کربلا و حرمهای مطهر

سلمان هادى آلطعمه
مترجم : حسين صابرى

- ۸ -


ايوان طلا

در اين ايوان سه درِ چوبى با روكش طلا و همراه با ميناكارى وجود دارد كه آياتى از قرآن و يا ابياتى از شعر بر آن نوشته شده است:

 

1 ـ درِ اوّل: طول اين در دو متر و عرض آن يكونيم متر است، در سمت شرق ايوان قرار دارد و بيت شعرهاى زير بر آن نقش بسته است:

قل لمن ذاب حنيناً واشتياق لذراري المصطفى بعد الفراق ها هنا وارى حسيناً قبره أكذا البدر يُواريه المحاق وهنا مذ سكنت أنفاسه فقد اهتزت له السبع الطباق مزقت أعضاءه سمر القنا نهبت أحشاءه البيض الرقاق وبآل الله كم قد هتكت آل حرب و عصابات النفاق يزعمون الدين ما جاءوا به ودمُ الدين بأيديهم يراق رصدوا الطرق على خير الملا ليحولوا دون من رام اللحاق حرموا الماء عليهم وأبوا لبنيهم قطرة منه تذاق كم رضيع يتلظى ظمأ قلبه أو شك أن يذكو احتراق و صريع مثله فوق الثرى حين أبقته القنا رهن السباق مرّ يوم القلب صبراً عنهم وسلوا سامه ما لا يطاق نحن لا ننسى حسيناً والألى ما اعتلى مثلهم الخيل العتاق نحن لا ننسى حسيناً جددت نحوه الأظفار ذؤبان العراق كلما حاول إرشادهم في الشقا ضلوا وتاهوا في الشقاق

جادها أزكى دم جادها الدمع...

لا تلم أن ننتشق من تربها إنها أشهى من المسك انتشاق آل بيت نذروا أنفسهم أن يقيموا الحق مرفوع الرواق ها هنا قد أخذ الجيش بهم مثلما دار على الخصم النطاق لجب قد وسّع الظلم لهم وبه صدَّ الفضا الرحب وضاق وتلاقى بأباة أيقنوا أنه ما من قضاء الله واق فتهاووا ها هنا صرعى وفي جنة الخلد لهم طاب التلاق هذه أبوابها قد أرخت «ما لها دون مجيبها انغلاق» يادآور است، اين در به فراخنايى، به وسعت ميانگين 8 متر مربع باز مى شود كه محل نگهبانان و خادمان حرم است و آن را كشكخانه (كشيكخانه) نامند.

 

2 ـ درِ وسط: اين در، بلند و داراى ساختى استوار و طلاكارى شده است. ارتفاع آن به 4 و عرض آن به 2 متر مى رسد و در نوع خود يكى از محكمترين و خوشساختترين درهاست. بر بالاى در، متن كامل سوره شمس به خط جوادعلى و به سال 1372ه.ق. نوشته و بر دو لنگه در نيز ابياتى از قصيده عينيه شاعر بزرگ محمدمهدى جواهرى نوشته شده و بر روى آنها نيز نقاشىهايى نيز به هنرمندى سيد عبدالله آفريده شده است.

 

3 ـ درِ سوم: اين در كه طولش به 2 متر و عرضش به 5/1 متر مى رسد، از نقره خالص ساخته شده و داراى قابى شيشهاى است. در سمت غرب ايوان قرار دارد و بيتهاى زير بر دو لنگه آن نقش بسته است:

هنا لابن فاطمة مضجعُ به نحن بالله نستشفع هنا كلّ يوم تنادي السما ألا أيّها المسلمون اسمعوا متى رمتم الفوز يوم الجزا بباب الحسين قفوا واخشعوا فما هو إلاّ لدار الخلود مجاز لشيعته مهيع وقولوا سلام على الطاهرين من الرجس فوق الثرى صرّعوا فهم خير من حمل المرهفات و هم خير من ضحت الأذرع هنا موضع لابن بنت الرسول وللصحب في جنبه موضع هنا وهنا ساميات القباب يطوف بها السجّد الركّع قباب تود السماء لها شموس بأفلاكها تسطع قباب عليها وفيها الهدى لنا فهي للنور مستودع قباب قضى الله أن يستطيل على النجم سؤددها الأرفع هنا وتذكرت يوم الحسين فتسبق ألفاظنا الأدمع تراه وقد خانه الناكثون فجاءته راياتهم تسرع فيصرع هذا بحدّ الظبا وهذا بحرّ الظما يصرع وهذا على صدره طفله بسهم العدى نحره يقطع وهذي وتلك به تستغيث ليرجعهم و هو يسترجع هنا في المحرّم نادى الحسين فدوّى الزمان له أجمع فحط الرجال هنا والنساء ستسبى هنا و هنا المصرع نداء يرن بسمع العصور و يرويه عن مجمع مجمعُ تكاد المساوات تبكي له دماً و الجبال له تخشع فيا زائريه اِذا شئتم سموا لدى بابه فاركعوا و اِن شئتم مفزعاً أرخوا «ضريح الحسين هو المفزع» 1385ه.

اين در نيز به فراخنايى به نام كشيكخانه باز مى شود و پس از گذر از آن، به رواق حبيببن مظاهر مى رسد، چونان كه با گذر از دو در ديگر هم بدينرواق مى رسيد.

