حجاز در صدر اسلام

صالح احمد العلى
ترجمه: محمد آيتى

- ۱۳ -


ياقوت گويد: غَيْناء برآمدگى است بر دامنه ثَبير غَيْناء. اين كوه مشرف است بر مكه همه اش از سنگ است و مانند يك گنبد است. آن را در زمان جاهليت سميراء مى گفتند و قله اش را ذات القتاده مى خواندند. ثبير غيناء را جبل الزنج نيز مى گويند زيرا سياهان مكه از آنجا هيزم گرد مى آوردند و در آنجا بازى مى كردند. افاعيه كه در ميان دو ثبير جارى است به بطن السُّرَر مى رسد. غالباً سيلى كه به مكه مى آيد از آنجاست. در چهار ميلى مكه است. عبدالصمد بن على در آنجا مسجدى بنا كرد.(1)

بكرى گويد در بطن السُّرَر درختى بلند و كشن است كه گويند; در زير آن قبر هفتاد پيغمبر است.

نِصْع نزديك اُفَيْعِيّه است. نزديك آن سدهايى است آن سدها را حَجّاج براى حبس آب ساخته بود. يكى از آن سه سد كه بزرگتر آنهاست، سد اُثال است در شعب عمرو بن عبدالله بن خالد.(2) و دو سد ديگر در طرف راست كسى است كه از شِعب عمرو مى آيد، شعب عمرو، چنانكه ازرقى مى گويد در منا است و بئر عمرو بن عثمان بن عَفّان در آنجاست. اما شعب على، قله ثَبِير مشرف بر آن است. نزديك جَمْره عَقَبه. عرض راه آن 26 ذراع است. مشهورترين مكان در آنجا مسجد كَبْش است كه لُبابه دخت على بن عبدالله بن عباس آن را ساخته است.(3)

مقدسى گويد: مسجد كَبْش نزديك عَقَبه است.(4) ياقوت گويد عَقَبه، گردنه اى است كه رسول خدا در آنجا ميان منا و مكه بيعت گرفته. ميان آن و مكه دو ميل فاصله است و در نزد آن مسجدى است.(5)

پهناى راه عَقَبه 67 ذراع است. راه مفروش است. سيل منا از آن مى گذرد.

در پايين ثَبير غَيْناء قرن الرَّباب است. ثَنِيّة الخضراء قصر محمد بن خالد بن برمك در آنجاست پايين تر از بئر ميمون الحضرمى و قصر خليفه ابو جعفر.(6)

نزد خَضْراء شِعب عثمان است. عَيْرَه كوهى است بر طرف راست كسى كه به منامى رود. ثَنِيّة الخَضراء در كوهى است كه آن را اُقْحُوانه گويند. نيز به ثَبِير النخيل معروف است. مردم از آنجا هيزم گرد مى آوردند و به لهو و بازى مى پرداختند. پايين آن خانه هاى هاشميان است. سيل منا از ميان آن و وادى ثبير مى گذرد. بعضى از مكيان گويند كه اُقْحُوانه نزد ليطاست و مردم مكه شبها آنجا گرد مى آمدند و با يكديگر نشاط و گفتگو مى كردند. جامه هاى سرخ و خوشبو مى پوشيدند از اين رو آنجا را اُقْحُوانه مى گفتند.(1) (اقحوان به معناى بابونه است.م).

بكرى گويد: اُقْحُوانه ميان بئر ميمون و بئر ابن هشام است. مَفْجَر بين ثَنِيّة الخضراء تا پشت خانه يزيد بن منصور است چون از آن فرود آيى به ثور توانى رفت. شعب حَوّا در آنجاست.(2)

شِعْب الخُوز

شِعْب الخُوز بين شِعب عثمان و خَضْراء واقع شده، آن را خَيْف بنى المُصْطَلِق نيز گويند. آن را بدين نام ناميدند; زيرا مردمى كه در امور بازرگانى و جمع اموال دقت نظر داشتند، آنجا مى زيستند.(3)

از شعب الخوز به شعب عمرو بن عثمان روند.(4)

بَطحاء قريش در مَفْجَر واقع است. ياقوت گويد كه اَبْطَح، گاه به مكه نسبت داده شود و گاه به منا; زيرا فاصله اش از هر دو، برابر است. و شايد به منا نزديكتر باشد. بعضى آن را خَيْف بنى كِنانه گويند.(5)

حازمى گويد: خَيْف بنى كنانه در منا است. پيامبر ـ ص ـ در آنجا نزول فرمود.(6)

