خود قربن مى شوند ، و كفار و بد انديشان و بدكاران نيز همنشين هم قطاران خود خواهند
شد ، تماسها و روابط متقيان با هم بر مبناى انس والفت و محبت هاى پاك الهى
و استفاده از نعمت هاى بهشتى است كه طبعاً لذت بخش و سرورانگيز و مايه اطمينان
و آرامش خاطر مى گردد .
اما ديدار و برخورد كفار و بدكاران با يكديگر به حكم
سنخيت و به مقتضاى آن نظام آتش زا و عذاب خيز است ، و مولد نفرت و انزجار و فزونى
حسرت و عناد و تخاصم خواهد بود .
بديهى است كه چون همه چيز در آن نظام بر اساس احكام و آثار برزخى است ، ديدارها
و گفتگوها و كيفيت استفاده از نعمت هاى الهى و چشيدن عذابها همه بر مبناى ويژگيهاى
آن عالم است .
هر چند قيافه ى برزخى تشابه كلى با جسم مادى دنيوى دارد ، مغايرتهائى نيز در
ظاهر مشاهده مى شود ، زيرا هر خصلت و صفتى به تناسب و مقتضاى صورت باطنى خود ظهور
مى يابند ، و روشنيها و تيرگيهاى روحى و روانى افراد در چهره آنها به خوبى نمايان
مى گردد .
« ابراهيم بن اسحاق مى گويد : از امام صادق(ع) پرسيدم ارواح مؤمنين كجا هستند ؟
فرمود : ارواح مؤمنين در منازل بهشت جاى دارند كه از خوردنيها و آشاميدنيهاى آن
استفاده مى كنند ، همديگر را مى بينند و زيارت مى نمايند و مى گويند پروردگارا
قيامت را براى ما برپا ساز تا آنچه را كه به ما وعده فرموده اى محقق نمائى ابراهيم
مى گويد : پرسيدم پس ارواح كفار كجايند ؟ فرمود : جايگاه آنها در آتش است ، به حكم
اجبار از خوردنيها و آشاميدنيهاى جهنّمى مى خورند و مى آشامند ، و در آنجا يكديگر
را مى بينند و ملاقات مى كنند و مى گويند خداوندا قيامت را براى ما برپا مساز تا
آنچه را كه وعده داده اى تحقق نيابد » (1) .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . المحاسن ص 178 .
« ابوبصير نقل مى كند كه در محضر امام صادق(ع) سخن از ارواح مؤمنين و متقيان به
ميان آمد ، حضرت فرمود : ارواح مؤمنين با يكديگر ملاقات مى كنند ، پرسيدم ارواح با
يكديگر ملاقات مى كنند ؟ فرمود : آرى و با يكديگر گفتگو مى نمايند ، و همديگر را
مى شناسند ، و تو وقتى كسى را ديدى مى گوئى اين فلانى است » (1) . حتى راه ارتباط
انسانهاى برزخى با جهان مادى و مردم در حال حيات ، باز است ، و به ملاحظه ى خصايص
درونى و اعمال و كردارشان كه در زندگى دنيوى انجام داده اند ، از طريق احاطه
و اشراف در حدودى كه احكام خاص برزخ ايجاب مى كند ، مى توانند از خاندان و دوستان
خويش و ديگران كسب خبر كنند .
البته موقعيت و شرايط انسانها در برزخ متفاوت است ، و هر كس براى خود عالمى دارد
كه از نوع حركت خاص وى در دنيا منشأ مى گيرد ، و به همين سبب ارتباط با دنيا و مردم
در حال حيات ، براى همه انتقال يافتگان به عالم برزخ يكسان نيست ، بلكه هر فردى به
مقتضاى منزلت و كمال وجودى خود از احاطه و ارتباط با دنياى مادى برخوردار مى شود .
بنابراين خداپرستان و متقيان پاكباز طبيعتاً به صورت وسيعتر و با كيفيت بهترى بر
دنياى مادى احاطه خواهند يافت ، و در محدوده سنن برزخى و اذن پروردگار ، به محض
توجه و اراده ى حضور در هر مكان كه مايل باشند قرار خواهند گرفت ، در حالى كه
ارتباط با دنيا براى گمراهان بدسيرت و آلودگان نوعى عذاب و حسرت است كه مايه ى
فزونى رنج آنها مى گردد .
امام صادق(ع) فرمود :
« شخص مؤمن نزديكان و خاندان خود را زيات مى كند ، و آنچه را
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . المحاسن ص 178 .
كه دوست مى دارد مى بيند ، و از هر چه نفرت دارد از وى پوشيده مى ماند ، و كافر
نزديكان و خاندان خود را زيارت مى كند در حالى كه آنچه مورد تنفر او است مى بيند
و ملاحظه مى كند ، و آنچه را كه دوست مى دارد از وى پوشيده مى شود .
از مؤمنين كسانى هستند كه روز جمعه روز ديدار آنها است ، و كسانى هم هستند كه به
ميزان عمل خود موفق به اينگونه ديدارها مى شوند » (1) .
« راوى مى گويد از اميرمؤمنان على(ع) پرسيدم آيا ميت نزديكان و خويشان خود را
زيارت مى كنمد ؟ فرمود : آرى پرسيدم در چه مدتى و در چه فاصله ى زمانى ؟ فرمود : در
جمعه و در ماه و در سال ، به اندازه ى منزلت و سعه ى وجود خود » (2) .
