حقوق افعال
10- حق نماز .
فأما حق الصلاة فأن تعلم
أنها وفادة إلى الله و أنك قائم بها بين يدى الله فإذا علمت
ذلك كنت خليقا أن تقوم فيها
مقام الذليـل ؛ الراغـب ؛ الراهـب ؛ الخائـف ؛ الراجى ؛
المسكين ؛ المتضرع ؛ المعظـم مـن
قام بين يديــــه بالسكون والإطراق ؛ و خشــوع الاطراف و لين
الجناح ؛ و حسن المناجاة له فى نفسه و الطلب إليه فى فكاك رقبتك
التى احاطت به خطيئتك و استهلكتها ذنوبك ؛ و لا قوة الا بالله .
ترجمه :
اما حـق نمـاز پس بـدان كه آن حضور در محضرخـداونـد متعال است و تـو در برابر خداوند متعال ايستاده اي ؛ پس وقتي متوجه اين نكته شدي سزاوار براي
تو آنست كه حاضرشوي در اين محضر مانند عبد ذليلي كه رغبت به
تقرب ونزديك شدن به مولايش را دارد و درحاليكه از او (به سبب
گناهانت ) هراس داري بــه لطف و كرم او اميدوارباش و بامسكنت و
بيچارگي به تضرع و زاري بپرداز و حضور در محضـر و
را بزرگ بدان ؛ با آرامش جسم و جان و توجه كامل بـه معبـود انس و جان تواضع
و اظهار بيچارگي كرده آزاديت را از عذاب و آتش تمنا كن زيرا كه گناهان و
خطاها تو را در بند كشيده اند و بسوي هلاكت و نيستي برده اند ؛
و قـوتي نيست مگر بـه قوت خداوند متعال .
شرح :
مسئله پرستش وعبادت وعشق به معبود يكي از مسائل فطريست كه بين همه افراد بشر ؛ در طول اعصار و قرون و در زمان حاضر و بعد از آن در زمانها و
مكانهاي مختلف وجود داشته و خواهد داشت ؛ و انسان از هر كيش و
ديانتي كه پيروي مي كند و در هر زمان و مكاني كه وجود داشته و دارد ؛ با نـوع پرستشي كه انجام مي
دهد و عشقي كه به معبود مي ورزد ؛ تصديق كنندهء اي كلام خداوندي
است :
فِطْ
ــ
رَتَ
اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ
(الروم:30)
اين فطرتى است كه خداوند،انسانها را بر
آن
آفريده; دگرگونى در آفرينش الهى نيست
"
. تنها فرقي كه وجود دارد در مصداق معبود و يا نحوه عبادت است ؛ مثل عبـادت
خـد يا ماه يا خورشيد يا بعضي از ستارگان يا آتش يا بعضي از
حيوانات و غيره .
و مثل عبادات ما كه اسلام بما ياد داده هست يا عبادتهاي من درآوردي و ساخت
خـود بشر بر اساس فكر وسليقه اي كه داشته و يا دارد .
حال يا خود اين اشياء را به عنوان خداوند ؛ پرستش كنند يا آنهـا را وسيلهء
تقـرب به معبود بدانند ؛ مطلبي است كه خــود نياز به بحث و
تحقيق مستقل دارد و از حوصله اين كتاب خارج است .
دين مقدس اسلام كه سر آمد اديان جهان و كاملترين دين الهي ميباشد ؛ضمن آنكه
از م ميخواهد ؛ معبود حقيقي را بشناسيم و نسبت به او در حد توان و درك خويش عـرفان
و شناخت پيدا كنيم ؛ نحوهء عبادت و پرستش را نيز به ما مي آموزد .
به اين بيان كه خود اجازه نداريم عبادتي اختراع نمائيم يا مطابق سليقه خود
چيزي از عبادات كم يا به آن بيفزائيم ؛ زيرا كه عبادت كامل و بي
نقص در گرو شناخت كـامل و و بدون نقص است و چون براي مخلوق
امكان شناخت خالق بطور كامل نيست ؛ بلكـه هر شناختي در هر حدي
كمالش نسبت بمراتب مادون آن قابل تصور اسـت نـه نسبت به معبود
حقيقي و معشوق واقعي كه شناخت هر كسي نسبت به او در حد توان خـود
عارف است ! .
