عبادت بى شائبه ى خداوند از يك سو يك امر كلى و جهان شمول است ، و هر موجودى در
نظام هستى وسيله ى اظهار مقصود خويش را از حدود ظرفيت خود دارد ، و خداى را
تسبيح گوى و ستايشگر است ، و در مدار تكاملى خاص خود شناور مى باشد .
و از سوى
ديگر آدمى نيز جزئى جدا نشدنى از عالم و كاملترين اجزاء آن است ، و به همين سبب
بريدن از مجموعه ى هستى براى او به سقوط و انهدامش منجر خواهد شد ، بنابراين جز
آنكه انسان به نوبه ى خود از اين قانون عام و كلى تبعيت كند ، و با انجام عبادت
خالصانه همه ى روابط خويش را الهى نمانيد ، گريزى ندارد .
او در اين مرحله از ارتباط و پيوند عميق و استوار است كه در مسير يك هويت توحيدى
پويا و بر خط مستقيم هدف ياب قرار مى گيرد ، و به همه ى ابعاد وجود خود انسجام
مى بخشد ، و باب فلاح و رستگارى اين جهانى و آن جهانى را به روى خويش مى گشايد .
پس عمل وقتى واقعاً خوب تلقى مى گردد و استحقاق پاداش اخروى پيدا مى كند كه از
يك خصيصه ى درونى و ايده اى مقدس سرچشمه بگيرد ، و در انسان بينشى عميق
و تصورپهناورى متناسب با عمق و وسعت جهان كه در هيچ قالب خشك و محدودى شكل نمى گيرد
پديد آيد ، و اصولاً پيدايش اين درك عالى انسانى ، در اثر بندگى خالص و بى شائبه ،
و پيوندجاويدانوارتباط بااوبه دست مى آيد،پرستش دائمى آفريدگار و جلب رضاى او ،
و در پناه لطف و عنايتش زيستن ، موقعيتى براى انسان پيش مى آورد تا او بتواند مقام
خلافت پروردگار را در زمين احراز كند .
اميرمؤمنان على(ع) با تضرع و خشوع به درگاه ربوبيت عرضه مى دارد :
« از تو مى خواهم به حق حقيقت و به ذات اقدست و به بزرگترين صفات و اسماء مباركت
كه او قات مرا در شب و روز به ياد خودت معمور
گردانى ، و همواره به خدمت بندگيت بگذرانى ، و كردارم را مقبول درگاه حضرتت قرار
دهى ، تا اعمال و گفتارم جمله خالص و يك دست براى تو باشد ، و احوالم تا ابد به
طاعت و خدمتت مصروف گردد .
اى سيد من ، اى وجودى كه همه ى ايمان و توكلم بر او است ، و شكايت احوال پريشانم
به حضرت او است .
اى خداى من ، اى خداى من ، اى خداى من .
در مقام بندگيت به اعضا و جوارحم نيرو بخش ، و دلم را عزم استوار ده ، و اركان
وجودم را به خشيت و خوفت سخت بنيان ساز ، و پيوسته به خدمت درگاهت بدار ، تا آنكه
من در ميدان بندگيت بر تمام گذشتگان سبقت گيرم ، و زودتر از همه ى سرعت كنندگان به
درگاهت بشتابم ، و با دلى سرشار از عشق با مشتاقانت به مقام قربت روى آرم ، و مانند
اهل خلوص به تو نزديك شوم ، و با اهل ايمان در جوار رحمتت قرار گيرم » (1) .
حتى تداوم اخلاص نيز براى قبول عمل ضرورت دارد ، چه ممكن است عمل صالح با خطر
جدّى روبرو شود ، بطورى كه آثار مثبت و ثمربخش آن از بين برود ، و صاحبش را از
پاداش الهى محروم سازد .
امام باقر(ع) فرمود :
« نگاهدارى عمل نيك از انجاما خود عمل دشوارتر است ، شخصى از حضرت پرسيد
نگاهدارى عمل چيست ؟ فرمود : انسان صله اى مى كند ، و مالى را در راه جلب رضاى
خداوند يكتا مى بخشد كه در نامه ى عمل او به عنوان بخشش سرّى ثبت مى شود ، آنگاه
عمل پنهان خود را براى ديگرى بازگو مى نمايد ، پاداش و اجر بخشش سرّى از ميان
مى رود و به انفاق آشكار تبديل مى گردد ، بار ديگر عمل خويش را براى شخص ديگرى نقل
مى كند ، اين بار اخلاص عمل از وى سلب مى گردد ، و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . دعاى كميل .
بخشش رياكارانه در نامه ى عملش نوشته مى شود » (1) .
بايد توجه داشت كه وقتى اثر عمل صالح از بين مى رود و اجر اخروى آن ساقط مى گردد
كه اينگونه بازگو كردنها به خاطر رياكارى و خودنمائى صورت بگيرد ، نه به خاطر اهداف
صحيح و يا ترغيب ديگران .
* * *
هدف اسلام اين است كه همواره بين انسان و خد ، و پيوندى همه جانبه و ناگسستنى
برقرار گردد ، و او را تنها مرجعى بشناسد كه بايد در هر امرى بدو مراجعه نمود ،
و اوامر و دستورات و قوانينش را در تمام لحظات زندگى به كار بست ، اين چنين پيوندى
استوار و هميشگى بين قلب انسان و خدا است ، كه هر چيزى با آن كامل و تمام ، و همه
چيز بدون آن پوچ و بى ارزش مى گردد .
آيا هيچ عاملى جز ايمان به حق و روز رستاخيز و جزا مى تواند انسان را به كردار
نيك و خالص ، و دور از هرگونه اغراض و هدفهاى شخصى وادارد ؟ .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . كافى ج 2 ص 297 .
