کربلا و حرمهای مطهر

سلمان هادى آلطعمه
مترجم : حسين صابرى

- ۱۵ -


تصوير حرم حضرت ابوالفضل

 

گنجينه حرم حضرت ابوالفضل(عليه السلام)

در حرم حضرت عباس(عليه السلام) گنجينهاى است كه گنجهاى ارزشمندى غيرقابل قيمتگذارى در خود جاى داده است. از آن جمله مى توان به قالىهاى نفيس، قالىهاى بافته شده به نخهاى زر يا نگينهاى قيمتى، چلچراغهاى طلايى، شمشيرهاى مرصّع، ساعتهاى ديوارى طلايى، ساعتهاى ساخته شده از چوب آبنوس و همانند آن اشاره كرد. در اين گنجينه همچنين مجموعهاى از مجسمههاى طلايى كشتيهاى مسافربر كه يك ناوگان را تشكيل مى دهد، صندوقى آهنى در بردارنده چند مهر امضا، تصويرى حقيقى از سر مبارك امام حسين(عليه السلام) كه از ايتاليا آورده شده است، مصحفى خطى منسوب به اميرمؤمنان(عليه السلام) و تعدادى نسخه خطى وجود دارد كه شمار آنها به 109 نسخه مى رسد و بيشتر آنها نيز قرآن خطى به خط كوفى است.

در شناسنامهاى كه از نسخههاى خطى اين گنجينه به دست آوردهام نوشته بود: «اين مجموعه در بردارنده 109 نسخه و همه نيز قرآن خطى است.» به هر روى آنچه درباره قدمت و ارزش هنرى و تاريخى اشياء و نفايس موجود در گنجينه حرم امام حسين(عليه السلام)گفته شد، در مورد اشيا و نفايس گنجينه حرم حضرت ابوالفضل(عليه السلام) هم مى توان گفت.

مخطوطات موجود در اين گنجينه داراى فهرست چاپ نشدهاى است كه نگارنده تنها نسخهاى ماشين نويسى شده از آن رؤيت كرده است. استاد ناصر نقشبندى در نوشتهاى بدين مطلب اشاره كرده كه در حرم حضرت ابوالفضل سه نسخه قديم قرآن خطى كه به خط كوفى نوشته شده است، نگهدارى مى شود.

محل گنجينه زمانى در حجرهاى واقع در زاويه رواق جنوبى قرار داشت كه پيش از آن مقبره مرحوم شيخ حسين بن احمد بن شيخ على توليت حرم حضرت عباس(عليه السلام)بوده است.

اين گنجينه در حال حاضر به محل مقبره آل خيرالدين كه درش از صحن گشوده مى شود انتقال يافته است. در سال 1265 ه.ق. هيأتى ويژه با حضور سعيد السيد آل سلطان توليت فعلى و سيدحسين سيد حسن وهاب توليت پيشين حرم از مجموعه اشيا و نفايس گنجينه حرم حضرت عباس(عليه السلام) فهرستى تهيه و آن را مهر و موم كرد. اين فهرست كه ارزش مجموعه اشياى مذكور در آن هزار ليره طلايى تركى تخمين زده شده به شرح زير است.

ـ يك نسخه قرآن با قطع بزرگ، به خط كوفى و تذهيب شده.

ـ 16 نسخه قرآنهاى ديگر در قطع بزرگ.

ـ دو مصحف به خط كوفى در قطع كوچك.

ـ دو چلچراغ طلايى; يكى بزرگتر و به وزن 417 مثقال و ديگرى متوسط با وزن 40 مثقال.

ـ دو چلچراغ كوچك ساخته شده از آميخته طلا و نقره و هر يك به وزن 15 مثقال.

ـ دو چلچراغ بزرگ نقره، هريك به وزن 1800 مثقال.

ـ 97 چلچراغ نقره متوسط در اندازههاى مختلف با وزن ميان 200 تا 300 مثقال.

ـ 2 چلچراغ مسى در اندازه متوسط با كلاهكهاى آن.

ـ 3 چلچراغ بزرگ بلورين.

ـ يك شمعدان طلاى كوچك به وزن 9 مثقال.

