ترجمه و شرح رساله حقوق

سيد محسن حجت

- ۱۹ -


حقوق اخلاقي و اجتماعي

43- حق بزرگترها .

>و أما حـق الكبيـر فإن حقـه توقيـر سنه  و إجلال اسلامه إذا كان من أهل الفضل فى الاسلام بتقديمه فيه و ترك مقابلته عند الخصام ولا تسبقـه إلى طريـق ولا تؤمه فى طريـق ولا تستجهلـه وإن جهـل عليك تحملت وأكرمته بحـق اسلامـه مـع سنه فانم حق السن بقدر الاسلام ولا قوة الا بالله .

ترجمه :

اما حق بزرگتر بر تو آنست كه او را به خاطر سنش احترام نمائي و چنانچـه فضل و سابقه در اسلام دارد مورد تكريم و تجليلش قرار دهي و بر خود مقـدم داري و اگر با تو به منازعه پرداخت با او مقابله نكني و اگر در راهي همراه بوديد؛ از او سبقت نگيري و پيش روي او حركت نكني و چنانچه به مطلبي جاهل بود ؛جهلش را به رخش نكشي و اگر او ترا جاهل خواند تحمل نموده به خاطر اسلام و سنش گزشت كني؛ زير حق سن باندازهء حق سابقه در اسلام است و قوتي نيست مگر به خداوند متعال .

شرح :

كساني كه بزرگترند مزيتهاي هم برما دارند كه موجب مي شـود آنها را احترام كنيم و به خاطر همان مزيتها حقوقي هم دارند كه بايد رعايت نمائيم .

اول : مزيت سن است زيرا آنها نسبت به ما عمر بيشتري دارند .

دوم : مزيت سابقه در اسلام است ؛ چون هرمقدار كه عمر بيشتر باشد بـه همان اندازه سابقه در اسلام هم بيشتر ميشود مگر آنكه او از اول مسلمان نبـوده باشد كه در ايـن فرض شخص كوچكتر داري اين مزيت خواهد بود .

سوم : مزيت فضل و علم است كه در بعضي از بزرگترها وجود دارد . اما فضيلت بزرگ بـودن در سن هميشه در بزرگتـرها وجود دارد و بـه همين لحاظ بر كوچكترها لازم است كه اشخاص بزرگتر از خود را احترام نمايند .

البته ناگفته پيداست  كه بعضي اوقات افراد مسن و بزرگ سال به مقتضاي سني كه از آنها گزشته است خود را صاحب تجربه و علم در هر چيزي ميدانند و براي همين جهت هم در هر قضيهء دخالت نموده و بر صحت نظريهء خود اصرار مي ورزند .

در اين صورت بر كوچكترها لازم است كه با فرد بزرگتر به جدال و مشاجره نپردازنـد و با سكوت يا موافقت ظاهري قضيه را خاتمه دهند چنانكه در مجالس و محافل بر كوچكترها لازم است كـه بالاتر از بزرگترها ننشينند؛ و سخن آنها را قطع ننمايند و به گفتارشان گوش فرا دهند و اگـر در راهي با هم ميروند پيش تر از آنها راه نروند و از گفتن كلماتي مثل( نمي فهمي) و امثال آن پرهيز نمايند .

>

44- حق كوچكترها .

>وأما حق الصغير فرحمته و تثقيفه و تعليمه و العفوعنه و السترعليه و الرفق به و المعونة له والسترعلى جرائر حداثته فإنه سبب للتوبة والمداراة له وترك مماحكته فإن ذلك أدنى لرشده .

ترجمه :

اما حق كوچكتر بر بزرگتر آنست كـه نسبت بـه او مهربان بوده در تربيت و تعليم او بكوشد ؛ خطاهايش را ناديده گرفته عيبش را بـر او بپوشاند ؛ با او بـه مدار رفتار نموده و در مشكلات كمكش نمايد ؛ و چون بـه خاطر حداثت سن و جواني؛ اعمال و حركات نا بخردانهء از او سرزند ؛ مستور نگه دارد زيرا كه سبب توبه او خواهد شـد و با او نزاع و مخاصمه نكند كه مانع رشد او مي شود .