كف رواق حبيب بن مظاهر و همچنين پايين ديوارها، به مرمر مرغوب پوشيده شده و قسمتهاى بالاى ديوارها و نيز سقف اين رواق به آينهكاريهايى داراى اشكال هرموستاره و همانند آن زينت يافته و چلچراغهايى از سقف آويزان است. بر ديوارهاى دو بازوى ايوان طلا هم چند بيت شعر مناسب از شيخ عبدالكريم نايف نقش بسته است. اين ابيات عبارتند از: هذه روضة قدس بحسين الطهر تسطع

تهبط الأملاك فيها وعلى الأعتاب تخضع في بيوت أذِن اللّـ ـه بأن للعرش ترفع در يازدهم محرم سال 1388ه.ق. و پس از آنكه بيست و هفت كاميون حامل ستونهاى مرمر براى ايوان طلا و نيز سنگهاى مرمر ديگر براى جلوى ايوان به كربلا رسيد، فرمان خراب كردن ايوان قديم را صادر كردند و رياست دفتر وزارت اوقاف عراق بالابرها و ديگر امكانات لازم براى انجام سريع كار از سوى هيأت نوسازى حرم امام حسين(عليه السلام) را در اختيار گذاشت و كار تعويض ستونهاى ايوان و بناى ايوان نو انجام گرفت.

در پيرامون سقف اين ايوان، در سال 1399ه.ق. و در دوران توليت سيد عبدالصالح آل طعمه ـ چونان كه آنجا نوشته است ـ آياتى از قرآن كريم به خط سيد صادق آل طعمه نقش بسته است. در قسمت نزديك به درِ وسطى ايوان، شمعدان بزرگى آويخته بود كه شمعهاى روشنايى در آن گذاشته مى شد، آنگونه كه در داخل حرم نيز تا پيش از برخوردار ساختن آن از برق شمعدانهايى در اندازههاى مختلف وجود داشت وشمعهايى كه در درون اين شمعدانه مى سوخت حرم را روشن مى ساخت.

نيپور يكى از جهانگردان است كه در 27 دسامبر سال 1765م. از حرم امام ديدار كرده است. او در توصيف حرم مى گويد: در جلوى در، شمعدان مسى بزرگى بود كه در آن چند چراغ روشنايى وجود داشت.

در سمت شرق ايوان و بر گذر زايران به درون حرم دو كفشدارى در مقابل «باب قاضىالحاجات» وجود دارد. يكى از اين كفشدارىها در اختيار ورثه شيخ احمد شيخ حسن قاو و ديگرى در اختيار ورثه شيخ مجيد ابراهيم خليل اسدى است. در سمت ديگر هم دو كفشدارى ديگر وجود دارد كه يكى از آنِ شيخ احمد كشوان و ديگرى در اختيار ورثه محمد قصير است.

در سمت بابالقبله هم دو كفشدارى است; يكى از آنها كه در مقابل تكيه بكتاشيه است متعلق به ورثه سيد سليمان فرزند سيد جعفر مصطفى آل طعمه و اكنون در اجاره سيد مرتضى سريجى است و ديگرى كه دفتر توليت حرم امام حسين(عليه السلام) نيز در مقابل آن قرار دارد، از آنِ شيخ على بن حسن بن ناصر كشوان و شريك او سيد جواد بن سيد هاشم سيد نور كشوان موسوى است.

صحن و درهاى آن

صحن حرم امامحسين(عليه السلام) محدودهاى يكپارچه و وسيعاستكه رواقها وگنبدخانه حرم را در ميان گرفته است. برخى نام «جامع» را به صحن دادهاند; از آنروى كه مردم در هنگام نماز و نيز براى زيارت و يا خواندن دعا و برگزارى مراسم دينى، آنجا گرد هم مى آيند. نام «مشهد» نيز بر صحن نهاده شده است، از آنروى كه مردم براى زيارت و دعا در آنجا حضور مى يابند. واژه «مشهد» از ديرباز براى عراقيان شناخته بوده و در مورد مرقدهاى امامان به كار مى رفته است. براى نمونه، شاعر مى گويد:

توجّهت نحو المشهد العَلَم الفرد على اليمن والتوفيق والطائر السعد يا شاعرى ديگر مى گويد :

يا صاح هذا المشهد الأقدس قرَّت به الأعين والأنفس در عرف عراقيان كلمه «مشهدان» به مرقد امام على(عليه السلام) در نجف و مرقد امام حسين(عليه السلام) در كربلا اشاره دارد.

مرقد امام حسين(عليه السلام) در ميان بخش قديمى شهر كربلا قرار گرفته و تا پيش از سال1948ميلادى خانهها، بازارها و بناهاى ديگر بدان متصل بود و ميان آنها و حرم خيابانى وجود نداشته است. در اين سال بر گرد حرم امام(عليه السلام) خيابانى احداث كردند و اجازه ندادند بناهاى شهر به مجموعه بناهاى حرم متصل شود.

ديوار بيرونىِ حرم از ديگر بناهاى شهرى جدا و با كاشى و آجرهاى زرد زينت داده شد و بر بالاى درها و قسمتهايى از بالاى ديوارها نيز كتيبههايى از آيات قرآن كه با خط كوفى بر كاشىهاى معرّق نقش بسته بود نصب كردند.

