صحيفه نور جلد ۹

امام خميني رحمه الله عليه

- ۱۳ -


صـنـعـت نـفـت مـا را، زراعت ما را، همه را به تباهى بكشند كه مبادا يك جمهورى اسلامى پيدا بشود و دم اينها را بگيرند بيرون كنند. اينهائى كه برخلاف مسير ملت هستند اينها از اين مـى ترسيدند. پس فرياد آزادى آنها، آزادى نبود، تباه كردن ملت بود. حالا آزادى است كه مى بينيد كه چطور است اگر بگذارند، اين تتمه رژيم سابق و نوكرهاى آنها بگذارند و نوكرهاى اجانب .
معلمان ، كودكان را تربيت اسلامى انسانى بكنند
خـداونـد انـشـاء الله هـمـه شـمـا را، خـواهـرهـا، بـرادرهـا و ايـن اطفال ، نوباوگان ، همه شما را انشاء الله حفظ كند و همه مؤ فق باشيد و خدمت بكنيد به ايـن مملكت و تربيت بكنيد اين كودك ها را. شماها، معلم ها تربيت بكنيد اينها را به تربيت هـاى اسـلامـى انـسـانى كه هم براى مملكت و كشورتان مفيد است و هم براى روحيه خود آنها مفيد است و هم خير دنيا و آخرت در آن هست . سلام بر همه شما خانم ها، برادرها. انشاء الله خداوند شما را...
تاريخ : 8/7/58
بيانات امام خمينى در جمع روحانيون و رؤ ساى كاروان هاى حج
شما بايد از عهده يك مسؤ وليت بزرگى بر آييد، مسؤ وليت حيثيت اسلام
بسم الله الرحمن الرحيم
مـن چـنـد كـلمـه بـه طور اختصار به آقايان روحانيونى كه در كاروان هستند و به روساى كـاروان هـا عـرض مـى كنم . مطلب راجع به همه حجاج بيت الله الحرام هم هست و او اين است كـه بـايـد آقـايـان مـتـذكـر بـاشـنـد كـه حـج امـسـال غـيـر از حـج سـال هـاى سـابـق اسـت . سـال هـاى سـابق در اين سنين اخير، حجى بود كه با كاروان هاى طاغوتى و يا منتخبين از طرف طاغوت مى رفتند و در خدمت طاغوت بسيارى از آنها بودند و اگـر چـنـانـچـه در آنـجا چه از معممين و چه از روساى كاروان خطائى سر مى زد اين خطاى طـاغـوت بـود، بـه اسـلام لطـمـه اى وارد نـمـى كـرد بـلكـه تـحـكـيـم اسـلام بـود. امـسـال هـمـانـطـورى كـه هـمـه دسـتـگـاه هـا متحول به دستگاه اسلامى بايد بشود، يكى از چـيـزهـائى كـه بـسـيـار مـهـم اسـت هـمـيـن كـاروان هـاى حـج اسـت كـه در امـسـال چـشـم هـا دوخـتـه شـده اسـت كـه بـبـيـنـنـد فـرق امـسـال و سـال هـاى سـابـق چـيـست . آيا اينها كه ادعا مى كنند كه رژيم طاغوت رفته است و جمهورى اسلامى پيدا شده است ، آيا اينهائى كه الان نمايندگان دولت هستند، منتخبين دولت اسلامى هـستند، منتخبين علماء بلاد هستند، آيا آنها همانطورى كه اسم شان اقتضا مى كند، واقع شان هـم آنـطـورند؟ اعمالشان مطابق با ادعاست ؟ يا همان ادعاست كه جمهورى اسلامى و كاروان هـاى حج منتخب از جمهورى اسلامى ؟ امروز يك امرى است كه شما بايد از عهده يك مسؤ وليت بـزرگـى بـر آئيـد، مسؤ وليت حيثيت اسلام . اگر در زمان طاغوت يك معمم كارى انجام مى داد، مـى گـفـتـنـد كه طاغوتى است . امروز نمى گويند طاغوتى است ، مى گويند اسلامى اسـت . اگـر خداى نخواسته شما در اين حجى كه مشرف مى شويد و در اين حج مواقعى كه در حضور مسلمين ، همه مسلمين داريد، اگر وضع شما با وضع سابق در زمان طاغوت فرق نـكـند در عالم منعكس مى شود كه اسم جمهورى است و معنا رژيم طاغوتى . آبروى اسلام را ممكن است كه شما از بين ببريد و آبروى اسلام را ممكن است انشاء الله حفظ كنيد.
سفر حج سفر كسب نيست ، سفر الى الله است
تـوجـه داشـتـه بـاشـيـد كـه سـفـر حـج سـفـر كـسـب نـيـسـت ، سـفـر تـحـصـيـل دنـيـا نيست ، سفر الى الله است . شما داريد به طرف خانه خدا مى رويد، تمام امورى كه داريد انجام مى دهيد به طور الوهيت بايد
انـجـام بـدهـيـد. سـفـرتان از اينجا كه شروع مى شود (وفد) الى الله است ، سفر به سـوى خـداى تـبـارك و تـعـالى اسـت . بـايـد هـمـانـطـورى كـه مـسـافـريـن الى الله مـثـل انبيا عليهم السلام و بزرگان از دين ما مسافرتشان الى الله در تمام زمان حياتشان بـوده اسـت و يـك قـدم تـخـلف نـمـى كـردنـد از آن چـيـزى كـه بـرنـامـه وصول الى الله بوده است ، شماهم الان (وفود) الى الله داريد مى رويد. شما در آنجا كـه مـى رويد، در ميقات كه مى رويد لبيك به خدا مى گوئيد، يعنى تو دعوت كردى و ما اجـابـت . مـبـادا يـك عملى انجام بدهيد كه خداى تبارك و تعالى بفرمايد كه خير، شما را من قـبـول ندارم براى اينكه شما اسلامى نيستيد. مبادا اين سفر را سفر تجارت قرار بدهيد و امـور تـجـارى در ايـن سـفـر مـطـرح بـاشـد پـيـش تـان ، چـه آقـايـان اهل علم و چه كاروان ها و چه روساى كاروان ها و چه ساير حجاج ، سفر، سفر الى الله است نه سفر به سوى دنيا، آلوده به دنيا بكنيد.
اين سفر الهى را شما مى رويد رجم شيطان مى كنيد. اگر چنانچه خداى نخواسته خودتان از جـنـود شـيـطـان بـاشـيد رجم خودتان را هم مى كنيد. شما بايد رحمان رحمان بشويد تا رجـمـتـان رجـم رحـمـان و جـنـود رحـمـان به شيطان باشد. شما وقوف مى كنيد در اين مواقف كـريـمـه و وقوف در اين مواقف كريمه آلوده بشود به يك معصيتى ، به يك خلافى ، به يـك چـيـزى كـه عـلاوه بر اينكه پيش خدا آبرو از دست برود پيش ‍ دنيا آبروى اسلام دست بـرود. امـروز آبـروى اسـلام بـسته به وجود شماست كه مى رويد دستجمعى در اين مواقف كـريـمـه و سـايـر مـسـلمـين شما را مشاهده مى كنند. شما بايد الگو باشيد براى جمهورى اسـلامـى ، چـه روحـانـيـون و چـه روسـاى كـاروان هـا و چـه سـائر حـجـاج . امسال حج نمونه است ، حج جمهورى اسلامى است نه حج رژيم طاغوتى . شرف زياد و مسؤ وليت زيادتر است ، مسؤ وليت همه داريم در مقابل اسلام . امروز نه شما تنها، همه قشرهاى مـلت ، دولت ، مـلت ، هـمـه مـسوولند در مقابل خداى تبارك و تعالى و در اسلام . با اينكه مـدعـى هـسـتـيم جمهورى اسلامى و رژيم طاغوتى رفت و به جاى او جمهورى اسلامى آمد، ما بـايـد اثـبـات كـنـيـم ايـن مـطـلب را كـه تـغـيـيـر كـرده اسـت ، تـحـول حـاصـل شـده اسـت در هـمـه چـيـز. اگـر بـنـا بـاشـد كـه در دولت كـه مـى رويـم تـحـول نشده باشد، شما كه كاروان هستيد تحول نشده باشد، شما كه روحانى كاروان ها هـسـتـيـد تـحـول پـيـدا نـكـرده بـاشـيـد، اگـر ايـنـطـور بـاشـد هـمـان رژيـم اسـت و هـمـان مسائل طاغوتى ، منتها اسم را ما عوض كرديم . ما مى خواهيم انشاء الله محتوا عوض بشود، تـغـيـيـر بـشـود رژيـم طاغوتى به همه محتوا به رژيم انسانى اسلامى ، به همه محتوا. بـسيار بايد متوجه باشيد، از خودتان بسيار پاسبانى بكنيد اين سفر را سفر الى الله حـسـاب بـكـنـيد و بدانيد با اين سفر ممكن است كه شما يك آبروى بسيار زياد پيش ‍ خداى تبارك و تعالى پيدا كنيد، و ممكن است خداى نخواسته سقوط پيدا كنيد.
از خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت و عزت همه شما را مى خواهم ، و از خداى تبارك و تعالى عظمت اسلام و عزت اسلام و قدرت اسلام را مى خواهم .
والسلام عليكم ورحمه الله و بركاته
تاريخ : 9/7/58
فرمان امام خمينى به ثقة الاسلام سجادى
بسمه تعالى
جناب مستطاب ثقه الاسلام سيد الاعلام آقاى آسيد محمد سجادى اصفهانى دامت افاضاته با تـوجـه بـه سـابـقـه اى كـه جـنابعالى از وضع اهالى جنگزده كشور لبنان داريد و به وضع آن منطقه آشنا هستيد، مقتضى است مسافرتى به آنجا نموده و از نزديك اوضاع مردم مـسـتـضـعـف منطقه را بررسى كرده و آشنا شويد و براى رسيدگى و كمك ايشان گزارش تـهـيـه نـمـائيـد تـا انـشاء الله تعالى از طريق دولت اقدامى در اين مورد بشود. از خداى تـعـالى قـطع ايادى دشمنان را از كشورهاى اسلامى و موفقيت همگان در راه پيروزى اسلام خواستارم .
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ : 9/7/58
بـيـانات امام خمينى در جمع گروهى از فرماندهان نيروى زمينى ارتش جمهورى اسلامى وخانواده هاى شهداى پاوه
امـيـدوارم نـام ايـن شـهـدا در نـامـه اى كـه اسـم شهداى بدر و كربلا نوشته شده ، ثبت شود
بسم الله الرحمن الرحيم
هـمـانـطـورى كـه در حـديـث وارد شـده اسـت كـه (كـل يـوم عـاشـورا و كل ارض كربلا) در جهات مختلفه اى كه اين عبارت افاده مى كند يك جهتش هم همين حزنى اسـت كـه بـراى مـا تـقـريـبـا هـر روز از مشاهده معلولين ، مشاهده مادرهاى داغديده ، پدرهاى فـرزنـد از دسـت داده ، بـرادرهاى برادر كشته شده و بالاخره شهدائى كه در راه اسلام از دست رفته اند براى ما هر روز يك روز عاشورا است و من نمى دانم چطور از شما برادرها و خـواهـرهـا كـه عـزيـزان خـودتـان را كـه عـزيزان ما هم بودند از دست داديد، چطور تسليت بـگـويـم و چطور عذرخواهى كنم . شما مى دانيد كه اسلام آنقدر عزيز است ، آنقدر بزرگ است كه پيغمبر اسلام و اهل بيت آن بزرگوار، هستى خودشان را،همه چيز خودشان را در راه اسلام فدا كردند، ماهم كه پيرو آئين مقدس هستيم و پيرو پيغمبر اسلام و ائمه اسلام هستيم ، اگـر يـك مـقـدارى فـداكارى كنيم و در راه اسلام همانطور كه آنها فداكارى كردند، ما هم فداكارى كنيم ، براى ما هر چند سخت باشد لكن يك آسايش فكرى است . من از شما آقايان و خـانـم كـه از راه هـاى دور و جاهاى مختلف كشور آمديد، من به شما تسليت مى گويم و از شما تشكر مى كنم و دعاگوى همه شما هستم و از خداى تبارك و تعالى براى شهدا رحمت و بـراى شـمـاهـا سـلامـت و سـعـادت طـلب مى كنم . اميدوارم كه اين شهدا، در نامه اى كه اسم شـهـداى بـدر و كـربـلا نـوشـته مى شود اسم اينها نوشته شده باشد و براى شماها هم هـمـانـطور كه باز ماندگان كربلا واحد و امثال اينها بودند و اجر داشتند شماهم در شمار آنـهـا نـامـتـان بـه ثـبـت برسد و چون آقايان جمعيت تان هم زياد است من معذرت مى خواهم و بـيـشـتـر مـزاحـمـتـان نمى شوم . من دعاگوى همه شما هستم و همين طور خدمتگزار همه شما و امـيـدوارم كـه خـداوند دعاهاى همه ما را در حق همه مستجاب كند و خدمت هاى همه را براى اسلام بپذيرد.
والسلام عليكم ورحمه الله و بركاته
تاريخ : 10/7/58
بـــيـــانـــات امـــام خـــمـــيـنـى در جـمع اعضاى هياءت دولت جمهورى اسلامى به مناسبت سالروزهجرت ايشان از نجف اشرف به پاريس
خـداونـد در هـمـه مـسـائل از اول نـهـضـت تـا حالا با ما و با شما و با ملت ايران همراهى فرمود
بسم الله الرحمن الرحيم
مـن مـخـتـصـرا قـصـه اى كـه واقـع شد عرض مى كنم . ما كه از تركيه وارد عراق شديم و بـعـدهـم وارد نـجـف ، از طـرف دولت عـراق كـرارا آمـدنـد و اظـهـار داشـتـنـد كـه عـراق مال شماست و هر جا باشد، هر جا بخواهيد هر كارى داشته باشيد انجام مى دهيم ، تا دولت هـا تـغـيـيـر كـرد، يـكـى پس از ديگرى تغيير كرد و منتهى شد به اين اواخر كه ما مقتضى ديـديـم بـيشتر از آن مدت در عراق فعاليت بكنيم . كم كم دولت عراق به طور تدريج در صدد جلوگيرى شد.
ابـتدا چند نفرى در منزل ما به عنوان حفاظت ، شايعه هم درست مى كردند كه اشخاصى آمده انـد بـراى تـرور شـمـا، بـلكـه يـك دفـعـه گـفتند پنجاه نفر آمده اند كه من گفتم آن متنش دليل بر دروغ بودن است براى آنكه ترور پنجاه نفرى هيچ وقت نمى شود، بايد يك نفر بـيـايـد كم كم مامورها زياد شدند، باز هم همين كه (ما مى خواهيم حفاظت كنيم ) لكن من از اول به بعضى دوستان مى گفتم قضيه حفاظت نيست ، قضيه مراقبت از اين است كه ما چه مى كنيم .
