• تاریخ انتشار : شنبه 20 مهر 1392 - 10:24
  • کد خبر : 4152
  • مشاهده :  -
  • چاپ خبر

رزمنده نجف آبادی را شناسایی کنید

همه می‌خواستند جلوی رفتنش را بگیرند و او اصرار داشت که برود. گریه‌کنان قسم می‌داد و التماس می‌کرد و از ساک سفری‌اش پیدا بود که این تصمیم را ناگهانی نگرفته است. به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، نماهایی که مشاهده می‌کنید، متعلق به یک پسربچه نجف‌آبادی است. کودکی که تاریخ را شرمنده خود ساخت

همه می‌خواستند جلوی رفتنش را بگیرند و او اصرار داشت که برود. گریه‌کنان قسم می‌داد و التماس می‌کرد و از ساک سفری‌اش پیدا بود که این تصمیم را ناگهانی نگرفته است.

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، نماهایی که مشاهده می‌کنید، متعلق به یک پسربچه نجف‌آبادی است. کودکی که تاریخ را شرمنده خود ساخت و با اشک‌های خود، عرق شرم بر پیشانی بسیاری از مدعیان مردی و مردانگی نشاند. پسربچه‌ای که سال‌ها پیش ردپایش را بر صفحه تاریخ گذاشت و گم شد.

«همه می خواستند جلوی رفتن او را بگیرند و او اصرار داشت که برود. گریه کنان قسم می داد و التماس می کرد و از ساک سفری‌اش پیدا بود که این تصمیم را ناگهانی نگرفته است.»

ماجرای گریه‌های ملتمسانه این کودک را «شهید سید مرتضی آوینی» این‌گونه روایت می‌کند:

آن روز در جهاد سازندگی نجف آباد، در فضایی آکنده از رایحه صلوات که عطر گل محمدی دارد، گردان‌های انصار به سوی جبهه می‌رفتند. برادر کاظمی، اسامی داوطلبان را که از پیش، نام‌نویسی کرده بود، یکایک می‌خواند و آنان را روانه می‌کرد. از اجتماع غیرمعمولی که در کنار یکی از اتوبوس ها اتفاق افتاده بود، معلوم بود که واقعه غیرمترقبه‌ای رخ داده است. برویم ببینیم چه خبر شده است

لینک کوتاه

برچسب ها

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 7 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۷
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.

علی رضا مهدیه یکشنبه , ۲۱ مهر ۱۳۹۲ - ۱۶:۵۶

با سلام
ایشون آقای تقی جراح هستند و شغل ایشان از فرهنگیان عزیز این شهرستان می باشند
ایشان هنگامیکه رزمندگان در حال سازماندهی و اعزام بودند سعی داشتند به جبهه اعزام بشوند که به علت صغر سنی و مخالفت والدین و آشنایان روبرو بودند .
خداوند نگهدار همه رزمندگان اسلام باشد . انشاء الله
فیلم این عکس ها نیز موجود می باشد اگر لازم بود براتون بفرستم
مهدیه

منتظر یکشنبه , ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۶ - ۱۰:۵۰

سلام
ایشان آقای جواد کافی موسوی فرزند استاد مصطفی بنا و در حال حاضر، فرهنگی و در یکی از هنرستان های سطح شهر مشغول به خدمت هستند.

رحیم دوشنبه , ۲۲ مهر ۱۳۹۲ - ۲۱:۳۷

ایشان برادر کافی موسوی و الان معلم هست

سعید سه شنبه , ۳۰ مهر ۱۳۹۲ - ۱۳:۱۵

با سلام
ایشان جواد کافی موسوی پسر حاج مصطفی کافی موسوی از اقوام بنده هستند والان فرهنگی میباشند.

جواد چهارشنبه , ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۶ - ۱۲:۱۰

آقا سعید این آقا یی که صحبتشو میکند امکانش هست یه آدرسی نشانی از خودش یاپدربزرگوارشون به من بدید ۰۹۱۳۶۸۲۹۱۱۲

جواد دوشنبه , ۸ آبان ۱۳۹۶ - ۱۳:۰۵

سلام آدرس یا شماره تلفن از ایشون دارید به من بدید

محمد افشار شنبه , ۱۹ بهمن ۱۳۹۲ - ۶:۳۶

ایشان یک مرد بزرگ نمونه شهید فهمیده و الگوی بزرگ ما هستند