دور افتاده ها را نگاه كن . شما در خود تهران اين زاغه نشين ها را ملاحظه كنيد اينها چه مى كنند، چه زندگى اى دارند. داد مملكت ، ملت ايران كه بلند شده است براى يك همچو وضعى است كه الان پيش آوردند اينها از آن طرف در بلندگوهايشان و در تبليغاتشان هى تا راديو را باز مى كردند (اعليحضرت آريامهر) شما شايد پيدا نمى كرديد كه يك جائى كه تا باز مى كنند (اعليحضرت چه كرد، و الا حضرت چه كرد) از آن طرف آنهمه حرف ها بود، از اين طرف مردم را اينطور ضعيف و ذليل و بيچاره نگه داشته بودند و همه گرسنه و بيچاره ، يك عده هم البته مرفه داشتند از باب اينكه از خودشان بود يا اينكه روابطى با خودشان داشت يا خير، فرض كنيد يك دسته هم اينطور بود.
ايستادگى و مقاومت مردم در برابر حكومت نظامى و كودتاى آمريكائى
در هر صورت الان مردم ديگر گوش به اين حرف ها نمى دهند، حكومت را نظامى كنيد، همين است كه هست ، دولت را هم نظامى كنيد، خوب همين است كه هست نظامى هست الان ديگر، حالا تو تغييرش بده اسمش را دولت بگذار. الان مدت هاست كه ايران با حكومت نظامى دارد مى گذراند، چند تا شهرش رسما نظامى است ، بقيه اش هم غير رسمى نظامى است . خوب غير نظامى در كار نيست . مگر تو مى توانى بدون سرنيزه زندگى كنى ؟ تو يك روز سرنيزه را بردارند به باد فنا خواهى رفت . نمى توانى زندگى كنى .
حالا فرض كنيد كه آمريكا نفشه اش هم اين باشد كه بعد از اين يك دولت ديگرى در كار بياورد و شاه را ببرد و يك كودتاى نظامى بكند، همين نظامى است و همين بساط و همين كشتار و همين كردار، مردم هم همانند كه هستند. دست برنمى دارند مردم ، مردم مى خواهند از زير اين بار بيرون بيايند. بايد فكر بكنند، بايد رها كنند ايران را، بايد بروند سراغ كارشان رها كنند ايران را. انشاءالله خداوند همه تان را توفيق بدهد. موفق باشيد انشاءالله .
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
تاريخ : 26/8/57
مصاحبه امام خمينى با بولتن خبرى خاورميانه و مجله الاقتصاد العربى
سؤ ال : در مصاحبه با خبرنگار فرانس پرس اظهار داشتيد كه يك حكومت انقلابى بايد با سقوط شاه تشكيل شود و اينكه شما پيش از سقوط شاه به ايران باز نخواهيد گشت . به نظر مى رسد كه در اثر مذاكرات شاه با افراد سازشكارى مانند آقاى سنجابى و همچنين در اثر فشار آمريكا به شاه ، امكان اين باشد كه شاه ايران را ترك كند و حكومتى انتقالى متشكل از همين سازشكاران تشكيل شود، آيا در چنين شرايطى شما اين دولت را به عنوان دولت انتقالى خواهيد پذيرفت و به ايران باز خواهيد گشت ؟
جواب : اولين چيزى كه درخواسته هاى ما آمده است و عموم ملت خواهان آنند بركنارى شاه است و لكن مساله شخص شاه نيست ، ما هر حكومتى را كه از طرف خود مردم نباشد و تكيه به جهان قدرتى كه شاه را سركار آورد و حفظ كرد و قدرتى ديگر، به شدت طرد مى كنيم و با او همان رفتارى را خواهيم كرد كه با شاه كرده و مى كنيم و مساله رفتن من به ايران يا بودن در خارج از ايران ، تابع اين است كه در كجا بهتر بتوانم به ملتم بيشتر خدمت كنم .
سؤ ال : اظهار داشتيد كسانى كه چه با عنوان موافق و چه با فرصت طلبى به عنوان مخالف ، دم از قانون اساسى و انتخابات آزاد مى زنند بايد از تصدى امور بركنار شوند، آيا اين بدان معنى است كه قانون اساسى فعلى به نظر شما از اعتبار برخوردار نيست ؟ اگر چنين است به نظر شما چه قانون اساسى اى بايد براى اداره امور كشور تهيه شود؟
جواب : شاه و دار و دسته اش كه دم از قانون اساسى مى زنند شكى نيست كه نه براى احترام به قانون است زيرا 50 سال است قانون را زير پا گذاشته اند بلكه براى آن است كه با اين فريب ، مقام سلطنت و شخص شاه را در اين مقام حفظ كنند و من به دليل همين توطئه شاه ، مكرر به عموم ملت ايران و سران قوم تذكر داده ام كه دم از قانون اساسى نزنند كه ندانسته گرفتار توطئه شاه مى شوند و قانون اساسى فعلى بدون اصلاحات از نظر من اعتبارى ندارد.
سؤ ال : در يكى از بيانيه هايتان از كارگران ايران خواسته ايد كه بدون توجه بر وعده هاى رژيم به اعتصابات خود ادامه دهند، يكى از خواست هاى مطرح شده در اين اعتصابات تشكيل اتحاديه هاى آزاد كارگرى است ، نظرتان درباره اين اتحاديه ها چيست ؟ اگر با تشكيل آنها موافقيد، اين اتحاديه ها در چهارچوب حكومت جمهورى اسلامى مورد پيشنهاد شما چه نقش و اهميتى خواهند داشت ؟
جواب : كارگران محروم و متدين ايران كه آنان همان كشاورزان و زارعين فقير و گرسنه مى باشند حق دارند براى به دست آوردن حقوق حقه خود به مبارزه از هر طريق ممكن و مشروع بپردازند و در جمهورى اسلامى به آنها حق داده مى شود كه به هر شكل ممكن به دور هم جمع شوند و مسائل و مشكلات خود را بررسى كنند و در نتيجه دولت را در جريان مسائل خود قرار دهند و نيز از حقوق صنفى خود دفاع كنند.
