حاشيه بر رساله ارث ملا هاشم خراسانى‏

آية اللَّه العظمى سيد روح اللَّه موسوى خمينى‏ (قدس سره‏)
تحقيق: مؤسسة تنظيم و نشر آثار امام خميني قدس سره

- ۶ -


فصل ششم (در كيفيت ارث بردن طبقه سوم از وارثين ميت است)

و آنها نيز چهار صنفند:

(اول) عمو و عمه ابوينى يا ابى فقط با نبودن ابوينى و اولادشان چه عمو و عمه و اولاد بلا واسطه باشند يا مع الواسطه به تقديم الاقرب فالاقرب.

(دوم) عمو و عمه امى و اولادشان چه عمو و عمه امى و اولاد بلا واسطه باشند يا مع الواسطه بتقديم الاقرب فالاقرب.

(سوم) خال و خاله ابوينى يا ابى فقط با نبودن ابوينى و اولادشان چه خال و خاله و اولاد بلا واسطه باشند مع الواسطه به تقديم الاقرب فالاقرب.

(چهارم) خال و خاله امى و اولادشان چه خال و خاله و اولاد بلا واسطه باشند يا مع الواسطه به تقديم الاقرب فالاقرب و احد الزوجين با هر يك از اصناف اين طبقه نيز ارث مى‏برند.

(و اما) كيفيت تقسيم تركه را به ارباب اين طبقه به اين قسم است كه يا در حين موت مورث يك صنف از اين چهار صنف موجودند يا دو صنف يا سه صنف يا چهار صنف. و اين هم نيز پانزده صورت دارد كه چهار صورت آن با فرض انحصار وارث است در يك صنف از چهار صنف و شش صورت آن با فرض انحصار وارث است در دو صنف از چهار صنف و چهار صورت آن با فرض انحصار وارث است در سه صنف از چهار صنف و يك صورت آن با فرض وجود هر چهار صنفند و اين صور پانزده‏گانه نيز بر دو قسم است:

(قسم اول) آن كه احد الزوجين با يكى از اين اصناف نباشد

و اين قسم ذكر مى‏شود و در ضمن پانزده مسأله:

مسأله 1- آن كه وارث فعلى منحصر است به عمومه ابوينى يا ابى تنها با نبودن ابوينى‏

پس تمام تركه حق آنها خواهد بود چه متحد و چه متعدد و در صورت تعدد و اختلاف للذكر ضعف الانثى.

مسأله 2- آن كه وارث فعلى منحصر است به عمومه امى‏

، ايضاً تمام تركه حق او مى‏باشد چه متحد و چه متعدد و در صورت تعدد و اختلاف در ذكوريت و انوثيت محل اشكال است كه آيا به تساوى قسمت مى‏شود يا للذكر ضعف الانثى پس احتياط [1] به صلح و تراضى ترك نشود اگر چه مشهور بلكه نقل اجماع شده در حكم به تساوى و آن اقوى است.

مسأله 3- آن كه وارث فعلى منحصر است به خئوله ابوينى يا ابى با نبودن ابوينى‏

، ايضاً تمام تره حق او مى‏باشد چه متحد و چه متعدد و مطلقاً بالسويه قسمت مى‏نمايند و لو مختلف باشند در ذكوريت و انوثيت.

مسأله 4- آن كه وارث فعلى منحصر است به خئوله امى تمام تركه حق آنها مى‏باشد

چه متحد و چه متعدد و مطلقا بين خود بالسويه قسمت مى‏نمايند.

مسأله 5- آن كه وارث فعلى منحصر است به عمومه ابوينى يا ابى با نبودن ابوينى و به عمومه امى‏

پس اگر عمومه امى متحد است سدس تركه حق او مى‏باشد و اگر متعدد است ثلث تركه و مطلقا اين ثلث را بين خود بالسويه قسمت مى‏كنند و لو با اختلاف در ذكوريت و انوثيت و قبلا گفته شد كه احتياط به صلح و تراضى است و پنج سدس ديگر يا دو ثلث ديگر حق عم و عمه ابوينى يا ابى است چه متحد و چه متعدد و با تعدد و اختلاف للذكر ضعف الانثى.

مسأله 6- آن كه وارث فعلى منحصر است به عمومه ابوينى يا ابى با نبودن ابوينى‏

و به خئوله ابوينى يا ابى در صورت نبودن ابوينى پس ثلث تركه حق خئوله است چه متحد و چه متعدد و مطلقاً بين خود بالسويه قسمت مى‏كنند و لو با اختلاف در ذكوريت و انوثيت و دو ثلث ديگر حق عمو و عمه ابوينى يا ابى است چه متحد و چه متعدد و بر فرض اختلاف للذكر ضعف الانثى.

مسأله 7- آن كه وارث فعلى منحصر است به عمومه ابوينى يا ابى با نبودن ابوينى و خئوله امى‏

پس ثلث تركه حق خئوله امى است چه متحد و چه متعدد و بر فرض تعدد مطلقا بالسويه قسمت مى‏كنند و دو ثلث ديگر حق عمومه ابوينى يا ابى است و بر فرض تعدد و اختلاف للذكر ضعف الانثى.

