سخنرانی شهید احمد کاظمی در سال۶۴
کنگره شهدای نجف آباد: حدود یکسال پس از عملیات بدر و در شرایطی که لشکر۸نجف هماهنگ با دیگر یگانهای سپاه و ارتش خود را برای عملیات والفجر۸ آماده میکند، احمد کاظمی طی یک سخنرانی در جمع نیروهای لشکر، تحلیلی از چرایی ناموفق بودن بیشتر عملیاتهای پس از آزادسازی خرمشهر ارائه میکند.
در این صحبت که به احتمال زیاد اواخر پاییز یا اوایل زمستان۶۴ به میزبانی مقر داود لشکر در حوالی خرمشهر انجام شده، کاظمی اشارههایی نیز به عملیاتهای خیبر و بدر دارد و از عدم حضور مستمر نیروهای داوطلب در جبهه به عنوان یکی از محدودیتهای اساسی فرماندهان در مسیر طراحی و اجرای عملیاتهای مختلف نام میبرد.
بخشهای اصلی و مهم این سخنرانی را میتوانید در ادامه مرور کنید:
وضعیتی که امروز باهاش مواجه هستیم و بایست برادرای رزمنده توجه کامل داشته باشند، مسالۀ چگونه آماده شدن برای آینده و شرکت در جهاده. اگر ما یک مرتبه تمام دوران جنگمان را از جلوی چشممون بگذرونیم و یه مروری بکنیم که چند سالِ جنگ، چگونه ما دفاع کردیم، به یه سری نکات میرسیم.
روزهایی که در شروعِ جنگ بود، ما رو در یک ناباوری کاذبی قرار داده بودند و به ما این رو میفهمودند که جنگ، یکروزه و دوروزه و فردا و پسفرداست و اینروزها[ی الآن] را هیچوقت به ما نمیگفتند؛ نه در صحبتها میگفتند، نه در پیشبینیها. همه میگفتند امروز و فردا [جنگ تموم میشه] و بعدش که در مسیر تهاجمی جنگ قرار گرفتیم و دفاعمون به هجوم تبدیل شد، یعنی هجومی که باز دوباره دفاع بود و شکل جدیدی جبههمون پیدا کرد، باز دوباره به ما میگفتند که خب، همین یه عملیات، دو عملیات و سهعملیات [است و جنگ تمام میشود] که لازم نیست حالا زیاد روی اون بحث کنیم.
امروز ما در تمام جبههها جنگیدهایم. در تمام نقاطِ مرز از نظر وضعیت زمین، وضعیت دشمن و چگونگی دفاع دشمن، در حد عمل، آشنایی کامل به دست آوردیم. ابعادی که در جنگهای دنیا بهش بها داده شده بود و نقاط مشخصهای که میتواند برای جنگ موثر باشد، روش مطالعه کردهایم و در دفاعمون ازش استفاده کردهایم تقریباً. با نیروهای مختلف دشمن مواجه شدهایم، از چگونه دفاع کردنشون اطلاع پیدا کردیم و امروز شاید بگیم که ما هم دفاعِ خودمون رو پی بِهِش بردیم که چگونه هستیم و هم امکانات خودمون رو ازَش اطلاع پیدا کردیم و چگونگی بهکارگیری امکاناتمون رو. و همچنین درصد و تقریبی از دشمن که دشمن چگونه دفاع میکنه، دشمن چه تجهیزاتی داره، دشمن چه تاکتیک و تکنیکی را در جنگ برای ما به کار گرفت.
برامون این مشخص شد که امروز دنیای کفر، در یک سرزمینی، در عراق جمع شدند و جهت مقابلۀ مسلمین و رزمندگان اسلام برنامهریزی میکنند، امکانات میارند، تجهیزات میارند و هیچگونه مشکلی در این زمینه رو نمیتونیم برای دشمن ما بگیم. شاید ما یه وقتی میاومدیم و میگفتیم که دشمن نیرو نداره، دشمن امکانات داره ولی نیرو نداره؛ ولی شاید این هم کمکم حذف بشه که ما بگیم دشمن نیرو نداره. دشمنی که پِی برده به ما و تصمیم هم گرفتند که دفاع بکنند. این امر قطعیه که در مجموعۀ تجاربمون، همهمون باید کم و بیش به این مطلب رسیده باشیم و پی برده باشیم که دشمن، دشمنی [است] که قصد دفاع داره و یک صدام تنها و یک کشور عراقِ تنها و یک تجهیزات شرقی تنها یا تجهیزات غربی تنها نیست که جهت مقابلۀ [با] ما تجهیز شده. بها بدیم که تمام تکنیکهای جنگهای دنیا برای ما بهکار گرفته شده. باید به این توجه بکنیم که دشمنها، همهشون اومدند. و این در یه گوشه از صفحه و مجموعه مطالعات ما باید قرار بگیره.
