تاریخ شفاهی

نوروز در نجف آباد

تبعات جنگ‌های جهانی اول و دوم به همراه ناامنی توسعه یافته در سطح کشور، کار را به جایی رسانده بود که قوت‌غالب مردم، نان جو یا گندم به همراه مقدار کمی لبنیات بود. این حداقل غذا هم که با مشقت زیاد تامین می‌شد، وقتی برقرار بود که سر و کلۀ شرایط خاصی مثل قحطی پیدا نمی‌شد.

نوروز در نجف آباد

تبعات جنگ‌های جهانی اول و دوم به همراه ناامنی توسعه یافته در سطح کشور، کار را به جایی رسانده بود که قوت‌غالب مردم، نان جو یا گندم به همراه مقدار کمی لبنیات بود. این حداقل غذا هم که با مشقت زیاد تامین می‌شد، وقتی برقرار بود که سر و کلۀ شرایط خاصی مثل قحطی پیدا نمی‌شد. امیدِ همه به شب‌های عید یا عروسی‌ها بود تا دست‌شان به بشقاب پُلو برسد؛ پلویی که حداکثر مخلفاتش، ماست یا چیزی در همان حد بود. بر همین اساس، عبارت «این شب عید پلو تا آن شب عید» متداول شده بود. پلو در مجموع غذایی کمیاب و محبوب بود.

دیوانه‌ای مشهور به «فَرَجی» داشتیم که آمار مجالس متوفیات را خیلی خوب می‌گرفت و کمتر ناهار و شامی را از دست می‌داد. وقتی از او سوال می‌کردند «فلانی پلو داد؟»، بعد از ذکر چند فحش آب‌دار خطاب به روح مرده و خانواده‌اش، می‌گفت: «نه، آب‌گوشت داشت!»

ریخت و پاش‌هایی که در عزا و عروسی دچارشان شده‌ایم، با خاطرات کودکی‌ام فاصلۀ زیادی دارد.

نوروز که می‌رسید، بازار کشتی، «پِل‌چُفتَک»، «زِلِه‌بند»، «گردو‌بازی»، «اَلَک‌دولک»، «شاه‌ابولی» و «کفش‌کفشی» گرم می‌شد. هر کس اهل این بازی‌ها بود، می‌توانست برود به مرکز شهر و محدودۀ زمین‌های بایر پشت فرمانداری فعلی یا اگر وسیله‌ای گیر می‌آورد، مسافر امام‌زاده ساره‌مریم جوزدان می‌شد. برای کشتی که از بقیه قدیمی‌تر بود، قوانین و زمین چندان خاصی در نظر گرفته نمی‌شد و جوان‌های مدعی در زمین‌های خاکی که فقط از قلوه‌سنگ خالی شده بود، زورآزمایی می‌کردند. احمد بیریایی، بدون این‌که جایی آموزش دیده باشد، کشتی‌گیر قهاری بود و پشت بیشتر گردن‌کلفت‌های شهر را به خاک رسانده بود.

در گردو‌بازی، یک طرف گردوهایش را با چند متر فاصله روی زمین می‌کاشت و حریف با گردوی خود آن‌ها را هدف می‌گرفت. اگر به هدف اصابت می‌کرد، تمام گردوها به پرتاب‌کننده می‌رسید و اگر نمی‌خورد، گردوهایش را به حریف می‌باخت. پل‌چفتک همان «الک‌دولک» است و در زله‌بند، دو تیم حرکاتی مانند کَبدی امروز انجام می‌دادند. در بازی شاه‌ابولی نیز نفرات به یک ستون و در حالتی شبیه به رکوع و با فاصله از هم قرار می‌گرفتند تا نفر اول ستون، به ترتیب از روی بقیه بپرد. این شخص وقتی به پایان ستون می‌رسید، حالت بقیه را می‌گرفت و نفری که حالا به نفر ابتدایی ستون تبدیل شده بود، همین کار را تکرار می‌کرد.

این بازی‌های گروهی گاهی در دیگر ایام تعطیل سال هم برگزار می‌شد ولی اوج آن در ایام نوروز بود و بخشی از مشتری‌های این‌گونه برنامه‌ها، قمارباز‌های حرفه‌ای یا نیمه‌حرفه‌ای بودند.

کتاب ناگفته ها اثر محمد رضا پزشکی

کتاب ناگفته ها اثر محمد رضا پزشکی

*«ناگفته ها» به روایت «محمد رضا پزشکی» خبرنگار دهه ۴۰ و ۵۰ موسسه اطلاعات در نجف آباد. کاری از «انتشارات مهر زهرا(س)»

نوروز در نجف آباد