مسأله 8- آن كه وارث فعلى منحصر است به عمومه امى و به خئوله ابوينى يا ابى با نبودن ابوينى‏

پس ثلث تركه حق خئوله است چه متحد و چه متعدد و در صورت تعدد مطلقا بالسويه قسمت مى‏كنند و دو ثلث ديگر حق عمومه امى است چه متحد و چه متعدد و در صورت تعدد مطلقا بالسويه قسمت مى‏كنند و لو با اختلاف در ذكوريت و انوثيت على الاقوى و احتياط به صلح و تراضى گذشت.

مسأله 9- آن كه وارث فعلى منحصر است به عمومه امى و به خئوله امى‏

پس ثلث تركه حق خئوله امى است چه متحد و چه متعدد و در صورت تعدد مطلقا بالسويه قسمت مى‏كنند و دو ثلث ديگر حق عمومه امى است چه متحد و چه متعدد و در صورت تعدد مطلقاً بالسويه قسمت مى‏كنند و احتياط به صلح و تراضى گذشت.

مسأله 10- آن كه وارث فعلى منحصر است به خئوله ابوينى يا ابى با نبودن ابوينى و به خئوله امى‏

پس با اتحاد خئوله امى سدس تركه حق او خواهد بود و با تعدد ثلث تركه و مطلقا بين خود بالسويه قسمت مى‏كنند و بقيه حق خئوله ابوينى يا ابى است با نبودن ابوينى چه متحد و چه متعدد و مطلقا بالسويه قسمت مى‏كنند.

مسأله 11- آن كه وارث فعلى منحصر است به عمومه ابوينى يا ابى در صورت نبودن ابوينى‏

و به عمومه امى و به خئوله ابوينى يا ابى در صورت نبودن ابوينى پس ثلث تركه حق خئوله ابوينى يا ابى است چه متحد و چه متعدد و در صورت تعدد مطلقاً بالسويه قسمت مى‏كنند و سدس از دو ثلث باقى با اتحاد و ثلث آن با تعدد حق عمومه امى است و در صورت تعدد و اختلاف اقوى آنست كه بالسويه قسمت مى‏كنند و احتياط به صلح و تراضى گذشت و بقيه از دو ثلث حق عمومه ابوينى يا ابى است چه متحد و چه متعدد و در صورت تعدد و اختلاف للذكر ضعف الانثى.

مسأله 12- آن كه وارث فعلى منحصر است به عمومه ابوينى يا ابى با نبودن ابوينى و به عمومه امى و به خئوله امى‏

پس ثلث تركه حق خئوله امى است چه متحد و چه متعدد و مطلقا بالسويه قسمت مى‏كنند و سدس از ثلثين با اتحاد و ثلث آن با تعدد حق عمومه امى است كه در صورت تعدد مطلقا بالسويه قسمت مى‏كنند و لو با اختلاف در ذكوريت و انوثيت، اگر چه احتياط به صلح در صورتِ اخلاف گذشت، و بقيه از ثلثين حق عمومه ابوينى يا ابى است چه متحد باشند يا مختلف و بر فرض تعدد و اختلاف للذكر ضعف الانثى.

مسأله 13- آن كه وارث فعلى منحصر است به عمومه ابوينى يا ابى بر فرض نبودن ابوينى‏

و به خئوله ابوينى يا ابى بر فرض نبودن ابوينى و به خئوله امى پس ثلث تركه حق خئوله ابوينى يا ابى و خئوله امى است كه باز سدس از اين ثلث با اتحاد و ثلث از ثلث با تعدد حق خئوله امى است كه بر فرض تعدد مطلقاً بالسويه قسمت مى‏كنند و بقيه از ثلث حق خئوله ابوينى يا ابى است چه متحد و چه متعدد و بر فرض تعدد مطلقا بالسويه قسمت مى‏كنند و دو ثلث از تركه حق عمومه ابوينى يا ابى است چه متحد و چه متعدد و بر فرض تعدد و اختلاف للذكر ضعف الانثى.

مسأله 14- آن كه وارث فعلى منحصر است به عمومه امى و به خئوله ابوينى يا ابى بر فرض نبودن ابوينى‏

و به خئوله امى پس ثلث تركه حق خئوله است كه سدس از ثلث با اتحاد و ثلث از ثلث با تعدد حق خئوله امى است كه بر فرض تعدد مطلقا بالسويه قسمت مى‏كنند و بقيه از ثلث حق خئوله ابوينى يا ابى است چه متحد و چه متعدد و بر فرض تعدد مطلقا بالسويه قسمت مى‏كنند و دو ثلث ديگر از تركه حق عمومه امى است چه متحد و چه متعدد كه بر فرض تعدد و اختلاف بالسويه قسمت مى‏كنند اگر چه احتياط به صلح گذشت.

مسأله 15- آن كه وارث فعلى منحصر است به تمام چهار صنف از مرتبه سوم ارحام‏

كه ميت عمومه ابوينى يا ابى دارد و عمومه امى هم دارد و خئوله ابوينى يا ابى هم دارد و خئوله امى هم دارد پس ثلث تركه‏ حقِّ خئوله است كه سدس از ثلث با اتحاد و ثلث از ثلث با تعدد حقِ خئوله امى است كه در صورت تعدد مطلقا بالسويه قسمت مى‏كنند و بقيه از ثلث حق خئوله ابوينى يا ابى است چه متّحد و چه متعدد كه با تعدد مطلقا بالسويه قسمت مى‏كنند و سدس از دو ثلث باقى با اتحاد و ثلث از دو ثلث با تعدد حق عمومه امى است كه با تعدد مطلقا بالسويه قسمت مى‏كنند اگر چه احتياط به صلح و تراضى گذشت و بقيه از دو ثلث تركه حق عمومه ابوينى يا ابى است چه متحد و چه متعدد كه با فرض تعدد اين دو ثلث را بين خود للذكر ضعف الانثى قسمت مى‏كنند.