صحن امام از داخل به شكل مستطيل، البته بهسان ضريح با دو ضلع اضافه و در واقع ششپهلو بوده، اما در جريان توسعه حرم در سال 1947ميلادى اين دو ضلع اضافه; يعنى ضلعى در جنوب شرقى و ديگرى در شمال شرقى برداشته شده و درنتيجه، صحن از داخل به شكل يك مستطيل كامل درآمده است، هرچند از بيرون نمايـى بيضوىشكلدارد. ارتفاع ديوارهاى صحن به دوازده متر مى رسد كه از داخل تا ارتفاع دو متر سنگكارى شده و در قسمتهاى بالاتر با كاشىها و كتيبهها و نقشهاى چشمنواز زينت يافته و در بالاتريـن قسمت ديوار آياتى از قرآن كه سوره كاملـى را تشكيل داده نقـش بسته است.

تا پيش از توسعه حرم در سال 1947م. در اطراف صحن، مسجدها و مدرسههايى دينى وجود داشت كه درهايشان به صحن گشوده مى شد. اما شهردارى كربلا اين مدرسهها و مسجدها را ويران و به جاى آنها همان خيابان پيرامونىِ حرم را احداث كرد. مدرسه حسنخان يكى از اين مدرسههاست كه خود بزرگترين مدرسه علوم دينى در كربلا بوده و انديشمندان و عالمان بزرگى از آن برخاستهاند كه سيد جمالالدين اسدآبادى يكى از آنهاست. مسجدى هم كه حسنخان ساخته بود در نوع خود يكى از شاهكارهاى معمارى به شمار مى رفت. اين مسجد كه به همراه بخش اعظم مدرسه، از ميان رفته در ناحيه شمال شرقى صحن قرار داشته است.

مدرسه صدراعظم و مدرسه زينبيه كه هر دو از مدرسههاى علميه كهن كربلاست و همچنين جامع بزرگ ناصرى ازجمله بناهايى است كه در سمت غرب حرم در جريان توسعه از ميان رفته است.

در سمت شمال هم تا پيش از توسعه حرم، جامع رأسالحسين(عليه السلام) وجود داشته ودر ميانه اين مسجد مقامى به نام رأسالحسين(عليه السلام) بوده كه بنا بر روايات، پيش از سفر اسيران از كربلا به كوفه سر امام در اين مكان گذاشته شده است و از همينروى مردم بدين مسجد و مقام اهميت خاصى مى دادهاند. اما به هر حال اين مسجد بكلّى از ميان رفته است.

دكتر سيد عبدالجواد كليدار بناى بخش شمالى صحن را از اقدامات شاه طهماسب صفوى مى داند و آنگونه كه در «بحارالانوار» مجلسى اشاره شده، اين بخش در جريان توسعهاى كه در عهد صفوى در حرم امام(عليه السلام) انجام گرفته، بنا شده است. ظاهراً تا آن زمان صحن حرم امام حسين(عليه السلام) به شكل حرم امام كاظم(عليه السلام) و داراى سه ضلع شرقى، غربى وجنوبى بوده، اما شاه طهماسب ضلع شمالى را نيز به صحن افزوده و بدينترتيب صحن داراى چهار ضلع شده است.

مجموع مساحت صحن به 1500 متر مربع مى رسد و شايد يكى از مهمترين ويژگىهاى حرم امام حسين(عليه السلام) همين صحن وسيع ايوانهاى زيباى فراوان است; چه، 65 ايوان بر گرداگرد وجود دارد و در هر ايوان نيز حجرهاى است كه ديوارهايش از بيرون واندرون كاشىكارى است. اين حجرهها براى مباحثه طلاب بوده و برخى هم به شاهان، اميران، فرمانروايان و عالمان و رجال دين اختصاص داشته است.

ضلع هاى چهارگانه صحن

ضلع شمالى; در زاويه شمال شرقى صحن بابالكرامه واقع است و در سمت چپ آن به ترتيب، سه مقبره از آنِ آل طعمه، مقبره عبدالمجيد كمبورى، ايوان وزير، مقبره آل صالح (گدعلى)، مقبره آل حكيم شهرستانى، و مقبره آل زينى قرار گرفته كه برخى از رجال اين خاندان; ازجمله سيد عبدالرزاق و فرزندانش، همچنين سيد عباس آل تاجر و فرزندش سيد محمدحسن دفن شدهاند.

پس از آن مقبره سيد ابراهيم شهرستانى و فرزندش سيد صالح است. سپس همچنان كه به سمت چپ برويد، به بابالسدره و پس از آن مقبره سيد عبدالحسين سر خدمت آلطعمه، برادرش سيد مرتضى و برادرزاده اديبش سيد مصطفى سيد سعيد خواهيد رسيد.

ضلع غربى; در اين ضلع مقبرهها و غرفههايى قرار گرفته كه مهمترين آنها ]به ترتيب به سمت چپ[ عبارتند از: مقبره شيخ خلف بن عسكر زوبعى كه در طاعون سال1246ه.ق. درگذشت. در اين غرفه شاعر بينادل شيخ قاسم الهى (درگذشته به سال1276ه.ق.) نيز دفن شده است. زمانى در مقابل اين مقبره سكويى وجود داشت كهشاعران بزرگى چون ابوالمحاسن، كاظم الهى، حاج عبدالمهدى حافظ و شيخ محسن ابوالحب و همچنين برخى از ديگر بزرگان عصر، هر روز بر آن مى نشستند و آثار نظم ونثر خويش ر مى خواندند.