ما امروز وقتی که به این نتیجه رسیدیم، بایست به خودمون برگردیم؛ بگیم که خب ما یه هدفی را انتخاب کردیم و راهی را دَرِش قدم گذاشتیم که تصمیمگیری ما از تصمیمگیری دشمن خیلی جدیتره. اگه دشمن امکان داره که در مسیر تصمیماش، دَرِش تزلزل بیفته، در ما تزلزلی وجود نخواهد داشت. ما مسیری را انتخاب کردهایم که قبل از دشمن به نتیجه رسیده بودیم و سرشتمون و بنیانمون، [بر] این اساس بوده. اگه بخواهیم مقایسه کنیم که بگیم دشمن تجهیزات داره، دشمن امکانات داره، دشمن کمبود نیرویی نداره، پس ما چیچی؟! [باید] در این مقیاس مادی نمونیم و تحلیلی در مقابل این مقیاسِ مادی نداریم. کسی که این راه و هدف رو انتخاب کرد، نباید در تمام ابعاد، دشمن رو با خودش قیاس بکنه. قیاسِ مادی لازمه، [قیاسِ] تعداد توپ و تانک لازمه. استعداد نیروی دشمن، چگونگی آموزش دشمن بایست بهش توجه بشه ولی قیاس که آیا ما که نداریم، پس چگونه هستیم، این نباید که برنامۀ اصلی باشه.
از [تجربۀ] مجموعه جنگهایی که تا الآن انجام دادیم، میخواهیم بهرهمند بشیم و این یه کلامی نیست که ما امروز بگیم. این یه حرفی است که شاید ما یکسال پیش، دو سال پیش گفتیم. ما امروز بایست از تجربههای گذشتهمون استفاده بکنیم. بهکارگیری تجربه، خودش نیاز به زمان داره. خودش نیاز به موقعیت مناسب و پیاده کردن اون داره. اگه ما بخواهیم که این رو ثابت کنیم، بایست برگردیم به اول جنگ. اول جنگ چگونه شد که ما تونستیم روی خط تهاجمی، یکسال اول جنگ را با موفقیت کامل پشت سر بگذاریم؟! در یک تحلیل ساده و آسونی میتونیم این رو بررسیاش کنیم. بگیم خب! دشمن که اطلاع از جریان انقلاب و [اینکه] چگونه مردم بسیج میشند و تشکیل ارتش مردمی و فلان و اینا که نداشت؛ او روی یه سیستم کلاسیک برنامهریزی کرده بود. ما اومدیم توی میدون. وقتی که شهادتطلبها، خداشناسها و راهیانی که راه امامحسین رو ادامه میدادند، اینا اومدند توی میدون، زدند و اون تحلیلِ دشمن رو باطل کردند؛ یه جریان جدیدی بود. آیا دشمن به ما اجازه داد تا پایانِ کار، اینرو [جلو] ببریم؟! نه. تا بیتالمقدس نتونستند که برنامهریزی بکنند، نفهمیدند جریان چیچیه! هر روز، این حرکت در تغییر و تحول بود؛ از سهچهار هزار نفرِ آبادان شروع شد تا به صدهزار نفر بیتالمقدس و رمضان خاتمه پیدا کرد. روی این نمیتونستند تحلیل بکنند ولی خب اومدند و برنامهریزی کردند.
ما اگر در خیبر یا بدر، اومدیم مردم رو بسیج کردیم، نیروی انبوهی آوردیم جبهه و جبههای را هم انتخاب کردیم که باز دوباره بتوانیم مسائل اولیۀ جنگ را دَرِش بهکار بگیریم [ولی] موفق نبودیم، چندتا عامل داره. یک عاملش اینه که ما حتماً باید تبلیغات بکنیم تا نیرو بیاد جبهه. ما وابستهایم به مردم، جنگ هم مالِ مردمه. اگر مردم نیاند توی جبههمون، نمیتونیم بجنگیم! این یه مطلبیه که حتمیه. ما نمیتونیم مردم رو یکسال، دوسال نگه داریم، بگوییم ملت! شمایی که میخواهید در جهاد شرکت کنید، دوسال برای زندگیتون برنامهریزی کنید که ما این دوسال را نمیتونیم شما را آزادتون کنیم و شما بایست حتماً دوسال در جبهه حاضر باشید و از یک مرخصی خیلی کمی استفاده بکنید که ما بتونیم از ضعفهایی که نسبت به تجهیزات و تکنیک جنگی داریم، بتونیم در این بُعد، مسالۀ ضعفمون رو برطرف بکنیم. شاید در این زمینه ما موفقیت کاملی تا حالا نتونستیم به دست بیاریم.
