آنچه در قسمت آخر مستند تجربه مذاکره با عنوان «تجربه مذاکره» میشنوید:
سه دور مذاکره، این واقعیت را بیش از پیش برای آمریکا نمایان میکرد که باید از عراق خارج شود. از طرف دیگر نیز دولت عراق این فرصت را پیدا کرد که با حضور مؤثر در گفتگوها، ثبات بیشتری یابد و امنیتی نسبی را در کشور خود ایجاد کند. اما دستاورد دیگر این مذاکرات اثبات مجدد این حقیقت بود که آمریکا با فشار نمیتواند از ایران امتیاز بگیرد.
آقای حسین امیرعبداللهیان، عضو هیأت ایرانی مذاکرهکننده با آمریکا: در آن مذاکره اگر از من بپرسید مثبت و منفی بخواهم بگویم حرفهایمان را هم ما شفاف زدیم، هم آمریکاییها شفاف زدند. اما اشکال کار چی بود؟ آمریکاییها وقتی حرف منطقی را میشنیدند و پاسخ منطقی نداشتند، صحنه را خالی میکردند.
آقای رضا امیری مقدم، عضو هیأت ایرانی مذاکرهکننده با آمریکا: میگفتند تروریست تروریست تروریست. میگفتیم: خب تروریست! تروریست یک پکیج هست یا پکیج نیست؟ میگفتند بله ولی ما که نیامدیم مشکل شما را حل کنیم. میگفتیم پس قرار است مشکل شما را ما حل بکنیم. ما گفتیم بسم الله الرحمن الرحیم اگر شما میگویید کل تروریست را از این جا ریشهکن بکنیم؛ اصلاً چرا تروریست سر درآورد؟ چه کسی مسئول تروریست است؟ چرا ارتش عراق را منحل کردید؟ چرا دستگاههای امنیتی را منحل کردید.
آقای حسن کاظمی قمی، رئیس هیأت ایرانی مذاکرهکننده با آمریکا: این یکی از خواستههای ما بود که باید پرونده امنیتی به دولت عراق داده بشود. دیگران کمک کنند. این که آمریکاییها خودسرانه نمیتوانند عملیات بکنند یا هر اقدام دیگر؛ بیایند بروند تشکیلاتهای نظامی را درست کنند بعد تحمیل کنند و موضوعات دیگر که من نمیخواهم وارد جزئیاتش بشوم.
آقای رضا امیری مقدم: خب شما آمدید خلأ ایجا کردید، ارتش را منحل کردید، دستگاه امنیتی را منحل کردید، گروههای معارضه هم که توانمند بودند اداره جامعه را به اینها هم ندادید، آمدید گفتید ما خودمان حاکم عراق میشویم. حاکم عراق که شدید سرباز خشن آمریکایی بدن زن عراقی را لمس کرد. خب، مردم عراق برآشفته شدند که علیه شما دست به اسلحه بردند. شما مقصرید.
شما ناامنی را آوردید. شما یک کشوری هستید که ادعا کردید صدام دارای سلاح هستهای است و با تروریست ارتباط دارد، اگر واقعاً شما در این حرفتان صداقت داشتید چرا مرزهای عراق را رها کردید. دو سال مرزهای عراق رها بود تروریست از هر جای دنیا آمد. شما که میگفتید این مرکز تروریست است، چطور مرزش را رها کردید؟
آقای حسن کاظمی قمی: در این شرایط خب طبیعتاً از این فضای بهبود امنیتی آمریکاییها منتفع شدند. این جاست که یک دفعه مذاکره قطع میشود. این که مقام معظم رهبری میفرمایند که آمریکاییها میآیند و بعد یک دفعه قطع میکنند؛ ببینید، آمریکا یک اهدافی از مذاکره دارد که احساس میکند که اگر این روند جلو برود دیگر به مصلحتش نیست.
آقای رضا امیری مقدم: ما در آن مذاکرات یک دستاوردهایی برای خودمان داشتیم. تبلیغات آمریکاییها این بود که ایرانیها میخواهند دولت عراق پا نگیرد ولی برای مردم عراق، برای رهبران عراق، برای جامعه عراق، برای آقای مالکی – چون نماینده آقای مالکی در این جلسات نشست – ثابت شد که جمهوری اسلامی انگیزه کافی دارد که ریشه تروریست در عراق کنده بشود اما آمریکا انگیزه این کار را ندارد. بله قبول داریم که جو فشار ناامنی هر روزه علیه آمریکاییها بعد از مذاکرات کاهش پیدا کرد و آمریکاییها هم فهمیدند که خیلی فرصت مناسبی است و باید بروند به سمت این که از عراق جل و پلاسشان را جمع کنند و از عراق خارج بشوند.