* * *
قرآن كريم از عذاب دائمى برزخ و شكنجه هائى كه در آن عالم بر ارواح شرير و فاسد
وارد مى شود ، و لحظه اى آنها را آرام نمى گذارد ، سخن مى گويد و مى فرمايد :
« هر بامداد و شامگاه بر آتش عرضه مى شوند ، و در روز رستاخيز خاندان فرعون را
با سخت ترين عذاب وارد كنند » (3) .
بديهى است كه در قيامت كه سراى جاويدان است صبح و شبى وجود ندارد ، چه اين دو
مربوط به دنيا هستند .
در مورد سعادتمندان نيز مى فرمايد : « و به آنها صبح و شام روزى مى رسد » (4) .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . كافى ج 1 ص 62 .
2 . كافى ج 2 ص 62 .
3 . غافر 46 .
4 . مريم 62 .
در اينجا سخن از پگاه و شبانگاه به ميان آمده و اينهم روشن است كه به تبعيت از
عالم دنيا روز و شبهاى پيش از قيامت و در برزخ تواند بود زيرا قرآن خود از ويژگيهاى
بهشت چنين ياد مى كند :
« در آنجا « بهشت » نه آفتابى ببينند و نه سرماى زمهرير » (1) .
«اهل بهشت درآنروزمسكنى بهتروخوابگاهى نيكوترخواهندداشت» (2) .
آنچه در آيه ى فوق جلب نظر مى كند كه كلمه ى « مقيل » است كه به خواب پيش از ظهر
اطلاق مى شود زيرا مسأله ى خواب در بهشت قيامت مفهومى ندارد، درست است كه در
برزخ از خوابهاى دنيوى خبرى نيست، با اين حال در مقايسه با رستاخيز همچون نسبت خواب
است به بيدارى ، وبه همين سبب درخصوص قيامت مردم را به « قيام » وصف نموده است .
حتى درجه ى حيات برزخى كاملتر از حيات در دنيا است ، و اينكه در روايت آمده :
« مردم خوابند همين كه مردند بيدار مى شوند » (3) .
اشاره به اين نكتته است كه همانگونه كه انسان وقتى به خواب مى رود ، احساس
و دركش ضعيف است ، و حالت نيمه زنده به خود مى گيرد ، و هنگام بيدارى از حيات
كاملترى برخوردار مى شود ، همچنين حالت زندگى انسان در دنيا نسبت به حيات برزخى تا
حدودى ضعيف تر است ، و در آن لحظه كه به عالم برزخ انتقال مى يابد ، كاملتر خواهد
شد .
غزالى مى گويد :
« هنگام خواب ما عالمى را مشاهده مى كنيم كه در آنحال تصور نمى كنيم در خوابيم ،
و اين كيفيت خاص جزء نظام زندگى ما است ، در صورتى كه اصل بيدارى است ، اما به محض
اينكه از خواب برمى خيزيم ، به جزء بودن آن حالت آگاه مى گرديم .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . دهر 13 .
2 . فرقان 24 .
3 . لئالى الاخبار 396 .
از كجا كه حالت زندگى ما در دنيا حالت خواب را نسبت به يك زندگى ديگر نداشته
باشد ، اعتقاد و ايمان ما به اصالت زندگى دنيوى خود ، بيش از يقين انسان خفته در
خواب نيست .
اينكه مى گوئيم وقتى بيدار شديم مى فهميم خواب و خيالى بيش نبود ، و از حقيقت
عارى بوده است ، يعنى نسبت به زندگى كاملتر كه يك جزء كوچك آن خواب ، و جزء بزرگترى
بيدارى است ، وگرنه نسبت به خودش حقيقت است ، نه خيال ، حيات دنيوى هم نسبت به خود
حقيقت است ، اما نسبت به حيات وسيعتر و مدار بزرگترى خواب محسوب مى شود » (1) .
در جهان برزخ ارواح انسانها زندگى خود را با اختلاف درجات ايمان و آگاهى و عمل ،
دنبال خواهند كرد ، و چون در آنجا حيات تابع قوانين ماده نيست ، بلكه تابع ضوابط
ويژه اى است ، طبيعتاً شرايط آن با حيات كنونى متفاوت است ، اما به سبب اينكه ادراك
انسان در برزخ بسيار قوى است ، عذاب و لذت روحانى آنهم از توصيف فعلى ما بيرون
است .
در نظام برزخ انسان ثمره ى اعمال خود را لمس مى كند ، و كسانى كه توفيق انجام
عمل صالح را نيافته اند ، آرزوى بازگشت به دنيا براى حيران گذشته ى خود مى كنند ،
قرآن مى فرمايد :
« و آنچه روزى شما كرديم در راه خدا انفاق كنيد ، پيش از آنكه مرگ يكى از شما
فرا رسد ، در آنحال بگويد : پروردگارا اگر به من فرصت مى دادى و اجل مرا اندكى
تأخير مى انداختى نيكى و احسان مى كردم و از نيكوكاران مى شدم » (2) .
صالحين نيكوكار نيز در برزخ از فرط شادمانى چنين زمزمه را سير
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . بيست گفتار ص 323 .
2 . سوره منافقون آيه 9 .
مى دهند :
« اى كاش نزديكان و بستگان و قوم من مى دانستند كه چگونه خداوند مرا آمرزيد
و مورد رحمت وعنايت خويش قرار داد » (1) .
از ويژگيهاى برزخ اين است كه نعمت و عذاب آن موقتى است ، و با آغاز قيامت پايان
مى يابد .