(قسم دوم) كه احد الزوجين با يكى از اين اصناف باشد

و اين قسم هم ذكر مى‏شود در ضمن پانزده مسأله:

مسأله 1- آن كه وارث فعلى منحصر است به عمومه ابوينى يا ابى با نبودن ابوينى و بأحد الزوجين‏

پس احد الزوجين نصيب اعلام را مى‏برند از نصف و ربع و بقيه حق عمومه ابوينى يا ابى است و بر فرض تعدد و اختلاف للذكر ضعف الانثى.

مسأله 2- آن كه وارث فعلى منحصر است به عمومه امى و بأحد الزوجين‏

پس احد الزوجين نصيب اعلا را مى‏برند و بقيه حق عمومه امى است و مطلقاً با تعدد قسمت مى‏كنند اگر چه در صورت اختلاف در ذكوريت و انوثيت احتياط [1] به صلح و تراضى به غايت مطلوب است.

مسأله 3- آن كه وارث فعلى منحصر است به خئوله ابوينى يا ابى و بأحد الزوجين‏

پس احد الزوجين نصيب اعلى را مى‏برند و بقيه حق خئوله ابوينى يا ابى است و با تعدد مطلقاً بالسويه قسمت مى‏كنند.

مسأله 4- آن كه وارث فعلى منحصر است به خئوله امى و بأحد الزوجين‏

پس احد الزوجين نصيب اعلا را مى‏برند و بقيه حق خئوله امى است كه با تعدد مطلقاً بالسويه قسمت مى‏كنند.

مسأله 5- آن كه وارث فعلى منحصر است به عمومه ابوينى يا ابى و به عمومه امى و بأحد الزوجين‏

پس احد الزوجين نصيب اعلى را مى‏برند و عمومه امى با اتحاد سدس بقيه را مى‏برد و با تعدد ثلث بقيه را و مطلقاً بالسويه قسمت مى‏كنند اگر چه در صورت اختلاف احتياط به صلح و تراضى مطلوب است و بقيه حق عمومه ابوينى يا ابى است للذكر ضعف الانثى.

مسأله 6- آن كه وارث فعلى منحصر است به عمومه ابوينى يا ابى و به خئوله ابوينى يا ابى و بأحد الزوجين‏

پس احد الزوجين نصيب اعلى را مى‏برند و ثلث مجموع تركه حق خئوله ابوينى يا ابى است چه متحد و چه متعدد و بر فرض تعدد مطلقاً بالسويه قسمت مى‏كنند و بقيه از تركه حق عمومه ابوينى يا ابى است و بر فرض تعدد و اختلاف للذكر ضعف الانثى.

مسأله 7- آن كه وارث فعلى منحصر است به عمومه ابوينى يا ابى و به خئوله امى و بأحد الزوجين‏

پس احد الزوجين نصيب اعلام را مى‏برند و ثلث از تمام تركه حق خئوله امى است چه متحد و چه متعدد و مطلقا بالسويه قسمت مى‏كنند و بقيه حق عمومه ابوينى يا ابى است چه متحد و چه متعدد و با اختلاف للذكر ضعف الانثى.

مسأله 8- آن كه وارث فعلى منحصر است به عمومه امى و به خئوله ابوينى يا ابى و بأحد الزوجين‏

پس احد الزوجين نصيب اعلى را مى‏برند و ثلث از مجموع تركه حق خئوله امى است چه متحد و چه متعدد و با تعدد مطلقاً بالسويه قسمت مى‏كنند. و بقيه حق عمومه امى است چه متحد و چه متعدد، و با تعدد مطلقا بالسويه قسمت مى‏كنند اگر چه با تعدد و اختلاف احتياط به صلح و تراضى مطلوب است.

مسأله 9- آن كه وارث فعلى منحصر است به عمومه امى و به خئوله امى و به احد الزوجين‏

پس احد الزوجين نصيب اعلى را مى‏برند و ثلث از تمام تركه حق خئوله امى است چه متحد و چه متعدد و با تعدد مطلقاً بالسويه قسمت مى‏كنند و بقيه حق عمومه امى است چه متحد و چه متعدد و با تعدد مطلقاً بالسويه قسمت مى‏كنند اگر چه با اختلاف، احتياط به صلح مطلوب است.

مسأله 10- آن كه وارث فعلى منحصر است به خئوله ابوينى يا ابى و به خئوله امى و بأحد الزوجين‏

پس احد الزوجين نصيب اعلى را مى‏برند و سدس از بقيه با اتحاد و ثلث بقيه با تعدد حق خئوله امى است كه با تعدد مطلقاً بالسويه قسمت مى‏كنند و بقيه از تركه حق خئوله ابوينى يا ابى است چه متحد و چه متعدد و با تعدد مطلقا بالسويه قسمت مى‏كنند.

