ترجمه و شرح رساله حقوق

سيد محسن حجت

- ۹ -


حقوق افعال

10- حق نماز .

فأما حق الصلاة  فأن تعلم أنها وفادة إلى الله و أنك قائم بها بين يدى الله فإذا علمت ذلك كنت خليقا أن تقوم فيها مقام الذليـل ؛ الراغـب ؛ الراهـب ؛ الخائـف ؛ الراجى ؛

المسكين ؛ المتضرع ؛ المعظـم مـن قام بين يديــــه بالسكون والإطراق ؛ و خشــوع الاطراف و لين الجناح ؛ و حسن المناجاة له فى نفسه و الطلب إليه فى فكاك رقبتك التى احاطت به خطيئتك و استهلكتها ذنوبك ؛ و لا قوة الا بالله .

ترجمه :

اما حـق نمـاز پس بـدان كه آن حضور در محضرخـداونـد متعال است و تـو در برابر خداوند متعال ايستاده اي ؛  پس وقتي متوجه اين نكته شدي سزاوار براي تو آنست كه حاضرشوي در اين محضر مانند عبد ذليلي كه رغبت به تقرب ونزديك شدن به مولايش را دارد و درحاليكه از او (به سبب گناهانت ) هراس داري بــه لطف و كرم او اميدوارباش و بامسكنت و بيچارگي به تضرع و زاري بپرداز و  حضور در محضـر و را بزرگ بدان ؛ با آرامش جسم و جان و توجه كامل بـه معبـود انس و جان تواضع

و اظهار بيچارگي كرده آزاديت را از عذاب و آتش تمنا كن زيرا كه گناهان و خطاها  تو را در بند كشيده اند و بسوي هلاكت و نيستي برده اند ؛ و قـوتي نيست مگر بـه قوت خداوند متعال .

شرح :

مسئله پرستش وعبادت وعشق به معبود يكي از مسائل فطريست كه بين همه افراد بشر ؛ در طول اعصار و قرون و در زمان حاضر و بعد از آن  در زمانها و مكانهاي مختلف وجود داشته و خواهد داشت ؛ و انسان از هر كيش و ديانتي كه پيروي مي كند و  در هر زمان و مكاني كه وجود داشته و دارد ؛ با  نـوع پرستشي كه انجام مي دهد و عشقي كه به معبود مي ورزد ؛ تصديق كنندهء اي كلام خداوندي است :

فِطْ

ــ

رَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ (الروم:30)

اين فطرتى است كه خداوند،انسانها را بر

آن آفريده; دگرگونى در آفرينش الهى نيست "

. تنها فرقي كه وجود دارد در مصداق معبود و يا نحوه عبادت است ؛ مثل عبـادت  خـد يا ماه يا خورشيد يا بعضي از ستارگان يا آتش يا بعضي از حيوانات و غيره .

و مثل عبادات ما كه اسلام بما ياد داده هست يا عبادتهاي من درآوردي و ساخت خـود بشر بر اساس فكر وسليقه اي كه داشته و يا دارد .

حال يا خود اين اشياء را به عنوان خداوند ؛ پرستش كنند يا آنهـا را وسيلهء تقـرب  به معبود بدانند ؛ مطلبي است كه خــود نياز به بحث و تحقيق مستقل دارد  و از حوصله اين كتاب خارج است .

دين مقدس اسلام كه سر آمد اديان جهان و كاملترين دين الهي ميباشد ؛ضمن آنكه از م ميخواهد ؛ معبود حقيقي را بشناسيم و نسبت به او در حد توان و درك خويش عـرفان و شناخت پيدا كنيم ؛ نحوهء عبادت و پرستش را نيز به ما مي آموزد .

به اين بيان كه خود اجازه نداريم عبادتي اختراع نمائيم يا مطابق سليقه خود چيزي از عبادات كم يا به آن بيفزائيم ؛ زيرا كه عبادت كامل و بي نقص در گرو شناخت كـامل و و بدون نقص است و چون براي مخلوق امكان شناخت خالق بطور كامل نيست ؛  بلكـه هر شناختي در هر حدي كمالش نسبت بمراتب مادون آن قابل تصور اسـت نـه نسبت به معبود حقيقي و معشوق واقعي كه شناخت هر كسي نسبت به او در حد توان خـود عارف است ! .

