حسرتِ شهید کاظمی از عملیات خیبر
تمامی نیروهای۴گردانی که شب چهارم اسفند ماه سال ۶۲ با عبور از پل سوئیب، تلاش میکنند با پیشروی به سمت طلاییه با دیگر نیروهای ایرانی الحاق کنند، شهید شده و یا به اسارت در میآیند. احمد کاظمی هم حتی تا پای پل همراهشان بوده ولی به دلایلی موفق به همراهی آنها نمیشود. این موضوع حسرتی را به دلش میگذارد که حتی تا اواخر عمر نیز بارها از آن یاد کرده بود.
محسن شهپریفرد که پابهپای احمد تا پایین پل هم رفته بود، در این خصوص میگوید: «به هر گردان حدود ۱۷بی سیم داده بودیم، پیشنهاد کردم به دلیل حساسیت کار فرماندهی را همراه یک دستگاه بیسیم بر روی پل مستقر کنیم. همین که برای اجرای ایده ارائه شده، توقف کوتاهی کردیم برای سال ها از همرزمان جدا افتادیم. احمد کاظمی تا این اواخر هم از همراهی نکردن ۴گردان حسرت میخورد؛ معتقد بود شاید میتوانسته به جای طلاییه به «نَشوِه» زده و مانع اتفاقات بعدی شود. البته خبرهایی که از طلاییه به ما میرسید هم در این واقعه بی تاثیر نبود. پشت بیسیم مرتب خبر از شکسته شدن خط و ادامه پیشرویها میرسید.»
نجفیان فرمانده گردان فتح نیز تقریباً نظر مشابهی دارد: «وقتی به خط اول عراقیها بعد از پل سوئیب زدیم، با مقاومت شدیدی روبهرو بودیم. دلیل آن احتمالاً تصور دشمن برای حمله ما به مقرهای مستقر در اطراف نشوه بود. البته شاید حرکت به این سمت، دستاوردهای بیشتری به بار میآورد. با توجه به ماموریت انهدامی ما، وجود سپاه سوم عراق در این سمت دستاوردهای بیشتری را نصیب ما میکرد.»
نجفیان ادامه میدهد: «البته تصور اینکه میتوانستیم در زمینی وسیع و شناسایی نشده سرپلی به دست آوریم، چندان منطقی به نظر نمیرسد. خود من وقتی در مقر فرماندهی لشکر۸ در مجنون جنوبی یک چایی از مجیدکبیرزاده[۱] گرفتم، گفتم که این آخرین چایی است که در ایران میخورم، در چنین عملیاتهایی الحاق کردن بسیار سخته و معلوم نیست چه سرنوشتی در انتظار ما باشد. البته کبیرزاده که کنار قاسم محمدی نشسته بود، از حرفم تعجب کرد.»
محسن شهپریفرد در خصوص اوضاع کادر فرماندهی لشکر۸ در آن شرایط میگوید: «ساعات محاصره شدن نیروها، خیلی بر همه ما سخت گذشت. خبر زیاد و دقیقی از آخرین وضعیت صدها رزمنده نداشتیم و تا مدتها، نمیدانستیم دقیقاً چه بلایی سرشان آمده.»
[۱] مجید کبیرزاده، چند روز بعد از این اتفاق، با این پیشفرض که تمامی فرماندهان ۴گردان شهید شدهاند، در مصاحبه با راوی مرکز اسناد میگوید: «سپاه در آینده و در حال حاضر باید از چنین عزیزاتی که از دست میروند، خیلی قدردانی کند که نکرده و فقط از یک تعداد که دور و بَرَش میبیند، قدردانی میکند. داریم فرمانده تیپها و فرمانده گردانهایی که شهید شدند و اصلاً اسمشان نرفته و نمیخواستند هم اسمی از آنها برود. وظیفۀ سپاه است که در کارهایش، چنین مسائلی را انجام دهد که تا حالا هم انجام نداده است. خط شهدا را دنبال کنند تا انشاالله، خداوند راضی باشد.»
«حماسه مجنون»، کارنامه عملیاتی لشکر۸نجف اشرف در عملیات خیبر، کاری از ستاد تدوین لشکر۸نجف و انتشارات دارخوین