شرح دفتر دل علامه حسن زاده آملي (جلد دوم )

شارح : صمدي آملى

- ۳۴ -


در ماده قطب سفينة البحار گويد: ثم اعلم انه قال الكفعمى فى حاشية مصباحه قيل ان الارض لاتخلو من القطب و اربعة اوتاد و اربعين بدلا و سبعين نجيبا و ثلاثمائة و ستين صالحا.
غرضم اين است كه كفعمى به قيل تعبير كرده است و سيد جزائرى از امير المؤ منين (عليه السلام ) روايت كرده است ، و بدان كه فضيلت و مقام اين اعاظم سلام الله و صلواته عليهم آنكه اءقل است اءجل است اعنى افضل از همه قطب است تا به صلحاء منتهى مى شود. قيصرى در شرح فص نوحى فصوص شيخ گويد: و القطب الحقيقى لكونه مظهرالاسم الاعظم الالهى مظهر للذات مع جميع الصفات و غيره ليس ‍ كذلك ، سپس درباره قطب و ابدال اشاراتى دارد.
و خود شيخ محيى الدين در چندين جاى فتوحات از ابدال و اوتاد و قطب اشارات و مطالبى دارد.
بدانكه قطب خليفة الله است و فرد است و امام همه است كه به گرد او دور مى زنند.
شيخ اكبر در باب هفتم فتوحات گويد:
ثم انه سبحانه ما سمى نفسى باسم من الاسماء الا و جعل للانسان من التخلق بذلك الاسم حظا منه يظهر به فى العالم على قدر ما يليق به و لذلك تاول بعضهم قوله (صلى الله عليه و آله و سلم ) ان الله خلق آدم على صورته على هذا المعنى و انزله خليفة عنه فى ارضه ...
و چون قطب كه خليفة الله است فرد است و مثل مستخلف خود جل و على است پس بدانكه هيچ انسانى مثل اين مثل نيست و از اين بيان به سر كريمه ((ليس كمثله شى ء)) توجه داشته باش .
و بدانكه بر همين مبناى متين در تحقيق قطب و دور زدن ديگران در حول وى صدرالدين قونوى در اواخر نصوص در نص معنون به اين عنوان : نص شريف من اءشرف النصوص و اءجلها و اءجمعها لكليات اصول المعرفة الالهية و الكونية ، در ضمن فصل فى وصل گويد:
ان تعينات ارواح الاناسى من العوالم الروحانية و تفاوت درجاتها فى الشرف و علو المنزلة من حيث قلة الوسائط و كثرتها و تضاعف وجوه الامكان و قوتها سبب كثرة الوسائط و قلتها و ضعفها انما موجبه بعد قضاء الله و قدره ، المزاج المستلزم لتعين الروح بحسبه فالاقرب نسبة الى الاعتدال الحقيقى الذى تعين نفوس الكمل فى نقطة دائرته يستلزم قبول روح اشرف و اءعلى نسبة من العقول و النفوس العالية ، و الا بعد عن النقطة الاعتدالية المشار اليها بالعكس من الخسة و نزول الدرجة .
(و به نكته 26 هزار و يك نكته مراجعه شود.)
اوتاد و ابدال
((و جعلنا الجبال اءوتادا)) عكس آن هم درست است كه ((و جعلنا الاوتاد جبالا)) فتدبر انا جعلنا ما على الارض زينة لها لنبلوهم ايهم اءحسن عملا (كهف /8).
نزد بعضى از اهل تحقيق ((ما)) به معنى ((من )) است و مراد انبياءاند و يا اولياء يا علماء و يا حفظه قرآن كه زينت زمين ايشانند.
گويند آرايش زمين به رجال الله است كه ايشان را اوتاد الارض گويند؛ چه قيام عالم به وجود شريف ايشان باز بسته است و اينها نزد اهل حق ، ائمه هدى عليهم السلامند و تسميه صاحب الزمان (عليه السلام ) به قائم از اين جهت است .
و اين كه در دعاى عديله واقع شده است كه ((به ثبتت الارض و السماء)) دلالتى صريحست بر اين مدعى .
در فرق اوتاد و ابدال گفته شده است كه : الا بدال ينقلبون من حال الى حال و يبدلون من مقام الى مقام ؛ و الاوتاد بلغ بهم النهاية و تثبت اءركانهم فهم الذين بهم قوام العالم و هم فى مقام التمكين .
براى انسان اين اقتدار هست كه از خود اءمثالى مختلف انشاء نمايد و آنها را به اماكن گوناگون بفرستد كه از اين امثال به ابدال نام برده مى شود. و با اين ابدال حوائج بندگان خداى را بر آورده مى سازند. چه اينكه نفوس كامله انسانى نيز به اشكال گوناگون به غير اشكال ظاهرى در آيند و از بدنشان در دنيا مسلخ مى شوند (كه اين قوه انسلاخ را دارند)، و بعد از انتقال از دنيا به آخرت نيز به جهت همان قوت همان قوه انسلاخ به ارتفاع مانع بدنى ، هم به اشكال گوناگون در آيند و در عوالم ملكوتيه داخل مى شوند و نيز در خيالات مكاشفين ظاهر مى گردند كه از اين نفوس انسانى به ((بدلاء)) نام مى برند.
 
