حاشيه بر رساله ارث ملا هاشم خراسانى
آية اللَّه العظمى سيد روح اللَّه موسوى خمينى (قدس سره) تحقيق: مؤسسة تنظيم و نشر آثار امام خميني قدس سره
- فهرست -
كلام مؤلف اما مقدمه در بيان سه امر است: امر اول در ذكر بعضى از روايات شريفه در فضيلت علم به فرائض امر دوم در بيان آن كه نسب و رحم كه به مقتضاى آيه مباركه و اولو الارحام بعضهم اولى ببعض موجب توارث است امر سوم: بدان كه ورثه ميت چنانچه از اموال متخلفه از ميت ارث مىبرند از حقوق متخلفه از ميت نيز ارث مىبرند مطلب اول در ذكر حقوقى كه انتقال آنها به وراث به ادله ارث و به عنوان وراثت نفس آن حقوق است: منها حق الخيار كه مطلقا مورث مىباشد به شرائطه و منها حق حاصل به شرط فى ضمن العقد اللازم فى الجملة مسأله 1 - هر گاه متعاقدين در ضمن عقد لازمى شرط خيار بنمايند مسأله 2 هر گاه متعاقدين جعل خيار بنمايند از براى عنوان خاصى تا مدت معينه مسأله 3 شرط است در تأثير فسخ وارث بخيار، آن كه فسخ به قيودى كه شرط شده واقع شود مسأله 4 هر گاه در ضمن عقد لازمى شرط شود مسأله 5 - هر گاه عمل نمودن به آن شرائط يا به بعض آنها متعذر شود، مسأله 6 - هر گاه مشروط عليه عصيانا عمل به هيچ از شرائط يا به بعضى از آنها ننمايد مسأله 7 - هر گاه مشروط عليه، به بعضى از شرائط عمل نمايد دون بعضى مسأله 8 - هر گاه مشروط عليه قبل از وفاء به مجموع شرائط بميرد و منها حق الشفعة على المشهور[3] و منها حق السكنى و العمرى و الرقبى و منها حق القصاص و منها حق حد القذف و حق اللعان و منها حق الحيازه[5] و منها حق ولاء العتق و منها حق السبق در مباحات <و منها> حق قبول الوصية[1] و منها حق التحجير و منها حق الالتقاط[3] مطلب دوم در ذكر حقوقى است كه استحقاق ورثه آن حقوق را نه از جهت شمول ادله ارث است منها: حق المطالبه از قرضدار و منها حق الرهن[2] و منها حق الحريم[4] و منها حق الدعوى[1] مطلب سوم در ذكر حقوقى است كه ارث برده نمىشوند بالاصاله و نه بالتبع مطلب چهارم در ذكر حقوقى است كه مورث نمىشوند مطلب پنجم در ذكر حقوق قابل اسقاط و غير قابل آن مسأله 1 - بدان كه حقوق مرقومه در مطلب اول و مطلب دوم قابل اسقاطند[1] مسأله 2 - هر گاه شرط فى ضمن العقد به اين عنوان باشد كه شارط مصالحه نمايد مسأله 3 - هر گاه شرط فى ضمن العقد به اين عنوان باشد كه شارط نيز مثلا منزل خود را مصالحه محاباتى بنمايد مسأله 4 - بدان كه علاوه بر آن چه گذشت و در بعضى از صور ديگر نيز ورثه نمىتوانند حقوق متخلفه از مورث خود را اسقاط نمايند: مسأله 5 - هر گاه در ضمن عقد لازمى شرائطى شده باشد پس شارط و ورثه او[2] مىتوانند بعضى از شرائط را اسقاط نمايند بدون بعضى مسأله 6 - معلوم شد كه حقوق لذاتها قابل اسقاطند مسأله 7 هر گاه من له الحق يا ورثه يا ديان او ملتفت نباشند مطلب ششم در كيفيت ارث بردن ورثه متعدده حقوق مرقومه در مطلب اول و دوم را و آن ذكر مىشود در ضمن چند مسأله: مسأله 1 - در كيفيت ارث بردن ورثه متعدده حق الخيار را مسأله 2 - در كيفيت ارث بردن ورثه متعدده. مسأله 3 - در كيفيت ارث بردن ورثه متعدده حق قبول الوصية مسأله 4 - در كيفيت ارث بردن ورثه متعدده حق القصاص را فصل اول <در بيان درجه ارث نسبت به سائر مصارف تركه ميت> <اول> از آن مصارف حقوق متعلقه بعين تركه است <دوم> از آن مصارف اگر زياد آمد از مصرف اول، آن چيزى است كه تجهيز ميت توقف بر آن دارد مسأله - اگر ميت تركهاى نداشت كه صرف تجهيزش بشود و متبرعى هم يافت نشود مسأله - آن چه واجب است از امور ميت بر نوع مكلفين كفاية، <سوم> از آن مصارف اگر تركه زياد آمد از دو مصرف سابق، ديونى است كه بر ذمه ميت است <چهارم> از آن مصارف اگر تركه زياد آمد از سه مصرف سابق، وصيتهاى ميت است مسأله - اگر وصيت نمود به سه امر واجب مالى مسأله - اگر وصيت كرده باشد كه اين سه امر را از خصوص ثلث بدهند مسأله - اگر وصيت به هر سه امر كرده باشد مسأله - هر گاه وصيت نمود به چند امرى كه واجب بدنى است يا به چند امر مستحب و ثلثش وفا نكند مسأله - هر گاه واجب مالى و بدنى هر دو بر ذمه ميت باشد و بدون وصيت از دنيا برود مسأله - بدان كه موصى مىتواند وصيت بنمايد به چيزى كه باعث حرمان بعضى از ورثه بشود از ارث مسأله - متولى از براى اخراج اين مصارف چهارگانه كه گفته شد اگر وصى مطلق داشته باشد او خواهد بود <پنجم> از آن مصارف، حبوه پدر است مسأله - مراد به حبوه كه از مال پدر بايد مجانا به اكبر ذكور از اولاد داده شود مسأله - معتبر است[3] در حبوه بردن پسر بزرگ آن كه حبوه بعضى از تركه ميت باشد مسأله - هر گاه تجهزى ميت و دين او مزاحمت داشته باشد با اصل حبوه بردن مسأله - هر گاه وصيت بنمايد به عينى از اعيان تركه مسأله - هر گاه وصيت نمايد ميت به مقدار معلومى <ششم> از آن مصارف بعد از اخراج مصارف سابقه ارث است فصل دوم در بيان مقتضى و موانع ارث است اما مقتضى <و اما موانع ارث> نوع اول در امورى كه مانعند از اصل ارث <اول> كفر است مسأله - بدان كه هر گاه احدى از ابوين يا اجداد يا جدات طفل[1] <دوم> از موانع قتل است بغير حق مسأله - بدان كه ديه در حكم تركه ميت خواهد بود از هر جهت <سوم> از موانع رقيت است چه در مورث و چه در وارث مسأله - هر گاه شخص حرى متقرب شود به ميت به توسط عبدى مسأله - هر گاه وارث قريب كه رق يا كافر بود بعد از فوت مورث آزاد و مسلمان بشود مسأله - هر گاه بعض وارث مثل نصف آن مثلا آزاد است <چهارم> از موانع حمل است كه حمل ارث نمىبرد مگر با اتصالش حيا <پنجم> از موانع، تولد اولاد است از زنا مسأله - بدان كه هر گاه طفل متولد از وطى به شبهه بشود <ششم> از موانع لعان است مسأله - اگر پدر بعد از لعان اعتراف نمايد به فرزندى آن طفل مسأله - چنانچه نسب به اقرار[2] ثابت مىشود <هفتم> از موانع هر گاه زوج در حال مرض عقد نمايد زنى را و قبل از دخول، زوج به همان مرض از دنيا برود <هشتم> از موانع ارث آنست كه دو نفر يا زياده كه بين آنها توارث باشد به يك آن بميرند مسأله - هر گاه دو نفر يا زياده كه بينشان توارث باشد به يكى از اسباب سابقه بميرند مسأله - كيفيت وارثيت از دو طرف مسأله - شرط است در وارثيت از طرفين دو امر <نهم> از موانع، وجود مرتبه مقدم از وراث است كه با وجود آن بدون مانع مرتبه مؤخره ارث نمىبرند <دهم> از موانع، وجود درجه مقدم است مسأله 1 - از براى طبقه اولى كه مقدمند بر جميع طبقات وراث دو صنف است مسأله 2 - از براى طبقه دوم نيز دو صنف است مسأله 3 - از براى طبقه سوم يك صنف است مسأله 4 - بدان كه اين قاعده كليه در همه جا مطرد است <نوع دوم در امورى كه مانعند از بعض ارث نه از