ترا چنان كه توئي هر نظر كجا بيند  به قدر بينش خود هر كسي كند ادراك

بنا براين عبادت معبود از نظر كيفيت و كميت و الفاظ و حركات و غيره ؛  ممكن نيست

كه تو سط خود ما ابداع شود ؛ وگر نه در شان معبود حقيقي نخواهد بود .

خداوند متعال و مهربان ؛ براي آنكه انسان را در اين مسير كمك نموده باشد ؛ تا دچـار مشكلي نشود و از طرف ديگر بتواند از عهدهء  تكليفي كه عقل قبل از شرع بر او واجب

نموده است به خوبي بر بيايد ؛ عبادات را جعل نموده و به ما فرمان داده است كه اور همانگونه كه خود او دستور داده هست پرستش نمائيم .

دراين راستا نقش نماز و آثار پربركت آنرا نبايد ناديده گرفت زيرا بر علاوهء  جعل آن به عنوان عبادت ازناحيه خداي متعال؛ آثار و فوائد نماز مثل ستون دين ومعراج مومن و مقرب پرهيزكـاران و سبب قبولي اعمال و باز دارنـده از فحشا و منكرات و دها اثـر ديگر كه موجب امتياز آن نسبت به ديگر عبادات ميگردد ؛  بر نمــاز گزار واجب و لازم مي شود كه اين عبادت را آن چنانكه بايد و شايد (به قدر توان ) به جا آورد .

چون آثاري كه براي نماز بيان شده است ؛ آثار نماز است ؛ نه آثار چند مرتبه ايستادن و نشستن و خم و راست شدن .

براي همين لحاظ است كه امام سجاد عليه السلام به اهم حقوق نماز اشاره نموده و م را متوجه ميسازد كه بدون اداي اين حقوق ؛ نماز از نظر ظاهري نماز است  و تكليف ر از گردن ما ساقط ميكند ؛ اما آيا مقبول خداوند متعال واقع مي شود و  يا فوائدي كه بر آن بايد مترتب شود ؛ مترب ميشود ؟ مطلب ديگري است .

ذكر اين نكته لازم است كه مراد از حقوق نماز غير از شرايط ومقدمات آنست كه بطور معمول ؛ اغلب نمازگزاران توجه به شرايط و مقدمات ؛ واجبات و مستحبات آن دارند .

بلكه مراد از حق نماز آنست كه بداني تو چه ميكني و در محضر كه ايستاده اي و ب چه كسي ميخواهي ارتباط بر قرار كني .

شايد شما خوانندگان عزيز بفرمائيد كه اين را همه ميدانيم ؛ ما نماز را براي خـــداوند بجا مي آوريم و درحال نماز هم در محضر او ايستاده ايم ! اما اگر به وجدان خود مراجعه كنيم ؛مي بينيم كه اين جواب فقط بيان حال ظاهر ماست نه باطن و قلب ما ؛ زيرا كه بيان حال قلب ما در نماز چنين است :

تو درون نماز دل بيرون  گشتها مي كني به ميهماني

هرچه را پيش از نماز گـــم كرده ايم در حال نماز ياد مان مي آيد كه كجاست ؛ با هركه

قبل از نماز بگو مگو داشته ايم درحال نماز همه فكر وذكر ما به طرف اوست ؛  اگــر در اطراف ما كساني مشغول صحبت باشند تمام حواس ما متوجه شنيدن سخن آن هاست و خلاصه كه گاهي آن چنان غرق در افكار و ذهنيات خود مي شويم كه وقتي نماز تمام مي شود ؛ به خاطر نمي آوريم كه چه خوانديم و چند ركعت خوانديم .