برخى از آيات به بيان سرنوشت نامعلوم متوسطين و متسضعفين مى پردازد ، يعنى گروهى
كه شرايط سخت و خاص محيط امكان دسترسى به اسلام را از آنها سلب كرده و دستشان از
تحقيق كوتاه بوده است، و حتى نتوانسته اند به سرزمين ديگر هجرت كنند .
چنين كسانى اگر مرتكب جناياتى نشده باشند ، اين احتمال وجود دارد كه در رستاخيز
مشمول عفو و رحمت الهى قرار گيرند ، اما در برزخ نه گرفتار عذابند و نه از نعمت هاى
برزخى استفاده مى كنند ، بلكه همچنان در انتظار سرنوشت مبهم خود تا قيامت باقى
خواهند بود .
شكنجه و ناراحتى آنها به مثابه زندانيانى است كه هنوز به پرونده ى آنها رسيدگى
نشده و آينده شان نامعلوم و در بلاتكليفى به سر مى برند .
قرآن مى فرمايد :
« آنانى كه در شرايط دنيا به خود ستم كرده اند ، هنگام مرگ فرشتگان از آنها
مى پرسند ، در دنيا چه مى كرديد ، مى گويند ما
مستضعف بوديم و راه به جائى نداشتيم فرشتگان مى گويند آيا زمين خدا پهناور نبود كه
در آن سفر كنيد ( و از محيط جهل به سرزمين ايمان و علم بشتابيد ؟ ) جايگاه اين
مجرمين مقصّر جهنم خواهد بود و چه جايگاه بد و وحشتناكى است ، مگر آن گروه از مردان
و زنان و كودكان كه به راستى گرفتار بوده و در بن بست قرار داشته اند كه گريز
و چاره اى بر ايشان ميسّر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . سوره يس آيه 27 .
نبوده و راه نجات نمى يافتند ، اميد است خداوند اين گروه را مورد عفو و رحمت
قرار دهد كه خداوند بخشنده و آمرزنده است » (1) .
بديهى است كه اين وضع مبهم مربوط به برزخ است ، وگرنه وضعيت و تكليف هر كس در
قيامت روشن مى گردد .
*
پس در واقع جهان برزخ گوشه اى از پاداش و كيفرى است كه انسان آنرا در رستاخيز
دريافت مى كند ، و جهان برزخى همانند روزنه اى است كه مى توان از آن به پايان كار
و سرانجام خود آگاه شد ، و احساس كرد كه سرنوشت نهائى چگونه است .
در روايات بسيارى كه به كيفيت حال متقيان در برزخ مى پردازند ، خاطرنشان مى كنند
كه آنها وارد بهشت نمى شوند ، بلكه درى از بهشت برويشان گشوده مى شود ، و آنها
جايگاه خويش را در آنجا مى بينند ، و از نسيم فرحبخشى كه مىوزد استفاده مى كنند .
دانشمند خداشناس روسى ، تولستوى مى نويسد :
« اى خداوندا فقط توئى كه مى توانى درى از دنياى رحمت به روى بنده ى درخاك
رفته ى خود بگشائى .
از اين همه استخوانهائى كه آرام آرام مى پوسند .
كدام مال شاه و كدام مال گدا است ؟
كدام از قاضى و كدام از سرباز است ؟
كدام مال پارسائى است كه آسمان را براى خويشتن خريده ، و كدام مال گنهكارى است
كه از ملكوت آسمان رانده شده است ؟ .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . سوره نساء آيه 98 ـ 97 ـ 96 .
هر چه هست تاريكى و شبح و رؤيا است .
اى خداوند در آستان سراسر پرده تو ، فقط در آسمان تو است كه مى توان ره به آرامش
و رستگارى برد ، روزى كه از كالبد خاكى ما جز غبارى ناچيز ، چيزى بر جاى نماند ،
و جلال و شكوه زندگى م ، براى هميشه به خاك سيه پيوندد فقط توئى كه مى توانى درى
از رحمت به روى بنده ى در خاك رفته ى خود بگشائى » (1) .
نخستين واقعيتى كه از لحظه ى مرگ و آغاز حيات ديگر براى انسان آشكار مى گردد ،
نابودى و محو همه ى آداب و رسوم و بطلان هر چيزى است كه در عرصه ى دنيا جريان
داشته ، وقتى اسباب و وسائل ظاهرى از هم گسست ، و آدمى وارد صحنه اى شد كه از تمام
پديدارها و اشياء متنوع دنيا عارى است ، طبعاً كليه ى اهداف و غاياتى كه در امتداد
حياتش بدانها سرگرم بوده ، تبديل به سراب خواهد گشت .
قرآن مى فرمايد :
« اگر سختى فلاكت بار ستمكاران را ببينى آنگاه ك در سكرات مرگ گرفتار آيند ،
و فرشتگان براى قبض روح آنها دست قهر و قدرت برآورند و گويند كه جان از تن به در
كنيد ، امروز كيفر عذاب و خوارى مى كشيد ، چون بر خدا سخن به ناحق مى گفتيد ، و از
حكم آيات او گردنكشى و تكبر مى نموديد ، و محققاً شما يكايك به سوى ما باز آئيد ،
بدان گونه كه اول شما را آفريديم ، و آنچه ار كه از مال و جاه به شما داده بوديم كه
« سبب غرور شما بود » همه را پشت سرافكنيد ، و آن وسائط و شفيعان كه به تصور باطل
خود به سود خويش مى پنداشتيد همه نابود شوند ، و ميان شما و آنها جدائى افتد » (2)
.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . زيباترين شاهكارهاى شعر جهان ص 300 .