درس شصتم
صادق ترين گواهان ماجراها را بازگو مى كنند
قرآن كريم تصريح مى كند كه شهود مجرمين در دادگاه عدل الهى ، شهودى كاملاً
استثنائى هستند ، و آنچه كه در مراحل دادرسى در محاكم اين جهان وجود دارد ، با نظام
دادرسى آن سرا تشبيه پذير نيست .
آياتى كه به معرفى شهود رستاخيزى مى پردازند ، از دست و پا و پوست بدن مجرم ياد
مى كنند كه پرده از اسرار پنهانى او برمى دارند ، و تبهكاريهائى كه در مدت عمر
مرتكب شده و جز خدا كسى بر آنها آگاهى نداشته است ، در اوج دلهره و اضطراب مجرم
برملا مى سازند . زنده شدن اين دسته از شاهدها در رستاخيز ، و خبر دادن آنها از
وقايعى كه در دنيا اتفاق افتاده است ، نشان مى دهد كه هر كدم از كردار
ما هم در جهان خارج ، و هم در اعضاء گوناگون بدن ضبط و ثبت
مى شود ، و در نظام ديگر كه شرايط اين جهان درهم مى پيچد ، و شرايط و امكانات ديگرى
جايگزين مى گردند ، يعنى در روزى كه به گفته ى
قرآن :
« نهان ها آشكار مى شوند ، و آدمى نه قدرت مخفى كردن را خواهد داشت ، و نه
ياورى » (1) .
ضبط شده ها بيرون مى ريزند ، و كار شهادت دهى را آغاز مى كنند ، كه ما نمونه ى
ضعيف و كمرنگى از گويائى اشياء در همين دنيا مشاهده مى كنيم .
مثلاً پزشك زبان بدن را مى فهمد ، سرعت نبض ، تب بيمار را به وى اعلام مى دارد ،
و زردى خاص چشم بر وجود يرقان گواهى مى هد ، ما همچنين مى توانيم سن و سال درخت را
از روى حلقه هاى درون آن تعيين كنيم .
درست است كه كيفيت و نوع اين شهادتها در قيامت بر ما معلوم نيست ، اما روزى كه
پرده از جلو ديدگان بشر برداشته مى شود ، نيروى ديد انسانها افزايش مى يابد و سطح
شعور وادراك بالا مى رود و آدمى با احساس قوى تر و حياتى كاملتر زندگى را از سر
مى گيرد ، و در اين روز بسيارى از امورى كه در دنيا پيرامون او وجود داشته ، و از
آنها غافل و بى خبر مانده است ، خواهد ديد ، چنانكه قرآن مى فرمايد :
« تو در حالت غفلت بودى ، ما حجاب را از تو برداشتيم و در نتيجه ديدگانت امروز
تيزبين است » (2) .
اكنون به آيات الهى در مورد تعدد گواهان توجه كنيم :
« بترسند از روزى كه زبان و دست و پايشان بر اعمال آنها گواهى دهند » (3) .
« وروزى كه همه ى دشمنان خدا را به سوى آتش كشانند،درآن لحظاتى
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . طارق 9 و10 .
2 . ق 22 .
3 . نور 23 .
كه آنها كنار منزلگه خويش قرار گيرند ، گوش ها و چشم ها و پوست بدنها بر جرم
و عصيان آنها گواهى دهند ، و آنان با حيرت و اعجاب اعضاء خود را مخاطب ساخته
و گويند : چگونه بر اعمال ما شهادت داديد ، اعضاء پاسخ دهند خدائى كه كليه ى
موجودات را به سخن آورد ، ما را نيز گويا گردانيد ، و او براى نخستين بار شما را
نيافريد ، و آنگاه به سوى او بازمى گرديد ، شما كه كردار زشت و ناپسند خود را پنهان
مى داشتيد ، براى اين نبود كه گوش و چشم و پوست بدنهايتان امروز شهادت ندهند ،
وليكن گناه را پنهان مى ساختيد ، به تصور اينكه بيشتر اعمال ناشايستى كه از خلق
پنهان مى كنيد ، خدا هم بر آنها آگاه نيست ، ولى همين خيال باطل شما در مورد
آفريدگار ، سبب هلاكت شما گرديد ، و امروز همه در صف زيانكاران جاى گرفتيد » (1) .
در آيه ى فوق خاطرنشان شده است كه شما بر پرده پوشى و استتار گناهانى كه با
اعضاء خويش مرتكب مى شديد ، توانا نبوديد ، نه به علت اينكه پيكر مادى خود را كه در
حقيقت وسيله ى كنترل شما بودند ، به چيزى نمى گرفتيد ، بلكه بدين جهت كه
مى پنداشتيد اشياء در ذات خود مستقل اند ، و شعاع علم و دانش خداوندى بر بسيارى از
اعمالى كه به انجام آنها مبادرت مىورزيد ، نخواهد تابيد ، همين غفلت و بى توجهى به
اين حقيقت كه هيچ چيز در نظام هستى بر ذات بى پايان حق مخفى و پوشيده نيست ، شما را
به پرتگاه سقوط كشاند ، و به شقاوت ابدى گرفتارتان ساخت .
قرآن خبر مى دهد :
« امروز بر دهان كفار و طاغيان مهر خاموشى زنيم ، آنگاه دستهايشان با ما سخن
گويند ، و پاهايشان به آنچه كرده اند گواهى
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . فصلت 22 ـ 18 .
دهند » (1) .
امام صادق(ع) در توضيح اين مطلب مى فرمايد :
« در روز رستاخيز هنگامى كه انسانها در پيشگاه خداوندى حضور يابند ، كارنامه ى
هر كس را به دستش مى دهند ، ولى آنها با ديدن ليست جرمها و خطاهاى خويش دست به
انكار مى زنند ، و از اعتراف به گناهان خوددارى مى نمايند ، آنگاه فرشتگان به وقوع
آن جرمها شهادت مى دهند ، با اين حال گناهكاران سوگند ياد مى كنند كه مرتكب هيچ يك
از آن اعمال نشده اند ، و آيه ايكه از اين ماجرا پرده برمى دارد اين است :
« روزيكه خداوند همه ى آنها را برانگيزد ، و چنانچه براى شما سوگند ياد كردند ،
براى خدا هم به دروغ سوگند مى خورند » (2) .