 

شرح :

معمولا بزرگترها فكر مي كنند كـه اين تنها آنها هستند كه بـه گردن كوچتكره حق يا حقوقي دارند اما از اينكه كوچكترها هم بااينكه كوچكند به گردن بزرگترها حقي داشته باشند ؛ غافل هستند يا اصلا باور نمي كنند ؛و بـه خاطر همين جهت است كه در برخوردها و مشاوره ها و امثال آن به كوچكترها اجازهء حـرف زدن و ابراز نظـر داده نمي شود و يا اگر كوچكتر نظري ارائه كرد و سخني بر زبان آورد از كنار آن بي اعتن مي گزرند در حاليكه ممكن است كوچكتر در همان قضيه كه نظر او رد شده است بهتـر از بزرگترها نظر داده باشد .

رسول بزرگوار اسلام صلي الله عليه واله وسلم ؛اسامه بن زيد را كه در عنفوان جواني بود بر سپاهي امير مقرر كرد ؛كه در آن بزرگان صحابه و پيرمردان زيادي تحت فرمان او قرار داشتند .

البته جاي شكي نيست كه بزرگترها يكي دو پيرهن بيشتر از كوچكترها كهنه كرده اند و تجربهء بيشتري در زندگي دارند اما معناي اين مثل صحت تمام گفتارها و رفتارهاي بزرگ سالان نيست .

براي آنكه احتمال خطا ؛ اشتباه ؛ سهو و نسيان در هرانساني كه معصوم نيست وجود دارد .

درست است كه سن هر قدر بيشتر باشد ؛ احتياط و تجربـه نيـز بيشتر است ولي اين مطلب هرگز دليل نمي شود كه هرچه بزرگتر بگويـد يا هركاري را انجام دهد ؛ صـد در صد صحيح باشد ؛و در مقابـل هرچـه كوچكتر بگويـد يا هركاري را انجام دهد صد در صد غلط و نادرست باشد .

همانطوريكه بر كوچكترها لازم است كه بزرگترها را احترام نماينـد؛ بـر بزرگترها نيز لازم است كه حقوق كوچكترها را در نظر گرفته و با آنان مهربان باشند .

در تعليم و تربيت آنها بكوشند و لغزشها و نادانيهاي آنها را؛ كـه مقتضاي سن جواني مي باشد ببخشند و با مدارا و اغماض از كنار آن بگزرند و با نرمي و ملاطفت بـدور از نزاع و طعنه و كنايه با آنان سخن بگويند .

جازه ابراز نظر به آنان داده و نظرياتشان را محترم بشمارند و با تحقير و توهيـن ب

آنان برخورد نكنند .

اي بسا كه در اثر برخورد عاقلانه و صحيح جوان يا نوجوان خود متوجه اشتباه شود و در صدد اصلاح خويش برايد .

قابل ذكر است كه برخوردهاي خشن بزرگترها روحيهء جوانها را خورد نمـوده و مانع ترقي و پيشرفت آنها خواهد شد ؛ اما برخورد صحيح و منطقي با در نظر گرفتن آنچـه را كه امام سجاد عليه السلام فرمود ؛سبب رشد فكري و پيشرفت كوچتكرها در مسائل مادي و معنوي شده و آنها را وادار مي نمايد كه بيشتر از پيش براي كسب مدارج علم و كمال كوشش و تلاش نمايند .در ضمن آنچه بيشتر مايهء هدايت و ارشاد جوانها ؛ در در بدست آوردن اخلاق انساني مي شود عمل بزرگترهاست نه فقط سخن آنها .

رسول خدا صلي الله عليه و اله وسلم فرمود :

ليس منا من لم يوقّر الكبير و يرحم الصغيــر و يأمر بالمعروف و ينه عن المنكر " هركه

بزرگتر را محتـرم ندارد و بـه كوچكتر ترحم و شفقت نكند و مردم را به نيكي وا ندارد و از بدي باز ندارد ؛ از ما نيست (1) .

