 |
|
مكالمه عربي؛ ويژه سفرهاي زيارتي یحیی معروف - ۳ - 5ـ تقصير: اندکي از مو و ناخنهايمان را كوتاه مي‌كنيم. 5ـ التَّقْصِير: و نُقَصِّرُ شيئاً عَنْ شَعْرِنا و أَظافِرِنا. 6ـ طواف النساء هفت بار. طوافُ النِّساءِ سَبْعَةُ أَشْواطٍ.
سپس هفت بار به دور كعبه طواف النساء بجا مي‌آوريم. طواف را از حجر الاسودآغاز مي‌كنيم.
فَنَطُوف‌ُ طوافَ النِّساءِ سبعةَ أَشْواطٍ حولَ الكعبةِ. نَبْدَأُ بالطَّواف‌ِ مِنَ الحجرِ الاَسْودِ. 7ـ دو ركعت نماز طواف النساء. صَلاةُ طوافِ النِّساءِ و هي رَكْعَتانِ. نماز طواف النساء: پس از آنكه نيت نماز طواف النساء مي‌كنيم، دو ركعت نمازپشت مقام ابراهيم به جا مي‌آوريم. صَلاةُ طوافِ النساءِ: و نُصَلِّي رَكْعَتَيْنِ خَلْفَ مَقَامِ اِبْراهيم‌َ بَعْدَ أن نَنْوِي لِصَلاةِ طوافِ النساءِ. بعد از اتمام اعمال عمره به هتل برمي گرديم. بَعْدَ انتهاءِ أَعْمالِ العُمْرة‌ِ المُفْرَدَة‌ِ نَرْجِع‌ُ اِلَی الفُنْدُق‌ِ. فردا ساعت ده صبح به حرم بر مي‌گرديم. غَداً نَرْجِع‌ُ اِلَی الحَرَمِ في السَّاعَة‌ِ العاشرة‌ِ صباحاً. عقربه‌هاي ساعت به ساعت ده صبح نزديك شده است. و ما بار ديگر كعبة معظمه‌را زيارت مي‌كنيم. لَقَدِ اقْتَرَبَت‌ْ عَقارب‌ُ السَّاعة اِلَی العاشرة صباحاً فَنَزُورُ الكعبة‌َ المُشَرَّفة‌َ مرَّة‌ً أُخْرَی. سبحان‌َ اللَّه چقدر كعبه در روشنايي روز، زيبا و عظيم است! سُبْحان‌َ اللَّه‌ِ ما أَجْمَل‌َ الكَعْبَة‌َ و ما أَعْظَمَهَا في ضَوْءِ النَّهارِ! بعد از ورودمان به حرم كجا رفتي؟ أَيْنَ رُحت‌َ بَعْدَ دُخُولِنا الی الحَرَمِ. گرد كعبه طواف مي‌كردم. ناگهان دوستان يكي پس از ديگري به دليل ازدحام جمعيت پراكنده شدند. كُنْت‌ُ أَطُوف‌ُ حولَ الكَعْبَةِ إِذْ تَفَرَّق‌َ الأصدقاءُ واحداً تِلْو آخَرَ بِسَبَب‌ِ الاِزْدِحام‌ِ. در نتيجه من تنها ماندم. ناگهان يكي از حجاج را ديدم كه طواف مي‌كند و پشت سر او تعدادي زن و مرد طواف مي‌كردند. او دعا مي‌خواند و افرادي كه پشت سر او طواف مي‌كردند، سخنان او را تكرار مي‌كردند. فَبَقِيت‌ُ وحيداً اِذْ رَأَيْت‌ُ حاجّاً يَطُوف‌ُ و مِنْ وراءِه‌ِ عَدَدٌ مِنَ الرِّجال‌ِ و النِّساءِ يَطُوفُون‌َ. فكان‌َ يَقْرَأُ الدُّعاءَ ثُمَّ يُكَرِّرُه‌ُ الذينَ يَطُوفُون‌َ وَراءَه‌ُ. بعد از آن متوجه شدم آنها يك گروه بيست نفري هستند كه از سوريه آمده بودند. أَدْرَكْت‌ُ بعدَ ذلكَ أَنَّهُمْ مجموعة‌ٌ مُكَوَّنَة‌ٌ مِنْ عِشْرِين‌َ شَخْصاً جاءُوا مِنْ سُوريّا. * اعمال حج تمتع برادر گرامی از تو خواهش میكنم اعمال حج تمتع را برايم توضيح دهی. أخي الكريم أرجوكَ أَنْ تُوضِحَ لي أَعْمالَ حَجِّ التَّمَتُّعِ. بخش اول اعمال عمرة تمتع : القسمُ الأوَّلُ مِنْ أَعْمالِ عُمْرةِ التَّمَتُّعِ: 1 - احرام : و آن عبارت است از اينكه همه لباسهای دوخته شده خود را در يکی از ميقات‌های پنجگانه از تن بيرون میآوريم و لباسهای احرام را می‌پوشيم. و نيت عمره تمتع کرده و لبيک مي‌گوييم. 1- الإِحْرامُ و هُوَ أَنْ نَنْزعَ جَمِيعَ ثِيابِنَا المُخِيطَةِ في أَحَدِ المَواقِيتِ الخَمْسَةِ فَنَلْبسُ مَلابِسَ الإِحرامِ. ثم نَنْوِي نِيَّةَ عُمْرَةِ التَّمَتُّعِ و نَبْدَأُ بِالتَّلْبِيةِ. 2ـ طواف: سپس هفت بار به دور كعبه طواف عمره بجا مي‌آوريم. طواف را از حجرالاسود آغاز مي‌كنيم. 2ـ الطَّواف: فَنَطُوف‌ُ طَواف‌َ العُمْرَة‌ِ سبعةَ أَشْواطٍ‌ٍ حَوْلَ الكعبةِ. نََبْدَأُ الطواف‌ُ مِن‌َالحَجَرِ الاَسْودِ. 3ـ نماز طواف: پس از آنكه نيت نماز طواف مي‌كنيم، دو ركعت نماز پشت مقام ابراهيم به جا مي‌آوريم. 3ـ صَلاةُ الطَّوافِ: و نُصَلِّي رَكْعَتَيْنِ خَلْفَ مَقام‌ِ ابْراهيم‌َ بَعْدَ أن نَنْوِي لِصَلاةِ الطَّوافِ. 4ـ سعي بين صفا و مروه. 4ـ السَّعيُ بينَ الصَّفا و المَرْوَة. هفت بار بين صفا و مروه سعي مي‌كنيم. َنَسْعَی بينَ الصَّفا و المروة‌ِ سبع مرَّات‌ٍ. 5ـ تقصير: قدری از مو يا ناخنهايمان را كوتاه مي‌كنيم. 5ـ التَّقْصِير: و نُقَصِّرُ شيئاً عَنْ شَعْرِنا أو أَظافِرِنا.