« اينجا است كه خداوند بر زبانشان مهر زند ، و اعضاء بدنشان را در مورد آنچه
كرده اند ، به سخن آورد » (3) .
گواه دندان شكن
مهمتر اينكه حتى نفس عمل در برابر ديدگان حيرت زده ى انسان در رستاخيز مجسم
مى شود ، اين نوع گواهى كه صادق ترين نوع گواهى است ، راه هرگونه دفاع و فريبكارى
و گريز از مجازات و كيفر را بر مجرمه مى بندد ، و او را از كسوت انكار و دروغ
و طفره رفتن و بازى با كلمات كاملاً عريان مى كند ، و به همين سبب در آنجا ديگر جرم
غير قابل اثباتى باقى نخواهد ماند ، و در اينجا رنج شرمسارى كه گريبان گنهكاران را
مى گيرد ، سخت جانكاه است .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . يس 65 .
2 . مجادله 17 .
3 . تفسير قمى ص 552 .
قرآن مى فرمايد : « در قيامت آنچه كرده اند در برابر خويشتن حاضر مى يابند » .
« روزيكه هر كس آنچه كار نيكو كرده ، پيش روى خود حاضر مى بيند ، و آنچه بد كرده
آرزو مى كند كه ايكاش ميان او و كار بدش مسافتى دور جدائى بود ، و خداوند شما را از
كيفر خود مى ترساند كه او در حق بندگان بسى مهربان است » (1) .
چون در آن سرا امكان نابودى عمل بهيچوجه وجود ندارد ، مجرمين هم تنها آرزويشان
اين است كه بين آنها و اعمالشان جدائى افتد و اين نهايت بيزارى انسان از عملكردهاى
خود را مى رساند ، زيرا بعد زمانى براى ابراز انزجار ، از فاصله ى مكانى گوياتر
است .
بالاتر از اينها خداوند خود را به عنوان شاهد اعمال مردم معرفى كرده
و مى فرمايد :
« چرا آيات خداوند را باور نمى كنند ، او بر آنچه كه انجام مى دهيد ، شاهد
و گواه است » .
قرآن كريم از انبيا و مقربين نيز به عنوان گواهان بر اعمال مردم چنين ياد
مى كند :
« و زمين به نور پروردگار روشن گرديد ، و نامه ى اعمال خلق ارائه مى دهند ،
و انبيا و شهداء براى گواهى احضار مى شوند ، و ميان مردم به حق حكم مى كنند ، و در
حق هيچ كس ستم روا نخواهد شد » .
اين مسأله را بايد مدنظرداشت كه گواهى بركردارهامحدودبه چهره ى ظاهرى اعمال
نيست ، بلكه آنچه موردتوجه است شهادت بر كيفيت عمل
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . آل عمران 30 .
از لحاظ خوبى و بدى و اطاعت و عصيان ، و بالاخره گواهى بر باطن كردار است .
شهادت در رستاخيز در عين حال كه خود احترام و تكريم به مقام شاهد محسوب مى شود ،
اين نوع گواهى از عهده ى كسانى برمى آيد كه در دنيا اطلاع و آگاهى از ضمائر افراد
داشته باشند ، و درون انسان را همچون ظاهر او لمس كنند ، و به دور از هر گونه خطا
و اشتباهى كردار آدميان را دقيقاً ضبط نمايند ، بديهى است كه اين نوع شهادتها با
شناخت عادى و حواس ظاهرى امكان پذير نيست ، بلكه به آگاهى برتر و بينش ژرف و عميق
كه بتواند ضمير و باطن انسانها را زير پوشش خود بگيرد ، نيازمند است ، كه آنهم از
نيروى ماوراء نيروهاى عادى و معمولى نشأت مى گيرد ، به گونه ايكه به وسيله ى آن
مى توان به درون و عمق عمل راه يافت ، و پاك و ناپاك را از هم بازشناخت .
بى شك چنين شهادتى عين واقع بينى است ، كه از هر خطائى مصون خواهد بود .
قرآن مى فرمايد :
« بگو به خلق كه هر عملى انجام دهيد ، خدا آنرا به شما مى نماياند ، و هم رسول
و مؤمنان بر آن آگاه مى شوند ، آنگاه به سوى خدائى كه داناى عالم غيب و شهود است ،
باز خواهيد گشت ، تا شما را به جزاء نيك و بد اعمالتان برساند » (1) .
البته منظورازمؤمنان طبق تفسير، امامان معصومين هستند، كه از ديگر گروه متقيان
متمايز مى گردند ، آنها كه مورد لطف و عنايت خاص الهى قرار گرفته اند ، و پاكى ذات
و تطهير و تزكيه را يكجا دارا مى باشند ، بدين علت مقام شهادت به همه ى پارسايان
و پرهيزكاران ارزانى نشده است .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . توبه 105 .
امام پنجم(ع) ضمن روايتى فرمود :
« هيچ دسته و گروهى نمى توانند شاهد بر اعمال مردم باشند ، مگر امامان معصوم
و انبياء الهى ، اما خود امت از سوى خداوند به عنوان گواه معرفى نخواهند شد ، زيرا
در ميان مردم كسانى هستند كه در دنيا شهادت آنها را بر دسته اى سبزى نمى توان
پذيرفت » (1) .
*
هر كدام از اعمال انسان بازتابى وسيع و تأثير عميقى در وجود او مى گذارد ، كسى
كه مى داند بى عدالتى و جنايت تبهكارى است ، اما هواهاى نفس او را به ارتكاب ظلم
و فساد واميدارد ، در جهان درون خود دچار تضاد مى شود كه تا اعماق وجودش را
مى سوزاند ، آيا اين تضاد را چه كسى جز خود او ايجاد كرده است ؟
حسد تا عمق درون آدمى را مى گزد ، عامل اين گزندگى جز خود او چه كسى مى تواند
باشد ؟ .