ــــــــــــــــــــــــــــــــ

(1) نهج الفصاحه   ص   93

 

45- حق كسيكه از تو كمك مي خواهد .

وأما حق السائل فإعطائه اذا تهيأت صدقة وقدرت على صد حاجته والدعاء لـه فيم نزل به والمعاونة له على طلبته وإن شككت فى صدقه و سبقت إليه التهمة لـه و لم تعزم على ذلك لم تأمن أن يكون من كيد الشيطان أراد أن يصدك عن حظك  و يحول بينك و بين التقرب الى ربك و تركته بستره ورددته ردا جميلا وإن غلبت نفسـك فى مره وأعطيته على ما عرض فى نفسك منه فإن ذلك من عزم الامور .

ترجمه :

اما حق كسيكه از تو كمك مي خواهـد آنست كه اگـر در قدرت و توانت هست براي رفع نيازش اقدام نموده و حاجتش را برآورده سازي ؛ اگر صدقهء آماده داري به او عطا نموده و براي رفع گرفتاريش در حقش دعا كن ؛ چنانچه در صدق گفتارش شك و ترديد در دلت پيدا شد و گمان بردي كه دروغ مي گويد پس به اين شك وگمان اعتناء ننموده و بدان كه بعيد نيست ؛ اين شك و گمـان از وسوسه هاي شيطان باشد كـه مي خواهد ترا از اين ثواب محروم نموده و مانع تقرب تو به پروردگارت شود .

پس اگر چيزي به او ندادي ؛ محترمانه و بدون آنكه خوارش كني با سخنان زيبا و نرم كه او را آزرده خاطر نسازد جوابش كن .

چنانچه بر شكت غالب آمدي و علي رغم آنچه در دلت گزشته است كمكش نمودي بدان كه اين ا

ز كارهاي مهم و قابل اطمينان است .

شرح :

دستگيري از فقرا و مساكين و كمك و مساعدت آنها ؛از اموري است كه شرعا و عقلا همه ملزم به آن هستند و بايد در حد توان و قدرت براي رفع احتياجات آنها اقـدام نمايند .

خداوند متعال در قرآن كريم مي فرمايد :

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاكُمْ مِ

ـ

نْ قَبْ

ـ

لِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لا بَيْعٌ فِيهِ وَلا خُلَّةٌ وَلا شَفَاعَةٌ وَالْكَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ (البقرة:254) " اي كسانيكـه

ايمان آورده ايد ؛ انفاق كنيد از آنچه كه خداوند روزي شما نموده است ؛ قبل از رسيدن روزي كه در آن روز ( قيامت ) نه خريد و فروشي هست و نه دوست و شفيعي كه ( به آن متكي باشد و تنها عامل نجات عمل صالح شما مي باشد ) و كافران ( كساني كه كفر نعمت كردند و از آن درست استفاده ننمودند ) همانا ظالمانند .

حضرت محمد صلي الله عليه واله وسلم فرمود :

الايدى ثلاثة : سائلة و منفقة و ممسكـة و خير الايدى المنفقة "

دستها سه قسمند ؛ دستي كه براي گدائي دراز ميشود؛ و دستي كـه بخشنده است ؛و دستي كه خيري به كسي نميرساند ؛ و بهتريـن دستها دست بخشنده مي باشد (1) .

فقرا و انسانهاي نيازمند گرچه به طور عموم همه داراي حقـوقي بـر گـردن ديگر افراد جامعه مي باشند اما بايد توجه داشت كه آنان به دو دسته تقسيم مي شوند ؛ يكدستـه فقيراني هستند كه ابراز فقر و فاقه نمي نمايند ؛ و با صبر و بردباري مشكـلات زندگي را تحمل ميكنند؛ خداوند متعال نيز به آنان در برابر اين صبر و تحمل اجرعظيم عنايت خواهد كرد . البته وظيفهء انسانهاي متمول و دارا در برابر اين قسم افراد از فقراء ؛  هيچ وقت ساقط نشده بلكه بايد از دستگيري و مساعدت آنان غفلت ننمايند .