كـم كم از بغداد يك وقت رئيس امن آمد، او آدم ملايمى بود و صحبت هايش هم همه تعارف بود و ايـنـكـه شـمـا هر كارى بخواهيد بكنيد مانعى ندارد و هر عملى انجام بدهيد مانعى ندارد و فـلان ، ايـشـان رفـت و بـعـد از چند روز يك نفرى ديگرى آمد كه گفتند او مقدم است بر آن رئيس امن ، ايشان به طور رسمى به ما گفت كه ما چون يك معاهداتى ، تعهداتى با دولت ايـران داريـم از ايـن جـهـت نـمى توانيم تحمل كنيم كه شما اينجا فعاليت مى كنيد و شايد امـروز هـمان مقدار گفت و روز بعدش باز آمد و بيشتر و گفت كه نبايد شما چيزى بنويسيد يـا در مـنـبر صحبتى بكنيد يا نوارى پر كنيد و بفرستيد براى اينكه اين مخالف تعهدات ماست ، من به او گفتم كه اين يك تكليف شرعى است كه به من متوجه است ، من هم اعلاميه مى نويسم و هم در موقعش در منبر صحبت مى كنم و هم نوار پر مى كنم و به ايران مى فرستم و ايـن تـكـليـف شـرعـى مـن اسـت ، شـمـا هـم هـر تـكـليـفـى داريـد عـمـل كـنـيد. بعد صحبت هائى كرد و چه بالاخره منتهى شد به اينكه من همچو علاقه اى به يك محلى ندارم من هر جايى كه بتوانم خدمت بكنم ، آنجا خواهم رفت نجف پيش من مطرح
نـيـسـت كـه مـن آنـجـا بـمـانـم . گـفـت كـه شـمـا هـر جـا بـرويـد هـمـيـن مسائل هست يعنى جلوگيرى مى شود. گفتم كه من (در صورتى كه هيچ در ذهن من اين نبوده ، آنـوقـت هم نبود) مى روم خارج ، من مى روم پاريس كه مملكتى است كه آن ديگر وابسته به ايران و مستعمره ايران نيست . البته ناراحت شد اما حرفى نزد. بعد آقاى دعائى هم بودند آنـجـا بـراى تـرجمه آقاى دعائى كه الان سفير هم بعد من ديدم كه اينها بنا دارند كه با دوستانمان بدرفتارى كنند، گفته بودند (آقاى دعائى گفت به من ) كه ما با خودش كارى نـداريم . لكن ما آنهائى كه اطراف او هستند چه خواهيم كرد، چه خواهيم كرد. من خوف اين را داشتم كه به اينها صدمه اى وارد بشود. به آقاى دعائى گفتم كه شما براى من برويد، تـذكره ببريد و ويزا بگيريد، البته قبلا هم يك دفعه ايشان برده بود پيش رئيس امن ، ايـشـان بـا ناراحتى گفته بود كه شما مى خواهيد ما را با فلانى طرف بكنيد؟ نه ، نمى دهيم ، لكن اين دفعه ويزا دادند براى خروج و ما مى خواستيم به سوريه برويم كه آنجا اقـامت كنيم لكن اول بنا گذاشتيم كويت برويم و از كويت كه دو، سه روز مانديم برويم به سوريه و هيچ هم در ذهن من اين نبود كه به فرانسه بروم . بنابراين گذاشتيم . بين الطلوعين يك روزى با هم ما تحت مراقبت مامورين آنجا، از در كه من بيرون آمدم آقاى يزدى را ديـدم ، آقـاى يـزدى از هـمـان در كـه مـن آمـدم بيرون ديگر همراه ما بود تا حالا، بعد حركت كـرديـم طـرف كـويـت و بـه سـرحـد كـويـت كـه رسـيـديـم ، بـعـد از يـك چند دقيقه اى كه مـثـل اينكه حالا روابط بود با ايران ، چه بود، نمى دانم ، گمانم اين است كه رابطه با ايـران بـود، آمـد آن مـامور و گفت كه نه ، شما نمى توانيد برويد كويت . من گفتم به او بگوئيد كه خوب ما مى رويم از اينجا به فرودگاه ، از آنجا مى رويم . گفت خير، شما از هـمـيـن جاكه آمديد از همين جا بايد برگرديد. از همانجا برگشتيم ما آمديم به عراق و شب بصره بوديم و فردايش در بغداد و من در بصره بنابراين گذاشتم كه نروم به ساير بـلاد اسـلامـى بـراى ايـنـكـه احـتـمال همين معنا را در آنجاها مى دادم ، بنا گذاشتيم برويم فـرانـسـه و بـعد در همانجا هم يك حالا بصره بود يا بغداد يادم نيست ) اعلاميه اى باز من نـوشـتم خطاب به ملت ايران ، وضع رفتنمان ، كيفيت رفتنمان را برايشان گفتم . ما هيچ بنا نداشتيم كه به پاريس برويم . مسائلى بود كه هيچ اراده ما در آن دخالت نداشت . هر چند بود و تا حالا هر چه هست و از اول هر چه بود، با اراده خدا بود. من هيچ براى خودم يك چـيـزى كـه ، عـمـلى كـه خـودم كـرده بـاشـم ، يـك چـيـزى بـراى خـودم قائل باشم نيستيم ، براى شما هم قائل نيستم ، هر چه هست از اوست ، كارهائى كه مى شود كـه مـا اصلا در ذهنمان نمى آمد كه اين كار مثلا بايد بشود، مى شد و مى ديديم كه نتيجه دارد. در هـمـيـن آخر كه مى آمديم تهران و آقايان هم به عنوان وزارت بودند، حكومت نظامى اعلام كردند، من اصلا نمى دانستم كه اينهابراى چه حكومت نظامى اعلام كرده اند، بعد به مـا گـفـتند، لكن به ذهنم آمد كه ما بشكنيم اين حكومت نظامى را. آنها روز اعلام كردند كه از ظـهـر بـه آن طـرف حـكـومت نظامى و من نوشتم و شكسته شد و بعد ما فهميديم كه توطئه بـوده اسـت ، ايـن حكومت نظامى براى اين بوده است كه بعدش مستقر بشوند در خيابان ها، نـظـامى ها و قوائى كه دارند و شب كودتا كنند و همه ماها و شماها را از بين ببرند. اين را هم خدا كرد، هيچ ما در ذهنمان يك مساءله اى نبود، ما به حسب آن عادت كه نبايد حكومت نظامى اينقدر باشد و مى دادم مخالفت كنند. ما در پاريس كه وارد شديم ، البته دوستانمان آنجا آقايانى كه بودند همه به ما محبت كردند،
مـنـجـمـله آقـاى حبيبى تشريف داشتند، آقاى بنى صدر بودند، آقاى قطب زاده بودند، آقاى يـزدى كـه هـمـراهـمـان بـودنـد و دوستانى كه در آنجا بودند و بعد هم در خود پاريس يك جـائى بود كه من گفتم اينجا مناسب ما نيست ، رفتيم به همان دهى كه نزديك بود، آنجا هم از اطـراف كـم كـم هـى آمـدنـد، البـته دولت فرانسه ابتدائا حالا چه جور بود، يك قدرى احتياط مى كرد لكن بعدش نه ، به ما محبت كردند و ما مطالبمان را در پاريس بيشتر از آن مـقـدارى كـه توقع داشتيم منتشر كرديم و گاهى خبرگزارى هاى آمريكا مى آمدند آنجا و ما صحبت مى كرديم و به من مى گفتند كه اين در تمام آمريكا و يك مقدارى هم در خارج آمريكا پخش ‍ مى شود.
ما مسائل ايران را، آنكه واقع بود در ايران ، آن مسائلى كه بر ملت گذشت ، آنجا گفتيم و قـشـرهـاى مـخـتـلفـى كـه از دوستان و جوانان ايران در خارج بودند از همه اطراف هر روز تقريبا دسته اى ، دسته هايى مى آمدند و آن هم اسباب باز تقويت ما بود، آنها هم فعاليت مـى كـردنـد، صـحـبـت مـى كردند، مجالس داشتند. ما اخيرا كه بنا گذاشتيم كه بيائيم به ايران ، فعاليت هاى شديد شروع شد براى آنكه نيائيم ايران ، البته قبلش هم از طرف دولت آمريكا و آنها خيلى پيغام ها مى دادند كه بعضى وقت ها خودشان مى آمدند، يك نفر مى آمـد بـه عنوان مى گفت من بازرگانم ، لكن معلوم بود كه يك مرد سياسى بود و صحبت ها مـى كـرد كه شما حالا نرويد به ايران ، حالا زود است رفتن به ايران ، نورس است الان ، بـعـد هـم كـه پشتيبانى از شاه مى كردند زياد و بعد هم كه شاه رفت و شاه سابق رفت و بختيار وارث بحقش يعنى در جنايت جاى او بود، آنوقت هم فعاليت ها شروع شد به اينكه شما نيائيد به ايران ، حتى از ايران كه به وسيله از كجا بود به وسيله دولت فرانسه بـراى مـا آوردنـد خواندند كه شما حالا نيائيد ايران و اسباب چه هست و چه مى شود، اگر شـمـا برويد به ايران حمام خون راه مى افتد و از اين حرف ها زياد زدند و اين اسباب اين شد كه من در ذهنم آمد كه رفتن ما به ايران براى اينها يك ضررى دارد. اگر چنانچه نفع داشـت برايشان و مى توانستند كه ما وقتى رفتيم ايران فورا ما را توقيف كنند، اين حرف ها را نمى زدند مى گفتند بيائيد ايران . ما عازم شديم و آمديم و خداى تبارك و تعالى در هـمـه مـسـائل از اول نهضت تا حالا با ما و با شما و با ملت ايران همراهى فرمود و يكى از بزرگترين همراهى هائى كه خداى تبارك و تعالى با ملت ما كرد اين بود كه اينها را از مـقـابـله جـدى مـنـصـرف كـرده . اگـر ايـنـهـا مـى خـواسـتـنـد كـه مـثـلا مـثـل حـالاى افـغـانـسـتـان رفـتار مى كنند، خوب خيلى زياد ما ضايعه داشتيم كه بكوبند و بـزنـنـد و چـه بـكـنـنـد، حـالا رعـبـى در دل بـسـيـاريـشـان افـتـاد يـا چـه شد كه انصراف حاصل شد و بحمدالله تا اينجا كه رسيده است خوب بوده است ، ضايعه بوده است اما كم بوده است و آن چيزى كه ما دريافتيم زياد بوده است و من اميدوارم كه از اين به بعد هم با هـمـت آقـايان ، آقاى بازرگان و آقايان وزراء كه من همه شان را علاقه دارم و اكثرشان را مـى شـنـاسـم و امـيـدوارم كـه هـمـه دسـت بـه هـم بـدهـنـد و ايـن بـار را بـه منزل برسانند.