ـ سه شمعدان كوچك نقره.

ـ 47 شمعدان مس و برنز در اندازههاى متفاوت.

ـ سه دسديس (شكل دست) از جنس طلا، كه يكى 29 مثقال و دوتاى ديگر هركدام 6 مثقال وزن دارند.

ـ سه دسديس نقره كه يكى 134 مثقال و دو تاى ديگر هر كدام 110 مثقال وزن دارند.

ـ 43 دسديس نقره با اندازههاى متفاوت.

ـ يك دسديس نقرهاى داراى تصوير.

ـ 74 پرده حرير با اَشكال بوته و جغه و گلابتون.

ـ 12 پرچم (بيرق) قدي مى .

ـ 19 پرچم با نقشهاى جغه و بوته.

[(1) 1 ـ سيدمحمد سعيد سيدمحمدعلى آل ثابت در كتابخانه خود نسخهاى از اين فهرست در اختيار دارد. ]

ـ سه درفش نقرهاى كه هركدام 72 مثقال وزن دارند.

ـ دو درفش نقره با حجم متوسط.

 

ـ چهار قالى ايرانى بزرگ.

ـ 13 گليم پنبهاىبى رنگ.

ـ دو نمد پش مى .

ـ 8 قطعه زيرانداز كوچك.

ـ 8 گويچه (انارك) نقرهاى كه در چهارگوشه ضريح نصب بوده است.

ـ 5 كمربند با نقشهاى گلابتون.

ـ يك تفنگ.

ـ 6 ششمير آهنى كهن و داراى ارزش تاريخى.

ـ سردوال كمان از جنس نقره.

ـ 5 تبر و دو قمه.

ـ دو خنجر مرصّع.

ـ كمربند مسى مشبك با طلاى كار شده در آن.

ـ آيينهاى از نقره.

ـ 9 كاسه برنجى.

ـ قطعه طلايى به وزن 17 مثقال.

ـ قطعه طلايى ديگر همراه با يك زنجير به وزن 12 مثقال.

ـ گردنبندى از جنس نقره به وزن 25 مثقال.

ـ گردنبد چهل بسم الله از جنس طلا و به وزن 40 مثقال.

ـ قطعه پارچه عمامهاى ترمه.

 

ـ شالهاى هندى.

 

ـ يك شال با نقشهاى گلابتون.

ـ 8 كلاهخود از جنس نقره كه وزن هر يك 70 مثقال است.

ـ كريچهاى از نقره.

ـ 20 جام ويژه چلچراغ.

ـ يك ستاره بلورين بزرگ.

 

ـ كلاهكى طلايى براى تيرك پرچم.

ـ 6 بازوبند نقرهاى طلسم و تعويذ، هركدام به وزن 117 مثقال.

ـ 6 گيره مخصوص چادر از جنس نقره، هركدام به وزن 17 مثقال.

علاوه بر اينها اشياى ديگرى هم بعدها به اين گنجينه اهدا شده كه در آنجا نگهدارى مى شود.

درهاى حرم

حرم حضرت عباس(عليه السلام) (رواقها و گنبد خانه) داراى شش باب در است كه پنج تاى آنها به رواقها گشوده مى شود و يكى دو قسمت بالاسر قرار دارد.

دو باب از اين درها در غرب قرار دارند.

يكى از اين دو در در جوار كفشدارى متعلق به توليت حرم واقع شده، جنس آن از نقرهوداراى دولنگه است. بربالاى آنكتيبهاى است ودرآنكتيبهنوشتهاست:كتبه محمدعلى القزوينى الحائرى سنة 1288 ه.ق.(1) بر لنگههاى در نيز اين نوشتهها به چشم مى خورد.

بر لنگه در راست، اين ابيات از شاعر كربلايى سيدحسين علوى نقش بسته است:

قد تولى بالطف سقى العطاشى ولأعدائه المنون سقاها قام للحق ناصراً و المنايا بشبا عضبه تشب لظاها هى باب لمرقد ضم بدراً لبنى هاشم وليث وغاها و على العلق مى شيد صرح قصرت عنه رفعة جوزاها جدد المرتضى له الباب فخراً ولأفعاله الإله تباهى فيك باب النجاة جدد أرخ حق بالله لم يخب من أتاها [1 ـ نوشته محمدعلى قزوينى حائرى، به سال 1288 ه.ق.