ترا چنان كه
توئي هر نظر كجا بيند به قدر بينش خود هر كسي كند ادراك
بنا براين عبادت معبود از نظر كيفيت و كميت و الفاظ و حركات
و غيره ؛ ممكن نيست
كه تو سط خود ما ابداع شود ؛ وگر نه در شان معبود حقيقي نخواهد بود .
خداوند متعال و مهربان ؛ براي آنكه انسان را در اين مسير كمك نموده باشد ؛
تا دچـار مشكلي نشود و از طرف ديگر بتواند از عهدهء تكليفي كه عقل
قبل از شرع بر او واجب
نموده است به خوبي بر بيايد ؛ عبادات را جعل نموده و به ما فرمان داده است
كه اور همانگونه كه خود او دستور داده هست پرستش نمائيم .
دراين راستا نقش نماز و آثار پربركت آنرا نبايد ناديده گرفت زيرا بر
علاوهء جعل آن به عنوان عبادت ازناحيه خداي متعال؛ آثار و
فوائد نماز مثل ستون دين ومعراج مومن و مقرب پرهيزكـاران و سبب
قبولي اعمال و باز دارنـده از فحشا و منكرات و دها اثـر ديگر كه
موجب امتياز آن نسبت به ديگر عبادات ميگردد ؛ بر نمــاز گزار واجب و لازم
مي شود كه اين عبادت را آن چنانكه بايد و شايد (به قدر توان ) به جا آورد .
چون آثاري كه براي نماز بيان شده است ؛ آثار نماز است ؛ نه آثار چند مرتبه
ايستادن و نشستن و خم و راست شدن .
براي همين لحاظ است كه امام سجاد عليه السلام به اهم حقوق نماز اشاره نموده
و م را متوجه ميسازد كه بدون اداي اين حقوق ؛ نماز از نظر ظاهري نماز است و
تكليف ر از گردن ما ساقط ميكند ؛ اما آيا مقبول خداوند متعال
واقع مي شود و يا فوائدي كه بر آن بايد مترتب شود ؛ مترب ميشود
؟ مطلب ديگري است .
ذكر اين نكته لازم است كه مراد از حقوق نماز غير از شرايط ومقدمات آنست كه
بطور معمول ؛ اغلب نمازگزاران توجه به شرايط و مقدمات ؛ واجبات و مستحبات آن دارند
.
بلكه مراد از حق نماز آنست كه بداني تو چه ميكني و در محضر كه ايستاده اي و
ب چه كسي ميخواهي ارتباط بر قرار كني .
شايد شما خوانندگان عزيز بفرمائيد كه اين را همه ميدانيم ؛ ما نماز را براي
خـــداوند بجا مي آوريم و درحال نماز هم در محضر او ايستاده ايم ! اما اگر
به وجدان خود مراجعه كنيم ؛مي بينيم كه اين جواب فقط بيان حال ظاهر ماست نه باطن و قلب ما ؛ زيرا كه بيان حال قلب ما در نماز چنين است :
تو درون نماز دل بيرون گشتها مي كني به ميهماني
هرچه را پيش از نماز گـــم كرده ايم در حال نماز ياد مان مي
آيد كه كجاست ؛ با هركه
قبل از نماز بگو مگو داشته ايم درحال نماز همه فكر وذكر ما به طرف اوست ؛
اگــر در اطراف ما كساني مشغول صحبت باشند تمام حواس ما متوجه
شنيدن سخن آن هاست و خلاصه كه گاهي آن چنان غرق در افكار و
ذهنيات خود مي شويم كه وقتي نماز تمام مي شود ؛ به خاطر نمي
آوريم كه چه خوانديم و چند ركعت خوانديم .