آمال ما اين است كه همه جا احكام اسلامى جارى باشد
و مـن از مـلت ايـران مـى خواهم كه كمك كنند به اين نهضت ، كمك كنند به اين دولت ، امروز دولتى است كه خدمتگزار مردم است ،
مـثـل دولت هـاى سـابق نيست كه مى خواست تحميل به مردم بشود، خواست كه ذخائر مردم را بـه باد بدهد. اين دولتى است كه مى خواهد حفظ كند ذخائر ملت را، مى خواهد حيثيت ملت را حـفـظ كـند و خواهد خدمت كند به ملت ، البته در يك همچو موقع و انقلابى مخالفين هم زياد هستند مادامى كه آنهائى كه منافع خودشان را در خطر مى بينند وجيبشان رفته است ، اينها زيـادنـد و ريـشـه هـائى هـسـتـنـد كـه مـتـفـرق هـستند در كشور و البته كارشكنى مى كنند و تبليغات سوء مى كنند لكن ملت بايد بداند كه انشاء الله ما پيروز هستيم و خواهيم مطلب را بـه آخـر رسـانـد و خـواهـيـم مـمـلكـت را يـك مـمـلكـت مـسـتـقـل ، آزاد، اسـلامـى مـتـحقق كنيم و آمـال مـا ايـن اسـت كـه احـكـام اسلام در همه جا، در همه قشرها، در همه وزارتخانه ها، در همه مـمـلكت هر جا كه هست ، در بازارها، در كشاورزى ها، در دور و نزديك يك مملكت ، همه جا احكام اسـلامـى جارى باشد و آقايان وزراء توجه دارند البته كه مملكت اسلامى است ، نبايد در وزارتـخـانـه هـا يـك چـيزى كه بر خلاف اسلام است ، بر خلاف مصالح مملكت است ، خداى نخواسته عمل بشود، تصفيه بايد بشود اين وزارتخانه ها و اين مملكت و همه جا.
مـادامـى كـه نيت ما خالص است و براى خداست ، خداى تبارك و تعالى با ماست و پيروز خواهيم شد
و بـايـد انـشـاء الله بـا قدرت و با حسن نيت كه بحمدالله داريد، اين مملكت اداره بشود و انـشـاء الله مـسـائل حـل بـشـود و مـسـلمـا مادامى كه نيت ما خالص است و براى خداست ، خداى تـبـارك و تـعالى با ماست و پيروز خواهيم شد، چنانچه در اين راه قدرت بزرگى كه در مـقـابـل ما بود و پشتيبان او تمام قدرت ها اعم از ابرقدرت ها و غيره بودند لكن چون حسن نيت بود و مردم متحول شده بودند به آن مردمى كه در صدر اسلام بود، الان هم زن ها به مـن مـى گـويـنـد، بـعـضـى زن هـا، كه شما دعا كنيد كه ما شهيد بشويم براى كردستان ، بـعـضـى از زن هـا مـى آمـدنـد ايـنـجـا مـى گفتند كه شما اجازه بدهيد ما برويم كردستان ، بـرويـم در آنـجـا جنگ بكنيم من گفتم نه ، صلاح نيست ، خود ملت ، خود ارتش كار را انجام مى دهد. يامثلا زن ها و مادرهائى كه بچه هايشان شهيد شده است مى گويند ما مفتخر هستيم و يـكـى دوتـاى ديـگـر كـه داريـم ايـنـهـا را هـم مى خواهيم شهيد بشوند و دعا كنيد كه شهيد بـشـونـد. ايـن يـك تـحـولى بـود كـه ، هـمـان تـحـولى كـه در صـدر اسـلام بـيـن مـسـلمين حـاصـل شده بود كه شهادت را براى خودشان فوز مى دانستند و نمى ترسيدند از اينكه كشته بشوند، كشته شدن را شهادت مى دانستند، دنيا را راه عبور مى دانستند، عالم آخرت را مـسـتـقـر و مـقـر انـسـانـى مـى دانـسـتـنـد. از ايـن جـهـت ايـن پـيـروزى مـا مـرهـون هـمـچـو تحول روحى است كه در مردم پيدا شد و الا ما كه نه اسلحه داشتيم و نه نظام بود در كار و نه يك كارهائى داشتيم كه مطابق اصول جنگى و اينها باشد، فقط چيزى كه بود ايمان در مردم بود و بحمدالله وحدت كلمه و من مى خواهم از خداى تبارك و تعالى كه اين وحدت كـلمـه مـحـفـوظ بـمـانـد و انـشـاء الله تـمـام مـشـكـلاتـمـان حل شود.
اكنون كم كارى حرام است
و هـم آقايان وزرا و خصوصا وزير نفت زياد توجه داشته باشند كه در آن محلى كه هستند خـيـلى بـايد با دقت عمل بكنند و بايد اشخاصى هم كه در آنجا هستند و كارگرانى كه در آنجا هستند و كارمندانى كه در آنجا هستند پشتيبانى كنند از ايشان . ايشان مردى است صادق و مـحتاط كه من در احتياط ايشان يك قدرى اشكال دارم لكن آدم درستى ، محتاطى است و انشاء الله امـيـدوارم كـه در آنجا به طور شايسته عمل بكنند و من از كارمندان و كارگران نفت مى خـواهـم كـه پـشـتـيـبـانـى كـنـنـد، كـار كـنـنـد بـراى مـمـلكـت و كـم كـارى نـكـنـنـد، تـعـطـيـل نكنند، الان مملكت ديگر مال خودشان است ، نفت از خودشان است ، هدر نمى رود، به مصالح مملكت خرج مى شود، وقتى كه مال خودشد موظفيم كه همه مان خدمت بكنيم .
الان مـمـلكـت مـثـل عـائله خـود مـا هـسـت هـمـانـطـورى كـه مـا بـراى عـائله مـان بـايـد بـا مـحبت عمل بكنيم ، الان بايد ما براى مملكتمان با محبت ، هم آقايان وزراء و هم مردم و هم كارگران و كـارمندان و گاهى من مى شنوم كه در ادارات يك قدرى كم كارى هست ، گاهى بيكارى هست و ايـن مـوجـب تـعـجـب مـن است . اگر چنانچه خداى نخواسته اينها از رژيم سابق هستند و مى خـواهـند براى آنها خدمت كنند، خوب موظفند آقايان كه آنها را يادداشت كنند اسم هايشان را و تـصـفـيـه كـنـنـد و اگـر چنانچه اينطور نيست و خود مردم هستند و علاقه دارند به اسلام و علاقه دارند به مملكتشان ، من نمى فهمم كسى علاقه داشته باشد به مملكتش و آنوقت از مـمـلكـتـش اجـر بـبـرد و عـمـل نـكـنـد. خـوب يـك اجـرتـى كـه ايـنـهـا مـى گـيـرنـد در مـقـابـل عمل است ، اگر عمل كم بكنند حرام است اين اجرت ، جايز نيست استفاده بكنند از اين . بـنـابـرايـن آنـهـائى كـه اعتقاد به اسلام ، اعتقاد به مملكت خودشان ، اعتقاد به اين نهضت دارنـد، آنها بايد عمل بكنند، بلكه زياد بكنند عملشان را كه جبران بكند اين چيزهايى كه در سـابـق بـود و اين نقيصه هايى كه در سابق بود جبران بشود. كم كارى اصلش ديگر معنا ندارد، حالا بايد پركارتر بشوند، دو مقابل كار بكنند. شما مى بينيد كه ادارات ، مى بـيـنـيـد كـه الان قـشـرهـاى مـختلفى مى روند حتى در بيابان ها خدمت مى كنند، مى روند در مدارس خدمت مى كنند، به ادارات هم بايد خدمت بكنند تا مزد و اجرتى كه مى گيرند اجرت مـشـروع بـاشـد. مـن از خـداى تـبارك و تعالى مى خواهم كه همه ما را بيدار كند و همه ما را خدمتگزار اين ملت و همه ما را به سعادت و سلامت ، اين راه را كه راه الى آخرت و الى الله اسـت بـا سـلامـت طـى بـكـنـيم كه در وقتى كه در معرض حساب واقع مى شويم ، حسابمان سـالم بـاشـد و آبروى ما در پيشگاه خدا و اولياى خدا نريزد. خدا همه شما را حفظ كند. و با سلامت و سعادت مشغول عمل باشيد.