مسعی
بخش دوم اعمال حج تمتع: القِسْمُ الثَّانِي مِنْ أَعْمالِ حَجِّ التَّمَتُّعِ: 1- احرام : لباسهای احرام را در مکه می‌پوشيم. و نيت حج تمتع کرده و لبيک مي‌گوييم. 1- الإِحْرامُ: و نَلْبسُ ملابسَ الإِحرامِ في مکة. ثم ننوي نيةَ حجِّ التمتع و نبدأ بالتلبية. 2- وقوف در عرفات. در نهم ذيحجه[1] به عرفات می‌رويم و در آنجا تا غروب روز نهم ذيحجه باقی می‌مانيم. 2- الوقُوفُ بِعَرَفات: نَذْهَبُ إِلى عرفات في التَّاسِعِ مِنْ ذي الحجَّةِ و نَبْقَى فيها حتَّى غُروبِ يومِ التَّاسِعِ مِنْ ذي الحجَّةِ. 3- رفتن به مَشْعر بعد از غروب: بعد از غروب (خورشيد) به مَشْعر (مزدلفه) می‌رويم و شب را در آنجا بيتوته می‌كنيم و در آنجا از طلوع فجر تا طلوعِ خورشيدِ روز عيد قربان باقی می‌مانيم. 3 - الذَّهابُ إِلى المَشْعر: بعدَ الغُرُوبِ نَذْهَبُ إِلى المَشْعَرِ (المزدلفة) و نَبِيتُ هناكَ و نَبقَى مِنْ طلوعِ الفجرِ إِلى طلوعِ الشَّمْسِ يومَ الأَضْحَى. 4- رفتن به مِنی: سپس بعد از طلوع خورشيد به مِنی می‌رويم و سه عمل را انجام می‌دهيم: 4- الذَّهاب إِلَى مِنى: ثُمَّ نَذْهَبُ بعدَ طُلوعِ الشَّمسِ إِلَى مِنى و نُؤَدِّي ثلاثةَ أعمالٍ: الف) هفت سنگ به جَمَرَه عَقبه میزنيم. الف) نَرْمِي جَمَرَةَ العَقَبةِ بِسَبْعِ حَصَيات. ب) ذبح: و آن عبارت است از ذبح گوسفند يا گاو يا شتر. ب) الذِّبْح. وَ هُوَ ذِبْحُ الغَنَمِ أو البَقَرِ أو الإِبِلِ. ج) حلق يا تقصير: تراشيدن سر[2] يا كوتاه كردن مو و ناخن‌ها[3]. ج) الحَلْق أو التَّقْصِير: و هو حَلْقُ الرَّاسِ أو تَقْصِيرُ الشَّعْرِ و تَقْلِيمُ الأَظافِرِ. اكنون لباس احرام را از تن بيرون میآوريم. ...و الآنَ نَخْلَعُ ملابِسَ الإِحْرامِ. 5 - بيتوته در منی شبهای يازدهم و دوازدهم.
...البَيْتُوتَةُ بِمِنَى لَيْلَتَيْ الحادي عَشَرَ و الثاني عَشَرَ.
6 - رمی هر سه جمره در دو روز مذكور و هر كدام با هفت سنگ. ابتدا جمره اول را از سمت مِنی میزنيم. سپس جمره وسط را و پس از آن جمره بعدی و در روز دوازدهم تا بعد از زوال (تا اذان ظهر) در منی باقی می‌مانيم. از آنجا به مكه بر میگرديم. 7- رَمْيُ الجَمَرَاتِ الثَّلاثِ في اليَومَيْنِ المَذْكُورَيْنِ و كُلّ واحدٍ بِسَبْعِ حَصَياتٍ إذْ نَبْدَأُ بِرَمْيِ الجَمَرَةِ الأُولى مِنْ جِهةِ مِنى. ثمَّ الجَمَرة الوُسْطَى فالجَمَرَة التَّالِيَة و نَبْقَى بِمنى يومَ الثَّاني عَشَرَ إِلَى ما بَعْد الزَّوالِ حيثُ نَعُودُ إِلَى مَكَّةَ.
بخش سوم اعمال : القسم الثالث من الأعمال 1- طواف: هفت بار به دور كعبه طواف حج تمتع بجا میآوريم. طواف را از حجر الاسود آغاز می‌كنيم. 1- الطَّواف: نَطُوفُ طوافَ حج التَّمَتُّعِ سَبْعَةَ أَشْوَاطٍ حَوْلَ الكَعْبَةِ. يَبْدَأُ الطَّوافُ مِنَ الحَجَرِ الأَسْوَدِ.
2- نماز طواف: پس از آنكه نيت نماز طواف حج تمتع می‌كنيم، دو ركعت نماز پشت مقام ابراهيم به جا میآوريم. 2- صَلاةُ الطَّوافِ: و نُصَلِّي رَكْعَتَيْنِ خَلْفَ مَقَامِ إِبْراهِيمَ بَعْدَ أن نَنْوِي لِصَلاةِ طوافِ حَجِّ التَّمَتُّعِ. 3- سعی بين صفا و مروه هفت بار. 3- السَّعيُ بينَ الصَّفا و المَرْوَة سَبْعُ مَرَّاتٍ. سعی از كوه صفا آغاز میشود و نقطه پايان كوه مروه خواهد بود.
يَبْدَأُ السَّعْيُ مِنَ الصَّفا و يَنْتهي إِلَى المَرْوَة.
نمایی از مسعی 4- طواف النساء هفت بار. 4- طوافُ النِّساءِ سَبْعَةُ أَشْواطٍ. 5- نماز طواف النساء دو ركعت پشت مقام ابراهيم. 5- صَلاةُ طوافِ النِّساءِ و هي رَكْعَتانِ خلف مقام ابراهيم.
* در کنار حجر الاسود
آيا حجر الاسود را بوسيدى؟ بله. هَلِ اسْتَلَمْتَ الحَجَرَ الأسودَ؟ نَعَمْ. داخل حرم شدم تا حجر الاسود را ببوسم. مردان در صفی طولانی ايستاده بودند. يكی از افراد پليس دست خود را به دستگيرة پرده كعبه گرفته بود. دَخَلْتُ الحَرَمَ لِاسْتِلامِ الحَجَرِ الأسودِ فالرِّجالُ كانُوا واقفينَ في طابُورٍ طويلٍ وَ قَدْ أَمْسَكَ أحدُ أَفرادِ الشُّرْطَةِ بيدِهِ عَلَى عُرْوةٍ مُتَّصِلَةٍ بِسِتَارِ الكعبةِ. ازدحام بسيار زياد بود اما با وجود آن موفق شدم حجر الاسود را ببوسم.
کانَ الازدحامُ کثيراً رَغْمَ ذلکَ نَجَحْتُ في اسْتِلامِ الحَجَرِ.
آيا از آب زمزم نوشيدى؟ هَلْ شَرِبْتَ مِنْ ماءِ زَمْزَم؟ بله، از آب زمزم نوشيدم.... نَعَمْ، شَرِبْتُ مِنْ ماء زَمْزَم. لطفا از چاه زمزم بيشتر برايم بگوييد. مِنْ فَضْلِکَ تَحَدَّثْ لِي أَکْثَرَ حَوْلَ بئرِ زَمْزَم. چاه زمزم در سمت جنوب مقام ابراهيم واقع شده است. بِئْرُ زَمْزَم تَقَعُ جَنُوبي مَقام إبراهيم. اين يک چاه قديمی است که تاريخ آن به روزگار اسماعيل فرزند حضرت ابراهيم (عليهما السلام) برمی‌گردد. ابن عباس به نقل از پيامبر (صلی الله عليه و آله و سلم) آورده است که: بهترين آب در روی زمين آب زمزم است. هي بِئرٌ قديمةُ العَهْدِ تَرْجِعُ إلى زمنِ إسماعيل بنِ إبراهيمَ (عليهما السلام). و قد قالَ ابنُ عبَّاس عَنِ النَّبِيِّ (صَلَّى اللهُ عليهِ و آلِهِ و سَلَّمَ) : خيرُ ماءٍ عَلَى وَجْهِ الأرضِ ماءُ زَمْزَم.
* غار حرا
ديشب كجا رفتيد؟ أَيْنَ رُحْتُم (ذَهَبْتُم) البارحة‌َ؟ ديشب به غار حرا (کوه نور) رفتيم. رُحْنَا البارحة‌َ اِلَی غارِ حِراء (جبل النور). چگونه رفتيد؟ كَيْف‌َ رُحْتُم‌ْ؟ نيمه شب براي رفتن به غار حرا كه حدود نيم ساعت از مكه فاصله دارد، بيدارشديم. اِسْتَيْقَظْنَا في مُنْتَصَف‌ِ اللَّيْل‌ِ للذَّهاب‌ِ اِلَی غارِ حِراء الذي يَبْعُدُ عَنْ مَكَّةَ حَوالَي نِصْف‌َ ساعَة‌ٍ. در ساعات شب به دامنه كوه بلندي به نام «جبل النُّور» رسيديم. سپس از كوه بالارفتيم و بعد از نيم ساعت به وسط آن رسيديم. في آناءِ اللَّيل‌ِ وَصَلْنَا اِلَی سَفْح‌ِ جَبَل‌ٍ شاهِق‌ٍ بِاسْم‌ِ «جَبَل‌ِ النُّورِ» فَتَسَلَّقْنَا الجَبل‌َ فوصلنا اِلَی وَسَطِه‌ِ بعدَ نصف‌ِ ساعةٍ. چرا اين کوه، جبل النور ناميده شده است؟ لماذا سُمِّي هذا الجبلُ بجبلِ النورِ؟ وجه تسميه آن بدين سبب است که انوار نبوت در آن ظاهر شده است. پيامبر اکرم (صلی الله عليه وآله و سلم) قبل از بعث در آنجا عبادت می‌کرد که برای اولين بار در درون غار واقع در بالای کوه، وحی بر آن حضرت نازل شد. سمي بهذا الاسم لظهور أنوار النبوة فيه، فقد كان النبي (صلي الله عليه وآله و سلم) يتعبد فيه قبل البعثة و نزل عليه الوحي لأول مرة هناك في الغار الموجود بأعلاه. کوه نور در شمال شرق مسجد الحرام واقع شده و ارتفاع آن به 642 متر می‌رسد. يقع جبل النور في شمال شرق المسجد الحرام. و يصل ارتفاعه إلى 642 متراً.