سؤ ال : نظرتان درباره فعاليت احزاب سياسى چپ بودن اتكا به هيچ قدرت خارجى در چهارچوب حكومت جمهورى اسلامى چيست ؟
جواب : در جمهورى اسلامى هر فردى از حق آزادى عقيده و بيان برخوردار خواهد بود و لكن هيچ فرد و يا گروه وابسته به قدرت هاى خارجى را اجازه خيانت نمى دهيم .
سؤ ال : نظرتان در مورد مبارزه مردم فلسطين چيست ؟ با توجه به اينكه بيش از نيمى از نفت اسرائيل از ايران تامين مى شود، چه اقداماتى بايد از سوى ايران در اين زمينه صورت گيرد؟
جواب : يكى از علل قيام مردم مسلمان ايران عليه شاه ، حمايت بيدريغ او از اسرائيل غاصب است ، نفت اسرائيل را تامين مى كند، ايران را بازار مصرف كالاهاى اسرائيل كرده است و حمايت هاى معنوى ديگر و براى فريب افكار جهانى ، صرفا به محكوم كردن اسرائيل مى پردازد. ملت مسلمان ايران و هيچ مسلمانى و اصولا" هيچ آزاده اى اسرائيل را به رسميت نمى شناسد و ما همواره حامى برادران فلسطينى و عرب خود خواهيم بود.
سؤ ال : در پيام هايتان بكرات نقش نيروهاى بزرگ : آمريكا، شوروى ، انگلستان و چين را در صحنه جهانى محكوم كرده ايد، نظرتان درباره فروش گاز و نفت ايران به اين كشورها و وابستگان برخى از آنها مثلا دولت آفريقاى جنوبى چيست ؟ به طور كلى چه مرامى براى اداره صنعت نفت پيشنهاد مى كنيد؟
جواب : من هميشه به ملت ايران گوشزد كرده ام كه گول تبليغات غلط را نخورند. آمريكا و انگلستان كه دم از تمدن و پيشرفت مى زنند و نيز شوروى و چين كه دم از انقلاب و حمايت از انقلابيون مى زنند، هر كدام به نحوى با شاه ، اين جنايتكار حرفه اى همكارى مى كنند، شاهى كه در هر كجاى عالم ، فردى و يا دولتى جنايتكار و ستمگر است ، شاه از آن حمايت مى كند و به آن كمك مى دهد. ملت ايران تصميم گرفته است براى نجات از چنگال اين آدمخواران به مبارزه ادامه دهد و بر مبناى همين استقلال ، سياست هاى خود را تنظيم كند و در مورد نفت چه كسى به خود حق مى دهد كه به ما دستور بدهد كه ما هميشه بايد نفت خود را سخاوتمندانه تاراج كنيم و به ديگران بدهيم و خود از آن استفاده نكنيم ؟ و ما به دشمنان بشريت و انسانيت نفت نمى دهيم
تاريخ : 26/8/57
مصاحبه خبرگزارى ليبى با امام خمينى
سؤ ال : نظر شما در مورد ادعاهاى شاه مبنى بر اينكه مى خواهيد كشور را به قطعات گوناگون تقسيم نمائيد چيست ؟
جواب : نظر ما اين است كه شاه دروغ گفته است . ما اگر نظر نداشته باشيم كه تمام اقطار اسلام يكى بشود، اين چنين نظرى نداريم كه ايران از هم جدا بشود. اينها تبليغاتى است كه شاه مى كند و واقعيت ندارد.
سؤ ال : موضع شما در مورد كشورهائى كه از شاه حمايت نموده و از كشتار فرزندان مردم مسلمان ايران چشم مى پوشند چيست ؟
جواب : ما آنان را محكوم مى كنيم و در موقع خودش اگر چنانچه اصرار بر اين امر داشته باشند، تجديد نظر خواهيم كرد.
سؤ ال : به هنگام اعلان شما براى شروع مبارزه مسلحانه برضد حكومت پهلوى ، آيا از جانب كشورها و خلق هاى عربى و اسلامى مترقى انتظار كمك داريد؟
جواب : اگر چنانچه موقع آن رسيد البته مسلمين همه بايد به هم كمك كنند.
سؤ ال : به ايرانى اسلامى و پيشرو، در ميان خاورميانه و مشكلات كنونى آن و اوضاع جهانى چگونه مى نگريد؟
جواب : ملت ما مسلم مشكلات را رفع مى كند و ما نسبت به همه مشكلات مسلط خواهيم شد انشاءالله و نسبت به ساير دول هم با احترام متقابل عمل مى كنيم .
سؤ ال : موافقت نامه هاى (كمپ ديويد) و تنازل سادات در مورد بيت المقدس را چگونه ارزيابى مى فرمائيد؟
جواب : من جدا او را محكوم مى كنم .
سؤ ال : آيا توقع آن را داريد كه در جهان اسلام بر ضد رژيم هاى ارتجاعى كه براى محافظت منافع استعمار عمل مى كنند، يك انقلاب اسلامى مترقى بوجود آيد؟
جواب : ما اميدواريم اينطور بشود و همه مسلمين بر ضد استعمار قيام كنند واز دولت هائى هم كه خيانت به ملت مى كنند، بر ضد آنها هم قيام كنند.
