انفجار قوطی شیر خشک آزاده نجف آبادی
انفجار قوطی شیر خشک آزاده نجف آبادی
صدایی وحشتناک، همه را بیدار کرد. برای لحظهای رفتیم در فکر بمباران و انفجار ولی این تصور با روشنشدن لامپها خیلی سریع کنار رفت.
در میان اجناسی که با حقوق ماهیانهمان از فروشگاه اردوگاه میخریدیم، قوطیهای کوچک و بزرگ شیرخشک جزء پرُکاربردترین اقلام بودند. گاهی به عنوان محل ذخیرۀ موادغذایی همچون شکر و خرما استفاده شده و در برخی موارد پودر لباسشویی داخلش میریختیم.
از همه مهمتر، کاربرد قضای حاجت آن بود. برای طول شب که امکان خروج از آسایشگاه را نداشتیم، میرفتیم پشتِ پردهای که گوشۀ آسایشگاه دایر کرده بودیم. البته این مراجعه بیشتر سبک بود و بالاتر از آن به دلیل امکان پخش بوی تعفن، با شرایطی خاص انجام میشد.
آمار مبتلایان به اسهال (معمولی یا خونی) بالا بود و به این گروه اکیداً توصیه میشد از قوطیهای شیرخشک استفاده کنند. یکبار یکی از بچهها، خودش را داخلِ یکی از قوطیها راحت کرد و رفت خوابید. قوطیهای پُر، کناری گذاشته میشد تا صبح همزمان با برنامۀ هواخوری، در چاه دستشویی تخلیۀ شوند. این ظروف در ادامه با پودر لباسشویی شسته شده، دقایقی آفتاب میخورد و دوباره به چرخۀ مصرف باز میگشت.
ساعتی از قضایحاجت آن بندۀ خدا نگذشته بود که صدایی وحشتناک، همه را بیدار کرد. برای لحظهای رفتیم در فکر بمباران و انفجار ولی این تصور با روشنشدن لامپها خیلی سریع کنار رفت. گاز، داخل قوطی جمع شده و درب آن را با فشار زیاد به سمت بالا پرتاب کرده بود. سقف، محدودۀ نزدیک دستشویی و سر و صورت اسرایی که در آن حوالی خوابیده بودند، با نجاست آلوده شده بود. از آن به بعد، چندسوراخ به درب قوطی میکردیم تا گازی در قوطی جمع نشود.
(بخشی از خاطرات محمد رضا نوریان. کتاب خاطرات این آزاده، در انتشارات مهر زهرا در دست تدوین است.)
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