با خودتان چه چيزی برديد؟ ماذا حَمَلْتُمْ مَعَکُمْ ؟ با خودمان شيشه‌های آب معدنی ، آب ميوه ، پرتقال ، سيب و شيرينی برديم. حَمَلْنا زجاجاتٍ من المياه المعدنية و عصير الفواکه و البرتقال و التفاح و الحلويات و غير ذلك. از آنچه ديديد برايمان بگوييد. اُذْکُروا لنا عمَّا شاهَدْتُمُوهُ هناکَ. به محض اينکه به بالای قله رسيديم تعدادی از فقرا و نيازمندان را ديديم که به بهانه ساختن پله‌های سيمانی برای کوه ، از ما تقاضای کمک می‌کردند. بِمُجَرَّدِ وصُولِنا اِلَی القِمَّةِ رَأَيْنا جَمْعاً مِنَ الفقراء و المساكين و هم يُطالِبُونَ منَّا مُسَاعدات ماليةً بِحُجَّةِ أَنَّهُمْ يَبْنُونَ لِلْجَبَل‌ِ سُلالمَ إِسْمنتيَّة. اندک اندک از کوه بالا رفتيم تا کاملاً به بالای آن رسيديم سپس در مقابل غار نماز خوانديم. صَعدنا الجبل‌َ شيئاً فشيئاً حتی تسلقنا الجبل بكامله ثم صَلَّيْنا أمام الغارِ. مقابل غار بسيار شلوغ بود بنابراين منتظر شديم تا يکی پس از ديگری وارد غار شويم. أمام الغار کان مزدحماً جداً فاننتظرنا دخول الغار واحدا تلو الآخر. سپس نماز صبح را در کنار غار بجا آورديم و به آرامی از کوه پايين آمديم. ثم صَلَّيْنا الفجرَ بجوار الغار فَنَزَلْنا عَنِ الجبل بالهدوء. وقتی به کوچه‌های مجاور کوه رسيديم تعدادی از بچه‌های پابرهنه دور ما جمع شدند و از ما آب پرتقال يا پول يا سيب می‌خواستند. ما هم هر چه آب ميوه و سيب و پرتقال داشتيم به آنها داديم. عِنْدَما وَصَلْنا الی أَزِقَّةِ المجاورة للجبل اِحْتَفَّ حولنا عددٌ مِنَ الأطفال‌ِ الحُفاةِ مُطالِبينَ مِنَّا عَصِيرَ الفواکِهِ أو النُّقُودَ أو التفاحَ فَأَعْطَيْنَاهُمْ كُلَّ ما كانَ لدينا مِنَ العَصِير و التُّفَّاح و البُرْتُقال.
* غار ثور
جبل ثور يقع جنوب شرقي مكة يبلغ إرتفاع قمته 728 متراً . و يمتد من الشمال إلى الجنوب على مسافة 4123 متراً و من الشرق إلى الغرب على مسافة 4000 متر تقريبا. رسول خدا در ابتدای مهاجرتش به مدينه سه شب در آن غار مخفی شد. اِخْتَبَأَ فيه رسولُ الله ثلاثَ ليالٍ أثناءَ هجرتِهِ الی المدينة. ارتفاع اين کوه از سطح دريا به 650 متر می‌رسد و بسيار ناهموار است. هذا الجبلُ يَبْلُغُ ارتفاعُهُ عَنْ سطحِ البحرِ 650 م وهُو وَعِرٌ جداً. صعود از اين کوه يک ساعت و نيم طول می‌کشد. و چنانچه صعود کننده زن، مسن و يا بيمار باشد، اين زمان طولانی تر میشود. يستغرقُ صعودُهُ ساعةً ونصفَ ساعةٍ وتزدادُ الفترةُ كُلَّما كانَ الصَّاعِدُ امرأةً أو مسناً أو مريضا.ً
اتوبوسهای زيادی را ديديم که حجاجِ مشتاقِ صعود از کوه را جابجا می‌کرد.
شاهَدْنا العَدِيدَ مِنَ الحافلاتِ تَنْقُلُ الحَجِيجَ الذينَ يَرْغَبُونَ في صُعودِ الجبلِ.
اين کوه جايگاه تاريخی خود را از وجود غاری می‌گيرد که رسول خدا (صلی الله عليه و آله و سلم) از دست کفار قريش که تصميم به قتل وی گرفتند، در آن پنهان شد. و از آنجا مخفيانه به مدينه منوره مهاجرت کردند. يَسْتَمِدُّ هذا الجبلُ مكانتَهُ التاريخيةَ مِنْ وجود الغار الذي اِخْتَبَأَ فيه الرسولُ (صلى الله عليه و آله و سلم) عن كفار قريش الذين أَرادُوا قَتْلَهُ، ومنه هاجَرَ سِراً إلى المدينةِ المنورة. اين کوه به نام ثور بن عبد مناف شناخته می‌شد . اين در حالی است که يک منبع تاريخی وجه تسميه آن را تشابه کوه به يک گاو نر معرفی می‌کند. وكان الجبلُ يُعْرَفُ باسم ثور بن عبد مناف، بينما يُعَرِّفُ مصدرٌ تاريخيٌّ سببَ التسمية إلى أنَّه يُشْبِهُ ثوراً. مسجد جن
اين مسجد در دامنه كوه حجون به سمت شمال حرم، حدود پنجاه متر قبل از پل حجون و در كنار مسجد خيابان كوچكی با نام «خيابان مسجد جن» وجود دارد. يَقَعُ هذا المسجدُ بِسَفْحِ جبلِ حجون إلی شمالي الحَرَمِ حوالي خمسينَ متراً قَبْلَ جِسْرِ حجون. و بِقُرْبِهِ شارعٌ صغيرٌ باسمِ شارعِ مسجدِ الجنِ. از نامهاى ديگر اين مسجد،«مسجد الحرس» و «مسجد بيعت» است. گفته میشود، نامگذاری مسجد بدان سبب است که سوره جن در آن مکان نازل شده است. و من أسمائه أيضاً مسجدُ الحرسِ و مسجدُ البيعةِ. يقال بأنَّهُ سُمِّي مسجد الجن لأنَّ سورةَ الجن نَزَلَتْ فی هذا المکان. برخی در باره نامگذاری آن به مسجد بيعت عقيده دارند اظهار بيعت جن با آن حضرت در اين مسجد، سبب اين نامگذاری است. و يَرَی البَعْضُ حولَ تسميتِهِ بمسجدِ البيعةِ إلی أنَّ الجِنَّ أَظْهَرَتِ البيعةَ مَعَ الَّنبِيّ (صَلَّی اللهُ عليه و آله و سلَّم) في هذا المَسْجِدِ. قبرستان ابوطالب
