چاقو سازی نجف آباد
یکی از ابزارهایی که معمولاً مورد احتیاج هر کس بود، چاقوی جیبی بود. برای بعضی افراد قدیمی، داشتن چاقو در جیب از واجبات شمرده میشد. با چاقوی جیبی علاوه بر قاچکردن میوهجات که در خارج از خانه در راه مورداستفاده قرار میدادند.
کارهای دیگری نظیر: گرفتن ناخنهای خود بهجای ناخنگیرهای امروزی انجام میدادند یا از ارّه آن برای بریدن یا تراشیدن چوبهای کوچک نظیر چوب سیگار یا دستهچپق استفاده میشد. چاقو اینقدر متداول بود که آندسته مردمانی هم که چاقو در جیب نداشتند، با ضربالمثلهایی راجع به چاقو آشنا بودند. مثل: صدتا چاقو بسازه، یکیش دسته نداره (کنایه از آدمهای نیرنگباز و حقهباز) یا چاقو دسته خودش را نمیبره (کنایه از آنست که انسان به اقوام و کسان خود ضرر نمیرساند) یا خرافاتی نظیر چاقو را وقتی به کسی دهی درش را ببند و… امّا آنچه دارای اهمیّت است، اینست که چگونه تهیه میشد. چه ابتکاراتی در ساختن آن بهکار گرفته میشد، چند نوع چاقو ساخته میشد و چرا چاقوهای نجفآباد بسیار معروف بود و چه کسانی در این راه عمر صرف کردند.
برای یافتن این جوابها ساعتهایی را در کنار چاقوسازان قدیم که اکنون باز نشستهاند یا نزد چاقوسازان امروزی که اطلاعات از قدیم و امروز دارند نشسته و طریقه ساختن آن را هم شنیده و هم از نزدیک دیدهام. چاقو از سه قسمت تیغه و دسته و ارّه تشکیل میشود که هر کدام نحوه خاصی برای ساختن دارد. نخست تیغۀ چاقو: تیغه از جنس فلز فنری (خشکه) تهیه میشود. مثلاً فنرهای زیر ماشینها که به شاهفنر معروف است، آورده و با قلم و چکش آن را بصورت باریکههایی نظیر خطکشهای دهسانتیمتری یا کمتر جدا میکردند که هر قطعه از این باریکهها برای یک چاقو مورد استفاده قرار میگرفت. تیغه را ابتدا در کورۀ آتش که معمولاً با ذغالسنگ حرارت میگرفت و مانند حبّههای ذغال معمولی سرخ میشد، قرار میدادند تا کاملاً تیغۀ فلزی سرخ میشد و قابلیت چکشخوردن پیدا میکرد تا بتوانند به شکل و شباهتی که میخواستند درآورند.
کوره، محلی بود نظیر منقلهای معمولی که از گل ساخته میشد و بهوسیلۀ لولهای به دم وصل بود. دم، عبارت از پوستی بود شبیه کیسه که هوا را داخل آن میکردند و با فشاردادن آن، هوا را از دم به وسیلۀ لوله به کوره منتقل میکردند. تقریباً کار بادبزن را انجام میداد که آتش کوره سرختر و تیغه در زیر آتش زودتر سرخ شود. کار دمزدن مربوط به شاگرد کوچکی بود که بغل دست استاد نشسته و مرتب دم میزد تا آتش رو به سردی نرود. استاد تیغۀ سرخشده در آتش کوره را با انبر مخصوص که برای همین کار درست شده بود از داخل آتش بیرون آورده، روی سندان، جلو دست خود قرار میداد و با چکش آن را نازک میکرد. این چکشزنی با مهارت استاد انجام میشد که تیغه از یک طرف نازک نشود و از طرف دیگر کلفت باشد و مهارت استاد بود که میدانست چقدر چکش و با چه نیرویی به تیغه باید وارد آید.