نماز گزار بعد از آنكه قلبش را از غير خدا فارغ مي كند بايد با ذلت در
برابر پروردگار ايستاده شود ؛ ذلتي كه بيانگر خشوع و خضوع همـه
جوارح و جوانح او در برابر آن ذات مقدس باشد ؛ و ذلت عبوديت را
و سيله اي؛ براي ديدن عزت ربوبيت قرار دهد؛ در عين حالي كه
قلباً از خداوند ( به خاطر نا فرمانيهائي كه كرده است ) هراسان است بـه
او ورحمت واسعه اش اميد وار باشـد و بـاقلبي شكستـه ؛ اظهار بيچارگي و
تضرع و زاري نمايد ؛ عظمت خداوند را كه در برابر او ايستاده است
درنظر بگيرد و با طمئنينه و آرامش خاطر در حاليكه ظاهرش را نيز
آرام نگه داشته است با خدايش به راز ونياز پردازد ؛ و ضمن طلب
هدايت و توفيق ؛ غفران گناهان و نابودي سيئاتش را تمنا نمايد و
در قلبش به اين نكته اعتراف داشته باشد كه :
افسوس كه
عمري به بطالت بگزشت با بار گنه بدون طاعت بگزشت
فــردا كه
بـــه صحنه مجـازات روم گويند كه هنگام ندامت بگزشت
و سزاوار به حال بنده آنست كه وقتي خودش را در محضر خدا حاضر مي بيند
؛توجه
به امور دنيوي و مادي را از ترك نموده با نگاه كردن ازگوشه چشم به اين طرف
و آن طرف و نقشه كشيدن براي روز بعد يا ساعت بعد وپيدا كردن
جواب براي انتقاد اين و آن يا اعتراض نمودن به ديگران و امثال
اين قبيل امـور كه مـوجب از بين رفتـن روح نمازميشود ؛ خودش را بغير خدا مشغول نسازد ؛ زيرا كمال بي ادبيست كه در محضر
بزرگي ايستاده باشيم و قلب وفكر و حواس ما جاهاي ديگر باشد .
اگر كسي برعلاوه رعايت نكردن حق نماز آنرا سبك نيز بشمارد وبه فكر گزشتن
وقت نماز يا شرايط آن نباشد ؛ نه قرائتش و نه ركوع و سجودش و نه قيام و قعودش هيچ
كدام صحيح نباشد ؛ كه ديگر نمازش حتي از نظر ظاهري هم نماز نخواهد بود .
متاسفانه پيدا ميشوند كساني كه حتي باگزشتن عمري از آنها ؛ نه قرائت شان
درسـت است ونه احكام نماز را ياد گرفته اند و نه حتي به فكر ياد گرفتن آن هستند ؛
حال آنكه وقتي بحثهاي سياسي و غير آن پيش مي آيد ؛ از همه خود
را داناتر جلوه مي دهند .
امام صادق عليه السلام فرمود :
من صلى صلوات
المفروضات فى اول وقتها و اقام حدوده رفعها الملك الى السماء
بيضاء نقية ؛ تقول : حفظك الله كما حفظتنى إستودعتنى ملكا كريما و
من صلاها بعد وقتها من غير علة و لم يقم حدودها ؛ رفعها الملك سوداء مظلمة
و هى تهتـف به : ضيعتنى ضيعك الله كما ضيعتنى و لا رعاك الله
كما لن ترعنى
"
كسي
كه نمازهاي واجب را در اول وقتش به جا آورد و حدود و شرايطش را
در نظر داشته باشد؛ فرشتـه آن ر به طرف آسمان مي برد سپيد و
پاكيزه در حاليكه نماز به نماز گزار خطاب ميكند : خد ترا حفظ كند همانطوريكه تو مرا حفظ نمودي و مرا به مَلَكي بزرگوار سپردي
وكسيكه نماز هارا بدون عذر معقول و مقبول به تاخير مي اندازد و
متوجه مقدمات و شرايط آن هم نيست ؛ فرشته آنرا سياه و تاريك
بـه سوي آسمان مي برد و نماز ؛ نماز گـزار ر مورد عتاب قرار
داده ميگويد : مرا ضايع كردي خدا ضايعت كند؛ آن چنانكه مرا ضايع
نمودي و خدا رعايت ترا نكند آن چنان كه تو رعايت مرا نكردي(1) .
حال بايد ديد ؛ كسي كه نماز نمي خواند چگونه است .
رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم فــرمود :
بين العبد وبين
الكفر تــرك الصلاة
"فاصله بين بنده و كفر ؛ ترك نماز است (2) . و در روايت ديگر فرمـــود :
ليس بين
العبد والشرك الا تــرك الصلاة فاذا تــركها فقـد اشرك
نيست بين بنده و شرك مگر ترك نماز و وقتي نماز را ترك كند مشرك است (3) .