(2)

2 ـ او در سرزمين طف آبرسانى به تشنگان را برعهده گرفت و البته به كام دشمنان شربت مرگ ريخت، او برخاست و حق را يارى داد و با لبه شمشير خويش طوفان مرگ بر اردوى دشمن وزاند، ]

اين درِ مرقدى است كه ماه بنى هاشم و شير بيشه پيكار اين خاندان را در خود جاى داده است، و بركنار نهر علق مى كاخى ساخته شد بلند كه آسمان نيلگون به بلندى آن نرسد، مرقفى براى آن درى ديگر ساخت و اين مايه افتخار اوست كه خداوند كارهايش را مايه فخر قرار دهد، اى ابوالفضل، برآستانه تو باب نجات حياتى ديگر يافته است، تاريخ آن بگوى: اين به خداوند سوگند درى است كه هركس قصد آن كند نوميد و ناكام نشود.

گفتنى است مصراع آخر اين شعر يعنى عبارت (حق بالله لم يخب من اتاها) ماده تاريخ ساخت اين در است كه در حساب ابجد با عدد 1356 برابرى مى كند و سال ساخت را نشان مى دهد.

بر لنگه چپ نيز ابيات ديگرى از همان شاعر است:

هى باب النجاة للحق طراً حيث جاء الكتاب فى ذكراها قائلا باب حطة من أتاها و ح مى من جهنم و لظاها و بأعتابها الملائك تهوى فاز بالأمن فليفز من أتاها و على الشهب قد تسامت مقاماً بجلال و رفعة لاتضاهى يا ثرى العلق مى قد صرت حصناً بخضوع تشم طيب ثراها لأبى الفضل جددت باب قدس ملأالخافقين، فخر علاها اين در، ساخت محمد حسن نقاش فرزند مرحوم شيخ موسى است.

اما درِ دوم، آن نيز از نقره و داراى دولنگه است و اين ابيات از شاعر كربلايى سيدحسين علوى بر آن نقش بسته است.

فتبدى بالصبح مذ جددوه بعنان السماء منه الضياء (حسن) الندب بالسدانة فيه نال فضلا عنت له الفضلاء نصر الدين عن بصيرة أمر صابراً للذى أراد القضاء [(1) 1 ـ اين باب نجاتى است كه حق آن را بتم مى گشوده است; آنجا كه در كتاب خدا از آن نام برده است، جايى كه مى گويد «باب حطه» كه هركس بر اين در بيايد گناه او آمرزيده شود و سپرى براى او در برابر دوزخ و زبانههاى آن باشد. ]

بر آستانه اين در فرشتگان بايستند. اين در، باب امن است. هركه آهنگ آن كند رستگارى يابد بر كوههاى بلند نيز به جلال و رفعتى برترى و بلندى دارد كه آن را همانند نيست.

اى خاك علق مى ، تو با سر تسليم نهادن به زير گامهاى عباس دژى استوار شدهاى و همه جاى بوى خوش تو به مشام رسد، براى مرقد ابوالفضل درى نو ساخته شد، براى مرقدى پاك كه آوازه شكوه آن خاور و باختر را پر كرده است.

فعلى قبره الملائك طافت وإليه قد زارت الأنبياء و غدا باب قدسه للبرايا كهف أمن به المنى و الرجاء بطل نال فى الطفوف مقاماً غبطته بنيله الشهداء قد حباه اللوا حسين افتخاراً وإلى مثله يحق اللواء نار موسى أم باب قدس تجلى لأبى الفضل نوره أم ذكاء؟ أم غدا العلق مى طور التجلى و به الأرض أشرقت والسماء؟ مذحوى مرقداً لشبل على من له الفضل ينت مى والعرفاء در مورد ماده تاريخ نوسازى اين نيز دو بيت گفته شده است:

قد جددوا باب ح مى للمبين بنوره أشرق للسائلين مذتمّ أرّخ مجملا قولنا باب الهدى والرشد العالمين گفتنى است اين در مشرف بر كفشداريى است كه به واژه شيخ محمد كشوان تعلقدارد.