2 . انعام 93 و94 .
« اگر شما راست مى گوئيد كه قيامتى نيست پس چرا هنگامى كه روح به گلويشان رسد ،
و شما وقت مرگ بر بالين مرده حاضريد و مى نگريد ، و ما به او از شما نزديكتريم ليكن
شما بصيرت نداريد ، اگر كا به دست شما و طبيعت است ، پس روح را دوباره به بدن
برگردانيد اگر راست مى گوئيد ؟ آنكه بميرد اگر از مقربان درگاه خدا است ، آنجا در
آسايش و نعمت بهشت ابدى است ، اگر از اصحاب يمين است وى را مژده دهيد كه تو را
ايمنى است ، و اما اگر از منكران و گمراهان است ، نصيبش حميم جهنم و جايگاهش آتش
دوزخ است ، اين ها همه حق است و ترديدى در آن نيست » (1) .
امام صادق(ع) در تفسير آن قسمت از آيه كه مى فرمايد :
« آنكه بميرد اگر از مقربان خدا است آنجا در آسايش و نعمت است » به عالم برزخ
مربوط مى شود و آخر آيه كه مى فرمايد : « در بهشت ابدى مربوط به قيامت است » (2) .
و نيز امام صادق(ع) فرموده است :
« به خدا سوگند من در برزخ بر شما مى ترسم » عمرو بن يزيد مى گيود از امام
پرسيدم : برزخ چيست ؟ فرمود : « برزخ همان قبر است از روز مرگ انسان تا روز قيامت »
(3) .
اصولاً انسان در حيات دنيا با دو مسأله روبرو است ، يكى آنچه كه از متاع اين
جهان خود را مالك آنها مى پندارد ، و چنين فكر مى كند كه آنها عواملى هستند براى
رساندن وى به آمال و آرزوهايش .
دوم كسانى كه مى پندارند بدون تأثير و كمك آنها بر رفع نيازهاى
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . سوره واقعه آيه 83 تا 93 .
2 . تفسير قمى .
3 . كافى ج 1 ص 66 .
خويش توانائى نخواهند داشت ، همچون دوستان قدرتمند و نزديكان و بستگان خود ،
اينجا است كه قرآن به زوال و بطلان هر دو اشاره مى كند ، زيرا انسان در آستانه ى
مرگ پيوند خود را با همه ى اين دلبستگى هاى مادى مى برد ، و در اين لحظات كه چشم
واقع بينش باز مى شود ، بى اعتبارى آنچه را كه تكيه گاه خود مى پنداشت ، درخواهد
يافت .
او در چنين شرايط غير قابل بازگشتى علاقمند است به بستگان و اعضاء خاندان خود
هشدار دهد كه تا وقت باقى است ، كارى نكنند كه همچون او به گرداب شقاوت و بدبختى
ابدى گرفتار شوند .
رسول اكرم(ص) طى روايتى فرمود :
« روح ميت پس از مرگ ندا مى دهد اى خاندان و فرزندان من مواظب باشيد دنيا شما را
به بازى نگيرد ، همانگونه كه مرا به بازى گرفت و گمراهم ساخت ، اموال مشروع
و نامشروعى را رويهم گذاشتم و براى ديگران بجاى گذاردم هم اكنون استفاده اش براى
آنها است ، و بدبختى و گرفتاريش براى من ، بپرهيزيد از آنچه بر سر من آمده است »
(1) .
امام هادى(ع) دنيا را به بازار معامله و داد و ستد تشبيه مى كند و مى فرمايد :
« دنيا بازارى است كه در آن يك دسته سود مى برند و دسته ى ديگر زيان به بار
مى آورند » (2) .
قرآن كريم هم مردم را به انجام تجارت پر سود كه در بازار دنيا جريان دارد چنين
فرا مى خواند :
« اى اهل ايمان آيا شما را به تجارتى راهنمائى كنم كه از عذاب دردناك آخرت
رهائى تان بخشد؟ پس به خدا و رسولش ايمان بياوريد،و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . بحار ج 3 ص 136 .
2 . تحف العقول ص 483 .
در راه حق با مال و جان خويش جهاد كنيد » (1) .
يكى از اصحاب امام صادق(ع) مى گويد : به امام صادق عرض كردم سفارش و توصيه اى به
من بفرمائيد . آنحضرت فرمود : « توشه ى سفر خود را مهيا كن و وسائل و متاعى كه براى
تو در اين راه ضرورت دارد آماده نما خودت شخصاً وصى خويشتن باش و به ديگرى دستور
مده كه پس از پايان حياتت چيزهائى را كه موجب اصلاح امور تو است برايت بفرستد » (2)
.
اميرمؤمنان على(ع) مى فرمايد :
« دنيا دار گذر است نه جايگاه قرار ، و در اين جهان مردم دو دسته اند يك دسته
خود را فروخته اند ، از راه حق و حقيقت منحرف گشته اند ، و راه هلاكت را
مى پيمايند ، و دسته ى ديگر خود را خريده اند ، راه رستگارى را برگزيده اند
و خويشتن را آزاد ساخته اند » (3) .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . صف 9 و10 .
2 . مشكوة الانوار ص 72 .
3 . نهج البلاغه كلمه 133 .