كل> <اول:> منع نمودن قتل خطا و شبه عمد قاتل را از ارث بردن از خصوص ديه <دوم:> منع نمودن پسرى كه اكبر از او نيست <سوم:> منع نمودن اولاد مطلقا چه ذكور و چه اناث <چهارم:> منع نمودن مطلق وارث چه وارث نسبى يا وارث سببى <پنجم:> منع نمودن نقص تركه از سهام مفروضه بنت واحده يا اخت واحده ابوينى يا ابى را <ششم:> منع نمودن اخت ابوينى يا ابى مطلق اخوه امى را <هفتم:> منع نمودن مطلق اولاد و ان نزلوا ابوين را از بردن ما زاد بر سدس فريضه <هشتم:> منع نمودن اخوه و اخوات است نه اولاد اخوه و اخوات، مادر را از آن كه زياده بر سدس ببرد فريضه فصل سوم <در سهام و فرائض مقرره در قرآن مجيد> <اول:> نصف تركه است <دوم:> از فرائض ربع تركه است <سوم> از فرائض ثمن تركه است <چهارم> از فرائض ثلثين تركه است <پنجم> از فرائض ثلث تركه است <ششم> از فرائض سدس تركه است <تنبيه> در وراث صاحب سهام <اول> پدر و فريضه او با وجود اولاد داشتن ميت سدس از تركه است <دوم> مادر و فريضه او با عدم حاجب از اولاد و اخوه به شرائط سابقه ثلث از تركه است <سوم> بنت واحده <چهارم> دو بنت و زياده كه با آن كه ذكورى نباشد <پنجم> اخت واحده ابوينى يا ابى <ششم> دو اخت و زياده كه ابوينى باشند يا ابى <هفتم> اخ يا اخت متحد امى <هشتم> اخوه متعدده امى چه ذكور باشند همه يا اناث يا مختلف <نهم> زوج <دهم> زوجه مسائل مسأله - بدان كه هر گاه در طبقه دوم اخوه يا اخوات ابوينى مسأله - بدان كه در طبقه سوم هر گاه عمو و عمه ابوينى مسأله - معلوم شد كه هر گاه ميت از طبقه سوم منتسبين به اب داشته باشد با منتسبين به ام، مسأله - بدان كه وراث فعلى ميت يا همه وارث بالفرض مىباشند <قسم اول> آن كه همه وراث فعلى ميت وارث بالفرض باشند <قسم دوم> آن كه هم وراث فعلى ميت وارث بالقرابه باشند نه بالفرض <قسم سوم> آن كه وراث فعلى ميت بعضى وارث بالفرض هستند و بعضى وارث بالقرابه فصل چهارم <در كيفيت ارث بردن طبقه اول از وارثين ميت است> مسأله 1 - آن كه وارث فعلى آن منحصر است به احد الابوين مسأله 2 - آن كه وارث فعلى آن منحصر است به اولاد مسأله 3 - آن كه وارث فعلى آن منحصر است به پدر و مادر مسأله 4 - آن كه وارث فعلى آن منحصر است به احد الابوين و اولاد مسأله 5 - آن كه وراث فعلى آن منحصر است به پدر و مادر و اولاد مسأله 6 - آن كه وارث فعلى آن منحصر است به احد الابوين و احد الزوجين مسأله 7 - آن كه وارث فعلى آن منحصر است به اولاد و احد الزوجين مسأله 8 - آن كه وارث فعلى آن منحصر است به پدر و مادر و أحد الزوجين مسأله 9 - آن كه وارث فعلى آن منحصر است به احد الابوين و اولاد و أحد الزوجين مسأله 10 - آن كه وارث فعلى آن پدر است و مادر و اولاد و أحد الزوجين فصل پنجم <در كيفيت ارث بردن طبقه دوم از وارثين ميت است> <قسم اول> آن كه احد الزوجين با يكى از اين پانزده صورت نباشد مسأله 1 - آن كه وارث فعلى در طبقه دوم منحصر است به اخوه ابوينى مسأله 2 - آن كه وارث فعلى منحصر است به جد و جده ابى مسأله 3 - آن كه وارث فعلى منحصر است به اخوه امى مسأله 4 - آن كه وارث فعلى منحصر است به جد و جده امى مسأله 5 - آن كه وارث فعلى منحصر است به اخوه ابوينى يا ابى با نبودن ابوينى و به جدوده ابى مسأله 6 - آن كه وارث فعلى منحصر است به اخوه ابوينى يا