ما میریم روی دشمن، میگیم خب یه زمینی رو انتخاب میکنیم که در این زمین، دشمن احتمالِ جنگِ ما رو نده، یه چیز جدیدی باشه. [مثل] هجومهای اولیهمون؛ بیتالمقدس، فتحالمبین، ثامنالائمه و نمیدونم محرم و این عملیاتهایی که تا اومد دشمن بجُنبه، حرکت شروع شد و [عملیات] موفقیت داشت. بعد میاییم از این راه شروع میکنیم که این راه هم به قول معروف شد و نشد داره. این است که ما حتماً میزنیم و این مساله رو خوب ازش میتونیم بهرهمند بشیم یا اصلاً میبینیم که ازش بهرهمند میشیم ولی تداومش باز دوباره مشکلمون این است که نمیتونیم ادامهاش بدیم. ادامهاش برامون یه سری مسائل داره که مسائل باز دوباره مواجه میشه با مسائل اولیه که نمیتونیم در همهجا بجنگیم تقریباً.
امروز کلیه برادرانی که قصد دارند در جهاد شرکت کنند، خودشون رو در امر جهاد سهیم میدونند، خودشون رو یه رزمندهای میدونند که اومدند اسلام رو یاری بکنند، اومدند که اطاعت از امامشون کرده باشند، امروز باید یه برنامهریزی برای زندگیشون داشته باشند که ما بتوانیم نقطۀ ضعفی که در رابطه با مسائل اساسی و اصلیمون داریم را رفع بکنیم. اگر حرکتی داریم به نام راهیان کربلا، این یه حرکت مقطعی نیست. هفته به هفته، ماه به ماه، بیستروز به بیستروز، این راهیان کربلا ادامه داره. یه وقت میبینی راهیان کربلایی که امروز اومده [تا] سه ماه خدمت بکنه، سه ماهش هم هیچ رزم و مسائل آموزشی نداره و در عملیات هم شرکت نکرده. این مرخص میشه و دورۀ دیگهای جایگزیناش میشه و همیشه این تشکیلات، انسجاماش برقراره. ما باید انشاالله تعالی بیفتیم روی این غلتک و همه بِگَند یا میریم توی عملیات شرکت میکنیم یا نمیکنیم و این نباشه که بگند ما حالا زندگیمون رو بستیم و اومدیم، حتماً میریم توی عملیات شرکت میکنیم. وقتی هم میاند اینجا، میگند خب ما رو دو، سه ماه نیگه داشتید، شما چیچی میخواهید بگید که ما را نه توی عملیات بردید، نه به ما آموزش دادید و نه ما رو یه سازماندهی درست و حسابی کردید؛ حالا هم به ما گفتید خب برید! ما دیگه نمیاییم جبهه. ما میریم و هر وقت عملیات شروع شد و یه روز هم از عملیات گذشت، میاییم. اونروز، روزِ ضربه است!
ما اگر نیروهای خیبر، اون هجوم عظیم خیبر، سهماه چهارماه قبل از جنگ خیبر دستمون بود، خیلی مسائلمون حل بود. وقتی یکی میخواد طرح جنگی بده، باید تمام ابعاد جنگش رو در نظر بگیره. بگه که من سیگردان نیرو میخوام، اینم سیگردانام؛ نگه باید حمله را آغار بکنیم تا سیگردان بیاد. این یه تردیده! این یه ضعفه! این یه امتیازه برای دشمن! دشمن چهارصدپانصد هزار نفر فقط بسیجی، جیشالشعبی، داره. از همین عراقِ کمجمعیت! همیشه دویستوپنجاه هزار نفرش توی دستشه. یعنی دویستوپنجاه هزار نفرش توی مرخصی و پایانی و… و دویستوپنجاه هزار نفرش را همیشه گذاشته توی صفِ جلو که از ارتشاش حفاظت بکنه. یه همچین دشمنی داریم در مقابلمون.
بیاییم بگیم که ما وظیفهمون چیه؟ باید چیکار کنیم؟ باید یا امکانات دشمن رو یه چیزی نشد برای نرفتنش قرار بدیم یا بگیم که نه، باید با روشی بریم که بتونیم انشااللهتعالی عین همون اول جنگ، همۀ مسائل رو حل کنیم. و این بستگی به حضور رزمندگان داره که بهطور مداوم در جبهه باشند و خودشون رو «بسیجی سهماهه» حساب نکنند. ما البته نمیاییم بگیم که یه قشر خاصی توی جنگ بمونند و زندگیشون رو ترک بکنند، نه!