تاريخ : 27/8/57
سخنرانى امام خمينى در مورد ضرورت قيام بر عليه ظلم به عنوان يك فرضيه وعمل بى چون و چرا به تكاليف مقدس الهى
تكاليف ما، نتايج و احتمالات پيروزى
بسم الله الرحمن الرحيم
در اين مسائلى كه ما و شما وارد هستيم ، در آن كه اصولش سه تا مساله است : يكى نبودن محمدرضا خان و اين سلسله ، سلسله پهلوى و يكى نبودن اصل رژيم سلطنتى و يكى هم استقرار حكومت عدل اسلامى ، جمهورى اسلامى . در همه مسائلى كه انسان اقدام مى كند يك جورش اينطور است كه ، يك قسم از مسائل اينطور است كه انسان بايد ملاحظه كند كه در اين عملى كه مى كند نتيجه حاصل مى شود؟ نمى شود؟ آيا مى رسد به اين مقصدى كه دارد؟ نمى رسد؟ اگر مطمئن شد كه به آن مقصد مى رسد، اقدام مى كند، اگر مطمئن نشد، اقدام نمى كند. يك قسم از مسائل اينطورى است . يك قسم از مسائل هم هست انسان تكليف دارد از طرف خدا كه اصل مطلب يك تكليفى هست و نتايجى هم احتمال رود حاصل بشود و احتمال هم مى رود حاصل نشود. در اين مسائل كه آدم تكليف دارد كه اقدام بكند، ديگر نبايد ما در آن مسائل علم به اينكه يك نتيجه اى ، يك مطلبى را كه ما مى خواهيم حاصل مى شود، اين لازم نيست علم پيدا كند، انسان دنبال اين است كه آن تكليفى كه به انسان شده است ، به آن تكليف عمل بكند.
جلوگيرى از ظلم يك تكليف شرعى است
حضرت امير (سلام الله عليه ) كه قيام كردند بر ضد معاويه البته مى خواستند به اينكه معاويه را از مقام خودش كنار بزنند و يك حكومت آدم عادلى را، آدمى كه فاسق است و مال مردم خور است آن را بزنند كنار و يك آدم صحيحى را به جاى او بگذارند در شامات و سوريه و آنجاها. لكن جلوگيرى از ظلم معاويه يك تكليف شرعى بود كه بايد قيام كنند به اين امر و به مردم بفهمانند كه اين ظالم است و بايد اينطور اشخاص دفع بشوند و ايشان قيام كردند و منتهى به اين شد كه موفق نشدند به اينكه او را از آن مقامى كه داشت منحطش كنند. حضرت سيدالشهدا قيام كردند بر ضد يزيد و شايد (همانطور هم بود كه ) خوب ، اطمينان به اين بود كه موفق به اينكه يزيد را از سلطنت بيندازند نشوند، اين اخبارش هم اينطور است كه ايشان مطلع بودند بر اين مطلب ، در عين حال براى همين معنا كه بر ضد يك رژيم
ظالم قيام كنند ولو اينكه كشته بشوند، قيام كردند و كشته دادند و كشتند و خودشان هم كشته شدند. الان وضع حاضر دولت ايران و شاه اين وضع است كه همانطورى كه ، يعنى همانطور هم نه ، معاويه ، هم امام جماعت بوده است هم امام جمعه ، آنطور نبوده است كه معاويه اصلا نه نماز بخواند و نه روزه بگيرد، خير هم نماز مى خواند و هم روزه مى گرفته و هم امام جماعت بوده ، مى رفته مسجد و عقبش نماز مى خواندند مسلمان ها، هم روز جمعه مى رفته نماز جمعه مى خوانده ، همه اين مسائل شرعيه اى كه بوده است ، به حسب صورت عمل مى كرده است لكن از باب اينكه يك آدم قاچاقى بوده و يك آدم ظالمى بوده و مال مردم را مى گرفته و اگر چنانچه هر جور دستش مى رسيده ظلم و آدم كشى و همه اينها را داشته ، حضرت امير نه اينكه اين چون نماز نمى خوانده ، چون كافر بود قيام كردند بر ضد او؟ نخير، كافر نبود و مسلمان هم بود و اظهار اسلام هم مى كرد و لكن بر خلاف موازين اين مسند را گرفته بود. يك حكومت جائر بود كه برخلاف موازين الهى مسندى را گرفته بود و در آن مسند هم به طور ظالمانه عمل مى كرد، از اين جهت حضرت امير قيام كرد و ولو نرسيد به نتيجه لكن تكليف را ادا كرد، تكليف اين بود كه بايد با يك چنين آدمى معارضه و مبارزه بكند.
سلطنت غاصب پهلوى ، مخالف قانون اساسى و حكم شرع است
الان وضع اين حكومت اين است براى اينكه غاصبانه مسندى را گرفته است و يك سلطنت غاصبانه دارد كند. همانطورى كه معاويه سلطنت غاصبانه مى كرد، اين هم سلطنت غاصبانه است ، بلكه تذكر دادم مكرر كه ما اگر چنانچه ملتزم به قانون اساسى هم باشيم ، روى اين فرض هم سلطنت ايشان برخلاف قانون اساسى است و اين قانون اساسى آن چيزى را كه گفته است ،اين است كه سلطنت يك موهبت الهى است كه مردم مى دهند به شخص سلطان و ما مى دانيم كه اين مردم اصلا يك همچنين سلطنتى را نه به ايشان دادند و نه به پدر ايشان دادند لكن اين يك سلطنتى نبوده است كه مردم داده باشند به ايشان . بنابراين روى فرض قانون اساسى هم اين مقام را غصب كرده است اين ، يعنى الان ياغى است به حسب قانون . به حسب قانون اساسى اين آدم يك آدم ياغى است كه مثل ساير دزدها كه يك وقت بيايند يك جائى را بگيرند و يك حكومتى را غصب كنند، اين هم همان است بر حسب حكم شرع هم كه اصلا لياقت اينها ندارند براى حكومت شرع . آن كه لايق است براى اينكه حاكم بر مسلمين باشد، آن شرايطى دارد كه در اينها اصلا آن شرايط موجود نيست . بنابراين ، هم به حسب قانون اساسى ، اين سلسله غاصب اين مقام هستند، پدرش و خودش و بعداز آن هم اگر بچه اش ‍ و هم بر حسب حكم شرعى اينها لايق از براى اين مقام نيستند و غاصب اين مقام هستند، حالا هر چه هم مى خواهد زيارت برود و هر چه هم مى خواهد عذر بخواهد و هر چه هم مى خواهد قرآن طبع بكند و هر چه از اين حقه بازى ها مى خواهد بكند لكن اصل مقام غصب است . يك آدم غاصب هر چه هم عذر بخواهد، اين مقام را تا دست از آن برندارد غاصب است .
