چند ماه مانده به پیروزی انقلاب، با دوست بلوچم قرار گذاشتیم مینیبوس را تحویلاش دهیم تا برایمان اسلحه بخرد. پلاکهایش را عوض کردیم و با ابولقاسم منتظری، حیدرعلی امامی، حسن قیصری، گرگیج رفیق بلوچم و چند نفر دیگر با دو سواری و یک مینیبوس اواخر شب راه افتادیم سمت زاهدان.
کار با دستگاه فتوکپی، مشکلات و حتی خطرات خاص خود را داشت. داغ که میکرد، شروع میکرد به خط انداختن وسط برگهها. باید کمی صبر میکردیم تا خنک شود و در همین فاصله تعدادی را دستنویس مینوشتیم. از شب تا صبح که تمام ظرفیت با دستگاه کار میکردیم، حداکثر 5هزار برگه دستمان را میگرفت.
یکی دیگر از لاتهایی که اعدامش در نجف آباد خیلی سر و صدا به پا کرد، «مهدی» بود. آدم فنی، چهارشانه و قویهیکلی که به نام پدرش شناخته میشد.
شام یازدهم محرم، نجف آباد را سکوت و غمی سنگین گرفته بود و خانههایی که عزیزی را از دست داده بودند، جرات عزاداری نداشتند. زخمیها هنوز در بیمارستان، خانۀ دکتر ابوترابی یا منزل برخی انقلابیون بستری بودند و فرصت خاکسپاری پیکر تعدادی از شهدا نیز هنوز پیدا نشده بود.
آثار وحشیگری رژیم، تا چند ماه به حالت موزه درآمده بود و علاوه بر نجفآبادیها، از شهرها و حتی استانهای همجوار برای بازدید راهی شهر میشدند.
اولین چیزی که در نجف آباد، با دستگاه چاپ کردیم، اعلامیه عزای عمومی و اعتصاب بازار بود به مناسبت اعتراض به مقالۀ توهینآمیز روزنامۀ اطلاعات در مورد امام خمینی.
اوایل سال57 تصمیم گرفتیم این تصاویر و برخی مدارک مربوط به حزب رستاخیز را بدزدیم. بعد از چندشب و روز شناسایی و رصد وضعیت تردد به ساختمان که نگهبانی هم نداشت، نصفشب قفلآویز درب را شکستیم و رفتیم داخل بایگانی.
از زمانی که برای اولینبار با امامبخش در زاهدان آشنا شدم، تا آستانۀ انقلاب هر روز با هم صمیمیتر شدیم و چندین نوبت برای تهیه اسلحه یا موادمنفجره رفتم زاهدان. مهر57 وقتی رسیدم زاهدان، قرار شد یک سفر برویم افغانستان و با تعدادی از مبارزین مسلح افغانستانی دیدار کنیم
یکی دیگر از مواقعی که نزدیک بود دستگیر شوم، مربوط میشود به زمانی که میخواستیم یک دستگاه پلیکپی و تعداد زیادی اعلامیه را از نجفآباد بفرستیم برای محمود حجتی که آن زمان کارمند ادارۀ راه بندرعباس بود.
یکی دیگر از کارهایی که در موضوع چاپ اعلامیه در نجف آباد انجام دادیم، مربوط میشد به قضیۀ اعتصاب غذا در کلیسای «سَنتمِری» پاریس. روز اول مهر56 رژیم بعث عراق در ادامۀ تشدید فشارها به حضرتامام، محل سکونت ایشان در نجف را محاصره و محدودیتهای زیادی برای ترددها و ارتباطات ایجاد کرد.
در این مستند که توسط کنگره شهدای نجف آباد با عنوان «طعم انقلاب» تهیه شده، حوادث خونین 11 و 12 محرم 57 در نجف آباد (21 و 22 آذر57) روایت شده است.
قبل از انقلاب، چند نفر در نجفآباد بر اثر انفجار مواد منفجره در موقع تهیه یا استفاده از بمبهای دستساز جانباز یا شهید شدند.