مراد از شرك و كفر در اين دو روايت ؛ شرك و كفر باطني مي باشد به اين معني
كـــه تارك نماز اگر منكر آن نباشد ؛ به ظاهر مسلمان است اما در واقع كافر حساب
ميشود .
شيطان كه رانده شد بجز از يك خطا نكرد خود را براي سجدهء آدم رضـا
نكرد
شيطان هزار
مرتبـــــه بهتر ز بي نمــاز كو سجده بهر آدم و اين بر خدا نكرد
بسياري از مشكلات ؛ مخصوصا روحي و رواني كه دامنگير يكعده
از مسلمانها بـويژه
طبقه جوان هست ؛ بخاطر ترك نماز يا سبك شمردن آنست . خداوند
متعال در قرآن كريم مي فرمايد :
وَمَنْ
أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً
(
طـه
)
هر
كس از ياد من روى گردان شود، زندگى (سخت و) تنگى خواهد داشت
؛ و در
124
آيه ديگر فرمود :
إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ
لا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَأَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي
(طـه:14)
من
«الله»
هستم; معبودى جز من نيست! مرا بپرست، و نماز را براى ياد من بپادار!
.
نقش معكوس
نگين از سجده ميگردد درست
سر نوشت واژگون را راست مي سازد نماز
ـــــــــــــــــــــــــــ
(1)
وسايل الشيعه ج
3 ص
90(2
و 3 )
نهج الفصاحه ص
632 و
635 .
11- حق روزه .
و أما حـق الصوم فأن تعلم
أنــه حجاب ضربه الله على لسانك و سمعك و بصرك و
فرجك و بطنـك ليستـرك بــه من
النار ؛ و هكذا جاء فى الحـديث " الصوم جنــة من النـار " فإن
سكنت اطرافـك فى حجبتها رجـوت أن تكون محجوبـا و إن أنت تركته
تضطرب فى حجابها و ترفع جنبات الحجاب فتطلع الى ما ليس لها بالنظرة
الـداعية للشهوة و القوة الخارجة عن حد التقية لله لم تأمن أن
تخرق الحجاب و تخرج منــه و لا قوة الا بالله .
ترجمه :
اما حق روزه پس بدان كه آن حجابيست كه خداوند متعال بين زبان و گـوش و چشم و عورت و شكم تو و آتش جهنم آويختـه است ؛ تا ترا از آتش و عذاب حفــظ
نمايد ؛ چناچه از حضرت رســول صلي الله عليه واله وسلم وارد شده است كه "
روزه سپري در برابر آتش جهنم است " پس اگر اعضا وجوارحت را با
اين حجاب پوشانيدي اميد وار باش كه از آتش و عذاب نيز در امان
خواهي بود . اما اگـر اعضايت را مطلق العنان و آزاد گزاشتي و از
اين حجاب استفاده نكردي يا آنر كاملا رعايت نكردي و از حدي كه
خدا براي اعضايت تعيين نموده بود تجاوز كردي؛ ب نگاهاي شهوت
انگيـز و بدون ترس از خداونـد و عذاب او ؛ پس دراين صورت؛ از پاره
شدن حجاب و خروج از آن در امان مباش و هيچ قوتي نيست مگر به قوت خداوند .
شرح :
براي روزه فوائد زيادي قابل تصور وتصديق است كه به عنوان مثال مي توان به فوايد صحي آن اشاره نمود ؛ و قبلا در قسمت حـق شكم و بيان ضررهاي پرخوري مطالبي بيان شد .
مهم ترين فايدهء كه بر روزه اعم از آنكه واجب باشد يا مستحب ؛ مترتب است ؛
فوائـد معنوي آنست و در صورت رسيدن به اين فوائد ؛ بنده به
خداوند نزديك تر شده و از وسوسهاي شيطاني و هواجس نفساني
ميتوانذ خودش را برهاند .
به خاطر همين فوائد است كه روزه به گردن روزه دار حق پيدا ميكند و اگر حقش
را اد نكند در واقع و حقيقتاً روزه نگرفته است ؛ زيرا همانطوريكه در بيان حق نماز
گزشت؛ روزه هم به واقعي و ظاهري تقسيم مي شود .