والسلام عليكم ورحمه الله و بركاته
تاريخ : 11/7/58
بيانات امام خمينى در جمع پرسنل ژاندارمرى
عيد ملت مستضعف روزى است كه مستكبرين دفن شوند
بسم الله الرحمن الرحيم
روز مباركى است . همه روز ما بعد از انقلاب و بعد از سرنگونى رژيم فاسد مبارك است . هـمـه روز مـلت مـا عيد است و مبارك . روزهائى كه بر ملت ما گذشت همه ديديد و اين روزها كـه هـمـه قـشـرهـا هـمـاغوش هم و برادرانه با هم هستند، مى بينيد. روزهائى كه بر ملت ما گـذشـت كـه قـواى طـاغـوتـى بـا ملت مى كردند كه ديديد و امروز را مى بينيد كه قواى اسلامى در آغوش ملت و برابر ملت رژه مى روند و ملت ما براى آنها دست مى زنند، شادى مـى كـنـنـد. عـيـد مـلت مستضعف روزى است كه مستكبرين دفن شوند. عيد ملت ما روزى است كه ريـشـه هـاى فـسـادى كـه امروز در بعض از نقاط ايران هستند از بين بروند و مى روند. من امروز را به همه ملت و به همه قواى انتظامى و خصوص برادرانى كه امروز از ژاندامرى اينجا آمده اند تبريك عرض مى كنم و براى همه شما سعادت و سلامت مى خواهم .
اين بركت اسلام است كه شما را با هم پيوند داده است
احساس نمى كنيد كه امروز با آن روزهائى كه با ملت مواجه مى شديم و ملت شما را نمى پـذيـرفـت فـرق دارد؟ احساس نمى كنيد كه اين بركت اسلام است كه شما را با هم پيوند داده اسـت ؟ و مـن امـيـدوارم كـه ايـن پـيـونـد تـا آخـر برقرار باشد و شما ارتش اسلامى و ژانـدارمـرى اسـلامـى و قـواى انـتظامى اسلامى باشيد و هميشه در خدمت ملت و ملت پشتيبان شـمـا. مـلت ايـران ، مـلت نـجـيـبى است ، ملت بزرگى است و ملت قدرتمندى است و از شما پـشـتـيبانى مى كند و شما را برادر خود مى داند و ما همه را برادر خود مى دانيم و به همه خـدمـتـگـزار هـسـتيم . ما از خداى تبارك و تعالى مى خواهيم كه اين ملت ما را با همين شور و شـعـفـى كـه بـراى پـيـشـبرد نهضت دارند نگه دارد و همه را با شور و شعف به سوى يك دولت اسـلامـى بـزرگ و يـك قـدرت بـزرگ اسلامى به پيش ببرد. خداوند ملت ما را به سـعـادت دنيا و آخرت برساند و همه را با همين قدرتى كه دارند به پيش ببرد و همه را خدمتگزار همه بكند و از خدمت هائى كه به اسلام و به كشور خود مى كنند، به همه قدرت و عظمت عنايت كند و اجر عنايت كند. خداوند همه شما را حفظ كند.
والسلام عليكم ورحمه الله و بركاته
تاريخ : 11/7/58
بـــيـــانـــات امـــام خـــمـيـنـى در جمع اعضاى انجمن اسلامى كاركنان بى سيم مخابرات مركزتهران
حق پيروز است و مادامى كه در مسير حق باشيم پيروزيم
بسم الله الرحمن الرحيم
گـفـتـيـد حـق پـيـروز اسـت . حـق پـيـروز اسـت و مـادامـى كـه در مـسير حق باشيم پيروزيم . بـاطـل مـنـكـوب اسـت و مـادامـى كـه در طـريـق بـاطـل اسـت مـنـكـوب خـواهـد بود. مواجهه حق و بـاطـل در ايـن زمـانـى كـه مـا بـوديـم ايـن دو مـطـلب را ثـابـت كـرد. مـلت حـق بـود و مـقـابـل مـلت صـفـوف بـاطـل . باطل مجهز به همه جهاز نظامى و جنگى و حق بدون اينكه از جـهـازات جـنـگـى ظـاهـرى و از سـاز و برگ جنگى برخوردار باشد، با مجهز بودنش به ايـمـان و حـق پـيـروز شـد، پـس حـق پـيروز است . ما شاهد بوديم او را. شما حق بوديد كه فـريـاد مـى كـرديـد مـا اسـلام را مى خواهيم و كفر و شرك و چپاولى و زورگوئى را نمى خـواهـيـم . آنـهـا بـاطل بودند و در مقابل شما ايستاده بودند و مى خواستند آن رژيم را حفظ كـنـنـد. هـم قـدرت هـاى داخـلى و هـم قـدرت هـاى عـظيم خارجى و هم وابستگان داخلى ، چه از اهل قلم و بيان و چه از اهل عمل و ساز و برگ جنگى ، معذلك ملت ما با قدرت الله اكبر بر ايـن سـاز و برگ هاى بزرگ جنگى آنها غلبه كرد و پيروز شد و حق پيروز شد و هميشه حـق پـيـروز اسـت . لكـن مـا بايد فكر اين باشيم كه مسيرمان مسير حق باشد. ملت ما در يك جـنـبش اسلامى كه همه قشرها را گرفته بود، زن ها، مردها، بچه ها، بزرگ ها در خيابان ريـخـتـنـد و بـا نـداى حـق و اراده مـصـمـم حـق طـلبـى غـلبـه كـردنـد بـر باطل و پيروز شدند بر باطل . اگر اين مسير حق را حفظ بكنيد، ملت اين مسير را حفظ بكند پـيـروز خواهد بود، براى اينكه حق باشد حق هست ، و اگر خداى نخواسته انحرافى از حق پيدا بشود، حق پيروز است ، لكن ما حق نيستيم ، قاعده حق پيروز است ، صحيح است . موسى بـا يـك عصا غلبه كرد بر فرعون و پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم با دست خالى بـا يـك عـده مـعـدود، سـاز و بـرگ هـيـچ چـيـز نـداشـتـنـد، مـنـزل هم نداشتند، يك عده اى بودند كه توى مسجد آنهائى كه اصحاب صفه يك دسته اى بـودنـد كـه از باب اينكه هيچ منزل نداشتند، هيچ چيز نداشتند آمدند همه با هم توى مسجد يـك گـوشه اى از مسجد را منزل قرار داده بودند و اصحاب صفه به ايشان مى گفتند. در جـنـگ هـا وقـتـى كـه ايـنـها مى رفتند، هر چند نفرشان هم يك اسب و يك شتر داشتند، لكن حق بـودنـد و حـق پـيـروز اسـت . هـمين عده معدود كم بر امپراطورى روم و ايران كه آنوقت تمام تـقـريـبـا، مـعمولا تحت نفوذ اين دو امپراطورى بودند، غلبه كردند، شكست شان دادند، عده مـعـدود كـم ، لكـن حـق بـودند و ايمان داشتند با ايمان پيش بردند. مادامى كه ما حق باشيم پيروز هستيم .
حـق بـودنـد بـه ايـن اسـت كه ما همه چيزمان را اسلامى كنيم ، عقائدمان عقائد اسلام باشد، ايمان را در قلبمان تقويت كنيم ، اعمالمان را تطبيق بدهيم با اسلام ، با قرآن و اخلاقمان را مـهـذب كـنـيم ، تطبيق بدهيم با اسلام . اگر اينطور بشويم ما حقيم و حق هم پيروز است ولو اينكه در ميدان كشته بشويم ، ولو اينكه عقب نشينى كنيم ، لكن پيروزيم براى اينكه مكتب مان پيروز است ، حق است و حق پيروز، مسيرتان مسير حق باشد.