درس پنجاه و نهم
كردار ما را با چه مقياسى مى سنجند ؟
حال ببينيم وقتى رستاخيز به پا شد چگونه به كردار و سابقه ى عمل انسانها رسيدگى
و حساب رسى مى شود ؟ . چنانكه قبلاً اشاره كرديم تصويرهاى ذهنى ما نسبت به
صحنه هائى كه سابقه يا شباهتى از آنها در زندگى خود نداشته ايم ، تصويرى تخيلى
است ، و فكر براى دسترسى به قلمرو واقعيت امر از تحرك و پيشروى باز خواهد ماند .
اين انتظار بيهوده است كه بتوان از چهره ى زندگى و ويژگيهاى سراى ديگر چيزى در
ذهن ترسيم كرد ، هم اكنون كه ما در زندان دنيا مصحوريم ، و خط فاصلى ميان ما و جهان
آخرت كشيده شده است ، چگونه خواهيم توانست عظمت و شكوه و ژرفاى تكامل آن زندگى را
بكاويم ، و به كنه آن دست يازيم ، توقع توصيف حقيقى و خصوصيات يك ابديت ، از موجود
ناپايدار متغير خطا است .
بنابراين وقتى سخن از حساب رسى و محاكمات انسانها در عرصه ى قيامت به ميان
مى آيد ، اين معنى در ذهن تداعى نكند كه حساب رسيها
در آن جا عيناً به مثابه پرونده سازيه ، و بازجوئيه ، ومحاكمات نظام دنيا
است ، چه كيفيت امر به طرزى اسرارآميز در ظلمت ابهام پوشيده شده است و لذا هر
تصويرى در اين زمينه جز به درد فراموشى نمى خورد .
پويندگان راه حقيقت مى دانند آنگاه كه از جهانى بحث مى كنيم كه با دنياى ما در
هر زمينه اى مغاير است ، اگر از نحوه ى حساب رسى و وسيله اى سخن به ميان آيد كه
بتواند كردار انسانها را از نظر خوبى و بدى بسنجد ، نبايد تصور شود كه ابتدا مردم
در برابر دادرسان اين دادگاه حاضر مى شوند ، واعمالشان را به وسيله ى ميزانهاى عظيم
وزن مى كنند ، و اندازه ى آنها را معلوم مى دارند ، آنگاه پس از بازپرسى ها
و مدافعات متهمين ، رأى نهائى صادر مى شود ، و براى اجرا به مأموران ابلاغ
مى گردد ، در حالى كه قرآن از ميزان مفهوم جامعى به دست مى دهد و مى فرمايد :
« آسمان را برافراشت و در هر چيز ميزان و حسابى قرار داد » (1) .
« ميزان هاى عادلانه را در رستاخيز بر پا مى داريم ، و هيچ كس در آنروز مورد ستم
قرار نمى گيرد ، هر كسى به مقدار عملش پاداش خواهد ديد ، اگر كردارش به اندازه ى
خردلى باشد ، ما آنرا به حساب خواهيم آورد ، و همين بس كه ما حساب رس آنانيم » (2)
.
« روز محشر به حق روز سنجيدن اعمال است ، پس آنانكه در آن ميزان حق ، وزين
و نيكوكار بودند ، آنها رستگار خواهند بود ، و آنانكه در آن ميزان سبك وزن بودند ،
افرادى هستند كه چون به آيات و رسل خدا ستم كرده اند ، در حقيقت به خود زيان
زده اند » (3) .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . رحمن 7 .
2 . انبياء 47 .
3 . اعراف 7 و8 .
در اين آيه خاطرنشان شده كسانى كه سرمايه ى وجود خود را از دست داده اند ،
گرفتار خسران و زيان جبران ناپذيرى شده اند ، زيرا زيانى كه اصل وجود و هستى آدمى
را به تباهى كشد ، بزرگترين خسرانى است كه هيچ چيز نمى تواند خلأ ناشى از آنرا پر
كند .
بايد توجه داشت كه در فهم معانى الفاظ نمى توان هميشه از مصداق هاى موجود الهام
گرفت ، بلكه مفاهيم را بايد از نظر نتيجه بررسى كرد .
مفاهيمى هم كه بعدها در جهان ديگر با آنها سر وكار پيدا خواهيم كرد ، زير نظام
الفاظ و بيان ما قرار نمى گيرند ، و سخنان ما در تفهيم اين حقايق بسى نارسا است .
*
بشر امروز در مسير پيشرفت و تكامل علمى توانسته براى سنجش ، به ميزانهائى دست
يابد كه حتى منشأ هوا و خون ، و ميزان حرارت بدن ، و جريان برق را بسنجد ، اما براى
انگيزه هاى عمل و چگونگى نيات ، و اندازه ى نيكى يا بدى عمل ، هيچ ميزانى براى سنجش
در دسترس وى نيست ، در صورتى كه در جهان ديگر براى كيفيت هاى مشخص قملروى است كه
وسيله ى مقياسهاى متناسب ارزيابى مى شود .
در آنجا مقياسهاى دقيق و وسائل سنجش ويژه اى براى ارزشهاى معنوى و روحى وجود
دارد كه مى توانند اعمال انسان را از لحاظ خوبى و بدى كنترل و مشخص كنند ، هر چند
ما در شرايط حاضر از كيفيت آنها آگاه نيستيم ، و نمى توانيم در شرايط اين دنيا
حقيقت آنرا درك كنيم ،
زيرا شناخت ما از دنياى رنگارنگ و تغييرپذير كنونى كه هر چيز در آن بى هيچ وقفه اى
در جريان پيدايش يافتن است ، به علت تجاربى است كه
از تماس ما با آن حاصل مى شود ، در حالى كه جهان ديگر داراى محتوا و خصايصى است
كه در حيطه اى درك مستقيم يا حدس صائب ما نيست ، و به همين علت خود به خود هر
تجربه اى را در مورد آن امكان ناپذير مى سازد .