رسانههای آمریکایی همچنان تلاش میکردند تا بگویند که این «شکست کامل»، تلاش ایالات متحده برای تحقق امنیت و دموکراسی در عراق است.
حضرت آیتالله خامنهای: گفتند در این مسأله ما حرفی نداریم که نظرات خودمان را به طرف آمریکایی منتقل کنیم. آن نظرات چیست؟ آن نظرات تفهیم این نکته است به آمریکاییها که آنها دست از سر عراق باید بردارند تا ملت عراق کشورشان را خودشان اداره کنند. [متن کامل]
آقای رضا امیری مقدم: به هر حال آن مذاکرات باعث شد دولت عراق یک گام، دو گام به سمت تثبیت برود.
آقای حسین امیرعبداللهیان: و الآن هم من فکر میکنم در گفتمان هم کسانی که در داخل خیلی جدی طرف گفتمان هستند این کلام منطقی را گرفتند که مقام معظم رهبری مخالف گفتگو نیستند اما گفتگو شرط دارد. اقتدار جمهوری اسلامی ایران باید در گفتگو حفظ بشود. هم طرف آمریکایی این پیام قوی را گرفت که برای گفتگو:
۱) ما خاطرات تلخی از گذشته در گفتگوهای با شما داریم و شما خیلی غیرمنطقی هستند در گفتگو.
۲) در عین حال راه را هم رهبر انقلاب نبستند. گفتند چارچوب این شرایط حاصل بشود. آمریکاییها اگر راست میگویند آن شرایط را حاصل بکنند قطعاً خواهند دید که جمهوری اسلامی ایران با همان نگاه حکیمانه و منطقی مد نظر مقام معظم رهبری پیش میرود.
آقای رضا امیری مقدم: خب، دو دور که مذاکرات در سطح سفارت و سفیر انجام شد مذاکرات یک سطح پایینتر آمد، سطح کارشناسی که آقای امیرعبداللهیان شد رئیس که آن هم رفتیم باز همین تکرار مکررات شد و دیگر چون مسئله طول کشید و آقای امیرعبداللهیان سفیر شد در بحرین و قرار شد که بنده رئیس دور چهارم بشوم.
بهمنماه ۸۶ برای برگزاری دور چهارم مذاکرات معین شد؛ اما صدای یک انفجار روند گفتگوها را متوقف کرد. عماد مغنیه از فرماندهان ارشد حزبالله طی یک عملیات تروریستی توسط رژیم صهیونیستی در دمشق به شهادت رسید. با وجود این اتفاق دیگر حضور ایران در صحنه مذاکره بیمعنا بود.
آقای رضا امیری مقدم: روزی که ما ساکمان را بستیم و میخواستیم از این جا حرکت کنیم همان روزی بود که آقای عماد مغنیه به شهادت رسید که ما پیشنهاد کردیم به مسئولین کشور منطقی نیست در سالی که آقای عماد مغنیه به عنوان یکی از رهبران مقاومت شهید شده و حتماً دست آمریکا از پشت به این خون آلوده است و ما تشییع جنازه داریم برویم با آمریکاییها مذاکره کنیم. ما کنسل کردیم و تصویب شد در جمهوری اسلامی و هیأت ما اعزام نشد. و آمریکاییها فهمیدند که علت چیست. آمریکایی که ادعای ابرقدرتی میکند و میگوید مذاکره برای ما مهم نیست، دروغ میگوید. به ریزترین مسائل توجه میکنند. دور بعد دو سه هفتهای فاصله افتاده بود که مذاکره را از سر بگیریم. آمریکاییها به طرفهای عراقی هماهنگکننده نگفتند که ما نمیآییم. یعنی به آقای موفق ربعی گفتند فلان روز فلان ساعت فلان جا. ما از این جا حرکت کردیم رفتیم بغداد. آنها انتقام آن دفعه را گرفتند و تیم آنها اصلاً از آمریکا نیامد. یعنی آمریکاییها حتی روی این مسئلهای که نیاز آنها بود، چون ما یک تودهنی به آنها زده بودیم و در اعتراض به مسئله شهادت عماد مغنیه شرکت نکرده بودیم و اعلام هم شده بود، آنها آمدند انتقام این جوری گرفتند.