ما مكلفيم به اداى شرع مقدس
وقتى كه يك شخصى غاصب يك مقامى شد و همانطورى كه ائمه جور اينطور بودند، مثل معاويه و امثال اينها و تكليف مسلمين بود بر اينكه اين را از آن مقامى كه دارد كنار بزنند و حكومت را دست آن كسى كه بايد و شرع مقدس تعيين كرده است تسليم بكنند، الان هم بر مسلمين اين مطلب واجب است ، لازم است . ما هم يكى از افراد مسلمين هستيم كه بر ما هم واجب است كه جديت كنيم و اين را از اين مقام پائين بياوريم ، احتمالش را هم مى دهيم كه موفق بشويم ، لازم نيست يقين بكنيم ، ما احتمال اين معنى را مى دهيم بلكه بيشتر از احتمال الان هست در كار كه با اين نهضتى كه مسلمين كرده اند و همه با هم فرياد مى زنند كه ما نمى خواهيم اين را، اين مطلب درست بشود و سقوط پيدا بكند ان شاءالله و بر فرض اينكه حالا ما نتوانيم ، زورمان به او نرسد همان است كه حضرت امير هم نتوانست ، يعنى جنگ كرد و 18 ماه هم جنگ خونين كه از طرفين عده زيادى ، همه اينها مسلم بودند، از طرفين ، هم آنها مسلم بودند و هم اينها مسلم بودند، آنها مسلم فاسق بودند، اينها مسلم عدالتخواه بودند، اينها با هم جنگ كردند و عرض مى كنم كه موفق نشدند به اينكه معاويه را از حكومت كنار بزنند. ما از اينكه يك عده اى از ما كشته بشود يا ما يك عده اى از آنها را بكشيم باكى نداريم براى اينكه ما روى تكليف داريم عمل مى كنيم . خداى تبارك و تعالى ما را مكلف كرده كه با اينطور اشخاص ، با اينطور ظلمه ، با اينهايى كه اساس ‍ اسلام را دارند متزلزل مى كنند و همه مصالح مسلمين را دارند به باد مى دهند، ما مكلفيم كه با اينها معارضه و مبارزه بكنيم ، اگر يك وقتى هم دستمان برسد، دست به تفنگ مى كنيم و معارضه مى كنيم خودمان تفنگ به دوشمان مى كنيم و معارضه مى كنيم . هر وقت متقضى بشود و دستمان هم به مقتضياتش موفق بشود ما باك از اين نداريم كه ده نفر، بيست نفر، صدنفر، البته هم بيشتر از ده هزار نفر، بيشتر از بيست هزار نفر تقريبا در اين جنگ ها در اين 18 ماه كشته شد لكن زمان پيغمبر هم اين طور بود. پيغمبر هم وقتى كه يك حكومتى را مى خواست كنار بزند، اين كفار قريش را مى خواست كنار بزند، خوب جنگ ها را كرد و در يك جنگ هائى موفق شد و در يك جنگ هائى هم شكست خورد و آدم كشته شد و اشخاص بزرگ مثل عموى پيغمبر مثلا كشته شد،، در جنگ چيز عمار ياسر كشته شد، آن مرد بزرگوار، آنقدر كشته دادند. در اين اصل هيچ اشكالى براى ما نيست كه ما كشته دهيم .
ملت ، متحول شده است
بعضى ها نق مى زنند كه خوب كشته داديد چرا؟ ما تكليفمان اين است . چه شد؟ اولا" شد خيلى از چيزها. يك ملتى كه يك پاسبان اگر توى بازارش مى آمد و مى گفت ببنديد، بستند، با يك امر پاسبان توى بازار تهران ، بزرگترين بازارهاى ايران ، يك پاسبان ، چند تا پاسبان مى رفت به آنها مى گفت كه ببنديد، امروز روز چهارم آبان است ، مثلا چه شده ، بايد ببنديد، بايد بيرق بزنيد، تخلف نمى كردند، اصلا توى ذهنشان نمى آمد كه مى شود تخلف از پاسبان كرد. اگر يك صاحب منصبى با
چهار تا ستاره ، با سه تا ستاره مى آمد تو بازار و هر غلط كارى مى خواست بكند كسى (چرا) به او نمى گفت .
اين نهضت مقدس اسلامى باعث اين شد كه بچه هاى كوچك هم فرياد بزنند توى خيابان ها كه مرگ بر اين سلطنت پهلوى . اين يك تحولى حاصل شد بين مردم كه الان پاسبان را مردم هيچ چيزى بارش نمى كنند، صاحب منصبش هم نمى كنند، حكومت نظاميش هم نمى كنند. آنوقت ها كه حكومت نظامى مى شد، به مجرد اينكه مى گفتند اين حكومت نظامى است ، ديگر مردم مى رفتند سراغ كارشان اصلا ديگر دنبال اينكه يك معارضه اى ، مبارزه اى بشود توى ذهنشان هم ضنمى آمد امروز حكومت نظامى است ، قانون حكومت نظامى خودشان مى گويند كه ، اعلامشان اين است به اينكه بيشتر از دو نفر نبايد با هم باشند، هفتاد هزار نفر، صد هزار نفر، پانصد هزار نفر مردم مى آيند بيرون و فرياد مى زنند و همه فريادشان هم ضد شاه است . اين يك تحولى است در يك ملت حاصل شده است ، اين يك چيز كمى نيست .