امام صادق(ع) فرمود : « تأثير گناه در آدمى از اثر بريدگى كارد در گوشت بيشتر
است » (2) .
كليه ى رفتار و گفتار ما در بايگانى منظم و اسرارآميز جسم و روحمانم نگهدارى
مى شوند ، و در دادگاه رستاخيز خود را نشان مى دهند ، اين است كه مجموعه ى آثار عمل
نيك و بد در وجود ما متراكم گرديده و در برابرمان تجسم مى يابند .
بنابراين در محاكم جهان ديگر كيفيت رسيدگى به پرونده ها و محاسبه ى اعمال
و رفتار شكل نوى به خود مى گيرد ، به گونه اى كه هيچ
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . تفسير الميزان ج 1 ص 332 .
2 . بحار ج 72 ص 358 .
زمينه ى اميد بخشى براى لوث حقيقت وجود نخواهد داشت ، و انكار محتويات
پرونده هاى از پيش تنظيم شده ، براى هيچ فردى امكان پذير نيست ، و بدين سبب او
ناچار است تسليم واقعيت شود ، و به نتايج بن تن در دهد . وقتى در هنگامه ى محشر دست
و پا و پوست بدن آدمى پرونده مى شوند ، و خداوند هم كه ذره اى از رويدادهاى آسمان
و زمين بر او پنهان نيست ، و حتى بر سقوط برگهاى درختان آگاه است ، و همچنين انبيا
و اولياء خدا شاهد و گواه بر اعمال ما هستند ، پيدا است كه تصور چنين مراحلى از
محكمه ى عدل در آينده ى محتوم رستاخيز براى ما اكنون دشوار خواهد بود .
درس شصت و يكم
اعمال ما در رستاخيز جان مى گيرند
در گذشته كارشناسان دانش تجربى بر اساس استنتاجات خود پذيرفته بودند كه بين ماده
و انرژى مرز عبور ناپذيرى وجود دارد ، اما تداوم تلاشهاى علمى سرانجام فكر سابق را
از اعتبار انداخت ، و دانشمندان را ناگزير از عدول از انديشه ى سابق كرد ، از آن پس
نظريه ى نوى كه مبتنى بر قابليت تبديل ماده به انرژى بود وارد قلمرو علم شد و قوام
گرفت ، و امروز تغيير چهره ى ماده به صورت يك امر قطعى تلقى مى گردد ، از سوى ديگر
علوم تجربى عكس اين قضيه ، يعنى تبديل انرژى به ماده را هم رد نمى كند .
وقتى تبديل ماده به انرژى به بركت پيروزيهاى علم حاصل آمد ، در حالى كه در گذشته
كسى تصورش را نمى كرد ، گمان مى رود در آينده كه دامنه آگاهى بشر وسعت بيشترى
يابد ، و علم قدرتمند و پيروزمندتر از عصر كنونى گردد ، مساله ى تبديل انرژى به
ماده را هم بشر بتوانند حل كند ، و او در اين زمينه نيز به پيروزيهائى نظير آنچه در
گذشته به دست
آورده است ، دست يايد ، زيرا هيچ دليلى بر اينكه نيروها و انرژيهاى پخش شده
نتوانند بار ديگر به حالت تراكم درآيند ، و حالت جسمى به خود بگيرند ، در دست
نيست .
هر حركت و تلاشى كه از انسان سر مى زند ، عمل خوب و بد او محسوب مى شود ، اين
تلاشها ذخاير بدنى است كه به صورت انرژى مصرف مى گردد ، پس آنچه كه از وجود آدمى
برمى خيزد ، و شامل كردار و گفتار او مى شود ، اشكال گوناگون و جلوه هاى متنوع
انرژى هستند ، انرژى صوتى يا مكانيكى ، يا مخلوطى از انرژيهاى مكانيكى و صوتى .
مثلاً سوخت ماشين بدن م ، از مواد غذائى تأمين مى گردد ، و انرژى حرارتى از
تركيب اكسيژن و مواد غذائى آزاد مى شود ، و اين انرژى تغيير شكل داده تبديل مى يابد
به انواع كوشش ها و فعاليت ه ، از سخن آهسته و آرام گرفته تا حركات و ثقلاى سنگين
ما را در بر مى گيرد .
ثبات خاطره هاى ذهنى و صورت قضايائى كه علم ما به سوى آناه راه يافته ، لا اقل
نشانه اى بر جاودان بودن اعمال ما است ، اين صورتها كه گاهى در مخفى گاه ذهن مدتهاى
طولانى پنهان مى ماند ، در هر لحظه قابل استخراجند ، و مى توانند آثار گوناگونى بر
جسم و جان ما بگذارند .
مسرت و خوشحالى ، اندوه و تأثر ، ضربان قلب و دگرگونى رنگ چهره ، و برهم خوردن
تعادل ترشحات غدد داخلى ، همه از نتايج طبيعى خاطراتى است كه از مخفى گاه درون به
صحنه ى ذهن مى آيند .
بنابراين گفتار و كردار ما كه به صورت انرژى در فضا پخش مى شوند ، راه نابودى
و فنا نمى پويند ، بلكه آنچه در امتداد حيات زمينى خود به آنها مبادرت ورزيده ايم ،
به بايگانى طبيعت سپرده خواهند شد ، بايگانى اى كه با دست تواناى حق تعبيه شده
و مسؤوليت حفاظت از آنها را با امانت كامل به عهده دارد ، و روزى فرا مى رسد كه
طبيعت امانتها را به صاحبانش برمى گرداند ، و اينجا است كه انرژيهاى ذخيره شده
چهره ى خود را نشان مى دهند .