ابى با نبودن ابوينى و به اخوه امى مسأله 7 - آن كه وارث منحصر است به اخوه ابوينى يا ابى و به جدوده امى مسأله 8 - آن كه وارث فعلى منحصر است به جدوده ابى و به اخوه امى مسأله 9 - آن كه وارث فعلى منحصر باشد به جدوده ابى و جدوده امى مسأله 10 - آن كه وارث فعلى منحصر است به اخوه ابى و جدوده امى مسأله 11 - آن كه وارث فعلى منحصر است به اخوه ابوينى يا ابى با نبودن اخوه ابوينى و جدوده ابى و اخوه امى مسأله 12 - آن كه وارث فعلى منحصر است به اخوه ابوينى يا ابى و جدوده ابى و جدوده امى مسأله 13 - آن كه وارث فعلى منحصر است به اخوه ابوينى يا ابى و اخوه امى و جدوده امى مسأله 14 - آن كه وارث فعلى منحصر است به جدوده ابى و اخوه امى و جد و جده امى مسأله 15 - آن كه وارث فعلى منحصر است به اخوه ابوينى يا ابى و جد و جده ابى و اخوه امى و جدوده امى <قسم دوم> آن كه احد الزوجين با يكى از اين صور پانزدهگانه بوده باشد <مسأله 1 -> آن كه وارث فعلى منحصر است به اخوه ابوينى يا ابى و احد الزوجين مسأله 2 - آن كه وارث فعلى منحصر است به اخوه امى و احد الزوجين مسأله 3 - آن كه وارث فعلى منحصر است به اخوه ابوينى يا ابى و اخوه امى و احد الزوجين مسأله 4 - آن كه وارث فعلى منحصر است به اخوه ابوينى يا ابى و جدوده امى و احد الزوجين مسأله 5 - آن كه وارث فعلى منحصر است به اخوه ابوينى يا ابى و اخوه امى و جدوده امى و احد الزوجين مسأله 6 - آن كه وارث فعلى منحصر است به اخوه ابوينى يا ابى و جدوده ابى و احد الزوجين مسأله 7 - آن كه وارث فعلى منحصر است به اخوه امى و جدوده امى و احد الزوجين مسأله 8 - آن كه وارث فعلى منحصر است به اخوه ابوينى يا ابى، مسأله 9 - آن كه وارث فعلى منحصر است به اخوه ابوينى يا ابى و جد و جده ابى و جدوده امى و احد الزوجين مسأله 10 - آن كه وارث فعلى تمام پنج صنف مىباشند اخوه ابوينى يا ابى و جدوده ابى و اخوه امى و جدوده امى و احد الزوجين و لا بد است در اين مقام از تنبيه بر چهار قاعده: <قاعده اول -> بدان كه حكم اولاد اخوه بعين حكم اولاد اولاد است <فرض اول> آن كه اولاد از يك نفر اخوه امى باشد مطلقا <فرض دوم> آن كه اولاد از دو اخوه امى يا زياده باشند <فرض سوم> آن كه اولاد از يك اخت ابوينى باشد يا از اخت ابى فقط با نبودن اولادى مطلقا از اخوه ابوينى <فرض چهارم> آن كه اولاد از دو اخت يا زياده باشند <فرض پنجم> آن كه اولاد از اخوه ذكور ابوينى يا ابى باشند يا از اخوه ذكور و اناث ابوينى يا ابى باشند <قاعده دوم> بدان كه جدوده اعلى بعين حكم اخوه و اولاد اخوه را دارند احتمال اول - آن كه دو ثلث از تركه بين چهار نفر جدوده ابى چنانچه گفته شد قسمت مىشود بدون تفاوت احتمال دوم - آن كه يك ثلث تركه به چهار نفر جدوده امى داده مىشود احتمال سوم - آن كه يك ثلث تركه به چهار نفر جدوده امى بالسويه <قاعده سوم> بدان كه هر گاه وارث فعلى ميت شانزده نفر باشند <قاعده چهارم> هر گاه وارث فعلى ميت همان شانزده نفر باشند فصل ششم <در كيفيت ارث بردن طبقه سوم از وارثين ميت است> <قسم اول> آن كه احد الزوجين با يكى از اين اصناف نباشد مسأله 1 - آن كه وارث فعلى منحصر است به عمومه ابوينى يا ابى تنها با نبودن ابوينى مسأله 2 - آن كه وارث فعلى منحصر است به عمومه امى مسأله 3 - آن