 نماز گزار بعد از آنكه قلبش را از غير خدا فارغ مي كند بايد با ذلت  در برابر پروردگار ايستاده شود ؛ ذلتي كه بيانگر خشوع و خضوع همـه جوارح  و جوانح او در برابر آن ذات مقدس باشد ؛ و ذلت عبوديت را و سيله اي؛ براي ديدن عزت ربوبيت قرار دهد؛ در عين حالي كه قلباً از خداوند ( به خاطر نا فرمانيهائي كه كرده است ) هراسان است بـه او ورحمت واسعه اش اميد وار باشـد  و بـاقلبي شكستـه ؛ اظهار بيچارگي و تضرع و زاري نمايد ؛ عظمت خداوند را كه در برابر او ايستاده است درنظر بگيرد و با طمئنينه و آرامش خاطر در حاليكه ظاهرش را نيز آرام نگه داشته است با خدايش به راز ونياز پردازد ؛ و ضمن طلب هدايت و توفيق ؛ غفران گناهان و نابودي سيئاتش را تمنا نمايد و در قلبش به اين نكته اعتراف داشته باشد كه :

افسوس كه عمري به بطالت بگزشت  با بار گنه بدون طاعت بگزشت

فــردا كه بـــه صحنه مجـازات روم  گويند كه هنگام ندامت بگزشت

و سزاوار به حال بنده آنست كه وقتي خودش را در محضر خدا حاضر مي بيند ؛توجه

به امور دنيوي و مادي را از ترك نموده با نگاه كردن ازگوشه چشم به  اين طرف و آن طرف و نقشه كشيدن براي روز بعد يا ساعت بعد وپيدا كردن جواب براي انتقاد اين و آن يا اعتراض نمودن به ديگران  و امثال اين قبيل امـور كه مـوجب از بين رفتـن  روح نمازميشود ؛ خودش را بغير خدا مشغول نسازد ؛ زيرا كمال بي ادبيست  كه در محضر بزرگي ايستاده باشيم و قلب وفكر و حواس ما جاهاي ديگر باشد .

اگر كسي برعلاوه رعايت نكردن حق نماز آنرا سبك نيز بشمارد وبه فكر گزشتن وقت نماز يا شرايط آن نباشد ؛ نه قرائتش و نه ركوع و سجودش و نه قيام و قعودش هيچ كدام صحيح نباشد ؛ كه ديگر نمازش حتي از نظر ظاهري هم نماز نخواهد بود .

متاسفانه پيدا ميشوند كساني كه حتي باگزشتن عمري از آنها ؛ نه قرائت شان درسـت است ونه احكام نماز را ياد گرفته اند و نه حتي به فكر ياد گرفتن آن هستند ؛ حال آنكه وقتي بحثهاي سياسي و غير آن پيش مي آيد ؛ از همه خود را داناتر جلوه مي دهند .

امام صادق عليه السلام فرمود :

من صلى صلوات المفروضات فى اول وقتها و اقام حدوده رفعها الملك الى السماء بيضاء نقية ؛ تقول : حفظك الله كما حفظتنى إستودعتنى ملكا كريما  و من صلاها بعد وقتها من غير علة و لم يقم حدودها ؛ رفعها الملك سوداء مظلمة  و هى تهتـف به : ضيعتنى ضيعك الله كما ضيعتنى و لا رعاك الله كما لن ترعنى  "

كسي كه نمازهاي واجب را در اول وقتش به جا آورد و حدود و شرايطش را در نظر داشته باشد؛ فرشتـه آن ر به طرف آسمان مي برد سپيد و پاكيزه در حاليكه نماز به نماز گزار خطاب ميكند : خد ترا حفظ كند همانطوريكه تو مرا حفظ نمودي و مرا به مَلَكي بزرگوار سپردي وكسيكه نماز هارا بدون عذر معقول و مقبول به تاخير مي اندازد و متوجه مقدمات و شرايط آن هم نيست ؛ فرشته  آنرا سياه و تاريك بـه سوي آسمان مي برد و نماز ؛ نماز گـزار  ر مورد عتاب قرار داده ميگويد : مرا ضايع كردي خدا  ضايعت كند؛ آن چنانكه مرا ضايع نمودي و خدا رعايت ترا نكند آن چنان كه تو رعايت مرا نكردي(1) .

حال بايد ديد ؛ كسي كه نماز نمي خواند چگونه است .

رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم فــرمود :

بين العبد وبين الكفر تــرك الصلاة

"فاصله بين بنده و كفر ؛ ترك نماز است (2) . و در روايت ديگر فرمـــود :

ليس بين العبد والشرك الا تــرك الصلاة فاذا تــركها فقـد اشرك نيست بين بنده و شرك مگر ترك نماز و وقتي نماز را ترك كند مشرك است (3) .