اين تحول روحى كه در ملت پيدا شد، باعث پيروزى شد
امـروز كـه مـلت مـا بـحمدالله قدرت هاى بزرگ را كنار زده و قدرت دست دولت و ملت آمده اسـت كـوشـش كـنـيـد دولت و هـم مـلت ، هـم دادگاه ها و هم پاسدارها و هم شهربانى ها و هم لشـكـرى هـا و كـشـورى هـا، ادارات ، هـمـه كـه مسيرشان را مسير حق قرار بدهند تا پيروز بـشـونـد. آن روزى كه ديديد ما خدا نخواسته رو به شكست رفتيم بدانيد كه از حق داريم كـنـار مـى رويـم . مـادامـى كـه اين نهضت جلو رفت و همه با هم بدون اينكه نظر بكنند به ايـنكه چه دارند و چه عائد من مى شود و اداره ام چه جور اداره اى است ، كسبم چه جور است ، بـدون نـظـر بـه ايـن و آن وقـتـى كـه بـه خـيـابـان هـا ريـخـتـيـد در مـقـابـل تـانـك و تـوپ هـيـچ فـكـر ايـن نـبـوديـد كـه امـشـب وقـتـى بـروم مـنـزل رخـتـخـوابـم چه جورى است ، نمى رفتيد منزل يا شامم چه جورى است ، شام هم نمى خـورديـد، در ايـن بـوديـد كـه حـق را غـلبـه بـدهـيـد بـر بـاطـل و حـق بوديد و غلبه داديد. حالا كه بحمدالله يك پيروزى نسبى دستتان آمده است و قدرت به دست شما آمده است بايد فكر اين باشيد كه حق را اجرا بكنيد. اگر قدرتمند در ايـن زمـان بـخـواهـد بـا قـدرت خـودش قـدم بـردارد، مـلاحـظـه حـق را نـكـنـد، ايـن بـاطـل مـى شود و باطل منكوب است در مقابل حق ، فكر اين باشيد كه اين سنت تا اينجا كه آمـده اسـت بـا كـلمه حق و با اراده حق ، با تحولى كه در جوان هاى ما چه زن و چه مرد پيدا شـد كه شهادت را آرزو مى كردند و حالا هم مى كنند، حالا هم بعضى از خانم ها مى آيند مى گـويـنـد كـه شما دعا كنيد ما شهيد بشويم ، بعضى از برادرها مى گويند كه دعا كنيد ما شهيد بشويم . اين تحول روحى و فكرى كه در ملت همه طبقاتش پيدا شد همه هم يك مطلب را دنـبـال كـردنـد و آن جـمهورى اسلامى ، اين باعث پيروزى شد براى اينكه حق بود و حق پـيـروز اسـت . ايـن را بايد حفظ كنيد. من كه اينجا نشستم و شما كه در ادارات يا در جاهاى ديـگـر هـسـتـيد و من از شما تشكر مى كنم كه وقتى كه پاريس بوديم اين مخابرات به ما خيلى كمك كردند، مطالب ما را در عين حالى كه آنوقت همه چيز تحت قدرت آنها بود و تحت كنترل بود، حتى آنوقتى كه تعطيل هم كرده بودند، آنها حرف هاى ما را رساندند به همه جـامـن خـيـلى از ايشان تشكر مى كنم و آنها سهم بزرگى در پيروزى ما داشتند و پيروزى خـودشـان ، لكـن بـايـد ايـن مطلب حفظ بشود. شما هر جا هستيد، ما هر جا هستيم آن كارى كه انـجـام مـى دهـيـم ، آن كـار، كـار حـق بـاشـد، دنـبـال حـق بـرويـم ، دنـبـال ايـن نرويم كه يك كارى پيدا كنيم منفعتش زياد باشد، يك كارى بكنيم عنوانش زياد بـاشـد، اين منفعت ها و اين عنوان ها همه اينها ازبين خواهد رفت ، آنكه باقى مى ماند حق است كه باقى مى ماند. كارى بكنيد كه اين حق را حفظ بكنيد و اين
نـهـضـت را بـا اجـتماع و با حق جلو ببريد. و من اميدوارم كه اين حق محفوظ بماند و همه شما مـريـد و مؤ فق باشيد و اين نهضت را به جلو ببريد و پيروز كنيد انشاء الله خداوند همه شما را سلامت نگه دارد و حفظ كند و ما و شما را در راه حق هدايت كند.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
تاريخ : 12/7/58
بـــيـــانـــات امـــام خــمـيـنى در جمع گروهى از نمايندگان مجلس خبرگان و پاسداران مسجدالحسين (ع )
شما نهضت اسلامى را يارى كرديد خدا هم شما را يارى كرد
بسم الله الرحمن الرحيم
من وقتى مواجه با اين چهره هاى اسلامى انسانى و خواستنى مى شوم احساس غرور مى كنم . مـن شما را همچو مى يابم كه براى اسلام در همه جا حاضر هستيد. آيه اى را كه آقا قرائت كـردنـد: ان تـنـصرواالله ينصركم ويثبت اقدامكم اگر يارى بكنيد خدا را، يارى خدا يارى احـكـام خـداسـت ، يـارى قرآن كريم است و يارى جمهورى اسلامى است ، اگر چنانچه يارى كـنيد خدا را، خدا هم شما را يارى مى كند، اين يك قضيه كه يارى مى كند و شما اين قضيه را در عـيـن ديديد كه شما يارى كرديد اسلام را و يارى كرديد احكام اسلام و يارى كرديد نهضت اسلامى ، جمهورى اسلامى را و خداوند يارى كرد شما را.
اگـر يارى خداوند تعالى نبود، چطور امكان داشت شما بدون اسلحه ، بدون ساز و برگ جنگى و بدون يك نظام غلبه كنيد به آنهائى كه خودشان همه چيز داشتند و همه قدرت ها در دست آنها بود و قدرت هاى شيطانى خارجى هم پشت سرشان ايستاده بود و تاءييدشان مى كرد، لكن شما را خدا نصرت داد. آنهائى كه غفلت دارند از اين معنا كه يك اراده بزرگ در عـالم هـسـت و هـمـه چـيـز تـحـت آن اراده هـسـت ، ايـنـهـا بـرايـشـان ايـن مـعـمـا حـل نـشـدنـى اسـت . چـطور شد كه يك ملت بدون هيچ ساز و برگ بر يك همچو قدرت هاى بـزرگ غلبه كرد و همه را بيرون راند، اينها غافلند از اينكه يك اراده اى فوق همه اراده هـاسـت و خـداى تـبـارك و تعالى وعده كرده است به مردم اگر چنانچه نصرت كنيد خدا را، خـداونـد نـصـرت مـى كند شما را. آنهائى كه به ماوراء طبيعت اعتقاد ندارند براى آنها اين مـسـائل مـعـماست ، اما براى ما كه قائل به يك همچو قدرتى هستيم و با برهان قوى ثابت كـرديـم يـك هـمـچـو قـدرتـى را، هـيـچ مـعـمـا نـيـسـت ، مـعـمـا پـيـشـمـانـيـسـت ايـن مسائل .
خـداونـد يـارى كـرد شـما را، يارى خداوند كافى است ، اگر يارى خداوند نبود، چطور در ظـرف يـك مـدت كـوتـاهـى يـك مـلتـى كـه هـر كـدام يـك خـيـال خـاصـى بـراى خـودشـان داشـتـنـد، هـر طـبـقـه اى يـك آمـال و آرزو، يـك بـرنـامـه اى داشـتـند يكدفعه همه مجتمع شدند در يك ، اگر نصرت خدا نـبـود، چطور يك ملتى كه از يك پاسبان مى ترسيد، يك پاسبان اگر در بازار آمد اجازه بـه خـودش نـمى داد كه بگويد ما امروز مثلا بيرق نمى زنيم براى او، يك همچو چيزى در ذهنشان نمى آمد، به خودش همچو اجازه اى
نمى داد، اگر يارى خدا نبود، چطور همين ملت با همين وضع يكدفعه ريختند بيرون گفتند مـا اصـلا سـلطـنـت نـمـى خـواهيم ، سلطنت رژيم دو هزار و پانصد ساله ما نمى خواهيم ، اين نـصـرت هـاى خـداسـت . شـما شايد گاهى اختيار، خودتان نداشتيد، اگر نصرت خدا نبود، چـطـور ذهـن ايـنـها را منصرف كرد از اينكه مقابله با همه قدرت ها بكنند. اگر اينها با آن قدرتى كه دردست داشتند مقابله كردند و همانطور كه الان در افغانستان براى برادرهاى مسلمين ، اينطور مسائل پيش است ، اينها را خداى تبارك و تعالى منصرف كرد و يك رعبى در دلشان انداخت ، يك انصرافى برايشان حاصل شد كه مقابله نكنند، مقابله هم بكنند مقابله هـاى خـيـلى جـدى نـبـاشـد، ايـن انصرافى بود كه خدا در قلب اينها ايجاد و رعبى بود كه ايـجـاد كـرد، تـرسـيـدنـد، يـعـنى يك قدرت بزرگ شيطانى از يك ملت بى ساز و برگ ترسيد و نتوانست مقاومت بكند.