آقای حسین امیرعبداللهیان: اما اگر از بنده به عنوان یک کسی که اندک تجربهای دارم بپرسید: آیا واقعاً آمریکاییها دنبال مذاکره هستند؟ آیا واقعاً آمریکاییها دنبال حل هستند؟ برداشت شخصی بنده این است که آمریکاییها دنبال مذاکره هستند اما دنبال حل نیستند. اگر دنبال حل باشند باید در رفتار عملیشان شما ببینید این را که اینها دنبال حل هستند ولی شما در رفتار عملیشان میبینید که دنبال تحقیر کردن جمهوری اسلامی ایرانند، در رفتار عملیشان میبینید که باختشان در صحنه خاورمیانه و تحولات حوزه بیداری اسلامی و باخت جدیدشان به برکت خون شهدا و به برکت ائمه اطهار (ع) در سوریه را یک جایی باید جبران کنند. باختند! این باخت را باید یک جا جبران کنند. احساس میکنند که برنده میدان کیست؟
آقای رضا امیری مقدم: درست است که آنها ابزار دارند، تبلیغات دارند اما حتماً هر تیمی از جمهوری اسلامی کنار اینها قرار بگیرد من معتقدم تیم ما قویتر خواهد بود چون ما منطق داریم، استدلال داریم. اگر آنها راست میگویند بنشینیم علنی درباره هستهای با دوربین باز مذاکره کنیم.
آقای حسین امیرعبداللهیان: برخی در جامعه این گونه سعی میکنند القاء کنند که مقام معظم رهبری صد در صد مخالف مذاکره هستند و اجازه مذاکره را به هیچ کس هم نمیدهند. شما از گفتمان رهبر انقلاب در هر دو مرحله این را میفهمید که اولاً پیام قویای در عالیترین سطح به آمریکاییها دادند و این پیام در افکار عمومی بینالمللی، در منطقه و در کشور خودمان جا دارد. مخاطبین میگیرند که ایشان کاملاً رسا، کاملاً منطقی و کاملاً در یک چارچوب قابل قبول مطالب را بیان کردند و فکر میکنم طرف مقابل است که الآن خلعسلاحشده هست.
حضرت آیتالله خامنهای: دو تا تجربه کوتاهمدت هم داریم. یکی در مورد مذاکرات در مورد مسائل مربوط به عراق بود که من در سخنرانی عمومی گفتم که ما قبول میکنیم این مذاکره را و رفتند مذاکره کردند. یکی هم در دولتهای قبل بود درباره یک موضوعی بود که آمریکاییها پیغام دادند یک مسئله امنیتی مهمی گفتند هست، بفرستید مذاکره کنند، فرستادند دولت، دو سه دور مذاکره کردند، این تجربه را هم ما داریم. معمولاً در مذاکره این جوری هستند آمریکاییها که وقتی در مقابل استدلال متین کم میآورند، وقتی نمیتوانند استدلالی که قابل قبول و منطقی باشد ارائه کنند، متوسل میشوند به زورگویی و چون زورگویی روی جمهوری اسلامی اثر ندارد یکطرفه اعلان میکنند که مذاکرات تعطیل! خب، این چه جور مذاکرهای است؟ این تجربه را هم ما داریم. در هر دو مورد این جوری شد. [متن کامل]
آقای رضا امیری مقدم: به هر حال آن مذاکرات دستاوردی اگر داشت، دستاوردش عموماً برای دولت عراق بود.
دهم آذر ماه ۱۳۹۰ جشن خروج نیروهای نظامی آمریکا از عراق در منطقه امنیتی الخضراء بغداد برگزار شد.
پایان ماجرای عراق برای آمریکا کمکم فرا میرسید. کاخ سفید تلاش میکرد که خروج ذلتبار نظامیانش از باتلاق عراق پس از ۹ سال را به شکلی آبرومند انعکاس دهد. پس برای خروج نیروهای آمریکایی از عراق، مراسمی تحت عنوان «جشن» در یکی از کاخهای صدام، با حضور «جو بایدن» معاون وقتِ رییسجمهور آمریکا برگزار شد.