اين سكو تا توسعه حرم به سال 1367ه.ق. وجود داشت. در پشت اين مقبره، مقبرهاى ديگر از آنِ خاندان ابوطحين و در كنار آن نيز مقبره علاّمه شيخ عبدالحسين تهرانى (درگذشته به سال 1286ه.ق.) است. بابالسلطانيه پس از اين مقبره است.

از آن هم كه بگذريم به يكى از انبارهاى حرم، سپس ايوان ناصرى، آنگاه انبارى ديگر و سپس قبر علاّمه سيد مرتضى كاشمرى (درگذشته به سال 1342هـ..ق) مى رسيم كه در حجره كابليه دفن شده است. پس از آن مقبره سيد صالح سيد سليمان مصطفى آلطعمه (درگذشته به سال 1319ه.ق.) و فرزندان اوست كه در مقابل پنجره مقتل قرار مى گيرد. سپس به بابالزينبيه مى رسيم كه قبر مرحوم سيد محمود سيد على وهاب در آستانه آن قرار گرفته و پس از آن هم حجرهاى ديگر است كه در ماه رمضان در آن مجلس قرائت قرآنى به مديريت سيد محمدحسن سيف برگزار مى شد. در كنار اين حجره پلكانى قرار دارد كه به طبقه دوم مى رسد و دفتر زمستانى توليت حرم در غرفهاى در اين طبقه قرار گرفته و اين غرفه بر بابالزينبيه مشرف است.

ضلع جنوبى; در ميانه اين ضلع، بابالقبله قرار گرفته كه خود در زير ايوانى بزرگ است كه ساعت زنگدار بزرگى بر بالاى آن نصب شده است. قبر سيد محمد سيدالعراقين در مدخل ايوان و دار مخطوطات (خزانه آثار خطى) و همچنين كتابخانه حرم امام(عليه السلام) در بالاى آن قرار گرفته است. پس از اين قبر مقبره مرحوم حاج مصطفى اسدخان و در مقابل آن مقبره آل ثابت واقع است.

هنگامى كه از بيرون به صحن درمىآييد دفتر توليت حرم امام حسين(عليه السلام) در سمت چپ شما و مقبره آل اشيقر نيز در جوار آن قرار مى گيرد. در سمت راست ايوان تكيه بكتاشيه است كه سيد احمد جدّ آل دده و برخى از فرزندان و نوادگان او در آنجا دفن شدهاند. و آنسان كه در گذشته، صوفيان و مرشدان به اين تكيه مى آمدند امروزه نيز بزرگانى آهنگ آن مى كنند.

در جوار اين تكيه مقبره مرحوم حاج محمد شهيب قرار گرفته و در اين غرفه در خلال ماه مبارك رمضان جلسه قرآنى برگزار مى شود. قبر علاّمه سيد عبدالحسين آلطعمه توليت حرم امام حسين(عليه السلام) و همچنين قبر علاّمه شيخ محمد بن داود خطيب در مقابل اين مقبره است.

ضلع شرقى; قبر پيشواى دينى شيخ محمدتقى شيرازى در اين ضلع قرار گرفته وسقاخانه سلطان عبدالحميد عثمانى نيز در جوار آن است.

پس از آن ايوان باب قاضىالحاجات قرار گرفته كه دو مقبره در آن است; يكى مقبره عالم بزرگ شيخ زينالعابدين حائرى و فرزندانش و ديگرى كه در سمت مقابل قرار گرفته; مقبره ميرزا محمد ثقةالاسلام.

پس از ايوان به مسجد علاّمه سيد كاظم رشتى (درگذشته به سال 1259ه.ق.) وسپس به ايوان بابالشهد مى رسيم كه مقبره مرحوم سيد كاظم سيد عبود آل نصرالله در آن واقع است. همچنان در سمت شرق ايوان به مقبره بزرگى از آنِ خاندان آلطعمه برمىخوريم كه ميان دو ايوان ابوالشهدا و كرامه قرار گرفته است.

ايوان وزير

در وسط ضلع شمالى صحن، ايوانى بزرگ است كه در گذشته پنجرهاى آهنى داشت كه به صحن مشرف بود. اين ايوان به يكى از وزيران حكومت قاجار، كه قبرش در پشت همين ايوان قرار دارد، نسبت داده شده و از همينروى آن را ايوان وزير ناميدهاند. هرچند پيشتر نامش ايوان ليلو بوده است. درويشان در اين ايوان تكيهاى داشتند و آنجا در دهه اول ماه محرم گرد مى آمدند و با پرچمهاى سياه و كشكولهايى چند، مراسم عزادارى سالار شهيدان برگزار مى كردند و شخصيتهاى شناخته شده كربلا در اين مراسم حضور مى يافتند. در آن روزگار رهبرى اين درويشان را سيد مطهر بر عهده داشت كه شخصيتى محبوب بود.

در اين ايوان عالمان و ناموران بسيارى به خاك سپرده شدهاند كه نامهايشان بر سنگهاى ديوار نوشته بوده است; از اين جمله مى توان از خطيب كربلا سيد جواد هندى وحجةالاسلام سيد ميرزا هادى حسينى ياد كرد.