ايـنـهـا نـصـرت هـاى الهـى اسـت كـه بـه حـسـب نـظـر كـسـى كـه يـك قـدرى تـامـل در اطـراف قـضـايـا بـكـند واضح است كه همه نصرت خدا بود، همه اين پيشرفت ها نـصـرت خدا بود. جمله دوم ويثبت اقدامكم شما توجه كنيد كه همين حالا شما با قدرت و قوه ايمان آمديد و نصرت خدا را كرديد، چنانچه خدا هم نصرت كرد شما را و پيش برديد، لكن اگـر نـصـرت خـدا بـكـنـيـد يك چيز ديگر هم دنبالش هست و آن اين است كه قدم هاى شما را ثـابـت نـگـه مـى دارد. اگر چنانچه خداى نخواسته نصرت را شما فراموش كنيد و گمان كـنـيـد مـطـلب تـمـام اسـت ، گـذشـت ديـگـر و بـرويـد سـراغ كـارتـان ، هـر كـسـى مشغول گرفتارى هاى خودش بشود و از آن نصرت الهى كه بايد بكند نصرت به اسلام و احـكام اسلام غفلت كند، آن نصرت سابق چون كرديد، نصرت هم داد لكن اگر نصرت از آنـجـا قـطـع بـشـود، يـعـنـى نـصـرت شـما قطع بشود، قدم هاتان ديگر ثابت نمى ماند. بـخـواهـيـد قدم ثابت بماند، تعقيب كنيد به برنامه اى كه تاكنون داشتيد، تعقيب كنيد، ما بين راه هستيم .
آگاه باشيد كه توطئه گران مخالف اسلام وارد شوراها نشوند
الان مـلاحـظـه بـكـنيد كه يك مساءله مشكلى كه پيش ما هست و بايد آگاه بشويد همه و آگاه كـنـيـد هـمـه را و علماء اسلام آگاه كنند همه را، قضيه شوراهاست . قضيه شوراها را يك امر سـطـحـى و يك امر كوچك نشمريد. اين شوراها اختياراتى دارند كه به واسطه آن اختيارات تـوانـند مسائل ما را ضايع كنند و مى توانند مسائل اسلامى را جلو ببرند. بدانيد كه الان دنـبـال ايـنـكـه اعـلام ايـن شـده اسـت كـه شـوراهـاى شـهـر را بـايـد تـشـكـيـل بـدهـنـد، دستجاتى كه مخالف با نهضت اسلام هستند و از اسلام ترسند، از احكام اسلام مى ترسند، اينها در صدد توطئه هستند كه يك افرادى را جا بزنند، افرادى كه از خـودشـان اسـت ، هـمـفـكـر خـودشـان اسـت جـا بـزنـنـد بـه مـلت و مـلت را اغفال كنند براى راءى دادن به آنها.
روزى اسـت كـه امـروز كـه بايد هم علماء اسلام و هم مردم متفكر و هم همه طبقات و درست اين چـشـم هـاشـان را بـاز كـنـنـد و افـرادى كـه انـتـخـاب مـى كـنـنـد، افرادى كه شناسائى از قـبـل داشـتـه بـاشـنـد. هـر كسى در هر شهرى هست افرادى را از سابق مى شناسد، در زمان رژيم افرادى را مى شناسد، مى داند
ايـنـهـا اهـل تـوطئه نبودند، اسلامى بودند و روشن بودند در امور اسلامى و خائن نبودند، چـپـگـرا نـبـودند، راستگرا نبودند، به صراط مستقيم اسلامى بودند، هر كس در هر شهرى هـسـت افـراد را بـشـنـاسـد، از افـرادى كـه درسـت بـشـناسيد كه اينها چه مردمى هستند، چه اشـخـاص بازارى و چه اشخاص ادارى و چه اشخاص روحانى ، هيچ فرق نمى كند، بايد بـشـناسيد كه اين آدم در اين مدتى كه زمان طاغوت بود، چكاره بود اين ، اگر او را درست هـر كـسـى در مـحـيـط خودش شناسائى كرد اشخاصى را، آنوقت علمائى كه آنجا هستند، در بـلاد هـسـتـنـد و اشـخـاصـى كـه از بـازارى هـا و مـعـتمدين بازار و عرض كنم اينها هستند، دانـشـگـاهـى هـا، دانـشجوها اين افراد را معرفى مى كنند به مردم . افراد بايد اولا، مسلمان بـاشـنـد و ثـانـيـا، معتقد به نهضت باشند، امين باشند در كارهايشان ، ايمان حقيقى داشته بـاشـنـد، مـتـعـهد باشند نسبت به احكام اسلام ، سوابق انحراف و سوء نداشته باشند. از روحانيون هم بايد تعيين بشود، از اهل بازار هم بايد باشد، از آن صنف هاى ديگر هم بايد بـاشـد، لكـن هـمـه بايد در اين معنا شركت داشته باشند كه مسلم و البته آنهائى كه غير مـسـلم هـسـتـنـد براى خودشان شوراهائى ممكن است تعيين كنند، لكن مسلم و متعهد به اسلام ، مـتـعـهـد بـه ايـن نـهـضـت ، مـعتقد به اين نهضت ، مخالف با طاغوت و انحراف چپ و راستى نـداشته باشد، نه به طرف آنجور سرمايه دارى برود و نه چپ باشد، مستقيم و اسلامى ، دلسـوز بـراى ايـن مـلت . اگر مسلمان باشد و متعهد باشد، آن براى ملت دلسوز است ، خـيـانـتـكـار نـيـست ، با امانت كارش را انجام مى دهد. هر كارى بخواهد براى آن شهر خودش انـجـام بـدهـد، بـه مـصـلحـت افـراد آن شـهـر، بـه مـصـلحـت خود آن شهر، به مصلحت اسلام عمل مى كند.
غفلت در انتخاب افراد، كشورى را به فساد مى كشد
و اگـر خـداى نخواسته در اين مساءله غفلت بكنيد، يا روحانيون غفلت بكنند، يا خطبا غفلت بـكـنـنـد، يـا فـضـلا غـفـلت بكنند، يا دانشگاهى هاى متعهد غفلت بكنند، يا بازارى ها غفلت بكنند، يا كشاورزان و كارگران غفلت بكنند و يك اشخاصى كه بر خلاف مسير ملت است ، بـر خـلاف مـسـير اسلام است پيدا بشود، ممكن است كه يك شهرى را به فساد بكشد و ممكن اسـت بعد از او يك مملكتى به فساد كشيده بشود. اگر غفلت بكنند از اين معنا و علماء بلاد غـفـلت بـكـنـنـد از ايـن امـر، اهـل مـنـبـر غـفـلت بـكـنـنـد، عـلمـائى كـه در اطـراف هـسـتـنـد، اهـل عـلم كـه در اطـراف هستند، دانشگاهى ها، دانشجوها همه غفلت از اين بكنند كه يك افرادى كه سرنوشت يك شهر را شما مى خواهيد به يك عده بدهيد، سرنوشت همه چيز شهر را به يـك عـده مى خواهيد بدهيد، بايد يك كسى باشد كه هم سررشته داشته باشد از امور و هم امـيـن و مـعـتـقـد به نهضت باشد. اين يكى از مسائل بزرگى است كه ما الان مواجه آن هستيم فعلا و بعدش هم مسائل ديگرى پيش مى آيد و مابين راه هستيم الان ، الان مسائلى پيش داريم كـه يـكـى يـكى بايد درست بشود و تا آن مسائل درست بشود، ما نرسيديم به آن مطلبى كه جمهورى اسلامى است .
خبرگان نبايد تحت تاثير قلم ها و قدم هاى خلاف اسلام قرار بگيرند
الان شـمـا مـلاحـظـه كـنـيـد كـه در هـمـيـن مـجـلس خـبـرگـان كـه آقـايـان اهـل عـلم و عـلمـا وعـده ديگرى هستند، بعض افراد هستند كه فكرشان فكر اسلامى نيست ، يا اگـر فـكـر اسـلامـى بـاشـد، اسـلام را درسـت نـمـى دانـنـد چه است . اينها الان در مسائلى اشكال تراشى مى كنند ولو مواجه با اين است كه اكثريت مخالف با آنها هستند، لكن در عين حـالى كـه اكثريت مسلم و طرفدار اسلام و اسلام را مى دانند چه است ، معذلك يكى ، دو نفر وقـتـى كـه در يـك مـحـلى بـاشـنـد كـه هـمـه شـان هـمـچـو هـسـتـنـد الا يـكـى دو نـفـر اشـكـال تـراشـى مـى كنند و چوب لاى چرخ مى گذارند ولهذا من بايد به آقايان ، هم به آقـايـان اهـل خـبـره ، مـجـلس خـبـره عـرض مـى كـنـم كـه تحت تاءثير قلم ها و قدم هائى كه بـرخـلاف اسـلام دارد بـرداشـتـه مـى شـود، واقـع نـشـويـد، شـمـا مـسـائل را آنـطـورى كـه فـهـميديد كه براى اسلام است ، اسلام را تقويت كنيد، خدا ناصر شماست خداوند يارى مى كند ان تنصروالله ينصركم ويثبت اقدامكم نصرت خدا بدهيد، خدا ناصر شماست .