چگونه می‌توانم به مقبرة معلی(يا) معلاة (قبرستان ابو طالب) بروم ؟ کيفَ أستطيعُ أَنْ أَرُوحَ إلی مقبرة المُعلّى أو جَنَّة المعلاة؟ تاکسی سوار می‌شوی و به راننده می‌گويی مرا به مقبرة معلی(يا) معلاة ( قبرستان ابو طالب) برسان. تَرْکَبُ التَّکْسِي وتَقُولُ للسَّائِقِ: أَوْصِلْني إلَی مقبرةِ معلاة. قبرستان ابو طالب يكی از زيارتگاههای مسلمانان در مكه به شمار میرود . اين مكان به نام مقبرة معلی(يا) معلاة و مقبرة بنی هاشم شهرت دارد. تُعْتَبرُ مقبرةُ أبي طالب إِحْدَى مزاراتِ المسلمينَ في مكّةَ، واشْتَهَرَتْ أيضاً بمقبرةِ المُعلّى أو جنَّة المعلاة و مقبرة بني هاشم. قبرستان ابو طالب در شمال شرقی مکه واقع شده است. اين مکان، «مقبرة الحجون» نيز ناميده میشود. زيرا کوه حجون مشرف بر آن محل است. تقع مقبرة أبي طالب في الشمال الشرقي مِنْ مَكَّةَ وتُسَمَّى أيضاً مقبرةُ الحَجُون نسبةً إلى جبلِ الحَجُون المُشْرِف عليها. در اين قبرستان دو جدّ رسول خدا، عبد مناف و عبد المطّلب و عموی پيامبر، ابو طالب و همسر آن حضرت خديجه كبری و بسياری از بنی هاشم و برخی از اصحاب و انصار رسول خدا دفن شده اند. وفيها دُفِنَ جَدَّا الرسول، عبد مناف وعبد المطلب وعمُّهُ أبو طالب و زوجتُهُ خديجةُ الكُبْرَى.والكثيرينَ مِنْ بَني هاشم وبعضِ أصحابِ وأنصارِ رسولِ اللهِ. *
شِعب ابی طالب منطقه ای محصور ميان دو کوه ابو قبيس و خندمه است. که امروزه به شِعب علی (عليه السلام) شهرت دارد. شِعب أبي طالب هو منطقةٌ محصورةٌ بينَ جَبَلَيْ أبي قُبَيْسٍ وخندمَة، و هو اليوم شَهِيرٌ بِشِعْبِ عَلِيّ (عليه السلام). اهميت دينی و تاريخی اين دره بر اين اساس است که قبيله قريش عليه بنی هاشم هم‌پيمان شدند و ارتباطات اقتصادی و اجتماعی را با آنان قطع کردند. به طوری که بنی هاشم مجبور به سه سال اقامت در اين دره شدند. آنان در اين سالها برای دفاع از عقيده خويش بهترين پايداری را نمودند. تقوم الاهميّة الدينية والتاريخية لهذا الشِّعب في أنّ قريشاً تحالَفَتْ ضدَّ بني هاشم فقطعتْ معهم علاقاتِها الاقتصاديةَ والاجتماعيةَ ممّا اضْطُرَّ بنو هاشم إلى الإقامة في هذا الشِّعب لمدة ثلاث سنوات فَصَمَدُوا من خلالها أفضلَ صمودٍ للدِّفاعِ عن عقيدتهم.
*
محل تولد پيامبر در چه نقطه ای از مکه مکرمه واقع شده است؟ أين وَقَعَتْ مَوْلِدُ النبي فی مکة المکرمة؟ محل تولد پيامبر اکرم (صلی الله عليه و آله و سلم)يعنی همان منزلی که رسول خدا در آن متولد شده است اکنون تخريب شده است و به جای آن کتابخانه ای به نام کتابخانه مکه مکرمه بنا شده است. هُدِمَ مَوْلِدُ النبيّ (صلی الله عليه و آله و سلم) وهو البيت الذي وُلِدَ فيه رسولُ اللهِ وقَدْ شُيِّدَتْ مكانَه مكتبةٌ باسم (مكتبة مكّة المكرّمة). منزل حضرت خديجه کبری(عليها السلام) اين منزل منسوب به حضرت خديجه کبری (عليها السلام) است. اين منزل محل زندگی مشترک رسول خدا (صلی الله عليه و آله و سلم) و حضرت خديجه کبری است. هذا البيت منسوب للسيِّدة خديجة الكبرى (عليها السلام) و هو مكان الحياة المشتركة لرسول الله (صلی الله عليه و آله و سلم) وخديجة الکبری(عليها السلام). در اين منزل، محل نماز رسول اعظم و محل تولد حضرت فاطمه (عليها السلام) موجود بود. که اکنون تخريب شده و به جايش مدرسهای برای حفظ قرآن بنا شده است. وکان فيه مُصَلَّى الرسولِ الأعظمِ ومَوْلِدُ فاطِمَة الزَّهْراء (عليها السلام)، وقد هُدِمَ وبُنِيَتْ محلَّه مدرسةٌ لحفظ القرآن. هتل
السَّلامُ عليكم: و عليكمُ السَّلامُ و رحمة الله و برکاته. بهترين هتل در اين شهر كجاست؟ أينَ أَحْسَن‌ُ (أَفْضَل‌ُ) الفُنْدُق‌ِ في هذِه‌ِ المدينةِ؟ هتل لوكسي در اين خيابان، بعد از ميدان‌ِ اول وجود دارد. هُناك‌َ فُندق‌ٌ فَخْم‌ٌ في هذا الشَّارع‌ِ بعدَ السَّاحَة‌ِ الاُولَی. اين هتل از هتلهاي درجه يك است؟ بله. هذا الفُنْدُق مِنْ فَنَادِق الدَّرَجَة‌ِ الاُولی؟ نَعَمْ. پذيرش‌ِ هتل كجاست؟ أَيْنَ قِسْمُ الاِسْتِقْبالات‌ِ لِلْفُنُدق‌ِ؟ پذيرش‌ِ هتل آنجا است. هناكَ قِسْمُ الاِسْتِقْبالات‌ِ. من يك اتاق در هتل شما رزرو كرده‌ام. أنا حَجَزْت‌ُ غُرْفَة واحدة في فندقكم. مي‌ترسم رزرو اتاق من به تعويق افتاده يا لغو شده باشد. أَخْشَی أن يكون حَجْزَ غرفتي قد أُجِّل‌َ أو أُلْغِي‌َ. اسم شما از ليست رزرو حذف شده. از آنچه اتفاق افتاده، بسيار متأسفم. لَقَدْ أُزِيل‌َ اسمُك‌َ مِنْ قائِمَة‌ِ الحَجْزِ! أنا آسِف‌ٌ جِدّاً لِمَا حَدَث‌َ. همة اتاقهاي ما پر است. اما نگران نباش يكي از ميهمانان اتاق رزو شده خود را لغوكرد. جَمِيع‌ُ غُرَفِنا مَلِيئَة‌ٌ. وَلَكِن‌ْ لاتَقْلَق‌ْ لانَّه‌ُ أَلْغَی أَحَدُ الضُّيُوف‌ِ غُرْفَتَه‌ُ المَحْجُوزَة‌َ. كرايه يك شب اين اطاق چند است؟ كَمْ أُجْرَة‌ُ هذِه‌ِ الغُرْفَة‌ِ لِليْلَة‌ٍ واحِدة‌ٍ؟ صد دلار: مائة دولارٍ. باغذا يا بدون غذا؟ مَعَ الأَكْل‌ِ أَوْ بِلا أَكْل؟ شامل صبحانه هم مي‌شود؟ هَلْ يَتَضَمَّن‌ُ (يَشْمل‌ُ) ذلكَ الفُطُورَ؟ بله، شامل خدمات نيز هست. نَعَمْ، و الخِدْمَة‌َ أَيْضاً. مي‌توانم صبحانه را در اتاقم صرف كنم؟ هَلْ أَسْتَطِيع‌ُ تَناوُل‌َ الفُطُورِ في غُرْفَتِي؟ (و يا) هَلْ أَسْتَطِيع‌ُ أَنْ أتَناوَل‌َ ...؟ البته، مي‌توانيد. بِالطَّبْع‌ِ، يُمْكِنُكَ ذلكَ. چه مدت مي‌مانيد؟ ما هي المُدَّة‌ُ التي سَتَبْقَی فيها؟ يك هفته خواهم ماند. سأبْقَی فيها أُسْبُوعاً واحِداً. فراموش كردم از شما بپرسم آيا اتاق، تلويزيون، يخچال، كولر و آب گرم دارد؟ بله. نَسِيت‌ُ أَنْ أَسْأَلَكُم‌ْ هَلْ لِلْغُرْفَة‌ِ تِلفزيون (تِلفاز) و البَرَّاد (الثَّلاجَة)[4]، مُكَيّف‌ُ الهَواء والماءُ السَّاخِن؟ نَعَمْ. لطفاً اين پرسشنامه را تكميل كنيد. مِنْ فَضْلِكَ إمْلَأْ هذِه‌ِ الاِسْتمارة‌َ. تاريخ تولد: تاريخ‌ُ المِيلادِ أو الولادة‌ِ. نام و نام خانوادگي: الاسم و اللَّقَب. شغل شما چيست؟ من دانشگاهي (بازاري، تاجر، كارمند، كارگر) هستم. ما هي مِهْنَتُك‌َ؟ أنا جامِعِي‌ٌّ، (سُوقي‌ٌّ، تاجِرٌ، موظَّف‌ٌ، عامِل‌ٌ). كار شما چيست؟ ما هو عَمَلُك‌َ؟ شما جهانگرد هستيد؟ حَضرتُك‌َ سائِح‌ٌ؟ آدرس خودتان در ايران را بنويسيد. أُكْتُبْ عنوانك‌َ في إيران. اينجا را امضاء كنيد: وَقِّع‌ْ هُنا. كليد را به من بدهيد: أَعْطِنِي المِفْتاح‌َ. بفرماييد، اين كليد اتاق است. تَفَضَّلْ، هذا هُو مِفْتاح‌ُ الغُرْفَة‌ِ. اتاق در طبقه همكف است يا در طبقه اول؟ هَلِ الغُرْفَة‌ُ في الطَّابِق‌ِ (الدَّوْرِ) الاَرْضِي‌ّ، أو الطَّابِق الاَوَّل؟ شمارة اتاق شما 220، و در طبقه دوم است. رَقَمُ غُرْفَتِك‌َ مأتان‌ِ و عِشْرُون‌َ، في الطَّابِق‌ِ الثَّانِي. خوشت مي‌آيد؟ هَلْ تُعْجِبُك‌َ؟ بد نيست: لابأسَ بها. اتاق ديگري مي‌خواهيد؟ تُريدُ غُرْفَة‌ً أُخْرَی؟ نه، همين را مي‌گيرم. لا، سآخُذُها. مي‌خواهم اتاق را ببينم. أُرِيدُ أنْ أَرَی الغُرْفَة‌َ. نه، از اين اتاق خوشم نمي‌آيد. لا، إنَّها لاتُعْجِبُني. هر طور ميل شماست سرورم. كما تُريدُ، يا سَيِّدي. وسايلي داريد؟ هَلْ لَدَيْك‌َ أَمْتِعَة‌ٌ (أَغْراض‌ٌ)؟ بله، اين سه كيف را دارم. نَعَمْ، هذِه‌ِ الحَقائِب‌ُ الثَّلاث. خدمتكار آنها را به اتاقتان حمل مي‌كند. سَيَحْمِلُها الخادِم‌ُ اِلَی غُرفَتِك‌َ. اتاق، تختخواب يك نفره دارد يا دو نفره؟ لِلْغُرْفَة‌ِ سَرِيرٌ فَرْدِي‌ّ أو زوْجِي‌ٌّ؟ اين اتاق سه تختي است. هذِه‌ِ الغُرْفَة‌ُ ذات‌ُ ثَلاثة‌ِ أَسِرَّة. هر تخت، چند پتو و ملافه دارد؟ كَمْ بَطانِيّة و بَياضَات (مِلحَفَة،شَراشف) لكل‌ِّ سَرِيرٍ؟ سالن داراي موكت است يا قالي؟ هَل الصَّالون (الصَّالة، القَاعَة) لَها مُوكِيت أو سجاد؟ صابون‌ِ مايع (مايع دستشويي) در روشويي (دستشويي) وجود دارد؟ هَلْ يُوجَدُ الصَّابُون‌ُ السَّائِل‌ُ في المَغْسلَة‌ِ؟ وان‌ِ حمام تميز است؟ مِغْطَس‌ُ الحَمّام‌ِ نَظِيف‌ٌ؟ در حمام حوله و صابون وجود ندارد. لاتُوجَدُ في الحَمَّام‌ِ مِنْشَفَة‌ٌ و لا صابون. فوراً هردو را آماده مي‌كنم. سَأُحْضِرُهما فوراً. مي‌خواهم حمام بروم ولي دوش خيلي سرد است. أُرِيدُ أَنْ أَذْهَب‌َ (أَرُوحَ) الی الحَمَّام‌ِ (أُرِيدُ أَنْ أَسْتَحِم‌َّ)، (أُرِيدُ الاسْتِحْمام‌َ) ولكن‌َّ الرَّشَّاش‌َ (الدُّوش‌َ، مِنْضَح الحَمَّام‌ِ، مِنْطَل الحمَّام‌ِ) بارِدٌ جِدّاً. شايد فقط شير آب سرد را باز كرده‌ايد. رُبَّما تَكُون‌ُ قد فَتَحْت‌َ الحَنَفِيَّة‌َ (الصُّنْبُورةَ) الباردة‌َ وَحْدَها. خير، هردو را باهم باز كرده‌ام. لا، فَتَحْتُهُمَا مَعاً. لطفاً ده دقيقه بعد بفرمائيد زير دوش. مِنْ فَضْلِكَ تَفَضَّلْ تَحْت‌َ الدُّوش‌ِ بَعْدَ عَشْرِ دَقائِق‌َ. لطفاً شامپو، حوله، و ليف حمام برايم بياور. مِنْ فَضْلِكَ هات‌ِ لي الشَّامُبو و البَشْكِيرَ (المِنْشَفَة‌َ، فُوطَة‌َ الحَمَّام‌ِ) و ليفة‌َ الحَمَّام‌ِ. لطفاً (ملحفه‌ها) را عوض كنيد. اِسْتَبْدِل البياضات‌ِ (الشَّراشِف‌َ) مِنْ فَضْلِكَ. يك بالش، دو پتوی سبک، يک ، ملحفه، حوله ، دم پايی پلاستيکی به من بدهيد. أَعْطِنِي وِسادَة‌ً و بَطانِيَّتين خفيفتين وشرشف ومنشفة ونعل بلاستك. اگر چيز ديگری خواستی دکمه زنگ را که روشن است فشار بده و در سالن منتظر باش. إذا أردت شيئاً آخر اِضْغِطْ علی زِرِّ الجرسِ المضاء، و انْتَظِرْ في الصَّالَةِ. پس من به طبقه دوم می‌روم. فأنا سَأَصْعَدُ (سَأَرُوحُ) إلی الطَّابِق‌ِ الثاني. لامپ (چراغ) اتاق سوخته است. مِصْباح‌ُ الغُرفَة‌ِ مَحْرُوق‌ٌ (اللمبة‌ُ مَحْرُوقَة‌ٌ). حتماً، يك دقيقه صبر كنيد. بالتَّأْكِيدِ، دقيقة واحِدة. لطفاً بامداد فردا مرا از خواب بيدار كنيد. مِنْ فَضْلِكَ أَيْقِظْنِي مِنْ النَوْم‌ِ فَجْرَ الغَدِ. چه ساعتي؟: في أَي‌ّ ساعَة‌ٍ؟ ساعت 6 صبح: في السَّاعَة‌ِ السَّادِسَة‌ِ. اين كار را انجام خواهم داد: سَأَفْعَل‌ُ ذلكَ. چه وقت مي‌رويد؟ مَتَی سَتَذْهَب‌ُ؟ من نزديك ظهر مي‌روم. سَأَذْهَب‌ُ (سَأرُوح‌ُ) حَوالي الظُّهرِ. من خيلي عجله دارم. أَنَا مُسْتَعْجِلٌ جِدّاً (في غايَة‌ِ الاِسْتِعْجال‌ِ). كليد را به خدمتكار بدهيد تا اتاق را جارو (تميز) كند. أَعْط‌ِ المِفْتاح‌َ الی الخادِم‌ِ لِيَكْنِس‌َ (لِيُنَظِّف‌َ) الغُرْفَة‌َ. خواهشمندم صورتحسابم را بدهيد. أرجوكَ أَعْطِنِي قائِمَة‌َ (فاتُورَة‌َ) حِسابِي. چقدر بپردازم؟ كَمْ أَدْفَع‌ُ؟ كَمْ يَجِب‌ُ أنْ أُعْطِي‌َ؟ چند مي‌شود؟ كَمْ يَصِيرُ؟ سه هزار لير سوري يا دويست ريال سعودي. ثلاثةُ آلاف ليرةٍ سُوريَّةٍ أَوْ مائتَي ريالٍ سُعُوديّ. آيا مي‌توانم با هتل ديگري تماس بگيرم؟ هَلْ يُمْكِنُني الاتصالُ بِفُنْدق‌ٍ آخَرَ؟ بله مي‌توانيد با فشار دادن دكمه شماره 8 با خارج از هتل تماس بگيريد. نَعَمْ، يُمْكِنُكَ الاتِّصالُ بخارج‌ِ الفُنْدُق‌ِ بَعْدَ الضَّغْط‌ِ عَلَی زِرِّ رَقَم ثمانِية. الو! هتل ..؟ بخش اطلاعات را به من بدهيد. أَلُو فُنْدُق‌ُ...؟ أَعْطِنِي قِسْم‌َ الاسْتِعْلامات‌ِ. بله، چه كسي را مي‌خواهيد. نَعَمْ، مَنْ تُرِيدُ؟ مي‌خواهم با مدير هتل صحبت كنم. أودُّ أنْ أتحدَّث مَعَ مُديرِ الفُنْدُق‌ِ. شما بايد با پذيرش تماس بگيريد. اِتَّصِلُوا بِقِسْم‌ِ الاِسْتِقْبالات‌ِ لِلْفُنُدق‌ِ. آقاي ...، خانم ... را مي‌خواهم. أُرِيدُ السَّيِّدَ ...، السَّيِّدة‌َ ... شمارة داخلي 240 را مي‌خواهم. أُرِيدُ داخلي رقم مِأَتَيْن‌ِ و أربعين‌َ. لطفاً يك لحظه (صبر كنيد)! لَحْظَة مِنْ فَضْلِكَ. ما يك سوئيت اختصاصي مي‌خواهيم. نُريدُ جَناحاً خاصّاً. قيمت يك شب اقامت در سوئيت‌هاي هتل شما چند دلار است؟ كَمْ سِعْرُ الْمَبِيت‌ِ فِي أجْنِحَة‌ِ فُنْدُقِكُم‌ْ. قيمت يك شب اقامت در برخي سوئيت‌هاي هتل 400 دلار است. سِعْرُ الْمَبِيت‌ِ فِي بَعْض‌ِ أجْنِحَة‌ِ الفُنْدُق‌ِ أَرْبَعُمِائة‌ِ دُولارٍ لِلَّيْلَة‌ِ الْوَاحِدَة‌ِ. كمترين قيمت يك شب اقامت در سوئيت‌ها چند دلار است؟ كَمْ هُوَ أقل‌ُّ السِّعْرِ للْمَبِيت‌ِ فِي أجْنِحَة‌ِ الفندق لِلَّيْلَة‌ِ الْوَاحِدَة‌ِ؟ كمترين قيمت يك شب اقامت يكصد دلار است. أَقَل‌ُّ السّعْرِ للْمَبِيت‌ِ لِلَّيْلَة‌ِ الْوَاحِدَة‌ِ مائة‌ُ دولارٍ. اين هتل، 100 سوئيت دارد كه 20 واحد آن دو طبقه است و مساحت هر واحد بين100 تا 200 متر مربع است و همگي مجهز به همه وسايل رفاهي از جديدترين نوع هستند. يَضُم‌ُّ الْفُنْدُق‌ُ 100 جَنَاح‌ٍ بَيْنَهَا 20 مُؤَلَّفَة‌ً مِنْ طَابقَيْن‌ِ وَتَتَرَاوَح‌ُ مَسَاحَتُهَا مَا بَيْن‌َ مائة‌ٍ وَمِأَتَي‌ْ مِتْرٍ مُرَبَّع‌ٍ كُلُّهَا مُجَهَّزَة‌ٌ بِكَافَّة‌ِ وَسَائِل‌ِ الرَّاحَة‌ِ وَالرَّفَاهِيَّة‌ِ الْأَكْثَرِ حِدَاثَة‌ً. از جمله خدمات منحصر به فرد اين هتل، انتقال بازديدكنندگان به يك رستوران مخصوص غذاهاي شرقي و غربي است. مِنَ الْخَدَمَات‌ِ الَّتِي يَنْفَرِدُ بِهَا الفُنْدُق‌ُ نَقْل‌ُ الزُّوَّارِ الی مَطْعَم‌ٍ خَاص‌ٍّ لِأَنْواع‌ِ الأَطْعِمَة‌ِ الشَّرْقِيَّة‌ِ و الغَرْبيَّة‌ِ. اما براي مشترياني كه بلندي را ترجيح مي‌دهند، اين هتل مجهز به آسانسورهايي است كه آنها را به رستوراني در ارتفاع 100 متري منتقل مي‌كند. أَمَّا لِلزَّبَائِن‌ِ الَّذِين‌َ يُفَضِّلُون‌َ الارْتِفَاعَات‌ِ فَالفُنْدُق‌ُ مُجَهَّزٌ بِمَصَاعِدَ لِنَقْلِهِم‌ْ الی مَطْعَم‌ٍ عَلَی ارْتِفَاع‌ِ 100 مِتْرٍ. پيشخدمت‌هاي هتل براي مشتريان نيازهايشان را از خارج هتل تأمين مي‌كنند. خُدَّام‌ُ الفُنْدُق‌ِ يُؤَمِّنُون‌َ (يُهَيِّئُونَ) لِلزَّبائِن‌ِ مُتَطَلِّباتِهِم‌ْ (طَلَباتِهِم‌ْ) مِنْ خارج‌ِ الفُنْدُق‌ِ. نرخ تعرفه اقامت در اين هتل بين 300 تا 500 درهم در نوسان است: تَعْرِفَة‌ُ هذا الفُنْدُق‌ِ تَتَرَاوَح‌ُ بَيْن‌َ 300 دِرْهَم‌ٍ و 500 دِرْهَم‌ٍ. آيا مي‌توانم با هتل ديگري تماس بگيرم؟ هَلْ يُمْكِنُنِي الاتِّصالُ بِفُنْدُق‌ٍ آخَرَ؟ بله، اشكالي ندارد: نَعَمْ، لابأسَ. الو! هتل ...؟ أَلُو فُنْدُق‌ُ ...؟ لطفاً به اتاق شماره 503 وصل كنيد. مِنْ فَضْلِكَ أَعْطِني غُرفَة‌َ رَقَم‌ِ خَمْسِمِائة‌ٍ و ثلاث. تلفن زنگ مي‌زند ولي گوشي را بر نمي‌دارد. يَرِنُّ الهاتف‌ُ و لا يَرْفَع‌ُ السَّمَّاعَةَ أَحَدٌ. لطفا به ... بگوييد ساعت 9 صبح در لابي هتل[5] منتظر او هستم. مِنْ فَضْلِكَ قُل‌ْ لـ... أنا بانتظاره في الساعة التاسعة في صالَة‌ِ اسْتِقْبَال‌ِ الضُّيُوف. متوجه نشدم لطفاً پيغامتان را تكرار كنيد. لَم‌ْ أَنْتَبِه‌ْ مِنْ فَضْلِكَ أَعِدْ كلامَك‌َ. مي‌گويم: سلام مرا به او برسان. من ساعت 9 در لابي هتل نزد او خواهم بود. أقول‌ُ: بَلِّغْه‌ُ تحيَّاتِي وسأكون‌ُ عنده في الساعة‌ِ التَّاسِعَة‌ِ في صالة‌ِ استقبال‌ِ الضُّيُوف. خدا حافظ: أَسْتَوْدِعُك‌َ اللَّه. به سلامت: مَعَ السلامة‌ِ.
*
نزديكترين بنگاه معاملات ملكي كجاست؟ أينَ أقرب‌ُ مُؤَسَّسَة‌ٍ عِقَارِيَّة؟ آنجا يك بنگاه معاملات ملكي است. هناكَ مُؤَسَّسَة‌ٌ عِقَارِيّة‌ٌ. روي شيشة مغازه نوشته شده: خريد، فروش، اجاره دادن و اجاره كردن‌ِ آپارتمانها و ويلاها. لَقَدْ كُتِب‌َ عَلَی زُجاجَة‌ِ المَحل‌ِّ: بَيْع، شِراء، إيجار (آجار)، و اِسْتِئْجار شُقَق و فِيلَل. يک مغازه ديگر آنجا است. هُناکَ مَحَلٌّ آخَرُ.
