تاریخ شفاهی

رسومِ نوروزی نجف آبادِ قدیم

یکی از رسوم قدیمی شب‌های نوروز، میوه بردن کارگرها برای استادکارشان بود. با زحمت زیاد یک نارنج خریده و به عنوان تحفه می‌بردند تا به جایش پنج ریال عیدی بگیرند.

رسومِ نوروزی نجف آبادِ قدیم

یکی از رسوم قدیمی شب‌های نوروز، میوه بردن کارگرها برای استادکارشان بود. با زحمت زیاد یک نارنج خریده و به عنوان تحفه می‌بردند تا به جایش پنج ریال عیدی بگیرند. اوضاع به قدری خراب بود و ملت سال تا ماه، میوه‌ای گیرشان نمی‌آمد که یک نارنج چنین عزت و جایگاهی پیدا کرده بود. کاربرد دیگر نارنج، موقعی بود که شتر ذبح می‌کردند؛ یک نصفه نارنج را به حالت نمایشی داخل شکم شتر می‌گذاشتند تا زیبایی خاصی پیدا کند.

برخی که باغ داشتند، سیب‌های پاییزه را در انباری‌ها یا اتاق‌هایی که رفت و آمد کمتری داشت، برای چندین ماه از سقف آویزان می‌کردند تا شب عید جلوی مهمان بگذارند. میوه‌ها اگر از دستِ شیطنت‌های کودکانه جان سالم به در می‌بردند، با ظاهری پلاسیده، خاکی و دوده گرفته بر می‌گشتند پایین ولی با همین شرایط هم برای خودشان جایگاهی حتی بالاتر از دیگر آجیل‌های نوروزی مانند توت‌خشکه، مغز گردو و مَویز داشتند.

خانواده‌هایی که وضعیت مالی نسبتاً بهتری داشتند، شبِ عید برای بچه‌هایشان کفش نو می‌خریدند. برای من، «گیوه»‌های کوچکی می‌خریدند که رویش منگوله داشت. اگر بر اثر شیطنت گیوه‌ها را از دست می‌دادم، تا آخر سال خبری از کفش نو نبود و با دمپایی یا پایِ برهنه باید سر می‌کردم.

یکی از جاهایی که بیشترین کفش را از من خورد، بخشی از جوی آب خیابان امام‌خمینی بود که در حوالی چهار‌راه شهرداری، از سمت جنوب خیابان به طرف دیگر انتقال پیدا می‌کرد و این تکه حالت تونل پیدا کرده بود. می‌خوابیدیم کف جوی و فشار آب از زیر خیابان منتقل‌مان می‌کرد به سمت دیگر. گاهی در همین حین کفش یا دمپیایی‌مان را آب می‌برد.

«ناگفته ها»؛ به روایت محمد رضا پزشکی خبرنگار موسسه اطلاعات در نجف آباد در دهه ۴۰ و ۵۰٫ کاری از انتشارات مهر زهرا(س).

کتاب ناگفته ها اثر محمد رضا پزشکی

کتاب ناگفته ها اثر محمد رضا پزشکی

رسومِ نوروزی نجف آبادِ قدیم