بكرى گويد: مسجد خَيْف، خيف بنى كِنانه است و قاضى عِياض گويد كه خَيْف بنى كِنانه مُحَصَّب است.(1)

خَيْف بنى كِنانه را شعب الصُّفَىّ گويند و آن را صُفَىّ السباب نيز نامند. راحه، كه قريش در تابستانها براى استراحت به آنجا مى رفتند، موضعى است در آنجا. بكرى گويد: صُفَىّ السباب را احجار المراء نيز گويند. در آنجا بستانى بود از آنِ معاويه.(2)

مُحَصَّبرشدى مَلْحَس در باب مُحَصّب گويد: مسيلى است بين مكه و منا.(3) حد آن از سمت منا، جبل العَيْره است، نزديك راهى كه آن را سبيل الست گويند.(4)

فاسى گويد: حد مُحَصّب از حَجُون است تا بستان خُرمان.

بستان خُرمان از ثَنيّه اَذاخر است تا خانه هاى حيفر العلقمى و خانه هاى ابن ابى الرزّامو به تازگى در آنجا نخلها و كِشته هايى احداث شده است. چشمه اى و آبشخورى داشت كه مردم از آن آب برمى داشتند.(5)

بالاتر از بستان خُرمان شِعب ابوقُنْفُذ است. آنجا را شعب اللّئام نيز مى گفتند. چون از مكه به سوى منا روى شعب اللئام در سمت چپ تو است. در آن مسجدى است كه گويند پيامبر ـ ص ـ در آنجا نزول كرد و نماز گزارد.(6)

جمرات ثلاثه

در منطقه اى كه نزد ميل پنجم از نشانه ها واقع شده، جز قرن الثعالب نام برده نشده.

بين آن و منا 1530 ذراع است(1) و به قول فاكهى مشرف است بر پايين منا.

اما ميل چهارم نزد جمرات سوم است كه پهلوى مسجد خَيْف است و پانزده ذراع از ميل فاصله دارد.

جمرات ثلاث عبارتند از جمره اول و ميانين و سوم. ازرقى در باب وضع اين جمرات در پيش از اسلام، گفته است كه عمرو بن لُحَىّ در اين منطقه هفت بت نهاد.

بتى در قرين نهاد ميان مسجد منا و جَمْرَه اولى بر سر راه.

بتى بر جَمْرَه اُولى نهاد.

بتى در مدعى نهاد.

و بتى بر جَمْره ميانين نهاد.

و بتى بر لبه وادى نهاد.

بتى بالاى جَمْره بزرگ نهاد.

و بتى هم بر جَمره بزرگ نهاد.(2)

سياق كلام او در اين وصف بر از پى هم بودن مواضع بتان دلالت دارد; زيرا جَمرَه اولى به منا نزديكتر است و جَمْره بزرگ همان جمره سوم است كه دورتر از همه، از منا است و در كنا مسجد خَيْف است از اماكن اين منطقه از قرين ياد كرده و جمره اولى و مدعى و لبه وادى و جمره بزرگ، ولى مسافات ميان آنها را ياد نكرده است.

ازرقى گويد جَمْره اولى و ثانيه و جَمْرة العَقَبه همچنانكه گويد: جَمْره اولى و جَمْره سفلى و اقرين.(3)

نيز گويد كه جَمْره سوم پهلوى مسجد منا است و دومى يا وسطى 305 ذراع از آن دور است و جَمْره عَقَبه از جَمْره وُسْطى 487 ذراع فاصله دارد و از وادى محسر 720 ذراع. پس جمره اول همان جمره عقبه است كه از ديگران به مُزْدَلِفه نزديكتر است و از مسجد منا 792 ذراع دور است و به وادى مُحَسِّر نزديك است و در وسط راه بين وادى و قرن الثعالب است.

مسجد خَيْف

مشهورترين اماكن در اين منطقه، مسجد خَيْف است. آن را از آن رو بدين نام خوانده اند كه در دامنه كوه واقع شده. آنجا كه از سختى كوه دور است و فراتر از مسيل آب. مسجد خَيْف در دامنه كوه صابح واقع شده، مقابل آن و در سمت چپش، جبل قابل است. قريش براى پيمان بستن بر ضد پيامبر ـ ص ـ در نزد آن گرد آمدند. اين مسجد را مسجد عَيْشومه هم مى گويند. عَيْشُوم نام درختى است هميشه سبز چه سال نعمت باشد و چه قحطسال، ميان دو سنگ رسته است. اين عَيْشومه از قديم آنجا بوده است و رسول خدا ـ ص ـ و انصار در كنار آن نماز خوانده اند.(1)