[(1) 1 ـ آن هنگام كه اين را نوسازى كردند در صبحگاهان از آن نورى به آسمان برخاست ]

حسن، آن كه داوطلبانه توليت قبر او را عهدهدار شد، افتخارى از آن خود كرد كه همه مفتخران در برابر آن سر فرود آوردند، او (عباس) از سر آگاهى دين را يارى داد و در برابر خواست آن كه قضا و تقدير از آن اوست صبر كرد، پس برگرد قبر او، فرشتگان به طواف آمدند و قبر او را، پيامبران زيارت كردند، و آستانه بارگاه قدس او براى همه مردمان پناهگاه امنى شد كه امان و آرزوى خود آنجا بيابند، او قهرمانى است كه در كربلا به چنان جايگاهى دست يافت كه همه شهيدان ديگر بر آن حسرت بردند، حسين افتخار پرچمدارى را به او داد و البته همانند او را اين پرچم سزاست، اينجا آتش مو مى است يا باب قدسى است كه نور و روشنى ابوالفضل در آن تجلى كرده است؟ يا آن كه نهر علق مى طور تجلى شده و آسمان از اين تجلى، نورانى گشته است؟ از آن زمان كه مرقد، پسرِ على را در برگرفت، همان كه فضل و وفا را به او نسبت دهند.

(2)

2 ـ درى از درهاى اين حرم روشنگر و اين پناهگاه مردمان كه به نور خود بر گدايان اين در روشنى بخشيده است نوسازى كردند، از آن هنگام كه اين بنا به پايان رسيد، ماده تاريخى برايش بگذار. چكيده سخن ما آن كه اين در، براى همه جهانيان باب راهيابى و هدايت است.

گفتنى است عبارت (مجملا قولنا باب الهدى و الرشد فى العالمين) در حساب ابجد با عدد 1219 برابرى مى كند و اين سال را مى نماياند.

سومين در همان است كه در قسمت بالاسر قرار دارد و به جايى گشوده ن مى شود.

چهارمين در سمت پايين پا، يعنى در مشرق واقع است و به رواق گشوده مى شود.

پنجمين در كه آن نيز به رواق گشوده مى شود، داراى دو لنگه است; بر يك لنگه، اين ابيات نقش بسته است:

مررت بقبر للشهيد بكربلا ففار عليه من دموعى غزيرها فما زلت أرثيه و أبكى لرزئه و يسعد عينى دمعها و زفيرها و لا برح الوفاد زوار قبره يفوح عليه مسكها و عبيرها سلام عليك يا أباالفضل كلما تمر شمالات النسيم و مورها

مولانا طاهر سيف الدين

بر لگنه ديگر نيز اين ابيات به چشم مى خورد:

عباس يا باب الحوائج للورى الفضل جارى منك للأطياب تهديك أفئدة الكرام بشوقهم بمقامك العالى لكسب ثواب يقضى حوائج من يلوذ ببابه رب العلى و مسبب الأسباب و يفوز زائره بنيل مرامه وله النعيم غداً يغير حساب قصر البيان عن المديح لبابه طوبى لحجاب و حسن مآب [(1) 1 ـ «بر قبر شهيدى در كربلا گذر كردم و اشك از ديدگانم فرو ريخت. ]

همچنان او را رثا مى گويم و بر مصيبت و اندوه او مى گريم و ديدهام نيز مرا به ا شك و سينهام مرا به ناله همراهى مى كند، همچنان قاصدان كوى او به زيارت قبرش مى آيند و بوى مشك و عبير در اين مرقد مى پراكند.