هشام مى گويد : از امام صادق(ع) پرسيدم معنى آيه : ما ميزانهاى عادلانه را در
رستاخيز برپا مى داريم (1) چيست ؟ فرمود : انبياء و اوصياء ميزان هستند (2) .
يعنى هر كس وزن و ارزش خود را به اندازه ى شباهت خويش به ايمان و عمل آنها
مى تواند بسنجد .
حتى در جهان كنونى ما نيز پاكان متقى و پرهيزكار مقياس سنجشند ، اما از آنجائى
كه در نظام اين عالم حقايق بسيارى در پرده ى ابهام مى ماند ، در روز رستاخيز كه روز
ظهور و تجلى حقايق است ، اين واقعيات نيز آشكار خواهند شد ، و اينكه ميزانها با
كلمه ى جمع در قرآن آمده بدين لحاظ است كه اولياى خدا و الگوهاى انسانيت و تقو ،
يعنى همان ترازوهاى سنجش افراد متعددند .
عمل از لحاظ نقش خارجى و رابطه اش با فاعل ، داراى دو بعد است ، يك وقت عمل از
نظر فوائد خارجى آن مورد سنجش قرار مى گيرد ، « حسن فعلى » و زمانى به ملاحظه ى علل
روحى آن ارزيابى مى شود « حسن فاعلى » اسلام براى اعمال و رفتار انسان ، معيار
و ملاك قرار مى دهد ، و هر انتخاب و عملى را نمى پذيرد ، از اين ديدگاه وقتى عمل در
قلمرو ارزشها قرار مى گيرد ، كه از انگيزه پاك نفسانى مايه بگيرد ، چه
انگيزه ى الهى در انتخاب وعمل، عنصر اصلى سازندگى انسان است كه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . سوره انبياء آيه 47 .
2 . بحار ج 4 ص 252 .
درجات و مراتب كمال هر كس در ارتباط با آن سنجيده مى شود .
گاهى آدمى سر تسليم به پيشگاه هواهاى نفسانى خود فرود مى آورد ، و به خواست
هوسها عمل مى كند و در جاى ديگر در رفتار و كردارش به مبدأ هستى نظر دارد ، و نفس
مطمئنه خود را راضى مى سازد ، و اينجا است كه در يك مرحله عمل موجب بارورى ابعاد
مثبت فطرت انسان گرديده ، و در مرحله ى ديگر ابعاد منفى طبيعت شخص رشد يافته است .
چگونه مى توان اين دو انگيزه را با هم مساوى و برابر دانست ، عملى كه با رنگ
معنويت به عرصه ى ظهور رسيده ، با كردارى كه با ريا و فريبكارى رنگ آميزى شده
است ؟ ! .
گروه اول كسانى هستند كه نظارت و حضور ذات مقدس ربوبيت را هيچگاه بر رفتار خويش
از ياد نمى برند .
قرآن مى فرمايد :
« در هيچ حالى نباشى ، و هيچ آيه از قرآن تلاوت نكنى ، ودست به هيچ عملى
نمى زنى ، مگر آنكه همان لحظه ما ناظر بر شما هستيم ، و هيچ ذره اى در همه ى آسمان
و زمين از خداى تو پنهان نيست و كوچكتر از ذره و بزرگتر از آن هر چه هست همه در
كتاب مبين ( و علم الهى ) ثبت است » (1) .
ملاك ارزش عمل
بسيارى از انسانها تصور مى كنند ارزش هر كارى بسته به ميزان منافعى است كه از آن
ناشى مى شود ، و به همين سبب بالاترين ارزش را براى عملى قائل مى شوند كه سود
و منفعت آن ارقام بالائى را به خود اختصاص دهد ، معمولاً داورى ها متكى به ارزشهاى
خاص اجتماعى
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . سوره يونس آيه 60 .
و خارجى عمل است ، و نيت فاعل اساساً از اين ديدگاه مطرح نيست ، فرق نمى كند هدف
انسان نيكوكار خودنمائى و جلب نظر جامعه به سوى خويش باشد ، يا اينكه انگيزه هاى
عالى او را به تحرك وادارد ، و در قالب كردارش نيت پاك و متعالى بريزد .
پس در نظام اجتماعى نوعاً مفهوم كردار نيك سودمند بودن به حال اجتماع است ،
و كارى ندارند او تحت تأثير چه عاملى دست به عمل زده ، و در نظام فكرى خود به سوى
كدام هدف رهسپار بوده است .
اما در دستگاه ربوبيت كميت عمل اصلاً مورد توجه نيست ، آنچه ملاك شخص واقع
مى شود و به حساب مى آيد ، و مقبول درگاه احديت قرار مى گيرد ، كيفيت عمل و نوع خاص
كشش درونى و داخلى انسان است ، بر اين اساس اگر كسى عملش را خالى از روح حقيقت
و ارتباط با مبدء هستى آغاز كند ، و با انگيزه ى تظاهر و رياكارى و يا به خاطر كسب
شهرتى ناپايدار ، به انجام آن مبادرت مىورزد ، تا مثلاً او را به ديده ى احترام
بنگرند ، نه فقط او با اين سرمايه ى فكرى ارتقاء و صعود نيافته ، بلكه سطح ارزش
واقعى خود را بسيار تنزل داده است .