چه مانعى دارد كه نيروهائى كه در راه خير و رستگارى ، يا در طريق بيدادگرى
و فساد به كار رفته اند ، به حالت فشرده در آيند ، و در روز رستاخيز به صورت جسمانى
خاص خود يعنى در چهره ى نعمت هاى سرشار و دلپذير ; و يا در قيافه ى عذاب و رنج
و بدبختى مجسم گردند ؟ .
پس ما كه بار تعهد را به دوش گرفته ايم ، نتيجه ى اجتناب ناپذير تركيب خاص عملى
و فكرى خود را كه به حركت جاودانى ما تأثير مى گذارند ، دريافت خواهيم كرد ،
و بالاخره هر عملى از ناحيه ى هر كس براى بازدهى و جزا قيامت خواهد نمود .
*
حتى دستگاه آفرينش بدون كسب اجازه و آگاهى ما و در حالى كه كاملاً غافليم ، فعل
و انفعالهائى روى اعمال و كردارمان انجام مى دهد ، و آنها آنچنان رشد مى يابند كه
تصورش در شرايط حاضر براى ما امكان پذير نيست .
با گردش زمان يك بذر كوچك به درختى تنومند و پرقدرت تبديل مى شود ، وعوامل
گوناگونى كه روى اسپرمها كار مى كنند ، از آنها انواع موجودات كوچك و بزرگ كه داراى
تنوع حيرت آورى هستند ، در مدلهاى مختلف به نظام هستى تحويل مى دهند .
وقتى در همين دنيا يك الكيسم تا پايان عمر همه ى وجودش تحت تأثير الكل قرار
مى گيرد ، و حتى روى فرزندان و ادامه ى نسلش تا يك دوره ى طولانى اثر مستقيم
و نامطلوب مى گذارد ، چرا در سراى ديگر روبرو شدن هميشگى و دائمى انسان با كيفر
و پاداش عملش باور نكردنى و غير قابل قبول تلقى شود ؟ و چرا عمل زودگذر نتواند
انسان
را براى هميشه سعادتمند يا تيره بخت سازد ؟ .
هرچند تصور اين امر و ماهيت قضيه هم اكنون براى ما دشوار است ، ولى با در نظر
گرفتن دانش رو به گسترش بشرى كه اينك دست به اختراعات شگفت انگيزى زده است،
مسأله تا حدودى روشن خواهد شد .
وقتى متخصصين و كارشناسان امروز موفق به ضبط صداها از گذشتگان شده اند ، و به
علت اينكه تمام موجودات زنده از خود ارتعاش صادر مى كنند ، و حركت به ايجاد امواج
مى انجامد ، تحقيقات آنها در زمينه ى استخراج امواج ثبت شده و برگرداندن و ضبط آنها
كه قرنها پيش روى بدنه ى كوزه هاى سفالين موجود است ، به نتيجه ى مثبت رسيده به
طورى كه مى توان صداى اين كوزه گران را پس از قرنها دوباره شنيد ، و به چگونگى
سخنان در گذشتگان آگاه شد ، و يا توانسته اند از جاى انگشتان سارقين كه به صورت
حرارت بدن در محل باقى مانده عكس بردارى كنند ، چنين وضعى نسبت به همه ى اعمال ما
در رستاخيز ناممكن نيست .
امروز رصد خانه هاى بزرگ دنيا امواجى كه از كهكشانها مى آيند ، وسيله ى
دستگاههاى پيچيده ى گيرنهد ضبط مى كنند ، و از اين رهگذر بر اسرار و رموز بسيارى
آگاه مى شوند ، بنابراين از اعمال انسانها هم امواجى به وجود مى آيند كه به نابودى
نمى گرايند ، بلكه به بقاء خود ادامه مى دهند كه با ابزار علمى و دقيقى كه توان
دريافت اين امواج را داشته باشند ، قابل جمع آورى است ، و به همين سبب از نظر علمى
مسأله ى تبديل انرژى به ماده و تجسم اعمال و گفتار ما به موجودات مادى كاملاً
پذيرفتنى است ، و نبايد امر غير مقدورى تلقى كرد .
نسبيت زمان
از سوى ديگر چون « زمان » نسبى است ، و نتيجه اى از حركت زمين و خورشيد است ،
و اگر ما بتوانيم مثلاً به يكى از كرات آسمانى سفر
نمائيم ، حوادث كره ى خاكى ما با تمام خصوصيات به نسبت فاصله اى كه با آن كره
دارد ، پس از گذشت سالها به آنجا مى رسد ، در اين صورت خواهيم توانست كردار گذشته ى
خود و سايرين را پس از گذشت سالهاى طولانى عيناً مشاهده كنيم .
همچنانكه امروز برخى از ستارگانى كه در ديدگاه ما قرار دارند و نورفشانى
مى كنند ، قرنها است متلاشى و محو شده ، و هيچ اثرى از آنها باقى نيست ، در عين حال
به علت بعد مسافتى كه با كره ى زمين دارند ، نور آن هم اكنون به ما مى رسد ، و آنرا
در حال تلألؤ و نورفشانى مى بينيم .
پس با توجه به نسبى بودن زمان ، اعمالى كه در گذشته به وقوع پيوسته ، و بر آن
غبار فراموشى پاشيده شده است ، مى تواند دوباره در چشم انداز انسان قرار گيرد .
از آنجائى كه حواس انسان با سطح اشيا تماس پيدا مى كنند ، و نمى توانند به باطن
امور راه يابند ، بدين سبب در نظام اين جهان ، اعمال انسان كه به سود يا زيانش ضبط
مى شوند ، براى وى قابل حسّ نيستند ، اما در جهان آخرت كه تمام نهانها آشكار و همه
چيز بارز و روشن مى گردند ، با گشوده شدن كتاب اعمال ، هر كس جريان كردار خود را
آشكارا مى يابد .