مسأله 11- آن كه وارث فعلى منحصر است به عمومه ابوينى يا ابى و به عمومه امى و به خئوله ابوينى يا ابى و بأحد الزوجين‏

پس احد الزوجين نصيب اعلا را مى‏برند و ثلث از جميع تركه حق خئوله ابوينى يا ابى است چه متحد و چه متعدد و با تعدد مطلقاً بالسويه قسمت مى‏كنند و سدس از بقيه با اتحاد و ثلث بقيه با تعدد حق عمومه امى است چه متحد و چه متعدد و با تعدد مطلقا بالسويه قسمت مى‏كنند اگر چه در صورت اختلاف، احتياط به صلح و تراضى مطلوب است و بقيه حق عمومه ابوينى يا ابى است و با تعدد و اختلاف للذكر ضعف الانثى.

مسأله 12- آن كه وارث فعلى منحصر است به عمومه ابوينى‏

يا ابى و به‏ عمومه امى و به خئوله امى و بأحد الزوجين. پس احد الزوجين نصيب اعلى را مى‏برند و ثلث مجموع تركه حق خئوله امى است چه متحد و چه متعدد و با تعدد مطلقا بالسويه قسمت مى‏كنند و سدس از بقيه با اتحاد و ثلث آن با تعدد حق عمومه امى است كه با تعدد مطلقاً بالسويه قسمت مى‏كنند اگر چه احتياط به صلح مطلوب است و بقيه از تركه حق عمومه ابوينى يا ابى است چه متحد و چه متعدد و با تعدد و اختلاف للذكر ضعف الانثى.

مسأله 13- آن كه وارث فعلى منحصر است به عمومه ابوينى يا ابى و به خئوله ابوينى يا ابى و به خئوله امى و بأحد الزوجين‏

پس احد الزوجين نصيب اعلى را مى‏برند و ثلث از مجموع تركه حق خئوله ابوينى يا ابى و خئوله امى است كه سدس اين ثلث با اتحاد و ثلث از ثلث با تعدد حق خئوله امى است كه با تعدد مطلقا بالسويه قسمت مى‏كنند و بقيه از ثلث حق خئوله ابوينى يا ابى است چه متحد و چه متعدد و با تعدد مطلقا بالسويه قسمت مى‏كنند و بقيه تركه حق عمومه ابوينى يا ابى است چه متحد و چه متعدد و با تعدد و اختلاف للذكر ضعف الانثى.

مسأله 14- آن كه وارث فعلى منحصر است به عمومه امى و به خئوله ابوينى يا ابى و به خئوله امى و بأحد الزوجين‏

پس احد الزوجين نصيب اعلى را مى‏برند و ثلث مجموع تركه حق خئوله ابوينى يا ابى و خئوله امى است كه باز سدس از ثلث با اتحاد و ثلث آن با تعدد حق خئوله امى است و با تعدد مطلقا بالسويه قسمت مى‏كنند و بقيه از ثلث حق خئوله ابوينى يا ابى است چه متحد و چه متعدد و با تعدد مطلقا بالسويه قسمت مى‏كنند و بقيه از تركه حق عمومه امى است چه متحد باشند يا متعدد و بر فرض تعدد مطلقا بالسويه قسمت مى‏شود اگر چه احتياط در صورت اختلاف به صلح و تراضى به غايت مطلوب است.

مسأله 15- آن كه وارث فعلى عمومه ابوينى يا ابى است و عمومه امى و خئوله ابوينى يا ابى و خئوله امى و احد الزوجين‏

و تركه ميت هم هفتاد و دو تومان است پس حق احد الزوجين نصيب اعلى است از نصف و ربع الباقى پنجاه و چهار تومان يا سى و شش تومان و ثلث از جميع تركه كه بيست و چهار تومان باشد حق مطلق خئوله است كه باز سدس از آن كه چهار تومان باشد با اتحاد يا ثلث آن كه هشت تومان باشد با تعدد حق خئوله امى است و بقيه ثلث كه بيست تومان يا شانزده تومان باشد حق خئوله ابوينى يا ابى است چه متحد باشند يا متعدد كه بر فرض تعدد مطلقا بالسويه قسمت مى‏كنند الباقى سى تومان يا دوازده تومان باز سدس آن با اتحاد و ثلث آن با تعدد حق عمومه امى است كه با تعدد مطلقا بالسويه قسمت مى‏كنند اگر چه احتياط به صلح و تراضى گذشت و بقيه آن حق عمومه ابوينى يا ابى است چه متحد باشند يا متعدد و بر فرض تعدد و اختلاف للذكر ضعف الانثى‏

و لا بد است در مقام از تنبيه بر چهار قاعده.

(قاعده اول) بدان كه حكم اولاد اصناف طبقه سوم حكم اولاد اولاد و اولاد اخوه است از چند جهت:

(أولا) چنانچه در طبقه اول با وجود اولاد بلا واسطه و لو اناث باشد اولاد به واسطه و لو ذكور از ذكور باشد ارث نمى‏برد

و هكذا در طبقه دم با وجود اخوه و لو اخت امى باشد اولاد اخوه و لو پسر برادر ابوينى باشد ارث نمى‏برد هم چنين در طبقه سوم با وجود يك نفر از عمومه و خئوله ميت و لو خاله امى باشد، اولاد عمومه و اولاد خئوله مطلقا ارث نمى‏برند و لو پسر عم ابوينى باشد و لذا گفته شد كه طبقه سوم يك صنف مى‏باشند و مثل طبقه اول و طبقه دوم دو صنف نيستند. بلى در ابن عم ابوينى و عم ابى گفته شد كه ابن عم ابوينى مقدم است در وارثيت بر عم ابى بشرائطى كه در مانع دهم از موانع ارث گفته شد فراجع.