اينگونه اهداف عمل را از معناى اخلاص برهنه مى كنند ، در اين شرايط عمل مانند
جسدى بى روح مى گردد كه نه ارزشى دارد و نه
مزيتى .
متاع آلوده ى چنين فردى در پيشگاه خداوند فاقد هر نوع اعتبار است ، چه او در اين
حال دين خود را به دنيا فروخته ، و ديگر مستحق آن نيست كه خداوند نظر عنايت و رحمت
به سويش معطوف دارد .
بنابراين داورى در مورد ارزش و بهاء يك كردار ، تنها توجه كردن به نتيجه ى آن از
لحاظ ميزان سودآورى به حال اجتماع ، به هيچ روى
صحيح نيست ، و نبايد براى ارزيابى عمل از يك معادله ى رياضى استفاده كرد .
وقتى عمل از مزيت خاص برخوردار مى شود ، و از نظر تكامل معنوى بهاء مى يابد ، كه
چهره ى ملكوتى به خود بگيرد ، و روح قفس تنگ هواهاى نفسانى را بشكند ، و به سر منزل
اخلاص و صفا برسد .
يعنى انسان آنچنان دلبستگى به فرمان خدا پيدا كند كه بى هيچ قيد و شرطى دستوراتش
را گردن نهد ، كردار و اعمال چنين فردى صرفاً براى خد ، و بردبارى و استقامتش در
راه اداى وظيفه براى خد ، و پاداشش نيز با خدا خواهد بود .
اساساً عاملى كه سبب قبولى عمل و ترفيع درجات انسان مى گردد ، همان نيت و هدف
پاكى است كه جلب رضايت و خشنودى آفريدگار در آن ملحوظ شود ، پس عمل داراى ارزش مطلق
نيست تا با كميت يا بر اساس تلقى افراد بتوان سنجيد ، قدر با ارزشن هر آدمى زاده اى
در بهائى است كه در برابر ميزان اخلاصش به او مى پردازند ، و ارزشمند بودن آن
بيش از آنچه كه مقياس اخلاص آنراارزيابى كند، وبهاءآنرامعين سازد،نيست.
در جنگ تبوك هنگامى كه نيروهاى اسلام براى نبرد با دشمن آماده ى بسيج مى شد ،
سپاه به كمكهاى مالى نياز داشت ، پيامبر(ص) از افراد متمكن خواست هزينه ى جنگ را
تأمين نمايند ، و لذا هر كس به اندازه ى توان خويش ارتش اسلام را يارى داد .
در اين ميان شخصى بنام « ابو عقيل انصارى » با كار اضافى در شب ، توانست دومن
خرما تهيه كند ، كه نيمى از آن را بعنوان كمك تقديم پيامبر نمود ، منافقان اين
موضوع را وسيله اى براى تحقير مسلمين قرار دادند ، و همكارى عقيل را به باد استهزا
گرفتند ، در اين احوال آيه اى نازل شد ، كه در آن منافقين مورد عتاب قرار گرفته
و به عذاب دردناك آخرت تهديد شدند ، آيه چنين است :
« كسانى كه از روى بدنفسى از صدقات مؤمنان مطيع عيب جوئى
مى كنند ، و آنهائى را كه از اندك چيزى كه مقدورشان است در راه خدا مضايقه
نمى كنند ، به تمسخر مى گيرند ، خدا هم آنها را استهزا مى كند و مجازات مى نمايد
و براى آنها عذاب دردناك خواهد رسيد » (1) .
قرآن مى فرمايد :
اعمال خوب افراد كافر و بى ايمان در دنيا مانند سرابى است در بيابان هموار بى آب
كه انسان تشنه آنرا آب مى پندارد ، و به جانب آن مى شتابد ، چون بدانجا مى رسد چيزى
نمى يابد » (2) .
« مثل اعمال كسانى كه به خدا كافر شدند به خاكسترى مى ماند كه در روز تند باد
شديد همه به باد فنا رود و از نتيجه ى كوشش خود هيچ ثمرى نبرند ، اين همان گمراهى
دور از طريق نجات است » (3) .
« هر كس حاصل مزرعه ى آخرت را بخواهد ما اجر او را فزونتر از محصول كارش اعطا
مى كنيم ، اما هر كه حاصل كشت دنيا را بخواهد در دنيا از نتيجه ى كارى كه انجام
داده برخوردارش مى سازيم ، ولى در آخرت بهره و نصيبى عايد وى نخواهد شد » (4) .
رسول اكرم(ص) فرمود :
« هنگامى كه قيامت برپا مى شود ، ندائى در محشر بلند مى گردد كه همه ى مردم
مى شنوند ، سخن منادى اين است : كجا هستند آنانكه مردم را عبادت مى كردند ، بپا
خيزيد و برويد اجر و مزد خود را از كسى بگيريد كه به خاطر جلب نظر او كار كرديد ،
من عملى را كه آميخته به دنيا و اهل دنيا است نمى پذيرم » (5) .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . سوره توبه آيه 78 .
2 . سوره توبه آيه 39 .
3 . سوره ابراهيم آيه 18 .
4 . سوره شورى آيه 20 .
5 . مشكوة الانوار ص 312 .
رسول اكرم(ص) فرمود :
« ارزش كارها وابسته به نيت ها است » (1) .
