نمد مالی نجف آباد
نمد مالی نجف آباد
نمد و نمدمالی در قدیم مرسوم بوده و در برخی از شهرها از جمله شهر ما، مغازههایی به اینکار اختصاص داشت. ضربالمثلی از نمدمالی متداول است که میگویند: «ازنمدمالی فقط اِهنکردن آن را بلدید» کنایه از این است که شخصی از کاری ناتوان باشد و فوت و فن آن را بلد نباشد؛ امّا فقط یک قسمت کوچک را دیده یا شنیده است و لاف بلدبودن آن را میزند.
همچنین در ادبیات و ترانههای کودکانه هم که مادران برای بچّهها بهصورت لالایی و قصّه میخواندند که …خِره خراطی میکرد، شتره نمدمالی میکرد و… امروزه در شهر ما هیچ اثری از این حرفه نیست؛ درحالیکه سابقۀ آن دارد که هم مغازه مخصوص داشته و هم نمدهای این دیار معروفیت داشته است؛ ولی متأسّفانه جزء حرفههایی است که کاملاً فراموش شده است.
بههمینترتیب سراغ افراد گذشته رفته؛ امّا به هر نقطۀ شهر، سر زدم و از هر کس که کمترین آشنایی را با این حرفه داشت، پرسوجو کردم تا بالاخره موفّق شدم از مادری که در سن پیری و ناتوانی است؛ ولی آگاه، چون به فرزندان خود یاد داده بود و پسر و دامادهایش بسیار خبره در این فن بودهاند؛ امّا متأسّفانه هیچکدام حیات ندارند. ولی این مادر فوتوفنهای نمدمالی را به خوبی میدانست.
«حاجفاطمهبیگم» چنین توضیح داد: نمد هم به صورت فرش و هم بهجای لباس گرمی که سرما به آن هیچ نفوذی نداشت و برای کسانیکه به شغل چوپانی سر میکردند و همیشه در کوه و بیابان زندگی میکردند، این بهترین لباس بود. نمد را از پشم معمولی درست میکردند. بهاینترتیب که ابتدا پشم را با زه و کمان میزدند تا بهخوبی از هم باز شود. زه وکمان علاوهبراینکه پشم را از هم باز میکند، اضافۀ موّاد زائد آن را هم جدا میکند. بعد از اینکه پشم تیتشده آماده بود، قالبی را که از حصیر درست شده و از قبل آماده داشتیم، روی زمین میگذاشتیم.
این قالب حصیری شبیه کتمردانه آستیندار و یا بدون آستین، قالب نیمتنه یا حالت و شکل پالتو ساخته شده بود. استاد پشمهای زدهشده را به اندازهای که میداند، روی قالب قرار میدهد؛ بهطوریکه هیچ کجای آن قالب، کم یا زیاد نباشد و کلفت و نازکی آن متناسب باشد. چون اگر در جایی کلفت و در جای دیگر آن نازک باشد، زُمُخت و نامناسب میشود. وقتی پشمگذاری روی همۀ قسمتهای قالب گذاشته میشد، با دست تا آنجا که امکان داشت پشم و قالب را به هم فشار میدادند تا پشم همدیگر را خوب بگیرد. آنوقت خیلی آرام آن را بلندکرده و لوله میکردند و باز به هم فشار میدادند و دوباره آن را بازکرده و اینجاست که باید آب و صابون بهکار گرفته شود. آب و صابون در قدحی آماده است که با کهنهای که در آن میزدند، همه جای نمد را آبصابون میریختند و پس از آن دوباره آن را لوله میکردند و به هم فشار میدادند تا بهتر همدیگر را بگیرد.
