غسل و کفن شهدای نجف آباد در یادمان
مواقعی که نجفآباد بودم، اگر فرصتی پیدا میشد به غسل و کفن پیکر شهدای جنگ هم کمک میدادم. آن زمان گلزار شهدای شهر با سرعت قابل توجهی در حال تکمیل با قبور شهدا بود. قبوری که گاهی پیکری نیز به خود نمیدید و بیشتر حالت صورتقبر برای شهدای مفقودالجسد داشت. بنیاد شهید به دلیل تعداد زیاد شهدا، غسالخانه و سردخانۀ جداگانهای در وسط گلزار (حوالی محل فعلی یادمان شهدا) ساخته بود که پیکرهای تازه برگشته از منطقه را تحویل آن میدادند تا غسل و کفن و آمادۀ تشییع و خاکسپاری شوند.
افرادی که اینجا کار میکردند، همه مردمی و داوطلب بودند مثل «حاججلال رستمی» مسئول وقت بنیاد که خارج از وقت اداری، میآمد پای کار. مواقعی که تعداد شهدا زیاد و وقتم خالی بود، از بعد نماز مغرب و عشاء میرفتم کمک بچهها. سال۶۱ و ۶۲ اوج شهدای نجفآباد بود و گاهی روزانه تا ۷۰ و ۱۰۰شهید هم داشتیم که مستقیم از منطقه به غسالخانه آورده میشدند.
جنازۀ برخی شهدا، بر اثر انفجار یا سوختگی به شدت صدمه دیده و ظاهر خاصی پیدا کرده بود که در حد امکان باید بازسازیشان میکردم. با تکههای پنبه یا پارچه، برخی قسمتها که نبود را پُر کرده و اگر تمام یا بخشی از یک عضو جدا شده بود، آنرا به شکلی در کنار بدن نگه میداشتیم تا خانوادهها موقع دیدن پیکر عزیزشان، غم و غصۀ کمتری بخورند.
گاهی که پیکر بیش از حد متلاشی بود، تمام تلاشمان را برای بهبود ظاهرش میکردیم ولی برای احتیاط بیشتر تعدادی از بچهها کنار والدین شهید در معراج میماندند تا پَس نیفتند. اگر امکان داشت بدن شهدا را اول با آب حسابی تمیز میکردیم و بعد گلاب میزدیم. موقع شستوشو خیلی باید حواسمان جمع بود که همراه خونهای خشک شده، چیزی از بدن و مخصوصاً صورت کنده نشود. گاهی هم پیکر خونریزی مجدد پیدا میکرد و باید جلویش را را میگرفتیم.
بعد از آماده شدن جنازه و قبل از اعزام به میدان امامخمینی برای مراسم تشییع، مشخصات شهید را روی برگهای در کنار پیکر نوشته و از آن عکس میگرفتیم تا به عنوان یک سند ثبت شود. بیشتر اوقات کسانی که با هم شروع به غسل و کفن شهدا میکردیم، حداکثر تا سه، چهار پیکر طاقت میآوردند و بعد از شدت ناراحتی میرفتند بیرون ولی من زیادی سنگدل بودم و تا اذان صبح با اعصابی آرام، کار را ادامه میدادم.
*به روایت یکی از مبارزان دوران انقلاب نجف آباد
غسل و کفن شهدای نجف آباد در یادمان