مخالفين با ولايت فقيه در واقع با اسلام مخالفند
به حرف هاى آنهايى كه برخلاف مسير اسلام هستند و خودشان را روشنفكر حساب مى كنند و مـى خـواهـنـد ولايـت فـقيه را قبول نكنند، گوش ندهيد. اگر چنانچه فقيه در كار نباشد، ولايـت فقيه در كار نباشد، طاغوت است يا خدا يا طاغوت . يا خداست يا طاغوت ، اگر به امر خدا نباشد، رئيس جمهور با نصب فقيه نباشد، غير مشروع است ، وقتى غير مشروع شد، طاغوت است ، اطاعت او، اطاعت طاغوت است ، وارد شدن در حوزه او وارد شدن در حوزه طاغوت است . طاغوت وقتى از بين مى رود كه به امر خداى تبارك و تعالى يك كسى نصب بشود. شـمـا نـتـرسـيـد از اين چهار نفر آدمى كه نمى فهمند اسلام چه است ، نمى فهمند فقيه چه اسـت ، نـمـى فـهـمـنـد كـه ولايـت فـقـيـه يـعـنـى چـه . آنـهـا خـيـال مى كنند كه يك فاجعه به جامعه است . آنها اسلام را فاجعه مى دانند نه ولايت فقيه را. آنها اسلام را فاجعه دانند، ولايت فقيه فاجعه نيست ، ولايت فقيه تبع اسلام است .
مخالفت وكلا با احكام اسلام مخالفت با راءى موكلين است
چـشم هايتان را باز كنيد، اهل خبره چشمشان باز كنند. كسانى كه با ولايت فقيه مخالفت مى كنند، بر خلاف اين چيزى كه مجلس بنا بود تاءسيس بشود، پيش بينى امور را كردم اعلام كردم كه مردم جمهورى اسلامى مى خواهند، جمهورى غربى نمى خواهند، جمهورى كمونيستى نـمـى خـواهـنـد مـردم ، مـردم جـمـهـورى مـى خـواهـنـد. مـردم شـمـا را وكيل كردند كه جمهورى اسلامى درست كنيد. كسى كه مخالفت كند با احكام اسلام ، مخالفت بـا جـمـهـورى اسـلامـى اسـت ، مـخـالفـت بـا راءى مـوكـليـن اسـت ، آنـهـا شـمـا را وكـيـل نـكـردنـد بـراى ايـن امـر. همه تان هم اگر چنانچه يك چيزى بگوئيد كه بر خلاف مـصـالح اسـلام بـاشـد، وكـيـل نـيـسـتـيـد، از شـمـا قـبـول نـيـسـت ، مقبول نيست . ما به ديوار مى زنيم حرفى را كه برخلاف
مـصـالح اسـلام بـاشـد. آنـقـدرى كـه شـمـا اخـتيار داريد در اين مجلس اين است كه جمهورى اسـلامـى را بـر طـبـق موازين اسلامى پياده كنيد. البته راجع به امور اداريش و اينها نظر دادن هـيـچ مـانـعـى نـدارد، نـظـر دادن مـانـعـى نـدارد، امـا اشكال تراشى و اين حرف ها به مردم القاء كردن كه اگر چنانچه فقاهت در كار بيايد و فـقـيـه باشد، اگر چنانچه ولايت فقيه باشد، يك بساطى لازم مى آيد و يك بساط ديگر. آقـا مـا مـدت هـا زيـر بـار طـاغـوت بـوديـم بـس اسـت ، مـلت مـا مـدت هـا، پـنـجـاه سال بلكه دو هزار و پانصد سال زير بار طاغوت بود بس است .
خواهند ولايت فقيه مساءله تشريفاتى باشد
آقـايـان بـگـذاريـد يـك چـنـد وقـتـى هـم مـردم الهـى بـشـونـد، تـجـربـه كـنـيـد، لااقل بفهميد اين معنا را كه ، با تجربه بفهميد كه يك ملتى كه تا حالا تحت بار طاغوت بـوده اسـت حـالاهـم تحت بار الله باشد، اين را تجربه كنيد. اگر از اسلام بدى ديديد، بگوئيد چه بدى از اسلام تا حالا ديديد، تا حالا كه اسلامى در كار نبوده است ، در مملكت مـا نـمـى گـذاشتند، حالا هم شماها نمى گذاريد. آن وقت دشمن ها نمى گذاشتند حالا بعض ‍ دوسـت هائى كه معتقد هستند نمى گذارند يا شايد بعضى شان هم دشمن باشند. چرا بايد شما بترسيد از اينكه يك نفر آدم در مثلا اطاقش نشسته و يك چيزى مى توانيد، در روزنامه هم درج مى كند، اينها نمى دانند اصلا معناى اسلام چه است اينها مخالف نهضت اسلام هستند، اينها اگر مخالف با رژيم هم باشند، مخالف با اسلام هم هستند، اينها يك چيز ديگرى مى خـواهند، نه رژيم باشد و نه اسلام باشد، يك جمهورى دموكراتيك ، دموكراتيك آن هم به آن معنائى كه غرب وارد كرده اينجا، به آن معنا كه حتى در غرب است ، آن جمهمورى كه در آن دمـوكـراتـيـك كـه در غـرب هـسـت حـتـى در ايـران نـيـامـده تـا حالا، آن وارداتى است . اين دمـوكـراتـيـك كـه در ايـران آمـده ، آن آزادى و آن نـمـى دانـم اسـتـقـلال و آن مـسـائلى كـه تا حالا آمده ، همان هايى بوده است كه آريامهر فرياد مى كرد تـمـدن بـزرگ و هـمـان بود كه همه ديديد اين تمدن بزرگ پدر اين ملت را در آورد، بس است ! كافى است ! آريامهر كافى است براى ما تا قيامت . اينقدر تبعيت نكنيد از اين رژيم ، ايـنـقـدر تـبـعـيـت نـكنيد از اين غربى ها، از اين شرقى هاكافى است ظلمى كه تاكنون به مـاشـده اسـت . باز هم بايد ما زير بار ظلم برويم ، باز هم از زير بار اسلام مى خواهند خارج بشويم . اين يك مساءله تشريفاتى ، بله ، آقايان بعضى شان مى گويند: مساءله ولايت فقيه ، يك مساءله تشريفاتى باشد مضايقه نداريم ، اما اگر بخواهد ولى دخالت بـكـنـد در امـور، نـه ، مـا آن را قـبـول نـداريـم حـتـمـا بـايـد يـك كـسـى از غـرب بـيـايد ما قبول نداريم كه يك كسى اسلام تعيين كرده ، او دخالت بكند. اگر متوجه به لازم اين معنا باشند، مرتد مى شوند، لكن متوجه نيستند.
اگر وكلا بر خلاف اسلام عمل كنند، ملت عزلشان كنند
مـا ايـن گرفتارى را داريم ، ما بين راه هستيم ، ما بعد از اين هم گرفتارى راجع به رئيس جـمـهـورش داريـم ، يـكـى گـويـد لازم نيست مسلمان باشد، يكى مى گويد لازم نيست شيعه باشد، يكى
مـى گـويد لازم نيست نمى دانم چه باشد، طرفدار اسلام باشد. ما بعد از اين گرفتارى داريـم ، آقـا گـرفـتـارى هـمـيـن دوسـت هـا، يـا دوسـت هـاى جـاهـل يا دشمنان عاقل متوجه . ما گرفتاريم باز، ما بين راهيم ، آقا سستى نكنيد. ملت اگر وكـلاشـان خـواسـتـند بر خلاف اسلام عمل بكنند، مردم مختارند كه وكلا را عزلشان بكنند، بـريزند دور. آنها خيال مى كنند كه نه ، اين خلاف آزادى است . شما داريد ديكتاتورى مى كـنـيد، شما داريد در مقابل ملت ايستيد. ملت ، اسلام را مى خواهد شما مى گوئيد لازم نيست ، مـلت ولايـت فـقيه را مى خواهد كه خدا فرموده شما مى گوئيد خير، لازم نيست و شما خواهيد چـنـد نفر آدم بر سايرين تحميل بكنيد. اين ديكتاتورى است ، نه اينكه اكثريت در آنجا با آنـهـائى است كه اسلام را مى دانند چه است و تبعيت اسلام را هم دارند، شما چند نفر ايستاده ايد در مقابل اسلام .

next page

fehrest page

back page