اثرات مقاومت مردم در پيشروى نهضت
از آنطرف هم ملاحظه مى كنيد كه اينها پله پله (ما بايد اين را به مرگ بگيريم ) پله پله دارند پايين مى آيند ديگر. اين حزب رستاخير، يك چيز آسانى بود كه اينها دست از آن بردارند؟ شما ديديد كه چقدر مداحى اينها كردند. خود اين مرديكه چقدر حرف ها راجع به ، حرف نامربوط راجع به حزب رستاخيز زد (همه مردم اين بايد همه بايد وارد بشوند، هر كس وارد اين حزب نشود بايد از اين مملكت برود، اين اصلا اينجائى نيست ) و از اين حرف هائى كه زدند. يك دفعه با همين نهضت مردم ، با همين مشت خالى ، آنها توپ و تانك دارند، اينها مشت دارند، همين مشت غلبه كرد بر آن كه يك وقتى حزب رستاخيز معلوم شد خبرى نيست اعلام كردند (نه اين چيزى نيست بيخود است اصلا، اصلا دولت هم قبولش ندارد) (خنده حضار) مطلب اين بود كه بله ، دولت هم قبولش نكرد با اينكه دولت از خودشان بود. تاريخ را تغيير داده بودند برگشتند از آن .
يك آدمى كه حاضر نبود كه به اين ملت يك كلمه تعارف بكند، آمد ايستاد و همه طبقات ملت را خطاب كرد و عذرخواهى كرد كه ما اشتباهاتى كرديم اشتباهات و غلطهائى بوده است و واقع شده است و حالا هم ديگر از اين به بعد ما از اين كارها ديگر نمى كنيم . اين يك آدمى كه شما در 15 سال پيش از اين ، بيست سال پيش از اين ديده بوديد وضعش چه جورى است ، در چند سال پيش از اين هم همين طور بود، در اين ايام فترت بين 15 خرداد تا حالا كه اصلا كسى را به حساب نمى آورد، يك آدمى بود كه هر چه بود خودش كرد، هر كارى بود خودش مى كرد و اينكه مى گويد اشتباه ، دروغ مى گويد، همه كارها را خودش ملتفت بود و عالم و عامد بود و نوكر مردم بود. عالم و عامد بود كه كرد كارها را، اشتباه توكار نبوده - همه اش كارهاى غلط بوده است و عمدا هم كرده است و بعد از اين هم اگر مهلتش بدهيد، اين اشتباهات زياد خواهد كرد.
مقصد اعلى ، تشكيل حكومت اسلامى
در هر صورت اينها يك كارهائى است كه شده است تا حالا كه پله پله است البته ، ما نبايد جلوى آن را بگيريم بگوييم مثلا ما همين قدر راضى هستيم ، نه . ما آن معنائى را كه دنبالش آمديم اين است كه آن مطلب آخرى حاصل بشود يعنى اين مقدمات را طى بكنيم ، اين نباشد و سلسله پهلوى نباشد و رژيم شاهنشاهى نباشد و دست آمريكا و انگلستان و روسيه قطع بشود از اين مملكت و مملكت براى خودمان باشد و حكومت اسلامى هم ان شاءالله برقرار بشود.
ما دنبال اين مطلب هستيم و آنقدر هم كه از قوه مان مى آيد ما دنبال اين مى دويم . اگر توانستيم كه كار را انجام بدهيم كه الحمدالله توانستيم و يك خدمتى به اين ملت كرديم ، اگر نتوانستيم ، تكليفمان را ادا كرديم يعنى پيش خدا ديگر چيزى نيست كه ما بگوئيم ما نكرديم اين كار را، عذر تراشى نكرديم ، واقعا يك مطلبى را عمل كرديم و دستمان نرسيده نتوانستيم اين كار را بكنيم ، پيش خدا آبرومنديم . بنابراين ما اين مراتبى كه اصلش كه عبارت از رفتن اين آدم و به هم خوردن اين سلسله و عرض مى كنم كوتاه كردن دست اينها، اينها همه شان جزء مقاصد است منتهى مقصد اعلى عبارت از اين است كه يك حكومت عدلى ، يك حكومت اسلامى عدلى ، مبتنى بر قواعد اسلامى حاصل بشود، آن مقصد اعلاى ماست و الا اينها همه اش جزو مقاصد شده حالا ديگر، ولو اين هم مقدمه آن است و ليكن خود اينها الان جز و مقاصد هستند و ما همانطورى كه حكومت اسلامى را خواهيم حكومت اين را هم نمى خواهيم ، البته توى حكومت اسلامى همه اينها هست . ما اگر مى گفتيم ما حكومت اسلامى خواهيم معنايش اين بود كه اين سلسله نبايد باشد و اين رژيم نبايد باشد و آنها هم دستشان كوتاه بايد باشد چون اسلام حكومتش اينجورى است كه نبايد كسى در مملكت اسلامى تصرفى داشته باشد، كفار، هيچ كس نبايد تصرفى داشته باشد.
بنابراين ولو اينكه اين اجمال اين مطلب را داشت لكن ما تفصيل مطلب را گفتيم كه ما اين سه تا اصل را عرض مى كنم كه آمال و آرزويمان است .