امام صادق(ع) در توضيح آيه ى : تا شما را بيازمايد كه كداميك كردارى بهتر داريد
(2) . فرمود :
« منظور وسعت و تعدد كردار نيست ، بلكه درست كردارتر شما است ، و همانا درستى در
خوف از خد ، صدق نيّت و عمل نيك است ، هر كارى را تا پايان آن پاك و با اخلاص
نگهداشتن ، از خود عمل دشوارتر است ، و عمل خالص آن است كه در انجام آن ستايش هيچكس
جز خداى بزرگ مدّ نظر نباشد ، و نيت از عمل بهتر است ، آگاه باشيد كه همانا خود نيت
هم عمل است ، آنگاه اين آيه را تلاوت فرمود :
بگوه هر كس بر روش و آهنگ خود عمل كند (3) .
و اضافه نمود : يعنى بر نيت خود » (4) .
*
اين روايات اشعار مى دارند كه از نظر آفريدگار ملاك قبولى يا رد اعمال ، تنها
روحيه ى خود فرد است همان روحيه اى كه هر كس به هنگام عمل در خود احساس مى نمايد ،
و خدا نيز بر آن آگاه است ، و اين است ميزان ارزش كارها در نزد خداوند كه اولياى
گراميش مردم را بدان آگاه ساخته اند،تاهيچگاه نيكى راجزبه پروردگاربه خاطر
هيچ چيزديگرنخواهند.
قرآن مى فرمايد :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . نهج الفصاحه ص 190 .
2 . سوره ملك آيه 2 .
3 . سوره اسراء آيه 84 .
4 . اصول كافى ج 3 باب اخلاص .
« مثل آنانكه اموالشان را در راه خشنودى خدا انفاق كنند ، و با كمال اطمينان
خاطر ، دل به لطف الهى شاد دارند ، مثل دانه اى است كه در زمين شايسته بريزند ، بر
آن باران زيادى به موقع ببارد ، و ثمره ى حاصلى دو چندان كه منتظرند به بار آورد »
(1) .
هرقدر ميزان اعتقاد و ايمان انسان به خدا فزونى يابد ، در كردار او به همان نسبت
نشانه ها و آثار روشنترى از اخلاص مشاهده مى شود ، به گونه اى كه بر تمام
خواسته هاى وى تنها تحصيل رضايت آفريدگار حاكم مى گردد .
قرآن كريم سخنان « سليمان » پيامبر را كه در مقام دعا به پيشگاه الهى عرضه داشته
است ، چنين بازگو مى فرمايد :
« پروردگارا مرا الهام كن تا سپاس و شكر نعمت تو را بجا آورم ، آن نعمتى كه بر
من و والدينم ارزانى داشتى ، و اينكه عمل شايسته و ارزشمند انجام دهم كه مورد رضايت
ذات بى همتاى تو باشد » (2) .
يوسف صديق در آن لحظا حسّاس به خاطر رعايت فرمان الهى و حفظ پاكدامنى خويش ،
زندان وحشتناك را بر تمرد از دستورات خداوند و فرو رفتن در منجلاب شهوت ترجيح داد ،
و چنين به نيايش پرداخت .
« آفريدگارا رنج زندان براى من از آلودگى به گناه و نافرمانى تو بهتر و گواراتر
است » (3) .
او با قاطعيت به آزادى ظاهرى كه وى را به سوى نافرمانى خدا مى كشاند ، پشت پا
زد ، و گوشه ى زندان ر برگزيد ، و مفتخر بود كه روحش آزاد ، و دامنش پاك است .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . بقره 264 .
2 . نمل 19 .
3 . يوسف 33 .
اميرمؤمنان على(ع) ضمن وصيّت خود به امام حسن(ع) فرمود :
« خوشبخت و رستگار كسى است كه علم و عملش ، دوستى و دشمنيش ، گرفتن و رها
كردنش ، سخن گفتن و سكوتش ، رفتار و گفتارش تنها براى خشنودى و جلب رضاى ذات
بى همتاى خدا باشد » (1) .
اين آرمان بلند و عالى به حدى گرانبها است كه هيچ ايده اى با آن برابرى نخواهد
كرد .
در برخى از روايات اسلامى اطاعت و فرمانبردارى از فرامين الهى را فارغ از هرگونه
بيم كيفر و يا سوداى پاداش ، مخصوص انسانهاى راستين مى داند كه خود را بنده ى
دست پرورده و مورد عنايت دائمى او مى بينند ، آنها كه به بالاترين مرحله ى اخلاص
و معرفت به ذات نامتناهى حق مى رسند ، در اين سير فكرى به چيزى جز تحصيل رضايت
آفريدگار و اطاعت از او نمى انديشند ، در اين صورت است كه انسان عمل خود را چنانكه
او خواسته به جا آورده است .
اميرمؤمنان على عليه السلام طى عباريت رسا و عميق اين گروه از انسانها را به
عنوان « آزاد مردان » معرفى كرده و مى فرمايد : « دسته اى از مردم خداى را پرستش
و عبادت مى كنند ، كه به ثواب و پاداش برسند ، و اين عبادت بازرگانان و سوداگران
است ، جمعى از مردم از ترس مجازات ، خدايرا عبادت مى كنند ، و اين عبادت بندگان
و غلامان است ، ولى برخى از انسانها تنها به خاطر سپاس و حق گذارى به پرستش و عبادت
يزدان پاك قيام مى كنند و اينگونه عبادت مخصوص آزادمردان است » (2) .
*
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . تحف العقول ص 91 .
2 . نهج البلاغه فيض ص 1182 .