قرآن كه خود القا كننده ى فخر و شكوه حقيقت است ، طى آياتى به بيان رويدادهاى
آنروز مى پردازد ، و مى فرمايد :
« آرى آنچه كه از پيش بر آنها پنهان بود آشكار مى گردد » (1) .
مجرمينى كه در بند شهوات و هواهاى نفسانى اسيرند ، براى فريب دادن وجدان خويش
و دست يابى به آرامش كاذب ، مى كوشند آن دسته از مسائلى كه به زيان خود مى بينند ،
از خويشتن پنهان كنند ، و اين
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . انعام 27 .
آگاهى را در نهاد خود مدفون سازند ، اما در عرصه ى رستاخيز اين حقايق پنهانى بر
آنها آشكار مى گردد . قرآن مى فرمايد :
« و ما اعمال نيك و بد هر انسانى را طوق گردن او ساختيم ، و روز رستاخيز كتاب
اعمال او را ارائه مى دهيم ، در حالى كه آن نامه ى عمل چنان باز است كه همه ى اوراق
آنرا يكباره ملاحظه خواهد كرد « و به او خطاب رسد » تو خود كتاب اعمالت را بخوان ،
زيرا كافى است كه خود شخصاً كردار خويش را محاسبه و ارزيابى كنى » (1) .
« در آنروز آدمى به هر نيك و بدى كه در امتداد عمر خود كرده آگاه خواهد شد » (2)
.
شخصى از امام صادق(ع) پرسيد :
« آيا آنچه كه انسان در نامه ى اعمال خود مى بيند ، مى داند ؟ امام پاسخ دادند :
خداوند متعال به ياد او مى آورد ، و بنابراين هيچ چشم برهم زدن ، و گام برداشتن ،
و سخن گفتن و عملى نيست كه به خاطر نياورد ، چنانكه گوئى در همان لحظه انجام داده
است » (3) .
از اين روايت استفاده مى شود كه خصوصيت كتاب و كيفيت خواندن آن با ويژگيها
و خصايص آن در دنيا تفاوت دارد ، و تنها نوعى يادآورى است .
*
بايد توجه داشت كه ضبط و نگاشتن اعمال ، هم شامل يك سلسله
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . اسراء 12 و13 .
2 . قيامت 12 .
3 . تفسير عياشى ج 2 ص 284 .
كردارهائى مى شود كه انسان به طور مستقيم به انجام آنها دست يازيده ، و هم شامل
نتايج و آثارى خواهد شد كه از افعال او ناشى مى شود ، و مجموع آنها مورد ارزيابى
و محاسبه قرار خواهد گرفت ، و بر همين اساس قرآن مى فرمايد :
« ما به مردگان حيات مجدد مى بخشيم ، هم عمل گذشته و هم آثار ناشى از آنرا ثبت
خواهيم كرد » (1) .
در آن لحظات حساس وقتى مجرمين نگاه خود را به قفا به سوى دهليزهاى زمان كه جرائم
در آنها انفاق افتاده است ، مى دوزند به حيرت و تعجب مى گويند :
« اى واى بر ما اين چگونه كتابى است كه اعمال بزرگ و كوچك ما را دقيقاً ثبت
و احصا كرده و در آن همه ى اعمال خود را حاضر ببينند ، و خدا به هيچكس ستم نخواهد
كرد » (2) .
روزى كه خدا همه ى مردم را براى حسابرسى برانگيزد تا آنها را به نتيجه ى
اعمالشان كه او تمام آنها را به شماره ضبط فرموده و خودشان فراموش كرده اند ، آگاه
سازد ، و خدا بر همه ى موجودات عالم گواه است (3) .
از آنجائى كه سرچشمه ى بسيارى از گمراهيهاى فكرى و اعتقادى و كجرويهاى عملى
و اخلاقى مردم ، دوستان فاسد و معاشرين بدكار آنها هستند ، به همين سبب وقتى مجرم
در عرصه قيامت عامل بدبختى و تيره روزى خود را مى شناسد ، حسرت و اندوه جانكاهى
سراسر وجودش را فرا مى گيرد و بنا به گفته ى قرآن مى گويد :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . يس 11 .
2 . كهف 48 .
3 . سوره مجادله آيه 6 .
« واى بر من ايكاش فلانكس را به دوستى انتخاب نكرده بودم كه رفاقت و همنشينى با
او مرا از پيروى حق و راه خدا محروم كرد و گمراهم ساخت » (1) .
ليكن اين تبرى جستن ها آنان را از استحقاق كيفر به خاطر تبهكاريهاى آگاهانه اى
كه در طول مدت عمر خود انجام داده اند ، معاف نمى دارد .
اينجا قرآن حال ستمگرى كه دستان خود را از فرط پشيمانى مى گزد مجسم نموده
و مى فرمايد :
« روزى كه ستمگر پشت دست حسرت را به دندان گرفته و مى گويد اى كاش در دنيا با
رسول حق راه دوستى و اطاعت پيش مى گرفتم » (2) .
« آرى دوستى شيطان براى انسان مايه ى خذلان و گمراهى است » (3) .
آنها براى تبرئه ى خود شيطان را مورد سرزنش قرار مى دهند ، ولى او در پاسخ
ملامت كنندگان مى گويد :
« همانا خداوند به شما وعده ى حق داد ، منهم به شما وعده دادم اما تخلف كردم ،
من جز اينكه شما را به بديها فرا مى خواندم تسلطى بر شما نداشتم ، و اين خودتان
بوديد كه دعوت مرا پذيرفتيد ، بنابراين خود را ملامت و سرزنش كنيد نه مر » (4) .
حالت پشيمانى و ندامت در قيامت براى دوزخيان مفلوك امرى طبيعى است ، اما بهشتيان
سعادتمند نيز وقتى به مقامات بسيار برتر و متعالى مقربان خدا مى نگرند دچار نوعى
تأسف و حسرت مى گردند كه چرا درفرصت كوتاه دنيا حركت و تلاش معنوى بيشترى نكردند تا
به مقام
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . سوره فرقان آيه 38 ـ 37 .