البته امروزه تغييراتى در اين ايوان پديد آمده و از ايوان درى به نام «بابالسلام» گشوده شده و آنجا رهگذر زايران گشته است.

ايوان ناصرى

ايوان ناصرى در ضلع غربى صحن قرار گرفته و بعدها نامش به «ايوان حميدى» تغيير يافته است; منسوب به سلطان عبدالحميد ]دوم[ كه اين ايوان را بازسازى كرد. پيشانى اين ايوان قوسدار است و ارتفاع آن به 15 متر، طولِ پايه آن به 8 متر و عرض پايه به 5 متر مى رسد. زمانى بر بالاى اين ايوان ساعت بزرگ زنگدارى نصب بود. چونان كه از بيت شعر شيخ جابر كاظمى برمىآيد اين ايوان در سال 1275ه.ق. بنا شده است. در زير طاق ايوان كتيبهاى است كه اشعار زير، منسوب به شاعر كربلايى شيخ كاظم الهى بر آن نقش بسته است:

إيوان مجد شاده كهف الورى سلطان غازي عالم الإنسان عبدالحميد المتقي والمرتقي من كلّ مكرمة على كيوان من آل عثمان الذين بسيفهم حفظوا الثغور بسطوة الإيمان حل الحسين برحبهم فسموا به وبنوا البيوت الذكر للرحمان الله شرفهم وعظم قدرهم فبناؤهم من أشرف البنيان حتى إذا ورث الخلافة منهم سلطاننا المقصود بالعنوان شاد البناء بحضرة قد عطرت بشذا سليل المصطفى العدنان هي حضرة كحظيرة القدس التي فيها تجلى الوارد السبحاني فيها ثوى سبط النبي بطعنة شلت لها كف الشقي سنان فغدا شهيد الطف تندب حوله مضر كما تبكي بنو شيبان إنا لنذكره ونسكب أدمعاً تجري على الوجنات كالمرجان فالصبر يحمد في المواطن كلها إلا عليه فإنّه كالقاني يا حبذا الإيوان في أوضاعه جاءت مبانيه على الإتقان قد قابل القبر الشريف بوجهه فتراه بين يديه في إذعان ينحط فيه عن الورى أوزاره فيكال للقالين بالصيعان وسما إلى الفلك الأثير مسلماً بيمين يمن العالم الروحاني من أجل ذا أرخته «يا حسنه قد شاده عبدالحميد الثاني» ناگفته نماند در زمان حاضر از اين ايوان درى گشودهاند كه زايران از آن مى گذرند. در مقابل اين ايوان ايوان ديگرى به نام رأسالحسين(عليه السلام) است كه رواق سيد ابراهيم مجاب پشت آن واقع مى شود.

بر سقف اين ايوان نقش و نگارهاى زيبا و كاشيكارىهاى دقيق خودنمايى مى كند ودر پيشانى آن عبارت «عمل استاد احمد جواد شيرازى، عام 1296ه.»(136) به چشم مىخورد. در پايين اين ايوان بر ديوارها اين ابيات نقش بسته است:

الله أكبر ماذا الحادث الجلل لقد تزلزل سهلُ الأرض والجبل ما هذه الزفرات الصاعدات أسىّ كأنها شعل ترمي بها شعل قامت قيامة أهل البيت وانكسرت سفن النجاة وفيها العلم والعمل جلّ الإله فليس الحزن بالغه لكنّ قلباً خواه حزنه جلل أتلك زينب مسلوب مقلدها الله أكبر هذا الفادح الجلل كأنّها لم تكن تنمى لفاطمة وأنّها غير دين الله تنتحل لئن بدت وحجاب الصون منهتك عنها فإن حجاب الله منسدل من كان خادمها جبريل كيف تُرى أضحى يحكّم فيها الفاجر الرذل لو قام يصرخ بالبطحاء صارخها رأيت كيف اعوجاج المجد يعتدل مهلا أميّة إن الله مدرك ما أدركتموه فلا يغرركم السهل هناك يعلم من لم يدر حاصلها أيّ الفريقين منصور ومنخذل و همچنين كتيبههاى ديگر داراى نقش و نگار، توجه بيننده را به خود جلب مى كند و شاهكارى از هنر اسلامى را بدو مى نماياند.

اما تكيه بكتاشيه: اين تكيه از مكانهاى مهم و مشهور صحن شريف است كه در سمت راست بابالقبله (براى كسى كه به حرم وارد مى شود) قرار مى گيرد. اين بنا كه به صورت گنبدى است و در آن سنگهاى بزرگى تقريباً از نوع سنگهاى صحن به كار رفته، به دست عبدالمؤمن دده ساخته شده و صوفيان ترك در روزگار حكومت عثمانى در آن گرد هم مى آمدند.

فضولى بغدادى شاعر درگذشته به سال 963م. و همچنين دو فرزندش فضلى وروحى بغدادى ازجمله برجستهترين شخصيتهاى صوفىاند كه در جمع صوفيان اين تكيه حاضر مى شدند.

سيد احمد دده، نياى آل دده متوليى براى اين تكيه معين كرد و آنگونه كه از نوشتههاى موجود در كتيبههاى اين تكيه پيداست. هنگامى كه سلطان عبدالحميد دوم با رواجدهندگان اين طريقت اعلام جنگ كرد، نام اين تكيه را به تكيه نقشبنديّه تغيير داد. اين تكيه كه به صورت مقبرههاى خانوادگى براى آل دده درآمده، داراى دو پنجره بوده كه به صحن گشوده مى شده است. سوگمندانه در جريان بازسازى و نوسازىِ اخير از سوى مسؤولان مربوط، آثار اين تكيه از ميان رفته است.