ازرقى درهاى مسجد خَيْف را وصف مى كند و مى گويد بيست در داشت. هفت در بر ديوارى كه سمت راه بود و پنج در بر ديوارى كه پهلوى عَرَفات بود و چهار در بر ديوارى كه به سمت كوه بود و دو در در سمت قبله مسجد و به طرف دارالاماره. هم در اين طرف سه سايبان بود و در آن سمت كه سمت راه است، يك سايبان داشت. در طرفى كه به پايين منا راه مى برد يك سايبان و در سمت كوه نيز يك سايبان.(2)

از اين معلوم مى شود كه ديوار طرف عرفات در جهت شمالى بوده است و ديوار طرف قبله، جهت جنوبى و ديوار طرف كوه شايد ديوار شرقى و ديوار سمت راه ديوار غربى بوده است.

ازرقى گويد: در زمان خلافت متوكل، سيلى آمد و مسجد رسول الله و ابراهيم نبى اللهمعروف به مسجد خَيْف را فرا گرفت و سقفها و همه ديوارهايش را ويران كرد و هرچه سنگريزه بر زمينش ريخته بودند با خود ببرد ولى متوكل دستور تجديد بناى آنها را داد.(3)

از مشهورترين اماكن اين منطقه، عَقَبَه است. رسول خدا ـ ص ـ در آنجا با هيأتى كه از سوى انصار آمده بودند بيعت كرد. و بيعت عَقَبَه از اسباب هجرت او به مدينه بود. عَقَبَه از وادى مُحَسّر 720 ذراع فاصله دارد.

ازرقى گويد: از مسجد منا كه در كنار عَرَفات است تا وسط حِياض الياقوته 3753 ذراع است و از وسط حِياض الياقوته تا حد مُحَسِّر 2000 ذراع.(1) يعنى حِياض الياقوته نزديك است به ميل چهارم و من در جاى ديگرى از كتب، سخن از حِياض الياقوته نشنيده ام.

مِـنـ

امنا دره اى است بر راه عَرفات از مكه. بين آن و مكه سه ميل; يعنى يك فرسخ است.(2) طول دره حدود دو ميل است و عرض آن اندك است دره منا دو راه فرعى دارد در طرف راست آن و كوچه ها و مسجد در آن سمت است. اين دره در طرف چپ يا جنوبى كسى است كه از عرفات و مُزْدَلِفه مى آيد.(3)

منا را منازل مى گفتند و پس از حج قربانى در آنجا صورت مى گيرد. و همه آن قربانگاه است. محل اجتماع مردم را در منا جباجب گويند و آن دو كوه را كه در آنجاست اَخْشَباننامند.(4)

اصطخرى گويد: در منا بناهاى بسيارى است از مردم هر شهرى از شهرهاى اسلامى. در ايام حج آباد است و در ساير ايام سال خالى از جمعيت مگر چند تن كه نگهبانى مى دهند. مقدسى گويد در وسط سال مردمش را شماره كردند بيست و سه مرد بود. و گويد كه آن به صورت دو شهر است و در آن كوچه هاست و مسجد در كوى سمت راست است. و نيز در آنجا چاهها و كارگاهها و قيصريه ها و دكانهاى خوش ساخت باشد، همه از سنگ و چوب ساج ساخته و آن دو كوه بر آن مشرف باشند.(5)

در ايام حج منا پر از مردم شود، چنانكه ساكنانش خانه ها را به حاجيان كرايه دهند. عمر بن عبدالعزيز از اين كار منع كرد ولى مردم شهر به نهانى از مسافران حج كرايه مى ستانند.

در منا منزلى بود از آنِ ابوبكر صديق. آن خانه را ويران كرد و بر صخره مناره بنا نمود. مسجد خَيْف در راه مكه و منا در وسط راه است ولى به مكه نزديكتر است.