(ثانياً) چنانچه در طبقه اول و دوم اولاد اولاد و اولاد اخوه و اخوات ارث من يتقربون به را مى‏برند

هم چنين در طبقه سوم اولاد عمومه و اولاد خئوله ارث من يتقربون به را مى‏برند.

(ثالثاً) چنانچه در طبقه دوم منتسبين بام ميت مثل اخوه امى و اولادشان و مثل جد و جده امى ذكور و اناثشان حق الارث بالسويه مى‏برند

بخلاف منتسبين باب ميت كه ذكور دو مقابل اناث ارث مى‏برند مثل اخوه و اخوات ابوينى يا ابى و مثل جدوده ابى هم چنين در طبقه سوم منتسبين به ام ميت مثل خال و خاله چه ابوينى يا ابى يا امى و اولادشان با تعدد مطلقا بالسويه ارث مى‏برند و لو مختلف باشند در ذكوريت و انوثيت و اما منتسبين به پدر ميت مثل عمو و عمه ابوينى يا ابى للذكر ضعف الانثى ارث مى‏برند بلى در عمومه امى خلاف است كه با تعدد و اختلاف بالسويه ارث مى‏برند يا بالتفاوت چنانچه سابقاً اشاره شد.

(رابعاً) چنانچه در طبقه دوم با بودن اخوه ابوينى اخوه ابى ارث نمى‏برد و با بودن اولاد اخوه ابوينى اولاد اخوه ابى ارث نمى‏برد

هم چنين در طبقه سوم با بودن عمومه ابوينى عمومه ابى ارث نمى‏برند و با بودن خئوله ابوينى خئوله ابى ارث نمى‏برد و هم چنين با بودن اولاد عمومه ابوينى، اولاد عمومه ابى ارث نمى‏برند و با بودن اولاد خئوله ابوينى اولاد خئوله ابى ارث نمى‏برند و اما با بودن اولاد عمومه ابوينى اولاد خئوله ابى ارث مى‏برند به شرط نبودن اولاد خئوله ابوينى و هم چنين با بودن اولاد خئوله ابوينى، اولاد عمومه ابى ارث مى‏برند، به شرط نبودن اولاد عمومه ابوينى، چنانچه در شخص عمومه و خئوله گفته شد، و از اين جهت مى‏توان گفت عمومه و خئوله مثل طبقه اول و طبقه دوم دو صنفند.

مسأله- هر گاه وارث فعلى منحصر باشد به زوجه و به شانزده نفر اولاد عمومه و خئوله‏

به اين طريق كه يك پسر و دخترى دارد اعم از ابوينى يا ابى و يك پسر و دخترى دارد از عمه ابوينى يا ابى و يك پسر و دخترى دارد از عم امى و يك پسر و دخترى دارد از عمه امى و هكذا يك پسر و دخترى دارد از خال ابوينى يا ابى و يك پسر و دخترى دارد از خاله ابوينى يا ابى و يك پسر و يك دخترى دارد از خال امى و يك پسر و دخترى دارد از خاله امر و تركه ميت هفتاد و دو تومان مى‏باشد پس هيجده تومان كه ربع تركه است حق زوجه است و بر فرض تعدد زوجات بالسويه قسمت مى‏كنند و بيست و چهار تومان كه ثلث تركه است حق هشت نفر اولاد خئوله است باز ثلث آن كه هشت تومان باشد حق چهار نفر اولاد خال و خاله امى است كه بالسويه قسمت مى‏كنند بهر كدام دو تومان مى‏رسد و شانزده تومان كه دو ثلث از ثلث تركه است حق چهار نفر اولاد خئوله ابوينى يا ابى است كه ايضاً بالسويه قسمت مى‏كنند به هر كدام چهار تومان مى‏رسد الباقى سى تومان باز ثلث آن حق چهار نفر اولاد عمومه امى است كه بالسويه قسمت مى‏نمايند بهر كدام بيست و پنج قران مى‏رسد اگر چه احتياط به صلح [1] مطلوبست الباقى بيست تومان ثلث آن حق دو نفر اولاد عمه ابوينى است للذكر ضعف الانثى و دو ثلث آن حق دو نفر اولاد عموى ابوينى است ايضاً للذكر ضعف الانثى.

(قاعده دوم) گفته شد كه اولاد عمومه و خئوله ارث من يتقربون به را مى‏برند

و لا بد است از براى توضيح اين امر از ذكر دو مسأله:

مسأله 1- از براى ارث اولاد خئوله امى مثل خود خئوله امى چند قسم تصوير مى‏شود:

(اول) آن كه تمام تركه حق او مى‏باشد

و آن در صورت انحصار وارث است به اولاد خئوله امى پس اگر همه آن اولاد بر فرض تعدد از يك خال يا از يك خاله باشند همه تركه حق آنها مى‏باشد و بايد مطلقا بين خود بالسويه قسمت نمايند و اگر از خئوله متعدده باشند بايد أولا تركه را بين خود خئوله بالسويه قسمت نمود و بعد قسمت هر يك را به اولادش داد و بر فرض تعدد اولاد بايد بين آنها هم مطلقا بالسويه قسمت نمود اعم از آن كه همه ذكور باشند يا همه اناث يا مختلف.