شير مردانند در عالم مدد   آن زمان كافغان مظلومان رسد
بانك مظلومان ز هر جا بشنوند   آن طرف چون رحمت حق مى دوند
و نفوس كامله به جهتى اتصاف و اتحادشان با روح اول و صادر نخستين در ظاهر سرايت مى كنند، لذا همانگونه كه در اين عالم ظاهرند و براى دخول در آن عالم غيب مانعى ندارند، اگر به عالم غيب هم بروند منعى براى ظهور در عالم ظاهر ندارند و اين دخول و ظهور را به حسب قوه جوهر نفس مراتب است .
نور:
در حديثى از جناب رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) است كه من رآنى فى المنام فقد رآنى فان الشيطان لا يتمثل بى و چه بسا هزار مرد و زن در يك شب حضرتش را مشاهده نمايند با اينكه جسد شريف عنصريش مقيد به مرتبه خاصى است كه در روضه مدينه منوره مدفون است .
بيانش آن است كه اعتبار به همان وحدت نفس و هذيت اوست .
و از جناب وصى (عليه السلام ) رسيده كه حضرتش در يك شب و در يك وقت در چهل مجلس و مهمانى مى رفت .
در ائمه معصومين (عليهم السلام ) وارد شده است كه انفسكم فى النفوس و ارواحكم فى الارواح ، و اجسادكم فى الاجساد پس تكثر صورتها ضررى به وحدت اين نفوس وارد نمى كند چون اين نفوس ‍ را در عين بساطت وسعت و احاطه وجودى است .
پس وحدت انسان به تبديل از نشاءه اى به نشاءه ديگر و به كثرت شان و تطور منثلم نمى شود كه : ((لقد خلقكم اطوارا)) پس در كثرت مراتب همان واحد شخصى است .
 