كه وارث فعلى منحصر است به خئوله ابوينى يا ابى با نبودن ابوينى مسأله 4 - آن كه وارث فعلى منحصر است به خئوله امى تمام تركه حق آنها مىباشد مسأله 5 - آن كه وارث فعلى منحصر است به عمومه ابوينى يا ابى با نبودن ابوينى و به عمومه امى مسأله 6 - آن كه وارث فعلى منحصر است به عمومه ابوينى يا ابى با نبودن ابوينى مسأله 7 - آن كه وارث فعلى منحصر است به عمومه ابوينى يا ابى با نبودن ابوينى و خئوله امى مسأله 8 - آن كه وارث فعلى منحصر است به عمومه امى و به خئوله ابوينى يا ابى با نبودن ابوينى مسأله 9 - آن كه وارث فعلى منحصر است به عمومه امى و به خئوله امى مسأله 10 - آن كه وارث فعلى منحصر است به خئوله ابوينى يا ابى با نبودن ابوينى و به خئوله امى مسأله 11 - آن كه وارث فعلى منحصر است به عمومه ابوينى يا ابى در صورت نبودن ابوينى مسأله 12 - آن كه وارث فعلى منحصر است به عمومه ابوينى يا ابى با نبودن ابوينى و به عمومه امى و به خئوله امى مسأله 13 - آن كه وارث فعلى منحصر است به عمومه ابوينى يا ابى بر فرض نبودن ابوينى مسأله 14 - آن كه وارث فعلى منحصر است به عمومه امى و به خئوله ابوينى يا ابى بر فرض نبودن ابوينى مسأله 15 - آن كه وارث فعلى منحصر است به تمام چهار صنف از مرتبه سوم ارحام <قسم دوم> كه احد الزوجين با يكى از اين اصناف باشد مسأله 1 - آن كه وارث فعلى منحصر است به عمومه ابوينى يا ابى با نبودن ابوينى و بأحد الزوجين مسأله 2 - آن كه وارث فعلى منحصر است به عمومه امى و بأحد الزوجين مسأله 3 - آن كه وارث فعلى منحصر است به خئوله ابوينى يا ابى و بأحد الزوجين مسأله 4 - آن كه وارث فعلى منحصر است به خئوله امى و بأحد الزوجين مسأله 5 - آن كه وارث فعلى منحصر است به عمومه ابوينى يا ابى و به عمومه امى و بأحد الزوجين مسأله 6 - آن كه وارث فعلى منحصر است به عمومه ابوينى يا ابى و به خئوله ابوينى يا ابى و بأحد الزوجين مسأله 7 - آن كه وارث فعلى منحصر است به عمومه ابوينى يا ابى و به خئوله امى و بأحد الزوجين مسأله 8 - آن كه وارث فعلى منحصر است به عمومه امى و به خئوله ابوينى يا ابى و بأحد الزوجين مسأله 9 - آن كه وارث فعلى منحصر است به عمومه امى و به خئوله امى و به احد الزوجين مسأله 10 - آن كه وارث فعلى منحصر است به خئوله ابوينى يا ابى و به خئوله امى و بأحد الزوجين مسأله 11 - آن كه وارث فعلى منحصر است به عمومه ابوينى يا ابى و به عمومه امى و به خئوله ابوينى يا ابى و بأحد الزوجين مسأله 12 - آن كه وارث فعلى منحصر است به عمومه ابوينى مسأله 13 - آن كه وارث فعلى منحصر است به عمومه ابوينى يا ابى و به خئوله ابوينى يا ابى و به خئوله امى و بأحد الزوجين مسأله 14 - آن كه وارث فعلى منحصر است به عمومه امى و به خئوله ابوينى يا ابى و به خئوله امى و بأحد الزوجين مسأله 15 - آن كه وارث فعلى عمومه ابوينى يا ابى است و عمومه امى و خئوله ابوينى يا ابى و خئوله امى و احد الزوجين و لا بد است در مقام از تنبيه بر چهار قاعده. <قاعده اول> بدان كه حكم اولاد اصناف طبقه سوم حكم اولاد اولاد و اولاد اخوه است از چند جهت: <أولا> چنانچه در طبقه اول با وجود اولاد بلا واسطه و لو اناث باشد اولاد به واسطه و لو ذكور از ذكور باشد ارث نمىبرد <ثانيا> چنانچه در طبقه اول و دوم اولاد اولاد و