مساله ، يك مساله اى شرعى است
و حالا اينكه مى خواستم عرض بكنم اين است كه شما خيال نكنيد كه اگر يك وقت ما نرسيديم به مقصد، گفته بشود كه ، خوب چه شد؟ خون ها ريخت و از بين رفت و چه شد؟ اولا" شده است خيلى چيزها، اينها الان از آن خر شيطان پايين آمده اند يك قدرى و ثانيا (چه شد) نيست ، تكليف را ادا كرديم . اين همان است كه خوارج ممكن بود به حضرت امير بگويند، خوب چه شد؟ شما 18 ماه جنگ كرديد. چه شد؟ (چه شد) يعنى چه ؟ خوب - من - تكليف ماست . ما حالا نماز داريم مى خوانيم ، يك كسى بگويد خوب شما بيست سى سال نماز خوانديد چه شد؟ خوب من بيست سال نماز، اطاعت خدا را كردم . (چه شد) كدام است ؟ من اطاعت خدا را كردم . خدا گفت : بكن ، من هم كردم . (چه شد) مال اين است كه يك مساله اى باشد كه تكليف شرعى نباشد و يك مساله خودمانى باشد، آدم بخواهد روى
مقصد يك كارى بكند وقتى نشدميگوئيم چه شد اما وقتى كه جلوگيرى از يك بنگاه ظلمى ، يك بنگاهى كه مى خواهد اصلااساس ‍ اسلام را از بين ببرد، اساس روحانيت را از بين ببرد، اساس مليت را از بين ببرد، مصالح مردم و مسلمين را به خطرانداخته است و از بين برده است ، تكليف مسلمين اين است كه قيام كنند و اين را برش گردانند از اين حرف هائى كه ميزند يعنى اين را بيرونش كنند از اين مملكت و اگر دست هم رسيد بگيرندش و محاكمه اش كنند و پول هاى مردم را كه برده از او بگيرند اگر هم ندارد و چيز كرده است ، ظلمى را كه كرده آن را مجازاتش بكنند. اين يك چيزى است كه لازم است بر ما، بر مسلمين است كه اين كار را بكنند منتهى توانستيم اين كار را انجام بدهيم كه الحمدالله هم تكليفمان را ادا كرديم هم به مقصد رسيديم . نتوانستيم عمل كنيم ، به تكليفمان عمل كرديم ، نماز خوانديم . حالا (چه شد) يعنى چه ؟ خوب ، نماز خوانديم ، مبارزه و معارضه اى با ظلم كرديم ، با ظالم كرديم ، با كسى كه مى خواسته يك مملكتى را خراب كند و خراب كرده است و همه مصالح مسلمين را زير پا گذاشته و به كفار داده است ، با اين جنگ و نزاع كرديم ، خون داديم ، خون گرفتيم همه اين كارها را كرديم اما تكليف بوده است كه كرديم ، رسيديم به مقصد الحمدالله ، نرسيديم به مقصد، تكليفمان را ادا كرديم . هيچ باكى از اين مطلب نداريم و ان شاءالله مى رسيم . انشاءالله .
عكس العمل ما در مقابله با تبليغات
من از خداى تبارك و تعالى سلامت همه شما را خواهم و اين مطلب را من هر شب تقريبا تكرار مى كنم كه همه ما مكلف هستيم ، اين قضيه تكليف ، مال يك نفر، يكى باشد، يكى ديگر نباشد، نيست ، من مكلفم ، آقا مكلف است ، همه ، همه كه اين نهضتى كه در ايران شده است و الان همه جوان هايشان را توى دست گرفتند و دارند مى دهند، پير زن چند تا جوانش از بين رفته و ايستاده و گفته است كه من حاضرم همه چيز از بين برود. ما به اين نهضت بايد كمك بكنيم ، اينجا مى توانيد كمك بكنيد، بايد كمك بكنيد يعنى كمك شما در اينجا تبليغات است مقابل تبليغاتى كه شاه و دستگاه شاه و روزنامه نويس هايى كه از شاه چيز مى گيرند و اجير او هستند و تبليغات كردند به اينكه اين مردم هرج و مرج طلب هستند، اينها - عرض مى كنم كه - يك مردم وحشى هستند، اينها چه هستند، از اين حرف ها زياد زدند. وقتى تماس مى گيريد با رفقايتان ، با اشخاصى كه هستند تماس مى گيريد، تظاهرات مى توانيد بكنيد، تظاهر بايد بكنيد، تماس با اشخاصى كه غفلت كرده اند از اين امور داريد مى گيريد، هر جا يك عده اى را از همين اروپائى ها ديديد يا از آمريكائى ديديد، چند نفر بلند شويد فورا بگوئيد با مساءله ايران اينطورى است ، مردم ايران اين را مى گويند، مردم ايران وحشى نيستند، مردم ايران مردم مترقى هستند كه مى گويند ما آزادى مى خواهيم ، ما نمى خواهيم كه آمريكا مالمان را ببرد. كسى كه مى گوييد آمريكا مالمان را نبرد، اين آدم وحشى است ؟ يا آدم عرض كنم كه بر خلاف موازين عمل كرده است ؟! مى گويد كه ما آزادى مى خواهيم و استقلال مى خواهيم ؟ اين يك مساله اى است كه همه
مردم از او مى پذيرند و به هر كس بگويند مى پذيرند از او كه اينها يك ملتى هستند قيام كردند براى استقلال خودشان ، براى آزادى خودشان ، نمى خواهند كه ساير ممالك سلطنت بر اينها داشته باشند، تا حالا اينها خيانت كردند، اين خائنين را مى خواهند رد كنند بروند سراغ كارشان و مملكت را بسپارند دست يك دسته از اشخاصى كه امين باشند، لااقل جيب هاشان را پر نكنند اينقدر.