10- مرا باشد ده و دو پيشوايى   كه هر يك مى كند كار خدايى
11- يكايك ظرف قرآن عظيم اند   دو صد اصحاب كهف اند و رقيم اند
12- امامى مذهبم از لطف سبحان   بقرآن و بعرفان و ببرهان
يكى از اوصاف انسان كامل اين است كه محل مشيت الهى است و لذا ائمه اثنى عشر (عليهم السلام ) محال مشية الله اند، و داراى مشيت حق تعالى هستند و اين مظهر مشيت و اختيار الهى صاحب ولايت كليه است كه داراى رقايق صفات حق تعالى و محل ظهور تجلى جميع اوصاف كماليه الهيه است .
تصرف نفوس كامله اعيان خارجى را
پس وجود انسان كامل ظرف همه حقايق و خزاين اسماء الله است ، و اين اسماء الله اعيان حقايق نوريه دار هستى اند نه اسماى لفظى ، لاجرم صاحب اين مقام داراى ولايت تكوينى است كه مفاتح غيب يعنى همان نوريه در دست او است و مى تواند با اذن و مشيت الهى تصرف در كائنات كند، بلكه در موطن و وعاى خارج از بدن انشاء و ايجاد نمايد و موجودات خارجى به منزله اعضاى وى و خود او به مثابت جان آنها مى گردد.
و چون اسماء حقايق اند و قرآن بيان حقايق است و دو كتاب الله تكوينى و تدوينى مقارن هم اند و اين حاكى و بيان آن است ، لذا انسان كامل وعاى حقايق قرآن و كلام الله ناطق است .
شاءن همه موجودات آن است كه معقول انسان گردند و انسان را هم اين شاءنيت است كه عاقل آنها شود و عقل و عاقل و معقول هم به حسب وجود يك حقيقت نوريه اند پس انسان مويد را است كه معقولات بالفعل شود، و خزانه معارف نورى ، و كانون انواع علوم سبحانى گردد؛ يعنى عالم عقلى مضاهى با عالم عينى شود، انسان كامل كه امام قافله نوع انسانى است متصف به اين انوار ملكوتى است ، و مصباح و سراج منيرى است كه ديگر ارواح مستعده از آن فروغ مى گيرند.
بلكه انسان علاوه بر عالم عقلى مضاهى عالم عينى شدن صاحب ولايت كليه مى گردد كه همه عوالم به منزله اعضا و جوارح وى مى گردند ((فيتصرف فيها كيف يشاء)) چه سعه وجودى و عظمت روحى اولياى الهى مويد به روح القدس اوسع و عظم از جميع ما سوى الله است .
اين چنين كسى صاحب علم لدنى است ، و صاحب نفس مكتفى است كه مستكفى نيز گويند يعنى به حسب فطرت به همان سرمايه خداداديش و به ذات و باطن ذاتش از علل ذاتيه اش در خروجش از نقص به كمال اكتفا مى كند و احتياج به مكمل خارجى و معلم بشرى ندارد، چنانكه نفس ناقص در تحصيل كمالات و خروج از قوه به فعل به مكمل خارجى نيازمند است ، و بعد از استكمال به مرتبه تمام يعنى عقل كه تام است مى رسد و پس از آن خليفه فوق التمام كه واجب الوجود است مى گردد.
آن كه فرمود: ((هر يك مى كند كار خدايى )) علاوه از آنچه كه مطرح شده است در شرح اين مصراع قابل دقت است مطلب ديگرى در دارايى ائمه معصومين (عليهم السلام ) مراسم اعظم را است .
در جوامع روايى آمده است كه اسم اعظم هفتاد و سه حرف است ، يك حرف از آن را ((آصف بن برخيا)) داشت و دو حرف را عيسى (عليه السلام ) و چهار حرف را موسى (عليه السلام ) و هشت حرف را ابراهيم (عليه السلام ) و پانزده حرف را نوح (عليه السلام ) و بيست و پنج حرف را آدم (عليه السلام ) و هفتاد و دو حرف را محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) كه از يك حرف محجوب است : ان اسم الله الاعظم ثلاثة و سبعون حرفا اءعطى محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) اثنين و سبعين حرفا و حجب عنه حرف واحد. (اصول كافى معرب ج 1 ص 179.)
و همچنين به ائمه معصومين (عليهم السلام ) بعد از محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) همان هفتاد و دو حرف داده شده است .
در كافى از امام حسن عسكرى (عليه السلام ) نقل شد كه فرمود: اسم الله الاعظم ثلاثة و سبعون حرفا كان عند آصف حرف فتكلم به فانخرقت له الارض فيما بينه و بين سباء، فتناول عرش بلقيس حتى صيره الى سليمان ثم انبسطت الارض فى اقل من طرفة عين ؛ و عندنا منه اثنان و سبعون حرفا عندالله مستاءثر به فى علم الغيب . (اصول كافى معرب ج 1 ص 180).
(به باب دهم از انسان كامل از ديدگان نهج البلاغه مراجعه شود.)
در رباعيات ديوان حضرت مولى آمده است :
 
