طنز با کدام ادبیات و با چه هزینه ای!
طنز با کدام ادبیات و با چه هزینه ای!

[box type=”shadow” ]در هفته گذشته یکی از بازیگران برای ایجاد طنز حاضر شده ادب و تمام موجودیت انسانی خود را هزینه کند به همین علت چند خاطرات طنز از زبان استاد قرائتی بخوانید تا یک نمونه طنز سالم  ارائه شود [/box] قرائتی: سایت طنز حلال ایجاد شود حجت الاسلام قرائتی خواستار راه‌اندازی یک سایت طنز […]

[box type=”shadow” ]در هفته گذشته یکی از بازیگران برای ایجاد طنز حاضر شده ادب و تمام موجودیت انسانی خود را هزینه کند به همین علت چند خاطرات طنز از زبان استاد قرائتی بخوانید تا یک نمونه طنز سالم  ارائه شود [/box]

قرائتی: سایت طنز حلال ایجاد شود

حجت الاسلام قرائتی خواستار راه‌اندازی یک سایت طنز حلال در دانشگاه‌ها شد و خاطرنشان کرد: باید شرایطی فراهم کنیم که به جای مسخره کردن قومیت‌های مختلف و تمسخر یکدیگر با هم بخندیم و طنز را به صورت حلال دنبال کنیم.

چند خاطره طنز از زبان استاد قرائتی

۱ یک روز در منزل دیدم خانم دستگیره هایی دوخته که با آن ظروف داغ غذا را بر میدارند تا دست آدم نسوزد ، آن ها برداشتم و به جلسه درس بردم وقتی خاستم به کسی جایزه بدهم به او گفتم یکی از این ۳ تا جایزه را انتخاب کن ، یک دوره تفسیر المیزان ، ۳ هزار تومان پول نقد یا چیزی که که به آتش دنیا نسوزی .گفت: مورد سوم را بدهید. من هم دستگیره ها را به او دادم.

۲  در جبهه جنوب بودم برادران داشتند بازی می کردند خواستند بازی شان را برای سخنرانی من تعطیل کنند گفتم نه لباسم را کندم و با آن ها بازی کردم گفتم این فایده اش بیشتر است
۳ در کاشان دیوانه ای وقت نماز وارد مسجد شد و با صدای بلند به مردم گفت همه شما دیوانه اید همه به او خندیدند دیوانه گفت همه شما چه و چه هستید باز همه خندیدند. آمد صف جلو و رو کرد به پیش نماز و گفت اقا با تو بودم بعد شروع کرد به یک یک افراد حاضر  در مسجد گفت اقا با تو بودم اقا با تو بودم مردم عصبانی شدند و او را از مسجد بیرون کردند از کار این دیوانه یاد گرفتم که گاهی سخنرانی عمومی تاثیری ندارد و باید گفت آقا ! با تو بودم.
۴  بعضی ها نذر هایی می کنند که به جایی بند نیستند چند وقت پیش کسی گفت من نذر کرده ام حور العین را ببوسم گفتم غلط کردی حور العین دست تو نیست که او را ببوسی  تو باید برای چیزهایی که در اختیار توست نذر کنی مثلا نذر کنی اسب حضرت عباس (ع) را نعل کنی ! بعضی ها نذر هایی می کنند که آدم حیرت می کند مثلا خانم نذر می کند گوسفند بکشد اما با پول چه کسی ؟ اگر خودت پول داری نذر کن نه این که بخواهی با پول شوهرت نذر کنی . مثل آاقیی که ماه رجب می خواست دعا بخواند مستحب است که در دعای ماه رجب دست چپ را به محسان بگیری و انگشت دست راستت را تکان بدهی طرف ریش نداشت که چنین بکند ریش بغلی را گرفت و چنین کرد
و یا یک نمونه طنز سیاسی