دستهء دوم كساني هستند كه فقر خود را اظهار نموده و از ديگران طلب مساعـدت مي كنند و حقوقي به گردن ديگران پيدا مي كنند كه بايد رعايت شود .

مهم ترين آن حقوق اينست كه ديگر مسلمانها آنها را؛ مورد لطف و مهرباني قرار دهنـد و در صورت امكان به اندازهء توان خود به آنان كمك نمايند .

البته ناگفته پيداست كه شيطان دشمن قسم خوردهء انسان ؛ هميشه با وسوسه هايش مانع پيشرفت انسان مومن در امور معنوي و موجب تقرب به خدا مي شود؛ ودر مـورد كمك به فقرا و رفع نياز نيازمندان نيز؛ از وسوسه هاي گمراه كننده اش دست نكشيده بلكه نفس اماره را نيز با خود همراه ميسازد؛ تا از هر طريق ممكن مانع انجام اين عمل صالح شود .

علاوه بر نفس اماره ؛ گاهي از كساني كه شاگردي او را كرده اند و ميكنند نيـز كمك و استعانت مي خواهد تا زودتر به هدف شوم و پليدش برسد .

يكي از وسوسه هاي مهم شيطان در مثل چنين موارد ايجاد شك و شبهـه در دل انسان است ؛  مثل از كجا معلوم كه اين آدم فقير باشد ؛ شايد دروغ مي گويـد ؛ شايد عادت به گدائي دارد ؛ شايد از او مستحق تري پيدا شود .

يا اينكه صدقه دادن به اين قسم افراد ؛ فقير پروري و تقويت فقر است .

يا اينكه اگر به اين قسم از افراد كمك نمائي ؛ خودت فقير و نادار ميشوي و .......... . اما انسان مومن كسي هست كه در برابر اين وسوسه ها چون كوهي استـوار و مقـاوم ايستادگي نمايد و شايدهاي شيطان را با شايدهاي عقلي و منطقي جواب بگويد .

شايد اين آدم حقيقتاً فقير و بيچاره باشد ؛ شايد راندن او دست خالي درست نباشـد و

ــــــــــــــــــــ

(1) تحف العقول   ص   38

جوابهاي ديگري كه براي شايدهاي شيطاني در ذهن هر فرد مسلماني وجود دارد . ياد آوري اين نكته لازم است كه هيچ كس ادعا نكرده و نمي كند؛ كه تمام سوال كننـده ها و كساني كه خود را فقير و مستمند معرفي مي نمايند ؛اهل درستي و صداقت باشند زيرا وجود افراد دروغگو و ظاهر فريب در بين آنها غير قابل انكار است؛ اما اگر هر كـه ادعاي فقر كرد و ما او را به احتمال اينكه شايـد دروغ مي گويـد از خود رانديم ؛ از كج كه فقير واقعي را نيز بدون كمك جواب نكرده باشيم و روز قيامت بايد جوابگو باشيـم بنا بر اين ما اجازه نداريـم ؛ بـه صرف شك وگمـان كسي را بـه دروغ گفتـن  و ظاهـر فريبي متهم كنيم .

خداونـد متعال مي فرمايـد :

يَا أَيُّهَا الَّذِي

ـ

نَ آمَنُ

ـ

وا اجْتَنِبُوا كَثِيراً مِ

ـ

نَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظ

ـ

َّنِّ إِثْ

ـ

مٌ

(الحجرات:

12)

"

اى كسان

ي

كه ايمان آورده‏ايد

! از بسيار

ي

از گمانه

ـ

ا بپرهيزيد، چرا كه

بعض

ي

از گمانها

گناه

است

.

علت آنكه بايد از گمانهاي زياد پرهيز كنيم با اينكه بعضي از گمانها گناه است آنستكه به خاطر زيادي گمان به گناه گمان بد آلوده نگرديم . پس اگر در توانت بود كه به فقير كمكي بنمائي كمك كن ؛و خودت را از اين فيض عظيم دور نگه ندار و اگر نه خواستي به او كمك كني يا اينكه در توانت نبود ؛ با عذر خواهي و دعا در حق او بدون آنكه دلش را آزرده سازي جوابش كن .