اى يك ده و دو كه جمله روحيد همه   از صبح ازل مست صبوحيد همه
افتاده به قلزم فنائيم و شما   بر كشتى كائنات نوحيد همه
اين ذوات نوريه الهيه ولى الله اند كه صاحب ولايت كليه اند؛ چه اينكه به عنوان خليفة الله به صفات و اوصاف مستخلف اند و معلم به تعليم اسماى عينى اند. و نيز در هر عصرى قطب زمان و قطب عالم امكان اند و مصلح برية الله مى باشند كه بقاى عالم به بقاى آنها است . معدن كلمات الله هستند كه داراى مرتبه عمائيه مضاهى مرتبه الهيه است ، حجت الله اند كه زمين خالى از آن نيست . داراى عقل مستفاداند و همه كمالات فعليه براى نفوس مكتفيه قدسيه را بالفعل دارند و همه حقايق اسماء را واجدند. آنان ثمره شجره وجود و كمال عالم كونى و غايت حركت وجوديه و ايجاديه اند لذا به اتحاد وجودى با صادر اول اند، و مويد به روح القدس و روح اند. محال مشيت الهيه اند و ظرف همه حقايق و خزاين اسماء الله اند. داراى هفتاد و دو حرف اسم اعظم اند كه صاحب رتبه قلب مى باشند لذا همه معارف الهيه در قلب آنان سان مى يابد. قلب عالم امكان و قلب قرآن و ليلة القدر الهى اند. لذا خزائن اسرار قرآن كريم اند كه قرآن ناطق اند.
 
13- من و ديندارى از تقليد هيهات   برون آ از دعابات و خيالات
14- خداوندم يكى گنجينه صدر   ببخشوده است رخشنده تر از بدر
15- در اين گنجينه عرفانست و برهان   در اين گنجينه اخبار است و قرآن
16- چو تقليد است يك نوع گدايى   نزيبد با چنين لطف خدايى
17- چو اين گنجينه نبود سينه تو   بود آن عادت ديرينه تو
در كلمه 296 هزار و يك كلمه فرمود: ((من در يكى از نوشته هايم درباره ديندارى خودم به عنوان ((و اءما بنعمة ربك فحدث )) گفته ام كه الحمد لله دينداريم به تقليد از پدر و مادر و آباء و اجداد و طايفه و اجتماع نيست بلكه با نور عرفان و برهان ديندار شده ام )) و در نكته 692 هزار و يك نكته فرمود: ((اين كمترين از ديندارى ماءلوف بدر آمده است ، و دوباره ديندار شده است )).
در فرمايشات حضرت مولى نوعا اين مطلب به گوش مى رسد كه پيروى من از ائمه معصومين (عليهم السلام ) از روى تقليد نيست بلكه با تحقيق كامل در كتب و اديان و بررسى دقيق حرفى بهتر از كلمات نوريه اهل بيت عصمت و وحى نيافتم و لذا الان كه همه كتابخانه هاى جهان از هم خبر دارند و كسى پيدا بشود و اگر مى تواند حرفى بهتر از كلمات ما بياورد و دستورالعملى بهتر از شرح مقدس اسلام بياورد و لذا اگر آورد و من ببينم كه حرف آنان از گفته هاى ائمه معصومين ما بالاتر است من تابع آنان مى شوم كه ندارند و امكان ندارد كه در نظام هستى از كره زمين و كرات ديگر حرفى بلندتر از كلام امير المؤ منين (عليه السلام ) و اولاد معصومين او پيدا شود. ما كه هر چه گشتيم نيافتيم .
پس ديندارى و دوستى با اهل بيت براى من از روى تقليد نيست مضاف به اينكه خداوند نعمت علوم و معارف حقه الهيه اش را در دلهاى ما نهاد و با داشتن اين همه گنجينه ها معنى ندارد مثل عوام مردم به عادت قديمى تقليد تن در دهم . و اين حرف از روى خودستايى نيست كه بيان حقيقت و تحديث نعم الهى است .
 