چکشکاری تا زمانی که تیغه رنگ قرمز داشت، ادامه پیدا میکرد تا نسبتاً حرارت لازم خود را از دست میداد. آنگاه دوباره به کوره برگشت میشد تا دوباره در بین آتشهای ذغالسنگ قرمز شود و این عمل چکشکاری تکرار گردد و این کار ادامه دارد تا تیغه به صورت مطلوب درآید. در انتهای تیغه زائدهای تعبیه میشد که به صورت اهرم تیغه را بر دستۀ چاقو در موقع بازشدن چاقو مهار کند. تیغۀ آماده شده را پس از چکشکاری در روغن سوخته فرو میبرند تا آب از دست دادۀ خود را از طریق روغن بهدست آورد. پس از سردشدن از روغن درآورده و نوبت پرداختکردن آن میرسد؛ چون تیغه به رنگ سیاه درآمده است. پرداخت، با سمباده مخصوصی که ساختهشده از نمد و سمباده بوده، انجام میگرفت تا تیغه براّق شود. بعد هم باز برای از بینبردن برادههایی که در بعضی قسمتها باقیمانده از آجر سائیدهشدۀ نرم که روی تیغه مالیده میشد، استفاده میگردید.
با یک تکه کهنۀ نمدار که آن را بر روی آجر سائیدهشده میزدند و آن را روی تیغه میمالیدند، تیغه به صورت بسیار شفاف و برّاق در میآمده. سوراخکردن تیغه یا به اصطلاح میخکردن آن هم بایست خیلی دقیق انجام میگرفت که سوراخ دقیقاً در جای خود باشد و برای باز و بستهشدن چاقو اشکال پیش نیاید. سوراخکردن تیغه با مته انجام میشد؛ ولی دقّت لازم داشت که مفتول کوتاهی که بهجای میخ آن را به دسته، گیر میداد (فیت) آن باشد؛ نه گشادتر و نه تنگتر. سوراخ هم در محلی از تیغه میشد که تیغه نه بیرون از دسته قرار گیرد و نه به ترتیبی باشد که قسمت زیادی از آن به داخل دسته فرو رود. ضمناً آن زائده که در تیغه تعبیه شده بود، اینجا باید کار اهرم خود را انجام دهد؛ یعنی طوری قرار گیرد که موقع باز و بستهشدن تیغه، دسته در امتداد آن قرار گیرد که تیغه بیشتر از حدّ خود به پشت دسته برنگردد. در مجموع سوراخکردن یا به قول استاد (واداشتن) تیغه به رعایتکردن این موارد بسیار با اهمیت بوده است. حال تیغۀ آمادهشده را کنار گذاشته، سراغ دستۀ چاقو برویم. دستۀ چاقو از شاخ چَپِش (بُز) بیشتر تهیه میشده با اندازههای مختلف کوچک یا بزرگ، مناسب با اندازۀ تیغه و چاقویی که مایل به ساخت آن بودند.
شاخ اگر خشک بود موقع کار میشکست و نمیتوانست بهکار گرفته شود؛ پس باید شاخ را بهصورت نیمنم درآورد. برای اینکار قبلاً باید شاخ را خیسانده؛ بعد از آب درآورد و مدتی معیّن نگهداری شود تا بهصورت نیمنم درآید. شاخ نمدار را باید خالی کرد؛ یعنی بچّه شاخ وسط آن را درآورد، بطوریکه فقط پوسته شاخ بماند که اینکار با جداکردن به کمک حرارت؛ امّا نه خیلیزیاد، بلکه ملایم و با دقّت انجام میشود. قسمت کلفتتر شاخ مربوط به انتهای تیغه و قسمت نازکتر مربوط به نوک تیغه بوده. این شاخ بارها و بارها با کج انبر و آتش اسلوب داده میشود تا فرم مطلوب را بهخود بگیرد. چون اصلاً شاخ منحنی شکل است و با زحمات زیاد میتوان آن را صافکرده، مورد استفاده قرار داد. گرفتن پورههای سوختۀ روی شاخ که اصطلاحاً (لیسهکردن) گفته میشود، نیز یکی از کارهایی است که بر روی شاخ باید انجام گیرد تا شفافیت مشکی رنگ آن هویدا گردد و آماده شکافدادن برای جاسازی تیغه و ارّه شود. باز در اینجا سوراخکردن آن برای میخزدن کاری است بسیار دقیق و پر اهمیّت که کار استاد ماهر است. او سر شاخ را پولکهایی از فلز ورشو یا برنج میکوبیدند؛ یعنی دو سر شاخ را تراشیده و پولکهایی را که مطابق آن شاخ، شکل دادهشده بود، جا زده و سوراخ پولکها نیز باید با سوراخهایی که برای تیغه و ارّه در نظر گرفته شده بود، مطابقت داشته باشد.