در ثواب دستگيري از فقراء و اقدام براي رفع مشكلات مومنيـن پيامبـر بزرگوار اسلام فرمـود :

إن لله عبا

دا يفـزع اليهـم الناس فى حوائجهـم ؛ اولئـك هـم الآمنون من عذاب الله يوم القيامة

"  خداوند را بندگاني است كه مردم براي رفع گرفتاريها به آنها مراجعه مي كنند آنها از عذاب خدواند در روز قيامت در امان هستند (1) .

>

46- حق كسيكه تو از او كمك ميخواهي .

>وأما حق المسئول فحقه إن اعطى قبل منه ما اعطى بالشكر له و المعرفة لفضلـه و طلب وجه العذر فى منعه وأحسن به الظن واعلم أنه إن منع ( فماله) منع وأن ليس التثريب فى ماله ؛ وإن كان ظالما فإن الانسان لظلوم كفار .

ترجمه :

اما حق كسيكه از او كمك خواسته اي پس حق او آنستكه؛ اگر چيزي تـرا عطا

ـــــــــــــــــــــــــــــ

(1) تحف العقول   ص   43

 

كرد با تشكر و سپاس و قدر داني بپزيري و اگر نخواست كمكت كند نسبت به او گمان

بد پيدا نكن بلكه برايش عذري در ذهنت جستجو نموده و منعش را حمـل بر آن كـن و حسن ظن داشته باش و بدان كه اگر او ترا منع كرده ؛ازمال خودش به تو نداده است و كسي را به خاطر اينكه مالش را به ديگري نميدهد ؛ ملامت و سرزنش نمي كنند ؛ و اگر با اين كارش ظلم نموده است؛ پس انسان بسيار ظالم و كفران كنندهء نعمتهاي خداوند متعال است .

شرح :

كمك خواستـن از ديگران و دست نياز دراز نمودن بـه سوي اين و آن در موقع ضرورت و احتياج ؛گرچه كه از جملهء محرمات نيست و طالب كمك و مساعدت از مردم گناهكار حساب نمي شود اما :

دست طمع چو سوي خلايق كني دراز پل بسته اي كه بگزري از آبروي خويش

خداوند متعال انسانهاي نيازمندي را كه دست نياز بـه سوي كسي دراز نمي كنند بلكه فقر و احتياج خود را از غير خدا مخفي نگه ميدارند؛ اين گونه مدح و ستايش ميفرمايد :

>لِلْفُقَ

ـ

رَاءِ الَّذِي

ـ

نَ أُحْصِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ لا يَسْتَطِيعُ

ـ

ونَ ضَرْباً فِي الْأَرْضِ يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِ

ـ

لُ أَغْنِيَاءَ مِ

ـ

نَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُ

ـ

مْ بِسِيمَاهُ

ــ

مْ لا يَسْأَل

ـ

ونَ النَّاسَ إِلْحَافاً وَمَا تُنْفِقُ

ـ

وا مِ

ـ

نْ خَيْ

ـ

رٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِ

ـ

هِ عَلِي

ـ

مٌ (البقرة:273

)

"

(

انفاق شما، مخصوصا بايد

) برا

ي

نيازمندان

ي

باشد كه در راه خ

ـ

دا، در

تنگنا قرار گرفته‏اند; (و توجه به آيين خ

ـ

دا، آنها را از وطنها

ي

خويش آواره ساخت

ـ

ه; و

شركت در ميدان جهاد، به آنها اجازه نم

ي

‏دهد تا براى تامين هزين

ـ

ه

ء

زندگ

ي

، دست ب

ـ

ه

كسب و تجارتى بزنند;) نمى‏توانند مسافرتى كنند (

و سرمايه‏اى به دست آورند;) و از

شدت خويشتن‏

دار

ي

،افراد ناآگاه آنها را ب

ي

نياز م

ي

پندارند;اما آنها را از چهره‏هايشان

م

ي

شناس

ي

;و هرگز با اصرار چيز

ي

از مردم نم

ي

خواهند.(اين است مشخصات آنها!) و

هر چيز خوبى در راه خدا انفاق كنيد، خداوند از آن آگاه است

.