از مشهورترين اماكن در دره منا دو مَأْزِم است. فاصله ميان آنها پنجاه ذراع است و موضع ميل سوم ميان مسجدالحرام و عَرَفات در نزد آن قرار دارد.(1)

ميان دو مَأْزِم منا بئر خالدبن عبدالله قَسرى است كه آن را قَسْرِيّه گويند. قَسْرِيّه بركه بزرگى است در حرم كه از آن چاه آب گيرد. ازرقى گويد: سليمان بن عبدالملك بن مروان به خالدبن عبدالله قَسرى كه والى او در مدينه بود نوشت كه براى من آبى بيرون آور كه زلال و شيرين باشد تا با آب زَمْزَم همسرى كند. خالد بن عبدالله اين بركه را احداث كرد و آن را بركة القَسْرى ناميد. آن را بركة البَردى و بئر ميمون هم گويند. بركه امروز در دامنه ثَبِير است. اين بركه همچنان ببود تا داود بن عبدالله بن عباس به هنگامى كه خلافت به بنى هاشم رسيده بود به مكه آمد. و آن بركه را ويران كرد و آب را به بركه اى كه بر در مسجد بود بازگردانيد.(2)

فاكهى گويد كه اين بركه همچنان بر جاى بود تا آنگاه كه بشر، خادم منصور دوانيقى در سال 256 به مكه آمد و بر روى آن گنبدى ساخت. اين گنبد در پهلوى بيت الشراب است. سنگهاى گرداگرد آن را بعدها مهدى در آنجا نصب كرد.

مُزْدَلِفه

نزد ميل هشتم مزدلفه است و آن همان مشعرالحرام است كه در قرآن كريم ذكر آن آمده است: «فَاذكروا الله عِند المَشْعَرِ الحرامِ» آن را جمع نيز گويند به سبب اجتماع مردم در آنجا براى جمع بين نمازهاى مغرب و عشا در آنجا.(3)

پيش از اسلام همه عشايرى كه از اطراف راهى حج مى شدند، در آنجا گرد مى آمدند. فاصله آن از منا يك ميل و نصف است و از عرفات چهار ميل و مسجد آن از مسجد منا دو ميل است. مُزْدَلِفه زمين پهناورى است ميان دو كوه و اطراف آن استخرهاى و سردابهاى آب است. همچنين مصلّى و سِقايه و مناره و چند بركه. مُزْدَلِفه ميان مَأْزِمَين و مُحَسِّر است. چون از عرفات به قصد آن فرود آيى، تو در مُزْدَلِفه هستى تا به قَرْن الاحمر، پايين مُحَسِّر برسى. آنجا محل بيتوته حاجيان و محل جمع نمازهاست.

كوه ثَبِير النَّصْع در مُزْدَلِفه است و آن در جانب چپ كسى است كه به منا مى رود. در زمان جاهليت هنگامى كه مى خواستند از مُزْدَلِفه بروند مى گفتند «أشرق ثبير كيما نَغير» و از آنجا نمى رفتند تا خورشيد را بر آن بنگرند.(1)

در دامنه ثبير سدهاى سه گانه هستند. اين سدها در شعب عمرو بن عبدالله بن خالداحداث شده اند. حجاج آنها را براى حبس آب ساخته است. سد ميانين را اُثال گويند. در نزد مُزْدَلِفه بركة القسّرى است كه آن را بركة البردى هم مى گويند در دهانه ثَقَبَه.(2)

قُزَح دماغه اى است از كوه ثبير. در نزد اين دماغه در مُزدَلِفه امام مى ايستد. در سمت راست آن ميقده است و آن موضعى است كه در زمان جاهليت قريش توقف مى كردند و آتش مى افروختند.(3)

بر روى دماغه قُزَح ستونى است از سنگ، مدور. محيط آن 24 ذراع است. و بلندى آن 12 ذراع، 25 پله دارد. بر روى پشته اى مرتفع بنا شده است. ابتدا از هيزم بر سر آن آتش مى افروختند و از زمان هارون الرشيد شمع آنجا مى افروختند. چون هارون از دنيا رفت بر سر آن چراغهاى فتيله دار نصب كردند كه روشنايى آن تا فاصله دورى مى رسيد. بعد از آنها چراغهاى كوچكى با فتيله هاى نازك روى آن مى نهادند. از اين رو آن را ميقده مى ناميدند. قريش در مشعرالحرام در مُزْدَلِفه در نزديكى قُزَح توقف مى كردند و عربها در عرفه.(4)

در فاصله چهارصد ذراع از قُزَح مسجد مُزْدَلِفه واقع شده در نزد ميل هشتم. دو ميل از مسجد منا دور است. پيامبر ـ ص ـ در حجة الوداع در آنجا نزول كرد. در سمت قبله مسجد مُزْدَلِفه دارالاماره است كه خلفا و واليان در آنجا فرود مى آمدند.(5)

