شاهدوستان نجف آباد
شاهدوستان نجف آباد
از مشهورترین شاهدوستان نجفآباد باید به خانوادهای اشاره کنم که سه پسر شاخص داشت. یکیشان مشروبفروشی داشت و قبل از انقلاب مغازهاش را چندینبار جابهجا کرد. خیلی اهل سیاست نبود و سرگرم زندگیاش بود و بعد از انقلاب، مشغول کاسبی دیگری شد.
پسر دوم خانواده، معلمی بود که برای سالها مسئولیت «پیشآهنگی» شهر را عهدهدار بود. این مجموعه در آموزش و پرورش دفتری داشت و دختران و پسران مقاطع مختلف را برای ویژه برنامههای خاص مثل رژه «۴آبان[۱]» سالروز تولد شاه آماده میکرد. از اولین روزهای مهر فرآیند آموزش و تمرین دانشآموزان شروع میشد و بین پنج تا شش دبستان خودشان را آماده میکردند تا در این روز، با پرچم و نشان مخصوص خود در مقابل مسئولان رژه رفته و بر اساس کیفیت اجرا، امتیاز بگیرند. بیشتر اوقات دبستان فردوسی که مسئولش مرحوم قاهری بود، عنوان اول را کسب میکرد. علاوه بر دانشآموزان دبستانی دختر و پسر که جداگانه رژه میرفتند، پیشآهنگها نیز با لباسهای خاص خود رژه رفته و برنامههای جداگانهای اجرا میکردند.
میزبان برنامه، مجموعه ورزشی «۶بهمن» در خیابان دانش بود که این روزها به نام «ورزشگاه انقلاب» شناخته میشود. این مجموعه فقط یک سالن سرپوشیده در ضلع شمالی داشت و روبهرویش تعدادی سکو به حالت ورزشگاهها ساخته بودند که مسئولان از روی آن برنامهها را تماشا میکردند. برنامههای نمایشی، کشتی و حرکات باستانی از دیگر برنامههای جشن بود. گاهی نیز «بهرام افشارزاده[۲]» از ژیمناستیککارهای شناخته شده اصفهان برای اجرای حرکات نمایشی به نجفآباد میآمد. ۴آبان در تقویم قبل انقلاب تعطیل رسمی بود و گاهی هم کارناوال شادی راه میانداختند. یک کفی تریلی آماده میکردند تا روی آن بزن و برقص راه بیاندازند و تعدادی پسر نوجوان یا جوان، لباس زنانه پوشیده و با تمام توان ملت را مستفیض میکردند.
برای پیشآهنگها مراکز تفریحی خاص مثل مجموعهای در شمیرانات تهران یا شاهکوه اصفهان آماده کرده و در آن مسابقات ورزشی و فرهنگی برگزار میکردند. بعد از انقلاب، برخی جوانان شهر مسئول پیشآهنگهای نجفآباد را به دلیل مسئولیتهایی که داشت و علاقه شدیدش به شاه، دزدیدند و کتک مفصلی زدند.
سرهنگ خلبان ارتش که مدتی فرماندار نظامی نجفآباد شد، سومین پسر شناختهشدۀ این خانواده محسوب میشد. جناب سرهنگ، مرد با انصاف و منطقی بود که در مدت تصدی مسئولیت فرمانداری نظامی، اوضاع را با کمترین درگیری و خونریزی مدیریت کرد. اوج این همکاری، مربوط به تشییع جنازۀ شهید «ملکحسین خسروی» جوان بیست و دو سالهای بود که طی یکی از تظاهراتها در اواخر آبان۵۷ به شهادت رسیده بود.
رژیم حاضر به تحویل پیکر شهید نبود و وقتی انقلابیون با ترفندهای خاص جنازه را در مسیر انتقال به اصفهان از داخل آمبولانس دزدیدند، حکومت نظامی اعلام شد[۳] و گفتند کسی حق شرکت در مراسم تشییع را ندارد. جمعیت بسیار زیادی در «مسجد صفا» جمع شده بودند و اطراف آن را نظامیها محاصره کرده بودند. شرایط طوری بود که با کوچکترین اصطکاکی بین مردم و ارتشیها، دهها نفر به خاک و خون کشیده میشدند. فرماندار نظامی، اجازۀ تیر گرفته بود ولی خوشبختانه با همکاری سرهنگ و درایت مرحوم حاجشیخعباس ایزدی امامجمعۀ وقت، شهید را داخل مسجد دفن کرده و کسی برای تشییع به خیابان نرفت. این سرهنگ، قبل از انقلاب با مردم اعلام همبستگی کرد و اعدام نشد. چند سالی ماند و بعد راهی آمریکا شد.
باقیماندگان این خانواده، هنوز هم عاشق پهلویها هستند و تصاویر پدر و پسر تاجدار را در خانههایشان میتوان پیدا کرد.
یکی از تاریخهای مورد علاقۀ رژیم پهلوی، ششم بهمن بود. روزی که انقلاب به اصطلاح سفید «شاه و مردم» در انتخاباتی فرمایشی به تصویب رسید. محمدرضا شاه مفاد ششگانه انقلابش که مهمترینشان اجرای اصلاحات ارضی، اجازۀ مشارکت زنان در انتخابات و تشکیل سپاههای دانش، بهداشت و ترویج و آبادانی بود را دی ماه سال۴۱ اعلام کرده بود و طی این روز در انتخاباتی با شاخصههای خاص پهلویها، تبدیل به قانونی لازمالاجرا کرد.
*«ناگفته ها»؛ به روایت «محمد رضا پزشکی» خبرنگار دهه ۴۰ و ۵۰ موسسه اطلاعات در نجف آباد. کاری از انتشارات مهر زهرا (س)
[۱] خیابان ۱۵خرداد نجفآباد، قبل از انقلاب با عنوان «۴آبان» نامگذاری شده بود.
[۲] متولد اصفهان و عضو تیم ملی ژیمناستیک ایران در قبل انقلاب. از اولین سالهای پیروزی انقلاب وارد مدیریت ورزشی کشور شد و مسئولیتهایی مانند ریاست فدراسیونهای بیسبال، وزنهبرداری و ژیمناستیک را عهدهدار بود. چندین دوره دبیر کل کمیته ملی المپیک شد و چند سال مدیر عامل باشگاه استقلال بود.
[۳] اعلام حکومت نظامی با گردش جیپهای نظامی بلندگودار در سطح شهر انجام میگرفت.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