آقای حسین امیرعبداللهیان: آمریکا امروز با مشکلات فراوانی که دارد هدفش از مذاکره این است که ابهت جمهوری اسلامی ایران را بشکند اما در عین حال جمهوری اسلامی ایران هم منطقی برخورد کرده است. میگوید من نگاه میکنم به رفتار تو. رفتار گذشتهات را دارم، در رفتار گذشتهات هر جایی که نیاز داری آمدی مذاکره کردی که یک چیزی گیرت بیاید و بروی اما من از فرمایش مقام معظم رهبری این گونه میفهمم که میگویند دیگر این دفعه من به تو اجازه نمیدهم این جوری بازی کنی.
حضرت آیتالله خامنهای: بحث میشود حالا این روزها زیاد هم گفته میشود: تعامل با دنیا؛ که ما معتقد به تعامل با دنیا هستیم. در تعامل با دنیا باید طرف مقابل را شناخت، اگر نشناسیم پشت پا خواهیم خورد. پرونده خصوم خودمان را فراموش نکنیم. ممکن است انسان به رو نیاورید یک وقتی، اشکالی ندارد، شما یک وقتی با یک مسئلهای، با یک شخصی مواجهید یک کاری را میخواهید انجام بدهید، یک سابقهای هم از او دارید، مصلحت نمیدانید به رو بیاورید، اشکالی ندارد، اما یادتان نرود این سابقه. اگر یادتان رفت پشت پا خواهید خورد، ضربه خواهید خورد. حالا آمریکاییها میگویند ما میخواهیم با ایران مذاکره کنیم. خب، سالهاست میگویند مذاکره میخواهیم بکنیم. این یک فرصتی نیست که برای ما به وجود آوردند. من گفتم اول سال. من خوشبین نیستم. در مسائل خاص مذاکره را منع نمیکنم مثل مسئله خاصی که در قضیه عراق مثلاً فرض کنید داشتیم و بعضی از قضایای دیگر؛ لکن خوشبین نیستم من، چون تجربه من نشان میدهد آمریکاییها هم غیرقابل اعتمادند، هم غیرمنطقیاند، صادق نیستند در برخوردشان. [متن کامل]
آقای حسین امیرعبداللهیان: در شاکله حکومت سیاسی آمریکا بسیار دور از ذهن است که ما چنین انتظار خوشبینانهای را داشته باشیم که گفتگویی شکل میگیرد، مسائل حل میشود، آمریکا از خوی درندگی خودش فاصله میگیرد. در منطقه خودمان هم داریم میبینیم که آمریکا چگونه دارد عمل میکند و در راستای منافعش سلطه و استعمار خودش را هر روز با روش جدید دارد دنبال میکند.
ایشان یک سری شرایط و و یک سری چارچوبهای منطقی و حکیمانهای را ارائه دادند که من فکر میکنم الآن توپ کاملاً در زمین آمریکاست و این آمریکاییها هستند که باید در مقابل این گفتمان منطقی انتخاب کنند…
[پایان قسمت پنجم و آخر]
کمال
تاریخ : ۱۸ - آبان - ۱۳۹۲مرگ بر تازیانه ها، تازیانه های بی امان، به گرده های بی گناه بردگان
مرگ بر مرگ ناگهانی صد هزار زندگی، در یکی دو ثانیه، با سقوط علم از آسمان
مرگ بر کشتن جوانه ها، مرگ بر انتشار سم در زلال رودخانه ها
مرگ بر فصاحت دروغ، مرگ بر بوق های بوق، مرگ بر سیم های خاردار و کشتزارهای بیم
مرگ بر گورهای دسته جمعی و بندهای انفرادیِ زمین
مرگ بر بریدن نفس، مرگ بر قفس، مرگ بر شکوه خار و خس، مرگ بر هوس
مرگ بر حقوق بی بشر، مرگ بر تبر، مرگ بر شراره های شر
مرگ بر سفارت شنود، مرگ بر کودتای دور، زندگی باد زندگی او، زنده باد زندگی من تو ما
یک کلام… مرگ بر آمریکا…
مرگ بر ابولهب، مرگ بر یزید و شمر و ابن سعد، مرگ بر زاده ی زیاد
بگو بلند: بیش باد
مرگ بر قطعنامه های بستن فرات، قحط آب، مرگ بر تیر مانده بر گلوی کودک رباب
مرگ بر قطع خنده های روشن علیرضا، مرگ بر گلوله ای که خط کشید روی خاطرات آرمیتا
یک کلام…مرگ بر آمریکا…