اما اگر انسان مجبور شود كه از كسي طلب كمك و مساعدت نمايد ؛ آن شخص چه كمك كند و چه نكند ؛ در هردو صورت حقي به گردن كمك خواهنده پيدا مي كند . اگر كمك كرد بر كمك گيرنـده لازم است از او تشكر نمـوده و قـدر لطف و احسانش ر بداند و فضل و جودش را انكار نكند .

و اگر عذر خواست و كمكي نكرد ؛ كمك خواهنده حق ندارد كه ملامت و سرزنشش كند و او را به بخل و تنگ نظري متهم نمايد بلكه بايد محمل صحيح و عـذر معقـولي براي او جستجو كند .

در هرصورت اگر كمك كند مورد مـدح و ستايش قـرار مي گيرد زيرا كه از مال خود به ديگري بخشيده است و اگر كمك نكند كسي حق سرزنش كردن او را ندارد زيرا كه مال خود را از ديگري منع نموده است و هركسي مالك مال و زندگي خود مي باشد .

>

47- حق كسيكه سبب خوشحالي تو شده است .

وأما حق من سرّك الله به وعلى يديه؛ فإن كان تعمدها لك حمدت الله اولا ثم شكرته على ذلك بقـدره فى موضع الجزاء و كافأته على فضل الابتداء وأرصدت له المكافأة و إن لم يكن تعمدها حمدت الله و شكرته وعلمت أنه منه ؛ توحّّـدك بها وأحببت هذ إذا كان سببا من أسباب نعم الله عليك وترجوله بعد ذلك خيرا فإن أسباب النعم بركة حيث ماكانت و إن كان لم يعتمد ولا قوة الا بالله .

ترجمه :

اما حـق كسيكه خداوند او را سبب سـرور و خوشحـالي تـو قـرار داده است پس اگر با آگاهي و خواسته خودش ترا مسرور نموده است خداوند را ستايش نمـوده و بعد از حمد و ثناي الهي از آن شخص به اندازهء ارزش كارش قـدر داني كن ؛ زيرا كه كه برتري عمل او از آنجهت است كه اول اقدام نموده است ؛مراقب باش تا تو نيز در او سبب سرور و خوشحاليش شوي .

و اگر ناخود آگاه و بدون قصد سبب شده است ؛  خـداي را سپاسگزار باش و بدان كـه اين نعمت از ناحيهء اوست كه ترا بـه آن اختصاص داده است ؛ و شخصي را كـه سبب سرور تو شده است دوست بدار چون سببي از اسباب نعمتهـاي خداونـد است و براي

او طلب خير كن زيرا كه اسباب نعمت هرجا باشد مايهء بركت است ؛اگرچه بـدون قصد باشد و قوتي نيست مگر به خداوند متعال .

شرح :

خوشحال نمودن برادران و خواهران ايماني يكي از عبادتها و اعمال نيكي است كه در فضل و اجر بعد از نماز از بالاترين اعمال به حساب مي آيد . امام حسين عليه السلام از جد بزرگوارش رسول خدا صلي الله عليه واله وسلم ؛روايت مي كند كه فرمـود :

افضل الاعمال بعـد الصلاة ادخال السرور فى قلب المؤمـن بما لا إثم فيه

" بهترين كارها  بعد از نماز ؛ قلب مومن را شاد نمودن است به چيزي كه گناه و معصيت در آن نباشد (1) .

امام سجاد عليه السلام نيز از رسول خدا صلي الله عليـه والـه وسلم روايت كـرد كـه :

ـــــــــــــــــــــــ

(1) بحار الانوار   ج   44   ص   194

 

>أحب الاعمال الى الله إدخال السرور على المؤمنين "محبوب ترين كارها در نزد خداوند شاد كردن دل مومنان و خوشحال نمودن آنهاست (1) .