ويژگى هاى حاكم اسلامى
ما البته نمى توانيم يك حاكمى مثل حضرت امير پيدا كنيم كه حكومت كند، كه وضع زندگيش آنطور باشد اما خوب ما توقع نداريم كه برسيم به يك حاكمى كه زندگيش آنطور باشد كه وقتى شب آخرى كه شبى است كه (خوب سلطنت دارد بر، حالا من جسارت مى كنم بگويم سلطنت ، خلافت دارد بر يك همچو ممالك طويل و عريضى ) مى خواهد كه شهيد بشود حضرت ، يعنى ضربت خورد، مهمان بود به منزل يكى از دخترها، دخترهاى خودشان ، وقتى كه برايش به حسب تاريخ نمك آوردند و شير آورند رو كرد كه تو چه وقت ديده بودى كه من دو تا چيز داشته باشم ، مى آيد نمك را بردارد، مى فرمايد كه نه شير را بردار، من همان نمك را مى خورم . البته ما نمى توانيم يك همچنين حكومتى پيدا بكنيم اما مى توانيم كه يك حكومتى كه دزد نباشد پيدا كنيم ، يك حكومتى كه مال مردم را اينقدر نخورد، اينقدر نچاپد، اينقدر ندهد به مردم . ما دنبال اين هستيم كه حالا يك حكومتى پيدا كنيم كه اينطور نباشد كه اموال مسلمين را خرج خودش و عائله اش بكند و يك مقداريش را، زيادترش را هم بدهد به آمريكا بدهد به شوروى و بدهد به ساير ممالك ديگر تا آنكه تخت و تاجش محفوظ بماند.
ميزان و تخمين خيانت ها بعدها معلوم مى شود
اينهمه خيانت ، ما اصلا - ما - مطلع نيستيم ، بعدها شما خواهيد فهميد كه اينها چه خيانت هائى كرده اند، نه من مطلع هستم نه شماها، لكن اشخاصى هستند كه مطلع اند، نوشته اند اين مسائل را، محفوظ است پيششان و بعدها انشاءالله خواهيد ديد كه اينها چه كارهائى كرده اند، چه خيانت هائى به اين اسلام و به مسلمين و به ممالك اسلامى و به ايران و اينها كرده اند، اينها بعدها انشاءالله معلوم ميشود. خوب ما مى خواهيم كه اين حكومت خائن برود، يك حكومتى كه خائن نباشد - نه آنطور باشد، ما نمى توانيم آنطور پيدا بكنيم يك حاكمى كه خائن نباشد، مال ملت را اينطور تفريط نكند، اينطور نفت ما را ندهد همين طورى به آمريكا و عوضش آن پايگاه براى آمريكا در اينجا درست كند به صورت اينكه ما مى خواهيم اسلحه بگيريم ، اين اسلحه ، پايگاه درست كردن از براى آمريكا در ايران ، عوض نفت پايگاه برايشان درست مى كنند، مى خواهيم اينطورى نباشد، يك همچو حكومتى خيلى زياد هم پيدا مى شود. يك همچو اشخاص شريفى در ايران زياد است ، در اروپا ايرانيانى كه آمده اند اينجا، زيادند اينطور اشخاص و ما اينها را براى حكومت انشاءالله انتخاب مى كنيم ، درست مى كنيم مسائل را. و السلام عليكم و رحمه الله و بركاته
تاريخ : 27/8/57
بيانات امام خمينى در مورد تاءثير جو اختناق در مهاجرات نيروهاى عظيم انسانى .
خودكامگى رژيم پهلوى ، سبب مهاجرت نيروهاى انسانى
بسم الله الرحمن الرحيم
... خدا همه شما را حفظ كند ان شاءالله . ما اميدواريم كه اين نيروهائى كه الان دارد در خارج از ايران مصرف مى شود، نيروهاى انسانى كه مهمترين نيروهاى مملكت است بسياريش الان در خارج ايران مصرف ميشود و تقريبا از جيب ايران بيرون مى رود و هدر مى رود، اين يكى از ضررهايى است كه از شاه به ملت ما مى رسد، علاوه بر ضررهاى مادى ضرر معنوى است كه دست شخص به آن رسد، چنانچه محيط ايران را جورى كردند كه خود ايرانى ها، آن اشخاصى كه موثر هستند نمى توانند در ايران باقى باشند. بسيارى از اطبا - عرض كنم كه از دكترها، از مهندسين ، از اشخاصى كه مى توانند در ايران خدمت بكنند، اداره بكنند ايران را، براى خاطر اين دشوارهايى كه درايران هست و شاه پيش آورده است ، اينها مع الاسف در خارج ايران به سر برند. همين امروز كه دو نفر از آمريكا آمده بودند، طبيب بودند، گفتند كه اطبائى كه از ايران در آمريكا هستند با خانواده هاشان حدود بيست هزار هستند و بچه هاى اينها(طولانى است كه اينها رفتند آنجا) بچه هاى اينها خوب فارسى را نمى دانند كه در آنجا تربيت شدند و اينها يك گروه هائى هستند كه بايد در ايران باشند و صرف مصالح ايران بشوند و براى خاطر اين كه ايران اختناق است و مردم از وضع ايران به تنگ آمده اند، هر كس توانسته از ايران بيرون رفته است و الان از ممالك خارجه بسيار از نيروهاى ما به هدر مى رود در صورتى كه بايد اينها در مملكت خودشان خدمت كنند، به مملكت خودشان خدمت بكنند و ما اميدواريم كه اين نهضتى كه در ايران پيدا شده است و تمام اهالى ايران كه بپا خاسته اند و آزادى و استقلال مى خواهند انشاءالله حاصل بشود و نيروهاى عظيمى كه از ايران در خارج هست برگردند به مملكت خودشان و در آنجا به آب و خاك خودشان خدمت بكنند.