اما در ضلع شرقى صحن، ايوانى بزرگ است كه قبر پيشواى بزرگ روحانى و رهبر انقلاب هزار و نهصد و بيست عراق شيخ محمدتقى شيرازى و همچنين آرامگاه برخى ديگر از عالمان و بزرگان دينى در آن واقع است. در جريان توسعه حرم، زاويه جنوب شرقى برداشته شده و بدينترتيب قبر شيخ محمدتقى در داخل صحن و دور از ديوار قرار گرفته و تا مدتى نردههايى كوتاه بر پيرامون قبر بوده كه آنها هم بعدها برداشته شده است.

سقاخانه

در ضلع شرقى صحن منبع آبى قرار داشت كه احمد شكرى، يكى از نوادگان نجيب پاشا عثمانى، آن را ساخته و بناى آن در دهم محرم سال 1261ه.ق. پايان يافته بود. در آن روزگار مقدار زيادى شكر در اين آب ريختند تا زايران از آن بنوشند. در قسمت جلويى اين منبع آب به خط زيباى شاعر موصلى، عبدالباقى عمرى، اين ابيات شعر بر كاشى نوشته بود:

أحمد من أنشأ هذا السبيل و روّق المنهل لابن السبيل ما هو إلا ذو العلى أحمد شكري له يستقصي جيلا فجيلٌ ويوم عاشورا غدا زائراً سليل ساقي الحوض نعم السليل من أمُّهُ بضعة طه التي في العالمين ما لها من مثيل وجده روح الوجود الذي تشرّف الروح به جبرئيل فشاهد الزوار تأوي إلى مشهده الأعلى قبيلا قبيل فأترع الحوض لهم سكّراً مزاجه الكافور والزنجبيل حوض هو الكوثر في عينه على حسين مثل دمعي يسيل عذب فرات ذاك لكن ذا ملح أُجاج ماؤه مستحيل صعّده حزني و وجدي وقد صوبه منّي البكا والعويل كأنّه عين الحياة التي لاحظت الخضر بعمر طويل مسلسلا يروي حديث الشفا عنه وقد صحّ شفاء العليل كم صادر عنه وكم وارد منه لقد برَّد فيه الغليل كالشهد في الصحن حلا ذوقه فراتُه بل الصدى منه نيل في كلّ ثغر ساغ سلساله فشاع في الري و في أردبيل أجرى له وقفاً و في ما جرى قد نال أجراً وثواباً جزيل ورّق لما راق تاريخه «للأحمد حوض مع السلسبيل» در سال 1282ه.ق. مادر سلطان حميد عثمانى فرمان داد در ضلع جنوب شرقى صحن سقاخانهاى بسازند. شاعر عراقى، شيخ عباس قصاب، ماده تاريخ آن را در اين بيت شعر آورده است:

سلسبيل قد أتى تاريخه «اشرب الماء ولا تنس الحسين» همچنين مرحوم حاج حبيب حافظ، جدّ خاندان آل حافظ، در مقابل همين سقاخانه، سقاخانه يا مخزن آب ديگرى ساخت.

درمدخل بابقبله منبعديگرى وجودداشته كهدرسال 1322ه.ق. ساختهشده است.

البته اينها همه تا سال 1363ه.ق. وجود داشته و از آن سال به بعد در پى توسعه ونوسازى حرم به تاريخ پيوسته است.

گفتنى است در ضلع شرقى حرم، همچنين مسجد بزرگى است كه مفتىِ حكومت عثمانى در آن مى نشسته است.

يكى از عالمان، به نام سيد كاظم فرزند سيد قاسم حسينى رشتى از دارايى خود، اين بنا را نوسازى كرد. اين مسجد داراى دو در است كه يكى از صحن اصلى حرم و ديگرىاز راهرويى كه به صحن كوچك مى رسد گشوده شده است.

گنبد

بر فراز مرقد امام حسين(عليه السلام) گنبد بلندى است كه هر ديدهاى را به سوى خود مى خواند. اين گنبد كه به دست تواناى مهندسان و معماران مسلمان ساخته شده سرتاسر پوششى از طلاى ناب دارد. در ساقه گنبد ده پنجره به بيرون گشوده است كه عرض هر يك، به يك متر و سى و سه سانتيمتر `رسد و ميان هر يك با ديگرى يك متر و پنجاه وپنج سانتيمتر فاصله است. ارتفاع گنبد از قاعده تا نوك آن حدود 37 متر است و از بيرون داراى شكل كروى پيازى است. بر بلنداى گنبد ميلهاى طلايى به طول دو متر است كه در فراز آن چراغى نصب شده تا از دور زايران را بدين بارگاه راه نمايد. در سمت راست گنبد كتيبهاى وجود دارد و دو عبارت زير آنجا نوشته است:

«تذهيب القبّة الحسينيّة عَلى عَهْد السلطان ناصرالدين شاه القاجارى كتبه محمدحسين الشهير بالمشهدى 1273ه.» و«جدد بناءها وقسم من تذهيبها في سنة 1273ه.» در آن سوى گنبد نيز اين عبارت نوشته است: «قد تشرّف بتعمير هذه القبّة المباركة الشريفة المنوّرة بعون الله تعالى السلطان الأعظم والخاقان الأعدل السلطانبن السلطان، ناصرالدين شاه القاجارى خلّد الله ملكه».