امام صادق عليه السلام نيز فرمود روزي كه خدا مومن را از قبرش برمي انگيزد؛ خارج ميشود با او كسي كه پيشروي او حركت ميكند و هر وقت كه آن مومن به خاطر اهـوال قيامت دچار ترس و اضطراب ميشود آن شخص به او مي گويد :نترس و غمگين نباش و او را به لطف و رحمت پرودگار بشارت مي دهـد ؛ تا آنكه آن مومن در برابر خداونـد قرار مي گيرد ؛ پس خداوند از او حساب مي گيـرد حسابي آسان و او را امر مي كند  كه وارد بهشت شود ؛ پس آن مومن از همراه خودش مي پرسد : تو كيستي كه مرا بشارت مي دادي مي گويد : من همان سـرور و خوشحالي هستـم كه تو در دنيا با آن دل برادر مومنت را شاد نمودي ؛ خداوند مرا آفريد تا خوشحال كنندهء تو باشم (2) .

خوشا به سعادت كساني كه قدم و قلم و زبان و امكانات مادي و معنوي آنها در خدمت مومنان و شاد كردن دلهاي آنان قرار دارد . با رفع مشكلات مردم؛ با برداشتن بارهاي سنگين زنـدگي از دوشهاي آنان با كمك بـه تهيدستان و امثال آن همواره به فكر ديگران هستند و به همين لحاظ بـر كساني كه به سبب الطاف آنها از غم و مصيبت نجات يافته اند حقي پيدا مي كنند .

اگر آنها دانسته براي كسي سبب خير شده اند كه آن فرد اول بايد خدا را شاكر باشد و دوم از كساني سبب خير شده اند . و اگر ندانسته سبب خير شده اند باز هم بر علاوهء تشكر از خداوند آنها را نيز؛ مـورد تكريم و احترام قرار داده و قدر شان را بداند .

نه اينكه مثل بعضي از آدمهاي ناشكر و قدر نشناس نمك بخورد و نمكدان بشكند .

راستي چه بدند كساني كه تا كسي بـه فكر آنها نيست ؛ داد و فرياد شان همـهء عالم ر فرا ميگيرد كه مسلماني نمانده است و انصاف ؛ عدل ؛ مروت و انسانيت از ميان جامعه انساني رخت بر بسته است .

اما همينكه كسي پيدا شد و به آنها كمكي كرد و سبب زدوده شدن زنگار غم و غصه؛ از دلهاي آنان شد ؛ بدون آنكه حق او را بشناسند و در صـدد جبران كار نيك او برآيند و

ــــــــــــــــــــــــ

(1) بحارالانوار   ج   74   ص   289

(2) بحارالانوار   ج   7   ص   195

 

 

لطف و احسانش را اينجا وآنجا نقل نمايند ؛ در صدد انكار فضلش برآمده ؛و عمل نيك او را كوچك و بي ارزش جلوه ميدهند .

در حاليكه مهم ترين حق انساني كه كسي را بوسيلهء خوشحال نموده است اينست كه طرف خوشحال شده مراقب و مترصد باشد ؛تا اگر او غمگين و گرفتار مصيبت و دردي شد فوراً و به بهترين وجه در صدد جبران خدمت او اقدام نمايد .

پى‏نوشتها:‌


1 . مشكل
2 . مشكل
3 . مشكل
4 . مشكل
5 . مشكل
6 . مشكل
7 . مشكل
8 . مشكل
9 . مشكل
10 . مشكل
11 . مشكل
12 . مشكل
13 . مشكل
14 . مشكل
15 . مشكل
16 . مشكل
17 . مشكل
18 . مشكل
19 . مشكل
20 . مشكل
21 . مشكل
22 . مشكل
23 . مشكل
24 . مشكل
25 . مشكل
26 . مشكل
27 . مشكل
28 . مشكل
29 . مشكل
30 . مشكل
31 . مشكل
32 . مشكل