چرا افغانی بیکار نداریم؟

به نظر شما چرا در شرایطی که بسیاری از ما مدعی هستیم با بحران بیکاری و اشتغال جوانان مواجه شده ایم کمتر فرد افغانی را می توان پیدا کرد که به کاری مشغول نباشد. آیا واقعا مشکل از جانب خود ماست یا این افراد بر حسب اجبار به هر کاری تن می دهند و لابد […]

به نظر شما چرا در شرایطی که بسیاری از ما مدعی هستیم با بحران بیکاری و اشتغال جوانان مواجه شده ایم کمتر فرد افغانی را می توان پیدا کرد که به کاری مشغول نباشد. آیا واقعا مشکل از جانب خود ماست یا این افراد بر حسب اجبار به هر کاری تن می دهند و لابد باز هم توپ اشتغال در زمین مسئولان است.

در مورد این اتباع خارجی حتی پیرمردها نیز که توان انجام کارهای آنچنانی و سخت را ندارند، گوشه و کنار خیابان مشغول کارهایی مانند جمع آوری کارتن و ضایعات و یا تعمیر کفش شده اند. چرا در اجرای پروژه ای مانند فاضلاب شهری هیچ نیروی ایرانی حاضر نمی شود انشعاب منازل مسکونی را به شبکه اصلی متصل کند؟ چرا در بیشتر سنگبری ها و واحد های مشابه از چنین کارگرانی به جای نمونه های وطنی استفاده می شود؟

آیا این مشکل ریشه در فرهنگ غلط ما، تن پروی و انتظارات نا به جای قشر جوان دارد و یا واقعا امکان کار در چنین محیط هایی وجود ندارد؟چه قدر مدراک تحصیلی رنگارنگ دانشگاه های مختلف در این وضعیت موثر هستند؟ آیا در کشوری مانند ایران با تمامی پتانسیل هایش زمینه کار تنها و تنها به چند اداره دولتی و شرکت های تولیدی محدود مانده و در دیگر بخش ها امکان ایجاد کار توسط خود اشخاص بدون تکیه بر اقدامات دولتی وجود ندارد؟

بسیاری از افراد موفق صنعت و بخش تولید کشور معتقدند که ادعای نبود کار در ایران برای جوانان یک دروغ و امری غیر قابل قبول است و در صورتی که جوان ایرانی از بسیاری انتظارات خود بکاهد با تلاش،امید و توکل به خداوند می تواند برای خود و حتی چند نفر دیگر نیز ایجاد اشتغال کند.

البته در این میان فرهنگ غلط غاز بودن مرغ تولیدات خارجی و تمایل به خرید آنها در بین مردم را نیز نباید از یاد ببریم؛ عاملی که باعث شده در بسیاری از موارد با ایجاد خلل در فعالیت و بازار فروش تولید کنندگان داخلی همین ظرفیت موجود اشتغال کشور نیز به خطر بیافتد.

حتما برخی دوستان معتقدند که مقصر اصلی در این موضوع خود دولت و مسئولان هستند که فکری اساسی به حال این معضل نکرده اند. فرض کنیم که بتوانیم ۱۰۰ درصد مشکل را بر گردن آنها بیاندازیم، پس در شرایط کنونی که شاید این رویه بدون توجه به حاکمیت گرایش های سیاسی مختلف ممکن است باز هم ادامه داشته باشد آیا بهتر نیست خودمان آستین همت بالا زده و فکری به حال اوضاع اقتصاد و تولید شهر و کشورمان بکنیم؟

چرا هنوز هم در بسیاری از موارد به خام فروشی محصولات مختلف ادامه داده و هیچ کار خاصی بر روی سرمایه های ملی کشور قبل از صادر شدن به خارج انجام نمی شود؟آیا بر روی صنایع دستی به اندازه کافی توجه و کار کرده ایم؟آیا کار در شرایطی که خیلی از ما آنرا کسر شان خود می دانیم از بیکاری و سربار جامعه بودن بهتر است؟

امیدواریم مخاطبین با ارائه نظرات خود در خصوص این موضوع به روشن شدن هر چه بهتر بحث مطرح شده کمک کنند.