(2) و (3) فرقان 26 و28 .
3 .
4 . ابراهيم 22 .
والاتر و رفيع ترى برسند .
رسول اكرم(ص) فرمود :
( هيچ مخلوقى در قيامت نيست مگر آنكه دچار پشيمانى و ندامت است ، اما ديگر
پشيمانى ثمرى ندارد ، آن انسان سعادتمند وقتى به بهشت و نعمت هاى بى پايانى را كه
خداوند براى متقيان پاكباز و اولياى خود آماده فرموده است ، نظر مى كند ، دچار حسرت
مى شود كه چرا عملش هم وزن آنان نيست ، و اگر اهل دوزخ و از اشقيا است ، وقتى آتش
و صداى مهيب آنرا مى بيند ، كه در انتظار تبهكاران است ناله را سر مى دهد ،
و پشيمان مى شود از اينكه چرا در دنيا به جبران خطاهاى خود برنخاسته تا امروز چنين
گرفتار عذاب دوزخ نشود » (1) .
تصويرى از دو صحنه نابرابر
از آنجائى كه ارزش واقعى هر چيز با سنجش و رو در روئى با حالت مخالف آن چجيز
شناخته مى شود .
قرآن شادكامى و رضامندى بهشتيان كه همراه با سپاسگذارى آنان است ، با ندامت
و پشيمانى دوزخيان كه همراه با درخواست غير قابل پذيرش بازگشت به دنيا و جبران
تبهكاريها است ، در برابر هم قرار مى دهد ، و تصويرى از دورنماى اين دو صحنه ى
كاملاً نابرابر و جدا از يكديگر يعنى حالت شادى و رنج اين دو گروه سعادتمند و بدبخت
را به دست مى دهد ، و مى فرمايد :
« در جاودان بهشت ها فرود آيند ، و با دست واره هاى زرين و زينت ها و پوشش هاى
ديبا آراسته شوند .
گفتارشان اين است كه مى گويند ستايش خاص ذات خداوندى
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . لئالى الاخبار ص 469 .
است كه غم و اندوه را از ما دور كرد ، به راستى پروردگار ما آمرزنده و حق گزار
است .
او ما را با بخشش خود در خانه ى جاويد و سعادت فرود آورد ، و رنج و اندوه در
اينجا به ما نمى رسد .
جاى كفرپيشگان آتش دوزخ است كه در آن جايگاه نه مى ميرند ، و نه سبكبار باشند ،
هر كافرى را اينگونه كيفر دهيم .
در خواست اساسى آنان اين است كه خداوندا ما را از اين مكان خارج ساز ، تا غير از
آنچه كه از پيش انجام داده ايم اين بار به شايستگى رفتار كنيم ، « پاسخ چنين
است » .
آيا شما را آنقدر عمر نداديم تا همچون پند گيرندگان عبرت گيريد ، و آيا براى شما
بيم دهنده نيامد ؟ .
اكنون از عذابتان بچشيد زيرا ستم پيشگان را مددكارى نيست » (1) .
در اين آيات جلوه ى آرام و پايدار بهشتى را نشان مى دهد كه سرشار از نعمت هاى
مادى و معنوى براى متقيان سعادتمند است ، در آنجا هم به خواسته هاى مادى آنها پاسخ
داده مى شود ، و هم در كنار آن خشنودى و آرامش روانى و لذات معنوى و روحى قرار
دارد ، و به همين سبب بهشتيان از اينكه خداوند آنها را به جايگاه آرامش و سعادت
ابدى رهنمون شده ، و نيكوكارى شان را پاداش داده است ، زبان به سپاس و شكرگزارى
مى گشايند ، و جهان بيكران بهشت را كه در آن سراسر رضامندى و شادكامى است ،
و كوچكترين رنج و ناآرامى به حريمش راه ندارد ، از بخشش و عنايت او مى دانند ،
و گرنه خود را سزاوار آنهمه نعمت بى دريغ نمى بينند .
وقتى به آن سوى ديگر مى نگريم ، مى بينيم نگرانى و دلهره براى
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . فاطر 36 ـ 32 .
سرنوشت و كيفر ، اهريمنان تبهكار را در برگرفته است ، دوزخيان در آن لحظات كه از
فرط شرمسارى و بدبختى به زانو درآمده و در حال بى تابى هستند ، آواى پشيمانى و زارى
و طنين مرگبارى را سر مى دهند ، و آرزو مى كنند كه از اين ورطه ى هولناك بيرون
آيند ، تا به جبران زشتكاريها و فساد گذشته خود برخيزند .
اما چه سود كه پس از گذشت زندگانى دنيا و سپرى شدن دوران زود گذرش ، چنين تمنائى
بى حاصل است ، زيرا يك لحظه هم آتش سهمگين دوزخ از آنها قطع نمى شود ، و برايشان نه
فرمان مرگ و نه سبكبارى عذاب مى رسد ، و در اينجا كيفى تحال اين دو گروه نمايشى است
از آسايش و شادكامى ، در برابر رنج و بدبختى و شقاوت و عذاب و آواى ندامت و زارى
بى پايان .
*
قيس بن عاصم مى گويد : من به اتفاق جمعى ديگر از راه دور به مدينه آمديم ، و به
زيارت رسول اكرم(ص) نائل شديم ، من از پيشگاه مبارك پيامبر خدا تقاضاى موعظه اى
كردم و به عرض رساندم كه چون ما باديه نشين هستيم و به شهر كمتر گذارمان مى افتد
مى خواهيم از اين فرصت استفاده كنيم ، و از بيانات رساى آن بزرگوار بهره مند
گرديم .