18- على ما را امام اولين است   امام اولين و آخرين است
19- كه سر انبيا و عالمين است   لسان صدق قرآن مبين است
آن كه فرمود: ((سر انبياء و عالمين است )) اشاره است به كلام عرشى حضرت شيخ اكبر صاحب فتوحات مكيه درباب ششم آن تحت عنون ((وصل )) در معرفت بدء خلق روحانى است كه مقام ((هباء)) را كه از اسامى صادر اول ورق منشور و نفس رحمانى است به جناب خاتم انبيا و حضرت امير المؤ منين اسناد مى دهد. از جناب مولى الموالى امير المؤ منين (عليه السلام ) به ((امام العالم و اسرار الانبياء اجمعين )) نام مى برد. لذا حضرت مولى در بيت اول از حضرت امير به امام اولين و آخرين و در بيت دوم به سر انبيا و عالمين نام مى برد.
 
اى مركز دائره امكان   وى زبده عالم كون و مكان
تو شاه جواهر ناسوتى   خورشيد مظاهر لاهوتى
در رساله امامت از هشت رساله عربى ص 369 آمده است : الائمه بعد الرسول (صلى الله عليه و آله و سلم ) هم آله عليهم السلام لا غير.
الامام بعد رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) بلا فصل هو على بن ابيطالب و بعده ابنه الحسن بن على ابى طالب المجتبى و بعده اءخوه الحسين بن على سيد الشهداء ثم ابنه على بن الحسين زين العابدين ثم ابنه محمد بن على باقر علوم النبيين ثم ابنه جعفر بن محمد الصادق ثم ابنه موسى بن جعفر الكاظم ثم ابنه على بن موسى الرضا ثم ابنه محمد بن على الجواد التقى ثم ابنه على بن محمد النقى الهادى ثم ابنه الحسن بن على العسكرى ثم ابنه الامام القائم المنتظر الحجة بن الحسن (عليه السلام )، و يدل عليه وجوه من الادلة العقلية و النقلية الخ .

كلام شيخ اكبر محيى الدين در فضائل امير المؤ منين (عليه السلام ):
صلوات الله و ملائكته و حملة عرشه و جميع خلقه من اءرضه و سمائه على سر الاسرار و مشرق الانوار المهندس فى الغيوب اللاهوتية ، و السياح فى الفيا فى الجبروتية ، المصور للهيولى الملكوتية ، الوالى للولاية الناسوتية انموذج الواقع و شخص الاطلاق المنطبع فى مرايا الانفس و الافاق سر الانبياء و المرسلين سيد الاوصياء و الصديقين ، صورة الامانة الالهية ، مادة العلوم الغير المتناهية ، الظاهر بالبرهان الباطن بالقدر و الشاءن ، بسملة كتاب الموجود، فاتحة مصحف الوجود، حقيقه النقطة البائية المحقق بالمراتب الانسانية حيدر اجام الا بداع الكرار فى معارك الاختراع السر الجلى و النجم الثاقب على بن ابى طالب عليه الصلاة و السلام .
به شرح مناقب محيى الدين عربى توسط سيد محمد صالح بن محمد موسوى خلخالى تهرانى از حكماى معروف قرن دوازدهم هجرى متوفاى 1306 هجرى قمرى در فضائل و مناقب حضرت على (عليه السلام ) مراجعه بفرما. و نيز به رساله مدارج قرآن و معارج انسان از ده رساله فارسى و انسان و قرآن حضرت مولى مراجعه بفرما. چه اينكه در شرح بسم الله از بيت اول از باب اول مطالبى تقديم شده است .
 