يك وقت روزه دار فقط از مفطرات و مبطلات روزه كه مراجع عظام تقليد در
رسالهـاي توضيح المسائل آنرا ذكر نموده اند مثل اجتناب از خوردن و آشاميدن و
.......... . درايـن صورت روزه اش ظاهرا صحيح است و قضا و
كفـاره از گردنش ساقـط شده
است ؛ اما آيا اين روزه را خداوند از او مي پزيرد يا خير ؟ مطلب ديگري است .
امام سجاد عليه السلام در اين قسمت به مطلب دوم اشاره دارند ؛ زيرا كه با
بيان حـق روزه از ما ميخواهد كه روزه ما روزه واقعي باشد و به صرف بستن دهان اكتفا
نكنيم بلكه چشم و گوش و قلب و زبان و دست و پا وشكم و عورت همه
روزه دار باشند؛ نه به زبان اجازه دهيم سخنان حرام را از قبيل
غيبت و تهمت و نمامي و.... تلفظ كند و نه گوش را اجازه دهيم كه
حرام بشنود و نه ساير اعضاي بدن را اجازه دهيم كه به حرام آلوده
شوند زيرا كه خداوند ؛ روزه را سپري در برابر آتش جهنم قرار داده است و اين
مسئله وقتي متحقق است كه ما از اين سپر به نحو احسن استفاده نمائيم ؛ وگر
نه پوز بندي بر دهان زده ايم و اسم آنرا روزه گزاشته ايم .
خداوند متعال در قرآن كريم ميفرمايد :
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ
آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ
قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ (البقرة:183)
اي مومنان روزه بر شما واجب شد؛ چنانكه بر امتهاي قبل از شما نيز واجب بود ؛ تا شما اهل تقوا و پرهيزكاري شويد .
مسلما روزهء كه روزه دار را اهل تقوا مي سازد ؛ روزهء واقعي است .
پيامبـر اسـلام صلي الله عليه واله وسلم فرمـود :
خمس خصال يفطـرن
الصائم و ينقـض الوضوء ؛ الكذب و الغيبة و النميمة و النظر
بشهوة واليمين الكاذبة
" پنج چيـز سبب افطار
روزه و شكستن وضو ميشود ؛ دروغ ؛ غيبت اعم از شنيـدن و
گفتـن ؛ نمامي و سخـن
چيني ؛ نظر كردن از روي شهوت و قسم دروغ (1) .
البته ناگفته پيداست كه اين پنج چيز روزه يا وضو ظاهري را باطل نميكند و در
كتـب فقهي نيز به عنوان مبطل و مفطر ذكر نشده است ؛ بلكه مراد حضرت رسـول صلي الله
عليه واله وسلم از اين افطار و ابطال ؛ بطلان و افطار واقعي ميباشد .
باز از آن حضرت نقل شده كه فرمـود :
ان الله تعالى يقول : ان الصـوم لى و أنا اجـزى بـه إن للصائم
فرحتين ؛اذا أفطر فرح و إذا لقى الله تعالى فجزاه فرح
" خداوند مي فرمايد : روزه از من است ومن خود پاداش آنرا ميدهم
؛ براي روزه دار دو خوشحالي است ؛ وقتي كه افطار ميكند ؛ خوشحال
است از اينكه خداوند به او توفيق عطا كرد و توانست از عهدهء اين
واجب برايد ؛ و وقتي كه خداوند را ملاقات نمايد و خداوند پاداش و اجـر روزه
اش را به عطا كند (2) .
مسلماً اين حديث هم در رابطه با روزهء هست كه حقوق آن رعايت شده است .
ــــــــــــــــــ
(1 و 2) نهج الفصاحه ص 327 و 326
پىنوشتها:
1 . مشكل
2 . مشكل
3 . مشكل
4 . مشكل
5 . مشكل
6 . مشكل
7 . مشكل
8 . مشكل
9 . مشكل
10 . مشكل
11 . مشكل
12 . مشكل
13 . مشكل
14 . مشكل
15 . مشكل
16 . مشكل
17 . مشكل
18 . مشكل
19 . مشكل
20 . مشكل
21 . مشكل
22 . مشكل
23 . مشكل
24 . مشكل
25 . مشكل
26 . مشكل
27 . مشكل
28 . مشكل
29 . مشكل
30 . مشكل
31 . مشكل
32 . مشكل