اى ابوالفضل، سلام بر تو تا آن زمان كه نسيم پگاه و شامگاه بوزد، وقف: سرمان سيف الدين طاهر / سال 1351 ه.ق.» (2)

2 ـ «عباس، اى باب الحوائج مردمان و اى كه فضل و نيكىات بر همه پاكان جارى است، دلهاى بزرگان شوق تو دارد و مقام بلند تو را براى رسيدن به پاداش الهى به پيشوايى مى گيرد، هركس بر در او پناه آورد خداوند آسمان سبب ساز هستى حاجت او را بر مى آورد، هركس اورازيارتكندبه خواسته خويش مى رسد و كامياب مى گردد و در فرداى قيامت نيز او را نعمتىبى حساب خواهد بود، بيان از مديحه سرايى بر آستانه او كوتاه است، خوشا كسى را كه پاسبان آن در است و اين خوش فرج مى است.» اما ششمين در نيز در ناحيه شمال حرم واقع است و همان اشعارى بر آن نقش بسته كه بر پنجمين در هست، با اين تفاوت كه در ميانه لنگه دوم اين كتيبه نيز ديده مى شود: «البانى محمد جعفر خلف المرحوم الحاج عبدالحميد التاجر الاصفهاني 1341 ه.كتبه على بن الحسين الموسوى البهبهانى.»

ايوان طلا

ايوان طلا ايوانى است وسيع كه در جلوى گنبد خانه حرم و مشرف بر صحن شريف است و 320 متر مربع مساحت دارد. از آجرهاى مسى رنگ و طلاكارى شده در ن مى آن استفاده شده است. بر پيشانى ايوان قطعهاى مستطيل شكل ديده مى شود كه چند بيت به زبان تركى و با خطى زيبا بر آن نوشته است. يكى از بيتها اين است:

يازدى خلوصى برله تاريخ كلك فيض ايتدى بوبارگاهى سلطان حميد تجديد اين بيت گوياى آن است كه ايوان در دوره حكومت سلطان عبدالحميد عثمانى تجديد بنا شده است. در كتاب «مدينه الحسين» آمده است:

«ديوار جلويى ايوان، از كف تا ارتفاع دو متر، با سنگهاى مسى رنگ و طلاكارى شده تزيين يافته و آن گونه كه از نوشتههاى چپ و راست پيشانى ايوان و مجاور درِ ميانى حرم پيداست، در سال 1309 ه.ق. احترام الدوله همسر ناصرالدين شاه به طلاكارى ايوان اقدام كرده و پس از او آصف محمدعلى شاه لكنهورى به پوشش طلاى قسمتهاى باقيمانده جلوى ايوان پرداخته است. مساحت ايوان نزديك به مساحت ايوان حرم امام حسين(عليه السلام) است و در زير اين ايوان در قسمت ميانى درى مسى گشوده مى شود كه 3 متر طول و 2 متر عرض دارد و بر آن اين عبارت نوشته است: «رجب على الصائغ ابن المرحوم فتحالله الشوشترى عام 1355 ه.ق. صاغها النقاشمحمدحسن ابن المرحوم الشيخ موسى كتبها محمدجواد الخطاط»(2). ظاهراً همين [(1) 1 ـ «بانى اين بنا محمد جعفر فرزند مرحوم حاج عبد الحميد تاجر اصفهانى است، 1341ه.ق. نوشته على بن حسين موسوى بهبهانى.»

2 ـ «كار رجبعلى زرگر فرزند مرحوم فتح الله شوشترى، به سال 1355 ه.ق. و با ريختهگرى محمد حسن نقاش فرزند مرحوم شيخ موسى نوشته محمدجواد خطاط است.» ]

شخص دو در نقرهاى ديگر نيز ساخته كه در جلوى ايوان و در دو ضلع شرقى و غربى آن به سمت داخل گشوده مى شود.» بر ايوان طلا و درهايى كه از آن يا از مجاورت آن گشوده مى شود، شش كفشدارى وجود دارد كه سه تاى آنها در چپ ايوان قرار گرفته است: اوّلين كفشدارى از آنِ ورثه سيدسليمان سيدجعفر سيد مصطفى آل طعمه و در اجاره شيخ حسين معله نجفى است. دومين كفشدارى از آن ورثه برخى از افراد آل لطيف آل قنديل و آلصخنى و فعلا در دست عبدالحسين، جعفر و حاج صادق فرزندان محمد على بن مرزة بن محمد كشوان است و سومين كفشدارى نيز از آن شيخ عبود كاظم كشوان و شيخ على كشوان است. سه كفشدارى ديگر هم كه در سمت شرق ايوان قرار گرفته، همه از آنِ ورثه سيد امين سيد مصطفى آل طعمه است. سيد محمد حسن آل ضياءالدين توليت حرم نيز دو كفشدارى براى خود ايجاد كرده است; يكى در شرق، ديگرى در غرب ايوان.