بنا بر اسناد موجود در مديريت اوقاف كربلا، تعداد خشت طلاهاى به كار رفته 7526 خشت و مجموع سطح طلاكارىشده 301 متر مربع است.

گلدسته ها گلدسته منارةالعبد

در كنار سقاخانه حافظ مقبرهاى است كه به خاندان آل اسد خان تعلق دارد. در گوشه اين ضلع، گلدستهاى بود كه آن را «منارةالعبد» نام نهاده بودند. مرجان امينالدينبن عبدالله كارگزار ايلخانان در بغداد، اين بنا را به سال 767ه.ق. ساخته بود. مرجان از جانب سلطان اويس جلايرى به ولايت عراق گماشته شده بود. او زمانى در اين انديشه شد كه حكومت عراق را مستقل كند. از همينروى، پرچم مخالفت با حكومت اويس برافراشت. اما سلطان اويس با لشكرى بزرگ آهنگ بغداد كرد و اين شهر را به محاصره سپاهيان خود درآورد. مرجان كه شكست خود را حتمى ديد به كربلا گريخت وبه حرم امام حسين(عليه السلام) پناهنده شد. او در همين زمان بناى آن گلدسته را آغازيد. اويس كه از اين اقدام او آگاهى يافت او را به حضور طلبيد و از آنچه كرده بود درگذشت و ديگربار او را به پاس خدماتى كه به حرم امام كرده بود به ولايت عراق گماشت. اويس كار ساخت گلدسته و در كنار آن مسجدى بزرگ را پى گرفت و به پايان رساند. او همچنين از درآمد املاك خود در بغداد، كربلا، عينالتمر، رحاليه و جاهاى ديگر، اموال فراوانى به حرم امام(عليه السلام) اختصاص داد تا بر همين مسجد و گلدسته هزينه شود.

اين گلدسته در بيست مترى زاويه شرقى صحن حرم امام حسين(عليه السلام) و در سمت چپ كسى كه راهى زيارت حضرت عباس(عليه السلام) است قرار داشته و بزرگترين گلدسته در مجموعه حرم بوده است; چه، قطر قاعده اين گلدسته به بيست متر و ارتفاع آن به چهل متر رسيده و پوششى از كاشى قديم و خوشساخت داشته است. عالم شاعر مرحوم شيخ محمد سماوى، تاريخ بناى اين گلدسته را در شعر زير آورده است:

ثُمَّ بَنى القبّة بعد الدائر اويسٌ ابنُ الحسن الجلائري إذ جاء من مقرّه بجنده يريد بغداد لقتل عبده أعني به مرجان إذ تمردا حتّى إذا جند أويس وردا فارقه من منعوه الطاعة فلاذ بالحسين للشفاعة ثُمَّ بنى المسجد والمنارة فانتسبت للعبد ذي الإمارة وكان ذا في السبع والستينا من بعد سبع قد خلت مئينا فأصدر الصفح أويس وعفا عن عبده إذ لاذ بابن المصطفى(صلى الله عليه وآله) در سال 982ه.ق. اين گلدسته، كه به ويژه در قسمت سر گلدسته نيازمند پارهاى تعمير و نوسازى بود، به هزينه و فرمان شاه طهماسب صفوى نوسازى و بازسازى شد. نوسازى اين گلدسته بخشى از عملياتى بود كه در آن دوران انجام گرفت و طى آن توسعهاى در ضلع شمالى صورت يافت و در اين توسعه درى از اين ضلع صحن گشوده شد، در حالى كه تا پيش از آن از اين سمت صحن درى به بيرون گشوده نمىشد و صحن وضعى بهسان وضع صحن حرم امام كاظم(عليه السلام) داشت.

علاّمه مجلسى در «بحارالأنوار» درباره اين توسعه چنين مى نويسد:

«از نظر من درستتر آن است كه حائر حسينى، تنها همان قسمتهاى صحن قديم را دربرمىگيرد نه آنچه در دوران حكومت پرآوازه صفوى به صحن افزوده شده است. بنا بر آنچه از قراين برايم معلوم گرديده و بنا بر آنچه از پيران و بزرگان آن سرزمين شنيدهام، صحن از سمت قبله، سمت راست و سمت چپ تغييرى نيافته و تنها تغييرى كه در آن به وجود آمده، در سمت مقابل قبله است.» علاّمه شيخ محمد سماوى در شعر خود، تاريخ اين نوسازى را بيان كرده است:

ثُمَّ تداعى ظاهر المنارة للعبد واستدعى له عمارة فمد كفه لها طهماسب وعمرت بمالها يناسب وأرخت ما بين عجم وعرب «وانگشت يار» تعنى «خنصر الأحب» در دوران عثمانى و به سال 1308ه.ق. در پى شكافى كه در قسمت سر گلدسته پديد آمده بود دربار دستور تجديد بناى آن را صادر كرد. سوگمندانه، در دوران سلطنتى عراق و در سال 1354ه.ق. = 1935م. ياسين هاشمى نخستوزير وقت دستور تخريب اين گلدسته را صادر كرد. هدف وى از اين كار دست يافتن به درآمدى بود كه از محل موقوفات مرجان امينالدين و از رهگذر اجاره دادن ابنيه و اراضى وقفى به دست مى آمد. در جريان تخريب اين گلدسته به سكّههاى مسى مربوط به دوران جلايرى و صفوى دست يافتند كه آنها را به «دار الآثار القديمه» بغداد سپردند.