مُراخ در نزديكى مُزْدَلِفه است. ميان آن و مُزْدَلِفه بطن نَمِرَه واقع شده كه آن را ذَنَب السَلَم هم مى گويند. بر آن است انصاب الحرم. و در نزد مزدَلِفه مَفْجَر واقع شده و در يك طرف آن شعب حوّا وقتى از مَفْجَر به مُزْدَلِفه مى روى در سمت چپ تو است. در اين شِعب چاهى است كه آن را كرادم گويند.(1)

در نزديكى مُزْدَلِفه بطن مُحَسّر است. آن واديى است ميان مزدلفه و منا جارى. در حديث آمده است كه مُزْدَلِفه همه اش موقف است مگر وادى مُحَسِّر.(2)

در فاصله 545 ذراعى وادى مُحَسّر، بستان مُحَسّر واقع شده. بر ديوار اين بستان ميل ششم است. بين وادى و منا وادى شَرر است. در سمت راست كسى كه به عرفه مى رود. آبى كه مكه را به غرق شدن تهديد مكند از آنجا مى آيد. در دو هزار ذراعى مُحَسّر حِياض ياقوته واقع شده، اين حِياض 3752 ذراع از مسجد منا فاصله دارد.(3)

عرفه

عرفه خارج حرم است. ميان آن دو، دو مَأزِم عرفه واقع شده است. در سمت شمالى.

ابن عباس در تحديد حدود عرفه گويد: حد عرفه از كوهى است مشرف بر بطن عَرَفه تا كوههاى عرفه تا قصر آل مالك وادى عرفه.

ازرقى در معرفى آن گويد: از كوه مشرف بر بطن عُرَنه است تا كوههاى عرفه تا وَصيق تا بر محل برخورد وصيق به وادى عرفه. در اطراف جنوبى عرفه كَبْكَب است، كه مشرف بر عرفات است.(4)

كَبْكَب كوهى است سرخ رنگ. چون تو در عرفات توقف كنى كَبْكَب پشت سرت واقع شود.(5)

نزد كَبْكَب لَبَنَيْن است و آن دو كوه است كه يكى را لَبَن اسفل و ديگرى را لَبَن اعلىگويند. بالاى آن كوهى است به نام مَبْرَك; زيرا فيل ابرهه در آنجا زانو به زمين زد و نشست.(6)

در كنار عرفه است كَداء كه بكرى گويد كوه عرفه است. خالد بن وليد در روز فتح مكه از كَداء وارد مكه شد. و در نزد آن است ذات السُلّيم و وَتيِر. وتير از ادام تا عرفه امتداد دارد.

وادى نعمان از كداء مى گذرد و درآن درخت اراك بود. از اين رو آن را وادى الاَراكگويند. همچنين آن را تَنْعيم خوانند. از شمال به جنوب كشيده شده. بر سمت راست آن كوه نعيم است و در سمت چپ آن كوه ناعم. قدوم در همانجاست و در نزديك آن است مخيّم و اره و تَنوق و جبل مَدَرَى و مواضعى است كه آنها را اَصدار گويند. در آنجا زنبوران عسل است و عسل آن به مكه آرند.(1)

و در عرفات است اَلال و آن تپه اى است از رمل، امام بر آن مى ايستد.

بعضى گويند كوهى است در جانب راست اَلال و بعضى گويند كه آن خود كوه عرفات است امام نزد آن مى ايستد.(2)

در نزد اَلال است. نابت و ابن عباس گويد: موقف پيامبر در شب عرفه بين كوههاى نَبْعه و نُبَيْعه و نابت بود. و قرن النابت كه امام در عرفه نزد آن مى ايستد ده ذراع از ميل دوازدهم مكه فاصله دارد و موقف امام يك ميل از وسط عرفه است.(3)

مسجد ابراهيم خليل

مسجد ابراهيم خليل همان مسجد عرفه است كه ازرقى ابعاد آن را بيان كرده و گفته است طول مسجد عرفه از ابتدا تا انتها 163 ذراع و از سمت چپ آن بين عرفه و طريق 213 ذراع است.