باز آن را بازکرده و دوباره آب و صابون به همه جای آن داده میشد و باز لولهکرده بر همه جای آن فشار وارد می کردند. بعد که باز آن را برای چندمیندفعه باز می کردند؛ اینبار غیر از آبصابون از خود صابون نیز استفاده میشد؛ یعنی مثل آنکه بخواهیم بدن را صابون بزنیم، همه جای نمد را صابون میمالیدند و دوباره آن را لوله میکردند و از این مرحله به بعد است که باید فشارها خیلی بیشتر بر نمد وارد شود. از این جهت بر روی یک نمد لولهشده، سه یا چهارنفر در سهچهار محل نمد، فشار وارد میکردند. هر کدام از این افراد باید بر نقطهای از نمد فشار وارد کنند؛ امّا همزمان با هم، یکبار با پنجههای خود، بعد با پشت ساق دستهای خود و بار سوّم با زانوهای خود، ولی همگی همزمان با هم فشار وارد میکردند و بعد از هربار فشار نمد را بدور خودش میچرخاندند و نمد لولهشده را باز تحت فشار قسمتهای مختلف قرار میدادند. این سه یا چهارنفر که همزمان کار میکردند از موقعی که با زانو روی نمد فشار میآوردند، همزمان با هم و یکصدا «هِن» میگفتند. این فشارها بهقدری بود که از دوسر لولهشدۀ نمد، آبصابون به بیرون میپاشید. این عمل تکرار میشد تا موقعی که دیگر آبصابون از آن خارج نمیگردید.
آنگاه نمد لولهشده را باز میکردند و باز همه جای آن را آبصابون میدادند و خود صابون را نیز در همۀ قسمتهای نمد میمالیدند. دوباره آن را لوله میکردند و همان فشارها تکرار میشد. این عمل آب و صابون و فشار برای یک نمد شاید ۷ تا ۸بار صورت میگرفت. این پشمها آنقدر به هم فشرده میشد که دیگر هیچ چیزی در آن نفوذ نمیکرد، نه هوا – نه آب؛ یعنی کسی که چنین نمدی بر دوش داشت، آبباران مطلقاً به بدنش نمیرسید. نمد پس از گذراندن این مراحل باید هم خشک شود و هم بوی صابون از آن خارج گردد.
در زمستان برای این کارها از آبگرم و صابون استفاده میکردند. از انواع نمدهایی که میمالیدند، یکی نمد کول بود؛ یعنی نمدی که به شکل کت و نیم پالتو بود و آستین هم داشت؛ امّا معمولاً آستینها از دم آن بسته بود و دست از آن بیرون نمیآمد؛ ولی برای گرمبودن دستها میشد تا قسمتی از دست را در آن کرده از سرما محفوظ داشت؛ یعنی آستینها برای پنجهها و جلوگیری از سرمازدگی بهکار میرفت. این نمد در سرما مورد استفاده بود و بعضی عشایر هم معتقد بودند که در تابستان هم میشود از آن استفاده کرد؛ چون هم سرما و هم گرما در آن غیرقابلنفوذ بود.
نوع دیگر نمد کُلیجه بود که به شکل جلیقه ساخته میشد و مانند جلیقه به تن میکردند و بسیار گرم بود. اصولاً پشم در سهرنگ مختلف وجود داشت. سفید و مشکی و زرد. گاهی نمد را برای قشنگتر شدن یا برای سفارشیها از پشم سفید یا زرد در زمینه نمد مشکی، شکلهایی نظیر گل و یا تصاویر دیگر مانند ستاره را نقش میانداختند.
نقش روی کُلیجه و فرش نمد بیشتر به چشم میخورد و البته اینکار در موقع پشم زدهشده در قالب، در نظر گرفته میشد. نوع دیگر نمد بهصورت فرش درست میشد که آن را مانند فرش قالی درست میکردند و در کف اتاق مورد استفاده قرار میدادند. فرش نمد در اندازهها و اشکال مختلفی درست میشد. هم بهصورت چهارگوش و هم به شکلدایره که نوع دایرهای آن بیشتر زیر منقل و دستگاههای چای پهن میکردند که جرقههای آتش هم اگر روی آن میافتاد نمیسوخت.
متأسّفانه امروز دیگر از این شغل و هنر دستی در این شهر خبری نیست. از نمدمالهای معروف گذشته، میتوان از: مرحوممشهدرضا هوایی، عباس و نصرالله هوایی و حسن جانبخش نام برد که روحشان شاد باد. گرچه اسماعیل و رجبعلی شهسواری هم از این کار اطلاعات داشتند؛ امّا دنبالهگیری از آن نشد.
«مشاغل رو به فراموشی»، «علی محمد سرمدی»، کاری از انتشارات مهر زهرا (س)
تصاویر بیشتر از مشاغل رو به خاموشی در نجف آباد
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