گیتار مسلحانه محمد منتظری در «تایمز لندن»/ سفری برای انتقال پیکر دکتر شریعتی
– محمد سوریه بود، شب اومد دوبار در زد، فهمیدم خودشه، انتظار داشتم با همون کت گشاد بیاد و چمدونش رو بذاره… رفتم پایین. در را که باز کردم، جا خوردم. یه آدم با لباس هیپی بود که گیتار هم رو شونهاش بود! موها و ریش های بلند با یک پیراهن و شلوار لی پاره […]
– محمد سوریه بود، شب اومد دوبار در زد، فهمیدم خودشه، انتظار داشتم با همون کت گشاد بیاد و چمدونش رو بذاره… رفتم پایین. در را که باز کردم، جا خوردم. یه آدم با لباس هیپی بود که گیتار هم رو شونهاش بود! موها و ریش های بلند با یک پیراهن و شلوار لی پاره – پوره. به انگلیسی گفت:
هِلو مای فِرِند!
- میریم انگلیس، هماهنگی کردیم برای انتقال جسد شریعتی به سوریه، چون اگر بفرستنش ایران، حکومت سوء استفاده میکنه و ممکنه بِگَند این هم از خودمان بود…
- هر کاری تمرین میخواد. هیپی ها هم که اینا را می خونند، صدا که ندارند. فقط یادت باشه با اطوار بخونی. خودم هم میزنم. مغزم داشت سوت میکشید!
گفتم چی میزنی؟
گفت: گیتار
اعصابم داشت به هم میریخت. پرسیدم:
مگه بلدی؟!
گفت: آره، همین آهنگ را یاد گرفتم، حالا هم بخون، ببین ریتمش این طوریه… .
یهو توی میدون تایمز به تاکسی گفت: نگهدار
پیاده شدیم، اونجا یه میدون بزرگی بود که هر کسی یه گوشهای نشسته بود. نشست روی زمین گفت:
حالا که تا اینجا اومدیم، زشته برنامه اجرا نکنیم!
تند شدم و گفتم:
پا شو آقا! مسخره بازی در نیار.
گفت: نه شوخی نمیکنم، این یه تیکه را قرار نبود با تاکسی بیاییم، حالا که اومدیم، یه ساعتی اینجا میزنیم و میخونیم تا پولش در بیاد!
اونی که این وجوهات را داده، راضی نیست ما برای راحتی خودمون، هی سوار تاکسی بشیم و این ور و اون ور بریم.
- حالا شما تصور بکنید دو تا آدم با گیتاری که توش سه تا اسلحه جاسازی شده بود، توی میدون تایمز لندن، یه شعر مسخره را با یک آهنگ ناشیانه که فقط با یک سیم گیتار زده میشه، دارند میخونند و جالبتر اینکه مردم هم جمع شدند و دارند پول میریزند و کف میزنند.
بخشی از کتاب «دلیل آفتاب» نوشته امیر صفایی پور، چاپ شده توسط کنگره سرداران و ۲۵۰۰ شهید نجف آباد
این اثر در حال حاضر در انتشارات مهر زهرا (س) نجف آباد واقع در تقاطع خیابانهای ۱۵خرداد جنوبی و امام آماده عرضه به علاقه مندان است.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