مراد از شرك و كفر در اين دو روايت ؛ شرك و كفر باطني مي باشد به اين معني كـــه تارك نماز اگر منكر آن نباشد ؛ به ظاهر مسلمان است اما در واقع كافر حساب ميشود .  

شيطان كه رانده شد بجز از يك خطا نكرد خود را براي سجدهء  آدم رضـا نكرد

شيطان هزار مرتبـــــه بهتر ز بي نمــاز كو سجده بهر آدم و اين بر خدا نكرد

بسياري از مشكلات ؛ مخصوصا روحي و رواني كه دامنگير يكعده از مسلمانها بـويژه طبقه جوان هست ؛ بخاطر ترك نماز يا سبك شمردن آنست . خداوند متعال در قرآن كريم مي فرمايد :

وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً

(

طـه

)

هر كس از ياد من روى گردان شود، زندگى (سخت و) تنگى خواهد داشت

؛ و در

124

آيه ديگر فرمود :

إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَأَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي (طـه:14)

من

 «الله‏»

هستم; معبودى جز من نيست! مرا بپرست، و نماز را براى ياد من بپادار!

.

نقش معكوس نگين از سجده ميگردد درست

سر نوشت واژگون را راست مي سازد نماز

ـــــــــــــــــــــــــــ

(1)    وسايل الشيعه    ج   3    ص   90(2    و    3 )     نهج الفصاحه    ص    632    و    635 .

 

11- حق روزه .

و أما حـق الصوم فأن تعلم أنــه حجاب ضربه الله على لسانك و سمعك و بصرك  و

فرجك و بطنـك ليستـرك بــه من النار ؛ و هكذا جاء فى الحـديث " الصوم جنــة من النـار " فإن سكنت اطرافـك فى حجبتها رجـوت أن تكون محجوبـا و إن أنت تركته تضطرب فى حجابها و ترفع جنبات الحجاب فتطلع الى ما ليس لها بالنظرة الـداعية للشهوة و القوة الخارجة عن حد التقية لله لم تأمن أن تخرق الحجاب و تخرج منــه و لا قوة الا بالله .

ترجمه :

اما حق روزه پس بدان كه آن حجابيست كه خداوند متعال بين زبان و گـوش و چشم و عورت و شكم تو و آتش جهنم آويختـه است ؛ تا ترا از آتش و عذاب  حفــظ نمايد ؛ چناچه از حضرت رســول صلي الله عليه واله وسلم وارد شده است كه " روزه سپري در برابر آتش جهنم است " پس اگر اعضا وجوارحت را با اين حجاب پوشانيدي اميد وار باش كه از آتش و عذاب نيز در امان خواهي بود . اما اگـر اعضايت را مطلق العنان و آزاد گزاشتي و از اين حجاب استفاده نكردي يا آنر كاملا رعايت نكردي و از حدي كه خدا براي اعضايت تعيين نموده بود تجاوز كردي؛ ب نگاهاي شهوت انگيـز و بدون ترس از خداونـد و عذاب او ؛ پس دراين صورت؛ از پاره شدن حجاب و خروج از آن در امان مباش و هيچ قوتي نيست مگر به قوت خداوند .

شرح :

براي روزه فوائد زيادي قابل تصور وتصديق است كه به عنوان مثال مي توان به فوايد صحي آن اشاره نمود ؛ و قبلا در قسمت حـق شكم و بيان ضررهاي پرخوري مطالبي بيان شد .

مهم ترين فايدهء كه بر روزه اعم از آنكه واجب باشد يا مستحب ؛ مترتب است ؛  فوائـد معنوي آنست و در صورت رسيدن به اين فوائد ؛ بنده به خداوند نزديك تر شده  و از وسوسهاي شيطاني و هواجس نفساني ميتوانذ خودش را برهاند .

به خاطر همين فوائد است كه روزه به گردن روزه دار حق پيدا ميكند و اگر حقش را اد نكند در واقع و حقيقتاً روزه نگرفته است ؛ زيرا همانطوريكه در بيان حق نماز گزشت؛ روزه هم به واقعي و ظاهري تقسيم مي شود .