مسجد عرفه را ده در است; يكى در سمت قبله و چهار در بر هر ديوار سمت راست و چپ. درى در آخر مسجد، پهلوى موقف و نيز گويد كه برديوارهاى مسجد 105 شرفه است و در پايان مسجد در سمت راست دكان مربع شكلى است پنج ذراع بلندى و وسعت بالاى آن هفت ذراع و هجده انگشت است در شش ذراع و هجده انگشت. در روز عرفه بر بالاى آن اذان گويند. در مسجد مكانى است مرتفع كه امام و بعضى از همراهانش براى نماز در آنجا ايستند و باقى مردم در پايين ايستند. بلندى آن دو ذراع است.(1)

اين همان مسجدى است كه اصطخرى مى گويد. امام در آنجا بين نماز ظهر و عصر جمع مى كند. در عرفه بستان بنى عامر است. همه اش نخل است و در آن چشمه اى است. منسوب به عبدالله بن عامر بن كُرَيز. عرفه مابين وادى عرفه است تابستان بنى عامر تا آن صخره ها كه محل ايستادن امام است.(2)

در منابع در باب تحولات عمرانى در عرفه در دوره هاى اوليه اسلام چيزى نيامده است. جز آن كه اصطخرى آورده كه عرفه روستايى بود كه در مزارع آن سبزيها مى كاشتند و جاليزها بود و خانه هاى نيكو داشت كه مردم در روز عرفه در آنجا گرد مى آمدند. موقف حاجيان به فاصله يك بانگ است، در نزديك كوه متلاط. و در آنجا سقايه ها و حوضها و قناتهاست و عَلَمى كه امام هنگام ايستادن پشت بدان دهد.(3)

مَأْزِمَيْن

در فاصله 1605 ذراعى; يعنى يك ميل در شمال مسجد عرفه حد حرم است. و نشانه هاى حرم بر نَمِره است. نَمِره كوهى است كه نشانه هاى حرم بر آن نصب شده، در طرف دست راست تو هنگامى كه از دو مَأْزِم عرفه بيرون آيى و آهنگ موقف نمايى، حمس، عشاير قريش است و بعضى از بستگان آنها كه قبل از اسلام در آنجا مى ايستادند. چون اسلام آمد فرمان شد كه به حكم آيه «اَفيضوا مِنْ حَيثُ اَفاض الناس» در عرفه بمانند.(4)

پايين كوه نَمِره غارى است چهار ذراع در پنج ذراع. گويند كه پيامبر ـ ص ـ در روز عرفه در آنجا ماند تا هنگامى كه به موقف بيرون آمد. آن غار تا امروز جايگاه پيشوايان است. غار از مسجد عرفه 2011 ذراع دور است.(5)

نزديك نَمِره اراك است و آن از مواقف عرفه است. قسمتى از آن در جهت شام و قسمتى در جهت يمن.(1)

دره بزرگ نقب بين دو مَأْزِم در جانب چپ كسى كه از عرفه به مُزْدَلِفه مى رود قرار دارد.(2)

ازرقى گويد: ميل دهم بين مسجدالحرام و عرفه سِقايه ابن برمك است. ميانشان راهى است. آنجا حد كوه مَنْظَر است. و من در جايى ذكرى از اين سقايه و كوه نديده ام.

ازرقى گويد: موضع ميل نهم بين دو مَأْزِم عرفه، شِعبى را كه به شِعب المبال معروف است دربردارد. رسول خدا ـ ص ـ به هنگامى كه از عرفه به قصد مُزْدَلِفه مى رفت در آنجا بول كرد. اين ميل روبه روى شِعب سُقيا است و مَأْزِمَيْن شِعبى است ميان دو كوه كه آن به بطن عُرَنه مى كشد.(3)

شعب المبال همانجاست كه رسول الله ـ ص ـ در حجة الوداع در آنجا نزول كرد و وضو ساخت و نماز مغرب و عشاء به جاى آورد(4) و آن شِعب بزرگى است ميان دو مَأْزِم عرفه در سمت چپ كسى كه از عرفه به آهنگ مُزْدَلِفه مى آيد، در پايان مَأْزِم آنجا كه پهلوى نَمِرَه است.

در نزد اين شعب حجاج اندلس نماز مى گزارند.(5) مَأْزِمَين عرفه از مُزْدَلِفه نيستند ولى از آنجا به مُزْدَلِفه روند.

ميان مَأْزِمَين عرفه و مسجد ابراهيم سُقيا واقع شده است و آن مسيلى است و در آنجا چاهى است از عصر جاهلى. اين چاه ويران شده بود، خالصه كنيز خيزران آن را آباد كرد و به نام او موسوم شد. در سُقيا نيز چاه عظيمى است و بستانى است كه عبدالله بن زبير آن را احادث كرده است.(6)

ياقوت گويد: مَأْزِمَين موضعى است در مكه ميان مشعرالحرام و عرفه. دره اى است ميان دو كوه كه پايان آن دره به بطن عُرَنَه مى رسد.