مؤسسه معاملات ملکی........فروش، خريد و اجاره املاک و اراضی. مي‌خواهم آپارتماني را اجاره كنم. أُرِيدُ أَنْ أَسْتَأْجِرَ شُّقَّة‌ً. آپارتمان‌ِ مبله (با وسايل) مي‌خواهيد؟ تُريدُ الشُّقَّة‌َ المُؤَثَّثَة‌َ (المَفْرُوشَة)؟ بله، آپارتمان‌ِ مبله (با وسايل) مي‌خواهم. نَعَمْ،(أيوه) أُرِيدُ شُّقَّة‌ً مُؤَثَّثَة‌ً (مَفْرُوشَة‌ً). به نظر می‌رسد می‌خواهيد اجاره بالايی پرداخت کنيد. يَبْدُو (يَظْهَرُ) أَنَّکَ تُريدُ أَنْ تَدْفَعَ بَدَلَ إيجارٍ عالٍ. اجاره آپارتمانهای مبله شما چند است؟ کَمْ هُو بَدَلُ (مَبْلَغُ) الإيجارِ عندکُمْ لِشُقَقٍ مُؤَثَّثَةٍ؟ اين (اجاره) به نوع آپارتمان، وسعت، موقعيت و نوبودن آن بستگی دارد. هذا يَتَوَقّفّ عَلَی نَوْعِ الشُّقَّةِ و سِعَتِها (وُسْعَتِهَا) و مَوْقِعِها، و حَداثَتِها. اين صحيح است ولی من دوست دارم مبلغ تقريبی را بدانم. هذا صحيح و لکن أحبُّ أنْ أعرفَ المبلغَ التقريبيَّ. مبلغ تقريبی هر شب يکصد و پنجاه دلار است. مائة وخمسون دولاراً لليلةٍ واحدةٍ تقريباً. اجاره آپارتمانهای غير مبله شما چند است؟ کم هو بدلُ الإيجارِ عندکُمْ لِشُقَقٍ غير مُؤَثَّثَة؟ اجاره يک آپارتمان غير مبله نوساز با دواتاق و يک پذيرايی چند است؟ کم هُو بدلُ الإيجارِ لِشُقَّةٍ غيرِ مُؤَثَّثَةٍ (مَفْرُوشَةٍ) ذات غُرْفَتَيْنِ و غُرفة لاستقبالِ الضُّيُوف؟ مبلغ تقريبی هر شب هفتاد و پنج دلار است. خمسةٌ وسبعونَ دولاراً لليلةٍ واحدةٍ تقريباً. آيا آپارتمان موکت دارد؟ بله. هل هي مفروشةٌ بالموکيت؟ نَعَمْ (أيوه). اكنون كجا اقامت داريد؟ أَيْنَ تَسْكُن‌ُ الآنَ؟ من در مدينة منوره، خيابان ... ساختمان ... طبقة سوم، اتاق شمارة 12، سكونت دارم. أسْكُن‌ُ الآنَ في المَدِينَة‌ِ المُنَوَّرَة‌ِ، شارِع ...، بِنايَة ...، الطَّابِق الثَّالث، غُرْفَة رَقَم 12. ما در حال حاضر يك آپارتمان در خيابان ... داريم. لَدَيْنا الآنَ شُقَّة‌ٌ في شارعِ ... چقدر مي‌تواني بپردازي؟ كَمْ تَقْدِرُ لِتَدْفَع؟ حدود 60 دلار براي يك شب. حوالي سِتِّين‌َ دُولاراً لِلَيْلَة‌ٍ واحِدَة‌ٍ. چند شب مي‌مانيد؟ كَمْ لَيْلَة‌ً سَتَبْقَی؟ سه شب مي‌مانم. سأَبْقَی ثلاثَ لَيال‌ٍ. پس بايد قرارداد اجاره را بنويسيم. فاِذَن‌ْ يَجِب‌ُ أنْ نَكْتُب‌َ عَقْدَ الإِيجارِ. اجاره دهنده آقاي ...، خانم.... المُؤَجِّر (المُؤْجِر) السيد....، السّيدة ... اجاره گيرنده آقاي....، خانم ... المُسْتَأجِر السَّيِّد....، السَّيِّدة ... اجاره شده، مورد اجاره المُؤَجَّر (المُسْتَأْجَر) ... مبلغ كرايه مبلغ‌ُ الاُجْرَة‌ِ ... مبلغ اجاره مبلغ‌ُ الإيجارِ.... اين ساختمان چند طبقه دارد؟ كَمْ طابِقاً لِهذا المَبْنَی؟ اين ساختمان نُه طبقه دارد. هذا المَبْنَی لَهُ تِسْعَة‌ُ طَوابِق. در هر طبقه دو آپارتمان وجود دارد. لِكُل‌ِّ طابِق‌ٍ شُقَّتان‌ِ. مالك‌ِ ساختمان سه ماه پيش اقدام به نوسازي نُه طبقه كرد. قَام‌َ مالِك‌ُ البِنايَةِ قَبْلَ ثَلاثَة‌ِ أَشْهُرٍ بِتَجْدِيدِ الطَّوابق‌ِ التِّسْعَة‌ِ. به هر حال از همكاري شما سپاسگزارم. عَلَی كُل‌ِّ حال‌ٍ أَشْكُرُك‌َ لِمُساعَدَتِك‌َ. وظيفه نياز به تشكر ندارد. لاشُكْرَ لِلْواجِب‌ِ. اينجا چگونه می‌توانم تماس تلفنی برقرار كنم؟ كيفَ يُمْكِنُني الاتِّصالُ الهاتفيّ هنا؟ در اينجا می‌توانيد از چند طريق تماس تلفنی برقرار كنيد. هُنا يُمكنكُم الاتصالُ الهاتفي بِعدَّةِ طُرُقٍ. 1- مراجعه به دفتر مخابراتی. 1- الرُّجُوعُ إِلَى مکتبِ الاتِّصالاتِ. 2- استفاده از تلفن همراه خودت. 2- استخدامُ هاتِفكَ الجَوّال (النَّقَّال، الخِلِيِويّ، المَحْمُول). 3 - خريد سيم كارت اعتباری تلفنهای همراه. شِراءُ بِطاقَةِ الهَواتِفِ الجَوّالَةِ. 4 - خريد كارت تلفن. شِراءُ بطاقةِ الهواتِفِ. اداره مخابرات كجاست؟ أينَ دائرةُ الهواتفِ؟ به سمت راست (چپ) برو. رُحْ الى اليَمِينِ (اليَسارِ). بعد از رسيدن به ميدان دور بزن. دَوِّرْ (لِفْ) بعد وُصُولِكَ إلى الميدان (السَّاحَة). بعد از پل است يا قبل از پل؟ بعدَ الجِسْرِ (الكُبْرِي)[6] (عا) أو قَبْلَهُ؟ اداره مخابرات بعد از پل، پشت (و يا جلو) آن ساختمان بلند است. تَقَعُ دائرةُ الهواتفِ‌بعدَ الكُبْرِي(الجسر)وراءَ‌أو (أمامَ) تلكَ البِنايَةِ الكبيرةِ. كارمند اداره (مخابرات): بفرماييد برادرم (خواهرم). مُوَظَّفُ الدَّائِرةِ: تَفَضَّلْ يا أخي (أختي). می‌خواهم با تهران تماس تلفنی بگيرم. أُرِيدُ أَنْ أَتَّصِلَ بِطَهْران هاتِفيّاً. كد ايران را می‌دانيد؟ هَلْ تَعْرِفُ مفتاحَ إيران؟ خير، كد ايران را نمیدانم. لا، ماأَعْرِفُ مِفْتاحَ إيران. كد را از راهنمای كدهای تلفن جستجو كن. اِبْحَثْ عَنْهُ عَنْ طريقِ دَلِيلِ مفاتيحِ التليفوناتِ (الهواتف). شماره تلفن شما چند است؟ ما هُوَ رَقَمُ هَاتِفِكَ، (تليفونكَ)؟ آيا اين، شماره تلفنِ همراه (موبايل) است؟ هَلْ هذا رقمُ الهاتِفِ الجَوّال (النَّقَّال، الخِلِيِويّ، المَحْمُول)؟ خير، شماره تلفن منزل است. لا، هذا رَقَمُ تليفونِ البيتِ. بفرماييد كابين..3 . تَفَضَّل الكُشْك الثالث (كَبِينَة ثلاثة)(عا). تلفن خراب است: التِّليفونُ عَطْلان. خير اين چنين نيست: لا ليس كذلك. متأسفانه تلفن ما اشغال است. مَعَ الأَسَفِ هاتفُنا مَشْغُولٌ(عا). با اين حساب بايد چند دقيقه بعد زنگ بزنيد. اشكالی ندارد؟ خير. لذلكَ يجبُ أنْ تَتَّصِلَ (لازمْ تَتَّصِلْ)(عا) بعد دقائق. لابأسَ؟ لا. آيا می‌توانم يكبار ديگر از تلفن استفاده كنم؟ هَلْ يُمْكِنُني استعمالُ التليفون مرة أخرى؟ الآن می‌توانيد مجدداً تماس بگيريد. يمكنكَ الآن أن تَتَّصِلَ من جديد. تلفن زنگ می‌زند، لطفاً گوشی را برداريد. الهاتِفُ يَرِنُّ، مِنْ فَضْلِكَ خُذِ (اِرْفَع) السَّمَّاعَةَ. متأسفانه مكالمه قطع شد. مَعَ الأَسَفِ اِنْقَطَعَتِ المُكالَمَةُ. الو من روی خط هستم. ألو.....معک (أنا عَلَى الخطِّ). شما؟ مَنْ مَعِي؟ (مِين مَعِي؟) (عا) من احمد هستم. مَعَک أحمد. مثل اينكه خط دوباره قطع شد. كأنَّ الخَطَّ قَدِ انْقَطَعَ مَرَّةً أُخْرَى. متأسفانه خط در لحظه ضروری قطع شد. مَعَ الأَسَفِ انْقطعَ الخَطُّ في اللَّحْظَةِ الحَرِجَةِ. عجب خطهای بدی هستند: يا لَها مِنْ خُطُوطٍ سَيِّئَةٍ. خوشبختانه خط وصل شد. مِنْ حُسنِ الحَظِّ اِتَّصَلَ الخَطُّ. ممكن است تماس تلفنی طول بكشد. قَدْ تَطُولُ المُكالَمَةُ. از بدشانسی ام پيامگير پاسخ می‌دهد. مِنْ سُوءِ حَظِّي يُجِيبُنِي المُجيبُ الصَّوْتِيُّ. پيامگير پاسخ می‌دهد: در حال حاضر تماس با شماره مورد نظر، غيرممكن است شما می‌توانيد (از طريق موبايل) يك نامه ارسال كنيد. يَقُول المُجيبُ الصَّوتيُّ: الاتِّصالُ بِالرَّقَمِ المَطْلُوبِ غَيْرُ مُتَوَفِّرٍ حاليّاً يُمْكِنُكُم الآن إِرْسالُ رسالَةٍ خَطِّيَّةٍ (عن طريقِ الجَوَّالِ). بعد از اتمام مكالمه گوشی را بگذاريد. ضَعِ السَّمَّاعَةَ بعدَ انتهاءِ المكالمةِ. چقدر بابت هزينه مكالمه بپردازم؟ كَمْ أَدْفَع ثَمَنَ المُكالَمَةِ؟ لطفاً يك سؤال دارم. رَجاءً لدي سوالٌ واحدٌ. آيا از طريق باجههای (كيوسكهای) تلفن در خيابان می‌توانم با ايران تماس بگيرم؟ هَلْ يُمْكِنُنِي أَنْ أَتَّصِلَ بِإيران عَنْ طَرِيقِ كُشْكِ الهَواتِفِ في الشَّارِعِ. بله، می‌توانی ولی بايد كارت تلفن بخری. نَعَمْ (أيوه) ، يُمْكِنُكَ ذلكَ و لكنَّكَ بحاجةٍ إِلَى شِراءِ بِطَاقَةِ التّليفون. آيا سيم كارت تلفن همراه نيز فروخته میشود؟ بله. هَلْ تُباعُ بِطاقَةُ الهَواتِفِ الجَوّالَةِ؟ نَعَمْ (أَيْوَه). فروشگاه اصلی توزيع تلفنهای همراه و ملحقات آن کجاست؟ أَيْنَ المَحَلُّ الرَّئِيسيّ لِتَوْزِيعِ الهَواتِفِ النَّقَّالَةِ و مُلْحَقاتها (اِکْسِسْواراتها)[7] ؟ آنجاست بعد از ميدان. هناکَ بعد السَّاحة (ميدان)(س). بخش مشتركين خدمات سيار (تلفن همراه) كجاست؟ أَيْنَ قِسْمُ المُشْتَركِينَ في خِدْمَةِ الهاتِفِ النَّقَّالِ؟ آنجا است مستقيم هناكَ عَلَى الطُّولِ (عا، ک). آقا (سرورم) می‌خواهم فكس (نمابر) بفرستم. سيِّدي، أُرِيدُ أن أُرْسِلَ (أَبْعَثَ) الفَكْسَ. اشكالی ندارد، من در خدمت شما هستم.... لابأسَ أَنا بِخِدمتِكَ. لطفاً شماره فكس (نمابر) را بنويسيد.. مِنْ فَضْلِكَ أُكْتُبْ رَقمَ الفَكْسِ. چند برگ داريد؟ چهار برگ.... كَمْ وَرَقَةً عندكَ؟ أربعُ أَوْراقٍ. لطفاً شماره تلفنهای‌ضروری را برايم بنويسيد. مِنْ فضلکَ أُکْتُبْ لي أرْقَامَ الهواتفِ الضروريَّة. مي‌خواهم در صورت نياز با پليس تماس تلفني بگيرم. أُرِيدُ أَنْ أتَّصِل‌َ بِالبوليس (الشُّرْطَة) اِتِّصالاً هاتِفِيّاً لَدَی الحاجَةِ. الو ! شما ؟ چه کسي با ما صحبت مي کند؟ ألو مَنْ مَعَنا؟ توجه: توجه: شماره تلفنها به دو صورت قرائت میشوند: 1- روش دو عددی: در اين روش، ارقام به اجزاى دوتايی تقسيم میشود. مانند: 837593 ( 93 75 83 ) ثلاثَةٌ و ثمانون/ خمسةٌ و سبعونَ/ ثلاثةٌ و تِسعُونَ. 2- روش تك شمارهای:در اين روش اعداد، به صورت انفرادی ذكر میشوند. مانند:837593 ثَمانِيَة، ثَلاثَة، سَبْعَة، خَمْسَة، تِسْعَة، ثَلاثَة. توجه: اين اعداد در صورتی كه دو بار تكرار شوند، «مُكَرَّر» و چنانچه سه بار تكرار شوند «مُكَعَّب» ترجمه میشوند. مانند: (9933300) مُكَرَّر تسْعَة، مُكَعَّب ثَلاثَة، مُكَرَّر صِفر.
*
[1]- زائران ايرانی در سالهای اخير به دليل ازدحام جمعيت در روز هشتم ذيحجه به عرفات می روند . هر چند اگر روز نهم هم محرم شوند و در پيش از ظهر روز نهم به عرفات برسند مانعی ندارد. [2]- برای کسانی که بار اول مشرف می شوند. [3]- برای کسانی که بار دوم مشرف می شوند. [4] - (ثلَّاجة : فريزر) و (برّاد: يخچال) است. [5]- سالن همکف هتل ، مختص پذيرايي از ميهمانان. [6] «الكُوبري» نيز نوشته می شود. [7]- اين واژه مأخوذ از زبان انگليسی است که در بسياری از کشورهای عربی متداول است. و در معانی مختلفی مانند : سرويسهای طلا و نقره ، لوازم يدکی تلفن همراه و يا اتومبيل و غيره استعمال می شود.
|