يك وقت روزه دار فقط از مفطرات و مبطلات روزه كه مراجع عظام تقليد در رسالهـاي توضيح المسائل آنرا ذكر نموده اند مثل اجتناب از خوردن و آشاميدن و .......... . درايـن صورت روزه اش ظاهرا صحيح است و قضا و كفـاره از گردنش ساقـط شده

  است ؛ اما آيا اين روزه را خداوند از او مي پزيرد يا خير ؟ مطلب ديگري است .

امام سجاد عليه السلام در اين قسمت به مطلب دوم اشاره دارند ؛ زيرا كه با بيان حـق روزه از ما ميخواهد كه روزه ما روزه واقعي باشد و به صرف بستن دهان اكتفا نكنيم بلكه چشم و گوش و قلب و زبان و دست و پا وشكم و عورت همه روزه دار باشند؛ نه به زبان اجازه دهيم سخنان حرام را از قبيل غيبت و تهمت و نمامي و.... تلفظ كند و نه گوش را اجازه دهيم كه حرام بشنود و نه ساير اعضاي بدن را اجازه دهيم كه به حرام آلوده شوند زيرا كه خداوند ؛ روزه را سپري در برابر آتش جهنم قرار داده است و اين مسئله وقتي متحقق است كه ما از اين سپر به نحو احسن استفاده نمائيم ؛ وگر نه پوز بندي بر دهان زده ايم و اسم آنرا روزه گزاشته ايم .

خداوند متعال در قرآن كريم ميفرمايد :

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ (البقرة:183)

 اي مومنان روزه بر شما واجب شد؛ چنانكه بر امتهاي قبل از شما نيز واجب بود ؛ تا شما اهل تقوا و پرهيزكاري شويد .

مسلما روزهء كه روزه دار را اهل تقوا مي سازد ؛ روزهء واقعي است . پيامبـر اسـلام صلي الله عليه واله وسلم فرمـود :

خمس خصال يفطـرن الصائم  و ينقـض الوضوء ؛ الكذب و الغيبة و النميمة و النظر بشهوة  واليمين الكاذبة

" پنج چيـز سبب افطار

روزه و شكستن وضو ميشود ؛ دروغ ؛ غيبت اعم از شنيـدن و گفتـن ؛ نمامي و سخـن چيني ؛ نظر كردن از روي شهوت و قسم دروغ (1) .

البته ناگفته پيداست كه اين پنج چيز روزه يا وضو ظاهري را باطل نميكند و در كتـب فقهي نيز به عنوان مبطل و مفطر ذكر نشده است ؛ بلكه مراد حضرت رسـول صلي الله عليه واله وسلم از اين افطار و ابطال ؛ بطلان و افطار واقعي ميباشد .

باز از آن حضرت نقل شده كه فرمـود  :

ان الله تعالى يقول : ان الصـوم لى و أنا اجـزى بـه إن للصائم فرحتين ؛اذا أفطر فرح و إذا لقى الله تعالى فجزاه فرح

" خداوند مي فرمايد : روزه از من است ومن خود پاداش آنرا ميدهم ؛ براي روزه دار دو خوشحالي است ؛ وقتي كه افطار ميكند ؛ خوشحال است از اينكه خداوند به او توفيق عطا كرد و توانست از عهدهء اين واجب برايد ؛ و وقتي كه خداوند را ملاقات نمايد و خداوند پاداش و اجـر روزه اش را به عطا كند (2) .

مسلماً اين حديث هم در رابطه با روزهء هست كه حقوق آن رعايت شده است .

ــــــــــــــــــ

(1   و   2)   نهج الفصاحه   ص   327   و   326

پى‏نوشتها:‌


1 . مشكل
2 . مشكل
3 . مشكل
4 . مشكل
5 . مشكل
6 . مشكل
7 . مشكل
8 . مشكل
9 . مشكل
10 . مشكل
11 . مشكل
12 . مشكل
13 . مشكل
14 . مشكل
15 . مشكل
16 . مشكل
17 . مشكل
18 . مشكل
19 . مشكل
20 . مشكل
21 . مشكل
22 . مشكل
23 . مشكل
24 . مشكل
25 . مشكل
26 . مشكل
27 . مشكل
28 . مشكل
29 . مشكل
30 . مشكل
31 . مشكل
32 . مشكل