20- دو فرزندش حسن هست و حسين است   كه هر يك عرش حق را زيب و زين است
همچنين در مناقب شيخ اكبر در مورد اين دو ذات نيز آمده است : صلوات الله و ملائكته و حملة عرشه و جميع خلقه من اءرضه و سمائه على الثانى من شروط لا اله الا الله . ريحانة محمد رسول الله ، رابع الخمسة العبائية عارف الاسرار العمائية ، موضع سر الرسول ، حاوى كليات الاصول ، حافظ الدين و عيبة العلم ، و معدن الفضائل و باب السلم ، و كهف المعارف و عين الشهود، روح المراتب و قلب الوجود، فهرس ‍ العلوم اللدنى لؤ لؤ الصدف انت منى ، النور اللامع من شجرة الايمن ، جامع الكمالين اءبى محمد الحسن عليه الصلوة و السلام . و على المتوحد بالهمة العليا المتوسد بالشهود و الرضا، مركز عالم الوجود، سر الواجد و الموجود، شخص العرفان عين العيان ، نور الله و سره الاتم ، المتحقق بالكمال الاعظم ، نقطة دائرة الازل و الابد، المتشخص بالف الاحد، فاتحة كتاب الشهادة ، و الى ولاية السيادة الا حدية الجمع الوجودى الحقيقة الكلية الشهودى ، كهف الامامة ، صاحب العلامة ، كفيل الدين ، الوارث لخصوصيات سيد المرسلين ، الخارج عن محيط الاين و الوجود، انسان العين ، لغز الانشاء، مضمون الا بداع ، مذوق الاذواق ، و مشوق الاشواق ، مطلب المحبين و مقصد العشاق المقدس عن كل الشين ابى عبدالله الحسين صلوات الله و سلامه عليه .
وجود مبارك حسين صلوات الله عليه مظهر ذات مقدس تعالى شاءنه و مرآت جهان نماى حق است هم در مقام جمع و هم در مقام فرق و داراى مرتبه وحدت وجودى و كثرت شهودى است . پس اين انسان كامل خليفة الله و مظهر احدية الجمع وجودى و الحقيقة الكلية الشهودى است و تمامى فيوضات و تجليات ابتداء بر حقيقت اين انسان كامل افاضه مى شود و از آنجا بر سائر مظاهر منشعب مى گردد. (به شرح مناقب ابن عربى رجوع شود)
 
21- على سجاد زين العابدين است   محمد باقر اسرار دين است
در رساله امامت مولاى مكرمم آمده است : هو سيد الساجدين وزين العابدين و قدوة السالكين و الزاهدين امام الثقلين ذوالثفنات ابو الحسن على بن الحسين صلوات الله عليها خلف (عليه السلام ) كتابا جذب عقول الحكماء المتاءلهين الى دقائق حقايقه و شحذ افكار العلماء الشامخين فى درك اسرار لطائفه فغاصوا فى بحار معانيه لاقتناء درره و شمروا عن ساق الهمة لاجتناء ثمره فنالتهم العائره من تلك المائده الالهية بقدر الواسع و القابلية اءلا و هو زبور آل محمد و انجيل اهل البيت الصحيفة الكاملة السجادية .
صحيفه سجاديه اش بزرگترين سفره الهى است كه همه حكماء متاءله را به ادراك اسرار آن فرا مى خواند. و آيا براى احدى از علماى متبحر در فنون مختلف اين قدرت و توان علمى هست كه در ازاى معانى بلند همانند صحيفه ، عباراتى كوتاه و زيبا بياورند و آيا از گذشتگان به غير از هل بيت كسى را داريم كه همانند زبور آل محمد براى نسج معانى الفاظى بدين منوال وضع نمايند؟
جناب سيد عليخان مدنى در رياض السالكين گويد: و اءعلم اءن هذه الصحيفة الشريفة عليها مسحة من العلم الالهى و فيها عبقة من الكلام النبوى كيف لا و هى قبس من نور مشكاة الرسالة و نفحة من شميم رياض الامامة حتى قال بعض العارفين : انها تجرى مجرى التنزيلات السماوية و تسير مسير الصحف اللوحية و العرشية لما اشتملت عليه من اءنوار حقائق المعرفة و ثمار حدائق الحكمة و كان اخيار العلماء و جهابذ القدماء من السلف الصالح يلقبونها بزبور آل محمد و انجيل اءهل البيت . طنطاوى صاحب تفسير از اهل سنت در مورد صحيفه گويد: كه من هر چه در آن تاءمل بيشتر مى كنم مى بينم فوق كلام مخلوق و دون كلام خالق است كه تصميم بر شرحى بر صحيفه را گرفته بود.
جناب ابن عربى در تحيت بر سيد الساجدين مى فرمايد: قال فى المناقب :
صلوات الله و ملائكته و حملة عرشه و جميع خلقه من اءرضه و سمائه على آدم اهل البيت ، المنزه عن كيت و ما كيت ، روح جسد الامامة ، شمس الشهامة ، مضمون كتاب الابداع ، حل تعمية الاختراع ، سر الله فى الوجود، انسان عين الشهود، خازن كنوز الغيب ، مطلع نور الايمان ، كاشف مستور العرفان ، الحجة القاطعة ، و الدرة اللامعة ، ثمرة شجرة طوبى القدسية ، اءزل الغيب و اءبد الشهادة ، السر الكل فى سر العبادة ، و تد الاوتاد وزين امام العالمين و مجمع البحرين زين العابدين على بن الحسين (عليه السلام ).