از اين ايوان دو در گشوده مى شود كه يكى در وسط آن قرار گرفته است و به رواق راه دارد. در اول; اين در از جنس نقره است و ابيات زير از شاعر محمد على يعقوبى بر آن نقش بسته است:

لذ بأعتاب مرقد قد تمنت أن تكون النجوم من حصباه و انتشق من ثرىبى الفضل نشراً ليس يحكى الضلال نشر شذاه غاب فيه من هاشم أى بدر فيه ليل الضلال يمحى دجاه هو يوم الطفوف ساقى العطاشى فأسق من فيض مقلتيك ثراه و أطل عنده البكاء ففيه قد أطال الحسين شجواً بكاه لايضاهيه ذوالجناحين لما قطعت فى شبا الحسام يداه هو باب الحسين ما خاب يوماً وافد جاء لائذاً بحماه قام دون الهدى يناضل عنه و كفاه ذاك المقام كفاه فادياً سبط أحمد كأبيه حيدر من فدى النبى أخاه [(1) 1 ـ مدينة الحسين، ج 1، ص 62 و 63 ]

جدد (المرتضى) له باب قدس من لجين يغشى العيون سناه إنه باب حطة ليس يخشى كل هول مستمسك فى عراه قف به داعياً وفيه توسل فبه المرء يستجاب دعاه در وسط اين در كتيبهاى با عبارت قال النبى: انا مدينة العلم و علىّ بابها(2) اين بيت شعر ديده مى شود:

نلت المنى فقل به مؤرخا باب نجاة المذنبين جدداً در دوم; اين در نيز از نقره است كه به حرم گشوده مى شود و دو لنگه دارد.

بر لگنه نخست، چند بيت شعر از مرحوم سيد محمدجمال هاش مى به چشم مى خورد. متن آن ابيات چنين است:

يا أبا الفضل أنت لله باب رفعت للسماء منك القباب كعبة المؤمنين حجت إليها عاطفات فيها الولاء مذاب [(1) 1 ـ به آستانه بارگاهى پناه جوى كه ستارگان آسمان آرزو كنند كاش ريگهاى بر زمين آن باشند، ]

خود را از بوى خوشى كه آنجا از مضجع ابوالفضل مى وزد و هيچ بويى ديگر آن را همانندى نكند برخوردار كن، در اين خاك بدرى از خاندان بنى هاشم پنهان شده است، چه بدرى كه همه سياهيها و ظلمتها را از ميان برد، او در روز عاشورا سقاى تشنگان بود، تو نيز از سرشك ديدگانت خاك او را سيراب كن، آنجا فراوان گريه كن كه حسين(ع) از اندوه او بسيار غمگين گشت و گريست، آنگاه كه بر لبه شمشير دو دست او از تن جدا شد جعفر طيار نيز نتواند به رتبه او رسد و او را همانندى كند، او باب حسين است و آن كه به حرم و پناهگاه او پناه آورد، هيچ گاه ناكام و نوميد نشد، او به دفاع از امام هدايت برخاست، پيشاپيش او پيكار كرد و دو دستش سپر بلاى او ساخت، او سبط احمد را فدا شد، آن سان كه پدرش على فدايى برادر خود پيامبر خدا گشت (و به شب هجرت در بستر او خوابيد) مرتضى براى او درى كه باب قدس است نوسازى كرد و با نقرهاى كه فروغش ديدگان را خيره كند آراست، اين در، باب آمرزش گناهان است كه با چنگ آويختن به حلقهاش هيچ بي مى نيست.

بر اين درگاه به دعا و توسل بايست كه در اين جا و به حرمت اين بارگاه، دعاى كسان مستجاب شود.

 

2 ـ رسول خدا(صلى الله عليه وآله) فرمود: من شهر دانشم و على آن را دروازه است.