(دوم) آن كه نصف تركه يا سه ربع تركه حق آنها مى‏باشد

و آن در صورت انحصار وارث است به اولاد خئوله امى و بأحد الزوجين و كيفيت قسمت اين نصف يا سه ربع چنان است كه در قسم اول گفته شد.

(سوم) آن كه ثلث تركه حق آنها مى‏باشد

و آن در صورت انحصار وارث نسبى است به اولاد خئوله امى و به اولاد مطلق عمومه ام از آن كه اولاد عمومه ابوينى باشند يا ابى يا امى و ايضاً اعم از آن كه عمومه يا خئوله و اولاد متحد باشند يا متعدد و ايضاً اعم از آن كه با آنها احد الزوجين هم باشد يا نباشد و كيفيت سمت اين ثلث چنان است كه گفته شد.

(چهارم) آن كه سدس تركه بر فرض اتحاد اصولشان و ثلث تركه بر فرض تعدد اصولشان حق آنها مى‏باشد

و آن در صورت انحصار وارث‏ است به اولاد خئوله امى و به اولاد خئوله ابوينى يا ابى و كيفيت قسمت اين سدس يا اين ثلث چنان است كه گفته شد.

(پنجم) آن كه سدس از نصف تركه يا از سه ربع تركه بر فرض اتحاد اصولشان‏

و ثلث از نصف يا از سه ربع تركه بر فرض تعدد اصولشان حق آنها مى‏باشد و آن در صورت انحصار وارث است به اولاد خئوله امى و به اولاد خئوله ابوينى يا ابى و به احد الزوجين و كيفيت قسمت اين سدس يا ثلث از نصف يا از سه ربع تركه چنان است كه گفته شد.

(ششم) آن كه سدس از تركه بر فرض اتحاد اصول و ثلث از تركه بر فرض تعدد اصولشان حق آنها مى‏باشد

و آن در صورتى است كه وارث اولاد خئوله امى باشد و اولاد خئوله ابوينى يا ابى و اولاد مطلق عمومه اعم از آن كه احد الزوجين هم باشند يا نباشند و كيفيت قسمت آن سدس از ثلث يا ثلث از ثلث چنان است كه گفته شد.

(و مخفى نماناد) كه در ضمن اين مسأله كيفيت و اقسام ارث خود خئوله امى هم معلوم شد بلكه كيفيت و اقسام ارث خئوله ابوينى يا ابى و اولادشان نيز معلوم شد.

مسأله 2- از براى ارث اولاد عمومه امى مثل خود عمومه امى نيز چند قسم تصوير مى‏شود:

(اول) آن كه تمام تركه حق آنها مى‏باشد

و آن در صورت انحصار وارث است به اولاد عمومه امى، پس اگر آن اولاد بر فرض تعدد همه از يك عم يا از يك عمه امى باشند همه تركه را مطلقا بين خود بالسويه قسمت نمايند على الاقوى و در صورت اختلاف در ذكوريت و انوثيت احتياط به صلح و تراضى مطلوبست و اگر اولاد از عمومه امى متعدد باشند بايد أولا تركه را بين اصولشان بالسويه قسمت نمود و بعد قسمت هر يك‏ را بين اولادش بر فرض تعدد ايضاً مطلقا بالسويه قسمت بنمايند و بر فرض اختلاف اولاد، احتياط به صلح گذشت مثل خود اصول.

(دوم) آن كه نصف تركه يا سه ربع تركه حق آنها خواهد بود

و آن در صورت انحصار وارث است به اولاد عمومه امى و باد الزوجين و كيفيت قسمت اين نصف يا سه ربع چنان است كه در قسم اول گفته شد.

(سوم) آن كه دو ثلث تركه حق آنها مى‏باشد

و آن در صورت انحصار وارث نسبى است به اولاد عمومه امى و به اولاد مطلق خئوله اعم از آن كه ابوينى باشند يا ابى يا امى و كيفيت قسمت چنان است كه گفته شد.

(چهارم) آن كه سدس تركه يا دو سدس و نيم تركه حق آنها خواهد بود

و آن در صورت انحصار وارث است به اولاد عمومه امى و به اولاد مطلق خئوله و بأحد الزوجين و كيفيت قسمت چنان است كه گفته شد.

(پنجم) آن كه سدس تركه بر فرض اتحاد اصول و ثلث آن بر فرض تعدد اصول حق آنها مى‏باشد

و آن در صورت انحصار وارث است به اولاد عمومه امى و به اولاد عمومه ابوينى يا ابى و كيفيت قسمت چنان است كه گفته شد.

(ششم) آن كه سدس از نصف يا از سه ربع تركه بر فرض اتحاد اصول و ثلث از نصف يا از سه ربع تركه بر فرض تعدد اصول حق آنها خواهد بود

و آن در صورت انحصار وارث است به اولاد عمومه امى و به اولاد عمومه ابوينى يا ابى و بأحد الزوجين و كيفيت قسمت چنان است كه گفته شد.