جناب شارح خلخانى در شرح آن از جمله گويد: ((آن حضرت مظهر كلى و نخستين حقيقت عبوديت و انقياد است و تمامى عبوديتها از شعب و جزئيات عبادت آن حقيقت عبوديتند)).
محمد بن طلحة شافعى در مورد امام زين العابدين (عليه السلام ) گويد:
هذا زين العابدين و قدوة الزاهدين و سيد المتقين و امام المومنين ، شمته يشهد له انه من سلالة رسول الله ، و سمته يثبت مقام قرية من الله زلفى ، و ثفناته يسجل بكثرة صلاته و تهجده ، و اعراضه عن متاع الدنيا ينطق بزهده ، درت له اءخلاق التقوى فيعوقها، و اشرقت لربه اءنوار التاءييد فاهتدى بها، و اءلقته اءوراد العبادة فانس بصحبتها، و خالفته و ظائف الطاعة فتجلى بحليتها، طالما اتخذ الليل مطية ركبها لقطع طريق الاخرة ، و ظماء هواء حر دليلا استرشد به فى مفازة المسافرة ، و له من الكرامات و خوارق العادات ما شوهد بالاعين الباصرة ، و ثبت بالاثار المتواترة ، و شهد له اءنه من ملوك الاخرة .
امام محمد باقر (عليه السلام )
ابن حجر در صواعق محرقه گويد: ابو جعفر محمد الباقر سمى بذلك من بقر الارض اءى شقها و اءثار مخبئاتها و مكامنها فلذلك هو اءظهر من مخبئات كنوز المعارف و حقايق الاحكام و اللطائف ما لا يخفى الا على منطمس البصيرة اءو فاسد الطوية و السريرة و من ثم قيل ، هو باقر العلم و جامعه و شاهر علمه و رافعه صفا قلبه وزكى علمه و عمله و طهرت نفسه و شرفت خلقه و عمرت اءوقاته بطاعة الله و له من الرسوخ فى مقامات العارفين ما يكل عن اءلسنة الواصفين و له كلمات كثيرة فى السلوك و المعارف لا تحتملها العجالة .
جناب شيخ مفيد در ارشاد گويد كه از احدى از فرزندان امام حسن و امام حسين (عليهما السلام ) از علم دين و آثار و سنت و علم قرآن و سير و فنون آداب به مثل آنچه كه از ابى جعفر ظاهر شده است ، ظاهر نشده است .
جابر بن يزيد جعفى حضرتش را به ((وصى الاوصياء)) و وارث علوم انبياء)) نام مى برد.
جناب ابن عربى در مناقب فرمايد:
صلوات الله و ملائكته و حملة عرشه و جميع خلقه من اءرضه و سمائه على باقر العلوم ، شخص العلم و المعلوم ، ناطقة الوجود، ضرغام اجام المعارف المنكشف لكل كاشف الحيوة السارية فى المجارى ، النور المنبسط على الدرارى ، حافظ معارج اليقين وارث علوم المرسلين ، حقيقه الحقايق و الظهورية ، دقيقة الدقايق النورية ، الفلك الجارية فى اللجج الغامرة المحيط علمه بالزبر الغابرة ، النباء العظيم و الصراط المستقيم المستند لكل ولى محمد بن على (عليه السلام ).
مقام ولايت آن حضرت مقام ولايت وجود منبسط و نفس رحمانى است كه در جميع مجارى هستى سارى است و آن حضرت مستند و محل اتكال جميع عرفاء الهيين و مقربين و اصدقاء و محبين است .
 
22- امام صادق آن بحر معانى   امام كاظم آن سبع المثانى
مراد از سبع المثانى قرآن است كه در شرح بيت سيزدهم از باب اول گذشت .