تبليغ اهداف ملت بر عهده ايرانيان مقيم خارج
و ما اميدواريم كه شما جوان ها كه در خارج هستيد با ايرانى ها همصدا بشويد و مسائل ايران را به خارج ايران كه هستيد، برسانيد. تبليغاتى كه از طرف شاه و دار و دسته اش شده است زياد است و
ايران را بد معرفى مى كنند و خواسته هاى ايرانى ها را بد معرفى مى كنند و شايد بسيارى از خارجى ها خيال كنند كه ايرانى ها به قول كارتر از باب اينكه آزادى همچو وسيعى به آنها دادند به صدا در آمده اند و شايد بسيارشان هم خيال كنند كه مردم ايران آشوب طلب و وحشى هستند در صورتى كه اينها آزادى مى خواهند كه همه بشر خواهد، استقلال مى خواهند كه هر كس مى خواهد و مى خواهند كه دست اجانب از مملكتشان كوتاه باشد، مى خواهند كه اقتصاد مملكتشان به دست خودشان اداره شود، مى خواهند فرهنگ مملكتشان را خودشان مستقلا" اداره بكنند، مى خواهند ارتش را ديگران اداره نكنند، مستشارهاى آمريكائى نيايند و ارتش را قبضه نكنند، مى خواهند پايگاه هاى آمريكا از مملكتشان برداشته بشود، يك مملكت آزاد و مستقل باشد. فرياد ملت ايران اين است كه حكومت عدل اسلامى مى خواهند كه همه اين مفسده ها را از بين ببرد و ما اميدواريم كه شما جوان ها هم در خارج از مملكت كه هستيد اين مطالب ايرانى ها را برسانيد به يك رفقاى آمريكائى تان ، ايتاليائى تان ، انگليسى تان ، فرانسوى تان و به آنها حالى كنيد كه مملكت ايران ، ملت ايران يك همچو چيزهائى مى خواهند، نه آن طورى كه از بس كه آزادى به آنها دادند صدايشان درآمده ، خير از باب اختناقى كه در ايران هست .
الان هم كه فرياد هى مى زند اين مردى كه (آزادى ما داديم و چه ) الان هم همه روزنامه ها در اختناق هستند، راديو در دست نظامى هست ، مملكت اصلا در حال غير عادى الان هست و همه اش نظامى شد و سرنيزه الان حكمفرماست در ايران . هيچ آرامشى در ايران الان نيست و هر روز كشتار هست ، هر روز گرفتارى هست . همين الان كه تلفن آمده است از ايران ، در مشهد تظاهرات براى قتل ديروز هست ، قتل ديروز را من الان نمى دانم چى بوده و چقدر بوده .
به هر صورت خداوند انشاءالله به همه شما توفيق بدهد، خداوند همه تان را به مملكت خودتان به سلامت و با استقلال و آزادى برگرداند، موفق باشيد انشاءالله .
و السلام عليكم و رحمه الله و بركاته
تاريخ : 27/8/57
بيانات امام خمينى در مورد مغايرت رژيم پهلوى بااصول انسانى و اهميت تبليغات گسترده جهت معرفى نهضت
كشتار و حكومت نظامى تاثيرى در قيام استقلال طلبانه ملت ندارد
بسم الله الرحمن الرحيم
مطلبى كه ما مكرر گفته بوديم ، وزير خارجه انگلستان فاش كرد. ما از اول گفته بوديم كه آن شاه سابق به دستور انگليس ها كودتا كردند و آمدند و منافع آنها را مى خواستند حفظ بكنند و وقتى كه او يك خطائى كرد، يك تخلفى كرد بيرونش كردند و بردنش به جزيره موريس و رفت سراغ كارش و شاه فعلى هم براى منافع متفقين ، در ايران هستند و براى منفعت متفقين (شوروى - و اتحاد جماهير - آمريكا و بريتانيا) مشغول كارند و وزير خارجه بريتانيا همين مطلب را در چند روز پيش از اين گفت كه ما نمى توانيم كه ساكت باشيم و كسى كه براى منفعت ما در ايران هست و حافظ منافع ماست اينطور باشد. ملت ايران هم كه الان قيام كرده است روى همين معناست كه وزير خارجه انگلستان گفته است . ملت ايران كه الان اينقدر در خاك و خون كشيده شده است ، جوانانشان را آنقدر كشته اند، تمام شهرهاى ايران ، شهرهاى مهم ايران ، قصبات ايران الان انقلاب است ، زنجان را نوشته است تمام زنجان در آتش دارد مى سوزد، تهران هر گوشه اش انقلاب است ، قم ، ساير شهرها، همه جا اين مسائل هست و يك قيام همه جانبه و منتهى به يك انقلابى من ترسم بشود كه ديگر نشود جلويش را بگيرند و عقل وزير خارجه انگلستان و همين طور وزراى خارجه اين ممالك استفاده جو سرجاى خودش نيامده (عقلشان ) كه بفهمند با يك ملت نمى شود اينطور رفتار كرد. سران كشورهاى ابرقدرت خيال مى كنند كه به واسطه همين كه ابرقدرت شدند بايد همه عالم را بخورند. اگر يك ملتى همگى قيام كردند و همه چيزشان را دارند مى دهند براى اينكه آزادى و استقلال خودشان را به دست بياورند، نمى شود اين را با سرنيزه و حكومت نظامى و دولت نظامى اين آتش را خواباند. اين جزء اشتباهاتى است كه اينها مى كنند. اگر چنانچه بخواهند اينها فرض كنيد كه يك حكومت نظامى پيش كار بياورند، خوب الان دوازده تا شهر رسما نظامى است ، همه ايران هم به غير رسم نظامى است . الان حكومت ايران حكومت نظامى است لكن معذلك مردم زير بار حكومت نظامى نمى روند، كسى كه گذشته از همه چيزش ، ديگر اعتناء به حكومت نظامى نمى كند. فرضا كه يك كودتاى نظامى بشود يك نظامى سركار مى آيد مثل اين آدم ، اين آدم با نظامى سر كار آمدن فرقى ندارد. الان هم حكومت ايران حكومت نظامى است . مردم ايستادند و حق خودشان را مى خواهند، يك چيزى نمى خواهند كه غير مشروع باشد، مردم حق مشروع

next page

fehrest page

back page