اعتراض نجف آبادی ها به حکم عوامل کشتار
«حاجابراهیم» از چهرههای متنفذ یکی از شهرهای اطراف نجف آباد و استوار «کلانتری» مسئول ژاندارمری همان شهر، جزء اصلیترین عوامل کشتار و آشوب محرم۵۷ در نجفآباد محسوب میشدند. دادگاه اصفهان تیرماه ۵۸، حاجابراهیم را به دو سال حبس تادیبی و کلانتری را به چهار سال حبس و انفصال دائم از مناصب دولتی محکوم کرد.
خبر این حکم که به نجفآباد رسید، صدای مردم و انقلابیها درآمد و شروع کردند به اعتراض. مردم جمع میشدند پشت ساختمان کمیته و شعار میدادند. جو شهر طوری شد که حتی بازاریها هم اعتصاب کردند. فشارهای مردم و مسئولان انقلابی جواب داد و قرار شد قاضیشرع پرونده را دوباره بررسی کند.
شیخ فتحالله امید نجفآبادی[۱]، آن زمان قاضیشرع بود و میتوانست بدون محدودیت مکانی، در استانهای مختلف حکم بدهد. امید، دستور داد که با بلندگو در سطح شهر اعلام کنند که هر کس شکایتی از این دو نفر دارد، به کمیته اعلام کند. تعداد زیادی آمدند و اظهاراتشان در پرونده ثبت شد.
شیخامید و مظاهری دادستان وقت، یکروز وعده کردند که پرونده را دوباره بررسی کنند. ما هم گوش به زنگ بودیم تا متهمان را برای آخرین دفاع از زندان سپاه به جلسۀ دادگاه ببریم. مظاهری تا حوالی ۲عصر معطل شد ولی خبری که از امید نشد. پرونده را برداشت و رفت تا دوباره وعده کنند.
یکی،دو ساعت بعد، امید پیدایش شد و متهمان را احضار کرد. گفتیم «پرونده را آقایمظاهری برد!» ولی جواب داد: «نیازی به پرونده نیست! اگه شاهدی هم هست، بیارید تا ببینم اینا چیکار کردهاند». شیخامید بیستم مهر۵۸ بر اساس گفتۀ شاهدان، آخرین دفاعیات متهمان را ثبت کرد و بلافاصله حکم اعدامشان را صادر کرد. حکم را که داد دستمان و تاکید کرد: «اگه امشب اینا رو اعدام نکنید، دیگه زورتون بهشون نمیرسه!»
منظورش را خیلی خوب فهمیدیم و سریع و بی سر و صدا، حوالی غسالخانۀ فعلی گلزار شهدا تیرباران شدند. مظاهری هم وقتی روز بعد متوجه این کار شد، شروع کرد به عربدهکشیدن و تهدید؛ «پدر همهتون رو درمیارم! میکشونمتون به دادگاه تا دیگه از این غلطها نکنید. آخه این امید چهجوری واسه پروندهای که دست من بوده، حکم داده؟» البته فقط سر و صدا کرد و خبری نشد.
[۱] روحانی نجفآبادی که دورۀ اول از اصفهان به مجلس راه پیدا کرد. در جریان برخورد با باند سیدمهدی هاشمی، دستگیر و در نهایت سال۶۷ در سن چهلوپنج سالگی اعدام شد. برخی از او به عنوان عامل اصلی افشای سفر مکفارلین به تهران یاد میکنند.
*به روایت حیدرعلی (حیدر) قوقه ای از مبارزان انقلاب در نجف آباد، کتابی در دست چاپ از انتشارات مهر زهرا(س)