ما اعتقاد داریم که یه وظیفهای را داریم انجام میدیم. میگیم خداوند به ما گفته تو اینکار را بکن و ادعا داریم و یقین داریم که خدای ما هم قادره. اگه ما وظیفهمون رو انجام بدیم، چه وحشتی داریم؟! ما یقین به این داریم که خداوند، توانا و قادره. مگه خداوند از وضع ما اطلاع نداره؟! مگه خداوند از روحِ این بسیجی اطلاع نداره که چگونه اومده خودش را شیفتۀ جنگ و جهاد کرده و این رقم داره عاشقانه میجنگه. ما بایست به این [یقینمون] تحقق بدیم و روی یقینمون عمل کنیم.
برادرا! بایست از خودمون خوب استفاده بکنیم. وقتی که میریم توی عملیاتی شرکت میکنیم، وقتی که مجبوریم بجنگیم، وقتی که تمام هستی ما را زیر فشار قرار میدند، وقتی که ما مورد تجاوز قرار میگیریم، ما بایست باز هم توجه داشته باشیم که ما میتونیم. چون ما خداوند پشتیبانمونه. ما درست است که خارکمون رو بهش تجاوز میکنن و نمیتونیم در مقابل هواپیماهای عراقی دفاع بکنیم که نگذاریم [جزیرۀ] خارکمون رو بزنند، ما درست است که دشمن ما را مجبور میکنه حتماً عملیات انجام بدیم ولی خب این «حتمی عملیات انجام دادن» رو باید از روشی استفاده بکنیم که مناسب باشه. اگه ما همیشه لشکرهامون یکی دهگردان نیرو داشته باشند، یکی هشتگردان نیرو داشته باشند، دیگه این نیست که دشمن بتازه و همه چیزِ ما را بگذاره زیر فشار که ما را مجبور بکنه باز دوباره داد بزنیم، فریاد بزنیم که تبلیغات بکنیم [که نیرو میخواهیم].
این (دشمن) که توانِ این رقم نداره که بتونه همه رو توی خطدفاعی نگه داره. حضورِ انبوه، چندین درصد از [مشکلات] جنگِ ما رو حل میکنه برادرا! امروز یکی از مسائل، حضوره. وقتی که تو از خط بدر عقبنشینی کردی، همون وقت دشمن همۀ نیروها رو مرخص میکنه. یقین برای دشمن حاصل شده که جنگِ ما وابسته است به بوق و کرنا! جنگ ما وابسته است که ما فریاد بزنیم و بگوییم ملت بیایید جهاده! فلانه، بهمانه، بیایید! باید این قضیه رو حلش بکنیم. باید این سد [را] هم بشکنیم که دیگه انشاالله بیفتیم روی یه خطِ سیری که به رزمندهای که میاد، بفهمه سهماه اینجاست، سهماه هم این برنامۀ آموزشیاش است، این برنامۀ کاریاش است.
دشمن، دشمنی نیست که بتونه در مقابل رزمندگان اسلام که این رقم میرند جلو، این رقم شتابان میجنگند، این رقم پایداری میکنند، این رقم مقاومت میکنند، این رقم در مقابل تمام آتشهای دنیا وایمیسند، بتونه مقاومت بکنه. این یه چیزی است که برای همه ثابت شده.
وقتی خط بدر شکسته میشه، این چیزِ سادهای نیست! این کلام سادهای نیست که در طول چهارسال تجربۀ جنگِ دشمن، از یه مکان غیرقابل عبور و نفوذ، حرکت بکنی و با یه سری وسایل ابتدایی و سادهای، بری خطِ تحلیلشده و حسابشده و اساسی دشمن رو ظرف چند دقیقه بزنی و بیتلفات بشکنی. این رو چیچی میشه براش گفت؟! برادرا! رزمندگان اسلام اینگونه هستند و اینگونه پشتیبانی میشند. خب اون خداوندی که به این دشمن، این رقم اجازه داده که حواس داشته باشه، هوش داشته باشه، تیربار رو استفاده کنه، خداوند هم قادره که اون رو از کار بیندازه که نتونه تیربارش رو به کار بگیره.
نمونهاش بدر، بدر عملیات نبود. معجزه بود و امروز و فردا و پسفردا همینجور یقینمون نسبت به جنگ بدر میره بالا. شاید نقطۀ عطفی بود برای ما که جنگ بدر را انجام بدیم. اصلاً خودمون رو پیدا بکنیم. اگه ما نیروی خیبر رو داشتیم، توی بدر نمیموندیم. اگه امکانات بدر رو داشتیم، توی خیبر نمیموندیم. چرا اینها مناسب نمیشه؟! چرا اینا در یه زمان به تناسب نمیرسه؟! خب ما دشمنی داریم در مقابلمون که تمام امکانات اطلاعاتی رو آورده توی کار.
تصاویر، تزیینی است.