(هفتم) آن كه سدس از ثلثين تركه بر فرض اتحاد اصول و ثلث از ثلثين تركه بر فرض تعدد اصول حق آنها خواهد بود

و آن در صورت انحصار وارث است به اولاد عمومه امى و به اولاد عمومه ابوينى و به اولاد مطلق خئوله و كيفيت قسمت چنان است كه گفته شد.

(هشتم) آن كه سدس از يك سدس يا از دو سدس و نيم تركه بر فرض اتحاد اصول‏

و ثلث از سدس يا از دو سدس و نيم بر فرض تعدد اصول، حق آنها مى‏باشد و آن در صورتى است كه وارث ميت اولاد عمومه امى و اولاد عمومه ابوينى يا ابى و اولاد مطلق خئوله و احد الزوجين باشد و كيفيت قسمت چنان است كه گفته شد. (و مخفى نماناد) كه در ضمن اين مسأله كيفيت و اقسام ارث خود عمومه امى هم معلوم شد بلكه كيفيت و اقسام ارث عمومه ابوينى يا ابوينى يا ابى و اولادشان نيز معلوم مى‏شود.

(قاعده سوم) بدان كه با وجود عمومه و خئوله ميت و اولادشان تا حدى كه صدق اسم نسب و رحميت بنمايد عرفاً

و لو يك نفر باشند عمومه و خئوله ابوين ميت و اولادشان وارث نخواهند بود بلى اگر ابداً عمومه و خئوله خود ميت و اولادشان نباشد عمومه و خئوله ابوين ميت ارث مى‏برند و اگر آنها هم نباشند اولادشان ارث مى‏برند به تقديم الاقرب فالاقرب و با نبودن عمومه و خئوله ابوين ميت و اولادشان عمومه و خئوله جد و جده ميت و اولادشان ارث مى‏برند ايضاً به تقديم الاقرب فالاقرب.

(و توضيح) اين قاعده به مثال آن است كه هر گاه وارث فعلى ميت منحصر باشد از طبقه سوم به شانزده نفر عمومه و خئوله ابوين ميت به اين طريق كه وارث عمو و عمه و خالو و خاله ابوينى يا ابى پدر ميت هست و عمو و عمه و خالو و خاله امى پدر ميت و عمو و عمه و خالو و خاله ابوينى مادر ميت و عمو و عمه و خالو و خاله امى مادر ميت و زوجه‏اى. و تركه ميت هم هفتاد و دو تومان است پس ربع آن كه هيجده تومان باشد حق زوجه است الباقى پنجاه و چهار تومان و ثلث تركه كه بيست و چهار تومان باشد حق هشت نفر منتسبين به مادر ميت است كه باز ثلث آن كه هشت تومان باشد حق عمو و عمه و خالو و خاله امى مادر ميت است كه باز ثلث اين هشت تومان حق خالو و خاله امى مادر ميت است كه بالسويه قسمت مى‏كنند به هر كدام سيزده قران و خورده‏اى مى‏رسد و دو ثلث هشت تومان حق عمو و عمه امى مادر ميت است كه ايضاً بالسويه قسمت مى‏كنند به هر كدام بيست و شش قران و خورده‏اى مى‏رسد اگر چه احتياط به صلح [1] و تراضى به غايت مطلوب است و دو ثلث ديگر بيست و چهار تومان حق عمو عمه و خالو و خاله ابوينى مادر ميت است كه باز ثلث آن كه پنج تومان و سه قران و خورده‏اى باشد حق خالو و خاله ابوينى مادر ميت است و على الاقوى بالسويه قسمت مى‏كنند به هر كدام بيست و شش قران و خورده‏اى مى‏رسد و دو ثلث ديگر كه ده تومان و شش قران و خورده‏اى باشد حق عمو و عمه ابوينى مادر ميت است كه ايضاً بالسويه قسمت مى‏كنند و احتياط به صلح مطلوب است، الباقى از تركه سى تومان باشد حق هشت نفر منتسبين به پدر ميت است كه باز ثلث از اين كه ده تومان باشد حق عمو و عمه و خالو و خاله امى پدر ميت است باز ثلث اين ده تومان حق خال و خاله امى پدر ميت است بالسويه قسمت مى‏كنند و احتياط به صلح مطلوب است به هر كدام شانزده قران و خورده‏اى مى‏رسد و دو ثلث ديگر ده تومان حق عمو و عمه امى پدر ميت است كه ايضاً بالسويه قسمت مى‏كنند با مطلوبيت احتياط به صلح، به هر كدام سه تومان و سه قران و خورده‏اى مى‏رسد. الباقى از تركه كه بيست تومان باشد حق عمو و عمه و خالو و خاله ابوينى پدر ميت است باز ثلث آن كه شش تومان و شش قران و خورده‏اى باشد حق خالو و خاله‏ پدر ميت است كه بالسويه قسمت مى‏كنند، با مطلوبيت احتياط به صلح، به هر كدام سه تومان و سه قران و خورده‏اى مى‏رسد، و دو ثلث ديگر بيست تومان حق عمو و عمه ابوينى پدر ميت است للذكر ضعف الانثى كه چهار تومان و چهار قران و خورده‏اى به عمه ابوينى پدر ميت مى‏رسد و هشت تومان و هشت قران و خورده‏اى به عموى ابوينى پدر ميت مى‏رسد.