میخچههای بسیار ظریفی را نیز با مفتولهای شفاف بر روی شاخ میکوبیدند که جنبه زینتی داشت. ارّه چاقو هم از فلز فنری تهیه میشد که بهصورت تسمه به اندازۀ چاقو بریده میشد و یکطرف آن را دندهدنده ارّه میساختند که مثل ارّههای چوببری، دندههای چپ و راست داشت؛ بعد باید سوراخ میشد که مطابق با همان سوراخهای دسته و تیغه و پولک باشد. پولک سر چاقو دارای یک سوراخ مرکزی بود؛ امّا پولک ته چاقو دارای سه سوراخ بود که میخ به آن میزدند. یکی برای گیردادن پشت ارّه که موقع بستن ارّه بیشازحد داخل دسته نشود. یکی برای نگهداری دولایه شاخ که برای چاقوهای سفارشی؛ حتی از مفتولهای حلقهای ظریف، ساخته میشد و دو سر حلقه را با همین میخها مهار میکردند که در قسمت بیرونی چاقو پیدا بود. بعضی افراد زنجیر یا ریسمان و یا سرکلیدی که مایل بودند به آن حلقه میآویختند و بهجای اینکه در جیب بگذارند به قسمتی از لباس خود مثل کمربند شلوار آویزان میکردند. سوراخ سوّم هم برای تیغهای بود که تا اندازههای معیّن، داخل دسته قرار گیرد و چاقو وقتی که بسته میشد با یک فرم شکیل و مخصوص بهخود بسته و یک مجموعه ظریف را شکل میداد. حال که ارّه و تیغه و دسته آماده گشت، باید آنها را به هم پیوند داد؛ امّا قبل از آن باید هر سه را جلا داد. گاهی برای قشنگکردن دسته آن را میخکوبی میکردند که به وسیلۀ متههای ریز سوراخهایی را به دسته میکردند و در هر سوراخی یک میخچه مفتولی ظریف فرو میکردند و با چکشهای مخصوص و بهصورت ملایم کوفته میشد و سر مفتولها را به هم پَرچ میکردند که این چاقوها سفارشی بود.
گاهی هم بهجای میخچه مفتولی از نوعی صدف استفاده میشد که لایههای صدف هم قبلاً تهیه گشته و برای زینت، روی دستۀ چاقو میزدند. معمولاً چاقوهای سفارشی کار زیادی روی آن انجام میگرفت و خیلی گرانتر از چاقوهای معمولی بود و اگر هم سفارش میدادند که چاقوی دو لایه برایشان ساخته شود، خیلی گرانتر بود. چاقوی دو لایه به این ترتیب بود که داخل شکاف شاخ نیز یک لایۀ فلزی قرار میدادند که تیغه و ارّه در موقع بستهبودن چاقو، داخل آن لایههای فلزی تعبیه شده در شکاف شاخ قرار میگرفت و تیغه و ارّه محفوظتر و با دوامتر میشد. آنچه نوشته شد به اختصار گوشه بسیار کوچکی از این هنر دستی بود که می توان حدس زد که یک چاقو با چه زحماتی تهیه میگردد. از انواع چاقوهایی که درست میشد، می توان: قلمتراش،چاقوی دسته شاخی، دسته معمولی لاکی، ضامندار، چاقوی مخصوص پیوندزنی، چاقوی سربری برای قصاب، کارتهای بلندتر قصابی و چاقوهای معمولی کوچک جیبی را نام برد.
از استادان معروف این فن و حرفه در این شهر که روحشان شادباد، می توان از: استادحسینعلی میرعباسی، استادباقر میرعباسی، استاداکبر مهدیه و استادقنبر رجایی نام برد. کسانی هم که دنبال کار استادان قدیم را گرفته و نگذاشتهاند که این هنر ارزشمند فراموش شود، قابل تقدیرند. نظیر: باقر کافی و علی ایرانپور و قربانعلی غیور که آنها نیز یا به رحمت ایزدی پیوستهاند یا بازنشستهاند و ازکارافتاده؛ ولی نام و هنرشان در اذهان عمومی زنده است.
کتاب «مشاغل رو به خاموشی نجف آباد» به قلم «علی محمد سرمدی»؛ کاری از انتشارات مهر زهرا(س)
چاقو سازی نجف آباد