البته تصميم حكومت مبنى بر تخريب اين گلدسته با مخالفت سختى روبرو شد. درباره انگيزه اين تخريب شايعههاى گوناگونى در ميان مردم پخش شد; از آن جمله اينكه مى گفتند اين گلدسته كج شده بود. اين در حالى است كه اگر چنين مسألهاى صحّت مى داشت لازم بود گلدسته از همان نقطهاى كه آسيب ديده است تعمير و نوسازى شود نه اينكه آن را از پايه ويران كنند.

هنوز هم برخى از پيران كه آن روزگار را به ياد دارند از تلخى خاطره ويران شدن گلدسته مى گويند و از آن اظهار دلآزردگى مى كنند. در اينباره شاعران عراقى نيز مرثيههايى گفتهاند.

در كتاب «تاريخ كربلا» در اين زمينه چنين آمده است:

«مئذنة العبد خلأ بزرگى در مجموعه بناهاى حرم پديد آورد و حسرتى دايم در دلهاى دوستداران تاريخ و فرهنگ و هنر بر جاى گذاشت. ويران كردن اين گلدسته رخدادهايى ر مى مانست كه به دست مهاجمان و وهابيان براى حرم امام حسين(عليه السلام)آفريده شده بود و دلها در اندوه اين رخداد تلخ نشست و شاعران در فقدان آن رثا گفتند.» هم در كتاب «مجالى اللطف بأرض الطف» دورههايى از بنا و ويرانى و بازسازى وسرانجام از ميان رفتن كامل را كه بر اين گلدسته گذشته آورده و سپس ابيات شعرى بدين مضمون نقل كرده است:

«منارةالعبد ويران شد و از آن هيچ نام و نشان نماند.

بدين بهانه كه گفتند: شالودهاش سست شده است. اين رخداد به سال پنجاه و چهار در روزگار حاضر صورت پذيرفت.

اما آن گلدسته مى توانست استوار بر پايههاى محكم خود بماند. در همان سمت چپ كسى كه به زيارت حضرت عباس مى رود.

و متصل به ديوار غربى و بر دروازه صحن حرم سبط پيامبر(صلى الله عليه وآله) يا نزديك آن.» سيد على بن حسين هاشمى خطيب نيز در چند بيت شعر ماده تاريخى براى ويرانى گذاشته است:

«آل الجلائر» عبدهم «مرجان» مذ ولى الإمارة قد شاد في بغداد مسجده لدى سوق التجارة وبنى لدى صحن الحسين لحبّه أعلى منارة هم در شعرى ديگر ماده تاريخ آن آمده است:

تالله إنَّ بهدمها للدين والتقوى خسارة والعبد أرّخ «ناحباً الحرّ تكفية الإشارة» شيخ عبدالكريم نايف هم در دو بيت شعر ماده تاريخ بناى اين گلدسته و ويرانى آن را يكجا آورده است:

منارة العبد بصحن الحسين بناؤه ارّخ «انگشت يار» وهدمها اعلن تاريخه «ما جاء الا لجأ الاضطرار» ناگفته نماند ياسين هاشمى همان كسى است كه دستور جلوگيرى از برگزارى مراسم عزادارى امام حسين و برپا داشتن مجالس سوگوارى را نيز صادر كرد و با اين كارخود گام بر جاى گامهاى متوكّل نهاد كه قبر امام حسين(عليه السلام) را ويران كرد و مردم را از زيارت مرقد آن حضرت باز داشت. در فاصله ده مترى جنوبِ گنبدِ حرم امام(عليه السلام)، دو گلدسته بزرگ با پوشش طلا وجود دارد كه ارتفاع هر يك از كف صحن، به حدود 25 متر و قطر آن نيز به 4 متر مى رسد. در نوك هر يك از اين گلدستهها ميلهاى نصب شده و بر فراز اين ميله هم چراغى براى روشنايى است. اين دو گلدسته در سال 786ه.ق. و در دوران سلطان اويس جلايرى وفرزندش احمد جلايرى بنا نهاده شد و همين اخير گلدستهها را به كاشيهاى زرد طلايى آراست. در سال 1356ه.ق. گلدسته غربى تا اندازهاى كج شد و درنتيجه سلطان سيفالدين طاهر با اختصاص مبالغى فرمان داد اين گلدسته را تخريب و به جاى آن گلدسته ديگرى بنا كنند. اما هنگامى كه پى و قاعده اين گلدسته را آشكار كردند، ديدند پى و شالوده گلدسته استوار و محكم است و نيازى به ويران كردن و از نو ساختن آن نيست. در سال 1373ه.ق. و به هنر محمود هادى اين گلدسته طلاكارى شد. اما گلدسته غربى از ديرباز به همين شكل كنونى بوده است.

گفتنى است تعداد خشتهاى طلايى كه در اين دو گلدسته به كار رفته جمعاً 8024 خشت است.