(قاعده چهارم:) هر گاه از براى كسى دو سبب فعلى از اسباب ارث يا زيادتر جمع شود

پس به همه اسباب ارث مى‏برد اعم از آن كه آن دو سبب يا زياده نسبى باشند يا سببى يا مختلف.

(اما نسبى:)

پس در طبقه اولى در صنف ابوين اجتماع سببين تصوير نمى‏شود و اما در صنف اولاد تصوير مى‏شود لكن در اولاد بواسطه و در آنها هم زياده بر دو سبب تصوير نمى‏شود كه جمع شود مثل آن كه كسى هم نواده پسرى ميت است و هم نواده دخترى او، پس بهر دو سبب ارث مى‏برد و در طبقه دوم در هر دو صنف تصوير مى‏شود لكن در صنف اجداد زياده برد و سبب تصوير نمى‏شود كه جمع شود مثل آن كه كسى هم جد يا جده پدرى ميت است و هم جد يا جده مادرى ميت پس به هر دو سبب ارث مى‏برد و اما در صنف اولاد اخوه در نواده اخوه تا چهار سبب هم ممكن است جمع شود مثل آن كه كسى هم نواده برادر ابوينى ميت است و هم خانواده خواهر ابوينى ميت و هم نواده برادر امى ميت و هم نواده خواهر امى ميت پس به هر چهار سبب ارث مى‏برد و در طبقه سوم كه يك صد نفر اجتماع تا هشت سبب ممكن مى‏باشد مثل آن كه هم نواده عموى ابوين ميت است و هم نواده عمه ابوينى و هم نواده عموى امى و هم نواده عمه امى و هم نواده خالوى ابوينى و هم نواده خاله ابوينى و هم نواده خالوى امى و هم خانواده خاله امى پس به هر هشت سبب ارث مى‏برد.

(و اما سببى:)

به سبب اجتماع دو سبب مى‏شود كه يكى از اين دو لا بد زوجيت است. و اجتماع زياده بر دو سبب تصوير نمى‏شود مثل آن كه كسى هم احد الزوجين ميت است و هم مولاى معتق يا هم ضامن جريره پس به هر دو سبب ارث مى‏برد.

(و اما مختلف)

كه يك سبب ارث بردن نسب باشد و ديگرى سبب و لا بد نسب از طبقه سوم خواهد بود و لا بد سبب هم زوجيت خواهد بود چون از اسباب غير زوجيت با نسب جمع نمى‏شود و هكذا از انساب هم غير از طبقه سوم با زوجيت جمع نمى‏شود الحاصل به تمام اسباب ارث داده مى‏شود بشرط آن كه در آن اسباب مانعى از موانع ارث نباشد و هر گاه بعضى از اسباب مانع بعضى از اسباب ديگر بشود پس به آن سبب ممنوع ارث داده نمى‏شود مثل برادرى كه پسر عم ميت هم باشد به برادرى ارث مى‏برد نه به پسر عمى و مثل آن كه كسى هم عموى ميت است و هم پسر خالوى او پس به سبب عمو بودن ارث مى‏برد و به سبب پسر خالو بودن ارث نمى‏برد.

(و مخفى نماناد) كه ارث بردن به اسباب متعدده با تعدد وارث تصوير مى‏شود نه با اتحاد آن چون با اتحاد همه تركه حق او خواهد بود و معناى ارث بردن بدو سبب مثلًا اين است كه اگر زيد بميرد و وارث فعلى او منحصر است بدو نواده از دو پسر يكى عمرو نام ديگر بكر نام لكن عمرو نواده دختريش هم هست پس تركه زيد پنج قسمت مى‏شود سه خمس به عمرو داده مى‏شود و دو خمس به بكر و هكذا در طبقه دوم مثل آن كه وارث زيد منحصر است بدو نواده برادر ابى يكى عمرو نام و يكى خالد نام لكن مادر عمرو خواهر امى زيد هم بوده پس تركه زيد شش قسمت مى‏شود سد سدس و نيم به عمرو داده مى‏شود و دو سدس و نيم به بكر. و هم چنين در طبقه سوم، مثل آن كه وارث زيد منحصر است بدو پسر عم ابى: يكى عمرو و ديگر بكر، لكن عمرو پسر خاله زيد هم هست پسر تركه زيد سه قسمت مى‏شود و دو قسمت به عمرو داده مى‏شود و يك قسمت بكر و هم چنين هر گاه وارث زيد منحصر باشد بدو دختر عمو لكن يك دختر عمش زوجه زيد هم هست پس تركه زيد چهار قسمت مى‏شود و دو قسمت و نيم به دختر عمى كه زوجه‏اش هست داده مى‏شود و يك قسمت و نيم به آن دختر عم ديگر و قس على هذا صورتى را كه سه سبب از اسباب ارث يا زياده جمع بشود.

_______________________________

[1] اين احتياط ترك نشود در اين مورد و در مسائل آتيه نظير آن.

[1] گذشت كه ترك نشود و هكذا در نظائر آن.

[1] گذشت كه ترك نشود و هكذا در نظائر آن.

[1] ترك نشود و هكذا نظائر در آن.