در دامنه مَأْزمين راه ضَبّ است. راه كوتاهى است از مُزْدَلِفه تا عرفه. اگر به سوى عرفه روى راه در دست راست تو است. گفته اند كه پيامبر ـ ص ـ از منا كه به عرفه مى رفت از آن راه گذشت.(1)

ازهرى گويد: بطن عرفه وادى است محاذى عرفات و ديگرى گويد بطن عَرَفه مسجد عرفه و همه مسيل است.(2)

بكرى گويد: بطن عرفه بطن واديى است كه در آن مسجد عرفه است. و آن مسيلهايى است كه چون باران آيد آب در آنها جارى گردد. آنجا سه كوه است كه دورترين آنها نزديك موقف است. پيامبر فرمان داده كه از آن سه كوه بالا روند تا دامنه كوه عرفه، يعنى پايين آن.(3)

و عرفه از حرم نيست.(4) ميان آن حرم يك پرتاب سنگ فاصله است. در عُرَنه است اِضائَة النَبَط. در ساختن آن آجر به كار رفته است آن را بدين نام خوانده اند، زيرا معاويه گروهى از نَبَطيان را فرستاد تا براى خانه هايش در مكه آجر فراهم كنند. پس آنجا را نيز به نام نبطيان ناميدند. روبه روى اين كوره ها ركايا (= چاهها)ى قُدامة بن مظعون است در آن طرفى است كه مكه است.(5)

مغشى نيز در عرفه است از جانب نبط تا خَيف الشبرق و خُزروع به طرف لِيْط از آن سو كه مغشى و كتد است. و كتد كوهى است در جانب مغشى، ميان آن و حدره حَلْحَله واقع شده است. و حزنه يا ثنية كمان را يحيى بن خالد مسطح كرد و آب به آنجا كشيد و بستانى احداث كرد.(6)

اُقْحُوانه درنزديكى لِيط است. نشستگاهى بود كه هر كه از مكه بيرون مى آمد در آنجا مى نشست. ازبيه كه شعبى است كه از ذات الحنظل جدا مى شود در آنجاست. و بين ثنيه ام رباب تا ثنيه اى كه ميان لِيط و شعب عمر بن ابى ربيعه و بين لِيط و ذى طوى است، قبلا واقع شده. و فَخْ بين لِيط. پشت محدره است تا ذى طوى تا روضه در پايين مكه.(1)

در راه بين مكه و عرفه كوه ثَور است.(2) آن را ثور اطحل گويند در اين كوه غارى است كه پيامبر ـ ص ـ و ابوبكر به هنگام مهاجرت در آن آرميدند. در ثور عابدين واقع شده و آن موضع يا واديى است و نيز قفيله و آن مسيلى است كه آب آن را سنگها سد مى كنند.(3) در جانب قبله آن كوه مريخ است.(4)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
 

1 ـ ازرقى، ج 2، ص 225.

2 ـ ازرقى، ج 2، ص 228.

3 ـ ازرقى، ج 2، ص 141.

4 ـ احسن التقاسيم، ص 76.

5 ـ ياقوت، ج 3، ص 492.

6 ـ ازرقى، ج 2، ص 225.

1 ـ ازرقى ج 2، ص 226.

2 ـ ازرقى، ج 2، ص 224.

3 ـ ازرقى، ج 6، ص 202.

4 ـ ازرقى، ج 2، ص 223.

5 ـ ازرقى، ج 2، ص 224.

6 ـ ياقوت، ج 1، ص 92، ج 4، ص 426.

1 ـ ياقوت، ج 2، ص 426.

2 ـ ازرقى، ج 2، ص 222 و بنگريد به ج 2، ص 223، 224.

3 ـ ازرقى، ج 2، ص 184.

4 ـ ياقوت، ج 3، ص 404، از زبير بن بكار.

5 ـ ازرقى، ج 2، ص 179.

6 ـ ازرقى، ج 2، ص 129.

1 ـ ازرقى، ج 2، ص 149.

2 ـ ازرقى، ج 1، ص 141.

3 ـ ازرقى، ج 2، ص 144.

1 ـ ازرقى، ج 2، ص 140، 141.

2 ـ ازرقى، ج 2، ص 149.

3 ـ ازرقى، ج 2، ص 202.

1 ـ ازرقى، ج 2، ص 149.

2 ـ مقدسى ص 76; ياقوت، ج 4، ص 642.

3 ـ ياقوت، ج 4، ص 802.

4 ـ ياقوت، ج 1، ص 158 ـ 163.

5 ـ مقدسى، ص 76.

1 ـ ازرقى، ج 2، ص 153 و ابن رسته، ص 56 و يكرى، ص 1173.