پيامبر اكرم فرمود :
« با هر عزتى ذلت است ، و با حيات مرگ ، و در جوار دنيا آخرت قرار دارد ،
بى ترديد در نظام هستى براى هر چيزى حساب رسى است ، و بر هر چيزى ناظر و مراقبى
گمارده شده ، هر عمل نيكى را پاداشى است ، و هر فساد و تبهكارى را كيفرى ، و براى
مدت هر چيزى نوشته و كتابى در كار است .
اى قيس ناگزير براى تو همنشين و مونسى خواهد بود كه با تو به خاك سپرده مى شود ،
هنگام دفنت او زنده است و تو مرده اگر همنشنى و مصاحبت كريم و بزرگوار باشد ، تو را
گرامى مى دارد ، و اگر پست و فرومايه باشد آزار و رنجت مى هد ، او در قيامت جز با
تو محشور نمى شود ، و در محشر تو نيز جز با او برانگيخته نخواهى شد ، از تو سؤال
و پرسش نمى كنند ، اما از او حتم ، پس مصاحب و قرينى اين چنين را جز شايسته
و صالح انتخاب مكن ، زيرا اگر صالح باشد با او مأنوس مى گردى ، واگر فاسد باشد ، جز
از او هراس و وحشت نخواهى داشت ، و آن مونس و همنشين هميشگى ، عمل تو است » (1) .
در قيامت هر تبهكارى با چهره ى باطنيش كه براى خود ساخته محشور مى گردد .
قرآن مى فرمايد :
« در قيامت مجرمين بدكار با سيمائى كه دارند شناخته مى شوند » (2) .
پيامبر گرامى(ص) مى فرمايد :
« انسان دو چهره و منافق به عرصه ى رستاخيز وارد مى شود ، در حالى كه دو زبان
دارد ، يك زبان از پشت سر ، و يكى از پيش رو ، شعله ى آتش از هر دو زبانش زبانه
مى كشد ، و بدن او را فرا مى گيرد ، آنگاه در باره ى او گويند : اين شخص كسى است كه
با دو چهره در دنيا با مردم روبرو مى شد ، و با دو زبان با آنها سخن مى گفت ، و با
همين كيفيت اين فرد منافق به مردم معرفى مى گردد » (3) .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . امالى صدوق ص 3 .
2 . سوره الرحمن آيه 40 .
3 . عقاب الاعمال ص 319 .
درس شصت و دوم
مشكل خلود را چگونه حال كنيم ؟
يكى از جدى ترين اشكالى كه افكار بسيارى با آن روبرو مى شود ، مسأله ى جاودانى
كيفر تبهكار بى ايمان و تداوم عذاب بى پايان اهريمن صفتان در دوزخ است ، كه بايد
بار عذاب پر آزار را در امتداد زمان نامحدود به دوش كشند .
اين ايراد حادّ از اينجا مايه مى گيرد كه وقتى عمل دنيا در يك مرحله ى گذرا تحقق
مى يابد ، چگونه بايد بازدهى آن رنگ خلود و جاودانگى پيدا كند ؟ و اصولاً چه
رابطه اى بين عمل محدود و جزاى نامحدود وجود دارد ؟ .
راستى كيفر عمل در يك آينده ى نامتناهى درد و عذاب هولناكى است ، اگر در بستر
زمان مرزى وجود نداشته باشد كه عذاب را متوقف كند ، حتى تصورش هم وحشتناك است
و لرزه بر اندام انسان مى اندازد .
قدر مسلم اين است كه در نظام دادگاههاى بشرى و مقررات جزائى ، مجازات متخلفين
و قانون شكنان به نسبت جرائم آنها معمول مى شود ، و
شامل كيفرهاى كوتاه مدت و دراز مدت است ، زيرا از لحاظ كميت و كيفيت ،
خلافكاريهاى انسان يكسان نيست ، بنابراين كيفر نيز نمى تواند به صورت يكنواخت
و يكسان اجرا گردد .
وقتى در جريان تحليل قرار گيريم ، و بدانيم كه بر جوّ محاكم الهى اصل عدالت محض
حكمفرسات ، و كوچكترين عمل محاسبه نشده اى در آن وجود نخواهد داشت ، نه ذره اى
كردار پسنديده بى پاداش مى ماند و نه هيچ مجرمى از دست كيفر تواند رست ، مگر آنكه
مشمول عفو و رحمت حق قرار گيرد ، پس چگونه مى توان پذيرفت كه در يك چنين نظام
دادرسى تناسب دقيق و حساب شده اى بين عمل انسان از يكسو و كيفر آن از سوى ديگر
رعايت نشود ؟ .
اينكه در مورد جاودانه زيستن بهشتيان ايراد مطرح نشد ، بدين لحاظ است كه اين دو
بر شالوده ى مشتركى بنا نگرديده بايد تفاوت اساسى و فرق نمايانى بين كيفر و پاداش
ابدى قائل شويم ، زيرا پاداش و بخشش به حوزه ى ديگرى مربوط است و به هر ميزان وسيع
و گسترده باشد ، به فضل و رحمت پاداش دهنده متكى است ، و اين جاى ايرادگيرى نيست ،
آنچه ايرا برانگيز است نسبت به خلود بدكاران بى ايمان در دوزخ و فرو افتادن آنها در
آتش ابدى است ، بى آنكه لحظه اى از عذابشان بكاهند .
اما چنين كيفرى در برابر فساد و تبهكارى محدودى كه در دنيا مرتكب شده اند ، هر
چند آن خطاها بر تمام زندگى گذشته شان سنگينى مى كرده است ، با اصل عدالت سرسازگارى
ندارد ، يك انسان اگر همه ى عمرش در باتلاق كفر و الحاد و فساد فرو رود ، از يك قرن
تجاوز نمى كند ، در صورتى كه اين مدت به ظاهر طولانى ، در برابر ابديت لحظه ى
گذرائى بيش نيست .
*