اولاد اخوه و اخوات ارث من يتقربون به را مىبرند <ثالثا> چنانچه در طبقه دوم منتسبين بام ميت مثل اخوه امى و اولادشان و مثل جد و جده امى ذكور و اناثشان حق الارث بالسويه مىبرند <رابعا> چنانچه در طبقه دوم با بودن اخوه ابوينى اخوه ابى ارث نمىبرد و با بودن اولاد اخوه ابوينى اولاد اخوه ابى ارث نمىبرد مسأله - هر گاه وارث فعلى منحصر باشد به زوجه و به شانزده نفر اولاد عمومه و خئوله <قاعده دوم> گفته شد كه اولاد عمومه و خئوله ارث من يتقربون به را مىبرند مسأله 1 - از براى ارث اولاد خئوله امى مثل خود خئوله امى چند قسم تصوير مىشود: <اول> آن كه تمام تركه حق او مىباشد <دوم> آن كه نصف تركه يا سه ربع تركه حق آنها مىباشد <سوم> آن كه ثلث تركه حق آنها مىباشد <چهارم> آن كه سدس تركه بر فرض اتحاد اصولشان و ثلث تركه بر فرض تعدد اصولشان حق آنها مىباشد <پنجم> آن كه سدس از نصف تركه يا از سه ربع تركه بر فرض اتحاد اصولشان <ششم> آن كه سدس از تركه بر فرض اتحاد اصول و ثلث از تركه بر فرض تعدد اصولشان حق آنها مىباشد مسأله 2 - از براى ارث اولاد عمومه امى مثل خود عمومه امى نيز چند قسم تصوير مىشود: <اول> آن كه تمام تركه حق آنها مىباشد <دوم> آن كه نصف تركه يا سه ربع تركه حق آنها خواهد بود <سوم> آن كه دو ثلث تركه حق آنها مىباشد <چهارم> آن كه سدس تركه يا دو سدس و نيم تركه حق آنها خواهد بود <پنجم> آن كه سدس تركه بر فرض اتحاد اصول و ثلث آن بر فرض تعدد اصول حق آنها مىباشد <ششم> آن كه سدس از نصف يا از سه ربع تركه بر فرض اتحاد اصول و ثلث از نصف يا از سه ربع تركه بر فرض تعدد اصول حق آنها خواهد بود <هفتم> آن كه سدس از ثلثين تركه بر فرض اتحاد اصول و ثلث از ثلثين تركه بر فرض تعدد اصول حق آنها خواهد بود <هشتم> آن كه سدس از يك سدس يا از دو سدس و نيم تركه بر فرض اتحاد اصول <قاعده سوم> بدان كه با وجود عمومه و خئوله ميت و اولادشان تا حدى كه صدق اسم نسب و رحميت بنمايد عرفا <قاعده چهارم:> هر گاه از براى كسى دو سبب فعلى از اسباب ارث يا زيادتر جمع شود <اما نسبى:> <و اما سببى:> <و اما مختلف> فصل هفتم در كيفيت توارث به اسباب است <عنوان اول> در كيفيت ارث بردن سبب زوجيت است <بدان كه> شرط است در توارث به زوجيت علاوه بر شرائط عامه سابقه سه امر: <اول> آن كه زوجه معقوده به عقد دوام باشد <دوم> آن كه در حين موت زوجيت باقى باشد حقيقة يا حكما <سوم> شرط است در توارث به زوجيت آن كه اگر زوج در مرض موت زوجهاى را عقد نموده دخول كرده باشد مسأله - بدان كه از سابق معلوم شد كه اگر زوجه بميرد و در حين موت اولادى غير ممنوع من الارث از او نمانده باشد مسأله - بدان كه زوج از جميع تركه ميت ارث مىبرد <عنوان دوم: در كيفيت ارث بردن به ولاى عتق است> مسأله - هر گاه در حين موت مملوك آزاد شده، آزاد كننده مرده باشد[1] <عنوان سوم در كيفيت ارث قردن ولاء ضامن جريره> <عنوان چهارم: در ارث به ولاى امامت است> خاتمه در بيان چهار مسأله است: مسأله 1 - حمل وارث است اگر منفصل شود حيا مسأله 2 - بين ولد الزنا و بين پدر او كه زانى بوده باشد و مادر او كه زانيه بوده باشد و اقارب آنها نه محرميت است و نه توارث مسأله 3 - اگر بعضى از وراث فعلى ميت خنثى باشند مسأله 4 - هر گاه كسى دو سر داشته باشد در يك سينه