2 ـ ازرقى، ج 2، ص 85، 86.

3 ـ ابن رسته، ص 25 و ابن حوقل، ج 1، ص 30 و بكرى، ص 192 و ياقوت، ج 2، ص 118.

1 ـ ازرقى، ج 2، ص 29; ابن حوقل، ج 1، ص30.

2 ـ ازرقى، ج 2، ص 62; ياقوت، ج 4، ص 786.

3 ـ ازرقى، ج 1، ص 1230 و ياقوت، ج 4، ص 85.

4 ـ الموّطأ ج 1، ص 276.

5 ـ ازرقى، ج 2، ص 155.

1 ـ احسن التقاسيم، ص 76.

2 ـ الموطأ، ج 1، ص 275.

3 ـ ياقوت، ج 4، ص 72.

4 ـ ازرقى، ج 2، ص 157.

5 ـ بكرى، ص 1112 و ياقوت، ج ج 1، ص 233.

6 ـ ازرقى، ج 2، ص 105 و ياقوت، ج ج 4، ص 348.

1 ـ ياقوت، ج 4، ص 488.

2 ـ بكرى، ص 185 و ياقوت، ج ج 3، ص 346.

3 ـ ابن رسته، ص 56.

1 ـ ازرقى، ج 2، ص 151 و 152.

2 ـ اصطخرى، مسالك الممالك، ص 17.

3 ـ احسن التقاسيم، ص 76 و ياقوت، ج 3، ص 946.

4 ـ ازرقى، ج 1، ص 116، 122 و 123.

5 ـ ياقوت، ج 1، ص 182.

1 ـ ياقوت، ج 4، ص 803.

2 ـ ياقوت، ج 2، ص 153.

3 ـ اصطخرى، ص 17.

4 ـ ازرقى، ج 2، ص 159.

5 ـ ازرقى، ج 2، ص 159.

6 ـ ازرقى، ج 2، ص 229.

1 ـ ياقوت، ج 2، ص 391; و بنگريد به اصطخرى ص 17.

2 ـ ياقوت، ج 3، ص 957.

3 ـ بكرى، ص 1190.

4 ـ اصطخرى، ص 17.

5 ـ ازرقى، ج 2، ص 237.

6 ـ ازرقى، ج 2، ص 204.


514


 

 

مسلماً رشد بازرگانى، با

گفـت

.م)(5)

مُتَعَشّى

وحبيق

تُنفقون

دانـه

سرراه

بنىولِحْيان

مُساحق بن عبدالله بن مَخْرمه

خانه هاى

جنگجويـان

پديد آورد.

خانه احمد بن سهل جنب خانه ابن علقمه است و آن همان خانه اى است كه رسول الله ـ ص ـ در فتح مكه گفت كه هر كس به خانه ابوسفيان رود در امان است.

العجله ×.

استخرى

استخر

غباءَة السّهمى امتداد داشت.

عبدالعُزّى است.

رابعه

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
 

1 ـ ازرقى، ج 2، ص 241.

2 ـ ازرقى، ج 2، ص 337.

3 ـ ازرقى، ج 2، ص 237.

4 ـ ياقوت، ج 4، ص 483.

 


515


بن ابن ابى الحمراء

است.م).

مى دهنـد.

بن ابى كرام

ودرآن

ابى

ابى طلحه

گردن نهند.

مى گرديد،

بنوالصّلت

همه براى كسانى كه

كثرت

مثابه

به محله بنى مالك بن النجّار.

اوست منازل بنى حُدَيْلَه.

مسلماً رشد بازرگانى، با

گفـت

.م)(1)

مُتَعَشّى

وحبيق

تُنفقون

دانـه

سرراه

بنىولِحْيان

مُساحق بن عبدالله بن مَخْرمه

خانه هاى

جنگجويـان

پديد آورد.

خانه احمد بن سهل جنب خانه ابن علقمه است و آن همان خانه اى است كه رسول الله ـ ص ـ در فتح مكه گفت كه هر كس به خانه ابوسفيان رود در امان است.

العجله ×.

استخرى

استخر

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
 

 


516


 

غباءَة السّهمى امتداد داشت.

عبدالعُزّى است.

رابعه

بن ابن ابى الحمراء

است.م).

مى دهنـد.

بن ابى كرام

ودرآن

ابى

ابى طلحه

گردن نهند.

مى گرديد،

بنوالصّلت

همه براى كسانى كه

كثرت

مثابه

به محله بنى مالك بن النجّار.

اوست منازل بنى حُدَيْلَه.